📜#واژگان #اصطلاحات
📜#واژگان #اصطلاحات | اده ملا | ادملا | انند | باکرمحله | آدمول
💌سلام دوستان
جناب #محسن_دادش_پور_باکر سوالی پرسیدند،
ولی نشانی ایمیل ذکر نکردند، پس همین جا جواب می نویسم.
✍چون زبان مازندرانی را خوب بلد نیستم، در نتیجه باید به هَزارسوی سخن و واژه رجوع نمایم تا بتوانم جوابی منطقی و علمی ارائه دهم؛ در نتیجه به ناچار جوابی نسبتن طولانی خواهد بود.
با این حال این جواب نهایی نیست، گرچه تجربی، علمی و منطقی ست.
چرا نهایی نیست؟
زیرا کار من اثباتی است؛ یعنی اگر نتوانم با فرمولی ریاضیگونه محتوای سَخُن را به اثبات رسانم؛ آن جواب را نهایی نمی دانم.
✍متأسفانه بسیارانی گول شباهت خورده، با حدس تصمیم می گیرند و باعث گمراهی می شوند.
چیلَه شَو = چله شب = شبی که جوجه ی خورشید در فرهنگ زیبای ایرانی تخم افق را می شکند تا زاده شود و جهانی به کودک نور دلداده.
با حدس و آسان خواهی می آیند و آن همه زیبایی در سلیقه ی ایرانی را هیچ می شمارند و آن افسانه ی چو گلخانه را چهله می نامند! این همه "دلیری" از کجا آمده؟!
📌یا شعری را نمی توانند معنی کنند؛ می آیند به اصل شعر با بی مسئولیتی تمام دست می برند؛ و بعد بسیار سال در مدرسه و دانشگاه آن غلط را به دانش آموزان و دانش جویان درس می دهند! شوخی را مانَد، نه؟ ولی این تلخ حقیقت دارد.
📌و وقتی این دستبرد "رسم روزگار" می گردد، حتی دانشمند کبیری چون دهخدا و دیگر واژه نامه نویسان می آیند «کَهکشان» پر از خانه های روشن به هم پیوسته را کاهکشان می سازند تا بتوانند معنی کنند.
کَه = خانه، همینک در زبان مادر (تالشی) بکار می رود؛ و بسیار بار در زبان های اروپای شرق و غرب نیز بکار رفته. باری، آن همه زیبایی را از روی بی دقتی لوس می کنند! همین "کار" را دانشمندان اروپایی با «تَی فُونِ» تالشی (ایرانی) کرده اند؛ و آن را در واژه نامه های معتبر اروپا، واژه ای چینی معرفی کرده اند!*
📌قبل از انقلاب فردی بی دقت آمد و "دیدگاه" را معادل نظر، دید، کامنت، ساخت.
حال وبای آن بی دقتی بکلی همه گیر شده. در حالی که دیدگاه جای دید و نظر است و نه خود نظر.
مثال: لطفن کامنتگاهِ خود را بنویسید - خنده دار است، نه؟ دیدگاه هم همانقدر خنده دار است گر ژرف اندیشی و نیک دریابی.
عزیزی گمنام آمد واژه ی بسیار زیبا و بسیار بسیار بجای «رَوَند» را معادل «پروسه» ی فرانسوی ساخت. بعدها آمدند با واژه ای نکره و ناحق ("فرایند") به آن زیبا تاختند!
🖊نویسنده:
#لیثی_حبیبی - م. تلگر
دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت: ۱۰:۴۲
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#واژگان #اصطلاحات
📩پرسش جناب داداش پور باکر:
«درود
ممکنه پیرامون واژه گان آدمول_ آدمل_ اده _ اده ملا_ آدملا_ ده ملا اِدملا
روستای ادملا در بخش بندپی شرقی بابل واقع شده که در اسناد قدیمی نامش به واژگان مختلفی که بیان کردم آمده است. منظورم بیشتر ریشه ی کلمه ((اده)) و ((اده ملا)) و ((ادملا)) است.
برخی معتقدند که این ولژه گان تغییر یافته ((دده)) و یا ((عائدملا)) است؟!!! اما بدانید که اهالی روستا مهاجر از روستای ((اَنند)) سوادکوه هستند که آنجا مرتعی به نام ((باکرده)) مشهور است. خاندان ((باکری)) در ایران از اقوام ایشان هستند. عده ای اما طایفه باکر را مهاجر از ((باکرکوی)) ترکیه بر می شمارند که با این احتساب به نظر می رسد واژه ی ترکی ((دده)) به این روستا سرایت کرده است...
در برخی اسناد نام این روستا (( اَدام الله)) نیز آمده است. از طرفی چون اهالی این روستا از طایفه ((باکر)) هستند به ((باکرمحله)) نیز شهرت داشته و دارند.
ممکنه بررسی بفرمایید. سپاس و مانا باشید.»
📩پاسخ:
سلام بر شما انسان اندیشمند و در جستجوی حقیقت.
به راستی هیچ چیزی بالاتر از در جستجوی حقیقت بودن نیست.
زیرا تنگ نظری و شبه علم و تعصب بیجا + زورگویی و حق کشی، همه چیز را در دوران ما لوث کرده. در همین ناراستا بیرحمی چنان می تازد که حتی به کودکی بی دفاع [صهیونیسم کودک کش] رحم نمی کنند.
در چنین زمانه ای در پی حق و حقیقت بودن، دریچه های روشنی (شاتی = شادی) را بر خود گشودن است و این زیباست؛
«زیبایی جهان را نجات می دهد» (داستایفسکی)
✍بر گردیم به اصل سخن
همانطور که پیشتر نوشتم، زبان #مازندرانی گر چه دارای اصیل ترین واژه های ایرانی است؛
اِشکالی اساسی با خود دارد که ریشه یابی را دشوار می سازد.
مثال: سِمبارِ مازندرانی، هیچ شباهتی به سَمَوَر روسی و سَماوَر ایرانی ندارد. در ضمن تلفظ سَماوَر درست است، زیرا در زبان های ایرانی فراوان اَ به آ بدل شده؛ و این امری پذیرفته شده و عادی است.
حال از همان «سِمبار» عجیب بگیر و برو سر نام زادگاهِ خود.
📝کوتاه:
تلفظ این واژه (#ادملا) بی هیچ تردیدی دِگر شده و مردمان مختلف، هر یک جوری تلفظ اش کرده، و حالا دارای هَزار نام است! - هَزار در فرهنگ ایرانی هم به معنی عدد ۱۰۰۰ است و هم فراوان.
✍آنچه من اینجا می نویسم نظر نهایی من نیست؛ ولی چون تجربی، منطقی و علمی ست؛ پس می نویسم تا شاید برای مردم حقیقت جو بکار آید.
🖊نویسنده:
#لیثی_حبیبی - م. تلگر دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت: ۱۱:۱۰2
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#واژگان #اصطلاحات
🌍#ادملا #اده_ملا
✍اصل آن به احتمال قوی اَدَه مَلَه است؛ اَدَه نامی ست کهن و مردانه.
این نام مردانه را کودکان ماسالی گاه برای پدر خود نیز بکار می برند. یعنی بجای اینکه بگویند پدر یا دَدَه، می گویند اَدَه.
📌دَدَه نیز در تالش برای پدر بکار می رود که ظاهرن ترکی است؛ ولی بعضی می گویند که آن واژه نیز ایرانی ست. این بحثی دیگر است، بمانَد، تا در ادامه به آن نیز برگردم با گواه.
۱👈
در تالش محله را مَلّه تلفظ می کنند. چون در مازندرانی خیلی از واژه ها با سلیقه ی مردم شکل عوض کرده، و چون در تالشی ماسالی واژه ها بسیار روشن و کامل تلفظ می شود، پس برای روشنگری تالشی را اساس قرار می دهم. لطفن هر نکته ای که به ذهن شما می رسد را نیز بنویسید تا اِشکالات برطرف شود.
📌به نظر من، همه ی آن نام های عجیب، دِگر شده اند. ولی محقق مسلط، هرگز فریب زبان چرخانی توده ی مردم را نمی خورَد؛ یعنی نباید بخورَد؛ پس ره تجربه، تحقیق، تدقیق و علم پیشه می کند.
📌آیا مردم مقصرند که واژه ها را دِگر می سازند؟ خیر.
این ویژگی گویش آن هاست و محترم است؛ ولی برای واژه شکاف مشکل می آفریند.
پس به احتمال قوی اصل همان «اَده» ی اصیل ایرانی است. این نام در تالش هم دارد منسوخ می شود؛ ولی تا همین ۵۰ سال پیش هنوز نام پسر بچه های خود را #اَده می گذاشتند. مانند اَدَه پسر زنده یاد میرزای ماسالی. نام تالشی و کلن گیلانی میرزا نیز دارد کم کم منسوخ می شود.
✍به نظرم #اَنَند (امیدوارم درست نوشته باشم) واژه ی مرکب دیگری ست. لطفن توجه داشته باشید که این سخن نهایی من نیست؛ ولی سخن کسی ست که هَزار پیراهن در این خطه پاره کرده. یعنی نظری هوایی نیز نیست؛ استوار است؛ ولی نهایی نیست؛ زیرا ما باید بسیار بسیار تلاش کنیم تا از سوی ما غلطی به دفتر تاریخ نرود.
بگذار مثالی بزنم: واژه ی مرکب تالشی «سُومَه سرا» = خانه ی سُومَه، حالا شده صومعه سرا!
📝زیر نویس ۱ -
در تاتارستان واژه ی مرکب تالشی «لَی سُون» = باران بسیار شدید، را بکار می برند، و می پندارند واژه ای ست تاتاری؛ که نیست.
لَی = ریختن، مثل ریختن آب از ظرفی بر زمین. و سُون = سان، مانند.
در یک ترانه ی قدیمی #ماسالی از جمله آمده: «اَبرِن لَی سُون بُوبُون، دریا پُور آبُو» - ابر ها چنان لَی سان شوند که دریا لبریز گردد.
در تاتارستان «لَی سُون» باران بهاری معنی می شود و نام زن است.
🖊نویسنده:
#لیثی_حبیبی - م. تلگر
دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت: ۱۱:۳۲3
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#واژگان #اصطلاحات
✍آیا آن تغییر عجیب (صومعه سرا) به وسیله ی مردم ایجاد شده؟ خیر.
از این دست تغییرات عجیب از آنِ ثبت احوال چی های نا آگاه و کم سواد است - هر کار که دل تنگشان می خواست، می کردند.
به همین خاطر گاه فامیلی بعضی خانواده ها تمسخر آمیز و حتی فحش است که نمی توان اینجا نوشت.
📌یک نمونه از تمسخر در نام فامیلی مردم: کَرگَه پِوَز، بالا رونده از مرغ = خروس.
گذشته از فحش و تمسخر آن مردم کم سواد بسیاری از اصیل ترین واژه های ایرانی را با سلیقه ی کج خود، عوض کردند.
در سیبری در شمال کره ی زمین رودی عظیم است به نام «سِلینگَه» = سه پایه، سه شاخه (سِلینگَه همان دزندن #مازنی است.)
این نام ایرانی که در شمال کره ی زمین نام رودی ست، هم نام رودی در ماسال است. یعنی گذشتگان ما وقتی از سیبری به سوی جنوب سفر کردند، آن نام را نیز با خود به ایران زمین فعلی آوردند. ثبت احوال چی آمده آن را سلیم آباد ساخته!
📌نام #رود عظیم دیگری در سیبری «آب» است. همه ی رود ها آب دارند، چرا این یکی را ایرانیان آب نامیدند؟
زیرا ایرانیان با دیدن ظاهر رود ها، به آن ها نام می دادند.
مثال: سپید رود در کوهستان آن طور نیست که در دشت گیلان دیده می شود؛ در بالادست، وحشی و کف آلود است؛ یعنی بجای آبِ آبی، سپیدی در آن برجسته است.
ولی اگر خَشرود (پهلوی - نیلگون) باشد، آن را نیل یا خَش گویند؛ چنانکه همین نام را در آفریقا (آوریگا = محل رود های بزرگ، محل آب فراوان) ایرانیان بر رود نیل نهادند. خَشرود ها را ایرانیان «سیارود» نیز نامیده اند، مانند «سیادریا» = دریا ی سیاه - نامی به شکل دریای سیاه وجود ندارد.
چُورنایا مَورِه (روسی) = سیادریا (تالشی) که دریای سیاه، برگردان است.
چنانکه در ییلاق ماسال خَشَ خونی کنار سیابیلی (آبگاهِ سیاه) قرار دارد. خونی = چشمه ی پر آب، آن #چشمه که آب فراوان دارد و خونیاگری، آوازخوانی می کند.
📌امروزه خونیاگر را بیشتر برای سازنده ها (نوازنده ها) بکار می برند، ولی در اصل کسی یا کسانی اند که هنگام نوازندگی می خوانند. خونیا = خونی آ = خونی آب = آب خواننده، آب فراوان زمزمه کننده. آ (تالشی) مانند گا (تالشی) = گاو، و چو (تالشی) = چوپ (پهلوی)، واژه ی پایه است. مانند چو در چوگان تالشی، که اگر به فارسی برگردانیم، می شود، چوبگان؛ این همان چوب هایی ست که با آن گُوی زنند.
آر(واژه ی پایه) = می آید؛ خودش بدون اراده ی ما می آید = آب.
🖊نویسنده:
#لیثی_حبیبی - م. تلگر
دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت: ۱۱:۴۹4
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
📜#واژگان #اصطلاحات
✍بعد از این مقدمات لازم، قبل از بررسی #اَدملا، بگذار چند گواه استوار بیاورم از روستاهایی که زمانی فقط یک خانه در آن بود؛ مانند سُومَه سرا = خانه ی سُومَه.
یعنی زمانی آنجا تک خانه ای بود که نام صاحب آن سُومَه بوده. وَسی کَه = خانه ی خانم وَسی. خوشابَر = دَرِ خانه ی خانم خوشا = خانه ی خوشایند - این نامگذاری در فارسی امروز نیز رواج دارد، مانند یک دَر دکان = یک دکان. ضیابَر = خانه ی ضیا. دَرَه کَه (تالشی - محله ای در تهران.
در ضمن تمامی نام های کهن محله های تهران تالشی است؛ مانند نارمَک، تجریش، لارَک، دَرَه بَند = دَربَند (خلاصه)
📌امروزه آن روستا های یک خانواری، بعضی مانند ضیابَر و دره کَه، شهر شده اند. و باقی روستایی پر جمعیت اند. کَهِ «دَرَه کَه» همان کَهِ کهکشان است، به معنی خانه. دَرَه کَه = تک خانه ای که در دل دره واقع شده.
✍حال برگردیم به #اَدملا.
چنانکه پیشتر نوشتم، در تالش زمین، به محله، مَلَّه گویند. و به احتمال بسیار قوی آنجا👈 «اَدَه ملَّه» = خانه ی اَده، زیستگاهِ #اَده بوده - مانند ضیابَر = خانه ی آقای ضیا. وَسی کَه = خانه ی خانم وسی. خوشابَر = خانه ی خانم خوشا. دَرَه کَه = تک خانه ای که در دل دَرَه واقع است.
طبیعی ست که این بررسی با قاعده ی زبان تالشی صورت گرفته. اگر دوستان صاحب نظر نقدی بر این سَخُن دارند، لطفن لطف خود را دریغ منمایند و بیان کنند تا مقاله آن شود که باید.
📝کوتاه:
آن مکان می توانسته زمانی روستایی تک خانواری باشد که شخصی به نام #اَدَه در آن می زیسته، پس آن را اَدَه ملَّه نامیدند.
مانند نام روستای تالش نشین میرزانغ = زیستگاهِ میرزا، در استان اردبیل، که حالا روستایی پر جمعیت است. واژه های میرزانغ و خُورنغ (آن کاخ شگفت انگیز مهندس ایرانی که خورشید در آن گوناگون دیده می شد) واژه هایی اند مانند یوشیج(یوشج) - این قاعده ی کهن ایرانی با پایانه های ش، ز، ژ، ف، ب و ... نیز بکار می رود. ۵ مثال: رَف = آن مکان که رَه مانند است. گَپ = زینده در گَه = سخن. گَه(تالشی) = دهان. تهرانژ = زینده در تهران. کُوروش = زینده روی کوه (این نام مستعار است تا صاحب نام شناخته نشود). کِج = زینده روی درخت کِه (نمدار - مازنی). این نامگذاری بر می گردد به زمانی که کرم ابریشم هنوز اهلی نشده بود و روی درخت کِه(تالشی) = نمدار، می زسته.
🖊نویسنده:
#لیثی_حبیبی - م. تلگر
دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت: ۱۱:۵۸5
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#واژگان #اصطلاحات
📄۶ و تمام
✍جالب است که هنوز کرم ابریشم به جز برگ درخت توت، تنها برگی را که می خورَد، برگ درخت کِه (نمدار) است؛ ولی با آن پیله ی ضخیم نمی زند.
پس آدمی حکیمانه خوراک آن را عوض کرد تا پیله ی پُرپشت برداشت کند. کِه = درخت نمدار. کِژ یا کِج(کرم ابریشم) = زینده روی درخت کِه. کِژ یا کِج واژه ای ست مانند یوشج.
با اندکی دقت هم خانواده بودن زبان های ایرانی بخوبی دیده می شود. یعنی قاعده ای که در مازندران سرزمین نیما یوشیج برقرار است، در تالش زمین نیز عمل می کند. یعنی اساس قرار دادن زبان تالشی برای تحقیق روی نامی در مازندران امری ست منطقی و علمی.
🌍چرا در #مازندران به درخت کِه، نمدار گویند؟
✍زیرا وقتی پوستش را می کنند تن بسیار زیبا، سپید و صاف آن خیس است؛ پر از آب دیده می شود؛ گویی شُرشُر می گرید. پوستش مانند پوست درخت کُوچی براحتی کنده می شود.*
هم پوست کلی و تیره، و هم پوست داخلی (شات) آن کنده می شود. پوست شات = شادِ آن بسیار ظریف و نرم است و بهترین رشته است برای بستن درِ انبانه ها و پوست های پنیر شور. متأسفانه بخاطر غارت بیرحمانه ی جنگل ها، نسل آن درخت عروسوار و نجیب دارد می افتد.
کِه (#نمدار) در تالش زمین مقدس است و چوبش مانند چوب درخت مقدس انگور و چوب درخت مقدس شمشاد وحشی (کیش)، در هیچ حالی سوزانده نمی شود.
زیرفُون در واقع اهلی شده ی کِهِ وحشی (جنگلی) است، که خاصیت دارویی بسیار بالایی دارد. گل آن در داروخانه های اروپای شرق و غرب برای چای (دمنوش) فروخته می شود.
زیرفُون در آلمانی لیندِ Linde = آرامش دهنده، معنی می دهد.
کیش = آیین، نیز در نام همین درخت مقدس بُن دارد.
کیش (شمشاد وحشی) در واقع شاخه ی زیتون ایرانیان بوده. تالش ها هنوز در نوروز برایش مراسم ویژه دارند.
واژه ی کیشوَر (تالشی، پهلوی) = سرزمین دارای کیش و آیین نیز در همین کیش مقدس بُن دارد. کشور دِگر شد ه ی کیشوَر(سرزمین دارای کیش و آیین) است.
📄این #مقاله بسیار فشرده و خلاصه است؛ اگر باز شود بیشک باید چند ده صفحه دیگر بر آن افزود. این کوتاهِ به هم پیوسته از فرهنگ ایرانی، برای آن نوشته شد تا وابستگی های زبانی و واژگانی بین زبان های ایرانی (زبان های خواهر) نیک نموده شود. به عبارتی دیگر این خانواده مشترکات فراوان دارد که بر مبنای آن ها می توان در دالان های تاریک تاریخ نور افشانی کرد و گواه یافت برای روشنگری.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
✍️معتقدم که تبار باکر از اصالت مازنی بوده و زادگاه اینان آبادی باکرده انندسوادکوه استان مازندران می باشد.
گروهی از این تبار به نفلط مختلف در ایران و حتی خارج از کشور به کشورهایی چون اعراق و ترکیه مهاجرت کردند و مقیم شدند.
بر اساس برخی اسناد مکتوب و کتب خطی که به رویت پژوهش ادملاوند نرسیده لکن بر اساس یافته های شفاهی بخشی از این خاندان به مرحوم آخوندملاحسن باکر می رسند.
مرحوم آخوندملاحسن باکر فردی موثر، فقیه و عارف بوده است. رابطه ی خاندان اسپهبد و باوندیان و سادات عمادی افزون بر خویشاوندی دارای فراز و نشیب بوده است.
قلمرو حکمرانی و یا محیط زندگی تبار باکر روزگاری در مازندران قابل تامل و شگفت انگیز بوده است به نحوی که آنان از ارتفاعات شرقی آمل و لندپی و سوادکوه و ساری و سمنان و نکا و بهشهر بصورت پیوسته گزارش می شود.
از جمله خصیصه ی بارز تبار باکر بهره مندی آنان از علوم حقوق ، شعر، ریاضی و همچنین داشتن روحیه ی مستقل و بی طرفی بوده است.
محسن داداش پور باکر
꧁꧂🌼꧁꧂🌼꧁꧂
#قرارگاه_فرهنگی_باکر_در_ایران
🌐http://baker1400.blogfa.com
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
@bakershenasi
https://eitaa.com/Bakershenasi
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
باکرمحله:
📜اِدمُلّا
باز کردن منو اصلی

جستجو
۶
ادملا: تفاوت میان نسخهها
مقاله بحث
→ تفاوت قدیمیتر
ادملا (ویرایش)
دیداری
ویکیمتن
{{جعبه اطلاعات روستای ایران
|نامرسمی=اِدمُلّا
|روینقشه=
|عرضجغرافیایی=
|بخش= [[بخش بندپی شرقی|بندپی شرقی]]
|دهستان=سجادرود
|ناممحلی=باکرمحله
|نامهایدیگر=اِدمُلّا
|نامهایقدیمی=آدمول، آدمل، آئدملا،ده ملا، اده ملا،
|سالبنیاد= مهاجر از باکرده وننت(انندسوادکوه)
|جمعیت= ۱۰۲۳ نفر
|رشدجمعیت=
|تراکمجمعیت=
|زبان=تبری
|مساحت=
|وبگاه=
|جملهخوشامد=
|پانویس=
|پانویس=شجره نامه اشاداد و فرهنگ واژگان محسن داداش پور باکر اِدمُلّائی
}}
'''اِدمُلّاادملا'''، روستایی است از توابع [[بخش بندپی شرقی]] [[شهرستان بابل]] در [[استان مازندران]] [[ایران]].
این روستا [اِدمُلّا] دارای اماکنی چون: دو مسجد[حضرت ولیعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و امام حسین علیه السلام] ،سقاخانه ، تکیه امام حسین علیه السلام، زینبیه، امام زاده سید پادشاعلی مرعشی علیه السلام ، امام زاده سید یحیی رضی علیه السلام، سیده نرگس مرعشی سلام الله علیها، خانه بهداشت، دو قبرستان عمومی، خانه هلال احمر، مدرسه نمونه شبانه روزی مرحوم فیروزجایی، مدرسه بعثت، مدرسه پسرانه شهید داغمه چی، مدرسه دخترانه حضرت رقیه سلام الله علیها، شرکت لبنی پاستوریزه شمال ساغر، ساختمان دهیاری و حل اختلاف، پایگاه بسیج برادران شهید باهنر و پایگاه بسیج خواهران می باشد.
📜کرازمین:
ییلاق اهالی((کرازمین))است که نام آن در اسناد کلارزمین، کارازمین، باکرزمین، کرادزمین، کرات زمین، آمده است.
📜محلات اِدمُلّا:
محلات قدیم اِدمُلّا عبارتند از اشدکت، کشکا، پا، کرات، تیرباغی، رخشان باکر، جورسره[محله ی مسیحیان]، بازیرون باکر، قرق یونس باکر، اتاق سر باکر، نارنج پشت باکر، کیمون باکر، هندوری باکر، میرملک باکر، فلکا باکر، شاهکلا برفچالسی باکر، شورسر باکر، خریدم باکر، لپر باکر، گوتلار باکر، گرکا چال، مزار ننه مار، سوچشمه باکر و ولیم و... می باشند.
📜رودخانه و چشمه های اِدمُلّا:
رودخانه ی تاریخی چادرکا[به نام امیرکا بن ورداسف] در ضلع غربی روستا و رودخانه ی متالون [زریجا]در ضلع شرقی اِدمُلّا قرار گرفتند که نهر روار[چهارشمین] منشعب از چادرکا می باشد.
نهر تاریخی ((سجرو)) که از سنگ پراشت آغاز و به محله ی کرات باکر ختم می شده، نشان از خردورزی در امر دهقانی و نظام دقیق آبیاری جماعت باکر بشمار می آید.
چشمه های سلیمه و نادر از معروف ترین چشمه های اِدمُلّا محسوب می شدند.سایر چشمه ها عبارتند از چشمه جورسره، چشمه زریجا، چشمه رحیم، چشمه داداش و چشمه پای آقاجان می باشند.
بیش از بیست پل بزرگ و کوچک در اِدمُلّا احداث شده است که نمونه ی آنها پل متالون، پل روار، پل چادرکا، پل کشکا هستند.
اودنگ سر در مسیر نهر روار در قدیم مربوط به کدخدا آقاجان داداش پور باکر[باکریان] و عباسعلی باکر بوده و در امر آسیاب شالی و جو بسیار فعال بوداند.
دنگه سر افرادی چون جانعلی باکر، الله قلی باکر، جمعلی گل علیزاده باکر، احمدی باکر، داداشعلی باکر [که بدون اب کار می کردند]، شهرت داشته اند.
اراضی کشاورزی اِدمُلّا حدود هفتاد هکتار می باشد که هر قطعه دارای نام مخصوصی چون اتال، هلیین، موزی پشت، کبض چال، باغی زمین و.. می باشند. بیش از دوازده خویز زمین مزروعی وقفی گزارش شده است.
📜تاریخچه اِدمُلّا:
ساکنان اصلی این روستا قبائلی از ((آمارد)) بودند.محل زندگی آنان در ارتفاعات و مراتع آدمل [اِدمُلّا] بوده و در محل فعلی روستا به امر کشاورزی و دامپروری اشتغال داشتند. این روستا محل تحصیل و آموزش روحانیون به آئین مرسوم [زرتشتی، مسیحیت و اسلام] بوده است.حاکم مستقل تبرستان ((کا بن ورداسب)) زاده ی اده ملا [اِدمُلّا] بوده که نام چادرکا[رودخانه ی اِدمُلّا] منتسب به ایشان است.در محل قرق یونس باکر و فلکا، زندان زیر زمینی وجود داشت که امروزه اثری از آن نیست و بطور کلی امحا شده است. آثار بسیار ارزشمندی[مجسمه ها، ظروف، زیورآلات از جنس سیمین و طلا و نقره و آهن و مس و سنگ و...] از دوره های مختلف در حوزه ی مردم شناسی در اِدمُلّا کشف شد که بدلیل بی توجهی و عدم نظارت کافی مورد چپاول و غارت قاچاقچیان فرهنگی قرار گرفت. قطعه سنگ مربع شکلی به رنگ سیاه که بر روی آن عباراتی به خط میخی و کوفی حک شده بود، در بقعه ی سید پادشاه علی اِدمُلّا نگهداری می شد که اهالی آن را ((سنگ آرزو)) می نامیدند.اما این سنگ در دهه ی ۱۳۵۰ توسط سارقی معلوم الحال به سرقت رفت و تا کنون اطلاع موثقی از سرنوشت آن اثر تاریخی فاخر کسب نشده است.
📜مهاجرت جماعت باکر:
بر اساس تحقیقات میدانی و یافته های شفاهی و اسناد موجود، چهار برادر از باکر ده وننت [انند] سوادکوه به روستای اِدمُلّا مهاجرت می کنند.
با حضور جماعت باکر اما سرزمین اِدمُلّا نظم گرفته و شیوه ی نگهداری آن تحت عنوان ((بندپی میانه)) [از باکرده وننت سوات تا کلارزمین و دیافه و سنگ پراشت تا حوالی لمسوکلا بندپی غربی و از خردیم باکر تا ابتدای فیلبند] روزگاری در تصرف و حکمرانی جماعت باکر بوده است.
جماعت باکر مقیم بندپی بدلیل علم آموزی و روحیه ی پهلوانی همواره زبانزد بوده و در برخورد با طغیانگران جدی بودند و عزم راسخ داشتند. شهید پیران بن نامدارخان باکر از جمله شخصیتی است که در جریان اشغال ایران توسط مغول با گروهی از منتخبین،یلان و پهلوانان جماعت باکر و سایر طوایف به دفاع و مبارزه برخاست که در نهایت برای میهن و ارزشها کشته شد.
برخی معتقدند که جماعت باکر مهاجر از ((شاه داغ)) باکو هستند و به عبارتی کلمه ی ((باکر )) تغییر یافته ی ((باکو)) می باشد. این ادعا ضعیف است.
باکر ده وننت سوات[انند سوادکوه]، باکر محله ی و باکر زمین [کرازمین]بندپی، باکر سره ی و خرنوای باکر دودانگه ساری، باکر محله ی گرگان، تپه باکر آذربایجان شرقی و مرحمت آباد آذربایجان غربی و... از جمله ی سرزمین {ایل باکر} در ایران است.
از تقسیم نامه ی علیشاه باکر دو برادر به نام های طهماسب باکر و نامدارخان باکر از وارثین و ملاکین جماعت باکر محسوب می شوند. مرحوم ملا شاه بابا بیک باکر از جمله شخصیتی در جماعت باکر بندپی است که نسل ایشان امروزه در محلاتی چون اِدمُلّا، فکچال، هلی کتی، کمدره، باکرسره، خرنوای باکر[خرم آبادباکر] ، پاشاکلا، پهندر، جعفرکلا، وادره و...سکونت دارند.
📜منظومه های ایل باکر:
۱/منظومه شاه باجی باکر و اسپهبد کیا
۲/ منظومه شاه باجی باکر و سید حسن
۳/ منظومه شاه باجی باکر و جهانگیر باکر
۴/ منظومه معصومه باکر و تقی جنگن لفوری
۵/ منظومه حاجی آقاجان باکر
۶/ منظومه عمه خانم داداش پور باکر
۷/ منظومه کلثوم غلامی [باکر]
۸/ منظومه جانبرار زاق [رستمی]
۹/ منظومه مسلم علیجان زاده باکر
۱۰/ شعردوست، مهرب قلم، ریحانه، لیلییوم، اشک نامه، آوات قلم محسن داداش پور باکر
۱۱/منظومه میرزا غلامحسین باکر
۱۲/منظومه میرزا محمد باکر
📜آثار نوشتاری تاریخی و نیاکان:
۱/نامه ی آقا محمد خان قاجار در سال ۱۲۰۴
۲/گزارش ملاآقبابیک باکر
۳/تقسیم نامه علیشاه باکر
۴/قران نفیس خطی با قدمتی بیش از ۴۰۰ سال
۵/سنگ فسیلی بیش از ۶۰۰۰ سال
۶/عقیق نباتی چادرکا
۷/سنگ آرزو پادشاه علی علیه السلام اِدمُلّا
۸/شجره نامه پادشاعلی علیه السلام که بر روی تخته ی مربعی شکل حک شده و در بقعه ی سید نظام الدین پادشا امیر نصب شده است.
۹/شجره نامه پارچه نوشته ی[قدیمی] پادشاه علی علیه السلام اِدمُلّا
۱۰/شجره نامه پارچه نوشته ی [قدیمی] امام زاده یحیی علیه السلام اِدمُلّا
۱۱/سایر دست نوشته ها و کتب خطی بسیار ارزشمند و جذاب
📜نامداران جماعت باکر و اِدمُلّا:
اِدمُلّا مهد بزرگان، ملاها و نامدارنی چون اتروداد باکر، ارشین باکر، ارشک باکر، راجی باکر، شجاع باکر، رخش سوار باکر، باشار باکر، خسرو باکر، بهرداد باکر، بهرام باکر، میرعلی باکر، بهنیار باکر، علیشاه باکر، بهمن باکر، گرشاسب باکر، اسکندر باکر، پورمند باکر، رادمهر باکر، رضی باکر، ملاعلی باکر، پیران باکر، ملا محمدفاضل باکر، ملا فتح اله باکر، ملا محمدرضا باکر، ملا سلیمان باکر، جانی سلطان باکر، حاجی آقاجان باکر، ملا آقبابیک باکر و میرزا محمد شفیع ادملایی مازندرانی [صدر اعظم دولت قاجار] می باشد.
به استناد نامه ی آقا محمد خان قاجار در صفرالمظفر سنه ۱۲۰۴ وی بواسطه ی صفربیک باکر و حاجی خانجان حلال الخور در قریه ی اِدمُلّا تبعید بوده است و در همین روستا با میرزا محمد شفیع اِدمُلّائی مازندرانی آشنا شد.[آقا محمدخان قاجار در قریه اِدمُلّا تفسیر قران نوشت که متاسفانه آن قران در حادثه آتش سوزی سال ۱۳۴۹ دچار آتش سوزی شد].
مرحوم سیدکربلایی آقا کوچک زاده موسوی مشهور به معلم قران اِدمُلّا و مرحوم ملا علی باکر از مکتب داران سنتی و قرانی در اِدمُلّا بودند.
مرحوم حاجی آقاجان باکر و مرحوم کربلائی مرادعلی باکر از واقفین مطرح و نامدار جماعت باکر محسوب می شوند.
منظومه معصومه باکر اِدمُلّائی و تقی نوروزی [جنگن] که در مازندران آوازه دارد، از وقایع ادبی و واقعی این روستا [اِدمُلّا]و لفور سوادکوه بشمار می رود.
مزار جده معظمه؛ سیده میرمریم حسنی[مشهور به مریم تبار باکر و مادر کرازمین]، مزار سیده جده خانم مرعشی، مزار سیده جده خانم حسینی، مزار سیده نورخانم حسن زاده مورد احترام اهالی و زائرین و علاقمندان از راه دور و نزدیک می باشند.
مراسم محرم [دهه ی اول و دوم] مراسم دهه آخر صفر همزمان در اِدمُلّا[باکرمحله] و کرازمین با شور و شوق کم نظیری برگزار می شود.
موقوفاتی برای عزای حسینی جهت اطعام دهی در طول محرم[دهه اول]و دهه آخر صفر توسط واقفین در نظر گرفته شده است.
مراسم خانگی دینی در ایام جشن و عزا میان بانوان و زنان اِدمُلّا بسیار چشم گیر است.
ماه رمضان اماکن مذهبی ادملا با حضور روحانی و نمازگزاران فعال است.
مردم اِدمُلّا به کشتی لوچو بسیار علاقمند بوده و در منطقه از گذشته تا کنون به پهلوان مدار اشتهار دارند. مزار مرحوم پهلوان الله وردی علیتبار
در قبرستان امام زاده یحیی علیه السلام اِدمُلّا واقع شده است.
مردم اِدمُلّا مسلمان، انقلابی بوده و در امر معاش بسیار سخت کوش هستند.
📜شهدا جماعت باکر:
شهیدان علی باکری، حمید باکری، مهدی باکری، حسن باکری، قربانعلی تقی نیا و جمال گل علیزاده باکر از افتخارات جماعت باکر در جمهوری اسلامی ایران هستند.
📜تبارها و خاندان های اِدمُلّا :
الف)تبار باکر ب)سادات ج)خاندان پریجایی د) خاندان تالش ص)خاندان ازبک و)خاندان گاوزن ه) خاندان رودگری بابلی ی) سایر مهاجرین
نکته: نام خانوادگی جماعت باکر مقیم اِدمُلّا عمدتا با پسوند اِدمُلّائی می باشد.
۱.باکری ۲.همایونی باکر ۳.داداش پور[باکر]اِدمُلّائی ۴.احمدی باکر ۵.محمودی باکر ۶.رضایی باکر ۷.غلامی باکر ۸.سید حسن زاده ۹.غلامعلی زاده باکر ۱۰.ادبی پریجایی ۱۱.حیدری پریجایی ۱۲.فتحی پریجایی ۱۳.رستمی رودگرمحله ۱۴.بخشی تبار گاوزن ۱۵.رمضانی تالش ۱۶.رمضان زاده تالش ۱۷.حسین پور باکر ۱۸.داداش زاده باکر ۱۹.محمدزاده باکر ۲۰.اصغری باکر ۲۱.صفری باکر ۲۲.حاجی زاده باکر ۲۳.حاجی آقازاده باکر ۲۴.طهماسب نژاد باکر ۲۵.علیتبار پریجایی ۲۶.سید موسوی انیجدان ۲۷.سید کوچک زاده موسوی ۲۸.کامیابی باکر طالقانی ۲۹.کامیاب نژاد باکر طالقانی۳۰.تیغ خورشید اسبک [ازبکستان] ۳۱.حسین پور اکبر ۳۲.تکتبار پریجایی ۳۳. تقی زاده باکر ۳۳. تقی زاده عمران ۳۴.تقی نیا عمران ۳۵.ابراهیمی عمران ۳۶.گل علی زاده باکر ۳۷.علیجان زاده باکر ۳۸. مهدی قلی زاده باکر ۳۹.خورشیدی اسبک [ازبکستان] ۴۰.نقی دوست اسبک [ازبکستان] ۴۱.شریفی نیک اسبک [ازبکستان]
📜منبع: شجره نامه اشاداد و #تبار شناسی باکر در ایران به قلم محسن داداش پور باکر
#قرارگاه_فرهنگی_باکر_در_ایران
@bakershenasi ﷽
📡𖣔❅ ⃟ ⃟ 🇮🇷 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─