💞آسیه و نوردین

📜#منظومه
📝#داستان
💞#آسیه_نوردین

نقل رویداد دختری بنام آسیه و پسری بنام نوردین ......
نقل رویداد از زنده یاد کبرا مزرعه فرزند مرحوم حاج قربان مزرعه ......
نقل رویداداینکه دردوره ای ازتاریخ درمنطقه کتول نقل شدکه خانواده ای دریکی از روستاهای کتول بودن که از نظر مالی وضع اوضاع خوبی داشتن این خانواده داری چن پسر و چند دختر بودن به جز آخرین فرزند خانواده که نامش نوردین بود همگی متاهل بودن و ازدواج کرده بودن همگی سر خونه زندگی خودشون بود ...
خلاصه که فرزند آخری هم به سن تکلیف ازدواج رسید و به واسطه ای از بستگان با دختری در روستای سنگدوین بنام آسیه ازدواج میکنه ‌..
خلاصه به وسیله واسطه میرن خواستگاری و از نوردین تعریف میکنه و اینا وصلت به لطف خداوند و این واسطه سر گرفت ...
این دختر هم آسیه خانم یه دختری نجیب و مهربان و خوش بر روحی و صبر حوصله داری بود که حد و حساب نداشت دیگه وصلت سر میگیره و یه مراسمی ام برا شون میگیرن و نامزد شدن ..
آقا نوردین بعد از اینکه دوماد این خانواده شد مدته چن روزی خونه پدر خانومش موند ...
خلاصه چن روزی خونه پدرخانومش موند و بدش رفت به سمت خونه خودشون ..
خانواده نوردین تصمیم گرفتن که عروسشونو با خانوادش دعوت کنن به حساب یه مهمانی بگیرن برای عروسشون ..
مهمانی گرفتن و عروس به همراه خانواده رفتن خونه پدرشوهرش .. مهمانی تموم شدو خانواده پدر عروس برگشتن و آسیه چن روزی خونه پدرش شوهر موند...
برادر و خواهرهای نوردین سر خونه زندگیشون بودن به خانواده پدر سر میزدن اما بیشتر خونه خودشون بودن همچین پدر مادر نوردین کمی دست تنها بودن ...
خلاصه که این تازه عروس چن روزی خونه پدر شوهر موندوشد کمک به دست مادر شوهر شروع کرد مادر شوهرش کمک کردن کارهای مادر شوهر رو انجام دادن ‌‌‌آسیه از آن دسته دخترهای بود که اهل کارو زندگی بود که شروع کرد به کمک کرد ن به مادر شوهر ‌‌‌‌.... خلاصه که این تاره عروس باتمام عروسهای این خانواده فرق داشت خیلی زن کاری و انسان با درک فهم تری نسبت به عروس های دیگه این خانواده بود ....
مادرشوهر هم خیلی خوشحال بود که چنین عروسی گرفته و فرزندش چه جای خوبی ازدواج کرده ...
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
ادامه

📜#منظومه
📝#داستان
💞#آسیه_نوردین

خلاصه که پدرو مادر شوهر آسیه خیلی خاطره عروسشونو میخواستن خیلی دوستش داشتن میگفتن چه دختر خوبی هست چه دختر باپدر مادری هست ...
پدر شوهر گفت که هرچی میخواد براش بگیرید.
خلاصه که آسیه تو دل پدر ومادر شوهرش جا افتاد پدر شوهر ش ميگفت از دختر های خودمون بیشتر کار میکنه خواهرای نوردین هم خاطر آسیه رو میخواستن و به پدر و مادرشان گفتن که آسیه خیلی داره براتون زحمت میکشه باید برای عروسیش سنگ تمام بزارید ..
براش رخت ولباس های خوبی بگیرین دیگه آسیه کم کم تودل تمام فامیلهای شوهرش جا افتاده بود و همه فامیل دوستش داشتن ...
خلاصه که مدتی گذشت و یکی از مراسمات شد حالا عروس دیدن بود یا مراسمی دیگه ای که شد.
خلاصه یکی از مراسمات شد و مراسم گرفتن و موقع عروسی هم مراسم شاد هست هم در وصف همان مراسم و ملودی‌های ثلیقه ای سینه به سینه اجرا میکنن یه سِریا هم در همان مراسمی که هستن فلبداع یهو در وصف همان مخاطب اجرای میکنن ملودی هی اشعاری خلاصه که میخونن ....
حالا یسری ها اول صحبتی هست بد تبدیل به آهنگ میشه یسریاام همزمان با آهنگ اشعار مورد نظرو میخونن ...
خلاصه که در این مراسم هم همین جور که مراسم و گرم داشتن موقع رقص پایکوبی و خوندنها او اینا رخت و لباس و طلا های که برای عروسشون گرفته بودن و مادر شوهرش به همین رویدا و نشان دادن وسایل عروسش و خیلی هم عروسش و دوست داشت و و خواست یه تقدیر تشکر هم از خانواده عروسش داشته باشه البته اول مراسم خیلی از خانواده عروسش و فامیلهاش تشکر داشت وخیلی هم از آسیه جلو فامیلهاش تعریف می‌کرد...
یکسره از خوبیهای عروسش میگفتن دیگه موقع نشان دادن وسیله های عروس که شد و هی دست میزدن و شادی میکردن مادر شوهر به همین واسطه نشان دان وسایل و عروسشو برا ی عروسش بحساب تعریف کنه وسایل که خریداری کرده رو نشان بده و بگه شروع کرد ملودی هی با اشعاری خوندن .....
چادر نو بیاردیم ماشاالله به دخترتان .......
پیرهن نو بیاردیم ماشاالله به دخترتان ........
چارقد نو بیاردیم ماشاالله به دخترتان ......
جامعه نو بیاردیم ماشالله به دخترتان.....
روفاک نو بیاردیم ماشاالله به دخترتان.....
دستبند طلا بیاردیم ماشاالله به دخترتان........
انگوشتر طلا بیاردیم ماشاالله به دخترتان......
خفتی طلا بیاردیم ماشاالله به دخترتان ...
گوشوار طلا بیاردیم ماشاالله به دخترتان......

خلاصه که در بین شادی های که داشتن میخوندن اینجا هم مادر شوهر این ملودی رو با این اشعار خوند و مدتی در مراسمات اجرا می‌شد و بدها کم کم از ذهن برخی از مردم مثل یسری از ملودی‌های دیگر پاک شد البته از ذهن برخی از انسانها...
البته یسری از رویدا دها فلبداعه ام برگرفته ای از از یکدیگر اجرا می‌شد ...
دیگه مادرشوهر اینها رو خوند و مراسم تمام شد مدتی بدهم عروسی گرفتن و رفتن سرزندگی خودشون و در کنار خانه پدر نوردین خونه ساختن و در کنار پدر و مادر زندگیشونو ادامه دادن کم کم صاحب اولادو زندگی شدن ......
گرد آوری اثر #حسین_اصفهانی.....
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🏛برج رسکت دودانگه ساری

#مازندران_شناسی
#برج
#رسکت

🏛برج رسکت دودانگه ساری

در سال ۲۳۱ خورشیدی شهاب سنگی در این منطقه «دوآلِم» روستای رسکت سقوط کرد که به نام «شهاب سنگ اسپهبد شروین» خوانده شد.

برج در حدود سال ۴۰۲ هجری خورشیدی در نزدیکی محل سقوط این شهاب سنگ و در شیب تند کوهی سنگی بنا شده‌است. معماران ابتدا با تراشیدن کوه حفره ای ایجاد کردند و سکوی آجری و بنا رو از درون حفره شروع به چیدمان کردند، به این سبب در مقابل زلزله‌های اتفاق افتاده مقاومت کرده‌است. برج، آرامگاه چندین تن از شهریاران آل باوند است. تا سال ۱۳۴۰ ه‍.خ در کف برج چندین پلکان به زیر برج راه داشت که از قرار گور دخمه و آرامگاه چندین شاه باوندی می‌باشد.

برج بنایی است با دو سقف پوششی مخروطی شلمجی، پلان مدور که شعاع داخلی آن ۲/۲۸ متر و شعاع خارجی آن ۳/۶ متر و قطر بدنهٔ آن ۱/۳۳ متر است. محیط ان در پایین ۱۴٫۷۵ متر است. سکویی به ارتفاع ۲/۱۰ متر در نمای ورودی به چشم می‌خورد که در نمای شمال غربی هم سطح با شیب دامنه می‌شود. در برج بسمت شرق است.

حد فاصل قسمت فوقانی بدنه و آغاز گنبد برج با مقرنس کاری تزئین شده‌است لبهٔ برج با ردیف مضاعفی از مقرنس‌های آجری مزیّن به نقوش گچبری آذین شده‌است. در پایین این مقرنس‌ها کتیبه‌ای با شکوه بخطّ کوفی به کمک گچبری نقش شده‌است. دوسوم این کتیبه از میان رفته‌است. حروف کتیبه برنگ سفید بر زمینه‌ای به رنگ آبی جلوه گری می‌کند. مفاد کتیبه چنین است: «بسم الله الرحمن الرحیم.. قل هو اللّه احد اللّه الصمد لم یلد ولم یولد ولم یکن له کفواً احد. (سورهٔ ۱۱۲) بسم اللّه الرحمن الرحیم کلّ نفسِ ذائقه الموت …(سوره ۲۱، آیهٔ ۳۶ [کذا فی اصل].

بالای درِ کتیبه آجری نیز به خط پهلوی ساسانی و خط کوفی در روی آن به چشم می‌خورد که بسیار آسیب دیده‌است.

این کتیبه شامل چهار سطر است که سه سطر اول و نصف از سطر چهارم بخطّ کوفی ریحان مشابه خط کتیبهٔ فوقانی است. توسط خطی عمودی به دو بخش تقسیم شده که یکی آیات قرآنی «لا اله إلاّ اللّه مخلصاً محمّد رسول اللّه صادقا» و دیگری مطالب تاریخی «هذه القبّه …» بجز این چند کلمه چیزی بر جای نمانده که بتوان خواند.

و نیم دیگر از سطر چهارم بخط پهلوی است که خط عمودی دیگری نوشته‌های کوفی را از متن پهلوی جدا ساخته‌است.

با اینکه در تزئینات برج رسکت به وضوح سبک معماری دوره ساسانی دیده می‌شود؛ اما با ورود اسلام تزئینات برج دچار تغییراتی شده است و دیگر خبری از خوشه‌های انگور و پیجک‌های دوره ساسانی نیست و جایشان را به طرح‌های هندسی اسلیمی داده.

با دقت در بخش بیرونی بنا، می‌توانید دو کتیبه را ببینید. یکی از کتیبه‌ها به صورت کمربند میان تزئینات آجری است؛ درست پایین مقرنس‌کاری‌های فوق‌العاده‌ای که بدنه برج را از سقف مخروطی آن جدا کرده است. بر روی این کتیبه می‌توانید سوره توحید را ببینید. دیگری، کتیبه‌ای به خط کوفی - پهلوی بالای سر در ورودی برج است. هر دو کتیبه در طول تاریخ آسیب دیدند و فقط بخش‌هایی از آنها سالم مانده. خط کتیبه پایین مقرنس‌کاری، کوفی است که با خطوط سفید بر روی پس زمینه‌ای به رنگ آبی قرار دارد.

بر اساس نوشته‌ها و کتب تاریخی این برج در زمان:

آخرین پادشاه باوندیان کیوسیه کارن «قارن» دوم (۳۷۴ – ۴۲۱ ه‍.خ) و استیلای زیاریان بر منطقه ساخته شده‌است.

با این حال تاریخ دقیقی از احداث برج رسکت ساری نداریم؛ اما با توجه به کتیبه‌هایی که بر روی بنا نصب شده به نظر می‌رسد قدمت این بنا به قرن پنجم هجری قمری برمی‌گردد؛ یعنی زمان سلطنت غزنویان.

📸 مجتبی روشنی
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜آیت‌الله دکتر شیخ ابوالحسن شریف طبرستانی

#علما

فرزند عالم بر سر مزار پدر عالم

🔹 مرحوم آیت‌الله دکتر شیخ ابوالحسن شریف طبرستانی بر سر مزار پدرشان مرحوم آیت‌الله شیخ محمدعلی شریف طبرستانی از علمای برجسته‌ی بابل که در قبرستان حضرت علی‌بن‌جعفر قم مدفون است.

🔹 این عالم بزرگوار از ناحیه پدر، نوه‌ی آیت‌الله شیخ محسن شریعت و از ناحیه مادر، نوه‌ی حضرت آیت‌الله شیخ عبدالصمد اَلمشیری است که مزار این عالمان بزرگوار در سه‌راهی محله‌ی مرادبیک بابل قرار گرفته است.

گزارش: #حامد_ابراهیم‌زاده_بازگیر

🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#علما
#بابل
#آیت‌الله_ابوالحسن_شریف_طبرستانی

✍آیت‌الله ابوالحسن شریف طبرستانی در روز دوم مرداد سال ۱۳۱۲ شمسی در شهر بابل و در خاندانی عریق و اصیل دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله شیخ محمد علی شریف طبرستانی از علمای مهمّ بابل بوده و از شاگردان به نام مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی، مرحوم آقا ضیاء الدّین عراقی، مرحوم میرزا محمد حسین نائینی و مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی به شمار می‌آمد و از همه آن بزرگواران اجازه اجتهاد داشت.

📌جدّ پدری ایشان مرحوم حاج شیخ محسن مازندرانی از علمای برجسته خطّه مازندران بود، و حدود بیست سال نزد مرحوم آیت الله شیخ الشّریعه اصفهانی به تحصیل پرداخته و از آن بزرگوار اجازه جامعی داشت. جدّ مادری حضرت استاد مرحوم شیخ عبدالصّمد مازندرانی نیز از علماء فرهیخته و شاگرد شیخ عبدالله مازندرانی بود.

📌آیت الله طبرستانی سالیان طولانی تا اواخر عمر به تدریس و تعلیم آثار گرانسنگ علمی پیشینیان در فقه و اصول و فلسفه در مدارس مختلف حوزه تهران بالخصوص سه مدرسه مروی، مدرسه مرحوم آیت الله مجتهدی و مدرسه مرحوم آیت الله علم الهدی پرداخت و در این زمینه اهتمامی وافر و مثال زدنی داشت و شاگردانی فاضل به حوزه علمیّه شیعه تقدیم کرد.

📌ایشان مدّتی نیز به دعوت آیت‌الله مهدوی کنی در دانشگاه امام صادق(علیه السّلام) مشغول به تدریس بود.

📌از این عالم عظیم الشّأن، آثاری چند به یادگارمانده که برخی همچون «شرح باب حادی عشر» و «تحفه شریفیّه- دریادبود مرحوم والدشان به انضمام پاره ای از ادعیه» در گذشته به چاپ رسیده و برخی دیگر همچون کشکولی در مباحث متنوّع علمی و رساله دکتریشان تحت عنوان «محکم و متشابه در قرآن کریم» مخطوط بوده و البتّه رساله ی دکتری ایشان مدّتی است که در دست تحقیق و تصحیح بوده و امید است که در آینده ای نه چندان دور منتشر شود.

🗓سرانجام آیت الله دکتر ابوالحسن شریف طبرستانی- که از عالمان طراز اوّل و اسوه اخلاق ولی مجهول القدر تهران بودند – پس از عمری تلاش و کوشش مخلصانه در ترویج علوم اسلامی و تبلیغ معارف ائمّه اطهار(علیهم السّلام) و پرورش شاگردان متعدّد، با دلی آکنده از محبّت و ولایت خاندان عصمت و طهارت در غرّه رجب المرجّب ۱۴۴۳ قمری مطابق با چهاردهم بهمن ۱۴۰۰ شمسی از دارفناء به عالم بقاء شتافت و در جوار حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)، رواق دارالرحمه (زیرزمین) به خاک سپرده شد.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜شاهنامه خوانی | فارسی را پاس بداریم | زبان مادری

📜شاهنامه خوانی | فارسی را پاس بداریم | زبان مادری

شاهنامه خوانی
👇👇👇قسمت سیصد و بیست و دوم👇👇👇
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
#فارسی_را_پاس_بداریم
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#توضیحات


-پهلو: شهر، پایتخت

-بیدار: هشیار

-دیهیم‌جوی: جوینده‌ی تاج، که معمولاً صفت‌ِ به‌جایِ اسم است برای شاه یا ولیعهد.

-پور: پسر

-فرخنده‌پی: نیک‌پی، خجسته‌قدم

-پذیره شدن: به پیشواز رفتن

-با رخِ ارغوان: با چهره‌ی گلگون چون ارغوان؛ کنایه از شادابی

-بردمیدن: برافروختن، روشن شدن

-نماز بردن: به خاک افتادن برای احترام

-بر: آغوش

-ستایش سزاوارِ او برگرفت: شروع کرد به ستودنی شایسته‌ی او.

-جهاندارِ دیهیم‌ساز: منظور کاوس است که تاجِ شاهی را به کیخسرو واگذار می‌کند.

-گنجور: خزانه‌دار

-به کرسی شد از مایه‌ور تختِ عاج: (کاوس کیخسرو را به‌شاهی بر تخت جای خود نشاند و خود) از آن تختِ عاجِ پُرمایه‌ بر تختِ (پایین‌تری) نشست.

-زبرجد: سنگی قیمتی

-شاهوار: شاهانه

-که کیخسرو به‌چهره جز او را نماند: زیرا که کیخسرو شبیهِ هیچ‌کسِ دیگری جز او نبود؛ کاملاً شبیهِ او بود.

-گران‌سایگان: بزرگان، مردُمِ بلندپایه

-به‌شاهی بر او آفرین خواندند: پادشاهی را به او تبریک گفتند. با او بیعت کردند.

-ساز و نهاد: ذات، راه‌ورسم

-بستد: بستاند.

-وریب: خمیدگی، کجی

-فراز: بالا

-نشیب: پایین، سرازیری

-اگر، دل توان داشتن شادمان؛ / نمانی‌همی؛ رنجت ایدر ممان: (چه خوب است) اگر دل را شادمان داری. (و چون در این‌دنیا) ماندگار نیستی، رنج برجا مگذار (رنجِ بیهوده مبَر).
"ماندن" در این‌جا به‌ترتیب در دو معنیِ لازمِ "باقی ماندن"/"به‌جا ماندن" و متعدیِ، "باقی گذاشتن"/"به‌جا گذاشتن" آمده است که معنیِ متعدیِ آن امروزه دیگر استفاده نمی‌شود. علاوه بر این دو معنی، در شاهنامه، ماندن به‌معنیِ "شبیه بودن" هم داریم که اتفاقاً آن را هم در چند بیت پیش‌تر دیدیم -کیخسرو به‌چهره جز او را نماند.

-رخش: در این‌جا تیره‌وتار
-به خوردن بیارای و بیشی ببخش / مکُن روز پیش دلِ خویش رَخش: آماده‌ی خوردن شو (بخور) و اضافه‌ی آن را ببخش و روز را به دلِ خود تیره‌و‌تار نکن.

-تو را داد؛ فرزند را هم دهد؛ / درختی که از بیخِ تو برجهد: (خدا چیز به) تو بخشید و به فرزندِ تو هم خواهد بخشید؛ درختی که از ریشه‌ی تو برمی‌آید.

-خواسته: چیز، مال‌وثروت

-کمی نیست در بخششِ دادگر؛ / فزونی نیابی تو؛ اندُه مخَور: در بخششِ خدا کمی و زیادی نیست؛ پس اندوه نخور. (شبیهِ این تصورِ امروزی که روزی دستِ خداست یا هر چی قسمت/روزی باشه.)

-سخن راند گویا بر این داستان؛ / دگر گوید از گفته‌ی باستان: گوینده‌ این داستان را گفت (و تمام کرد و حالا داستانی) دیگر از داستان‌های باستانی می‌خواهد بگوید.

#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
#فارسی_را_پاس_بداریم
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#کیان #کیکاوس (بخش ۲۰۹)
#داستان_رفتن_گیو_به_ترکستان (بخش ۲۲)
#غلط_ننویسیم
#شاهنامه_خوانی
#فارسی_را_پاس_بداریم
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#زبان_شناسی
#زبان_مادری

🟡 آموزش به زبان مادری یا آموزش زبان مادری؟ مساله این است!

🔸 تصور کنید یک کودک در سیستان، ریاضی را به بلوچی یاد بگیرد، یکی در کردستان به کردی، یکی در تبریز به ترکی، و بعد هر سه نفر برای ورودی دانشگاهی در تهران به فارسی امتحان بدهند. چه اتفاقی می‌افتد؟ آیا با اینکار تنوع زبانی تقویت می‌شود یا نابرابری آموزشی افزایش پیدا می‌کند؟

🔸 این روزها، بحث آموزش به زبان مادری در فضای مجازی دوباره داغ شده. برخی تصور می‌کنند که این سیاست به معنای حق طبیعی کودکان برای یادگیری زبان مادری‌شان است، اما تفاوت ظریفی اینجا وجود دارد: آموزش زبان مادری با آموزش همه دروس «به» زبان مادری، متفاوت است.

🔸 اصل پانزدهم قانون اساسی ایران به‌وضوح می‌گوید که آموزش ادبیات زبان‌های محلی آزاد است، اما زبان رسمی کشور فارسی است. این یعنی فرزندان این سرزمین باید بتوانند زبان مادری‌شان را بیاموزند، اما نظام آموزشی کشور نمی‌تواند به چندین زبان تقسیم شود. چرا؟ چون زبان آموزش، یک ابزار ارتباطی ملی است، نه یک مسئله صرفاً هویتی.

🔸 در یک مثال روشن؛ هند با بیش از ۲۰ زبان رسمی، همچنان زبان انگلیسی را به‌عنوان ابزار ارتباط بین اقوام مختلف حفظ کرده است، زیرا فقدان زبان مشترک، مانع پیشرفت علمی و اقتصادی شده بود. کشورهایی نیز که سیاست آموزش به زبان مادری را اجرا کرده‌اند، اغلب با چالش‌های بزرگی روبه‌رو شده‌اند.

🔸 برای مثال، فیلیپین این سیاست را برای مقاطع ابتدایی اجرا کرد، اما تحقیقات مؤسسه توسعه فیلیپین (PIDS) در سال ۲۰۱۸ نشان داد که دانش‌آموزانی که فقط به زبان محلی تحصیل کرده بودند، بعدها در زبان رسمی و دروس علمی دچار ضعف شدند. در نتیجه دولت مجبور شد سیاست را تغییر دهد و دوباره بر آموزش به زبان رسمی تمرکز کند.

🔸 در اوکراین، پس از کاهش استفاده از زبان روسی در مدارس، بخش‌هایی از کشور حس جدایی‌طلبی پیدا کردند و این موضوع به یکی از زمینه‌های تنش و درگیری تبدیل شد. در یوگسلاوی نیز نبود یک زبان مشترک، یکی از عوامل فروپاشی این کشور در دهه ۹۰ شد.

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🏛زندان‌بیلاخ ادملا کجاست؟

🏛#زندان_بیلاخ_ادملا

در ضلع شمال غربی ادملا موسوم به ولّیم و قرق یونس و فلکا که در گذشته همگی از مراتع ادملا به شمار می آمدند، بنابر شواهد، قرائن، اماره در سند سال ۱۲۰۴ قمری و همچنین یافته های شفاهی، زندانی به نام ((بیلاخ)) داشته است. امروزه این واژه به نام یک چشمه در همان حوالی شهرت دارد. هر چند شوربختانه در همان محیط بارها و بارها مورد بی مهری و تجاوز قاجاقچیان میراث فرهنگی قرار گرفته و آن اثر تاریخی را به گونه ای از بین بردند که انگار هرگز وجود نداشته است و آن معماری باستانی برای همیشه محو و امخا شده است.

👑حضور #آقامحمدخان در روستای #ادملا بخش بندپی شرقی بابل

در این سند که به مهر و تایید آقامحمدخان قاجار در صفر ۱۲۰۴ رسیده است آمده است:
{{هو حکم والا شد، آن که بنابر مراحم خاقانی درباره سلاله السادات آقاسید یوسف بندپی شیادهی که در ایام توقف اقدس شهریاری در قریه ادملای بندپی و خیانت طایفه ضالّه حلال خوریه..... الامر فی صفر المظفر سنه ۱۲۰۴ افوض امری الی الله، عبده محمد}}

🔷️آقامحمدخان برای مدتی در قلعه ن.ت ادملا و سپس وی را به زندان #بیلاخ ادملا منتقل کردند. اما چندی نگذشت که او با سطلان باکر دوست شد و توانست در میان اهالی جای گیرد. این امر باعث یک رخداد متفاوت شد...

🔷️در این واقعه اما شاه قاجار، با آخوندملاعلی باکر به مباحثه شده و این دوستی منجر به یک رخداد تاریخی در ایران میشود؛ معرفی و همراهی شاگرد برجسته آخوند ملاعلی باکر یعنی میرزامحمدشفیع ادملایی مازندرانی که بعدها به سمت صدراعظم حکومت قاجار تعیبن شد. میرزامحمدشفیع ادملایی از اصالت اصفهانی بوده که اجدادشان به بندپی کوچانده شدند.

💌سلام
خوش آمدید
من محسن داداش پور باکر هستم؛ پژوهشگر اسناد خطی و فرهنگ عامه .
برگ کوچکی از ۱۵۰۰۰ اسناد و کتابت، انجامه و عکس؛ آنچه از اعتماد شما نازنینان برآمد به اشتراک گذاشتم.
با من در ارتباط باشید ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
فعالیت مجازی من بصورت دقیق و شفاف در پیامرسان#ایتا کانال پژوهش ادملاوند خلاصه میشه.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
💞💞💞💞💞
#محسن_داداش_پور_باکر
#پژوهش_ادملاوند
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📍اینجا ایستگاه خاطرات است.💝

➺‌‌𝄠✿♥#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🏛زندان‌ باستانی بیلاخ ادملا کجاست؟

🏛#زندان_بیلاخ_ادملا

در ضلع شمال غربی ادملا موسوم به ولّیم و قرق یونس و فلکا که در گذشته همگی از مراتع ادملا به شمار می آمدند، بنابر شواهد، قرائن، اماره در سند سال ۱۲۰۴ قمری و همچنین یافته های شفاهی، زندانی به نام ((بیلاخ)) داشته است. امروزه این واژه به نام یک چشمه در همان حوالی شهرت دارد. هر چند شوربختانه در همان محیط بارها و بارها مورد بی مهری و تجاوز قاجاقچیان میراث فرهنگی قرار گرفته و آن اثر تاریخی را به گونه ای از بین بردند که انگار هرگز وجود نداشته است و آن معماری باستانی برای همیشه محو و امحا شده است.

👑حضور #آقامحمدخان در روستای #ادملا بخش بندپی شرقی بابل

در این سند که به مهر و تایید آقامحمدخان قاجار در صفر ۱۲۰۴ رسیده است آمده است:
{{هو حکم والا شد، آن که بنابر مراحم خاقانی درباره سلاله السادات آقاسید یوسف بندپی شیادهی که در ایام توقف اقدس شهریاری در قریه ادملای بندپی و خیانت طایفه ضالّه حلال خوریه..... الامر فی صفر المظفر سنه ۱۲۰۴ افوض امری الی الله، عبده محمد}}

🔷️آقامحمدخان برای مدتی در قلعه ن.ت ادملا و سپس وی را به زندان #بیلاخ ادملا منتقل کردند. اما چندی نگذشت که او با سطلان باکر دوست شد و توانست در میان اهالی جای گیرد. این امر باعث یک رخداد متفاوت شد...

🔷️در این واقعه اما شاه قاجار، با آخوندملاعلی باکر به مباحثه شده و این دوستی منجر به یک رخداد تاریخی در ایران میشود؛ معرفی و همراهی شاگرد برجسته آخوند ملاعلی باکر یعنی میرزامحمدشفیع ادملایی مازندرانی که بعدها به سمت صدراعظم حکومت قاجار تعیبن شد. میرزامحمدشفیع ادملایی از اصالت اصفهانی بوده که اجدادشان به بندپی کوچانده شدند.

💌سلام
خوش آمدید
من محسن داداش پور باکر هستم؛ پژوهشگر اسناد خطی و فرهنگ عامه .
برگ کوچکی از ۱۵۰۰۰ اسناد و کتابت، انجامه و عکس؛ آنچه از اعتماد شما نازنینان برآمد به اشتراک گذاشتم.
با من در ارتباط باشید ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
فعالیت مجازی من بصورت دقیق و شفاف در پیامرسان#ایتا کانال پژوهش ادملاوند خلاصه میشه.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
💞💞💞💞💞
#محسن_داداش_پور_باکر
#پژوهش_ادملاوند
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📍اینجا ایستگاه خاطرات است.💝

➺‌‌𝄠✿♥#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


📝#پرسش_و_پاسخ
#قاجار #بارفروش #بندپی #ادملا
#باکر #حلالخور

📩Omid:
سلام علیکم و رحمةالله

🌍#ادملا
🏛زندان باستانی #بیلاخ ادملا کجاست؟

در ضلع شمال غربی ادملا موسوم به ولّیم و قرق یونس و فلکا که در گذشته همگی از مراتع ادملا به شمار می آمدند، بنابر شواهد، قرائن، اماره در سند سال ۱۲۰۴ قمری و همچنین یافته های شفاهی، زندانی به نام ((بیلاخ)) داشته است. امروزه این واژه به نام یک چشمه در همان حوالی شهرت دارد. هر چند شوربختانه در همان محیط بارها و بارها مورد بی مهری و تجاوز قاجاقچیان میراث فرهنگی قرار گرفته و آن اثر تاریخی را به گونه ای از بین بردند که انگار هرگز وجود نداشته است و آن معماری باستانی برای همیشه محو و امحا شده است.
👑در سندی که به مهر و تایید آقامحمدخان قاجار در صفر ۱۲۰۴ رسیده است آمده است:
{{هو حکم والا شد، آن که بنابر مراحم خاقانی درباره سلاله السادات آقاسید یوسف بندپی شیادهی که در ایام توقف اقدس شهریاری در قریه ادملای بندپی و خیانت طایفه ضالّه حلال خوریه..... الامر فی صفر المظفر سنه ۱۲۰۴ افوض امری الی الله، عبده محمد}}

🔷️آقامحمدخان برای مدتی در قلعه ن.ت ادملا و سپس وی را به زندان #بیلاخ ادملا منتقل کردند. اما چندی نگذشت که او با سطلان باکر دوست شد و توانست در میان اهالی جای گیرد. این امر باعث یک رخداد متفاوت شد... در این واقعه اما شاه قاجار، با آخوندملاعلی باکر به مباحثه شده و این دوستی منجر به یک رخداد تاریخی در ایران میشود؛ معرفی و همراهی شاگرد برجسته آخوند ملاعلی باکر یعنی میرزامحمدشفیع که بعدها به سمت صدراعظم حکومت قاجار تعیبن شد. #میرزامحمدشفیع ادملایی از اصالت اصفهانی بوده که اجدادش به بندپی کوچانده شدند.
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4195
👆👆
📌در این سندی که نشان دادید طایفه حلال خوریه طایفه ضاله و خیانت کار ذکر شدند. با توجه به اینکه تا آنجا که میدانیم طایفه حلالخوریه نقش اصلی در نجات اقامحمدخان داشتند. دلیل این امر چیست؟

🖊Mohsen Baker:

سلام
خوش آمدید
این سند و این موضوع در کتابهای متعددی به چاپ رسیده است.
اما اینکه چرا در این سند حلال خوریه با غمی اندوه و سوال برانگیز به ثبت رسیده، نیاز به تحقیق، پژوهش و قطعا بازنگری وقایع در ماجرای اسارت و انتقال آقا محمدخان قاجار از بارفروش به روستای ادملا بندپی و حضورش به مرور در شیاده و... می باشد.
اما به وضوح و صراحت خدمات این طایفه ی محترم و با اصالت در دوران حکومت فتحعلی شاه قاجار تا اواخر قاجار در تاریخ آمده است.
و چندین کتاب دیگر...

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

✅ در حاشیه اکران فیلم معاویه و توضیحات لازمه

✅ در حاشیه اکران فیلم معاویه و توضیحات لازمه

🟡 #ورق_بزنید | آنچه که سریال معاویه به شما نمی‌گوید!

🔸 در هیاهوی سریال‌ها و صنعت فیلم، گاهی تاریخ را آن‌طور که دوست دارند روایت می‌کنند. در این مطلب، با بررسی اسناد و روایات معتبر از منابع اهل سنت، واقعیت‌های تاریخی را درباره معاویه بازگو کرده‌ایم

@TebyanOnline
🌐#تبیان
📚#پرسش_و_پاسخ
📍#آگاهی_بخشی
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

✍در حاشیه اکران فیلم «معاویه» در برخی کشورهای عربی منطقه

✅ در کتاب «مسائل احمد بن حنبل» اثر اسحاق بن ابراهیم نیشابوری متوفی ۲۷۵ قمری از علی بن جعد از بزرگان اهل سنت نقل شد که گفت:
«به خدا سوگند #معاویه بر غیر دین اسلام (یعنی کافر) از دنیا رفته است.»

✍این در حالی است که مخالفان #امیرالمومنین علیه السلام خصوصا وهابیت سعی می کنند از معاویه چهره‌ای مقدس ارائه دهند.

🌐#تبیان
📚#پرسش_و_پاسخ
📍#آگاهی_بخشی
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

✅ در حاشیه اکران #فیلم_معاویه در برخی کشورهای عربی منطقه
⏪ابن حجر #عسقلانی دانشمند برجسته اهل سنت متوفی ۸۵۲ قمری در شرح صحیح #بخاری می گوید:
#ابن_جوزی در کتاب «الموضوعات» به برخی از روایات ساختگی پیرامون شخصیت معاویه اشاره نموده سپس از «اسحاق بن راهویه» نقل می کند که اظهار داشت: «هیچ حدیث صحیحی در شأن معاویه وجود ندارد»
ابن جوزی همچنین از فرزند احمد بن حنبل نقل می کند که از پدرش درباره علی و معاویه پرسید.
✳️#احمد_حنبل پاسخ داد: «حضرت علی دشمنان زیادی داشت. آنان جستجو و تلاش فراوانی کردند تا یک عیب از ایشان بیابند ولی موفق نشدند. ناچار سراغ دشمنش (معاویه) که با او جنگید رفتند و از شدت کینه علی؛ دشمنش را تمجید نمودند»
✅ابن حجر می افزاید: «اشاره احمد حنبل به #احادیث_ساختگی است که در منزلت معاویه جعل کردند که هیچکدام صحت ندارد. آری؛ در شأن #معاویه احادیث فراوانی روایت کردند که هیچ حدیث صحیحی از نظر سند؛ در بین آنها یافت نمی‌شود....»

🌐#تبیان
📚#پرسش_و_پاسخ
📍#آگاهی_بخشی
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🏛#قلعه_کتی بندپی

🏛#قلعه_کتی:
درمیان دهکده های بزرودپی و شانه تراش بندیی خاک ریزی است دستی مدور بزرگ، بلندی آن در حدود ده متر از زمین اطراف است. طرف شرقی آن برآمدگی بیشتری است که ظاهراً ارگ قلعه بوده است. سطح اراضی بالای این خاک ریز بیش از سه هکتار است.
سابقه این قلعه به نام شرك يا شهرك معروف بوده است.

📚منبع:
از آستارا تا استارباد، دکتر #منوچهرستوده، تهران، ۱۳۷۵، بناها و آثار تاریخی ناحیه بابل بندپی، ج ۴ ،ص۳۱۶
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🏛برج لاجیم سوادکوه مازندران | خوانش کتیبه

🏛برج لاجیم سوادکوه مازندران | خوانش کتیبه

🏛#برج #لاجیم

✍برج لاجیم حدود ۱۸ متر بلندی و بدنه‌ای مدور و استوانه‌شکل دارد. گنبد آن دوپوش است که پوش درونی آن، گرد ساده و پوش بیرونی آن تقریباً رک است. این بنای تاریخی در خارج از یک گنبد مخروطی ساده و ظریف پوشیده شده است که در داخل به حالت مدور تغییر شکل می‌دهد. ورودی این بنای آجری در سمت شرق است و پایه گنبد به وسیله یک ردیف طاق‌نما تزئین شده است. بنای برج لاجیم متعلق به حد فاصل میان سقوط نخستین سلسله باوندی و ظهور دومین سلسله این خاندان است. در این دوره هفتاد ساله، تمامی نواحی مازندران زیر تسلط آل زیار بود؛ ولی آن‌ها بر کوهستان‌ها تسلط نداشتند و بازندگان باوندیان منتظر فرصت بودند که املاک خود را باز پس گیرند.

📜#کتیبه:
در کمربند زیر گنبد دو کتیبه به خط کوفی و پهلوی بر روی هم قرار گرفته است. این دو کتیبه به شکل زیبایی با آجرهای تراش‌خورده در زمینه‌ای از گچ سفید نصب شده‌اند کتیبه با خط کوفی نام کیا اسماعیل ابوالفوارس شهریار ابن‌عباس صاحب بنا و تاریخ ۴۱۳ هجری قمری را نشان می‌دهد.

اهمیت برج لاجیم مانند برج رسکت، بیشتر به دلیل دارا بودن کتیبه پهلوی در کنار کتیبه کوفی است. این امر نشان می‌دهد که در قرن پنجم هجری قمری در این قسمت از ایران، حکمرانان وقت علاوه بر توجه به هنر دوران قبل از اسلام به خط رایج در دوره حکومت شاهان ساسانی نیز اهمیت می‌داده‌اند.

کتیبه کوفی:
در کتیبه کوفی نام و القاب صاحب مرقد خوانده می‌شود ولی نام سازنده آن مشخص نیست و تنها حدس و گمان و با توجه به قرینه اجزایی از کلمات باقی‌مانده می‌توان بدان دست یافت. متن کتیبه چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم. هذا قبر القیم الکیا الجلیل ابوالفوارس شهریار بن العباس بن شهریار مولی امیرالمؤمنین رحمه الله امر بینائه … فی سنه ثلاث عشر و اربعمانه، عمل الحسن بن علی.

کتیبه پهلوی:
آوانوشت
en gumbad shah tuwanmand Shahryar i Abbas i Shahryar mowli amiromominin framud kardan duxt i rad i Sispuhr Chihrzad madar i oy. Sal tirest hashtad noh, Adur mah, Spandarmad roz.

ترجمه:
این گنبد شاه توانمند شهریار بن عباس بن شهریار مولی امیرالمؤمنین است. فرمود کردن (ساختن) دخت راد (بخشنده) سیسپور چهرزاد مادر او. سال سیصد و هشتاد و نه(۳۸۹ یزدگردی، ۴۱۳ ق)، ماه آذر روز سپندارمذ.

📚منابع:
↑ رستمی، مصطفی (۱۳۹۰). برج لاجیم، نگین جاذبه‌های تاریخی مازندران. مازندران: شلفین. شابک ۹۷۸۶۰۰۱۰۰۱۷۷۲.
↑ رستمی، برج لاجیم، نگین جاذبه‌های تاریخی ماندران، ۶۹.
↑ رستمی، برج لاجیم، نگین جاذبه‌های تاریخی ماندران، ۷۳.
↑ رضایی باغ بیدی، حسن (۱۳۸۳). «کتیبهٔ پهلوی کوفی برج لاجیم» (PDF). نامه ایران باستان (۱)

🌍روستای لاجیم،#سوادکوه

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🏛#برج_لاجیم

✍بنای برج لاجیم متعلق به حد فاصل میان سقوط نخستین سلسله باوندی و ظهور دومین سلسله این خاندان است. در این دوره هفتاد ساله، تمامی نواحی مازندران زیر تسلط آل زیار بود؛ ولی آن‌ها بر کوهستان‌ها تسلط نداشتند و بازندگان باوندیان منتظر فرصت بودند که املاک خود را باز پس گیرند.
بر پایه روایات تاریخی منقول از ابن اسفندیار، در زمان حکومت آلب ارسلان در سال‌های ۴۵۵ تا ۴۶۶ هجری قمری سپهبد قارن بن سرخاب تا اندازه‌ای توانست که بر مازندران تسلط یابد و قدرت خاندان وشمگیر را به زوال بکشاند. محل اقامت حکام باوندی در کوهستان‌های جنوب مقر قدیمی آن‌ها یعنی شهر ساری بود؛ ولی مشخص نیست که ابوالفوراس شهریار در میان بزرگان باوندی دارای چه مقامی بوده است و با شهریار بن دارا که به دست وشمگیر کشته شد و نیز سرخاب بن شهریار و قارن بن سرخاب و حسام الدوله ابن قارن سر سلسله شعبه دوم باوندیه چه نسبتی داشته است.

برج لاجیم (مورخ ۱۰۲۲ م) محیط دایره بنا در قاعده ۲۶۸۰ سانتی‌متر، قطر فضای داخلی ۵۴۷ سانتی‌متر و پهنای ورودی آن ۱۱۲ سانتی‌متر می‌باشد. آندره گدار در سال ۱۹۳۳ میلادی به ایران آمده و دربارهٔ ابنیه باستانی این کشور مطالبی تهیه و در هشت جلد منتشر کرد و از آن جمله در جلد اول کتاب خود ضمن انتشار عکس گنبد لاجیم و رسکت تحقیقات خود را در چند صفحه بدین شرح منتشر کرد: میزبان ما افلاطون نام دارد (نوادگان افلاطون با شهرت هادی نژادلاجیمی در روستا سکونت دارند) مردی است هیزم شکن بلند قامت خشن و تنومند و به‌طوری‌که در راه رفتن به برج رسکت خودم دیدم با خونسردی و تنها با یک تبر به شکار پلنگ می‌پردازد و او را از پای درمی‌آورد او از قلعه‌ای که در آنجاست چیزی نمی‌گوید به عقیده او برج مقبره امامزاده عبداله است که خدا می‌داند در چه زمانی می‌زیسته به هر حال آنچه مسلم است این است که او مرد مقدسی بوده چرا که پدر بزرگش هادی چنین حکایت کرده است: که روزی گبری‌ها (در آن دوره و زبان تبرستان، گبری به هر کسی که دینی غیر از اسلام داشت گفته می‌شد) قصد خراب کردن بنا را کردند و از پایین بنا جایی که هنوز آثار مرمت آن دیده می‌شود شروع به تخریب بنا کردند و نزدیک ظهر برای استراحت به زیر یکی از درختان مجاور (درخت آزار یا آزاد) رفتند ولی زمین دهان باز کرد و آن‌ها را بلعید با این حال چند سال پیش که سقف بنای امامزاده احتیاج به تعمیرات پیدا کرده بود ساکنان محل آجرهای مورد نیاز را از محلی که افلاطون به من نشان داد به دست آوردند در آنجا در لبه پرتگاه خندقی بود با دیواره‌های کاملاً عمودی که حاکی از محل وجود یک دیوار قطور بود این دیوار که برای تعمیر بنا هرچه لازم بوده است از آن برداشته‌اند به برج بسیار بزرگ مدوری متصل می‌شده است که با توجه به عظمت تپه‌ای که بر آن قرار گرفته بی شک ساختمان اصلی قلعهٔ شاهی بوده است افلاطون به ما گفت که این یک دیوار قدیمی است و از پشته خاکی که بقایای دیوار را پوشانده معلوم بود که دیوار تا ورای تپه ادامه داشته و شبه جزیره مانند را دور می‌زده است. در داخل این محوطه جا تل‌هایی از خاک وجود داشته که ثابت می‌کرد قلعه در حقیقت شهری بوده است با برج و باروی مستحکم اگر اشتباه نکنم این شهر در قلب جنگل و بدور از راه‌ها و اجتماعات شهری پایگاه یک شاه یا جایگاه امن امیری مخلوع با لشکریان ویژه بوده که در انتظار فرصت مناسب برای بازپس‌گیری ملک خود به سر می‌برده است برج که احتمالاً مدفن این شاه یا امیر است عمارتی است مدور که از داخل سقفی گنبدی و از خارج سقفی مخروطی دارد یعنی به گونه معماری بسیار رایج که در صفحات شمالی ایران مدت‌های مدید معمول بوده است در این روستای کنونی شهر مخفی یا پایگاه نظامی کهن سر عجیبی نهفته است.

برج رسکت دودانگه ساری

عکس برج رسکت

📚منابع:
↑ رستمی، مصطفی (۱۳۹۰). برج لاجیم، نگین جاذبه‌های تاریخی مازندران. مازندران: شلفین. شابک ۹۷۸۶۰۰۱۰۰۱۷۷۲.
↑ رستمی، برج لاجیم، نگین جاذبه‌های تاریخی ماندران، ۶۹.
↑ رستمی، برج لاجیم، نگین جاذبه‌های تاریخی ماندران، ۷۳.
↑ رضایی باغ بیدی، حسن (۱۳۸۳). «کتیبهٔ پهلوی کوفی برج لاجیم» (PDF). نامه ایران باستان (۱)

روند تعمیر و مرمت برج

🌍روستای لاجیم،#سوادکوه
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌍دولت رودبار در منابع مختلف | وجه تسمیه

🌍دولت رودبار در منابع مختلف | وجه تسمیه

﷽ن و القلم و ما یسطرون
📩شناسه ۱۴۰۳۱۲۱۷۱۱۲۳

🌍#دولت_رودبار

۱/در کتاب خطی ملاهادی مقری بن جعفر نام این روستا #دولت_روار آمده است.
{{... کاک گورزن اَتِر اَتِر از شکنجه برآمده و در خردیم آتش انتقام بر افروخت اَجَق وَجَق اَجَگ وَجَگ... [ناخوانا] که از توقف در دولت روار کماکان به قیام و قعود بوده، به لاروسر بِچکِل و در سنگ سی بَخوشت که از زیادت وِولی و بِزوَلگ خردیم بِشتِ زیک زحمت نِنی ماه سرحد توان شده ...}}

۲/در برخی از مجلات در دوره پهلوی نام این روستا #دله_رودبار | #دِلرودبار (deleroadbar) گزارش شده است.

۳/در نقشه سازمان نقشه برداری به سال ۱۳۶۲ شمسی، چاپ افست واژه ی #دو_رودبار D0R0DBAR صراحت دارد. با توجه بر اینکه آغاز این روستا در ضلع جنوبی، از محل تلاقی دو رودخانه ؛ چادرکا و کلارو می باشد، لذا به نظر می رسد که از وجوه تسمیه ی آن واژه ی #دِ_رودار و به تدریج به #دِ_رودبار تغییر و به مرور با اصطلاح دولت رودبار شهرت یافته باشد.

۴/ در گویش مازنی و محاورات مردم بندپی واژه ی #دِلوت_بار و #دِلودبار رایج است.

۵/#دِه_لوط_بار بعید است. | لوط روستایی در بخش لاریجان آمل | اما می تواند تلاطم حوادث و اتفاقات در عصر قاجار بوده باشد| از طرفی ممکن است فرد درویشی مآبی به نام #لوط در این مکان زیست میکرده است.

۶/#دَهوبار: در گذشته بویژه عصر صفوی تا اواخر قاجار این آبادی محل تردد، استراحت و بارگیری رهگذران و مسافران بندپی از شرق به غرب بوده است. از طرفی مردم بندپی بویژه اهالی #ادملا تا منطقه #پریجا جهت حضور در مرکز بخش بندپی؛ مقریکلا، می بایست از این روستا عبور کنند.

۷/#دولت_رودبار در سال ۱۳۲۹ خورشیدی:
ده از بخش بندپی شرقی بابل _ ۱ک جنوب مقری کلا مرکز بخش بندپی _ دامنه _ مرطوب مالاریایی _ سکنه ۷۰ _ شیعه _ مازندرانی و فارسی _ آب از کلارود _ محصول برنج و غلات _ شغل زراعت _ راه مالرو
(فرهنگ جغرافیای ایران، ج سوم، استان دوم، شهریور ۱۳۲۹، چاپخانه ارتش)

۸/#دولت_رودبار در سال ۱۳۳۹ خورشیدی:
ردیف ۱۹۳۹ _ دق ۴۲ دج ۵۲ _ دق ۲۳ دج ۳۶ _ بابل.
(فرهنگ آبادی ایران، دکتر لطف اله مفخم پایان ، ۱۳۳۹، ص ۲۰۶)

۹/#دولت_رودبار در سال ۱۳۴۵ خورشیدی:
کد آبادی ۵۴ _ تعداد جمعیت ۱۵۳ _ تعداد خانوار ۲۹ _ نوع آبادی ۱ _ جلگه ای _ مالرو _ فاصله تا تزدیکترین جاده ۲ کیلومتر _ دارای مسجد _ دبستان _ درمانگاه _ انجمن ده_ کدخدا یا دهبان رسمی _ برق _ رادیو _ صندوق پستی _ رودخانه می باشد. گاو و گوساله ۴۰ _ گاو ۱۲_ گوسفند و بز ۵۰ _ اسب و الاغ ۱۰ _ مساحت اراضی بر حسب استفاده از زمین به هکتار: برنج ۵۰ _ آیش ۱۵ _ سایر محصولات زراعی سالانه: ۰۰ _ مرتع ۶۰ _ جنگل ۵۰ _ بایر قابل دایر شدن: ۱۰ _ باقلا _برنج .
(فرهنگ آبادی های کشور، ج۱۱، استان مازندران، کد ش ۲ بابل، انتشارات مرکز ایران، آبانماه ۱۳۴۵، چاپ اول مرداد ۱۳۴۸)

۱۰/#دولت_رودبار در سال ۱۳۵۵ خورشیدی:
تعداد خانوار ۲۶ _ جمعیت ۱۵۳ _ کد ۱۶۲ _ دارای آب لوله کشی _ حمام _ تکیه _ امامزاده.
(فرهنگ آبادی های کشور، ج۱۱، استان مازندران، کد ش ۲ بابل، انتشارات مرکز ایران_ ۱۳۵۵)

۱۱/آبادی #دولت_رودبار بر اساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۶۵:
کد آبادی ۰۱۶۰۸۵ _ نوع راه آبادی کد ۲ _ تعدا خانوار ۳۳ _ جمعیت ۱۷۶ _ جمعیت ۶ سال و بیشتر ۱۴۵ _ با سواد ۹۳ _ شاغل ۳۱ _ تعداد گوساله و بز ۲۵۰ _ دارای ملبغ و شورای اسلامی.

۱۲/#دولت_رودبار روستایی است از توابع بخش بندپی غربی شهرستان بابل در استان مازندران ایران.
مختصات: ۳۶°۲۰′۲۰″ شمالی ۵۲°۳۴′۷″ شرقی | این روستا در دهستان خوش‌رود قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۷۰ نفر و ۴۸خانوار بوده‌است. اما جمعیت این محله در سرشماری سال ۱۳۹۵ به ۱۷۴ نفر گزارش شده است. (درگاه ملی آمار جمهوری اسلامی ایران)

۱۳/خلاصه نظر لیثی حبیبی - م. تلنگر:
در همین آغاز باید بگویم که "دولت" در آن نام، واژه ای ست من در آوردی.
دولت بی هیچ تردیدی نادرست و من درآوردی است. این نوع "ابتکاراتِ" بیهوده در سد سال اخیر، اغلب به وسیله ی ثبت احوالچی ها ایجاد شده؛ گاه کدخدا ها نیز در آن خرابکاری نقش داشتند. اما رودبار، رُو، یا رئو Rü مانند سپی رئو Spi Rü = سفید رود، روار = رود، و دو روار = دو رود، در جغرافیای میهن ما بکار رفته. همینک مردم ماسال به رودخانه روار گویند، که کلمه ی River نیز همان است، با این تفاوت که فقط محقق تالش را توان شکافتن، ریشه یافتن و معنی کردن آن هست، زیرا این زبان زبانِ مادر است حتی برای زبان های غیر ایرانی. چگونه؟ بدین صورت که غیر ایرانی دیگر توان یافتن معنی ری Ri = رود، نهر، جوی، را ندارد. ری در زمری(سرد رود - در تالش)، تَجری(جهنده رود - در خراسان) و تجریش(اطراف جهنده رود - در تهران) و شعر ریرا، ی نیما یوشیج = رود، جوی، همان ری River انگلیسی است. این ری ایرانی، هندی، اروپایی در نام روسی رودخانه نیز حضور دارد. ریکَه Река = رودخانه.* ری = رود. کَه = خانه. در میانکوهِ ماسال وقتی دو شاخه ی اصلی رود ماسال به هم می رسند، ماسالی ها آن نقطه را دع روارون* = دو رود یا دو رودان، نامیده اند.
از نظر فراوانی بکارگیری، احتمال درست بودن رودبار، رُو یا رئو Rü، روار و دو روار بیشتر است. با این حال ما حق نداریم حدسی و سلیقه ای یکی را انتخاب کنیم، زیرا می تواند یکی از موارد دیگر که شما برشمرده اید اصل باشد. تنها سخنی که می توان قطعی بیان کرد این است: یکی از آن نام ها، فقط یکی اصل و درست است. برای تدقیق(باریک بینی) باید منطقه را دید - داشتن دو رود و ... . در خیلی موارد واژه هایی وجود دارد که ما از معنی آن ها بی خبریم. و این بی خبری می تواند باعث حدس گرایی و گمراهی شود.

کوتاه: دولت در نام روستای «دولت رودبار» 100% من در آوردی و بیجا است. در آغاز چه بوده که دولت شده؟ نمی دانم. زیرا انتخاب گاهی دشوار نیست؛ بلکه دوشخوار است.* و در بخش دوم نام آن روستا، انتخاب یکی از اسامی نیز دشوار می باشد - برای من که کارم تحقیق با تدقیق است دشوار است، زیرا می ترسم اشتباهی رخ دهد. دوستان دقت داشته باشند که این ترس من عین دلیری و اوج رستمانگی ست؛ زیرا ضد خودخواهی و تحمیل نظر است.

پس اینجا برای انتخاب حدس و انشا نویسی بکار ناید.

* دشوار واژه ای ست دِگر شده؛ اصل آن در زبان پهلوی دُوشخوار است و معنی ژرفی با خود دارد.

باری، باید بسیار محتاط بود؛ وگرنه آن شود که نباید بشود، مانند معنی دروغین چله، گاوخُونی و تلفظ غلط اوکرایین و ... یا معنی غلط آن شعر سغدی - شعر آهوی کوهی ابوحفص سغدی.
http://jahanezaban.blogfa.com

🖊#محسن_داداش_پور_باکر
۱۴۰۳/۱۲/۱۷
⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🖍خلاصه نظر لیثی حبیبی - م. تلنگر در مورد واژه دولت رودبار

🖍خلاصه نظر لیثی حبیبی - م. تلنگر در مورد واژه دولت رودبار:

در همین آغاز باید بگویم که "دولت" در آن نام، واژه ای ست من در آوردی.
دولت بی هیچ تردیدی نادرست و من درآوردی است. این نوع "ابتکاراتِ" بیهوده در سد سال اخیر، اغلب به وسیله ی ثبت احوالچی ها ایجاد شده؛ گاه کدخدا ها نیز در آن خرابکاری نقش داشتند. اما رودبار، رُو، یا رئو Rü مانند سپی رئو Spi Rü = سفید رود، روار = رود، و دو روار = دو رود، در جغرافیای میهن ما بکار رفته. همینک مردم ماسال به رودخانه روار گویند، که کلمه ی River نیز همان است، با این تفاوت که فقط محقق تالش را توان شکافتن، ریشه یافتن و معنی کردن آن هست، زیرا این زبان زبانِ مادر است حتی برای زبان های غیر ایرانی. چگونه؟ بدین صورت که غیر ایرانی دیگر توان یافتن معنی ری Ri = رود، نهر، جوی، را ندارد. ری در زمری(سرد رود - در تالش)، تَجری(جهنده رود - در خراسان) و تجریش(اطراف جهنده رود - در تهران) و شعر ریرا، ی نیما یوشیج = رود، جوی، همان ری River انگلیسی است. این ری ایرانی، هندی، اروپایی در نام روسی رودخانه نیز حضور دارد. ریکَه Река = رودخانه.* ری = رود. کَه = خانه. در میانکوهِ ماسال وقتی دو شاخه ی اصلی رود ماسال به هم می رسند، ماسالی ها آن نقطه را دع روارون* = دو رود یا دو رودان، نامیده اند.
از نظر فراوانی بکارگیری، احتمال درست بودن رودبار، رُو یا رئو Rü، روار و دو روار بیشتر است. با این حال ما حق نداریم حدسی و سلیقه ای یکی را انتخاب کنیم، زیرا می تواند یکی از موارد دیگر که شما برشمرده اید اصل باشد. تنها سخنی که می توان قطعی بیان کرد این است: یکی از آن نام ها، فقط یکی اصل و درست است. برای تدقیق(باریک بینی) باید منطقه را دید - داشتن دو رود و ... . در خیلی موارد واژه هایی وجود دارد که ما از معنی آن ها بی خبریم. و این بی خبری می تواند باعث حدس گرایی و گمراهی شود.

کوتاه: دولت در نام روستای «دولت رودبار» 100% من در آوردی و بیجا است. در آغاز چه بوده که دولت شده؟ نمی دانم. زیرا انتخاب گاهی دشوار نیست؛ بلکه دوشخوار است.* و در بخش دوم نام آن روستا، انتخاب یکی از اسامی نیز دشوار می باشد - برای من که کارم تحقیق با تدقیق است دشوار است، زیرا می ترسم اشتباهی رخ دهد. دوستان دقت داشته باشند که این ترس من عین دلیری و اوج رستمانگی ست؛ زیرا ضد خودخواهی و تحمیل نظر است.

پس اینجا برای انتخاب حدس و انشا نویسی بکار ناید.

* دشوار واژه ای ست دِگر شده؛ اصل آن در زبان پهلوی دُوشخوار است و معنی ژرفی با خود دارد.

باری، باید بسیار محتاط بود؛ وگرنه آن شود که نباید بشود، مانند معنی دروغین چله، گاوخُونی و تلفظ غلط اوکرایین و ... یا معنی غلط آن شعر سغدی - شعر آهوی کوهی ابوحفص سغدی.
+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۳ ساعت 13:12 توسط لیثی حبیبی - م. تلنگر
http://jahanezaban.blogfa.com
⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🖍نظر لیثی حبیبی - م. تلنگر در مورد واژه ی دولت رودبار

🖍نظر لیثی حبیبی - م. تلنگر در مورد واژه ی دولت رودبار

جهانِ زبان و واژه شکافی

جواب به پرسش آقای محسن داداش پور باکر + نکاتی چند

سلام. وقت بخیر
ممکنه مثل همیشه لطف کنید؟
نظر شما در مورد ((دولت رودبار)) چیه؟
این دو کلمه نام یک روستا می باشد.
به نظر می رسد که این نام تغییر یافته ی دورودبار، دله رودبار، دلرودبار و حتی دَهو بار باشد.
و یا اینکه نه از ابتدای به همین نام "دولت رودبار" بوده است.
با سپاس
دِ رودبار، دلوت بار، دِ روار، و حتی دَهوبار

-----------------------------

پاسخ من: سلام آقای محسن داداش پور باکر

قبل از نوشتن پاسخ، نکته ای را لازم است بیان دارم. من در این مقاله به نکات دیگری نیز خواهم پرداخت. شما اگر خواستید از مقاله ی من استفاده کنید، می توانید خلاصه ای از آن را منتشر سازید. یعنی می توانید مطالب حاشیه ای را حذف کنید. ولی خواهشی که دارم این است: طرز نوشتن مرا لطفن تغییر ندهید. در پایان سخن به این امر باز بر می گردم.
-----------------------


در همین آغاز باید بگویم که "دولت" در آن نام، واژه ای ست من در آوردی و حاصلِ هر چه دلم خواست کنم، ترشی توی ماست کنمِ ثبت احوالچی ها. این آقایون در 100 سال اخیر و کسانی پیش از آن ها فراوان به فرهنگ ایرانی و واژه های اصیل ایرانی ضربه زده اند و جانشین های اَلَکی ساخته اند. بخشی از این تغییرات جبری بوده و حاصل بریدن از آنسوی دره ی تاریخ است. ما از پای اینسوی دره ی دوران از شیبی تند بالا آمدیم و حالا در امور زبان و واژه به ثبات رسیده ام. ولی متأسفانه این ثبات همچنان از برشی شیبدار که در آنسوی دره مانده بی بهره مانده است. این گسستگی حتی در حافظ شیراز اثر کرده. «زبان خموش ولیک دهان پر از عربیست»

دوستان توجه ذداشته باشند که من ضد زبان ریشه ای و بسیار ثروتمند عربی نیستم؛ تاریخ را دارم صادقانه ورق می زنم تا تغییرات را بنمایم. البته در این باب فراوان نوشته شده، ولی چیزی که آن نوشته ندارند بررسی دقیق است؛ مثلن در باب معانی واژه های اصیل ایرانی کنکاشی آنطور که باید از سوی دانشمندان عزیز و زحمتکش ما صورت نگرفته. بیشتر انشا نویسی شده است. آیا این از کم سوادی آن عزیزان زحمتکش است؟ خیر، بریدگی دیروز از امروز این "حاصل" را پدید آورده. وقتی تو از چیزی هیچ آگاهی نداری چگونه می توانی به بررسی آن بنشینی؟ چنین چیزی شدنی نیست. مثل این است که زبانی را بلد نیستی، حال از تو می خواهند به آن زبان سَخُن بگویی. پس موضوع کم سوادی دانشمندان ما نیست؛ بی خبری کامل است از آنسوی دره و شیب تند آن کوهوار. حتمن پیاده یا سواره از جاده ای که در کنار کوهی جنگلی در کنار رودی می گذرد، گذشته اید. آنسوی رود و جنگل و شیب تند کوه را در نظر بگیرید، حالِ فرهنگی ما بعد از آن توفان تاریخی حمله ی عرب همان گونه است، با این تفاوت که شما راحت می توانید از رود بگذرید و با آنسوی کوه آشنایی پیدا کنید. ولی از دره ی فرهنگی ایران زمین و گسستگی آن راحت نمی توان به آنسوی دره رفت، زیرا وسیله ی رفتن محیا نیست. مانند این است که سرزمینی از سرزمین دیگر جدا شده باشد و براحتی دیگر نتوان به آنسو رفت. باید ویزا گرفت. ولی حالِ گسسته ی ما را ویزایی نیز در کار نیست.

در نتیجه هنوز ایرانی دارد با حروف عربی واژه های خود را می نویسد. صد، شصت، طاسکو، طارم، تالقان، صیراف و ... یا حذف اول ساکن های خوش موسیقی ایرانی و ...

بخشی از این تغییرات مربوط می گردد به کار ثبت احوالچی های در این سد سال اخیر. ولی همانطور که پیشتر نوشتم، قبل از این نیز این امر در میهن ما جریان داشته. میهن فرهنگی ما که حالا شامل ایران کنونی و چند کشور دیگر است. و بخاطر همین(جزیی از ایران بودن) آن ها نیز زبان و فرهنگ خود را حفظ کردند. کاری که حتی مصر شکوهمند توان آن را نداشت. ولی بخش بزرگی از تغییر شکل واژه ها در همین سد سال اخیر رخ داده. شاندرمین را کرده اند شاندرمَن(بیهوده و بی معنی)* و سِلینگَه(نام رودی عظیم در سیبری و رودی کوهستانی در میانکوهِ ماسال) را کردند "سلیم آباد"! و این در حالی است که در کل تالش زمین دوسوی مرز یک نام مردانه ی سلیم نیست. این نام مردانه مانند فهیم بیشتر در افغانستان بکار می رود. شاید در مناطقی از میهن ما هم بکار رود، ولی در تالش چنین نامی هرگز نبوده؛ حد اقل من چنان نامی را در تالش زمین دو سوی مرز نیافته ام.

--------------------

* بیهُودَه = بیخُودَه = آنچه دیگر خود نیست، خودیت خود را از دست داده است؛ به چیز دیگری بدل شده و بیگانه گشته با اصل خود. تالش ها همین مفهوم را برای انسانی بکار می برند که دیگر از مرز های انسانی خارج شده، از انسانیت وجود بیرون رفته - شتَن کُو بَرشَه ُShtan ku barsha = از خود بیرون رفته. شتن(خود) مانند شتَنی Shtani = خودی، سپَه Spa = سگ. سکَت Skat = چوب دوشاخه.

سکَتَه Skata = حیوانات شاخدار مانند گاو و بز و نام ییلاقی در ماسال، اول ساکن است، که متأسفانه حالا حرکت پذیرفته اند و به موسیقی کلامِ کهن ایرانی ضربه ی بسیار جدی وارد شده. و این را او دریابد که با موسیقی زیبای اول ساکن ها بخوبی آشنا باشد. وگرنه چیزی که با آن بیگانه ای، دیگر تصوری از آن نداری، نمی توانی داشته باشی.

---------------------

پس دولت بی هیچ تردیدی نادرست و من درآوردی است. این نوع "ابتکاراتِ" بیهوده در سد سال اخیر، اغلب به وسیله ی ثبت احوالچی ها ایجاد شده؛ گاه کدخدا ها نیز در آن خرابکاری نقش داشتند. به عنوان نمونه کدخدایی در ماسال برای دو خانواده ی روستای ویرمِه، فامیلی توهین آمیز ساخت و آن خانواده ها سال های سال با آن فامیلی زیستند. یکی فحش رکیک بود که نمی توان اینجا آورد. دومی، «کَرگَه پِوَز» = او که از مرغ بالا می رود = خروس، بود.

اما رودبار، رُو، یا رئو Rü مانند سپی رئو Spi Rü = سفید رود، روار = رود، و دو روار = دو رود، در جغرافیای میهن ما بکار رفته. همینک مردم ماسال به رودخانه روار گویند، که کلمه ی River نیز همان است، با این تفاوت که فقط محقق تالش را توان شکافتن، ریشه یافتن و معنی کردن آن هست، زیرا این زبان زبانِ مادر است حتی برای زبان های غیر ایرانی. چگونه؟ بدین صورت که غیر ایرانی دیگر توان یافتن معنی ری Ri = رود، نهر، جوی، را ندارد. ری در زمری(سرد رود - در تالش)، تَجری(جهنده رود - در خراسان) و تجریش(اطراف جهنده رود - در تهران) و شعر ریرا، ی نیما یوشیج = رود، جوی، همان ری River انگلیسی است. این ری ایرانی، هندی، اروپایی در نام روسی رودخانه نیز حضور دارد. ریکَه Река = رودخانه.* ری = رود. کَه = خانه. در میانکوهِ ماسال وقتی دو شاخه ی اصلی رود ماسال به هم می رسند، ماسالی ها آن نقطه را دع روارون* = دو رود یا دو رودان، نامیده اند.

* در زبان های سلاویان شرق گاه е بکار می رود، ولی и خوانده می شود. چنانکه تلفظی به شکل بِلاروس وجود ندارد. اصل آن بیلاروس است، ولی با е یعنی Беларусь نوشته می شود. نام اوکرایین را نیز هموطنان ما غلط می نویسند. چند سال پیش تلاش کردم درست آن نام را رواج دهم، متأسفانه اوباش اینترنتی حمله ور شدند و نگذاشتند. البته پیشنهاد اوی بلند من پذیرفته شد، ولی یین را هنوز ناقص یعنی ین می نویسند. به یاد دارم خانمی آمد و نوشت شما به تلفظ اوکرایین در آلمانی توجه نکنید، به خود بیان اکراینی ها توجه داشته باشید. و این در حالی است که آلمانی مانند اوکرایینی اوکرایین را درست تلفظ می کند. یعنی یک فرد از دنیا بی خبر آمد برای راهنمایی ما! حال ببین در جهان اینترنت چه خبر است. حتی اخبار را تغییر می دهند.

کوتاه: تلفظی به شکل اُکراین یا اوکراین هرگز وجود نداشته و ندارد؛ اوکرایین درست و دقیق است.

----------------

* دع - در ضمن اگر می بینید دع = دو، یا اِرع(دانه زمینی، توت فرنگی وحشی - گرچه خود "توت فرنگی" نامی بیجا است) را با ع عربی نوشته ام؛ آن حرف صدای ع عربی را ندارد؛ گرچه نزدیک به آن است. این ع تالشی است. چون ما در تالشی ع نداریم؛ هنگام تنظیم حروف تالشی،* برای بیان یک صدا که در فارسی نیست، شکل ع عربی را وام گرفتم؛ که در جهانِ زبان امری ست منطقی، شدنی و پذیرفتنی.

تا جایی که من می دانم، آن صدا فقط در کهن زبان ایرانی(تالشی) و زبان های سلاویان شرق دیده می شود. آن ها برای نوشتن آن از حرف اوی کوتاه(O) سود می جویند. اوی کوتاه در زبان های سلاویان شرق، بستگی به موقعیت تلفظ، سه جور تلفظ می شود - اُ، اَ و با صدای ع تالشی.

------------------

* اوایل که به وبگاه های تالش آمدم بعضی حرکات غیر طبیعی و حتی غیر انسانی را نادیده می گرفتم و فکر می کردم به مرور نکات مثبت برجسته می شود و بعد بطور اتومات نکات منفی در شخصیت و گفتار افراد اصلاح خواهد شد. متأسفانه در اشتباه بودم، و این را وقتی دقیق دریافتم که حروف تالشی را کشف کرده و تنظیم نمودم. ناگهان خشمی عظیم را متوجه من کردند چنان، که گویی گناهی کبیره از من سر زده! و این در حالی بود که اگر فردی حتی یک جمله ی زیبا می نوشت آن را مانند حلوا فروشان قدیم بر سر نهاده «حلوا! حلوا!» می کردم. از آن همه خشم و خرابکاری به شدت تعجب زده شده بودم. آنگاه بود که دریافتم بعضی افراد بیچاره قصد دارند رییس مردم زبان مرده ی تالش شوند. اول گفتند تنظیم حروف کار یک نفر نیست؛ بعد که دیدند با وارسی همه ی گوشه های زبان تالشی آن کار بسیار دشوار را انجام دادم، به توطئه و یورش قلمی پناه بردند - حالا من دیگر در خیلی جا ها علامت تعجب نمی گذارم؛ زیرا در این صورت نوشته های من می شود تعجبکده.

در ضمن با شناساندن بسیاری از گوشه های نهان زبان مادر(تالشی) عملن دریچه های نوینی به روی تحصیل کردگان تالش گشوده شد. چنانکه آنان که تز دکترای خود را ناقص نوشته و دکترا گرفته اند، حالا می توانند آن تز را کامل کنند و به دانشگاه ارائه دهند. این ها منت گذاشتن نیست، بلکه بیان حقایقی ست که حتمن باید بیان شود.

من اگر بجای آن آقایون بودم، نه یکبار بلکه بسیاربار، نه فقط با نثر بلکه هم با شعر و حماسه سرایی قدردانی می کردم.

در ضمن در کشتن زبان تالشی، زبانی که در جهان اگر بی نمونه نباشد، بیشک کم نمونه است؛ همان افراد ریاست طلبِ بیچاره مستقیم نقش داشتند(من کسی نیستم که حرف هوایی بزنم؛ این سخن قابل اثبات است). بیشک، بی هیچ تردیدی روزی به مردم مظلوم تالش جواب خواهند داد. سخن بسیار است، بگذریم، که حیف است بیش از این، این دانشی سَخُن اینگونه بیالاید.

کوتاه: هنر در انسانی زیستن است نه در خودخواهی و نیستن. گرفتی، بُردی؛ وگرنه قبل از مرگ خود مردی.

---------------

همانطور که بار ها نوشته ام، تذکرات و حتی اعتراضات من برای مردم شریف و صادق است؛ زیرا ما را کاری با نابکاران نیست.

یعنی وقتی به اَعمال بعضی تحصیل کردگان تالش اعتراض می کنم، آن اعتراض و حتی فریاد در کمال مهر و دوستی صورت می گیرد تا سازنده گردد.

کوتاه: از برای اتحاد است کار ما - واژه و فریاد هست ابزار ما

----------------------

با عرض پوزش از خوانندگان غیر تالش. برگردیم به اصل سَخُن - پرسش آقای محسن داداش پور باکر

و یکی از موارد دیگری که شما نام برده اید هم می تواند درست باشد. ولی انتخاب قطعی یکی از آن نام ها تقریبن غیر ممکن است؛ زیرا محقق واقعی حق ندارد بر مبنای حدس خود یکی را انتخاب کند، چون می تواند انتخابی نادرست باشد. حتی اگر 1% احتمال غلط بودن هست، ما حق نداریم نظر خود را قطعی سازیم، زیرا اگر غلط باشد خیانت ناخواسته است به گذشتگان ما و تاریخ فرهنگی زمین عزیز؛ و این حق نیست؛ و هرچه که حق نیست باید ازش گریخت.

ولی از نظر فراوانی بکارگیری، احتمال درست بودن رودبار، رُو یا رئو Rü، روار و دو روار بیشتر است. با این حال ما حق نداریم حدسی و سلیقه ای یکی را انتخاب کنیم، زیرا می تواند یکی از موارد دیگر که شما برشمرده اید اصل باشد. تنها سخنی که می توان قطعی بیان کرد این است: یکی از آن نام ها، فقط یکی اصل و درست است. برای تدقیق(باریک بینی) باید منطقه را دید - داشتن دو رود و ...

در خیلی موارد واژه هایی وجود دارد که ما از معنی آن ها بی خبریم. و این بی خبری می تواند باعث حدس گرایی و گمراهی شود. بگذار مثالی از زبان مادری خود بزنم. در ماسال ما مرباگونه ای(ترش و شیرین) به نام «اَنارَه بُورَه» از انار ترش و شکر و بِه درست می کنند و بعد بر آن مغز گردو می افزایند. مربایی ست بسیار بسیار مفید و پُرکاربُرد، از جمله در کنارش تخم مرغ نیمرو می کنند. مقداری از مربا را کمی گرم کرده تخم مرغ را کنارش می شکنند. هیچ ماسالی، نه با سواد و نه بیسواد نمی داند بُورَه چیست. در حالی که بُورَه یکی از نام های اصلی و اصیل شکر است. و آن نام بر می گردد به زمانی که شکر طبیعی استفاده می کردند؛ و طبیعی ست که چنان شکری بُور بود و نه سفید. و این نام بُورَه(قهوه ای) بعد ها از فرهنگ تالشی و کل ایران زمین حذف شد. ولی مردم افغانستان هنوز به شکر بُورَه گویند.

البته تالش ها نام بُوری = پهلوان، پُرزور، خرسزور را هنوز بر پسران خود می نهند بی آنکه بدانند به چه معنی ست. ولی در زبان های سلاویان شرق همینک به خرس قهوه ای بُوری گویند. و جالب است که زمانی قهرمان کشتی گیلمردی ماسال و کل گیلان زمین که در روستای مریکِهِ ماسال می زیست، نامش نیز بُوری بود.

یا واژه ی پهلوی نَمَک Namak که هیچ غیر تالشی را توان ریشه یابی و معنی کردن آن نیست.

نَه = دهان، سقف دهان. تا جایی که من اطلاع دارم این واژه فقط در زبان مادر(تالشی) هنوز بکار می رود. البته به ندرت بکار برده می شود. از جمله وقتی بخواهند بگویند فلان شخص بسیار دروغگو است، می گویند «چِه نَه شُون دورو نَه پیگِتَه» = نَهِ او را با دروغ برداشتند. در قدیم ماما های تالش بعد از به دنیا آمدن کودک، با انگشت شست، کمی سقف دهان کودک را به سوی بالا فشار می دادند و آن را برداشتن نَه می نامیدند. و همچنین با انگشت شست و اشاره صورت دختربچه ها تازه به دنیا آمده را فشار می دادند که بعد ها هنگام خندیدن گل می انداخت؛ چاله گکی زیبا بر دو سوی صورت ایجاد می شد.

نَمَک = آنچه به وسیله ی نَه = سقف دهان، مکیده می شود. زیرا وقتی ما چیزی را می مکیم، بخش جلویی زبان را به نَه(سقف دهان) می چسبانیم. حال با حدس می توان از نَه + مَک = آنچه به وسیله ی نَه مکیده می شود، معانی دیگری نیز در آورد، که به اصل ربطی ندارد، حتی اگر از نظر منطقی درست جلوه کند، مانند تفسیر 100% غلط چله = چهله.

چرا مکیدن؟

زیرا بعد ها بشر یاد گرفت که نَمَک را به غذا بزند. ولی واژه ها تاریخی بسیار بسیار کهن دارند؛ در آن زمان بشر مانند حیوانات وقتی احساس می کرد به آن ماده ی کانی بسیار مفید احتیاج دارد، به معدن نمک می رفت و تکه های نمک را می مکید. همان کاری که هنوز فیل ها می کنند. بعد از یافتن معدن نمک گاهی دست جمعی به آنجا رفته نمک می خورند - خوردن غذا جدا، و خوردن نمک جدا(رسم قدیم).

پس یکی از وظایف محقق واقعی احتیاط بسیار است.

چرا که جهان هست پر از راز و رمز
یکی غاز گفته، آن دِگر گفته گَنز*

* پرنده ی غاز پر سرو صدا ترین پرنده ی اهلی جهان است. نوع وحشی آن نیز همان است؛ البته یک رقیب دارد و آن دُورنا(دُرنا، کلنگ) است. به همین خاطر در فصل مهاجرت تشخیص صدای آن ها در آسمان آسان نیست. زیرا هر دو در یک همخوانی بی نظیر، غاغا و غوغا کنان در آسمان، دلفریب و زیبا زاویه می بندند در پرواز و گذر.


تنها راهِ تشخیص، کوتاهی درازای غاز ها است. و آن هم وقتی ست که در سطح پایین پرواز کنند. همین نام گَنز Gans(آلمانی) = غاز، را تالش بر گَوَزن نهاده. گَنز(تالشی) = گوزن(پهلوی) = گَه وَ ژَن = گَه وَ زَن = جانوری که با گَه(دهان)، صدای وَ در می آوَرَد - طبیعی ست که منظور گوزن نَر است در فصل جفتگیری.

این مثال آوردم تا سلیقه های گوناگون نامگذاری را نیک بنمایم.

گَوَزن = حیوانی که با گَه = دهان، صدای وَ در می آوَرَد. گَنر(تالشی، تاتی) نیز همان گَوَزن است. ولی آلمانی آن نام بر غاز گذاشته. غاز = زینده در غا و فریاد؛ دارای غاغای بلند. هیچ یک از این اسامی غلط نیست، یعنی همه بجا است؛ فقط سلیقه ی نامگذاری گوناگون بوده. دریافتن این نکات ظریف به ما کمک می کند تا ژرف نگر و گسترده اندیش گردیم، و در نتیجه از زود قضاوت کردن و "با جرئت" بودن پرهیز کنیم. و همین باعث می شود که غلطی را به دفتر تاریخ مبریم.

این موضوع را عمدن کمی بسط دادم، زیرا همینک اینترنت پُر است از دروغ های عمدی و غیر عمدی و قضاوت های عجیب(غیر انسانی)، تهمت، توهین.

کافی ست به «ویکی پدیا» سر بزنید، کمتر واژه ای ست که ریشه یابی و معنی نشده باشد. و این در حالی ست که اغلب آن تفاسیر بر مبنای حدس و شبه علم و غلط است.

حال این پرسش پیش می آید که آقای حبیبی، کسی حق ندارد نظر خود در باب ریشه ی واژه ها بیان دارد؟

نظر دادن حق است، حق مُسَلَّم است؛ ولی لازم است، بسیار لازم است، «شاید»، «ممکن است»، به «احتمال قوی»، «احتمالن» و ... با آن نظرات آورده شود، مگر 100% مطمئن باشیم که نظر ما درست است. در این صورت باید مفهوم واژه را به اثبات رساند؛ انشای خالی اینجا بکار ناید. مثال: پسر = پع سَر = مانند پدر، همجنس پدر = مذکر - ریاضیات در سخن.

پع = پدر، یکی از نام های پدر است در تالش زمین.

در جهان زبان که پر است از گوناگونی سلیقه های گذشتگان، اگر ما احتیاط نکنیم می توانیم غلطی را به دفتر تاریخ بریم، که بیشک خیانت است(چه آگاهانه باشد و چه نَه)

بگذار به یک موضوع مهم هم اینجا بپردازم؛ زیرا بررسی آن بسیار لازم است.

آنچه ما می توانیم در باب اغلب نام ها با جرئت بیان داریم، این است: بخش آغازین هر واژه اصل است و پسوند ها نقشی در معنی ندارند، که بر مبنای سلیقه و نوع بیان خلق های مختلف، در زبان های مختلف، گوناگون شکل گرفته اند.

تالش به دورنا(دُرنا) = پرنده ای که صدایش از دور شنیده می شود، کرنگ Krng(همه ساکن) گوید. آلمانی آن را کرَنیش Kranich(اول ساکن) نامیده. ولی هر دو خلق هنگام نامگذاری یک منظور داشته اند - صدای رسای دورنا ها. چنانکه Gans = غاز = گَنز(تالشی - گوزن) = گَوَزن(پهلوی) همه دارای یک معنی اند؛ یعنی پرنده یا جانوری که با گَه(دهان) صدای وَ = صدای بسیار بلند، در می آوَرَد. یعنی برای معنی کردن واژه ها، پسوند ها نقشی ندارند، اساس بخش آغازین واژه است. چنانکه River همان ری، روار یا ربار تالشی است. ری(تالشی، تاتی) = رود، جوی، نهر؛ مثل ری در زمری(در تالش)، تجری(در خراسان)، تجریش(در تهران)؛ با این تفاوت که فقط محقق تالش را توان ریشه یابی و معنی کردن آن واژه ها هست.

یک مثال دیگر: سال پیش آقای اِردوغان و بعضی دیگر از سران ترکیه ناگهان گفتند، ترکای توهین آمیز است، پس کشور باید ترکیه نامیده شود. و این در حالی است که پسوند ترکای و ترکیه هیچ نقشی، کوچکترین نقشی در معنی آن ندارد. یعنی اگر سران ترکیه فکر می کنند آن واژه توهین آمیز است، باید نامی دیگر برای کشور خود بیابند، زیرا اساس بخش آغازین واژه ها است و نه پسوند آن ها.

تو چه بگویی یوشیج(یوشج) و چه بگویی یوشی، هیچ فرقی در معنی ندارد. چنانکه هم شکل گَپ = زینده در گَه(دهان) = سخن، درست است، و هم گَب، گَف و گَو(در ماسال ما بیشتر گَف و گَو را بکار می برند). یعنی اصل گَه و یوش است و نه پسوندشان. در آلمانی به کرم های پیله ساز در طبیعت Raupe گفته می شود.

و به کرم ابریشم Seidenraupe و این در حالی ست که تالش به حلزون راف یا راپ گوید. چنانکه کوروش = کوروژ = زینده روی کوه. چنانکه خورنغ(آن باستانی کاخ رنگارنگ شونده در خورتاب) را خورنش و خورنژ نیز می توان نامید. تهرانش(تهران نشین) همان تهرانج، تهرانژ و تهرانی است. چنانکه رشتی همان رشتج است. و تجریش را تجریژ نیز می توان نامید. یا میرزانغ همان میرزانش است - روستایی تالش نشنین در استان اردبیل. میرزانغ = زیستگاهِ میرزا، آنجا که میرزا می نشیند، زندگی می کند - داستان تک خانه های قدیم را پیشتر مفصل توضیح داده ام. مانند «دَرَه کَه»(محله ای در تهران، بخشی از شهر تهران کنونی) = تک خانه ی واقع شده در دل دره. یا نامی مانند سُومَه سرا(صومعه سرا - من در آوردی)، ضیابَر، خوشابَر = خانه ی سُومَه، خانه ی ضیا، خانه ی خوشا(بانو خوشایند)

------------------

من بر این نکته نیک واقفم که بخشی از سخنان من تکراری ست؛ ولی چاره ی دیگری نیست، زیرا همچنان یا از روی یکدندگی، خودخواهی و غلط آموزی از دیگران و یا کم دانشی، غلط ها نه فقط تکرار می شوند، بلکه غلطبانان اصرار دارند دیگران نیز پیروی کنند، چنانکه حالا دانش آموزان عزیز ویرگول را وسط دو واژه می گذارند، که هم از نظر دستوری و فنی غلط است و هم حجم بیشتری را اشغال می کند و هم نازیباست - یک خلافکاری با سه اِشکال.

-------------------

کوتاه: دولت در نام روستای «دولت رودبار» 100% من در آوردی و بیجا است. در آغاز چه بوده که دولت شده؟ نمی دانم. زیرا انتخاب گاهی دشوار نیست؛ بلکه دوشخوار است.* و در بخش دوم نام آن روستا، انتخاب یکی از اسامی نیز دشوار می باشد - برای من که کارم تحقیق با تدقیق است دشوار است، زیرا می ترسم اشتباهی رخ دهد. دوستان دقت داشته باشند که این ترس من عین دلیری و اوج رستمانگی ست؛ زیرا ضد خودخواهی و تحمیل نظر است.

پس اینجا برای انتخاب حدس و انشا نویسی بکار ناید.

* دشوار واژه ای ست دِگر شده؛ اصل آن در زبان پهلوی دُوشخوار است و معنی ژرفی با خود دارد.

باری، باید بسیار محتاط بود؛ وگرنه آن شود که نباید بشود، مانند معنی دروغین چله، گاوخُونی و تلفظ غلط اوکرایین و ... یا معنی غلط آن شعر سغدی - شعر آهوی کوهی ابوحفص سغدی. بار ها دیده ام بخاطر تفسیر غلط، 100% غلط آن شعر، کامنت های به به و چه چه نوشته شده! زیرا هم مفسر نا آگاه است به اصل سخن و هم خواننده ی مطلب او. آیا این از کم سوادی مفسر شعر است؟ خیر، وقتی با چیزی از ازل آشنا نیستی چگونه می توان در باب معنی آن سخن گفت؟ اِشکال در بی احتیاطی و جرئت زیادی است. به همین خاطر من بخش بزرگی از این مقاله به آن اختصاص دادم؛ و بار ها از بی احتیاطی و جرئت زیادی نوشتم، زیرا پیوسته به وسیله ی حتی انسان های ادیب و شاعر تکرار می شود.

خوب دوست عزیز، تو نمی دانی دَوَزا، بوَزا، پِوَزا، جیوَزا، ویوَزا و ... یعنی چه، مگر مجبوری از خود حرف در آوری؟! آیا درک این ساده، این بسیط، این روان دشوار است؟ سوال مهمی ست، نَه؟

یا معنی غلط کهکشان در واژه نامه های فارسی به فارسی. یعنی غلط جا می افتد بی آنکه مردم و حتی دانشمندان بدانند که دارند غلط را بکار می برند. کَه(تالشی) = خانه، کَهکشان = خانه های روشنی که در پی هم کشیده شده اند. براستی زیباست؛ این بیان سلیقه ی زیبای ایرانیان را جار می زند نیک. متأسفانه بخاطر به بن بست رسیدن، حتی دانشمندان بزرگ ما آمده اند آن درست را غلط یعنی "کاه کشان" ساخته اند تا بتوانند معنی کنند! و حیف!

بگذار یکبار دیگر به دو واژه ی غلطِ جا افتاده کوتاه بپردازم.

در سال های چهل یا پنجاه غلطی در جامعه ی ایران و بعد ها میان همه ی فارسی زبانان جهان جا افتاد و هنوز دارند بکارش می برند "عاشقانه"! آن واژه ی بیجا "دیدگاه" است. دیدگاه یعنی جای دید، جای نظر، جای کامنت، که حالا بجای دید و نظر و کامنت بکار می رود.

از آنجایی که کار این خدمتگزار کوچک فرهنگی اثبات نظرات است و نه فقط انشا نویسی، پس بگذار مثالی بزنم. مردم نا آگاه دیدگاه را بجای دید، نظر و کامنت بکار می برند. پس با این "حساب" می توانند بنویسند، لطفن نظرگاه یا کامنتگاهِ خود را بیان کنید. خنده دار است، نه؟ دیدگاه هم همان اندازه خنده دار است اگر به ژرفای معنی آن دقیق پی برده شود.

مثالی دیگر: واژه ای اَلکی را در فرهنگ ایران کهن فرهنگ جا انداخته اند که 100% غلط است. تعامل را من حتی در واژه نامه ی قطور شش جلدی معین نیافتم. در آن واژه نامه ی بسیار قطور فقط یک کلمه هست که دارای «تعام» می باشد، و آن «تعامی» است به معنی خود را به کوری زدن. با این حساب تعاملِ غلط و عجیب باید به معنی چشم بستن، خود را به کوری زدن، خود را به آن راه زدن، ندیده گرفتن، ساخته شده باشد، که هرگز معنی زیبای «سازگار» و «سازگاری» ایرانیان را ندارد، و هم شکلی غلط است - شکل تعامل از کجا آمده؟!

کوتاه: بیایید هنگام نظر دادن بسیار بسیار احتیاط کنیم تا غلطی را صادقانه به دفتر تاریخ مبریم. البته عده ای عمدن غلط پراکنی می کنند که ما را با آنان کاری نیست؛ چنانکه در خارج از کشور بخشی از مزدوران تا مغز استخوان ضد ایرانی و ضد بشر کارشان "فرایند بازی" و "شهرآورد بازی" است. در همین خارج از کشوری که حتی همجنس بازان حقوق دارند؛ همجنس بازانی که دارند خانواده و در نتیجه نسل بشر را تهدید می کنند. جنایتکاران حرفه ای و باند های مخوف مواد مخدر که می توانند جامعه ای را به زانو در آورند، حقوق دارند. ولی کودکی نابغه بطور مطلق بی یاور است و از هیچ حقوقی برخوردار نیست. در همین خارج از کشور به زنی شیّاد و بکلی خارج شده از انسانیت جایزه ی نوبل می دهند، زنی که او و شرکای شارلاتان اش دقیق می دانند من چه می گویم؛ زیرا ده ها بار برایشان مفصل و با گواهان ترسناک از جنایاتی بی سابقه و بسیار بسیار وحشتناک نوشته ام. ولی «آب از آب تکان نخورده!»؛ سکوت است و سکوت، سکوت پول آور؛ پول های کثیف. گلوگیرتان باد آن لقمه های کثیف چرب چرکین! حقوق بشر نمی تواند یک بام و دو هوا باشد؛ حقوق بشر واقعی یکی ست و برای همگان است.

البته او و چون او را در داخل بزرگ کردند؛ همان هایی که ره بر لیثی حبیبی ها می بندند، برای آنان رهگشایی می کنند - داستانی ست هَزار کتاب، بلند و بسیار غم انگیز؛ بمانَد.

چیزی که مایه ی تعجب من است این است: انسان هایی شریف و پاکیزه خو چون عبدالفتاح سلطانی چگونه به دام آن موجودات فاسد، بی وجدان، بی شرم، بیرحم، کثیف اندیشه، بی ریشه، مزدور و کثیف لقمه خوار در افتادند؟! اهل حرف هوایی زدن نیستم؛ اگر آن انسان شریف یا هر کس دیگری خواست بیاید همینجا برای گفتگو تا با هَزار گواه هر جمله ی خود را به اثبات رسانم و لجن "وجودِ" بی وجودِ "همراهانش" را بنمایم. «تا سیه روی شود هر کِه در او غش باشد!»؛ «این گوی و این میدان»

---------------

و دو نکته

1 - اگر دوستانی قصد دارند از مطالب وبگاه های من در جایی استفاده کنند حتمن باید با ذکر کامل نشانی باشد.

2 - به طرز نوشتن من دست مَبَرید؛ لطفن حتی ویرگولی را جابجا مکنید. اخیرن اَشکالی از نوشتن در میان ایرانیان داخل و خارج چون ویروس رواج داده شده که روی هیچ حساب و کتابی نیست. مثلن می آیند و ویرگول را بین دو واژه قرار می دهند که هم نازیبا و هم نادرست است و هم بر حجم می افزاید. زیرا ویرگول، مکثِ کوتاهِ واژه ی اول را نمایندگی می کند و حتمن باید چسبیده به آن باشد. یا محتوای داخل دو کمانَک(پرانتز)* را بین دو واژه قرار می دهند، که غلط است، زیرا آن محتوا معنی واژه ی اول است و ربطی، هیچ ربطی به واژه ی بعدی ندارد؛ پس حتمن باید چسبیده به آن باشد. و از این دست من در آوردی اخیرن فراوان "مُد" شده که نادرست است.

* من نیز واژه و فراوان اصطلاح نوین درست کرده ام و می کنم؛ چنانکه تا به حال شاید هَزاران اصطلاح و بیان نوین وارد فارسی کرده ام. ولی دو کمانَک از آنِ من نیست؛ من فقط تغییر اندکی در آن داده ام. کسی «دوکمان» را ساخته بود، که برای پرانتزِ کوچک خیلی بزرگ بود؛ پس دوکمانَک اش ساختم تا مناسبتر گردد.

+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم اسفند ۱۴۰۳ ساعت 13:12 توسط لیثی حبیبی - م. تلنگر
http://jahanezaban.blogfa.com
⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


نویسنده:لیثی حبیبی - م. تلنگر شنبه ۱۸ اسفند ۱۴۰۳ ساعت: ۱۷:۱۵

سلام

پوزش و اصلاح

«زبان خموش ولیک دهان پر از عربیست»

ولیکن، درست است.

«زیرا وسیله ی رفتن محیا نیست.»

مهیا، درست است.

📜گِل گویی | خِنِه بِندوسِن در مازندران

📜گِل گویی | خِنِه بِندوسِن در مازندران

﷽ن و القلم و ما یسطرون
📩شناسه ۱۴۰۳۱۲۱۸۰۶۵۷

#فرهنگ_عامه
#آیین #سنتها #رسوم
#خانه‌_تکانی
#گِل_گویی
#خِنِه_بِندوسِن

✍مردم نازنین مازندران چند هفته مانده به عید نظافت خانه را آغاز می کنند و گوشه و کنار خانه را از گرد و غبار پاک کرده و فضای منزل را خوشبو می کنند.

📌خانه‌تکانی، سنتی دیرینه و کهن است که مردم مازندران از گذشته‌های دور با پاک کردن گرد­­­وغبار، دور ریختن اشیای کهنه و جایگزینی آن با اشیای نو به استقبال بهار می‌روند. در این میان اما بانوان روستا‌یی هر ساله با فرا رسیدن فصل بهار با گل‌مالی کردن خانه‌ها به استقبال نوروز می‌روند. صورت معمول خانه تکانی در روستا به این صورت است که معمولا افراد یک خانواده و یا بانوان همسایه و یا هم محلی‌ها گردهم می‌آیند و برای پاکسازی خانه‌ها و گردوغبار روبی همدیگر را یاری می‌رسانند.

📌در گذشته خاک سفید را با آب داخل دیک می پختند و به شکل گل شل در می آوردند سپس دیوار منازل را به نوعی رنگ آمیزی می کردند. از خاک قرمز جهت رنگ آمیزی ابتدا دیوار استفاده می کردند که اصطلاحا به آن رجه می گفتند. ( از کف اتاق تا ارتفاع ۸۰ سانتیمتری دیوار) همچنین خاک خوب و خشک بدون ناخالصی و سنگ ریزه را از مکان های خاصی استخراج می کردند.( گل چال) سپس آن را با پهن اسب یا گاو مخلوط می کردند ودر لگن خیس می دادند.( گل گویی gel goie) بعد گل شل بدست آمده را روی دیوار حیاط، کف اتاق ،طویله و... گل مالی می کردند. چون اعتقاد داشتند ارواح مردگان در این روز ها به خانه باز می گردند اگر خانه را تمیز و بستگان را شاد ببینند خوشحال می شوند و برای باز ماندگان دعا می فرستند.

📌عمدتا روش‌های متداول قدیمی در خانه تکانی روستا‌های مازندران، خِنِه بِندوسِن یا گل مالی کردن خانه‌های روستایی بود که بانوان روستایی در این روش برای آنکه خانه‌های زیبایی داشته باشند دیوار خانه را با مخلوطی از خاک نرم و فضولات گاو می‌اندودند.

اما امروزه گِل گویی؛ این اصطلاحیست که الان کمتر می شنویم!!

در گذشته نه چندان دور، خانه ها و حتی دیوارهای محل را گل گویی می کردند، بدین شیوه که خاک سفید را از برخی از محل های خاص می گرفتند و آن را با آب مخلوط کرده و دیوارها را با آن سفید می کردند به این کار می گفتند : " دیفار ره اسبه بزونه".
این کار باعث سفید شدن دیوارها می شد. و شامل همه ی دیوارهای خانه ، حیاط، طویله، انباری، تنور و .... می شد.

📌اما برای دیوارهای منزل کار دیگری هم می کردند و آن این بود که مقداری از فضولات تازه ی گاو ( گویی ) را به این مخلوط آب و گل می افزودند و رنگ آن به سبز متمایل به قهوه ای تغییر می کرد. این معجون را در قسمت پایین دست دیوار اتاق ها می مالیدند ( به این کار می گفتند " رجه بیتن " ).
این عمل به دو منظور بود :
یکی اینکه اگر کسی به دیوار پشت می داد ، دیوار رنگ پس نمی داد و لباسش خراب نمی شد، چون گل سفید به تنهایی رنگ پس می داد. دوم اینکه باعث زیبایی و نمای قشنگی هم می شد. بعض از افراد با سلیقه خاک قرمز هم گیر می آوردند و ترکیب رنگ آن را عوض می کردند.
استفاده از این نوع مصالح علاوه بر زیبا کردن فضای بیرون خانه‌ها، درون خانه را نیز در زمستان گرم و در تابستان خنک نگه می‌دارد.
شوربختانه امروزه اینها جایشان را به گچ و خاک یا گچ سفید دادند. البته در برخی از مناطق روستایی واقع در ارتفاعات بندپی، سوادکوه، نکا، بهشهر و گلوگاه هنوز روش قدیمی گِل گویی صورت می گیرد.

🖍محسن داداش پور باکر

⚠️کلیه های آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🔲حمام تاریخی میرزا یوسف بابل، سرگردان میان تخریب و احیاء

📝تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۱

🔲#حمام تاریخی #میرزا_یوسف بابل، سرگردان میان تخریب و احیاء


✍ساری - ایرنا - حمام تاریخی میرزا یوسف ملکی #بابل که بخشی از آن در سال ۹۰ برای تعریض خیابان تخریب شده بود ، به علت بی توجهی به بازسازی و مرمت آن طی حدود یک دهه گذشته ، اکنون در معرض تخریب جدی قرار گرفته است.

📌به گزارش خبرنگار ایرنا ، حمام میرزایوسف از آثار تاریخی ثبت شده بابل است. این حمام در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۷۸ با شماره ۲۴۷۵ در فهرست آثار ملی ثبت شد و یکی از خاطره انگیزترین آثار تاریخی برای بابلی ها محسوب می شود.

📌نام محله " سرحمام " هم که در کنار پنجشنبه بازار بابل واقع شده ، برگرفته از نام همین حمام میرزا یوسف است. این حمام تا کمتر ۱۵ سال پیش در کنار وجهه تاریخی ، دارای کارکرد یک حمام برای بابلی ها بود و مورد استفاده قرار می گرفت.

📌آنچه حمام میرزا یوسف را از سایر حمام های مشابه در جای جای مازندران و بابل متمایز می کند ، رختکن و سربینه بزرگ آن است. سربینه این حمام هشت ضلعی است و چهار صفه در چهار ضلع بزرگ و چهار صفه در اضلاع کوچکتر آن تعبیه شده است.

📌دهانه صفه ها به عرض سه متر است که در سه طرف آنها سکو هایی به عرض یک متر وجود دارد. روشنایی مورد نیاز فضای داخلی حمام از طریق نورگیرهایی که در قسمت فوقانی گنبد سربینه تعبیه شده، تأمین می شود و در پهلوی دو سردر قدیمی حمام، دو کتیبه سنگی وجود دارد.

📌در واقع حمام میرزایوسف یکی از باارزش ترین بناهای تاریخی شهرستان بابل محسوب می شود. اگر چه در منابع مجازی به اشتباه زمان ساخت این حمام را عصر صفویه می دانند ، ولی قدمت آن به استناد کتیبه ای که بر روی درب ورودی حمام موجود بود و تصویر آن در جلد چهارم کتاب "از آستارا تا استارباد" نوشته دکتر منوچهر ستوده آمده ، به عصر فتحعلیشاه قاجار یعنی سال ۱۲۱۶ قمری بر می گردد.

📍درد دل‌های مالک

محمد حسن ولی پور که اجدادش حدود ۱۰۰ سال مالکیت و متولی حمام میرزا یوسف بابل را بر عهده دارند ، بتازگی با انتشار کلیپی در فضای مجازی از در به دری ۹ ساله خود گله کرد و از امام جمعه، شهردار ، فرماندار و دیگر مدیران ارشد شهرستان بابل و استان مازندران خواست که به ۹ سال بلاتکلیفی خانوده اش پایان دهند . کلیپ کوتاه مالک اثر تاریخی مورد استقبال کاربران و دوستدار میراث فرهنگی قرار گرفت.

📌#متولی حمام تاریخی میرزا یوسف در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت : بنای تاریخی حمام تا سال ۱۳۸۷ فعال بود و شهروندان بابلی از این حمام استفاده می کردند ، اما متاسفانه در سال ۸۷ تا سال ۹۰ به علت انفجاری که در کف حمام صورت گرفت دیگر قابل استفاده نبود و می بایست مورد بازسازی قرار می گرفت.

📌ولی پور افزود : برای بازسازی این بنا در سال ۸۷ اقدامات اولیه صورت گرفت ، ولی به علت هزینه بالا قادر به بازسازی آن نشدیم.

📌وی گفت: در سال های اخیر بخشی به حمام تاریخی میرزا یوسف اضافه شده بود که جزو بنای تاریخی نبود و شهرداری برای تعریض جاده می خواست این بنایی را که جزو آثار تاریخی نبود ، تخریب کند ، اما متاسفانه در صبح جمعه دوم دی ماه سال ۹۰ با عدم حضورم ، شهرداری ۸۰ درصد این اثر تاریخی را برای تعریض جاده تخریب کرد.

📌ولی پور افزود : ۹ سال از ماجرای تخریب این بنای تاریخی می گذرد و ما ۹ برادر و خواهر که وارث این اثر تاریخی هستیم در بلاتکلیفی به سر می بریم چون نه میراث فرهنگی این بنای تاریخی را بازسازی می کند و نه اینکه از ما می خرند.

📌مالک حمام میرزا یوسف گفت : زمانی که این اثر تاریخی فعال بوده و یا نیاز به تعمیرات داشت و همچنین تا سال ۹۰ که مورد تخریب ۸۰ درصدی قرار گرفت هیچ حمایتی از میراث فرهنگی تا آنجا که در حد یک بازدید هم صورت نگرفت.

📌وی افزود : این اثر تاریخی ظرفیت بازسازی دارد ، اما ما قادر به آن نمی باشیم و از سویی گنبد حمام میرزا یوسف در حال فروریختن است و اگر به کسی آسیبی وارد شود و یا خسارت هایی به مغازه های اطراف براثر ریزش این بنای نیمه جان وارد شود هیچ مسئولیتی را نمی پذیریم.

📌ولی پور گفت : از مدیران ارشد شهرستان و استانی می خواهیم تا تکلیف این بنای تاریخی را مشخص کنند و اگر قابلیت بازسازی دارد انجام شود و در غیر این صورت تکلیف این ملک را روشن کنند چون ما نمی توانیم پاسخگوی خسارت جانی و مالی احتمالی به خاطر ریزش گنبد این بنای تاریخی باشیم.

📌البته حمام میرزا یوسف تنها بنای تاریخی بابل نیست که در معرض تحریب قرار دارد. شهرستان بابل از حدود ۲۰۰ اثر باستانی و میراث فرهنگی برخوردار است که از این تعداد ۹۰ اثر پراکنده در نقاط مختلف این شهرستان در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است که اگر به خوبی تعمیر و مورد محافظت قرار گیرند این شهر می تواند به یکی از شهرهای پر جاذبه گردشگری تبدیل شود.

📌به طور معمول اینگونه است که آثار باستانی و میراث فرهنگی زمانی مورد توجه خاص قرار می گیرند و برای آنها دلسوزی می شود که به دلیلی آسیب می بینند و یا به دست ارگانی مورد تخریب قرار می گیرد تا سازه ای جدید جای آنها را بگیرد.

📌با توجه به اینکه آثار هنری و تاریخی با گذشت زمان و فرسایش و عوامل مخرب آسیب می بینند و در معرض خطر جدی قرار می گیرند ، مرمت، حفظ و نگهداری آنها از مهم ترین برنامه های هر مجموعه مدیریتی مرتبط و جامعه ای است که صاحب چنین آثار با ارزشی هستند و می خواهند تاریخ و گذشته خود را حفظ کند.

📌فرسودگی بافت ها، تخصیص نیافتن بودجه برای تعمیر و مرمت و بازسازی، بی توجهی و بی اطلاعی از اهمیت آثار باستانی و میراث فرهنگی و امثال آن همه و همه شرایط را برای تخریب آثار باستانی و میراث فرهنگی فراهم می آورد.

💠نظارت، سهم میراث فرهنگی در حمام تاریخی میرزا یوسف

رییس اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بابل هم به خبرنگار ایرنا گفت: میراث فرهنگی در این بنای تاریخی نقش نظارتی دارد و با توجه به اینکه پنج دانگ از این اثر تاریخی وقف و یک دانگ آن دارای مالک شخص است ، میراث فرهنگی نمی تواند در بازسازی آن ورود یابد.

📌میثاق جعفریان افزود : میراث فرهنگی آمادگی کامل دارد در صورتی که طرحی برای بازسازی این اثر تاریخی از سوی مالکان ارائه شود ، اگر در چهار چوب قوانین و ضوابط میراثی باشد بر اجرای آن نظارت کامل داشته باشد تا طرح به انحراف کشیده نشود.

📌وی گفت : میراث فرهنگی در این طرح سرمایه گذاری نمی کند و آماده ارائه طرح از سوی مالکان می باشد.

💠اوقاف و معرفی سرمایه‌گذار

رییس اداره اوقاف و امور خیریه بابل هم به خبرنگار ایرنا گفت: برای احیای حمام تاریخی میرزا یوسف ، اوقاف شهرستان با نظر موافق مالک یک سرمایه گذار با طرح گردشگری معرفی کرده است.

📌حسن برزگر افزود : اگر خواهان حفظ آثار تاریخی در شهر بابل هستیم همه دستگاه های مرتبط باید با حساسیت و مسئولیت پذیری برای حفظ این بنای تاریخی تلاش کنند.

📌وی گفت: انتظار می رود که میراث فرهنگی در جذب سرمایه گذار اهتمام جدی داشته باشد چون در این مقطع از زمان این امر نه تنها زمینه حفظ آثار تاریخی را فراهم می کند بلکه رونق اقتصادی را هم برای این شهر به ارمغان می آورد.

📌برزگر افزود : با توجه به سر و سامان گرفتن این بنای تاریخی ، اوقاف بابل آمادگی کامل دارد تا در صورت رضایت مالک یک دانگ آن را خریداری کند ولی اگر این اثر تاریخی همچنان در حالت بلاتکلیفی باشد اوقاف نمی تواند بیت المال را برای خرید این ملک هدر دهد.

📌وی گفت : در حال حاضر یک اراده ای قوی در اوقاف بابل وجود دارد که در راستای حفظ آثار تاریخی حرکت کند و عملکرد ۲ ساله اوقاف در این بخش اثبات کننده این ادعا می باشد.

📌بی توجهی به آثار میراث فرهنگی و عدم رسیدگی به آن از گذشته در شهرستان بابل مرسوم بوده چرا که در سال های گذشته نیز مسجد قدیمی چهارسوق که در مجاورت حمام تاریخی میرزا یوسف در بابل قرار داشت، شبانه تخریب شد و اکنون مسجدی با معماری عربی و غیر بومی جایگزین آن شده است.

💠ضرورت هماهنگی بیشتر میراث فرهنگی و اوقاف

#حامد_ابراهیم_زاده_بازگیر پژوهشگر و نویسنده آثار تاریخی بابل در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت : اگر خواهان توقف روند موجود تخریب آثار تاریخی بابل هستیم باید اداره میراث فرهنگی و اوقاف هماهنگ تر باشند .

📌وی بیان کرد: اگر این دو مجموعه بخواهند توپ را در زمین همدیگر بیندازند و از خود رفع مسئولیت کنند ، به هیچ عنوان آثار میراثی این شهر به خصوص بناهایی که وقفی هستند بازسازی و مرمت نخواهند شد.

📌او افزود : انتظار دوستداران میراث فرهنگی بابل این است که دو مجموعه میراث فرهنگی و اوقاف جدی تر برای حفظ آثار تاریخی شهر بابل تلاش کنند.

📌 بازگیر افزود: اگر سرمایه‌گذاری برای احیای بناهای تاریخی بابل اعلام آمادگی کرد میراث فرهنگی نباید تنها متکی به پیمانکاران میراثی خودش باشد بلکه خارج از مجموعه میراث فرهنگی پیمانکارانی وجود دارند که عملکرد بسیار درخشانی در مرمت و بازسازی آثار تاریخی از خود نشان دادند و می‌توان از این ظرفیت‌ها بهره گرفت.

🟡ظرفیت خیرین در بابل نجات بخش است

پژوهشگر آثار تاریخی بابل با اشاره به حضور خیرین بزرگ در این شهرستان ، گفت : اگر میراث فرهنگی ابتکار از خود به خرج دهد و بتواند این خیرین را جمع کند و از آنها کمک بخواهد ، کارهای بزرگی انجام خواهد شد.

📌وی افزود : اگر میراث فرهنگی در بحث مرمت آثار تاریخی با کمبود اعتبار رو به رو است باید به خود زحمت دهد و همایش بزرگ یاوران میراث فرهنگی بابل را برگزار کند و از خیرین کمک بخواهد که این حرکت باعث می شود مبلغ قابل توجهی برای حفظ آثار تاریخی جمع آوری شود و که در نهایت نجات بخش است .

📌 بازگیر ادامه داد : در ایام کرونایی موجود خیرین بابل ثابت کردند که برای اعتلای و رفع مشکلات شهر خود از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کنند و هر جا به کمک آنها نیاز باشد دریغ نخواهند کرد.
حمام تاریخی میرزا یوسف نیز قبل از تخریب در سال ۹۰ به یک مخروبه تبدیل شده ، مشکلات زیست محیطی و اجتماعی ایجاد کرده بود تا آنجا که معتادان و افراد فرصت طلب از آن به عنوان پناهگاه کارهای خلافشان استفاده می کردند و وضعیت به گونه ای شده بود که خانواده ها برای تردد فرزندانشان بویژه دختران از حوالی حمام هراس داشتند.
"حمام تاریخی میرزا یوسف بابل، سرگردان میان تخریب و احیاء - ایرنا" https://www.irna.ir/amp/83856394/
⚠️کلیه های آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
#محسن_داداش_پور_باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌍مقریکلا  🌿خانواده مقری | تبارشناسی

🌍مقریکلا 🌿خانواده مقری | تبارشناسی

🌍#مقریکلا
🌿#مقری

✍مُقرى (طایفه) moqri حوزه ی جغرافیایی سکونت این طایفه روستاهای حاجی کلا ، گشنیان و مقریکلای بندپی است.
در یکی از روستاهای نزدیک ساری نیز طایفه ای به همین نام زندگی میکنند. این طایفه دامدار بوده، ییلاق را در گردنه سر نزدیک آلاشت می گذراند و قشلاق آنها لفور است.
در شهرها، به ویژه در قائمشهر پراکندگی زیادی دارند، این گمان وجود دارد که مقری (مکری) های لفور از مقری های مکری بندپی بودند که بعدها به حوالی سوادکوه آمده اند. برخی از مردم این طایفه برآنند که مقری ها از آغاز در لفور سکونت داشته، در دوره ی قاجاریه به سبب شیوع وبا در منطقه و مرگ و میر بسیاری از مردم به حدود بندپی و ساری کوچ کردند.
پژوهشگر محسن داداش پور باکر در ادامه می نویسد: یکی از مهمترین ایل‌های شکاک ارومیه و خوی و ترکیه ایل مقری می باشد. شِکاک نام یکی از ایل‌های بزرگ کُرد ساکن استان آذربایجان غربی می‌باشد.
سکونتگاه مقری ها در شهرستان سلماس منطقه شپیران سلماس، انزل ارومیه بخش مرکزی ارومیه، صومای و برادوست گزارش شده است. اطلاعاتی از پیوندشان با مقری های بندپی، لفور و سایر نقاط مازندران حاصل نشد. به‌ نوشته ی اشرف‌الدین بدلیسی، مکری از بازماندگان شاهزادگان اردلان بود و نامش را از یکی از رهبران آن، یک مکار خاص می‌گیرد. به نظر می رسد ریشه ی مقری از مکری نباشد.
مقری نام رودخانه است و مقری کلا نام روستایی در بخش بندپی غربی بابل است که روزگاری در عهد قاجار مرکز بخش بندپی بوده است.
در برخی نوشتار وجه تسمیه آن را اینگونه بیان کردند: مقری از کلمه ی قرأ و قرّاء یعنی خوانندگان قران گرفته شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع #پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️کلیه های آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

⚠️هر آنچه که در وبلاگ منتشر می شود فقط ارزش پژوهشی دارند

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand@

⚠️هر آنچه که در ابن وبلاگ منتشر می شود فقط ارزش پژوهشی دارند.

⊰❀⊱━⊰﷽⊱═━═━⊰❀⊱
بِسْـــــمِ‌الـلَّـهِ‌الرَّحْـمَنِ‌الرَّحِیـــــمِ
{{ن وَ القَلَمِ وَ ما یَسطُرون}}
•✾•••┈•
🌺#امام_علی علیه السلام:
((هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.))
•✾•••┈•
🇮🇷#امام_خامنه_ای:
((اگر رهبر نبودم، مسئول فضای مجازی کشور میشدم.))
•✾•••┈•
اگر میخواهید بعد از مرگتان فراموش نشوید، یا چیزی #بنویسید که قابل #خواندن باشد؛ یا کاری انجام دهید که قابل #نوشتن باشد.
•✾•••┈•
🇮🇷با درود بر شهدای شاخص تبار باکر: شهیدان مهدی ،علی ،حمید و حسن باکری 🥀🌷🥀🌹

💌سلام. آنچه فرا روی شماست بخش کوچکی از تحقیقات و پژوهش بیش از ۲۵ ساله ی من است که توانستم با جمع آوری اسناد و تحریر یافته های شفاهی، مجموعه ی پژوهشی اِدمُلّاوَند {اَشاداد ،تبارشناسی و..} را گردآوری نمایم. با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، نگارنده ادعایی بر نگارش اثری جامع ، کامل و بدون عیب و نقص ندارد و مطالب ارائه شده در این پژوهش تا زمانی دارای اعتبار خواهد بود که اسناد و مدارک جدیدی که دارای اصالت باشد، آن را نفی نکند. رسالت ما در پژوهش ادملاوند تاریخ پژوهی، معرفی آثار فرهنگی، پاسداشت ارزشها و فرهنگ عامه، ارتقا سطح سلامت و آموزش در چهارچوب جهاد تبیین است.
🔺چاپ و نشر مطالب بدون نام بردن از #پژوهش_ادملاوند شرعا جایز نبوده و پیگرد قانونی دارد.
🔺اشتراک گذاری مطالب و نوشتار مخاطبین در زیر مجموعه های رسانه
#آوات_قلمܐܡܝܕ منوط به احراز هویت واقعی مخاطبین و متقاضیان است.
🖊#محسن_داداش_پور_باکر
Mohsen Baker
📍 مرکز پایش و پژوهش‌های آوات قلمܐܡܝܕ
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📩ارتباط بدون واسطه با مدیر👇
📲۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
@mohsendadashpourbaker
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💌نشانی و آدرس فعالیت های ما بدین شرح است:
💠کانال سیده میرمریم در پیامرسان ایتا👇
@sayedhmirmaryam
💠کانال اِدمُلّاوَند در پیام رسان ایتا 👇
@edmolavand
💠کانال تبارشناسی باکر در ایران در پیام رسان ایتا 👇
@bakershenasi
#باکر👇
http://baker1400.blogfa.com
#تبارشناسی_بازخوانی_اَسناد
http://edmollah.blogfa.com
#قرارگاه_فرهنگی_باکر_در_ایران
http://baker1400.blogfa.com
#پژوهش_اِدمُلّاوَند
http://edmollah.blogfa.com
#شجره_نامه_اَشاداد
http://andishemehvar.blogfa.com
#آوات_قلمܐܡܝܕ
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
#قرارگاه_فرهنگی_میر_مریم
http://mzm22mzm.blogfa.com
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ܐܡܝܕ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ܐܡܝܕ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📚 گاهی خودت را مثل یک کتاب ورق بزن؛ انتهای بعضی فکرهایت نقطه بگذار که بدانی باید همان جا تمامش کنی ... بین بعضی حرفهایت ، ویرگول، بگذار که بدانی باید با کمی تامل بیانشان کنی ... پس از بعضی از رفتارهایت هم !!علامت تعجب!! که از تو این حرکت درست است !! و آخر برخی عادت هایت نیز علامت سوال بگذار؟؟ تا فرصت ویرایش هست خودت را هر چند شب یکبار ورق بزن حتی بعضی از عقایدت را حذف کن
اما بعضی را پر رنگ .... خودت را ویرایش کن تا دست سنگین
روزگار ویرایش نکند زندگیت را ...
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/1
📍این کانال طبق قوانین ایتا جمهوری اسلامی ایران🇮🇷 عمل می کند.
http://eitaa.org/pg/terms
⚠️کلیه های آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت نگارخانه ادملا و یا پژوهش اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای ارزش پژوهشی هستند و ارزش دیگری ندارند.
#محسن_داداش_پور_باکر
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜مصالحه نامه اراضی بین دو روستای بالا گتاب و میان گتاب

📜مصالحه نامه اراضی بین دو روستای بالا گتاب و میان گتاب

و بعد؛ موجب بر تسطیر این کلمات شرعيه الدلالات آنکه؛ حاضر گردیدند در محضر شرع مطاع دارالمرز مازندران، حضرت مستطاب اشرف ارفع امنع اقدس والا شاهنشاه زاده اعظم،
ناصرالدین میرزا، دامت عظمته؛ در حالتی که کافه شرایط عقد در حضرت اقدس والا موجود بود، و بعد الحضور مصالحه شرعيّه جزميّه نمودند با جناب جلالت مآب اجل آقای عباس خان سهم الممالک - زید مجده - فرزند ارجمند جناب مستطاب اجل امجد عالی آقای اسمعیل خان امیر موید سوادکوهی - دام اقباله - همگی و تمامی و جملگی شش دانگ مزارع جفت وردشت، واقعات در بین قرای بالا گتاب و میان گتاب، و به انضمام چشمه و آب بندان با توابع شرعیه و لواحق عرفیه از مراتع و مرابض و صحاری و اراضی و زمین شالیزار و خوشکه کار از پنبه و غیرها و تلال و جبال و انها(ر) و کل ما يضاف اليها من دون اخراج شئی منها، به مال المصالحه مبلغ چهار هزار تومان وجه فضّی دوهزاری یک عدد ۴۸ نخود وزن، رایج ایران، المقبوض فى المجلس حقيقة لا رسما و کتبا به نحوی که تسلیم و تسلم و قبض و اقباض بينهما واقع و حاصل گردید و ضمن العقد سقوط کافه خیارات متصوّره موجبه بر خیار فسخ از طرفین شد. سیّما خيار الغبن و غبن في الغبن، ولو كان فاحشا بل افحش، و لو بلغ باعلى مراتبه العاليه اقصى مدارجه الذاتيه عروجا و نزولا و در ضمن عقد خارج لازم شرط و التزام شرعی شد، بر حضرت اقدس والای اعظم از تاريخ ذيل الورقه الى مضی مدت پنجاه سال هلالی متوالى الايام واللیالی، چنان چه کشف فسادی شود در مصالحه مسطوره و مورد صلح مرقوم كلا ام بعضا عينا ام منفعهٔ، مستحقا للغير برآید، علاوه از عهده برآمدن ما ظهر فساده، از عهده خسارات و تضرّرات وارده بر متصالح مجانا برآیند و علی ما فصل قد جرت الصيغتان، و كان فی هفتم شهر جمادی الاولی سنه یک هزار و سیصد و سی وپنج ، من هجريه، صلى الله عليه وآله ۱۳۳۵
[مهر بیضی بانقش]: «ناصر الدین ۱۳۰۷».
_قد وقع كما زُبر و رقم في الورقة حرّره الفاني،
[مهر بیضی با نقش]: «محمد حسین ۱۳۱۳».
- قد وقع تمام ما رقم فيه، فى التاريخ ۱۳۳۵
ا[مهر بیضی با نقش]: «یا ابا عبدالله ادرکنی».
_بسم الله الرّحمن الرّحيم؛ قد وقع الصّلح و قبض العوض اربعة الالف تومان، و اسقاط الخيارات و الالتزام حسبما فصل في الورقة، لدىّ الاحقر فى السابع من شهر جمادى الاولى من سنه هزار و سیصد و سی و پنج من الهجرة ۱۳۳۵.
مهر چهارگوش با نقش: «المهدی من اهديت ۱۲۷۳» .

_بسـم الله الرّحمن الرّحيم؛ قد وقع القبض لدى الاحقر في بسم السابع من شهر جمادى الاولى من سنه هزار و سیصد و سی و پنج من الهجرة ۱۳۳۵.
[مهر چهارگوش با نقش]: «المهدى من اهديت ۱۲۷۳».
_مبلغ چهارهزار تومان (بالای سطر به خط سیاق و با شنگرف: ۴۰۰۰ تومان و زیر سطر نصفه ۲۰۰۰ تومان) وجه المصالحه متن توسط متصالح متن واصل حضرت اقدس والا، مصالح متن گرديد. في التاريخ.
[مهر بیضی با نقش]: «ناصر الدین ۱۳۰۷»
📘سوادکوه؛ میراث دار تبار کهن (ویرلست جدید) ، احمد باوند سوادکوهی، چاپ پیمان نواندیش، چاپ اول، تهران، ۱۳۹۷، ص ۱۵۵
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

"دولت‌رودبار - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد"

دولت‌رودبار
دولت رودبار، روستایی است از توابع بخش بندپی غربی شهرستان بابل در استان مازندران ایران.دولت رودبار | گزارشی نویافته از برخی وقایع تاریخی در روستای دولت رودبار واقع در بخش بندپی توسط پژوهشگر محترم آقای محسن داداش پور باکر با شناسه ۱۴۰۳۱۲۱۴۱۱۰۳ | بر اساس گزارش آخوندملاهادی مقری بن جعفر در سنه ۱۴ ربیع الاول ۱۲۵۱ قمری برابر با جمعه ۱۲۱۴/۰۴/۱۹ خورشیدی‌. کتابت خطی آخوند ملاهادی مقری ((چَپِر چَپو)) در ۷۴ صفحه در سال ۱۲۱۴ شمسی انجام شده است که تمامی صفحات آن بدون قلم خوردگی اما در برخی از صفحات خوردگی، سوراخ و حتی امحا شده نیز مشهود است. در بخشی از این کتاب آمده است:{{... کاک گورزن۱ اَتِر اَتِر۲ از شکنجه برآمده و در خردیم۳ آتش انتقام بر افروخت اَجَق وَجَق۴ اَجَگ وَجَگ۵... [ناخوانا] که از توقف در دولت روار۶ کماکان به قیام و قعود بوده، به لاروسر۷ بِچکِل۸ و در سنگ سی۹ بَخوشت۱۰ که از زیادت وِولی۱۱ و بِزوَلگ۱۲ خردیم بِشتِ زیک۱۳ زحمت نِنی ماه۱۴ سرحد توان شده ...[ناخوانا]«فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِه‏» [ قرآن سوره عبس آیه۲۴] بَبوگِل۱۵ در کوترکلی۱۶ بِقوک بِفره۱۷ را محبوس کرد و یحیی گتکه۱۸ به وی وَج۱۹ بنیاد تسخیر ملک نهاد. ...[ناخوانا] دی پشت۲۰ را خصم تردد مجاز است و دست چَپو۲۱ دراز واز۲۲. ملزومات چَپِرچَپو۲۳ و هواخواهی به رایت خلاف و نفاق در زرتلک۲۴ اساس مخالفت فراهم آمد و خان دیا۲۵ با جمعی فرمان داد که «أَفْضَلُ الْمَالِ مَا قَضَیْتَ بِهِ الْحُقُوقَ»۲۶ حجت است. عاقبت اردشیر بورا و عبدالمجید حاجی و نقی ملکشاه و علیخان عمران در زمان واحد چادرکا۲۷ تا فله کا۲۸ را به حیز تصرف و حیطه تسخیر آوردند. کاک را مقتول و یحیی را ماسور داشته. طهماسب خان باکر۲۹ با چند سواره از دهنه بیلاخ اده۳۰ بی توقف بر دولت روار نشست. عنان نصرت و پیروزی تا تیمکا۳۱ دولت نو شد. چون سلطان اده ملا۳۲ به فراخ غنیمت یافته امر به سنت کرد....}} پانویس: ۱/گاوزن | کاک نام شخص است. ۲/کج کج | واژه ی مازنی ۳/نام مرتعی در جنوب روستای دولت رودبار بندپی غربی بابل ۴/آشفته ۵/درهم برهم ۶/دولت رودبار ۷/نام زمین مزروعی در دولت رودبار ۸/جستجو ۹/به نظر می رسد سنگ تورسر باشد | نام قطعه ای از زمین مزروعی در آبادی دولت رودبار است. ۱۰/افسرده ۱۱/نوعی درخت جنگلی که بخاطر نوع برگش شهرت دارد. برگهای این درخت پس از ساییدن بین دو دست همچون صابون کف میکند. پیشتر برخی از جنگل نشینان برای شستشوی لباس از آن استفاده میکردند. ۱۲/نوعی درخت جنگلی ۱۳/نوعی خوراکی محلی که عمدتا از میوه درخت خرمالو جنگلی تهیه میشود.| فِرمونی ۱۴/نام یک زن | چشمه ای به همین نام امروزه در آبادی دولت رودبار شهرت دارد. ۱۵/نام شخص ۱۶/نام مکانی در حوالی درمانگاه مرحوم نوشیروانی روستای دیوا ۱۷/واژه مازنی | شخصی ترش رو ۱۸/از خاندان های قدیمی مقیم در روستای دیوا بندپی غربی بابل | طایفه ی گت با گستردگی محدود، ساکن شیاده و ییلاق گت کلای سنگچال ۱۹/نام مرتعی در ضلع شمال غربی روستای دیوا | حوالی تیرنگ سی و سوته سی | نرسیده به شیاده ۲۰/نام مرتع | نام قلعه ی قدیمی حدوسط آبادی بورا و ولیک بندپی غربی | مرتعی مشابه ی همین نام حوالی فیلبند گزارش شده است. ۲۱/دست غارتگر ۲۲/آشکار ۲۳/دیوار غارت و چپاول | نام همین کتاب ۲۴/مرتعی حوالی خردیم ۲۵/به نظر میرسد که وی خان وقت آبادی دیوا بوده است. ۲۶/ترجمه حدیث: بهترین مال این است که حقّ مردم را بدهی (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۰۸) ۲۷/رودخانه چادرکا ادملا که در ضلع جنوب آبادی دولت رودبار به رودخانه ی کلارو پیوند میخورد. ۲۸/مرتع فلکا ۲۹/خان وقت آبادی ادملا ۳۰/چشمه ای در رودخانه ی چادرکا و در ضلع شمالی قرق یونس | اده نام قدیم ادملا ۳۱/مرتعی بین شورسر و وِل لَته | جنوب ادملا

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

محل دولت رودبار

مختصات: ۳۶°۲۰′۲۰″ شمالی ۵۲°۳۴′۷″ شرقی استان مازندران شهرستان بابل بخش بندپی غربی دهستان خوش‌رود

۱۷۴ نفر (سرشماری ۹۵)
جمعیت
منابع
آخرین ویرایش ۲ دقیقه پیش توسط محسن داداش پور باکر انجام شده است
"دولت‌رودبار - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد" https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%E2%80%8C%D8%B1%D9%88%D8%AF%D8%A8%D8%A7%D8%B1

🌍دولت رودبار  دولت روار | خوانش کتاب چَپِر چَپو آخوندملاهادی مقری

﷽ن و القلم و ما یسطرون
📩شناسه ۱۴۰۳۱۲۱۴۱۱۰۳
🌍دولت رودبار دولت روار | خوانش کتاب چَپِر چَپو آخوندملاهادی مقری
🌍#دولت_رودبار
🖨انتشار برای نخستین بار در پیامرسان ایتا در کانال پژوهش ادملاوند

🚨گزارشی نویافته در بندپی
👇👇
📜گزارش #آخوندملاهادی_مقری بن جعفر در سنه ۱۴ ربیع الاول ۱۲۵۱ قمری برابر با جمعه ۱۲۱۴/۰۴/۱۹ خورشیدی

📎نکته:
📓کتابت خطی آخوند ملاهادی مقری ((#چَپِر_چَپو)) در ۷۴ صفحه در سال ۱۲۱۴ شمسی انجام شده است که تمامی صفحات آن بدون قلم خوردگی اما در برخی از صفحات خوردگی، سوراخ و حتی امحا شده نیز مشهود است.

📖در بخشی از این کتاب آمده است:
👇👇
{{... کاک گورزن۱ اَتِر اَتِر۲ از شکنجه برآمده و در خردیم۳ آتش انتقام بر افروخت اَجَق وَجَق۴ اَجَگ وَجَگ۵
... [ناخوانا] که از توقف در دولت روار۶ کماکان به قیام و قعود بوده، به لاروسر۷ بِچکِل۸ و در سنگ سی۹ بَخوشت۱۰ که از زیادت وِولی۱۱ و بِزوَلگ۱۲ خردیم بِشتِ زیک۱۳ زحمت نِنی ماه۱۴ سرحد توان شده ...[ناخوانا]
«فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِه‏» [ قرآن سوره عبس آیه۲۴] بَبوگِل۱۵ در کوترکلی۱۶ بِقوک بِفره۱۷ را محبوس کرد و یحیی گتکه۱۸ به وی وَج۱۹ بنیاد تسخیر ملک نهاد. ...[ناخوانا] دی پشت۲۰ را خصم تردد مجاز است و دست چَپو۲۱ دراز واز۲۲. ملزومات چَپِرچَپو۲۳ و هواخواهی به رایت خلاف و نفاق در زرتلک۲۴ اساس مخالفت فراهم آمد و خان دیا۲۵ با جمعی فرمان داد که «أَفْضَلُ الْمَالِ مَا قَضَیْتَ بِهِ الْحُقُوقَ»۲۶ حجت است. عاقبت اردشیر بورا و عبدالمجید حاجی و نقی ملکشاه و علیخان عمران در زمان واحد چادرکا۲۷ تا فله کا۲۸ را به حیز تصرف و حیطه تسخیر آوردند. کاک را مقتول و یحیی را ماسور داشته. طهماسب خان باکر۲۹ با چند سواره از دهنه بیلاخ اده۳۰ بی توقف بر دولت روار نشست. عنان نصرت و پیروزی تا تیمکا۳۱ دولت نو شد. چون سلطان اده ملا۳۲ به فراخ غنیمت یافته امر به سنت کرد....}}

📝پانویس:

۱/#گاوزن | #کاک نام شخص است.
۲/کج کج | واژه ی مازنی
۳/نام مرتعی در جنوب روستای دولت رودبار بندپی غربی بابل
۴/آشفته
۵/درهم برهم
۶/دولت رودبار
۷/نام زمین مزروعی در دولت رودبار
۸/جستجو
۹/به نظر می رسد #سنگ_تورسر باشد | نام قطعه ای از زمین مزروعی در آبادی دولت رودبار است.
۱۰/افسرده
۱۱/نوعی درخت جنگلی که بخاطر نوع برگش شهرت دارد. برگهای این درخت پس از ساییدن بین دو دست همچون صابون کف میکند. پیشتر برخی از جنگل نشینان برای شستشوی لباس از آن استفاده میکردند.
۱۲/نوعی درخت جنگلی
۱۳/نوعی خوراکی محلی که عمدتا از میوه درخت خرمالو جنگلی تهیه میشود.| فِرمونی
۱۴/نام یک زن | چشمه ای به همین نام امروزه در آبادی دولت رودبار شهرت دارد.
۱۵/نام شخص
۱۶/نام مکانی در حوالی درمانگاه مرحوم نوشیروانی روستای #دیوا
۱۷/واژه مازنی | شخصی ترش رو
۱۸/از خاندان های قدیمی مقیم در روستای دیوا بندپی غربی بابل | طایفه ی #گت با گستردگی محدود، ساکن #شیاده و ییلاق #گت_کلای سنگچال
۱۹/نام مرتعی در ضلع شمال غربی روستای دیوا | حوالی تیرنگ سی و سوته سی | نرسیده به شیاده
۲۰/نام مرتع | نام قلعه ی قدیمی حدوسط آبادی بورا و ولیک بندپی غربی | مرتعی مشابه ی همین نام حوالی #فیلبند گزارش شده است.
۲۱/دست غارتگر
۲۲/آشکار
۲۳/دیوار غارت و چپاول | نام همین کتاب
۲۴/مرتعی حوالی #خردیم
۲۵/به نظر میرسد که وی خان وقت آبادی #دیوا بوده است.
۲۶/ترجمه حدیث: بهترین مال این است که حقّ مردم را بدهی (غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۰۸)
۲۷/رودخانه #چادرکا ادملا که در ضلع جنوب آبادی دولت رودبار به رودخانه ی #کلارو پیوند میخورد.
۲۸/مرتع فلکا
۲۹/خان وقت آبادی #ادملا
۳۰/چشمه ای در رودخانه ی چادرکا و در ضلع شمالی #قرق_یونس | #اده نام قدیم ادملا
۳۱/مرتعی بین شورسر و وِل لَته | جنوب ادملا | لیمکا
۳۲/سلطان ادملا | از نامهای قدیم ادملا #اده_ملا بوده است.

🖊خوانش:
#محسن_داداش_ادملاوند_باکر
۱۴۰۳/۱۲/۰۳
📸هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع #پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_اِدمُلّاوَند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

📩استاد دکتر جان محمدی دولت رودبار:
استاد سلام
سپاسگزارم

📩سلام استاد محسن داداش پور باکر

✍كليد واژه ها در مورد دولت رودبار:
دلودبار
دلرودار (deleroadbar)
سيد نرگس خاتون (س)
امامزاده محمد (ع)

🌳جنگل ها:
خرديم
جهان نما
جي پشت
يزيد قبر
يزدان قبر
ازارسي
خال پشته
كتي زمين
ممرز لته
ميان دره

🌍زمين هاي زراعي:
چاله زمين
تيركا
اننونك
كرات كتي
آغوزخال
زوار زمين
حاجي علي جاني
اسپيار
كلهوجاك
سراپيش
محمدكرا
لاروسر
سنگ تو سر

🖊شب خوش
ارادتمند جان محمدي

📩سلام استاد
دست مریزاد
مطالب ارزنده و نوستالوژیکی را عرضه فرمودید. در مورد اسامی مختلف دولت رود بار هم اشارتی داشتید. اگر ممکنه در کانال بکذارید.

از واژه کلام دو امامزاده بزرگوار نمی شود اطلاعاتی در مورد دولت رودبار بدست آورد؟

آیا برطبق این سند می شود گفت قدمت دولت رودبار به حدود سال ۱۲۱۴ شمسی می رسد، (قریب ۱۹۰سال).

آیا پیشوند دولت، دولت رودبار میتونه به متولیان قلعه دی پشت مرتبط باشد؟

شب آرامی داشته باشید.
۱۴۰۳/۱۲/۱۴
https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4174
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_اِدمُلّاوَند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌿مُقرى | مکری | مقری کلا | بندپی | سوادکوه | ایران

🌿مُقرى | مکری | مقری کلا | بندپی | سوادکوه | ایران

#بندپی
#سوادکوه
#مقریکلا
#مقری

📝مُقرى (طایفه) moqri حوزه ی جغرافیایی سکونت این طایفه روستاهای حاجی کلا ، گشنیان و مقریکلای بندپی است.
در یکی از روستاهای نزدیک ساری نیز طایفه ای به همین نام زندگی میکنند.
این طایفه دامدار بوده، ییلاق را در گردنه سر نزدیک آلاشت می گذراند و قشلاق آنها لفور است.
در شهرها، به ویژه در قائمشهر پراکندگی زیادی دارند، این گمان وجود دارد که مقری (#مکری) های لفور از مقری های مکری بندپی بودند که بعدها به حوالی سوادکوه آمده اند.

📌برخی از مردم این طایفه برآنند که مقری ها از آغاز در لفور سکونت داشته، در دوره ی قاجاریه - به سبب شیوع وبا در منطقه و مرگ و میر بسیاری از مردم به حدود بندپی و ساری کوچ کردند.
از خانواده های پرآوازه ی آنها می توان احمدی، قلی پور، زاهدی شیرنژاد و جعفری را نام برد.
(ابراهیم درویشی ص ۱۰۴ - ۱۰۶)

📌 یکی از مهمترین ایل‌های شکاک ارومیه و خوی و ترکیه #ایل_مقری می باشد. شِکاک نام یکی از ایل‌های بزرگ کُرد ساکن استان آذربایجان غربی می‌باشد. سکونتگاه مقری ها در شهرستان سلماس منطقه شپیران سلماس، انزل ارومیه بخش مرکزی ارومیه، صومای و برادوست گزارش شده است. اطلاعاتی از پیوندشان با مقری های بندپی، لفور و سایر نقاط مازندران حاصل نشد.

📌به‌نوشته ی اشرف‌الدین بدلیسی، #مکری از بازماندگان شاهزادگان اردلان بود و نامش را از یکی از رهبران آن، یک مکار خاص می‌گیرد. به نظر می رسد ریشه ی مقری از مکری نباشد.

📚نیاز به تحقیق

🎙#محسن_داداش_پور_باکر
۱۴۰۳/۱۲/۱۱

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📝عُمَر خَیّام نِیشابوری�| غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری

#مشاهیر_ایران
#عمر_خیام_نیشابوری

♥️عُمَر خَیّام نِیشابوری | غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری

گر می نخوری طعنه مزن مستان را
بنیاد مکن توحیله و دستان را،

تو غره بدان مشو که می می نخوری،
صد لقمه خوری ک می
غلام ست آنرا😏

#حکیم_عمر_خیام

📝عُمَر خَیّام نِیشابوری (نام کامل: غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خَیّام نیشابوری) (حدود ۴۴۰ تا ۵۱۵ یا ۵۱۷ هجری قمریی که خیامی، خیام نیشابوری، عمر خیام و خیامی النّیسابوری هم نامیده شده است، همه‌چیزدان، فیلسوف، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس و شاعر رباعی‌سرای ایرانی در دورهٔ سلجوقی بود. گرچه جایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و لقبش «حجّةالحق» بوده است، ولی آوازهٔ وی مدیون رباعیات منسوب به او است که شهرت جهانی دارد. رباعیات خیام به بیشترِ زبان‌های زنده دنیا برگردانده شده است.[نیازمند منبع] آوازهٔ وی در غرب به‌طور مشخص بیشتر مدیون ترجمهٔ ادوارد فیتزجرالد از رباعیات او به زبان انگلیسی است.

📌یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان سر و سامان دادن و سرپرستی محاسبات گاه‌شماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک که در دورهٔ پادشاهی ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶–۴۹۰ هجری قمری) بود، دانست.
وی در ریاضیات، نجوم، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهٔ سوم و مطالعاتش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به‌عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است. نوپیدا کردن نظریه‌ای دربارهٔ نسبت‌های هم‌ارز با نظریهٔ اقلیدس نیز از مهم‌ترین کارهای اوست.

📌شماری از تذکره‌نویسان، خیام را شاگرد ابن‌سینا و شماری نیز او را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اند. صحت این فرضیه که خیام شاگرد ابن‌سینا بوده است، بسیار دور از ذهن می‌نماید؛ زیرا از دیدِ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن‌سینا را استاد خود می‌داند، ولی این استادی ابن‌سینا جنبهٔ معنوی دارد.

📌در کتاب‌های کهنی که زندگی خیام و کارهای او را بیان کرده‌اند، اختلاف‌های بسیاری، به‌ویژه در تاریخ تولد و مرگ او وجود دارد.
نخستین منبعی که به‌طور گسترده خیام را معرفی کرده است، چهار مقالهٔ نظامی عروضی، نوشته‌شده نزدیک ۵۵۰ قمری است.
دومین زندگی‌نامهٔ خیام را ابوالحسن علی بیهقی، در ۵۵۶ قمری،[۲۰] در کتاب تتمهٔ صوان الحکمه یا تاریخ الحکما نوشته است. نظامی عروضی و ابوالحسن بیهقی، هردو هم دوره خیام بوده و او را از نزدیک دیده‌اند.

📚دیگر متون کهنی که کم و بیش مطالبی دربارهٔ خیام و آثارش در آن‌ها یافت می‌شود عبارتند از:

📘میزان الحکمه از عبدالرحمان خازنی (۵۱۵ قمری)

📘رسالهٔ الزاجر للصغار فی معارضة الکبار از زمخشری (۵۱۶ق)

📘خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی (۵۷۱ق)

📘نزهة الروح از شهرزوری (۵۸۶ق)

📘مرصادالعباد از نجم‌الدین رازی (۶۱۹ق)

📘تاریخ الحکما از قفطی (۶۲۶ق)

📘الکامل فی التاریخ از ابن اثیر

📘شذرات الذهب از ابن العماد حنبلی،

📘آثار البلاد و اخبار العباد از قزوینی (۶۷۴ق)

📘بدیع‌الزمان فروزانفر رسالهٔ نحو القلوب قشیری (درگذشتهٔ ۴۶۵ قمری)، و رسالهٔ الزاجر للصغار زمخشری را کهن‌ترین بن مایه‌ها دربارهٔ خیام و زندگی او می‌داند.

عمر خیام در سدهٔ پنجم هجری قمری در نیشابور در قرون وسطی زاده شد. در آن زمان نیشابور مرکز اصلی دین زرتشت بود و به احتمال قریب پدر خیام یک زرتشتی بود که به اسلام گرویده بود. نام کامل وی در متون عربی ابوالفتح عمر بن ابراهیم الخیام است. در فارسی از او معمولاً به عنوان حکیم عمر خیام یاد می‌کنند. در زبان عربی، خیام بر وزن فعال است و به معنی خیمه‌دوز آن را می‌دانند؛ به‌همین دلیل فرض شده است که اجداد وی حرفهٔ خیمه‌دوزی را دنبال می‌کردند. بیهقی که با وی آشنا بود، می‌نویسد: «او جوزا بود، خورشید و عطارد در معراج ….» محققان از این مورد برای تعیین تاریخ تولد عمر، ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ هجری‌قمری یا همان ۱۸ می ۱۰۴۸ میلادی استفاده کردند. فقه را در میان‌سالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و ستاره‌شناسی را فرا گرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود. خیام شاگرد ریاضی‌دان زرتشتی، بهمنیار، بود. در نزدیک سال ۴۴۹ (هجری قمری) زیر پوشش و سرپرستی اهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله و از آن‌جا که با خواجه نظام‌الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت پادشاه جلال‌الدین ملک‌شاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی آماده می‌شود و در همین سال‌ها (نزدیک ۴۵۸) طرح سر و سامان دادن گاه‌شمار را تنظیم می‌کند. خیام گاه‌شمار جلالی یا تقویم جلالی را دسته‌بندی کرد که به نام جلال‌الدین ملک‌شاه شهره است، ولی پس از مرگ ملک‌شاه این گاه‌شماری کاربستی نیافت. در این دوران خیام به عنوان ستاره‌شناس در دربار خدمت می‌کرد هرچند به ستاره‌شناسی باوری نداشت. در همین سال‌ها (۴۵۶) خیام مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. همچنین گفته می‌شود که خیام هنگامی که سلطان سنجر، پسر ملک‌شاه در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درمان نموده است. پس از درگذشت ملک‌شاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه (زیج) قطع شد. بعد از سال ۴۷۹ خیام اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً رساله‌های میزان الحکم و قسطاس المستقیم را در آن‌جا نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) نیز احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده است.[۵۴] غلامحسین مراقبی گفته است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر برنگزید.

باغی در شهر نیشابور که آرامگاه خیام در آن قرار دارد. این آرامگاه توسط هوشنگ سیحون، معمار ایرانی، طراحی شد و در فروردین ۱۳۴۲ شمسی افتتاح شد.

مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۵ تا ۵۲۰ هجری قمری می‌دانند که در نیشابور رخ داد. گروهی از تذکره‌نویسان نیز مرگ او را سال ۵۱۶ نوشته‌اند. آرامگاه وی هم‌اکنون در شهر نیشابور، در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته است.

🗓شرایط دوران خیام

در زمینه‌های سیاسی رخدادهای مهمی در دوره خیام رخ داد:[نیازمند منبع]

سقوط دولت آل بویه

قیام دولتِ سلجوقی

جنگ‌های صلیبی

ظهور باطنیان

در اوایل دوران زندگی خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به پایانِ عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضی سمرقندی او را «حجة الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و متافیزیک یاد می‌کنند.

حسین معصومی همدانی خیام را «یکی از بزرگترین ریاضی‌دانان تاریخ» می‌داند. س.ا. کانسوا گفته: «در تاریخ ریاضی سده‌های ۱۱ و ۱۲ [میلادی]، و شاید هم بتوان گفت در تمام سده‌های میانه، حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش بِسزایی داشته است.»

پیش از کشف رسالهٔ خیام در جبر، شهرت او در مشرق‌زمین به‌واسطهٔ اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به‌واسطهٔ ترجمهٔ رباعیاتش بوده است. اگر چه کارهای خیام در ریاضیات (به ویژه در جبر) به صورت منبع دست اول در بین ریاضی‌دانان اروپایی سدهٔ ۱۹ میلادی مورد استفاده نبوده است، می‌توان رد پای خیام را به واسطهٔ طوسی در پیشرفت ریاضیات در اروپا دنبال کرد. کهن‌ترین کتابی که از خیام نامی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم‌دورهٔ خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف چهار مقاله است؛ ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر می‌کند و اسمی از رباعیات او نمی‌آورد. با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگ‌ترین ریاضی‌دانان قرون وسطی چنین می‌نویسد:

خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقه‌بندی تحسین‌آوری از این معادلات آورده است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آن‌ها توفیق یافته، و رسالهٔ وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجسته‌ترین آثار قرون‌وسطایی و احتمالاً برجسته‌ترین آن‌ها در این علم است.

او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک پاسخ باشد یا این که اصلاً جوابی نداشته باشند. «آنچه که در هر حالت پنداشته شده رخ می‌دهد بستگی به این دارد که آن مقاطع مخروطی که وی از آن‌ها استفاده می‌کند در هیچ نقطه یک‌دیگر را برش ندهند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را برش ندهند.». گفته: خیام «نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمی‌توان عموماً با تبدیل به معادله‌های درجهٔ دوم حل کرد، ولی می‌توان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.» همچنین گفته: «در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفق‌ترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده است.».

یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصول موضوعهٔ هندسهٔ اقلیدسی اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد. به نظر می‌رسد که تنها نسخه کامل باقی‌مانده از این کتاب در کتابخانهٔ لایدن در هلند قرار دارد. خیام در این کتاب نسبت به اصول هندسهٔ اقلیدسی که صدها سال کتاب درسی سراسر دنیا بود، شک کرد. باید قبول کرد که ایجاد هندسهٔ غیراقلیدسی برای آن دوره بسیار زود بوده است؛ زیرا تمامی مسائل آن زمان با استفاده از هندسهٔ اقلیدسی قابل حل بودند. بیش از ۷۰۰ سال بعد، لباچفسکی (۱۷۹۲–۱۸۵۶ میلادی) هندسهٔ نااقلیدسی را ابداع کرد که با فاصلهٔ کمی مورد استفادهٔ اینشتین (۱۹۵۵–۱۸۷۹ میلادی) قرار گرفت.

در نیمهٔ نخست سدهٔ هیجدهم میلادی، ساکری پایه نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساوی‌الساقین که خیام پنداشته بود قرار می‌دهد و کوشش می‌کند که پنداشته شده‌های حاده و منفرجه بودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.
کتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژه‌ای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) است. هرچند خود این رساله هرگز پیدا نشد ولی خیام خود به این کتاب اشاره کرده است و ادعا می‌کند قواعدی برای بسط دوجمله‌ای (a+b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است. بنابراین شاید از دیگر دست‌آوردهای وی موفقیت در تعیین ضرایب بسط دوجمله‌ای باشد که البته تا سدهٔ قبل نامکشوف مانده بود و به احترام سبقت وی بر اسحاق نیوتن در این زمینه در بعضی از کتب دانشگاهی و مرجع این دوجمله‌ای‌ها «دوجمله‌ای خیام-نیوتن» نامیده می‌شوند. نوشتن این ضرایب به صورت منظم مثلث خیام-پاسکال را شکل می‌دهد که بیانگر رابطه‌ای بین این ضرایب است.[نیازمند منبع]

به هر حال قواعد این بسط را تا توان دوازدهم طوسی (که بیشترین تأثیر را از خیام گرفته بود) در کتاب «جوامع الحساب» آورده است. روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام‌گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبان‌ها آن را به نام مثلث پاسکال می‌شناسند که البته خدشه‌ای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.

نپرداخته‌اند. رساله در علم کلیات وجود یا «سلسله الترتیب» آخرین رساله فلسفی خیام و تنها اثر برجای مانده از او به زبان فارسی است که در چند فصل تشکیل یافته. این اثر در پاسخ به درخواست فخر الملک دیوان‌سالاربرکیارق سلطان سلجوقی ، که بارها تحریر رساله ای در علم کلیات را از خیام طلب کرده بود، به رشته تحریر درآمد. براساس شواهد تاریخی این رساله احتمال نزدیک به سال ۵۰۰ هجری قمری نوشته شده است.

🔷️موسیقی

خیام موسیقی را نیز واکاوی کرده است و در القول علی اجناس الذی بالاربعه مسئلهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایه‌های بی‌نیم‌پرده، با نیم‌پردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح می‌دهد.

"زندگینامه خیام + دستاوردها، اسرار، مذهب و آرامگاه"
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🕌شیخ موسی | یوسف | امامزاده حسن | امامزاده حاجی آلاشت

پژوهش اِدمُلّاوَند:

🕌شیخ موسی | یوسف | امامزاده حسن | امامزاده حاجی آلاشت


امامزاده حاجی آلاشت
به احتمال بسیار زیاد نامشان سید یوسف حاجی است که جهت سفارش پژوهش و تایید باید به موسسه دایرة المعارف بقاع متبرکه در قم مراجعه کرد.
👇👇👇
مردم محترم آلاشت که احترام بسیاری برای این سید قائل هستند معتقدند او برادر شیخ موسی مدفون در بندپی شرقی است، آنها زندگینامه و کراماتی از ایشان در نزد من بیان داشتند، مزار امامزاده تا چهار پنج سال قبل در محل نامناسب و در سطح شیبدار قرار داشت که در طول چند صد سال چندبار به دلیل رانش کوه تخریب شد، آخرین بار اخیرا به ناچار مزار با مجوز نهادها و موافقت حضرت آیت الله مکارم شیرازی طی تشییعی مفصل به محل فعلی منتقل شد و هنوز ساختمان آن نیمه کاره بوده و نیازمند مساعدت مردم و دریافت نذورات می باشد که جهت ارتباط با تولیت بارگاه به پی وی مراجعه بفرمایید.
مردم محترم بندپی معتقد هستند نام برادر شیخ موسی یوسف است و درباره ی یوسف داستانهایی نقل می کنند که آن داستان ها منطبق بر بیان مردم آلاشت در مورد امامزاده حاجی است، سالها قبل گروهی از حاجی تباران سوادکوه به من گفتند که امامزاده حاجی آلاشت از اجداد طایفه ی آنها و برادر شیخ موسی بود، او سیدی عظیم الشأن بوده که جهت حفظ جان اجدادش شجره نامه اش مخفی است، چند سال قبل در پرونده امامزاده حاجی آلاشت و همینطور در پایگاه اطلاع رسانی امامزادگان (سایت قدیم) نوشته بود👇:
امامزاده حاجی سیدی عظیم الشأن در قبل قرن نهم بود که جهت حفظ جان خاندانش، شجره نامه اش مخفی گردید.

در مورد آقاشیخ موسی بندپی اصل اسناد تاریخی وجود دارد که تعدادی از عزیزانم آنها را مشاهده کرده اند و همینطور نام اجداد شیخ موسی تا چند نسل در آنها وجود دارد که برادر عزیزم، پژوهشگر فرهیخته آقا محسن داداش پور باکر شجره نامه ی مختصر ایشان را منتشر کرده بودند، که با جمع آوری تمام اطلاعات موجود به شجره نامه ی تایید نشده ای از شیخ موسی دست یافتیم که طبیعتا آن نسب نامه را می توانیم برای برادر شیخ موسی هم عنوان کنیم که چنین است:
امامزاده حاجی آلاشت (به احتمال زیاد نامشان یوسف است)
بن فیض الله
بن علی
بن تقی (برادر سید کمال الدین آل کیا و سید محمد آل کیا مدفون در نفت چال لفور)
بن حسن ( به احتمال بسیار زیاد امامزاده حسن آلاشت)
بن مهدی زین الدین (سمنان)
بن ابراهیم ارزق (به احتمال خیلی زیاد در سمنان)
بن حسین
بن محمد
بن حسین الکوسج
بن ابراهیم ارزق
بن محمد حرون
بن حمزه
بن عبیدالله اعرج ع
بن حسین اصغر ع
بن حضرت سجاد علیه اسلام
امیدوارم هیات امنای امامزاده هزینه کرده (تولیت محترم در کانال حضور دارند و از عزیزانم هستند) و پیگیر روند تایید نسب نامه و تکمیل پژوهش از جانب استاد بحرالعلوم شوند چون سالهاست ایشان پرونده ی این امامزاده را مفتوح دارند و حتی از ساختمان سابق امامزاده حاجی هم بازدید کرده و در یادداشت های ایشان هم نقل برادری با شیخ موسی را خوانده ام و هم اینک هم این پست را می خوانند، چه خوبست جمع آوری مستندات ایندو مزار باعث ثبت امامزاده در کتاب هفت جلدی مزارات مازندران و کتاب ۱۱۰ جلدی بقاع متبرکه دنیای اسلام ایشان شود.
گروه پژوهشگران بزرگوار مرتبط به من هم در این پرونده، قطعا یاری رسان خواهند بود‌.

از مزارات منسوب به طایفه
امامزاده حاجی آلاشت
به احتمال بسیار زیاد نامشان سید یوسف حاجی است که جهت سفارش پژوهش و تایید باید به موسسه دایرة المعارف بقاع متبرکه در قم مراجعه کرد.
از کتاب سیادت نامه حاجی تبارها

📝سیدمهدی بیژنی پویا


🌿#شجره_نامه
◻️#شیخ_موسی

✍رونوشت از شجره نامه حضرت شیخ موسی علیه الرحمه مدفن بندپی که برای نخستین بار توسط آقای محسن داداش پور باکر خوانش و مناشر شده است.

📌چاپ و نشر آن بدون نام بردن از پژوهشگر و پژوهش ادملاوند مطلقا ممنوع و حرام است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

💌چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نیست.

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🕌شیخ_موسی 🕌آقاحاجی | دو برادر | آقا حاجی آلاشت و حاجی شیخ موسی

🕌شیخ_موسی 🕌آقاحاجی | دو برادر | آقا حاجی آلاشت و حاجی شیخ موسی

🕌#شیخ_موسی
🕌#آقاحاجی

#آقا حاجی آلاشت و حاجی شیخ موسی#

📝نویسنده به حاجی تباران آلاشت برخورد نمود که خود را از نسل امامزاده حاجی آلاشت می دانستند، از آنجا که می دانیم حاجی تباران آلاشت از نسل #ملاکریم_حاجی_آلاشتی هستند و از نسبت او با اجداد خود آگاهیم، و در آلاشت آقا حاجی فوق الذکر به #امامزاده مشهور بوده و در اوقاف پرونده دارد که در آن ذکر شده آقا حاجی سید ی بزرگوار بوده که به جهت حفظ جان نسلش هویت خود را مخفی نموده است.
👈همچنین در تاریخ شفاهی مردم ارتفاعات بندپی شنیده ایم آقا حاجی را برادر شیخ موسی مدفون در آنجا می دانند،

✍.... بسیاری از مردم معتقتدند که مالکان اولیه ی آلاشت دو برادر به نامهای شیخ موسی و آجی (حاجی) بودند.
👈مردی که در واقع جد رضا شاه [پهلوی] می باشد، با خانواده اش در ملک این دو برادر چادر زد که با اعتراض مالک زمین روبرو شد. با بالا گرفتن دعوای آنان و با جر و بحث زیاد و پا در میانی دیگران، تازه واردها با زیرکی به آنان گفتند که ما غریبیم، چه اشکالی دارد اگر ما به اندازه پوست گاو (گوخام) زمین از شما مطالبه کنیم، تازه پولش را هم می پردازیم.
آقا شیخ موسی – که برادر کوچکتر بود_ با این کار مخالف بود، اما آجی به این گمان که زمین اندک به کارشان نمی آید و عملاً حضور آنان غیر ممکن می شود موافقت نمود و قباله نوشتند.

👈صبح فردا که از خواب برخاستند دیدند که تازه واردها قسمت وسیعی از ملک آنان را طناب کشی کرده، تصاحب نمودند.

📌بعد از اعتراض فروشندگان زمین معلوم شد که خریداران زیرک تا صبح پوست یک گاو را رشته رشته کردند و از آن طناب بلندی به دست آورده، زمینی به محیط آن تصاحب نمودند.

📌بعد از کشمکش زیاد قرار شد حاکمی از کازمزد [کارمزد] بر کارشان قضاوت نماید. از آن جایی که در قباله چگونگی پوست گاو (گوخام) قید نشده بود، قاضی به تازه واردها ایرادی وارد ندید. 👈 بنابراین آقا شیخ موسی که با اصل قضیه مخالف بود، به حالت قهر از برادر بزرگتر جدا شد و به #بندپی رفت و در همان جا ماندگار گردید.
👈از آن سال به بعد #کشتی_لوچو در واقع نوعی مبارزه است بین نوادگان آجی (حاجی) و آقا شیخ موسی. [فاقد منبع | نیاز به تحقیق ]

👈ناگفته نماند که مقبره ی آقا شیخ موسی در بندپی است و مقبره حاجی در آلاشت.
👇👇
🎙بنا به گفته ی ریش سفیدان، این امر به ۶۰۰-۷۰۰ سال پیش برمی گردد. تا به حال هیچ سند تاریخی در این مورد پیدا نشد.

📝توضیح نویسنده:
هم اینک خاندان پر جمعیتی در جنوب بندپی ساکن بوده و آقا شیخ موسوی [شیخ موسی] را نیای خود دانسته و در انتهای نام فامیلی خود کلمه حاجی را به همراه دارند. همچنین مادر شیخ موسی هم در کنارش به خاک سپرده است.
@zadghahamAlasht

💌#محسن_داداش_پور_باکر:
سلام وقت بخیر
ممنون از توجه ی شما.
بخش مهمی ار این نوشتار با توجه به مستندات، شواهد و باورهای اهالی بندپی در تناقض است.
نکته ی قابل تامل آن مزار #آقامار است که در پریجا واقع بوده و از نظر مکانی با مقبره ی فرزندش جناب شیخ موسی علیه الرحمه فاصله بیش از ده کیلومتر دارد.
۱۴۰۳/۱۲/۰۹

📩مهدی بابایی بورخانی:
سلام درود
نویسنده ندومه
تو کانال اِلاشتی ها دیه
لینک کانال دره

🟡هدف از انتشار این نوشتار صرفا احترام به نویسنده [که تا کنون هویت آن مشخص نشده است] در باب پرداختن به مقام شامخ حضرت حاجی شیخ موسی علیه الرحمه می باشد.
محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌍 روستای شوبکلا بندپی غربی بابل | شوب | شوبیان

🌍 روستای شوبکلا بندپی غربی بابل | شوب | شوبیان

🌐#مازندران_شناسی
💠#روستا
🌍#شوبکلا

✍شوب‏‌کلا، ده (جمعیت در ۱۳۹۵ ش ۱۵۹۰ تن)، از دهستان شهیدآباد در بخش بندپی غربی شهرستان بابل.

◻️این روستا در °3۶ و ´2۶ عرض شمالی و °۵2 و ´3۵ طول شرقی به فاصلۀ هجده کیلومتری جنوب باختری مرکز شهر بابل و در بلندای ۲۳ متری از سطح دریاهای آزاد نهاده است.

◻️شوب‏‌کلا روستای ورودی به بخش بندپی غربی است. فاصله ی آن تا مرکز بخش یعنی شهر خشرودپی ۷ کیلومتر می باشد .

◻️این روستا در شمالی ترین نقطه ی بخش، واقع گردیده است که از شمال به روستای شاسیب کلا و عالی زمین (تابع بابل)، از جنوب به روستای صلحدار کلا [سره کلا] و باییکلا [شهیدآباد]، از شرق به روستاهای معلم کلا و کلاگرسرا و قمی کلا و از غرب به روستاهای درزیکلا آقا شفیع و اله چال محصور می باشد.

◻️این روستا از روستاهای دهستان ساسی کلوم از توابع بخش مرکزی بابل بوده است ولی در تقسیمات دهه ۱۳۶۰ به بعد به دهستان شهیدآباد بندپی غربی اضافه شد و به جای آن روستای آهنگرکلای بزرگ از بخش بندپی شرقی منفک و به بخش مرکزی بابل اضافه شد. علت این جابه جایی مربوط می شد به انتخابات مجلس شورای اسلامی؛ در آن زمان شهرستان بابلسر با ترکیب بخش های بندپی غربی و شرقی یک نماینده در مجلس داشتند و شهرستان بابل بدون بخش های بندپی غربی و شرقی یک نماینده. با توافقی که بین نمایندگان مستقر با هم صورت گرفته بود و با توجه به اقبال مردم این دو روستا به هریک از آن دو نماینده این جابه جایی صورت گرفت.

◻️هم اکنون شوبکلا سومین محله پر جمعّیت بخش بندپی غربی است. این محله شامل دو قسمت پایین محله و بالا محله است که قسمت پایین محله جمعّیت بیشتری را در خود جای داده است.
#کِلرو | #کلارود
🔵#رودخانۀ کِلرو/ کلارود از خاور و رودخانه فصلی #چشمه_رود که منشا آن از روستای مجاور(صلحدرکلا) می باشد، از مرکز این روستا می‏‌گذرد.

🔺مردم روستا کشاورزی و باغداری می‏‌کنند و فرآورده‏‌های آن‏‌ها برنج، مرکبات و تره‏‌بار است.

🔺شوب‏‌کلا آب‏‌بندان*، دبستان، کتابخانۀ عمومی، درمانگاه، مسجد و تکیه دارد.

🔺سقانفار* شوب‏‌کلا که در سدۀ سیزدهم هجری ساخته شده با شمارۀ ۲۲۰۴۰ در ۱۳۸۶ ش به ثبت ملی رسیده است.

#بهرام_چوبین | #بهرام_شوبین

🔳نام روستا از نام خاندان شوب گرفته شده است. در باره ریشه واژه " شوب" باید گفت در ترجمه کتاب تاریخ طبری، ابوعلی بلعمی فصولی را بدان افزوده است و می گوید که این بخش ها را از کتاب اخبار ملوک عجم نقل می کند. 👇👇
از جمله این افزوده ها یکی حکایت بهرام چوبین است که بر ری و جبال و طبرستان حکومت داشت. بلعمی در باره نام او می گوید (که او را بهرام چوبین خواندندی و گروهی گفتند او را " شوبین " خواندندی.
و محمدبن جریر طبری حدیث بهرام شوبین تمام نگفته است و من به کتاب اخبار ملوک عجم تمام یافتم و بگویم.) اگر از آن چه که بلعمی در علت ملقب شدن بهرام به شوبین می گوید بگذریم؛ سه نکته قابل توجه است.
اول آن که بهرام شوبین بر طبرستان حکومت می کرد،
و دو دیگر آن که شوبین نشانه شناسایی او و تفاوتش از دیگر بهرام ها مثل بهرام گور و بهرام سیاووشان و هم پدرش که نامش بهرام بوده است می باشد و البته بهرام های دیگر.
نتیجه آن که بعید نیست که پس از او نشانه شوبین و بعدها شوبی و یا شوب در ادامه نام بازماندگان او برای انتساب و شناسایی باقی مانده باشد و خاندان شوب و شوبی از بازماندگان بهرام شوبین در طبرستان باشند،
و نکته سوم سپاهی بودن و نظامی گری و فرماندهی جنگی اوست که در خاندان شوب ادامه داشته است.

📌بعدها خاندان شوب ساکن #بارفروش و بندپی در سده‏‌های دهم و یازدهم هجری بوده اند.

🌿از بزرگان این خاندان به ارجاسب شوب، گته کیا شوب، ذوالفقار شوب، شیرزاد شوب، بدرالدین شوب و اردشیر شوب می‏‌توان اشاره کرد.

◻️ارجاسب شوب از همراهان سیاوش خطیر در رویارویی با محمد روزافزون بود و در این راه به خدمت میرعبدالله مرعشی (۹۳۹- ۹۶۹ ق)، از حاکمان مرعشی مازندران، درآمد.

📌گته کیا شوب در ایام حکومت میرسلطان‏‌مراد یکم مرعشی (۹۶۹- ۹۸۴ ق) سر به مخالفت برداشت. وی در خلال این جنگ‏‌ها کشته شد.

📌ذوالفقار شوب در دستگیری سیدمرتضی حسام، از سادات کوسه، که غضنفر ابتر و میرزای رئیس را کشته بود، نقش داشت.

📝نوشتار و تحقیق از:
دکتر #علی_اکبر_شوبکلایی

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
✍ادامه👇👇

👆👆👇👇
🌐#مازندران_شناسی
💠#روستا
🌍#شوبکلا

✍وی به هنگام تحصن میرزاخان مرعشی (۹۸۴- ۹۸۶ ق) در دژ فیروزجاه در این دژ حضور داشت.
او بعدها در دفاع از #بیجن_رئیس، از بزرگان خاندان رئیس لپور، که از سوی میرحسین‏‌خان مرعشی در پیگرد بود، در منطقۀ بندپی کشته شد.

📌شیرزاد شوب و بدرالدین شوب نیز در خدمت میرشاه‏‌میر، حاکم مرعشی مازندران، بودند وقتی ملک سلطان محمد، حاکم کجور، به مازندران حمله کرد، دوازده نفر از اعضای این خاندان به دیدارش رفتند، اما وی همۀ آنان را کشت.

🗓این نکته در این جا شایان یادآوری است که ۳۰ مرداد روز ثبت نام خانوادگی در ایران است. ۳۰ مرداد ۱۳۱۳ ثبت نام‌خانوادگی در ایران اجباری شد. در این دوره بیشتر نام‌های خانوادگی بر اساس مکان زندگی، حرفه، ویژگی فیزیکی یا شهرت سرپرست خانواده انتخاب می‌شد بعضی از نام هاي خانوادگی بر پایه وابستگی قومی و قبیله ای انتخاب می شد.
👈در دوره پهلوی اول ظاهرا برای آن که اقوام بزرگ مثل قاجار نتوانند بر اساس پیوند قومیتی اتحادی تشکیل دهند، برای آن ها خانوادگی های مختلف ساختند.
👈در پهلوی دوم به دنبال تغییر نام خانوادگی خاندان های کوچکتری که دارای پیوند و فعالیت های نظامی و سیاسی تاریخی بودند رفتند و آن فامیلی ها را تغییر دادند.
این شگرد و روش مهمی بود در جهت مدرنیزه شدن ایران قبیله محور.
👇
📌نام خانوادگی شوبیان از جمله این خانوادگی ها بود. نام خانوادگی در شناسنامه پدربزرگ و بستگان آن ها که در پهلوی اول شناسنامه گرفته بودند، #شوبیان بود؛ با تکیه بر قوم و قبیله شوب. در دوره پهلوی دوم نام خانوادگی همه فرزندان و فرزندزادگان این خاندان بدون دخالت و نظر و یا درخواست خودشان به شوبکلایی منتسب به روستای شوبکلا تغيير کرد.
هم اکنون خانواده هایی از خاندان شوب با نام خانوادگی شناسنامه ای شوبکلایی (شوبیان) در این روستا سکونت دارند. از این خاندان حسین علی شوبکلایی (شوبیان) و داوود شوبکلایی (شوبیان) در جنگ ایران و عراق به شهادت رسیدند.
👈خانواده هایی از خاندان شوب در حوالی گتاب [#گتو] ساکن شدند و روستای #شوب_محله را ایجاد کردند.

📌گروهی از خاندان شوب به منطقهء بابلکنار رفتند و روستای "#یک_شوب" را در نزدیکی درازکلا و انجیل سی ایجاد کردند.

📌هم چنین در روستای گونه کلای بابلکنار در کنار روستاهای شیردارکلا و سیدکلا خانواده‌هایی از خاندان شوب با نام خانوادگی #شوبی زندگی می‌کنند که چند خانواده از این گروه به شهر شیرگاه کوچ کردند و هم‌اکنون نواده‌های آن‌ها در شیرگاه سکونت دارند.

🔎در روستای شوبکلا مهاجرینی از خاندان‌های پازوکی و آهنگر و مشایی و قاسمی و فتحی ساکنند. ‏

📚منابع:‌
۱/اطلس کتابخانه‏‌های مازندران، ۲۱۸؛
۲/بندپی سرزمین، تاریخ، فرهنگ، ۲۶؛
۳/فرهنگ آبادی‏‌ها و مکان‏‌های مذهبی کشور، ۳۴۵؛
۴/فرهنگ جغرافیایی آبای‏‌های کشور جمهوری اسلامی ایران، ساری، ۲۸/۳۳۴- ۳۳۵؛
۵/فرهنگ جغرافیایی رودهای کشور،۲/۲۳۴؛ فهرست آثار ملی ایران؛ مرکز آمار ایران؛
۶/بندپی (سرزمین، تاریخ، فرهنگ)، ۶1۴؛
۷/تاریخ خاندان مرعشی، ۱۱۳، ۱۱۵- ۱۱۶، ۱۳۵، ۱۶۸، ۲۰۴، ۲۴۹، ۲۹۳، ۳۱۵، ۳۸۴،
۸/دانشنامه مازندران. [۱]تاریخ بلعمی (ترجمه تاریخ طبری)

📝نوشتار و تحقیق از:
دکتر #علی_اکبر_شوبکلایی

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌐#مازندران_شناسی
💠#روستا
🌍#شوب‏‌کلا

🔳شوبکلا ترکیبی است از شوب و کلا

✍کلا، اگر از ادبیات فارسی برگرفته شده باشد، چنان‌که پسرعمویم که استاد ادبیات دانشگاه است می‌گوید، از مادۀ کلاته است به معنای آبادی و اگر از ادبیات عرب گرفته شده باشد، چنان‌که خودم گمان می‌کنم، از مادۀ کَلَأ به معنای مرتع و چمن زار است.

در هر صورت کاف در این کلمه فتحه دارد و در لهجۀ مازنی ضمه یا کسره می‌گیرد. پس، kala درست است.

این واژه در روستاهای مازندان به معنای آبادی و محله به‌کار‌می‌رود. چنان‌که گویی: شیخ‌آباد، شیخ‌محله، می‌توانی بگویی شوبکلا یا معلم‌کلا.

📌شوب، احتمال دارد از مادۀ آشوب باشد که آ از آن افتاده است. آنگاه یا ما از نسل #ابن‌شهرآشوب هستیم که مزارش در خیابان گنج‌افروز بابل است [البته، توجه شود که ابن‌شهرآشوب صاحب مناقب در بیرون حلب مدفون است و در تبارشناسی این عالم بابلی هنوز کاری صورت نگرفته است. در افواه مشهور است که او همان ابن‌شهرآشوب صاحب مناقب است. الله اعلم] یا #آشوبگرانی علیه حکومت که به این منطقه آمده‌ایم و بیشه را آباد کرده‌ایم. و احتمال دارد، که به قوت همین درست است،

📌نام شوبکلا در اصل #چوبکلا بوده است، به سبب آنکه این روستا در میان درختان محصور بوده است. نقطۀ قوت این احتمال این است که در آن زمان از تعبیرهای دم دستی برای نامگذاری استفاده می‌شد و از تحلیل‌های محتوایی خبری نبود. به همین سب است که مسئول دفتر ثبت احوال کسی را در حال شخم زدن زمین با گاو دید و فامیلی‌اش را گاوزن نهاد.

📌تمامی افرادی که در شوبکلا زندگی می‌کنند به پسوند #شوب مفتخرند، مگر آنها که غریب باشند و بدینجا کوچ کرده باشند، مثل فتحی شوب، قاسمی شوب اما تنها تباری که اصالتاً این فامیلی را با خود همراه کرده است تبار ماست.
پیش از این، فامیلیِ تبار ما #شوبیان بوده است، چنان‌که بر سر قبر پدربزرگم حبیب‌الله شوبیان حک شده است.

📩ارسال توسط #مسلم_شوبکلائی ـ شاعر، ویراستار و نویسنده
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🤺جنگ دشت در روستای پازمین بندپی غربی بابل | بیجن رئیس

🤺جنگ دشت در روستای پازمین بندپی غربی بابل | بیجن رئیس

🖨انتشار برای نخستین بار در پیامرسان ایتا در کانال پژوهش ادملاوند

﷽ن و القلم و ما یسطرون
📩شناسه ۱۴۰۳۱۲۰۳۱۰۰۴

🤺#جنگ_دشت
🌍#پازمین

🚨گزارشی نویافته در بندپی
👇👇
📜گزارش #آخوندملاهادی_مقری بن جعفر در سنه ۱۴ ربیع الاول ۱۲۵۱ قمری برابر با جمعه ۱۲۱۴/۰۴/۱۹ خورشیدی

📎نکته:
کتابت خطی آخوند ملاهادی مقری در ۷۴ صفحه در سال ۱۲۱۴ شمسی انجام شده است که تمامی صفحات آن بدون قلم خوردگی اما در برخی از صفحات خوردگی، سوراخ و حتی امحا شده نیز مشهود است.

📖در بخشی از این کتاب آمده است:
👇👇
{{...بنابر مصالح بیجن رئیس۱ نزد قاسم مقری۲ در سرای او نشست. از استماع این خبر میرحسین۳ بر یوسف کاشی۴ حمله آورده....[ناخوانا] در پازمین۵ فوجی۶ از سپاه آراسته به مجادلت یوسف کاشی و سهراب رئیس۷ و قادر لفور۸ و مظفر رئیس۹ و ذوالفقار شوب۱۰ و شمس آسور۱۱ و حمزه ازر۱۲ قتیل کردند. میرحسین به محاصره آن نبرد همگی را ماسور۱۳ ساخت. بیجن از بیم سیم و زر به زال اندوار۱۴ داد تا در کنجی په زمین۱۵ مخفی و در زاویه فتنه مختفی بماند. قرین اضطراب شد و با خاطری غمین به تعجیل راه لفور۱۶ پیمود...}}

📝پانویس:

۱/#بیجن_رئیس: ، از بزرگان خاندان رئیس لپور | نام او در کتاب تاریخ خاندان مرعشی؛ میرتیمور مرعشی بویژه در صفحه ۲۹۳ آمده است.
۲/#قاسم_مقری: قاسم مقریکلایی | همان ص ۲۹۳
۳/#میرحسین: پسرعموی میرعلی خان و حاکم اصفهان که با حکم جدید فرمانروایی به مازندران آمد. (بندپی، یوسف الهی و شهرام قلی پور گودرزی، تهران،۱۳۹۳،ص ۱۱۸)
۴/#یوسف_کاشی: یوسف کاشیکلایی (همان ص۱۲۰)
۵/#پازمین: روستایی در بندپی غربی بابل
۶/#فوج: یگان نظامی
۷/#سهراب_رئیس: از دوستان و همراهان بیجن رئیس
۸/#قادرلفور: همان
۹/#مظفررئیس: همان
۱۰/#ذوالفقارشوب: ذوالفقارشوبکلایی | به نظر می رسد وی نیز از یاران بیجن رئیس بوده است.
۱۱/#شمس_آسور: از یاران بیجن رئیس | به نظر می رسد وی از اهالی روستای آسور باشد. این روستا در دهستان ارجمند فیروزکوه واقع شده است.
۱۲/#حمزه_ازر: از یاران بیجن رئیس | اَزِر نام قدیم روستای دومیرکلا بخش گنج افروز بابل بوده است.
۱۳/#ماسور: به اسارت گرفته شدند.
۱۴/#زال_اندوار: زال اندواری که در قبال دریافت سیم و زر جان بیجن رئیس را از مهلکه ی جنگ دشت در پازمین نجات داد.
۱۵/#په_زمین: پازمین بندپی غربی
۱۶/#لفور: لفور سوادکوه

🖊خوانش:
#محسن_داداش_ادملاوند_باکر
۱۴۰۳/۱۲/۰۳

🗂بازخوانی دست نوشته هایم که حاصل تحقیق و پژوهش در مواجهه با کتابخانه ها، اشخاص حقیقی و حقوقی در دهه ۱۳۷۰ تا ۱۳۹۴ می باشد، شوربختانه به جهت عارضه ی مغزی و قلبی موجب فراموشی منابع مهم رخدادها شده و حتی برخی اسناد نیز مفقود و تعدادی از آنها به یغما رفته اند.

📸هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_اِدمُلّاوَند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📗معرفی قرآن منسوب به‌دستخط مبارک امام حسین(ع) گنجینه رضوی

📄#اسناد_خطی
📜#دستخط

📗معرفی #قرآن منسوب به‌دستخط مبارک #امام_حسین(علیه السلام) گنجینه رضوی

📝به گزارش گنجینه رضوی، سید رضا صداقت حسینی، کارشناس ارزشیابی و ثبت نسخ خطی مدیریت مخطوطات سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستان قدس رضوی در این‌خصوص اظهار کرد: این قرآن شریف که به شماره ۱۴ در گنجینه رضوی نگهداری می‌شود، به‌ #خط_کوفی در ۴۱ برگ ۷ سطری از جنس پوست در ابعاد ۵/۷ در ۱۲ سانتی‌متری، کتابت شده است.

💬وی با تأکید بر اینکه قرآن‌های کوفی ۷ سطری بسیاری در سه قرن نخست هجری کتابت شده‌ است، افزود:
این قرآن شامل جزء ۱۶ و از آیه ۷۵ سوره کهف؛ «قال الم اقل انک لن تستطیع معی صبرا» تا آیه ۱۳۵ سوره طه؛ «من اصحاب الصراط السوی و من اهتدی»، می‌شود.

💬صداقت حسینی با اشاره به اینکه برخی از صفحات این قرآن خطی دارای تذهیب‌ است، گفت: این اثر در کتابت دارای سادگی حروف است. همچنین کشیدن حروف تکرارشونده در یک آیه و ترسیم موازی آن در سطور یک صفحه، از دیگر ویژگی‌های کتابت این نسخه قرآنی محسوب می‌شود. فاصله میان حروف آن نیز تقریباً مساوی است.

💬وی ادامه داد:
از دیگر موارد مورد توجه در این قرآن، اعراب و اعجام (نقطه‌ها) است، به‌ویژه بکار بردن رنگ‌های مخالف رنگ متن، موجب تسهیل در خواندن و زیبایی و جذابیت بیشتری اثر شده است.
@aqr_library
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─