🖊رِهنان

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🖊رِهنان، محله‌ای در منطقه ۱۱ شهر اصفهان در ۵ کیلومتری غرب شهر اصفهان است که حدفاصل بین خمینی شهر و مرکز شهر اصفهان قرار گرفته‌است. رهنان تا سال ۱۳۸۲ شهری مستقل از اصفهان بوده و جزء شهرستان خمینی شهر محسوب می‌شد.

📜ریشه نام رهنان:


وجه تسمیه این شهر را دو گونه ذکر کرده‌اند، یکی اینکه در یکی از خشکسالی‌های قدیم، به دلیل کاشتِ زیادِ گندم، آردِ موردِ نیازِ استان، از این منطقه تاًمین می‌شده و به همین سبب به اینجا "راهِ نان" یا "ره نان" گفته شده عده‌ای هم معتقدند که بخاطر مرغوب بودنِ خاک آن، و خوب بودنِ محصولاتِ این ناحیه، و به اصطلاحِ محلی‌ها "رِ " داشتنِ گندم و برنج، آن را "رنان" گفته‌اند البته "رِ ینون"خواندنِ محلی ها؛ دلیلِ دوم را بیشتر درست می‌نماید.
استاد مهریار استدلال های آورده شده را درست نمی داند و در مورد وجه تسمیه رهنان با آوردن ادله و تشابهات در اسامی دیگر، می نویسد:«رهنان به کسراول درلغت نامه آن را (رنان) با ضّم اول یاد می‌کند. درمعجم البدان یاقوت نیز به ضّم اول آمده است. جابری انصاری آن را (رنان) به کسر اول یاد می‌کند. در تداول عامه آن را رینان و به گویش خاص اصفهان رینون یا رنون تلفظ می‌کنند. ترکیب این واژه ازسه جزءِ ((ره ــ ن ــ ان)) است. ((ره)) تخفیف یافته کلمه ((ر با کسر مبدل از ن)) تخفیف یافته کلمه (نا) است نا به معنی آب است؛ و (ن) حرف زینت است برای سهولت تلفظ و (ان) علامت نسبت وکثرت است».
وبگاه http://www.isfahan.ir/Index.aspx?lang=1&sub=24
نقل ازکتاب نام ها ونشانه ها، محمدعلی شاهین

رِهنان

کشور ایران

استان اصفهان

شهرستان اصفهان

بخش مرکزی

نام(های) پیشین رُنان

مردم

جمعیت۶۱٬۴۷۶ نفر

جغرافیای طبیعی

مساحت۱٬۰۹۷ هکتار

اطلاعات شهری

شهردار.

وبگاه

http://www.isfahan.ir/Index.aspx?lang=1&sub=24

رهنان در ایران واقع شده

رهنان

روی نقشه ایران
۳۲°۴۱′۲۵″ شمالی ۵۱°۳۶′۱۹″ شرقی

شهر رهنان در گذشته دور بنا به گفته بزرگان و ریش سفیدان از چهار قلعه تشکیل شده بود که امروزه از این قلعه‌ها در مجاورت کهندژ مربوط به دوره ساسانیان هیچ اثری باقی نمانده است. اکثر مردمان رهنان در گذشته از سایر اقوام ایران زمین در این منطقه جمع شده اند و زبان آنها به زبان محلی اصفهان تغییر کرده و معمولا از اقوام ترک قشقایی، عرب، لر بختیاری و فارس از شهرهای چهارمحال و خوزستان به منطقه رهنان آمده‌اند. از آثار تاریخی رهنان که تنها نشانه‌ای ازآن باقی‌مانده مسجد جامع قبلتین و دو حمام کوچک و بزرگ در مجاورت یکدیگر که موسوم به حمام چهل ستون می‌باشد. طبق طومار مرحوم شیخ بهایی سهم کل رهنان از آب زاینده رود، ۲۴ سهم بوده‌است. این محله حد فاصل شهرستان خمینی شهر و شهر اصفهان قرارگرفته‌است از طرف شرق نیز با خیابان امام خمینی و از طرف غرب و شمال غرب به منطقه جوی آبادِ خمینی شهر و از طرف جنوب به خیابان کهندژ و از طرف شمال به جاده بابوکان منتهی می‌شود. رهنان به وسیله پنج معبر اصلی خیابان‌های شریف شرقی، درخشان، امام رضا، شهید بهشتی و فلکه کهندژ با مناطق همجوار در ارتباط می‌باشد. خود رهنان محلات قدیمی چون محله چهارشاه، محله زاجان، محله طاحونه، محله ماشاده و درب میدان را شامل می‌شود.[۱][۲]

🔵وجه تسمیه

وجه تسمیه این شهر را دو گونه ذکر کرده‌اند؛ یکی اینکه در یکی از خشکسالی‌های قدیم، به دلیل کاشتِ زیادِ گندم، آردِ موردِ نیازِ استان، از این منطقه تاًمین می‌شده و به همین سبب به اینجا "راهِ نان" یا "ره نان" گفته شده عده‌ای هم معتقدند که بخاطر مرغوب بودن محصولاتِ این ناحیه و به اصطلاحِ محلی‌ها "رِ " داشتنِ گندم و برنج، اینجا را "رنان" گفته‌اند البته "رِینون"خواندنِ محلی ها، دلیلِ دوم را بیشتر درست می‌نماید.[۳]

🔵تلفظ نام شهر

در لغتنامهٔ دهخدا آمده: رُنان دهی است از دیهای اصفهان. (از معجم البلدان). و جماعتی از محدثان و قاریان بدانجا منسوبند. (از لباب الانساب). در فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱۰ چنین آمده است: قصبه ای است از دهستان ماربین بخش سده از شهرستان اصفهان واقع در ۹هزارگزی خاور سده و ۲هزارگزی راه شوسهٔ اصفهان به تهران. آب و هوایی معتدل دارد و دارای ۱۰۶۰۶ تن سکنهٔ شیعه است که به فارسی سخن می گویند. آب آن از قنات و رودخانه تأمین می شود و از محصولات عمده اش غلات، صیفی، تنباکو، پنبه، حبوب و خربوزه و هندوانه قابل ذکر است. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی است و زنان به کرباس بافی اشتغال دارند. راه آن ماشین رو است و دارای دبستان و سه زیارتگاه و یک دستگاه حمام قدیمی و بازارچه است.[۴]

رهنان دیه بزرگ یا یک شهر بزرگی است در شمال غربی اصفهان که این شهر یا شهرک به صورت «رهنان)) به کسراول تلفظ می‌شود؛ و امروز جزو اصفهان است. در لغت نامه آن را ((رنان» با ضّم اول یاد می‌کند. درمعجم البدان یاقوت نیز به ضّم اول آمده است. جابری انصاری آن را «رنان)) (به کسراول) یاد می‌کند. ۱درتداول عامه آن را رینان و به گویش خاص اصفهان رینون یا رنون تلفظ می‌کنند. صحیح‌ترین نام‌ها و صورت تلفظ همین صورت تلفظ عامه است. رهنان جزو بلوک ماربین به حساب می‌آمد؛ و مردم آن از راه کشاورزی و دامداری زندگی می‌کردند. ترکیب این واژه ازسه جزءِ ((ره ــ ن ــ ان)) است. ((ره)) تخفیف یافته کلمه ((ر» (با کسر) مبدل از «ن)) تخفیف یافته کلمه ((نا» است نا به معنی آب است؛ و «ن» حرف زینت است برای سهولت تلفظ و «ان» علامت نسبت و کثرت است.

🔵قدمت

قدمت این شهر به درستی مشخص نیست. طبق افسانه‌ای می‌گویند که شاه طهماسب اول در این ناحیه متولد شده‌است. وجود مسجد «بزرگ» با دو محراب نیز موُید این مطلب است.

🔵لهجه اهالی

سال‌ها پیش، حدفاصل بین این بخش تا مرکز شهر را زمین‌های کشاورزی، باغات، زمین‌های بایر دربر گرفته بوده که سبب ایجاد لهجه‌ای کمی متفاوت تر از لهجه اصفهانی در این منطقه گردیده است.

در اینجا شعری به لهجه رهنانی آورده می‌شود که سروده شاعر معروفِ این شهر محرم رنانی می‌باشد:

کاسه کلوا

صُبا هَنچی کا باهار شِد دلی ما هم وا می‌شِد

هَمچی بی تاحاشونه رو به طِرِف صحرا میشِد

مِگه آفتابا می‌شِد لایی کاسه پَنوم کرد؟

هرکی ام خواسّه کا پَنوم بوکونِد رسوا می‌شِد

کاری عشق و عاشقی مثلی شتر سوواریه

هر کی ام سووار شده بیخودی هی دولّا می‌شِد

غمی تو مِث اِجِلی مُحلَّقی یُهو میاد

نیمدونم چیطورِکی آ اِز کوجا پیدا می‌شِد؟

آسّه آسّه بُوِرَم شُد کا تو را دوس می‌دارَم

بیخودی نیس تا می یَی گل اِز گلی مَ وا می‌شِد

دیگه هر چیزی به دَ نَم مِثی «زغنبوت» شُدِس

دیگه خورد و خواب برام مِث عملی بیجا می‌شِد

هر کی ام خواسّه نِصیحِتَم کونِد بُق میکونَم

چاره نیس، بُق نکونَم همِش همی حرفا می‌شِد

دل آدِم مِث کاسه چینی می‌مونِد، وَخ کا شیکِس

دیگه سالم نیمیشِد صَد رَش اِگه کلوا می‌شِد

شبی مَرتا بیه سا دلَم بونه دا می‌گیرِد

روزی روشَنام دیگه وَر چِشا مَ سیا می‌شِد

چار صُبای عمری منَم به اِمرو و فردا گذِش

آخِرِ ش نَفَمیدَم کِی ای صُبا د صُبا می‌شِد؟

نشده دوری کونَم یا اِز دَسِد وَر بِمالَم

ای طِناف هر چی تَقَلا می‌کونَم کوتا می‌شِد

آخِرِش اِز دَسی تو مَ خودما چیز خور می‌کونم

آدِمی اِز جون گذِشته هنو وَم پیدا می‌شِد

تا کا فِک شا می‌کونم: یه روز بِرَم بیبینَمِش،

ناغافِل عِسکه میاد آ رفتنم بیجا می‌شِد

نکونِد «مَحرَمی» یَم عاشِقِسا ما نیمیدونیم؟

اِگ باشِد عاقِبِتِش تو این وِلات رُسوا می‌شِد[۵][۶][۷]

جستارهای وابسته

📗منابع

  1. «رهنان». شهرداری منطقه 11 اصفهان۱۳۸۸.[پیوند مرده]
  2. جابری انصاری. تاریخ اصفهان. اصفهان: مهریار. صص. ۴۲۴–۴۲۶.
  3. '. «دانشنامهٔ تاریخ معماری ایران‌شهر». سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران. از پارامتر ناشناخته |نشانی اصفهان رهنان خ ابوذر= صرف‌نظر شد (کمک); پارامتر |پیوند= ناموجود یا خالی (کمک); پارامتر |تاریخ بازیابی= نیاز به وارد کردن |پیوند= دارد (کمک)
  4. «رنان». موسسهٔ لغت‌نامهٔ دهخدا و مرکز بین‌المللی آموزش زبان فارسی. دریافت‌شده در ۲۰۲۳-۱۲-۱۵.
  5. تذکرهٔ شعرای معاصر اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، اصفهان: کتابفروشی تأیید، ۱۳۳۴، ۵۶۸ صفحه، وزیری
  6. کتاب تذکرهٔ شعرای تخت فولاد، حامد اصفهانی، شهرداری اصفهان
  7. مقدمهٔ دیوان طرب به قلم استاد جلال‌الدین همایی

آخرین ویرایش ۴ ماه پیش انجام شده است

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


🖊رهنان در تقسیم‌های کشوری تا پیش از 1340 شمسی منطقه روستایی بود و پس‌ازآن به منطقه شهری تبدیل شد و تغییر نام رنان به رهنان نیز در همین دوران صورت پذیرفت. در کتب تاریخی مانند معجم البلدان، تاریخ اصفهان و بسیار از منابع دیگر، این منطقه همواره به رنان مشهور بوده است. عبداللّه‌بن عاشور رِنانی اصفهانی، یکی از مشاهیر محله رهنان، از خطاطان قرن دوازدهم و سیزدهم هجری بود و بیشتر از یکصد قرآن غیر از کتب ادعیه و زیارت به خط زیبای خود نوشت. او هیچ‌گاه از اصفهان بیرون نیامد؛ اما به اشاره فتحعلی شاه قاجار آثار گران‌بهایی را به خط زیبای خود پدید آورد و نزد شاه فرستاد.

طبق افسانه‌ای که در بین اهالی رهنان وجود دارد، شاه‌طهماسب صفوی در این منطقه زاده شده است؛ اما در بسیاری از منابع، محل تولد شاه‌طهماسب روستای شاه‌آباد در شرق اصفهان در بخش قهاب بوده است. ازآنجاکه بسیاری از افسانه‌ها ریشه در حقایق تاریخی دارند و مرور زمان باعث تغییراتی در این روایات می‌شود، احتمال دارد که در دوران صفویه یکی از شاهزادگان صفوی، در این منطقه متولدشده و این روایات تاریخی شفاهی این‌گونه به ما رسیده باشد.

از گذشته کشاورزی یکی از اصلی‌ترین مشاغل و مشخصه‌های منطقه رهنان بوده و تولید غلات، صیفی، تنباکو، پنبه، حبوبات، خربزه و هندوانه از مهم‌ترین آن‌ها بوده است. آب موردنیاز برای کشاورزی از طریق قنات و همچنین رودخانه زاینده‌رود تأمین می‌شد.طبق طومار شیخ بهایی سهم کل رهنان از آب زاینده‌رود، ۲۴ سهم بوده که توسط شبکه مادی‌ها تأمین می‌شده است. زراعت، گله‌داری، صنایع‌دستی و کرباس‌بافی از دیگر مشاغل مهم رهنان بوده است. جالب آنکه امروزه نیز زمین‌های شمال و جنوب این محله هنوز زیر کشت محصولات کشاورزی است و منظره‌ای تلفیقی از زندگی شهری و روستایی را در این محله شهر اصفهان به‌وجود آورده است. یکی از نمادهای ظاهری و بصری رهنان، وجود تعداد زیاد برج‌های کبوترخانه در سطح محله است که این موضوع بیانگر رواج و اهمیت بالای کشاورزی در این منطقه بوده.

ژان شاردن فرانسوی که در عصر صفویه به ایران سفر کرده، در سفرنامه خود نوشته است: «کبوترخان را در ایران، اصولا برای تزیین نساخته بودند؛ بلکه به‌منظور انتفاع و بهره‌برداری، به ساختن کبوترخان اقدام می‌کردند؛ حتی در زمان حاضر نیز، یکی از مناظری که در اطراف دهات ایران دیده می‌شود، همین برج‌های کبوترخان است که صدها سوراخ چهارگوش در آن تعبیه‌شده است…در ایران گوشت کبوترها را می‌خورند و از همه بالاتر فضولات آن‌ها را که کود حیوانی بسیار گران‌بهایی است، جمع می‌کنند. جالیزهای معروف خربزه اصفهان در سایه همین کود بارور می‌شود و قرن‌هاست که این کار معمول است.»

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


🔹 رهنانِ ماربین، محل تولد شاه طهماسب صفوی
... شاه اسمٰعیل، عرض کردیم که به جانب بغداد تشریف برده بود و تاجلو بیگم نیز همراه بود، چون زیارت امام جن‌ّو‌الانس نمود، حضرت بیگم در اندرون روضه از حضرت امیرالمؤمنین (ع) استدعای فرزند نمود. دعای بیگم مستجاب گردیده، آثار حمل بر او ظاهر شد ...
اما چون حضرت شاه آمد در «آتشگاه» – قریه‌ای است از قرایای اصفهان در کنار زاینده‌رود – و خیمه و سراپرده در سرپای کرده، حرم در عقب بود. چون شب بر سر دست برآمد، حرم را بار کردند و وقت زمستان بود، هوا بغایت سرد بود و درد حمل گرفت بیگم را. گفتند که باد میوزد و سرما است، میباید که به خانه‌ای فرود آمد.
چون «رنان» قریه‌ای است در یک‌فرسنگی اصفهان، شتران حرم را آوردند به رنان. اتفاقاً در آن ده رئیسی بود، بسیار مال و اسباب و ملک و باغ داشت و سُنّی بود. شنیده که حرم شاه را به رنان آورده‌اند، از تعصبی که داشت برخاست و از آن دِه به در رفت و بجانب باغهای خود فرار نموده و مردمش نیز از عقب رفتند.
اما بیگم را در میان کجاوه درد گرفته، هر مرتبه شتر حرکت میکرد جان او به لب می‌آمد، تا رسیدند به میان دِه. شتران را باز داشتند و خواجه‌سرایان سراغ رئیس را میگرفتند که بروند به خانهٔ او. چون آمدند هیچ کس را ندیدند و گفتند که رئیس در خانه نیست. بیگم گفت: نباشد، خانهٔ رعیت باشد، هر جا که باشد خوب است. در آن اثنا «رئیسْ بَرَکه» از خانه بیرون آمد.
🖌 عالَم‌آرای صفوی
🔴نکته: در برخی کتب اشاره به منطقه شاه آباد که یک فرسخی یعنی حدود ۷ کیلومتری اصفهان واقع بوده اشاره می کنند که محله چهارشاه امروزی منطقه رهنان اصفهان است
🌐@rehnanshahr

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B1%D9%87%D9%86%D8%A7%D9%86

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

📁پیام محمدبابانتاج ملکشاه در خصوص پژوهش محسن داداش پور باکر

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

📁پیام محمدبابانتاج ملکشاه در خصوص پژوهش محسن داداش پور باکر

📩بادرود خدمت اعضای محترم و همولایتی های عزیز و پژوهشگر اسناد تاریخی جناب آقای محسن داداشپور باکر از روستای همجوار خودمون ادملا

✍️ یکم ، امیدواریم که زحمات و حسنات پژوهشی جناب آقای داداشپور باکر به سرانجام نیکو برسه و مورد استفاده و اقبال اهالی فرهنگ و تاریخ قرار بگیره مخصوصا برای نسل نو و جوانان عزیز و شایان به ذکر هست این اثر خطی حدود ۲۱۷ سال پیش بوده و ارزش فوق العاده ای دارد .

دوم ، همان‌طوری که بنده بارها عرض کردم روستای عزیزمان دیوا مثل خیلی از مکان ها و محلات ، از سه عنصر مهم و هویت ساز برخورداراست ، عنصر تاریخی ، عنصر تمدنی ، عنصر فرهنگی .

سوم ، با عنایت به قدمت تاریخی و شرایط خاص جغرافیایی و وجود مشاغل سنتی خاص از گذشته های دور در دیوا ، محلمون مرکزی بی نظیر و جامع از دست ساخته های گوناگون و متنوع بوده است .

چهارم ، متاسفانه بسیاری از دست ساخت ها و دست نوشته ها ی تمدنی و تاریخی و فرهنگی روستای دیوا در طول این هفتاد و هشتاد سال اخیر ازبین رفته و الان هم در حال ازبین رفتن هست ...

پنجم ، یکی از عوامل مهم و اساسی ازبین رفتن دست ساخت ها ، تخریب خانه های قدیمی آبا و اجدادی ما ها بوده که به همراه این تخریب ها ، بسیاری از آثار و دست ساخت ها ازبین رفته است و در مقام مثال دست‌ ساخت ها مثل بچه‌ های پرندگان بعد از تخریب لانه هایشان ، بی پناه مانده و دربدر شده اند ....

امیدوارم طرح اولیه این موضوع مهم بتواند منشأ ایجاد بستر و ساختاری را در تامین و حفظ آثار گذشتگان ما داشته باشد .

ان شاءالله
✍محمدبابانتاج ملکشاه
💾شناسه ۱۴۰۴۰۹۱۲۲۱۴۰
⚘️🌷🌹⚘️
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🟡کریم خان زند تنها پادشاهی ایرانی که هرگز تاج بر سر نگذاشت! | لُر

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

#کریم_خان_زند

🟡تنها پادشاهی ایرانی که هرگز تاج بر سر نگذاشت!

🔹کریم خان زند ملقب به "وکیل الرعایا" تنها پادشاه لر بود که خود را وکیل مردم میدانست نه شاهنشاه و به همین دلیل تاج نمیگذاشت.
#تبارشناسی
#لر
#زند
#زنگنه

🔎واژه‌شناسیِ لُر

✍معنی واژه لر به درستی مشخص نیست.

📕ابن حوقل در سفرنامه خود لر را یک شهر جز خوزستان معرفی کرده است که اسم شهر بر ساکنان آن تحمیل شد.

📕حمدالله مستوفی نیز در خصوص اسم لر می‌گوید که لر روستایی بود که ساکنان آنرا لر خواندند. مستوفی می‌گوید که در زبده التواریخ آمده‌است: «وقوع (این نام بدان) قوم بوجهی گویند از آن است که در ولایت مانرود دهی است که آن را کرد خوانند و در آن حدود بندی است که آن را به زبان لری کول خوانند و در آن بند موضعی است که آن را لر خوانند؛ چون اصل ایشان از آن موضع خواسته ایشان را لر خوانند. وجه دوم آن است که به زبان لری کوه پُردرخت را لِر گویند و به سبب ثقالت راء کسرهٔ لام با ضمه کردند و لر گفتند و وجه سوم اینکه این خاندان از نسل شخصی‌اند که او لر نام داشته و قول اول درست‌تر می‌نماید.»

📌واژهٔ کُرد در دوران دیرینه شناسیِ پس از حمله اعراب به ایران به معنای رمه گردانان و کوچ‌نشینان ایرانی‌تبار فلات ایران به کار رفته‌است و معنای قومی ویژه نمی‌داده‌است.

📌از دیدگاهِ گارنیک آساتوریان؛ بر همین پایه، لرها و دیلیمان و بلوچان و مردمان دیگر را جزو کردان شمرده‌اند؛ زیرا واژه کرد به معنی یک گونه شیوه زندگی و نه معنی زبانی بوده‌است. از دیدِ قومیت، لرها و کردها جدا از هم شمرده می‌شوند.
@edmolavand

#کریم_خان_زند

محمدکریم‌خان زند (۱۱۱۹ ه‍.ق ملایر– ۱۳ صفر ۱۱۹۳ شیراز) بنیان‌گذار دودمان زندیان بود که از ۱۷۵۱ تا ۱۷۷۹ میلادی بر اغلب نواحی ایران (به جز بخش‌هایی از خراسان و بلوچستان و بر برخی از سرزمین‌های قفقاز نیز حکومت کرد و چند سال بصره را تحت سلطه داشت.

📌او پیش از این، وکیل‌الدوله (نایب السلطنه) اسماعیل سوم، شاه اسمی دودمان سرنگون‌شدۀ صفویان، بود.

📌وی توانست بعد از مرگ نادرشاه و تکه تکه شدن ایران، دوباره حکومت مرکزی را تشکیل دهد و تمامی مناطق جدایی طلب را سرکوب کند.

🔳برخی از کریم‌خان زند به عنوان «خوش‌نام‌ترین» و «نیکوترین» پادشاه ایران پس از اسلام یاد می‌کنند.


📜تبارنامه کریم خان زند

🌿پدر کریم‌خان زند، ایناق خان، از طایفهٔ زند و مادرش بیگم آغا زنگنه از ایل زنگنه بود. طایفه ی زند یکی از طوایف لر به‌ شمار می‌رود.

📌بر اساس دانشنامهٔ ایرانیکا، زندها از شاخهٔ لک هستند و لک‌ها بخشی از لرهای شمالی می‌باشند که در زاگرس داخلی و دشت‌های همدان زندگی می‌کردند و مرکز استقرارشان در روستاهای پری و کمازان نزدیک ملایر بوده است. این افراد عمدتاً به دامداری اشتغال داشتند.

📑دانشنامه بریتانیکا کریم‌خان را حاکمی ایرانی از قبیله‌ای فروتن توصیف می‌کند اما به قومیت یا تعلق ایلی او اشاره‌ای نکرده است.

📌برخی منابع مانند ناصر انقطاع در کتاب کریم خان زند و دانشنامهٔ جهان اسلام، زندها را از طوایف لک و شاخه‌ای از لر معرفی کرده‌اند.

📕همچنین کتاب پیشینهٔ ایرانیان و دایرةالمعارف کردی کریم‌خان را متعلق به ایل لک می‌داند و در کتاب ایران نامک اشاره شده که او معمولاً به زبان لری یا فارسی سخن می‌گفت.

📝دائرةالمعارف اسلامی زندها را شاخه‌ای از لرهای شمالی معرفی کرده‌است.

📚بر اساس منابع متعدد، زندها از مردم لر محسوب می‌شدند و در حدفاصل زاگرس و دشت‌های همدان به دامداری مشغول بودند.

📕سید محمدعلی کشاورز صدر در کتاب عقاب کمازان آورده که خان‌های زند که سلسلهٔ زندیه را تشکیل دادند، خود را لر معرفی می‌کردند.

📕تاریخ هیچ‌کس تألیف بنفشه حجازی که به بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر افشاریه و زندیه می‌پردازد، کریم خان زند را از طوایف لک می‌داند.

📕تاریخ مفصل اسلام نیز طایفهٔ کریم خان زند را شعبهٔ کوچکی از طایفهٔ لک و از ایل زند می‌داند.

📕در کتاب کریم‌خان زند نیکوترین زمامدار تاریخ ایران آمده که زندها به دلیل عدم شهرت به لک معروف شدند

📌و برخی منابع احتمال داده‌اند که در اصل کرد بوده باشند.

📌منابع دیگری نیز ان ها را لر معرفی کرده است.

#لُرشناسی

✍لُرها آمیزه‌ای از قبایل ایرانی مهاجر از آسیای میانه و قبایل قبل از آریایی ساکن در غرب ایران، مانند کاسی‌ها، لولوبی‌ها و عیلامی‌ها هستند. بر مبنای مطابقت و مشابهت جغرافیایی و شواهد باستان‌شناسی، برخی تاریخدانان، لرها را بقایای عیلامیان می‌دانند که پس از سلطه آریایی‌ها، دچار تغییرات زبانی شده‌اند.

📕والتر هینتس احتمال اینکه عیلامی‌های باستان اقوامی پروتو یا اجداد لرهای امروزی باشند را کم می‌دانسته‌است.

📕جرج کامرون و توین‌بی هر دو معتقدند که سرزمین اصلی و موروثی دودمان هخامنشیان منطقة پارسواش در بخش علیای رود کرخه (در جنوب ماد و شمال دشت عیلام) بود (توین بی، ۱۳۷۹٬۷۵) که این منطقه با منطقه بالاگریوه در جنوب لرستان کنونی در تطابق است.

📕سیدنی اسمیت نیز می‌نویسد: «چیش پیش (جد کوروش) قلمرو موروثی خود، پارسواش، واقع در لرستان را همراه با انشان که در اوایل حکومت خود به دست آورده بود، سهم پسر بزرگ‌ترش، کوروش اول کرد و پارسای جدید را به پسر کوچک‌ترش داد.»

✍ولادیمیر مینورسکی شرق‌شناس بزرگ لرها را به ۴ دسته تقسیم کرده‌است.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

♥️چند جمله «دعای باران»؛ به زبان و گویشِ وِلاتی وَرزُنه‌ای

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🎙#خوانش چند جمله «دعای باران»؛ به زبان و گویشِ وِلاتی وَرزُنه‌ای.

اشکهران
#ادبیات_عامه
#گویش_محلی
#گویش_ورزُنه‌ای

♥️چند جمله «دعای باران»؛ به زبان و گویشِ وِلاتی وَرزُنه‌ای.

خُدا اَز رَحمَتُت وارُن بِواره
رو دَشت اُ صَٓرامُن شادی بِکاره

اَز اون وارُن‌ها گُ شِرشِر وارووه
رو قَلبی حُشکه‌مُن خَنده کارووه

از اون اِورا بییا گُ مِشتی اُو هو
گُ شاشبُ رو هَمه عالَم بِوارو

خُدا مِننَت هانه وارُن بِوارو
تا صَٓرا مَرته‌مُن جی جُن بیگیرو

خُدا وارُن بِواره تُند اُ شِرشِر
گُ واجَندو زیمین اَووِل تا آخِر

خُدا واگَرنه تَرسالی هیمُن را
گاخُنی سُوز وابو تا ریگی سِرا

خُدا یَگ وارُنی شیرین اُ اُودار
گُ اَصلَن نَشگابو جوگا اُ اُویار

ادامه‌اش در...

https://eitaa.com/velati
✍#حسینعلی_زارعی_ورزنه
💾شناسه ۱۴۰۴۰۹۱۲۰۶۴۲
#ادبیات_عامه
#گویش_محلی
#گویش_ورزُنه‌ای
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

📜یک داستانک دربارهٔ گدای پُررو و حفظِ آبرو؛ به زبانِ وِلاتی و گویش ورزُنه‌ای

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

#داستان
#زبان_وِلاتی

📜یک داستانک دربارهٔ گدای پُررو و حفظِ آبرو؛ به زبانِ وِلاتی و گویش ورزُنه‌ای.

واجینده یَگ اَخی بُ اون قِدیما
گُ کُنجی تُوخُنه یَگ کَرتُنه‌ش دا

خوروس اُ چَن‌تا کَرک اُ چَن‌تا چوری
خُ یَگ چَن‌تا دُتَک رو کُنجی توری

خوروسه هَر رو صَٓپ قوقولُشی کَ
اَخی جی اَز صِدا اون کِیفُشی کَ

وِرُسسا یَگ رو صَٓپ بیشدی گُ اون رو
خوروسی گُم‌زووُنُش جُن نَدارو

دی پاها اون خوروس چَفت اُ وِرُسسا
دَمی صَٓپ بُ گُ بِیشُ روبی صَٓرا

رو جَٓـده یَگ گِدا بُ دیش بِرَسسا
سَلامُش کَ اُ بِشوات گُ حَج آقا

زِنُن صَٓپی زویی صَدبار ماششاللا
داری تِشریفی بیری روبی صَٓرا

اَخی بِشوات گُ بَله، یَگ خوروس بُ
زووُن بَسسه حَرُم گَرتا اُ بِیشُ

دارُن شُٓنه گُ بِشخُسُن رو صَٓرا
یَگ وَخت گُ رِزقی یَگ جُنداری گَرتا

گِدا بِشوات مِنُش تُ اون خوروسه
اُ دَسسات جی بِشوره اُ وابوسه

گُ قَصدُت خِیر اُ کارُت مالی خُب هو
گوته گُ رِزقی یَگ جُندار بِرَسسو

اَخی بِشوات نَمی‌گو زَحمَتُت بو
گِدا بِشوات حَج آقا یُن چه حَرف هو؟!

مِنُش ته اُ واگَرته سَمتی کییه
نَشی‌گو گُ شِما اَز کییه کو یه

خُلاصه اون اَخی خوروسُش هیش تا
خُچِش جی روبی کییه‌شُن واگَرتا

روها بِٓوِشت اُ بِٓوِشت تا سال اِبیش
گِداهه خُن‌طِمَع‌تِر اَز سالا پیش

بییُمه بِر کییه اون اَخی وایسا
بِرُش بیجیند اُ بِشوات گُ حَج آقا

بییُمُن سَٓمی اَمسالُم هاگیرُن
بَرا اَهلی کییه‌م رِزقی بِبِرُن

اَخی بِشوات گُ مَنظورُت چی‌چی بو؟
چی‌چی هو گُ گوشه سَٓمی تُ گَرتو؟

گِدا بِشوات گُ پارسال بُ حَج آقا
گُ یَگ خوروسُتُن رو جَٓـده مِن تا

سِری سال هو بییُمُن تا دُباره
ثَواب اُ خِیری هَر سالُت یا هاره

اَخی بِشوات خوروسی جَنده اَمسال
چه کار دارو دی اون مَرته‌یی پارسال؟!

خوروسه مَرته بُ، خُد هادگیفت اَز مِن
اَگِرنه بِشتابُ لا خاک اُ لا شِن

نَمی‌گا گُ خوروس هید تُن، خُد هادگیفت
خُچِت بُی اون خوروسُت زوری پِچ گیفت

گِدا بِشوات گُ مِن اینها بَلَد نُن
اَگه گَرتا تا شُم جی سِر پا وایسُن

خوروسُت مِن گو تا، تا مِن واگَرتُن
گُ مِن دَسسی خالی واری‌نَگَرتُن

اَخی بیشدی گُ اِچ چاره نَدارو
گُ خُش اَز دَسسی اون گِدا کو رَسنو

رو ناچاری خوروسُش اون گِدا تا
اونُش هیش تا بَرایی آبِروش را

گُ دُنيا یَگ سِپَر هو آبِرو را
فِدایی آبِرو بو کُللی دُنیا

دِرُس هو هَر گِدایی، مُستَحَق نی
یا اون چیش گُ گووه اَصلَن به‌حَق نی

وَلی وَختی گُ یَگ یایی پاش هاکو
بَرامُن آبِرو ویشتِر مُهِم هو.

🖊#حسینعلی_زارعی_ورزنه
@velati
https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/969
#ادبیات_عامه
#گویش_محلی
#گویش_ورزُنه‌ای
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📞خوانش یک داستانک دربارهٔ گدای پُررو و حفظِ آبرو؛ به زبانِ وِلاتی و گویش ورزُنه‌ای.
https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/969
🎙#حسینعلی_زارعی_ورزنه
#ادبیات_عامه
#گویش_محلی
#گویش_ورزُنه‌ای

💾شناسه ۱۴۰۴۰۹۱۲۰۶۳۷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🇮🇷گویش ولاتی در روستای سهران | گویش محلی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

#فرهنگ_عامه
#سُهران
#گویش_ولاتی

✍سُهران نام روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان ورزنه در شرق استان اصفهان است. مردمان سُهران با گویشی قدیمی به نام _ وِلاتی _ صحبت می‌کنند که به فارسی پهلوی و تاتی بسیار نزدیک است.
https://eitaa.com/Rosta_sohran

📕در کتاب جغرافیای اصفهان آمده است:”نشانه‌ای که از قدمت اصفهان در دست داریم گویش مردم اصفهان، دهستان‌ها و روستاهای اطراف آن به‌ویژه گویش مردمان زفره، زواره، اردستان، برخوار، بن رود، جرقویه و کوهپایه و پیرامون سده که از گونه اوستا و پارسی و سکایی و پهلوی و پارسیک سغدی است هست.
و هنوز که چهارده قرن از روزگار ساسانیان می‌گذرد با این همهٔ فراز و نشیب‌ها به یادگار مانده است که در نوشتار واژه‌هایی از چگونگی گویش مردم ورزنه را که از بازماندگان مردم شهرک‌هایی چون “سبا” می‌باشند، می‌آوریم هر چند که برخی از آثار دوران اشکانی و ساسانی ویران شده و برخی جای خود را به روستاهای جدید و کوچک داده‌اند ولی همگی به همان زبان سخن می‌گویند و پس از حمله اعراب پذیرش دین اسلام این زبان از رونق افتاده و به‌جای آن زبان پارسی رواج یافته است، مردم ورزنه بر این باورند که زبان آنان ریشه زردشتی دارد.

📌هر چند می‌گویند زبان ولاتی ورزنه ای را یهودیان اصفهان می‌فهمند. همچنین وجود اسامی کهن روستاهای منطقه رودش دال بر قدمت منطقه است مانند” پینارت، دنارت، اسپارت، کار، تیمیارت، اسپینا، ایچی، جندیج، فارفاآن، کفران، قورتان، اشکران، طالجرد، طهمورثات، جبشت، فرچویز، هینی جرد و یسنا” را می‌توان نام برد. استاد گرانمایه محمد مهریار که بیش از چهل سال بر روی نامواژه های کهن اصفهان تحقیق نموده‌اند در خصوص نامواژه” یسنا” که نام مزارع و یکی از روستاهای نزدیک ورزنه است نوشته‌اند: زیباترین نامی که در بین اسامی کهن یافتم واژه یسنا هست و این نام از این رو زیباست که نام اولین یشت اوستا است (مزد یسنا) و به معنی نماز، دعا و جشن و سرور است و مهم‌ترین قسمت اوستا است که موبدان زرتشتی هنگام انجام مراسم مذهبی و دعا و نیایش می‌سرایند.

اشتراکات گویش ورزنه با زبان پهلوی و اوستایی:

۱ ـ کلمه «ابی» به جای کلمه «دیگر» استعمال می‌شود مثلاً هرگاه بگویند «سالبی» به معنی سال دیگر است یا “روز دیگر” به «روبی» و یا «من دیگر نمی‌آیم» می‌شود «من ابی نئون»

۲ ـ کلمه ی سیب را به‌ صورت «سو» به کار می‌برند یا بچه را به‌صورت «وچه» بکار می‌برند. گاهی مواقع در فارسی دری حروف وسط حذف می‌شود «شهر» به «شر» یا «مسعود» به «مسود» تبدیل می‌شود.
در این زبان «ان» در آخر بعضی از کلمات به «ون» تبدیل می‌شود مثال «نان» به «نون» یا «قندان» به «قندن» «کاشن» که «کاشان» است.
در فارسی دری گاهی مواقع «ب» حذف می‌شود مثال «چوب» به «چو» تلفظ می‌شود.
«های» ملفوظ در آخر کلمات اگر بعد از «الف» قرار گیرد حذف می‌شود مثال «راه» به «را» «سیاه» به «سیا» «شاه» به «شا».

📌گاهی مواقع حروف «پ» تبدیل به «ف» می‌شود. مثال «پسته» که تلفظ می‌شود «فسته» گاهی مواقع «ت» آن نیز تلفظ نمی‌شود به صورت «فسه» به کار می‌رود.

هرگاه قبل از «خ» حرف صدا داری بیاید حرف «خ» حذف می‌شود مثال «ساخته» به «ساته» یا «سوخته» به «سوته».

#گویش_ولاتی
🔲"زبان ولاتی، یک زبان مرده نیست

✍علیرضا قربانی در مورد ارتباط زبان عامه با این زبان گفت:
زبان ولاتی از حیث دارا بودن ادبیات عامه نیز زبانی غنی و پر بار است. ادبیات عامه این زبان مثل بسیاری از زبان‌ها شامل انواع و تعداد بی‌شماری از ترانه‌ها، شعرها، قصه‌ها، حکایات، مثل‌ها و لالایی‌ها و... است که متأسفانه هنوز به طور جدی مورد توجه قرار نگرفته است.

📌وی زبان ولاتی را زبانی زنده دانست و گفت:
زبان ولاتی ورنوسفادرانی یک زبان مرده نیست. زبان در آستانه انقراض هم نیست بلکه زنده است، اما رو به انقراض یعنی اگر با این وضعیت بخواهد پیش برود در آینده‌ای نزدیک یک زبان مرده می‌شود که دیگر حتی یک سخنگو هم نخواهد داشت.

📌قربانی در مورد احیای این زبان گفت:
زبانشناسان معتقدند زبان‌های که ممکن است در معرض آسیب و فراموشی و مرگ قرار بگیرند می‌توانند حفظ و احیا نیز بشوند. به این منظور راهکارهایی هم پیش روی ما قرار می‌دهند که بیشتر بر سه محور فرهنگ سازی، گردآوری و آموزش استوار است. بر همین اساس است که امروزه مشاهده می‌کنیم در نقاط مختلف جهان زبان‌های زیادی را از مرگ حتمی نجات داده و احیا کرده‌اند.

🔲زبان ولاتی در آینه تحقیقات زبان شناسان

این محقق زبان شناس در مورد تحقیقاتی که تاکنون در زمینه زبان ولاتی انجام گرفته است، گفت: خوشبختانه زبان ولاتی جز زبان‌هایی است که از ابتدا مورد توجه زبان شناسان بوده و تاکنون بسیاری از گویش‌های آن کم و بیش گردآوری شده و مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است.

وی خاطرنشان کرد:
در این بین زبان شناسان بزرگی هم از دیگر کشورها به تحقیق و بررسی پیرامون این زبان جذب شده و وارد میدان شده‌اند، از جمله آیلرز، لکوک و استیلو. گویش ورنوسفادرانی هم از این مسئله مستثنی نبوده و بارها توسط اهالی زبان و ادبیات گردآوری شده است، اما در صدر همه این گردآوری‌ها، گردآوری‌ها و تحقیقاتی قرار دارد که توسط ژوکوفسکی، فره وشی، برجیان و اسماعیلی از زبان شناسان بزرگ ایرانی و خارجی بر روی این زبان انجام شده است.

انتهای پیام"
https://www.isna.ir/news/97091406811/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%B4%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D9%84-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%B4%DB%8C#:~:text=%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86%20%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AA%DB%8C%D8%8C%20%DB%8C%DA%A9,%D8%A7%D9%86%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C%20%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85

https:/mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/969

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🇮🇷میرزاکوچک خان جنگلی

🇮🇷#ایران_اسلامی

تصویر

🇮🇷#ایران_قوی

🇮🇷#جستجو_کن

edmolavand@

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand@

فارسی نوین


💥محسن_داداش_پور_باکر

live
در پیامرسان ایتا با ما همراه باشید

🇮🇷به آوات قلم زیر مجموعه ی#پژوهش_ادملاوند edmolavand@ خوش آمدید

#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند

🇮🇷

«سردار جنگل» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای دیگر کاربردها، سردار جنگل (ابهام‌زدایی) را ببینید.

یونس استادسرایی (۲۱ مهر ۱۲۵۹ – ۱۱ آذر ۱۳۰۰) معروف به میرزا کوچک خان جنگلی، کنشگر و مبارز ملی‌گرای ایرانی در دورهٔ انقلاب مشروطه بود.[۵][۶] او رهبر انقلابی جنبش جنگل و رئیس‌جمهور جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران بود. کوچک‌خان در ۱۱ آذر ۱۳۰۰ در راه رفتن به خلخال و پناه‌بردن به عظمت خانم فولادلو به همراه یار خود گائوک اسیر برف و بوران شده و جان باختند.[۷][۸][۹]

میرزا کوچک خان

آخرین تصویر از میرزا کوچک خان

دومین رئیس هیئت مدیره، کمیته انقلابی، جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران[۱]

دوره مسئولیت
۸ مه ۱۹۲۱ – سپتامبر ۱۹۲۱

پس ازاحسان‌الله خان دوستدار[۱]

پیش ازاحسان‌الله خان دوستدار[۱]

رئیس شورای کمیساریای خلق جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران[۱]

دوره مسئولیت
۵ ژوئن ۱۹۲۰ – ۳۱ ژوئیه ۱۹۲۰

پس ازمسئولیت بنیاد نهاده شد

پیش ازمسئولیت بنیاد نهاده شد

اطلاعات شخصی

زاده

میرزا یونس استادسرایی[۲]


۱۲ اکتبر ۱۸۸۰
رشت، ایران

درگذشته۲ دسامبر ۱۹۲۱ (۴۱ سال)
ارتفاعات تالش-خلخال، ایران

آرامگاهسلیمان داراب، رشت، ایران

حزب سیاسیحزب وحدت اسلام[۳] (۱۹۱۵–۱۹۱۸)

دیگر عضویت‌های سیاسیحزب اجتماعیون اعتدالیون (دهه ۱۹۱۰)[۴]

همسر(ان)جواهر پور ادبی پشتیری

فرزندانکوچک لشگرآرا
میرحسین حسینی

پیشه

  • سوسیالیست
  • مبارز انقلابی

امضا

لقب(ها)

  • میرزا کوچک خان
  • سردار جنگل
  • کوچک خان
  • کوچک جنگلی

او که در جوانی به تحصیل دینی اشتغال داشت جزئی از نیروهای انقلابی بود که در جریان جنبش مشروطیت موفق به فتح تهران شدند. سپس به گیلان برگشت و رهبری نهضتی را بر عهده گرفت که قصدشان آزادسازی این ایالت ایران از اشغال روسیه بود؛ نهضتی که به نهضت جنگل مشهور شد. کوچک خان گروه‌های مختلفی از نیروهای سیاسی و طبقات ناراضی را گرد خود جمع کرد. او موفق شد که هدف انقلاب را از مشروطه خواهی ضد اجنبی به جمهوریخواهی سوسیالیستی سوق دهد و در ژوئن ۱۹۲۰ یک جمهوری شورایی در گیلان به پا کرد. کمبود منابع مالی، اختلافات درونی و حمله نظامی نیروهای دولت مرکزی به رهبری رضاخان سردار سپه و بریتانیا منجر به سقوط این حکومت شد. مدتی بعد کوچک خان در حال عقب‌نشینی بر اثر یخ‌زدگی در کوه‌های تالش درگذشت.

سوابق اجتماعی و فکری میرزا کوچک

میرزا کوچک خان

میرزا یونس معروف به میرزا کوچک فرزند میرزا بزرگ در ۲۱ مهر ۱۲۵۹ ه‍.ش در محله قدیمی استادسرا شهر رشت در خانواده‌ای متوسط و مذهبی چشم به جهان گشود. وی سنین آغاز عمر را در مدرسه علمیه حاج حسن (صالح آباد) و مدرسهٔ جامع شهر رشت به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید. پس از آن به قزوین رفته و در مدرسهٔ صالحیه تحصیل دروس حوزوی را ادامه داد و چندی هم در مدرسهٔ محمودیهٔ تهران به همین منظور اقامت گزید. پایه آموزش حوزوی می‌توانست وی را در سلک روحانیان درآورَد، اما حوادث و انقلابات کشور مسیر افکارش را تغییر داد و او را به راهی دیگر کشاند.

میرزا کوچک‌خان دارای دو خواهر به نام‌های کربلایی خانم و سارا خانم و دو برادر به نام‌های میرزا محمدعلی خان و میرزا رحیم خان بود، که هر دو بعد از میرزا وفات یافتند. بنا به گفتهٔ اطرافیان، میرزا مردی قوی بنیه، زاغ چشم و دارای سیمایی متبسم بود و از نظر اجتماعی مردی باادب، فروتن، خوش‌برخورد، مؤمن به اصول اخلاقی، صریح‌اللهجه، طرفدار عدل و آزادی و حامی مظلومان بود. میرزا کوچک‌خان اهل ورزش بود و از مصرف مشروبات الکلی و دخانیات خودداری می‌کرد. میرزا در سنین آخر عمر همسری برگزید.[۱۰]

میرزا در واقعهٔ مشروطیت به انقلابیون جبههٔ شمال پیوست و در فتح قزوین شرکت داشت. روس‌ها مدتی او را از رشت تبعید کردند. در سال ۱۲۹۳ ه‍.ش میرزا که تازه از تبعید آزاد شده و به رشت آمده‌بود به شدت تحت تأثیر ظلم و ستم نیروهای روس بر مردم گیلان قرار گرفت و تصمیم گرفت که به کمک دوستان مشروطه خواه خود دوباره دست به قیام بزند. اما این بار علاوه بر مطالبهٔ آرمان‌های آزادی خواهانهٔ مشروطه که آن را بر باد رفته می‌دید به دنبال نجات ایران و علی‌الخصوص گیلان از اشغال آشکار نیروهای نظامی اجنبی نیز بود. افکار میرزا توانست در دل قشرها و طبقات گوناگون مردم گیلان نفوذ کند. افرادی نظیر دکتر حشمت و میرزا حسین کسمایی که از چهره‌های تحصیل کرده و فرهیختهٔ گیلان بودند، یا حسن آلیانی و شیخ علی شیشه بر که از طبقات معمولی جامعه بودند در میان طیف طرفداران میرزا دیده‌می‌شوند؛ و به جز این‌ها میرزا توانست از حمایت چند تن از بازرگانان و کسبه معتبر از جمله حاج احمد کسمایی نیز برخوردار شود. تاریخ‌نگاران عمدتاً قیام جنگل را به دو دوره مجزا تقسیم می‌کنند، که دورهٔ نخست در ابتدا به مدت پنج سال و به مرکزیت فرماندهی در کسما، و سپس به مدت نزدیک به دو سال به مرکزیت زیده و به صورت یک حکومت جمهوری مستقل در کل ایالت گیلان بوده است. دوره دوم مصادف با نزدیکی طرفداران انقلاب بلشویکها به میرزا کوچک می‌باشد.

هوشنگ نهاوندی در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی ایران از قول پدرش که مترجم مورد اعتماد میرزا کوچک خان در مذاکرات با روس‌ها بوده است و در بیشتر مذاکرات میرزا حضور داشته است، گفته است:

میرزاکوچک‌خان یک آدم ملی بود و به‌هیچ‌وجه بلشویک و طرفدار شوروی‌ها نبود… او نسبت به رضاخان سردار سپه اظهار خوش‌بینی کرده بود در چند مورد و خیلی هم میسر بود به اینکه میان ایشان و رضاخان یک التفاتی ایجاد بشود که گویا اطرافیان دو طرف نگذاشتند… میرزاکوچک‌خان یک ناسیونالیست ساده‌لوح بسیار با شرف مردمی پایبند رأی و عقیده خودش بود.

[۱۱]

دورهٔ اول جنبش جنگل (۱۲۹۸–۱۲۹۳)

جنبش مشروطه

شاهان قاجار

نام

دورهٔ پادشاهی

آقامحمد خان

فتحعلی شاه
محمدشاه
ناصرالدین شاه
مظفرالدین شاه
محمدعلی شاه

احمدشاه

۱۱۷۵–۱۱۶۱
۱۲۱۳–۱۱۷۶
۱۲۲۷–۱۲۱۳
۱۲۷۵–۱۲۲۷
۱۲۸۵–۱۲۷۵
۱۲۸۸–۱۲۸۵

۱۳۰۴–۱۲۸۸

  • ن
  • ب
  • و

میرزا پس از جمع کردن دوستان و همفکرانش به لوشان رفت و قیام ضد بیگانه اش را آغاز کرد. این زمان مقارن بود با آغاز جنگ جهانی اول. قوای روس بدون توجه به اعلام بیطرفی دولت ایران، در مناطق شمالی ایران نیروی نظامی پیاده کرده‌بودند که این نیروها باعث آزار و اذیت و گاهی دزدی و چپاول و تجاوز به حریم عامه مردم، علی‌الخصوص کشاورزان و دامداران و تجار و کسبه می‌شدند. از دست دولت مرکزی ایران هم کاری ساخته‌نبود. تظلم خواهی و رد اشغال ایران از طرف قوای بیگانه مهم‌ترین انگیزه مردم گیلان برای حمایت از افکار میرزا کوچک خان در دوره اول بود؛ لذا در یک فاصله زمانی کوتاه، تعداد کثیری از مردم (خصوصاً جوانان)، داوطلب همکاری با میرزا شدند. جنگلی‌ها اغلب با استفاده از عملیات کمین یا شبیخون به منافع روس‌ها یا عناصر وابسته به آن‌ها ضربه می‌زدند. قوای روس و البته نیروهای داخلی وابسته به آن‌ها بارها تلاش کردند جنگلی‌ها را سرکوب کنند اما کاری از پیش نبردند و عمدتاً شکست خوردند که از جمله این نیروهای وابسته که از جنگلی‌ها شکست خوردند می‌توان به لوطی عبدالرزاق و مفاخرالملک اشاره کرد.[۱۰]

در این دوره جنگلی‌ها هیئتی به نام هیئت اتحاد اسلام تشکیل دادند که اداره امور مناطق تحت کنترل، و تصمیم‌گیری‌های کلی توسط این هیئت انجام می‌شد. آن‌ها هدف خود را «اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی‌عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی» اعلام می‌کردند. هیئت اتحاد اسلام نامی بود که طرفداران عثمانی در کشورهای مختلف اسلامی برای خود انتخاب می‌کردند. شاید در نگاه اول، انتخاب این نام و در کنار آن حضور چند افسر آلمانی و اتریشی در بین جنگلی‌ها، خواننده را به این نتیجه برساند که جنبش جنگل ستون پنجم دول محور بوده و فاقد جایگاه ملی است، اما نباید فراموش کرد که دولت ایران در جنگ جهانی اول رسماً اعلام بی‌طرفی نموده و این بی‌طرفی را نیز در عمل ثابت کرده‌بود و این نیروهای روس (در شمال) و انگلیس (در جنوب) بودند که بدون توجه به این بی‌طرفی، در ایران نیرو پیاده کردند و جدای از این برای تأمین آذوقه و مایحتاج خود به کشاورزان، دامداران، تجار و کسبه تعدی می‌کردند و جنبش جنگل، حرکتی بود که از تظلم خواهی عامه مردم ریشه می‌گرفت و نه تحریک بیگانه (دول محور). دولت مرکزی ایران که خود از نقض بیطرفی ایران از سوی متفقین به شدت ناراضی بود، قلباً حرکت‌های مردمی را علیه اشغالگران می‌ستود؛ بنابراین در این دوره دولت ایران سعی می‌کرد با جنگلی‌ها کج دار و مریز رفتار کند. در طرف مقابل هم جنگلی‌ها سعی می‌کردند وفاداری و احترام خود را به دولت مرکزی ایران نشان دهند، لذا با نماینده دولت مرکزی (حشمت الدوله) و حتی خود رئیس‌الوزرا (مستوفی الممالک) مکاتبه و مراوده داشتند.[۱۰]

بعد از انقلاب بلشویکی روسیه ۱۹۱۷ نیروهای روس از ایران خارج شدند و در این خروج قوای جنگل راه را برای آن‌ها هموار کردند. اما آخرین دسته روس‌ها، یعنی قوای ژنرال بیچراخوف که دارای افکار تزاری بود، وضعیتی متفاوت داشت. او با انگلیسی‌ها به فرماندهی ژنرال دنسترویل متحد شده بود که به قفقاز برود و در آنجا با بلشویک‌ها بجنگد. انگلیسی‌ها از میرزا خواستند که ضمن اجازه عبور قوای بیچراخوف و قوای انگلیس از گیلان، تعدادی از پاسگاه‌ها را نیز در اختیار آن‌ها قرار دهند تا به وسیله آن تدارکات پشت جبهه قفقاز میسر شود. میرزا قبول نمی‌کند و به ناچار در کنار پل منجیل جنگ سختی درمی‌گیرد. قوای روس به وسیله توپخانه دوربرد بر قوای جنگل که آرایش نظامی نامناسبی داشتند پیروز می‌شود و راهی انزلی می‌گردد؛ و رشت نیز به دست قوای انگلیس می‌افتد. البته بعد از آن جنگلی‌ها به هر ترتیب که شده، رشت را آزاد می‌کنند، ولی این آزادی دیری نمی‌پاید و انگلیسی‌ها دوباره رشت را تصرف می‌کنند. سرانجام با وساطت کنسول فرانسه بین جنگلی‌ها و انگلیسی‌ها آتش‌بس برقرار می‌شود.[۱۰]

همین ایام در تهران وثوق الدوله به قدرت می‌رسد. او ابتدا به میرزا پیشنهاد می‌کند که ضمن تأمین جانی به عتبات برود و قوایش را در اختیار دولت قرار دهد. وثوق الدوله بعد از مخالفت میرزا با این پیشنهاد، تیمورتاش را با بیست هزار قزاق به عنوان والی گیلان فرستاد تا جنگلی‌ها را سرکوب کند. در این روزها بود که حاج احمد کسمایی، یکی از سران مؤثر جنگل خود را تسلیم کرد. میرزا که نمی‌خواست با هموطنانش بجنگد تصمیم گرفت با افرادش به سمت شرق گیلان عقب‌نشینی کند. جنگلی‌ها به دسته‌های کوچک تقسیم شدند و با پای پیاده به سمت شرق گیلان تا نواحی تنکابن حرکت کردند. در این راهپیمایی طولانی، عده‌ای از جنگلی‌ها از پای درآمدند و عده‌ای هم اسیر شدند. به مرور زمان برخی جدا و بخشی هم تسلیم شدند. از جمله آن‌ها دکتر حشمت بود که نیروهای قزاق توسط امان‌نامه‌ای، مهر و امضا شده در پشت یک جلد قرآن او را فریب داده و به قول خویش وفا نکردند و سرانجام دکتر حشمت در رشت اعدام شد. میرزا پس از راهپیمایی طولانی در جنگل دوباره به فومنات، یعنی همان پایگاه آغازینش برمی‌گردد و این پایان دوره نخست جنبش جنگل است.[۱۰]

دورهٔ دوم جنبش جنگل (۱۳۰۰–۱۲۹۸)

قوای دولتی نتوانستند میرزا را دستگیر کنند، لذا جنبش جنگل همچنان به بقای خود ادامه‌داد. رفته رفته جنگلی‌ها همدیگر را پیدا کردند و دوباره قدرت گرفتند. از طرفی دولت وثوق الدوله بعد از مخالفت سراسری با قرارداد ۱۹۱۹ احساس بی‌ثباتی می‌کرد، لذا نماینده‌ای نزد میرزا فرستاد که تا بازشدن دوره جدید مجلس بین قوای دولتی و قوای جنگل آتش‌بس برقرار شود.

در این دوره میرزا با از دست دادن برخی دوستانش همچون دکتر حشمت، حاج احمد کسمایی و میرزا حسین کسمایی، که اثرات مهمی در قیام او داشتند، همراه با یاران جدیدش حسن خان آلیانی معین الرعایا به بعضی دیگر از دوستانش که تمایلات چپ‌گرایانه دارند از جمله احسان الله خان و خالو قربان میدان می‌دهد و آن‌ها نیز میرزا را ترغیب به نزدیکی با اتحاد جماهیر شوروی می‌کنند. همین اقدامات است که به برخی منتقدان میرزا اجازه می‌دهد او را متهم به جدایی طلبی کنند. در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۲۹۹ خورشیدی نیروهای ارتش سرخ شوروی به بهانه تعقیب روس‌های سفید وارد انزلی شدند. جنگلی‌ها از این فرصت استفاده کرده و رشت را تصرف می‌کنند. سپس میرزا به انزلی می‌رود و پس از ملاقات با نماینده شوروی در انزلی، با آن‌ها بر سر ایجاد یک حکومت خودمختار سوسیالیستی (با تمایلات چپ گرایانه و البته حفظ شعائر دینی مردم) در محدوده گیلان به توافق می‌رسد و این مقدمه‌ای بر تشکیل کمیته انقلاب و برقراری حکومت جمهوری می‌شود. قوای شوروی جنگلی‌ها را تشویق می‌کردند که تهران را فتح کرده و حکومت جمهوری را در کل ایران توسعه دهند. در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب ایران و تأسیس حکومت جمهوری شورایی سوسیالیستی ایران را اعلام نمود و دولت جمهوری را معرفی کرد، که میرزا عنوان رهبر یا رئیس‌جمهور را داشت. اما هنوز دولت تازه انقلابی سامان نگرفته بود که تفاوت دیدگاه آزادی‌خواهانهٔ ایرانیِ جنگلی‌های اصیل، با کمونیستهای تازه‌وارد نمایان شد. با حمایت بلشویکهای روس، انقلابی‌های سرخ طرفدار شوروی دست به یک سری اعمال خودسرانه و افراطی زدند که اعتراض مردم را برانگیخت. کمونیست‌ها به دلیل تضاد اعتقادی چون مالکیت خصوصی را برنمی‌تافتند متعرض مالکان و زمین داران می‌شدند. میرزا با مشاهده این قبیل رفتارها نهایتاً طاقت نیاورد و روز جمعه ۱۸ تیر ۱۲۹۹ به همراه حسن خان آلیانی به‌عنوان اعتراض از رشت به صومعه سرا سپس به زیده آلیان فومنات رفت. میرزا قبل از حرکت پیغامی توسط نماینده خود برای لنین به مسکو فرستاد که در آن ذکر شده بود: «در موقع، خود به نمایندگان روسیه اظهار کردم که ملّت ایران حاضر نیست برنامه بلشویک‌ها را قبول کند».

خلاء میرزا نه تنها کمونیست‌ها را متنبه نکرد بلکه آنان از این فرصت برای قبضه کامل قدرت استفاده کردند. در تاریخ شنبه ۹ مرداد ۱۲۹۹ طرفداران شوروی با رهبری و حمایت فرمانده قوای مسلح شوروی و مدیر بخش سیاسی و امنیت نظامی آن در رشت بر ضدّ میرزا کودتا کردند. آن‌ها همه طرفداران میرزا را دستگیر و بازداشت نمودند؛ و دولت جدیدی معرفی کردند که در آن احسان الله خان با عنوان سرکمیسر و کمیسر خارجه و سید جعفر پیشه‌وری به عنوان کمیسر داخله حضور داشتند. عدم استقبال مردم از حکومت جدید و همچنین اختلاف بین خود کمونیستها بر سر دوستی یا دشمنی با میرزا، دولت کودتا را پس از یکسال به بن‌بست کشاند.

کمونیست‌های انقلابی پس از یکسال با میرزا از در دوستی و مذاکره درآمدند و دوباره دولت جدیدی به رهبری میرزا کوچک خان تشکیل شد، اما این دولت جدید نیز دوامی نیاورد و بعد از دو ماه در اوایل مهر ۱۳۰۰ با واقعه ملاسرا (رشت) و اسارت حیدر خان عمواوغلی دوباره از هم پاشید و قوای جنگل به دولت انقلابیون رشت حمله کردند که حدود شانزده روز جنگ ادامه داشت. اختلافات درونی چه در دوره اول و چه دوره دوم قیام جنگل از عوامل مهم تضعیف این نهضت محسوب می‌شود.[۱۰]

از طرفی بعد از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و قدرت گرفتن رضاخان تحت عنوان سردار سپه، دولت مرکزی تصمیم گرفت حاکمیت خود را بر تمام خاک ایران مسجل کند؛ لذا باید دولت‌های محلی از میان برداشته می‌شدند که از جمله آن‌ها دولت جنگل بود. در تهران تحلیل‌ها بر این امر استوار بود که دولت جنگل دست نشانده و عامل دولت شوروی است که از طریق آن قصد دارد تسلط نظامی و ایدئولوژیک خود را بر کل ایران حاکم کند. در اواخر مهر ۱۳۰۰ به فرمان احمدشاه قاجار قوای دولتی بریگاد قزاق به سرکردگی سردار سپه برای سرکوب قوای جنگل رهسپار رشت گردید و چندین برخورد جنگی بین دو قوا به وجود آمد که گاه نیروهای دولتی پیشروی و گاه عقب‌نشینی می‌کردند. در نهایت با مذاکرات پشت پرده، قوای سرخ شوروی خاک گیلان و بندر انزلی را ترک کردند. نیروهای خالو قربان در رشت تسلیم قوای سردار سپه شدند و بخش چپ‌گرای جنگل یعنی احسان الله خان مستقر در لاهیجان نهایتاً از انزلی به خاک شوروی گریختند. در این جنگ‌ها میرزا با قوای جنگلی خود در زیده فومنات حضور داشت که بی‌طرف مانده و در فکر تجدید قوا بود.

رضاخان می‌خواست سلسله قاجاریه را از میان بردارد، لذا جذب اشخاصی همچون میرزا که بین مردم محبوبیت ویژه‌ای داشتند، می‌توانست در راه رسیدن به هدفش، کمک بزرگی باشد. اما سعی قزاق‌ها، به فرماندهی سردار سپه برای مذاکره با میرزا و دعوت او به مرکز نتیجه نداده و بنا به دلایل فراوانی مذاکرات به شکست انجامید. یکی از این دلایل: وفا نکردن قزاق‌های پیش از رضاخان به عهدشان بود که تعدادی از جنگلی‌ها همچون دکتر حشمت و یارانش را فریب داده و پس از تسلیم شدن آن‌ها به قشون قزاق، آن‌ها را کشته‌بودند.

درگذشت میرزا کوچک

آرامگاه جدید میرزا کوچک خان جنگلی در محله سلیمان داراب رشت

در پایان آبان ۱۳۰۰ قوای قزاق دولتی رضا خان سردار سپه با اتحاد با نیروهای تسلیم شده خالوقربان، سیدجلال چمنی، کربلایی نقره آلیانی و همچنین خان‌های محلی سردار مقتدر تالش، میرزا یوسف خان شفتی؛ همگی از فرصت استفاده کرده و طی حملات متعدد، نیروهای جنگل را در جنگلهای آلیان وادار به عقب‌نشینی کردند که بعضی از سران تسلیم یا مخفی شدند. میرزا بعد از ده روز پنهان شدن نهایتاً همراه با تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو (حاکم خلخال)، که همیشه از میرزا حمایت می‌کرد، به طرف کوه‌های تالش حرکت کردند، ولی گرفتار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر فشار سرما و برف در روز جمعه ۱۱ آذر ۱۳۰۰، درحالی که میرزا، هوشنگ را به کول گرفته‌بود، از پای درآمد.

خبر درگذشت میرزا به گوش محمدخان سالارشجاع برادر امیر مقتدر تالش که از بدخواهان میرزا بود، رسید. نامبرده به همراه شماری تفنگچی به خانقاه گیلوان خلخال رفت و اهالی را از دفن اجساد منع کرد. سپس دستور داد یکی از همراه وی به نام رضا اسکستانی از اهالی روستای اسکستان خلخال، سر یخ زده میرزا را از بدنش جدا کند. محمدخان سپس سر را نزد برادرش امیر مقتدر در ماسال و از آن‌جا به رشت برده و تسلیم فرماندهان نظامی‌کرد. جسد بدون سر میرزا کوچک خان در میان زاری و شیون مردم در گورستان دهکده به خاک سپرده شد. سر میرزا کوچک‌خان را در مجاورت سربازخانه رشت، در جایی که معروف به انبار نفت نوبل است، تا مدت‌ها در معرض تماشای مردم قرار داده و سپس خالو قربان که از یاران سابق میرزا و از هواداران سردار سپه بود، سر میرزا را به تهران، نزد سردار سپه فرستاد. سر میرزا را به دستور سردار سپه در گورستان حسن‌آباد (ایستگاه آتش‌نشانی کنونی) دفن کردند. بعد یکی از یاران قدیمی میرزا به نام کاس آقا حسام سر میرزا را محرمانه از گورکن تحویل و به رشت برده و در محلّی موسوم به سلیمان داراب به خاک سپرد. در شهریور ۱۳۲۰ و هنگام استعفای رضاشاه (حدوداً پس از گذشت بیست سال از مرگ میرزا) آزادیخواهان گیلان قصد داشتند جسد بدون سر میرزا را با تشریفات شایسته از خانقاه خلخال به رشت حمل کنند، ولی مأموران جلوگیری کردند. در نتیجه به جهت پیشگیری از برخورد، جسد میرزا را به‌طور عادی به رشت حمل و در جوار سر دفن کردند. از آن تاریخ هر سال در روز ۱۱ آذر مراسمی ساده در محل دفن او در سلیمان داراب رشت برگزار می‌شود. میزان قساوت یادشده همچنین از تلگراف امیر پنجه محمد قلی، رئیس قوای گیلان به رضا خان روشن‌تر می‌شود:

حسب‌الامر تلگراف مبارک نمره ۹۶۵ فوری برای تعقیب و دستگیری میرزا کوچک عده فرستاده، چهار روز متوالی مشغول تعاقب بودند بالاخره از شدت تعقیب قزاقان میرزا کوچک از هر طرف عرصه را برای خود تنگ دیده خود را به کوه‌های ماسال کشیده بود. عده قزاق هم در تعاقب مشارٌ‌الیه حرکت کرده، در بین راه هم یک تصادفی واقع شد، میرزا نعمت‌الله داماد حسن خان کیش دره [ای] مقتول مابقی باز فرار می‌کنند. از طرف دیگر طالش‌ها هم برای جلوگیری از فرار میرزا کوچک عده [ای] فرستاده بودند، بالاخره میرزا کوچک و گائوک به طرف گردنه گیلوان خلخال متواری شده در آنجا از شدت سرما تلف شده‌اند. قبل از اینکه قزاق‌های تعقیب‌کننده برسند مابین طالش‌ها و طارمی‌ها سر نعش گفتگو شده طالش‌ها سر نعش را بریده بودند که قزاقان سر رسیده و سر را گرفته حمل به شهر می‌نمایند. اینک سر بریده در دفتر حاضر است، هر طور دستور می فرمائید اطاعت شود. نعش گائوک هم در همان گردنه افتاده است.[۱۲]

مصادف با نود و یکمین سالروز درگذشت میرزا کوچک خان (یونس استاد سرایی) در جهت بزرگداشت وی همایش ملی بزرگداشت میرزا کوچک‌خان جنگلی به ریاست کنگره ای محمد شیخان و حضور رئیس‌جمهور وقت محمود احمدی‌نژاد در شهر رشت برگزار شد.

ارزیابی و میراث

مجسمه میرزا کوچک خان در محوطه میدان شهرداری رشت

با تمام این اوصاف همیشه اظهار نظر در مورد میرزا کوچک‌خان جنگلی و قیام او کار آسانی نبوده است. رجال متجدد وابسته به پهلوی، او را «عنصر حکومت شوروی و آخوندی متحجر» معرفی کرده‌اند که از جمله آن‌ها می‌توان به احمد کسروی اشاره کرد.[۱۳][۱۴] نیروهای بیگانه اعم از روس‌های سفید، روس‌های سرخ و انگلیسی‌ها هم به تناسب فراز و فرود روابطشان با او، تصویر متفاوتی از او ارائه کرده‌اند که نمی‌توان به قضاوت آن‌ها اطمینان کرد.[۱۵][۱۶][۱۷][۱۸] در این میان تنها قضاوت ژنرال انگلیسی دنسترویل جالب است که علی‌رغم جنگ با میرزا، او را مردی بزرگ و وطن‌پرست معرفی کرده است.[۱۹]

اما اندیشمندان و رجال مستقل اعم از ملی یا مذهبی عمدتاً او را ستوده‌اند و همیشه از میرزا به عنوان مبارزی ملی، شجاع و باغیرت یاد کرده‌اند.[۲۰][۲۱][۲۲] با این حال اکثر متفکران میرزا را مبری از اشتباه نمی‌دانند؛ مثلاً سیاست میرزا در مواجهه با نیروهای قزاق در دوره تیمورتاش، (با این توجیه که روبروی هموطن نمی‌جنگیم) یعنی عقب‌نشینی بدون هدف و برنامه، کاری غلط و یک اشتباه استراتژیک قلمداد شده که تنها به از هم پاشیدن قوای جنگل و کشته و معدوم شدن بسیاری از جنگلی‌های اصیل منجر شد. منتقدان بر این باورند که میرزا می‌بایست یا با دولت مرکزی مصالحه می‌کرد یا اینکه با تمام قوا با قزاق‌ها می‌جنگید. از دیگر انتقادهایی که دربارهٔ میرزا مطرح شده این است که در دوره دوم قیام جنگل سیاست اعلام جمهوری و نزدیکی افراطی میرزا با قوای شوروی کار اشتباهی بوده و این عمل او در دوران‌های بعدی دستاویز حرکت‌های تجزیه طلبانه شده است.[۱۰][۲۳][۲۲][۲۱][۲۰][۲۴][۲۵] هرچند جمهوری که میرزا بنا نهاد با تمام ایرادات و مشکلاتی که داشت یک خودمختاری قومیتی نبود. این مطلب را می‌توان به راحتی از ترکیب رهبران جمهوری فهمید؛ مثلاً خالو قربان کُرد بود و احسان الله خان اهل مازندران، یا حیدر خان عمواوغلی[۲۶] اهل آذربایجان بود.

بعد از جنگ جهانی اول در بین اعضای هیئت اتحاد اسلام در مورد ضرورت ادامه فعالیت جنبش جنگل، اختلاف جدی پدید آمد. اکثریت اعضای هیئت اتحاد اسلام نظرشان بر اجتناب از رویارویی با دولت مرکزی بود، ولی خود میرزا خواستار ادامه فعالیت جنبش جنگل بود. در نتیجه میرزا هیئت اتحاد اسلام را منحل کرد. آنچه مسلم است میرزا و باقی‌مانده یارانش دیگر نمی‌توانستند به تنهایی جنبش را حفظ کنند (زیرا عده کثیری از جنگلی‌ها بر اثر شکست‌های نظامی کشته یا دستگیر شده بودند و عده‌ای دیگر مسیر سیاسی خود را از میرزا جدا کرده بودند). ازاین‌رو میرزا برای ادامه حیات جنبش مجبور بود دست به دامن شوروی شود.[۱۰][۲۳][۲۲][۲۱][۲۰][۲۴][۲۵] بدیهی است که کمونیست‌ها هم شرایط خودشان را داشتند که این شرایط برای میرزا گران تمام شد و به وجهه ملی او ضربه زد. حتی کمونیست‌ها به شراکت با میرزا هم قانع نشدند. آن‌ها می‌خواستند از میرزا به عنوان یک دوره‌گذار به حکومت دلخواه خود استفاده کنند که در واقع همان نقش محلل را داشت. البته میرزا خیلی زود این مطلب را فهمید و به موقع واکنش نشان داد. اما اصرار او به ادامه حیات جنبش مانع از این شد که از باتلاق کمونیست‌ها به صورت کامل خلاص شود.[۱۰][۲۳][۲۲][۲۱][۲۰][۲۴][۲۵]

جنبش‌های عهد مشروطه را می‌توان در یک نگاه کلی‌تر نیز بررسی کرد. بعد از فتح تهران، قیام‌های مسلحانه متعددی در کشور شکل گرفت که از جمله آن‌ها می‌توان به قیام شیخ محمد خیابانی، کلنل پسیان و قیام جنگل اشاره کرد. هنوز بعد از گذشت حدود یک قرن بین تاریخ شناسان اختلاف است که آیا با توجه به سابقه مشروطه خواهی رهبران آن، این جنبش‌ها را موافق تفکر مشروطه خواهی بدانیم یا اینکه چون عملاً در برابر دولت قانونی مشروطه تمرد کرده‌اند، آن‌ها را ضد مشروطه بدانیم. احتمالاً جواب این است که برای دفاع از آرمان مشروطه خواهی، صرف داشتن شور و غیرت ملی کافی نیست و داشتن کمی تدبیر و واقع نگری نیز لازم است. قیام جنگل از پتانسیل بزرگی برای حمایت از مشروطه خواهی برخوردار بود. اما این پتانسیل درست هدایت نشد.[۱۰][۲۳][۲۲][۲۱][۲۰][۲۴][۲۵] به نظر می‌رسد اگر سران جنگل با رجال وطن‌پرست پایتخت هماهنگ می‌بودند و از طرفی نیروهای خود را در اثر استراتژی‌های غلط نظامی و البته اختلافات داخلی تحلیل نمی‌بردند می‌توانستند پشتوانه قابل اطمینانی برای مشروطه باشند.[۲۳][۲۴][۲۵]

جدای از این، بحث جالبی که در مورد میرزا و قیامش همیشه مطرح بوده قدرت سازماندهی و تشکیلاتی میرزا کوچک‌خان بوده است. ساختاری که در آن روزنامه و بیمارستان و انواع تشکیلات حکومتی دارد، اما در عین حال این قابلیت را هم دارد که در مواقع خطر به صورت گروه‌های پارتیزانی عمل کند. هنر جذب افراد از طبقات مختلف جامعه و به‌کارگیری آن‌ها هم از نکات جالبی است که در مورد نهضت جنگل مطرح است. شاید این ادعا غلط نباشد که هنر سازماندهی و تشکیلاتی میرزا نه تنها با توجه به طبقه اجتماعی و میزان سواد و اطلاعاتش تعجب‌آور است بلکه نسبت به رجال باسواد و فرنگ رفته آن زمان قابل تحسین نیز هست. تحلیل قیام جنگل از دید جامعه‌شناسی خود می‌تواند بحثی باشد که در نگاه ما به آینده مفید و مؤثر بیفتد.[۱۰][۲۳][۲۲][۲۱][۲۰][۲۴][۲۵]

مجسمه میرزا کوچک خان در میدان شهرداری رشت.

تأثیر میرزا کوچک خان بر وقایع اردبیل در نهضت مشروطه

  • بابا صفری در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ در مورد وقایع اردبیل در دوران مشروطه می‌نویسد:

... در آن موقع اردبیل با قحطی و مجاعه دست به گریبان بود و به برنجی که گاهی از گیلان می‌آوردند نیاز مبرم داشت. میرزا کوچک خان برای تهدید مردم، از ورود برنج به اردبیل ممانعت کرد و بدین طریق بر شدت گرفتاریهای اهالی افزوده گشت. کمیته ایالتی فرقه دموکرات، طرح مذاکراتی را با جنگلی‌ها لازم دید و حاج شعبانعلی را محرمانه از شهر خلخال (اردبیل) به جنگل فرستاد. حاج باباخان اردبیلی از سرداران نهضت مشروطه ایران در اردبیل که در آن ایام در رشت بود با جنگلیها همکاری داشت، از طرف هیئت اتحاد اسلام برای توسعه دامنه فعالیت آن فرقه مأمور اردبیل گردید و به اتفاق جمعی از خان‌های فولادلو وارد شهر شد تا اداره شهر را در دست گیرد و زمینه فعالیت جنگلیها و اتحاد اسلام را توسعه دهد… قضا را فراشباشی امیرالسلطنه از چند روز قبل به‌وسیله حاج باباخان دستگیر و در قریه ججین (داشکسن) توقیف بود[۲۷] مع الاسف تنظیم قرارداد و اجتماع مردم نتوانست امیرالسلطنه را از اقدامات طرفداران هیئت اتحاد اسلام مطمئن سازد و متقابلاً حاج باباخان اردبیلی و سران فولادلو نیز از اعمال حکومت مردد گشته در شهر اداره نظمیه را اشغال کردند. با این اقدام، وحشت امیرالسلطنه بیشتر گردید و به‌خصوص شایعه آخرین روزهای سال، که گفته شد «شب عید، حاج باباخان، امیرالسلطنه را دستگیر خواهد نمود.» بر تشویش و اضطراب خاطر او و یارانش افزود.[۲۸]

تبار

میرزا کوچک خان در رشت زاده شده[۲۹] است رضا مظفری در کتاب مشاهیر گیلان میرزا و پدرش را از اهالی رشت و گیلک می‌داند[۳۰]و مدارک و شواهد نیز گویای این موضوع اند. پدر میرزا کوچک خان، میرزا بزرگ خان از ملاکین و بزرگان شهر رشت بوده است.

عنایت‌الله مجیدی پژوهشگر تاریخ میرزا کوچک خان را از کُردهای رشوند منطقهٔ رودبار و الموت دانسته است.[۳۱][۳۲]

نگارخانه

  • میرزا کوچک خان جنگلی

  • میرزا و دکتر حشمت

  • عکس دسته جمعی سران جنگل در دوره اول

  • مکاتبات رسمی دولت جمهوری شوروی ایران ۱

  • مکاتبات رسمی دولت جمهوری شوروی ایران ۲

منابع

  1. Cahon, Ben. "Iran – Gilan". World Statesmen. Retrieved 2 February 2018.
  2. Afary, Janet (1995). "The Contentious Historiography of the Gilan Republic in Iran: A Critical Exploration". Iranian Studies. 28 (1/2): 3–24. doi:10.1080/00210869508701827. JSTOR 4310915. (نیازمند ثبت‌نام)
  3. Mazinani, Mohammad-Sadegh (2002). "هیئت اتحاد اسلام گیلان" [Unity of Islam in Gilan]. Ḥawzah. Islamic Sciences and Culture Academy. 19 (111–112): 50–105. ISSN 1735-3173.
  4. Abrahamian, Ervand (1993). Khomeinism: Essays on the Islamic Republic. Berkeley, CA: University of California Press. p. 98. ISBN 0-520-08503-5.
  5. Group، Arya (۲۰۱۷-۱۲-۰۲). «میرزا کوچک خان؛ تجلی گر وطن‌پرستی و آزادیخواهی». خبرگزاری آریا. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۱۲-۰۴.
  6. Badiozamani, B.; Badiozamani, G. (2005). Iran and America: Re-kind[l]ing a Love Lost (به انگلیسی). East-West Understanding Press. Retrieved 2021-12-04.
  7. Subani, H. (2013). The Secret History of Iran (به انگلیسی). Lulu.com. Retrieved 2021-12-04.
  8. "New Perspective on 'Jungle Movement'". Financial Tribune (به انگلیسی). 2017-05-10. Retrieved 2021-12-04.
  9. Foundation, Encyclopaedia Iranica (2021-05-17). "Welcome to Encyclopaedia Iranica". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 2021-12-04.
  10. سردار جنگل، نوشتهٔ ابراهیم فخرایی
  11. تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد مصاحبه با هوشنگ نهاوندی نوار شماره ۳
  12. گزارش‌های کنسول گریهای بریتانیا در ایران ترجمه غلامحسین میرزا صالح، فروپاشی قاجار و برآمدن پهلوی، 272.
  13. تاریخ هجده ساله آذربایجان، احمد کسروی
  14. خاطرات صدرالاشراف، محسن صدر
  15. غرب و شوروی در ایران، ژرژ لنچافسکی
  16. شوروی و جنبش جنگل، گریگور یقیکیان
  17. تاریخ نوین ایران، م.س. ایوانف
  18. خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید، ژنرال آیرونساید
  19. امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، ژنرال دنسترویل، (یادداشتهای ژنرال دنسترویل در سال۱۹۱۸–۱۹۱۷)
  20. دکتر حشمت که بوده، جنگل گیلان چه بوده، میرزا محمد تمیمی طالقانی
  21. شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد
  22. یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل، پوراندخت کسمایی
  23. قیام جنگل، اسماعیل جنگلی
  24. نهضت جنگل -اسناد ملی ایران، سازمان ملی اسناد ملی
  25. نهضت جنگل به روایت اسناد وزارت خارجه، رقیه سادات عظیمی
  26. حیدرخان عمو اوغلی، اسماعیل رائین
  27. اردبیل در گذرگاه تاریخ، تألیف :بابا صفری، جلد یک، صفحه ۳۵۲–۳۵۴، چاپ دوم، زمستان ۱۳۷۰
  28. اردبیل در گذرگاه تاریخ، تألیف :بابا صفری، جلد یک، صفحه ۳۵۶، چاپ دوم، زمستان ۱۳۷۰
  29. https://cgie.org.ir/fa/news/212484
  30. https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/5125/46374/میرزا-کوچک-خان-جنگلی
  31. مجیدی، عنایت‌الله. ۱۳۹۰. تبار رَشوندی میرزا کوچک خان جنگلی، در پیام بهارستان، سال چهارم، پاییز ۱۳۹۰، شمارۀ ۱۳؛ صص ۳۹۸-۴۰۷؛ بازدید در ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲.
  32. مجیدی، عنایت‌الله. شناختی از ایل و خاندان رشوند، مقدمه بر مجمل رشوند (شامل وقایع ۱۲۷۱–۱۲۷۶ ق)، تهران: دفتر نشر میراث مکتوب، ۱۳۷۶، صفحهٔ بیست و نه.

کتاب‌شناسی

  • سردار جنگل، نوشتهٔ ابراهیم فخرایی
  • تاریخ هجده ساله آذربایجان، احمد کسروی
  • امپریالیزم انگلیس در ایران و قفقاز، ژنرال دنسترویل، (یادداشتهای ژنرال دنسترویل در سال۱۹۱۸–۱۹۱۷)
  • خاطرات و سفرنامه ژنرال آیرونساید، ژنرال آیرونساید
  • حیدرخان عمو اوغلی، اسماعیل رائین
  • یادداشت‌های احمد کسمایی از نهضت جنگل، پوراندخت کسمایی
  • شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد
  • خاطرات صدرالاشراف، محسن صدر
  • غرب و شوروی در ایران، ژرژ لنچافسکی
  • شوروی و جنبش جنگل، گریگور یقیکیان
  • تاریخ نوین ایران، م. س. ایوانف
  • دکتر حشمت که بوده، جنگل گیلان چه بوده، میرزا محمد تمیمی طالقانی
  • قیام جنگل، اسماعیل جنگلی
  • نهضت جنگل -اسناد ملی ایران، سازمان ملی اسناد ملی
  • نهضت جنگل به روایت اسناد وزارت خارجه، رقیه سادات عظیمی

تیپ نیروی مخصوص میرزا کوچک خان

یکی از تیپ‌های نیروی زمینی سپاه با نام تیپ نیروی مخصوص میرزا کوچک خان با الهام از نام ایشان در شهر لنگرود استان گیلان در حال حاضر در فعالیت است.

[۱]

پیوند به بیرون

آخرین ویرایش ۳ ساعت پیش انجام شده است

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9_%D8%AE%D8%A7%D9%86_%D8%AC%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C
👆👆
#میرزاکوچک_خان_جنگلی
#میرزا_کوچک_خان
#میرزاکوچک_خان
#میرزاکوچک_جنگلی
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🇮🇷ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

نگاره‌ای از ملکشاه یکم از کتاب جامع‌التواریخ

🇮🇷ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ :

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📲نگارخانه ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ : ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

📲نگارخانه ایل ملکشاهی

بسیاری از شخصیت های برجسته ی ایل ملکشاه در نقاط مختلف ایران زندگی میکنند که در این مقال یادی از آنان نشده است.

یک مینیاتور از ملکشاه یکم

نگاره‌ای از ملکشاه یکم از کتاب جامع‌التواریخ

آشنایی با جلال الدین ملکشاه و حکومت‌داری او

دوران حکومت جلال الدین ملکشاه

لشکرکشی‌های سلجوقیان در دوران ملکشاه

جلال الدین ملکشاه سلجوقی و کشورگشایی

سلطان ملکشاه سلجوقی مقتدر ترین پادشاه سلجوقی

  • عالیجاه افتخار الحاج توشمال فرامرز اسدی حاکم استان ایلام پشتکوه و ریاست ایل ملکشاهی

    عالیجاه افتخار الحاج توشمال فرامرز اسدی حاکم استان ایلام پشتکوه و ریاست ایل ملکشاهی

  • پهلوان موسی خمیس گرزدین وند پهلوان ایران زمین در اوایل دوره قاجاریه، ریاست ایل ملکشاهی و سردار سپاه ایران در نبرد با امپراتوری عثمانی

    پهلوان موسی خمیس گرزدین وند پهلوان ایران زمین در اوایل دوره قاجاریه، ریاست ایل ملکشاهی و سردار سپاه ایران در نبرد با امپراتوری عثمانی

  • حکم عالی شاهانه از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه و فتحعلی شاه قاجار مبنی بر ریاست ایل ملکشاهی پهلوان موسی خمیس گرزدین وند در متن سند آمده‌است حکم عالی آنکه نظر به حسن صداقت و حسن سلوک و خدمات ارزنده‌ای که از عالیجاه توشمال موسی به ظهور رسیده او را عالیجاه توشمال طایفه‌های چمزی ایل ملکشاهی و سایر طایفه‌های خورده کوب (هورده کو یا طایفه‌ها با جمعیت کمتر) نموده از این به بعد مقرر آنکه تمامی توشمالان و کدخدایان و ریش سفیدان و رعایای طایفه‌های چمزی ایل ملکشاهی و همچنین سایر طایفه‌های خورده کوب (هورده کو یا طایفه‌ها با جمعیت کمتر) عالیجاه توشمال موسی را بر تمامی توشمالان دیگر برتر دانسته از سخن و صلاح عالی او به‌خصوص احکام و تکالیف مالیاتی تجاوز و تخلف ننمایند و احکام و تکالیف وی را بر خود لازم دانسته و ملزم به اجرای آن هستند و تجاوز و تخلف از احکام عالیجاه توشمال موسی همانند تجاوز از احکام شاهزاده و شاه قاجار است. تاریخ سند ۱۲۲۲ هجری قمری برابر با سال ۱۱۸۵ خورشیدی

    حکم عالی شاهانه از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه و فتحعلی شاه قاجار مبنی بر ریاست ایل ملکشاهی پهلوان موسی خمیس گرزدین وند در متن سند آمده‌است حکم عالی آنکه نظر به حسن صداقت و حسن سلوک و خدمات ارزنده‌ای که از عالیجاه توشمال موسی به ظهور رسیده او را عالیجاه توشمال طایفه‌های چمزی ایل ملکشاهی و سایر طایفه‌های خورده کوب (هورده کو یا طایفه‌ها با جمعیت کمتر) نموده از این به بعد مقرر آنکه تمامی توشمالان و کدخدایان و ریش سفیدان و رعایای طایفه‌های چمزی ایل ملکشاهی و همچنین سایر طایفه‌های خورده کوب (هورده کو یا طایفه‌ها با جمعیت کمتر) عالیجاه توشمال موسی را بر تمامی توشمالان دیگر برتر دانسته از سخن و صلاح عالی او به‌خصوص احکام و تکالیف مالیاتی تجاوز و تخلف ننمایند و احکام و تکالیف وی را بر خود لازم دانسته و ملزم به اجرای آن هستند و تجاوز و تخلف از احکام عالیجاه توشمال موسی همانند تجاوز از احکام شاهزاده و شاه قاجار است. تاریخ سند ۱۲۲۲ هجری قمری برابر با سال ۱۱۸۵ خورشیدی

  • خمیس شه میر ریاست ایل ملکشاهی و سردار ایرانی عکس بازسازی شده از روی تصویر قدیمی تر متعلق به اواخر دوره افشاریه و دوره زندیه

    خمیس شه میر ریاست ایل ملکشاهی و سردار ایرانی عکس بازسازی شده از روی تصویر قدیمی تر متعلق به اواخر دوره افشاریه و دوره زندیه

  • فتح نامه فتحعلی شاه قاجار از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند جد بزرگ حاج فرامرز اسدی به پاس پیروزی بر سپاه امپراتوری عثمانی و تصرف شهرهای سلیمانیه، زور، موصل، کرکوک و سامرا و محاصره بغداد به تاریخ ذوالحجه ۱۲۳۶ هجری قمری مطابق با ۱۱۹۹هجری شمسی

    فتح نامه فتحعلی شاه قاجار از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند جد بزرگ حاج فرامرز اسدی به پاس پیروزی بر سپاه امپراتوری عثمانی و تصرف شهرهای سلیمانیه، زور، موصل، کرکوک و سامرا و محاصره بغداد به تاریخ ذوالحجه ۱۲۳۶ هجری قمری مطابق با ۱۱۹۹هجری شمسی

  • سند رسمی توشمال خمیس ریاست ایل ملکشاهی فرزند توشمال شه میر (جد بزرگ طایفه‌های گرزدین وند ملکشاهی) قدیمی‌ترین سند شناخته شده در استان ایلام. تاریخ سند دوره پادشاهی نادر شاه افشار حدود سالهای ۱۱۴۸–۱۱۶۰ هجری قمری برابر با ۱۱۱۴–۱۱۲۵ هجری شمسی. در این سند از شه میر با لقب عالیجاه نام برده شده‌است که لقب عالیجاه در دوره صفویه بالاترین منصب شمرده می‌شده‌است و فقط برای امرای مرزی (والیان، خوانین، سلاطین و بیگلربیگی‌ها) مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. این سند نشان می‌دهد که شه میر از امرا و سلاطین دوره صفویه بوده‌است.

    سند رسمی توشمال خمیس ریاست ایل ملکشاهی فرزند توشمال شه میر (جد بزرگ طایفه‌های گرزدین وند ملکشاهی) قدیمی‌ترین سند شناخته شده در استان ایلام. تاریخ سند دوره پادشاهی نادر شاه افشار حدود سالهای ۱۱۴۸–۱۱۶۰ هجری قمری برابر با ۱۱۱۴–۱۱۲۵ هجری شمسی. در این سند از شه میر با لقب عالیجاه نام برده شده‌است که لقب عالیجاه در دوره صفویه بالاترین منصب شمرده می‌شده‌است و فقط برای امرای مرزی (والیان، خوانین، سلاطین و بیگلربیگی‌ها) مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. این سند نشان می‌دهد که شه میر از امرا و سلاطین دوره صفویه بوده‌است.

  • آرامگاه ملکشاه در دارالبطیخ، اصفهان

  • سند حکم رسمی حاج فرامرز اسدی به تاریخ سال ۱۳۳۲ هجری قمری برابر با سال ۱۲۹۲ خورشیدی و پادشاهی احمد شاه قاجار السلطان در جلسه شورای ایل ملکشاهی (در شورای توشمال و کدخدایان ایل ملکشاهی) مهر توشمال و ریاست ایل ملکشاهی حاج فرامرز اسدی و کدخدایان طایفه‌های سی و چهارگانه ایل ملکشاهی کدخدا ولد بگ، کدخدا علی خان گچی، کدخدا دوسه، کدخدا دارابگ، کدخدا شکر بگ، کدخدا شهره میر، کدخدا قنبر بگ، کدخدا ملک میرزا، کدخدا شاه حسین، کدخدا شاه محمد، کدخدا موخان، کدخدا احمدبگ و …

    سند حکم رسمی حاج فرامرز اسدی به تاریخ سال ۱۳۳۲ هجری قمری برابر با سال ۱۲۹۲ خورشیدی و پادشاهی احمد شاه قاجار السلطان در جلسه شورای ایل ملکشاهی (در شورای توشمال و کدخدایان ایل ملکشاهی) مهر توشمال و ریاست ایل ملکشاهی حاج فرامرز اسدی و کدخدایان طایفه‌های سی و چهارگانه ایل ملکشاهی کدخدا ولد بگ، کدخدا علی خان گچی، کدخدا دوسه، کدخدا دارابگ، کدخدا شکر بگ، کدخدا شهره میر، کدخدا قنبر بگ، کدخدا ملک میرزا، کدخدا شاه حسین، کدخدا شاه محمد، کدخدا موخان، کدخدا احمدبگ و …

  • آرامگاه حاج فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی و حاکم استان ایلام پشتکوه در جوار حرم معصومه در شهر قم

    آرامگاه حاج فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی و حاکم استان ایلام پشتکوه در جوار حرم معصومه در شهر قم

  • قلمرو سلجوقیان در زمان مرگ ملکشاه، در ۱۰۹۲ میلادی. پایتخت این قلمرو اصفهان (ستاره در نقشه) بود.

  • اختلاف ملکشاه با خواجه‌ نظام‌الملک و قتل خواجه

    نمایی از مقبره خواجه نظام‌الملک وزیر ایران‌دوست ملکشاه

    اختلافات و مرگ خواجه نظام‌الملک

  • مرگ ملکشاه

    پایان کار ملکشاه سلجوقی و مسمومیت او

    نمایی از مقبره‌ی ملکشاه سلجوقی

  • نقش امپراتوری سلجوقیان

📙کتابنامه

  • ابن الایثر (۱۳۶۸)، کامل، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه علی هاشمی حائری و ابوالقاسم حالت، ج ۱۸، چاپ دوم، انتشارات علمی.
  • ابن الایثر (بی تا)، کامل، تاریخ بزرگ اسلام و ایران، ترجمه ابوالقاسم حالت، ج ۱۹، انتشارات علمی.
  • بنداری اصفهانی، فتح بن علی (۲۵۳۶ [۱۳۵۶]) زبدة النصرة و نخبة العصرة (تاریخ سلسله سلجوقی)، ترجمه محمد سن جلیلی، بنیاد فرهنگ ایران.
  • حسین، عبدالعظیم محمئ (۱۳۸۹)، ایران و عراق در عصر سلجوقی، ترجمه سید جلال موسوی و عبدالرحیم قنوات، اصفهان: جهاد دانشگاهی واحد اصفهان.
  • حسینی یزدی، محمدبن محمدبن محمدبن نظام (۱۳۸۸)، العراضه فی الحکایه السلجوقیه، به کوشش مریم میرشمسی، تهران: بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار یزدی.
  • الراوندی، محمدبن علی بن سلیمان (۱۳۶۴)، راحه الصدور و آیه السرور، به سعی و تصحیح محمد اقبال، با حواشی و تصحیحات مجتبی مینوی، چاپ دوم، تهران: امیرکبیر.
  • ستارزاده، ملیحه (۱۳۸۶)، سلجوقیان، چاپ سوم، تهران: سمت.
  • شبانکاره‌ای، محمدبن علی بن محمد (۱۳۶۳)، مجمع الانساب، به تصحیح میرهاشم محدشاه، تهران: امیرکبیر.
  • مجمل التواریخ و القصص (۱۳۸۳)، به تصحیح ملک اشعراء بهار، تهران: دنیای کتاب.
  • همدانی، رشید الدین فضل‌الله (۱۳۸۶)، جامع التواریخ (تاریخ آل سلجوق)، به تصحیح و تحشیه محمد روشن، تهران:میراث مکتوب.
  • باسورث، ادموند، کلیفورد (۱۳۶۲و۱۳۶۴)، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، ج ۲، چاپ دوم، تهران: امیرکبیر.

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌺صنایع دستی ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ : ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

🌺صنایع دستی ایل ملکشاهی

صنایع دستی

از دیرباز بافت قالی کردی (قالیچه درشت بافت)، سیاه چادر، جاجیم، گلیم ساده، نمد مالی (فرنجی)، چیغ بافی و گیوه دوزی در استان ایلام مرسوم بوده‌است؛ مردم ایل ملکشاهی نیز هم پای سایر ایل‌های استان ایلام در این زمینه قابلیت‌های خود را به ظهور رسانده‌اند.

قالی بافی

مواد اولیه بکار رفته در این‌گونه زیراندازها به‌طور عمده ابریشم بوده که در بیشتر موارد به صورت تمام ابریشم و در پاره‌ای از مواقع از کرک و ابریشم با هم در بافت فرش استفاده می‌شود برای بافت از دارهای فلزی عمودی و سایر ابزار نظیر دفه (دفتین)، قیچی، قلاب و چاقو استفاده می‌شود امروزه بخش عمده‌ای از زیراندازهای سنتی را فرش‌های گل ابریشم بارج شماره بالای ۴۰ و گلیم نقش برجسته (بعنوان اصیلترین صنعت دستی ایل ملکشاهی) را تشکیل می‌دهد که از اقبال خوبی نیز در بازارهای استان ایلام و ایران برخوردارند.[۲۹۱]

گلیم بافی

گلیم نقش برجسته از نظر اصالت و تولید مهم‌ترین و شاخص‌ترین صنعت دستی و بومی ایل ملکشاهی و سایر ایل‌های استان ایلام است که با توجه به نل چیز بودن سابقه بروز خلاقیت بافندگان چیره‌دست این استان در امر بافت گلیم نقش برجسته که تلفیقی از گلیم ساده و گره قالی در متن آن است، صحنه آشکار پهن دشت گلیم است که بافندگان بارعد همت دست‌هایشان باران جبین را بر آن باریده و گلستانی از گل‌ها رویانده‌اند تا چشم‌ها را نوازش داده و روح را جلا بخشند.[۲۹۱]

بافت سیاه چادر

در اصطلاح محلی به آن دوار (davar) گفته می‌شود که به‌طورمعمول توسط زنان عشایر ایل ملکشاهی و با استفاده از موی بز بافته می‌شود.

ازجمله ویژگی‌های سیاه چادر می‌توان به خواص فیزیولوژیکی موی بز اشاره کرد که برخلاف بقیه مواد در گرما منقبض و در سرما منبسط می‌شود و این به کاربرد ممتاز آن در سیاه چادر کمک کرده تا در تابستان منافذ سیاه چادر باز شده و هوای سیاه چادر خنک شود و در زمستان منافذ آن بسته شده تا از ورود سرما و باران پیشگیری شود.[۲۹۱]

جاجیم بافی

جاجیم بافته‌ای از پشم تابیده رنگی است که اغلب بافتی خشن دارد؛ در منطقه ملکشاهی به‌طور عمومی از الیاف لطیف پشمی دربافت جاجیم استفاده شده که به عنوان رختخواب پیچ کاربرد دارد. در بیشتر خانواده‌های ایل ملکشاهی از این نوع دستبافته‌ها برای پیچیدن یک دست رختخواب اضافی (جهت مهمان) استفاده می‌شود.

لازم است ذکر شود که در گذشته‌های نه چندان دور از این بسته‌های رختخواب که در کنار دیوار پیچیده می‌شده به عنوان تکیه گاهی مناسب برای مهیمان مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. علاوه بر این به‌دلیل تنوع رنگی جاجیمها. اتاق مهمانخانه زیبایی خاصی پیدا می‌کرده‌است چنان‌که از گفته‌های جاجیم بافان منطقه بر می‌آید حاکی از آن است که هنر جاجیم بافی از دیرباز در منطقه ایل ملکشاهی رواج داشته‌است.[۲۹۱]

نمد مالی

به‌دلیل بافت عشایری این ایل و تأمین مواد اولیه (پشم) مورد نیاز برای نمدمالی در داخل منطقه، از رونق خوبی برخوردار است البته به‌دلیل تأثیرات جوی این حرفه فصلی بوده و از اول تابستان تا ابتدای ماه سوم پاییز به مدت ۵ ماه در سال انجام می‌گیرد و فرایند تولید شامل تنیدن الیاف طی مراحل حلاجی کردن پشم لوله کردن و کوبیدن آن است که در نهایت منجر به تولید نمد زیرانداز، کلاه نمدی و پالتو نمدی (کینک یا فرنجی) خواهد شد.[۲۹۱]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

⬛پوشش ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ : ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

⬛پوشش ایل ملکشاهی

پوشش مردان ملکشاهی

پوشش مردان ملکشاهی به نحوی بود که نشان دهنده میزان جنگاوری آن‌ها باشد. ستره و عبای بلند، خُفتان، شلوار کردی، استفاده از بُگده (یک نوع خنجر خمیده و کوتاه)، شال، شنگ قطار (قطار فشنگ)، تفنگ، گرز، شمشیرهای بلند در پوشش و تزیین لباس مردان ایل ملکشاهی دیده می‌شد.

فَرَجِی (Faraji) یاکَرَک (Karak) یا کَپنَک (Kapnak)

نوعی بالاپوش مردانه و از جنس کرک می‌باشد که به‌طور عمده در نواحی عشایری ملکشاهی برای فصل سرما مورد استفاده قرار می‌گیرد و مانند پالتو بلند بوده و دارای آستین غیر کاربردی می‌باشد و زیر آستین‌ها سوراخی برای عبور دست‌ها تعبیه شده‌است.

سُخمه (Soxma)

مانند «فَرَجی» بوده لیکن مقداری اندکی آستین داشته و بسیار کوتاهتر از آن می‌باشد. رنگ فرجی و سُمخه به نوع کُرک بستگی دارد.

عَبا (Abā)

پارچه‌ای نازک و توری مانند و در رنگ‌های تیره و سنگین و بلند می‌باشد و نوع دیگر آن که به «قَترَه» نیز معروف است از نخ پشم گوسفند یا پشم شتر (بشتر) توسط زنان محلی بافته می‌شود.

خُفتان (Xwftān)

نوعی پالتو مردانه و از جنس مخمل مشکی یا سرمه‌ای است که به‌طورمعمول فاقد هر گونه تزئینات بوده و جیب در طرفین دارد و در گذشته مورد استفاده مردان به عنوان بالاپوش بوده‌است و شبیه «کَمَر چین» زنانه می‌باشد با این تفاوت که فاقد هر گونه تزئینات است.

دِشداشه (DeŠdāŠe)

نوعی پیراهن بسیار بلند و آستین دار می‌باشد که به‌طورمعمول در قسمت گردن چند دکمه داشته و گشاد و تا روی پاها می‌رسد و از جنس‌های مختلف ولی به‌طور عمومی تک رنگ و نازک می‌باشد.

شِوال (Ševāl)

شلوار مردان (به‌ویژه در نقاط عشایری و روستایی) از جنس تی‌ترون و امثالهم و همواره تک رنگ می‌باشد و در قسمت باسن و ران‌ها بطورکامل گشاده و در پائین هم باریک می‌شود. به شکلی که برای هر شلوار چند برابر نیاز واقعی پارچه به کار برده می‌شود و در گویش محلی به آن «شِوال جافی» یا «شِوال کُردی» می‌گویند. در نقاط شهری و پرجمعیت درصد مردان استفاده‌کننده از این شلوار بسیار کم می‌باشد.

کِلاش(Kwlās)

کلاش نوعی کفش (امروزه مردانه و در گذشته هم مردانه و هم زنانه) است که توسط مردان با نخ پنبه و جوال دوز به شیوه‌ای خاص روی یک قطعه لاستیک پهن به اندازه کمی بزرگتر از کف پاها بافته می‌شود. این لاستیک از روده داخلی چرخ‌های کهنهٔ اتومبیل تهیه می‌گردد؛ و امروزه در برخی نقاط عشایری و روستایی ملکشاهی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

کِلاو = کُلاه (Kelaw)

به غیر از کلاه‌های وارداتی گوناگونی که به‌طور عمومی برای محافظت از سرما یا گرما در فصول مختلف گاهی به کار گرفته می‌شود بسیاری از مردان ایل ملکشاهی از نوعی کلاه یا عرقچن کوچک استفاده می‌کنند که از جنس پارچه نخی سفید، یا راه راه و گاهی مشکی راه راه بوده و بر روی آن چفیه می‌بندند. این نوع عرقچن بیشتر در نقاط عشایری و روستایی بکار برده می‌شود. البته تنها مردان بزرگسال و کهنسال بیشتر از آن استفاده کرده و سایر مردان تنها گاهی چفیه به تنهایی به سر می‌بندند.

لَچِگ یا چفیه (Laceg)

چفیه یکی دیگر از سر پوش‌های مردان ایل ملکشاهی است که به‌طور عمومی وارداتی بوده و در اشکال مختلف مانند سفید، سفید راه راه، مشکی راه راه و گاهی زمینه سفید و رگه‌های قرمز یا سبز و گاهی دارای ریسه دار کناره می‌باشند که بیشتر به تنهایی به دور سر بسته می‌شوند. چفیه بیشتر کسانیکه به حج می‌روند از نوع چفیه با زمینه کرم و گل‌های بوته و برگ اسلیمی زرد طلایی که ویژه کشور عربستان است، که نشانهٔ حج رفتن آنان بوده و نوعی موقعیت اجتماعی فرد را نیز نشان می‌دهد.[۱۱۱][۲۸۷]

موسی اسدی، با پوشاک کردی. نمونه‌ای از پوشش قدیمی مردم ملکشاهی که شباهت بالایی به پوشش قدیمی مردم کلهر دارد.

پوشش زنان ملکشاهی

لباس زنان ملکشاهی با سادگی و پوشیدگی اش شناخته می‌شود. این پوشش با پاره‌ای تفاوت شبیه دیگر لباس زنان غرب ایران است.

سرپوش یا «سَروَن (Sarwan)

در گذشته زنان مقداری از موی طرفین سرخویش را پس از بافتن در دو طرف صورت آویزان می‌کردند و به آن «چَتر» می‌گفتند و این عمل تنها برای زیبایی بوده و بقیه موی سر بطورکامل پوشانیده می‌شد. «سرون» نوعی پوشش سر برای زنان است که متشکل از کلُاه یا عرقچن، یک یا دو عدد «گُل ونی» (گُل بندی = آذین یافته با گُل) و گاهی «هَبَر» یا نوعی چفیه سیاه رنگ رگه دار می‌باشد که به دور عرقچن بسته شده و حجم بزرگی را تشکیل و مقداری از اضافه آن‌ها برای زیبایی به پشت آویزان می‌گردد.[۲۸۸][۲۸۹]

روسری یا «بان سری» (Bāsary)

روسری همان پارچه رنگی و گلدار و در رنگ‌ها و طرح‌های مختلف است که در بیشتر نقاط کشور رایج بوده و امروزه به‌طور تقریبی تمامی دختران و بسیاری از زنان جوان از آن و به تنهایی استفاده می‌کنند.

گُل وَنی (Golwany)

نوعی سرپوش از جنس حریر، ابریشم یا نخی می‌باشد که در اندازه‌های مختلف کوچک و بزرگ تولید می‌گردد و جنس آن نازک بوده و زمینهٔ مشکی داشته و با گل و بوته و نقش‌های ساده اسلیمی در رنگ‌های سفید و قرمز یا سبز و گاهی نارنجی و آبی و زرد تزئین گردیده‌است. از «گُل وَنی» برای پوشش سر استفاده می‌شود و گاهی به مانند روسری یا بر روی عرقچن یا با بستن دو عدد یا بیشتر آن‌ها به همدیگر یک سرپوش بزرگتر تشکیل می‌دهند. زنان ایل ملکشاهی آن را به صورت سه گوش روی سر انداخته و سرپوش «هَبَر» را روی آن بر دور سر می‌بندند.

مَقنا یا مَقنَه (Maqnā)

پارچه‌ای به‌طور تقریبی نازک و مشکی (گاه رنگ‌های دیگری مانند قهوه‌ای، سبزتیره، خاکستری و..) که عرض آن حدود ۷۰ سانتیمتر می‌باشد و بیش از ۱/۵ متر طول دارد و به صورت دو قطعه می‌باشد که از کناره و در جهت طول به هم بافته شده‌اند مقنا سرپوش ویژه زنان عرب زبان بوده و از این مناطق وارد دیگر نواحی استان ایلام و به خصوص ایل ملکشاهی شده‌است و به علت راحتی و پوشاندن تمام سر و گردن و قسمتی از سینه و مشکی بودن رنگ مورد قبول و پسند زنان میان سال و مسن بیشتر نقاط قرار گرفته و می‌رود تا به تدریج جایگزین سایر پوشش‌های زنانه گردد. زنان یک سر مقنا را روی سر گذاشته و مابقی آن را به دور سر و گردن تا سینه می‌پیچند و در نهایت برای آنکه بازنگردد به آن سنجاقی می‌زنند. زنان میان سال و مسن بیشتر رنگ‌های مشکی استفاده می‌کنند و رنگ‌های دیگر ویژه دختران و زنان جوان می‌باشد.

هَبَر (Habar)

یک نوع سرپوش مشکی و از جنس مخمل می‌باشد که سه گوش بوده و دو گوشهٔ آن بلند و مقداری باریک می‌باشد حاشیهٔ هَبَر دارای منگوله سیاه رنگ می‌باشد و هنگام بستن به دور سر، منگوله‌ها در چند ردیف، طرفین و جلوی سر را زینت می‌بخشند.[۲۸۸]

قَتِرَه (Qatra) (عبا)

نوعی چادر زنانه است که برخلاف چادرهای مرسوم دیگر نقاط کشور اولا بسیار بزرگتر بوده و ثانیا دارای مقداری آستین گشاد می‌باشد که با عبور دادن دست‌ها از آن‌ها دیگر نیاز چندانی به کنترل آن در بیشتر مواقع نیست. جنس قتره مختلف بوده بطورکل به رنگ مشکی و از پارچه‌های ساده و بدون نقش می‌باشد و برخی مواقع به حاشیه جلوو کناره آستین‌ها نوعی بافت مثلی و تا حدودی ریسه مانند دوخته می‌شود.[۲۹۰]

کَمَر چین (Kamarčin)

نوعی پالتو زنانه بود که به علت استفاده فراوان از نوارهای زربافت در تزئین آن از زیبایی خاص برخوردار و به‌احتمال زیاد نام آن نیز به همین خاطر باشد. جنس کمرچین از مخمل در رنگ‌های قرمز، جگری، سبز، سرمه‌ای و مشکی بوده و دارای آستین بلند، جلوباز، (به‌طورعینی شبیه پالتو مردانه) و جیب بادهانه کج در طرفین و کمربندی از جنس خود می‌باشد و بسته به سن و موقعیت مالی زن ممکن بود از تزئینات بیشتری برخوردار و چنانچه زن در سنین میان سالی یا کهنسالی بوده از رنگ‌های سنگین (مشکی، سرمه‌ای) استفاده می‌کرد. امروزه کمر چین بیشتر توسط پیر زنان در فصل سرما پوشیده می‌شود و قَتَره و بلوزهای جدید جای آن را پر کرده‌است.

کُلَنجَه (Kolanja)

کُلنجه نوعی دیگر از بالا پوش‌های زنان می‌باشد که از نظر رنگ، جنس، دوخت و تزئینات و کاربرد به‌طورعینی مانند کمرچین می‌باشد با این تفاوت که فقط اندازهٔ آن کمتر بوده و تا حدود زانو می‌رسد و در مناطقی که کمرچین کاربرد داشته مورد استفاده بوده‌است.

سُخمَه (Soxma)

نوعی بالاپوش دیگر است که از مخمل یا گاهی پارچه‌های رنگ دیگر و در رنگ‌های شاد و روشن (قرمز، جگری، سبز و…) دوخته می‌شود و فاقد آستین بوده و بطورکامل شبیه جلیسقه می‌باشد. در سُخمه حداکثر تزئینات بکار رفته و بیشتر این تزئینات شامل انواع آویزهای نقره‌ای و سکه‌های طلایی رنگ است که جلو و حتی پشت آن را فرا می‌گیرد و بدین لحاظ در گذشته توسط دختران و زنان جوان پوشیده می‌شد و بیشتر جنبه تزئینی برای مراسمات داشته‌است و زنان مسن و کهنسال هرگز از آن و به‌خصوص با تزئینات استفاده نمی‌کردند.

کِراس یا شَوو(Kerās, ŠaÜ)

همان پیراهن بلند و آستین دار زنانه است که اکثریت زنان روستایی و عشایر و قسمتی از زنان شهری نیز به عنوان تن‌پوش از آن استفاده می‌کنند این پیراهن بلند بوده و تا نزدیک روی پاها می‌رسد و گاهی در ناحیه کمر مقدار تنگ گشته ولی پائین آن بطورکامل گشاد می‌باشد و بسته به سن زن یا دختر رنگ و جنس آن تفاوت پیدا می‌کند به شکلی که به‌طور تقریبی تمامی زنان کهنسال و حتی برخی میان سالان تمایل شدیدی به پوشیدن پیراهن‌های با رنگ سنگین و به‌خصوص سرمه‌ای و تیره دارند و آن را نشانه سنگینی بزرگسالی می‌دانند.

شِوال(Šewāl)

به‌طور کلی شلوار محلی زنان ایل ملکشاهی به دو فرم عمده می‌باشد یک شلوار کُردی که به‌طورمعمول از جنس تی ترون و نخی به رنگ تیره یا سرمه‌ای و امثالهم می‌باشد که در قسمت بالا و ران‌ها گشاد بوده و به طرف ساق پا باریک می‌گردد و در قسمت کمر به وسیلهٔ کِش محکم می‌گردد و فاقد هر گونه تزئین بوده و گاهی در طرفین جیب درونی دارد. تنها تفاوتی که با شلوار مردان دارد این است که محل دوخت جای کِش آن به بیرون می‌باشد و این نشانه برای مشخص شدن شلوار زن از شلوار مرد است. نوع دوم که بیشتر به «بی جامه» معروف است از جنس‌های مختلف و گل دار بوده و فاقد جیب می‌باشد و با کِش در قسمت کمر محکم می‌گردد و در برخی تزئینات مثل نوار دو زری و غیره به آن می‌افزایند.

قی‌وَن (Qaywan)

پارچه‌ای بلند و یک رنگ که از آن به عنوان شال کمر استفاده می‌شود و امروزه در نقاط عشایری و روستایی ملکشاهی به صورت محدود به‌خصوص در فصل کار کشاورزی مورد استفاده قرار می‌گیرد.[۲۸۸][۲۸۹]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📗آداب و رسوم ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

📗آداب و رسوم ایل ملکشاهی

آداب و سنن ایل ملکشاهی نشأت گرفته از آداب و سنن اقوام کرد آریایی است.[۲۷۶]

هوره

نوعی آواز بلند است که می‌توان آن را تراژدی نامید که نمودار خواندن و بازگو کردن واقعهٔ جدی از وقایع تاریخی است و انسان را سخت متأثر می‌کند. کردها در گذشته در هنگام جنگ با بیگانگان این نوع آواز را می‌خواندند و به هیجان می‌آمدند.[۱۱۱] احتمال آنکه هوره از اهورا گرفته شده باشد بسیار زیاد است که در اصل از سروده‌های اصیل حماسی اهورایی بوده‌است.[۲۷۶]

چمری

از منسجم‌ترین و ماندگارترین رسوم عزاداری مردم ملکشاهی مراسم چمر است که به‌طورمعمول برای افراد سرشناس و بزرگان انجام می‌گیرد و اغلب در این مراسم از عموم ایل‌ها و طایفه‌های استان دعوت می‌شود و گروه‌هایی از شعرا در مدح بزرگان و خصایص نیک متوفی اشعاری بر زبان می‌رانند و برخی دیگر هم این اشعار را همخوانی می‌کنند. زنان در یک گروه و شانه به شانه در حالی‌که پارچه سیاه بلندی به طول ده‌ها متر در مقابل گرفته‌اند و مردان هم در حالی‌که علم‌هایی که بر روی آن‌ها اسامی امامان و معصومین نگاشته شده و پس از مدتی آن را به شخص دیگری می‌رسانند دایرهٔ میدان چمر را تشکیل می‌دهند. در قسمتی از محل این مراسم تفنگ، دوربین، وسایل شکار، البسه و… شخص متوفی بر روی مادیان زیبایی که با پارچه‌های رنگارنگ تزئین شده قرار می‌دهند.[۱۱۱]

مراسم عروسی سنتی در ایل ملکشاهی

در عروسی سنتی وقتی که داماد، عروس را از مادیان پیاده می‌کند و بایستی عروس را بر دوش بگیرد، طوری‌که پای عروس به زمین نرسد تا در حجله قرار گیرد.[۲۷۷]

این کار می‌تواند به دلایل ذیل باشد:

۱- این کار بازمانده ازدواج ربایشی در قدیم می‌باشد که هم‌اکنون به صورت نمادین و نمایشی برگزار می‌شود.

در دوره بیابان‌گردی، مرد شکار چی چوبدستی خود را برمی‌داشت و به قبیلهٔ دیگر می‌رفت و دختری را می‌ربود و به مرور زمان مرد به جای چوبدستی هدیه لایقی را به پدر زن تقدیم می‌کرد و ازدواج از راه خرید و فروش جای ازدواج از راه اسیر ساختن را گرفت و امروزه رسم ازدواج مخلوط عجیبی از اسارت و خرید و فروش است.[۲۷۸]

ویل دورانت می‌نویسد که در اسپارت، داماد برای تصاحب عروس می‌بایست عروس را به زور از خانه‌اش بیرون کشد ولی عروس هم موظف بود در مقابل او ایستادگی کند، از این رو بود که نزد اسپارت‌ها کلمه زناشویی به معنی ربودن بود.

امروزه رسم ربایش همسر منسوخ شده‌است، اما بقایای آن در ازدواج شبه ربایشی دیده می‌شود، در این نوع ازدواج، مرد با اسب به دنبال عروس رفته، به ربایش نمایشی آن می‌پردازد. ازدواج شبه ربایشی که در ایالات ایران مشاهده می‌شود مظهر کوشش جامعه در راه انطباق سنت‌ها با شرایط جدید اجتماعی است.

مک لنان می‌نویسد: فاتحین در جنگ، هر زنی را که اسیر می‌کردند متعلق به خود می‌دانستند. به زعم وی چون قبایل ابتدایی همیشه درحال جنگ با یکدیگر نبوده‌اند لذا تنها راه ازدواج، دزدیدن زنان و دختران همسایگان بوده‌است.

در تورات به عروس دزدی یهودیان اشاره شده‌است: مردان قبیله بنیامین خود را میان تاکستان پنهان می‌کردند و دختران شیلوه را می‌ربودند.

امروزه برخی از مناطق ایران در عادات و رسوم و تشریفات مربوط به عروسی نشانه‌های رمزی مربوط به گریز دادن عروس مشاهده می‌شود. در فیلم هفت عروس برای هفت برادر، این پدیده به نمایش گذاشته شده‌است.[۲۷۹]

۲- بر دوش گرفتن عروس توسط داماد نشانه حس مالکیت، تصاحب و اقتدار داماد بر عروس است. مرد با این کار وانمود می‌کند من مالک این زن هستم و او را با قدرت تصاحب کرده‌ام.

بزرگی جثه در مردان امکان غلبه آنان بر زنان را فراهم می‌آورد. فعالیت مداوم جنس ماده در انسان اولیه و نحوه فعالیت زنان در جوامع شکارچی و گرد آورنده مواد غذایی به‌احتمال زیاد در تلاش مردان برای تملک بر زنان مؤثر بوده‌است.[۲۸۰]

ویل دورانت می‌نویسد: زن برای مرد همچون جایزه‌ای است که باید آن را بر باید و مالک شود، جفت جویی، جنگ و پیکار است و ازدواج تصاحب و اقتدار.[۲۸۱] غیرت مردان حس تملک است که با رقابت، سخت‌تر و تیز تر گشته و اثبات حق تملک و مالکیت است. زن می‌داند وقتی در نظر مردش مطلوب است که مرد حس کند پایه تملکش بر او متزلزل است.[۲۸۲]

۳- بر دوش گرفتن عروس و نرسیدن پای او به زمین شاید بازمانده تمتع جنسی به زور باشد تا تداعی شود عروس با پای خود و با میل خود به حجله نرفته‌است.

ویل دورانت می‌نویسد: تمتع جنسی به زور، شکل ابتدایی عشق بوده‌است که یاد آن به صورت اسطوره موجودی نیمه مرد –نیمه انسان، که زنی زیبا را تعقیب و تصاحب می‌کرده، هنوز در ذهن باقی است. امروزه یاد مانده‌ای از این زن ربایی در مراسم ازدواج لاتینی‌ها یعنی مردم ایتالیا، فرانسه، اسپانیا و آمریکای جنوبی به چشم می‌خورد. بعد از مراسم عقد، عروس با پای خود وارد خانه داماد نمی‌شود، باید او را از زمین بلند کند و به حجله ببرد تا با پای خود وارد حجله نشده باشد.[۲۸۳]

در عروسی سنتی عروس را با پای خود به خانه داماد می‌فرستند. این کار می‌تواند به دلایل ذیل باشد:

۱- درآوردن کفش از پای عروس می‌تواند نشانه تسلط داماد بر عروس، برقراری ارتباط خودمانی عروس با خانواده داماد و احترام به مالکیت داماد و نداشتن حق مالکیت زن در خانه داماد باشد. در بررسی نمادها، پا نماد قدرت و نماد ورود و خروج است و می‌تواند نشانگر مفهوم فرماندهی باشد. اصطلاحات «از پا افتادن»، «از پا انداختن» کنایه از بی توان و بی قدرت یا شدن است و «پادار» به معنی نیرومند و مقاوم است.

«پای کسی به جایی رسیدن» یعنی به آن منطقه یا مو موقعیت دست یافتن. در مراسم ازدواج مسیحیان در کلیسا، عروس سعی می‌کند نفر اولی باشد که پایش را روی قالی صورتی می‌گذارد. این عمل عروس به معنی تسلط او بر داماد است در مراسم ازدواج در ترکیه بعد از انعقاد عقد بین عروس و داماد، هرکدام سعی دارند که زودتر از دیگری پای خود را پای دیگری بفشارد تا بدین صورت برتری او در زندگی زناشویی آینده تضمین گردد.

وقتی داماد برای بردن عروس به منزل عروس پا می‌گذارد یعنی قدم برای به‌دست آوردن او برداشته‌است. در بین قزاق‌ها در این مرحله داماد با کفش وارد منزل عروس، به نشانهٔ مقاومت در برابر این خواست به شکل نمادین در کفش او آب می‌ریزند.

ژان سرویه در کتاب درهای سال می‌گوید: راه رفتن با کفش یعنی تملک زمین. درآوردن کفش نشانهٔ اولین قدم ارتباط خودمانی است؛ و قتی کسی کفش خود را در ورود به محلی درمی‌آورد نشانه احترام به مالکیت و همچنین سنت‌ها ی آن خانه است. در سرزمین‌های اسلامی، غریبه باید بدون کفش از آستان منزل میزبان عبور کند، این عمل نشان دهنده آن است که این غریبه هیچ دعوی یا حقی بر ملک یا اجازهٔ هیچ‌گونه بهره‌وری از آن را ندارد. زمین مسجد و حرم به انسان‌ها تعلق ندارد و برای راه رفتن در آنجا باید پابرهنه شد.

  1. مردم معتقدند کفش نشانه تنگی و تنگدستی و اگر عروس با کفش به خانه بخت برود و دچار فشار و تنگدستی می‌شود. در کتب تعبیر خواب، دیدن کفش در خواب به زن تعبیر شده‌است.
  2. شاید یکی از علل جا گذاشتن کفش در منزل پدر بدین خاطر است که عروس از خانه پدر پایش کوتاه شود و اگر کفش بپوشد شاید برگردد و امید به بازگشت داشته باشد.
  3. این کار بازمانده‌ای از رسم ازدواج ربایشی است، چون وقتی مردی، دختری را می‌ربود به صورت ناگهانی او را از خانه‌اش بیرون می‌کشید و سریعا بر دوش می‌گرفت و فرار می‌کرد و فرصت کفش پوشیدن وجود نداشته‌است.[۲۷۷]

در بیشتر مناطق روی سر عروس تور سفیدرنگ می‌اندازند ولی در مناطق کردنشین به جای تور سفید از تور قرمزرنگ به نام تارا (که‌ژاوال) استفاده می‌کنند. همچنین سایر لباس‌های عروس نیز قرمزرنگ هستند. به نظر پژوهشگر علل اهمیت رنگ سرخ در عروسی سنتی شامل موارد ذیل است:

  1. رنگ قرمز، عشق و روابط عاطفی را افزایش می‌دهد.
  2. رنگ سرخ نماد شادی و نشاط و موفقیت و پیروزی در راه حق می‌باشد.

بهترین رنگ‌ها سرخی بود و آن از خورشید به وی می‌رسد.

۳- رنگ سرخ منادی تملک و تصرف است. همچنین رنگ سرخ نماد عشق و بالندگی و هیجان است.[۲۸۴]

  1. رنگ سرخ یا رنگ‌های گرم در پوشاک، نمادی از احساسات، هیجان و اشتیاق هستند. رنگ سرخ روشن نمادی از تیزی و تندی، زیبایی، قدرت، مولد حرکت، بخشندگی، جوانی، سلامتی و ثروت است.
  2. در مناطق کردنشین بر سر عروس‌ها تور قرمز رنگ می‌اندازند. در مناطق کردنشین، حتی رنگ لباس‌های عروس اعم از سُخمه (soxma)، خفتان(Xeftăn) و کُلَنجه (koĺanja) و کمربند عروس (شَمله) (Šameĺa) همگی قرمز رنگ هستند. حتی کف دست، پا، موی سر عروس و دست و پای گوسفند قربانی عروسی را هم با حَنا قرمز می‌کنند و عروس را نیز اغلب بر مادیان قرمز رنگی سوار می‌کنند و برای سرشیرینی (خلعت داماد برای خانوادهٔ عروس) هم یک قاطر قرمز رنگ طلب می‌کنند و کف پای عروس را هم به خون آغشته می‌کنند و به سرخی (خون آلود بودن) دستمال شب زفاف بسیار اهمیت می‌دهند.[۲۷۷]

پیروان میتراییسم به رنگ سرخ علاقه داشتند و رنگ سرخ، رنگ متعلق به میترا است. میترا همان خدای عهد و پیمان و دوستی هند و ایرانی است.

امروزه در غرب ایران (مناطق کردنشین) هنوز هم آثار و نمادهای آیین میترا (مهرپرستی) در آداب و رسوم و رفتارهای مردم وجود دارد. مذهب یارسان در غرب ایران، بازماندهٔ مهرپرستی می‌باشد. مهرپرستان همدیگر را یار خطاب می‌کردند. واژه یارسان یعنی یار خورشید. چون مهرپرستان، خورشید (sun) را مظهر میترا می‌دانستند و Sunday (یکشنبه) هم روز متعلق به خورشید بود. شاید تور قرمزرنگ سر عروس و اهمیت به رنگ قرمز در مناطق کردنشین و هندوستان، بدین خاطر است که هنوز هم کردها و هم هندی‌ها نمادهای میترا (خدای هند و ایرانی) را بیشتر از بقیه حفظ کرده‌اند. در هند بر سرِ عروس تور قرمز و بر پیشانی زنان و به‌خصوص عروس‌ها، خال قرمز رنگی می‌گذارند.

جان هینلز می‌نویسد: مرتبه دوم آیین تشرف میترا، مرحله همسر است که نماد آن عروس بود و شخص تشرف یافته همچون عروسی به ازدواج کیش مهر درمی‌آمد. وی نیم‌تنه زرد کوتاهی که نوارهای سرخی داشت برتن می‌کرد و گمان می‌کردند که صاحب چنین مرتبه‌ای از پشتیبانی ونوس (زهره یا ناهید) برخوردار است.

خاستگاه مهرپرستی ایران است و زمان پیدایش آن معلوم نیست اما آنچه مشخص است این است که نخستین بار مهرپرستی در غرب ایران رواج یافته‌است. درویشان، علی‌الهی‌ها، همچنین یارسان (اهل حق)، در غرب ایران به آئین میتراییسم (مهرپرستی) بسیار شبیه هستند.

در عروسی سنتی کمر عروس را حین خروج از منزل پدرش با دستمال می‌بندند (سه گره می‌زنند) و داخل دستمال، نان می‌گذارند. این کار می‌تواند به دلایل ذیل باشد:

۱- کمربند عروس نشانه وفاداری، پاکدامنی و نکاح است. عروسِ کمربنددار نمایندهٔ اسفندارمذ است. در گزیده‌های زاداسپرم کُشتی را اول بار سپندارمذ (فرشته زمین) پدیدآورد. اسفندارمَذ فرشته زمین و زنان درستکار و پاکدامن و شوهر دوست و خیرخواه است.

کمربند ونوس (cestus) کمربندی است که در یک ازدواج مشروع، نشانه نکاح و شادمانی طرفین توسط زن بافته و توسط شوهر گشوده می‌شود. سوءاستفاده از آن در یک ازدواج نامشروع واژه‌های بی‌تقوا(incestum)یا بی‌عصمت(ungirdled)را از واژهٔ ذکرشده به وجود آورده‌است. همچنین اصطلاح incest به معنی زنا با محارم از واژه لاتینی incestum یا بی‌تقوا ریشه گرفته‌است.

کمربند آفرودیت/ونوس به دارندهٔ آن جذابیت جنسی می‌بخشد. همچنین هرا/جونو صاحب کمربند بود. در روزگار باستان، به کار بردن کمربند، دلالت بر وفاداری در ازدواج داشت. کمربند مریم عذرا دلیل عفت یا پاکیزگی و نیز نشان توماس تردیدکننده بوده، سه سوگند رهبانی فقر، عفاف و اطاعت به وسیلهٔ سه گرهی نشان داده می‌شود که در کمربند راهبان فرقه فرانسیسکن بود.

۲- نشانه کمر بستن به حل مشکلات است. کمر علامت و نشانهٔ قدرت، باروری و مقاومت در برابر سختی هاست و «کمرِ کسی شکستن» کنایه از طاقت و توان او از بین رفتن و قدرت تحمل او تمام شدن است.

کمربند وقتی به کمر بسته می‌شود اطمینان، آسایش، قدرت و نیرو می‌دهد. «کمر بستن» مصمم و آماده شدن به انجام کاری، عزم کردن و «کمر به کاری بستن»، با تصمیم و آمادگی به آن پرداختن است. در معنی مخالف این، «کمرگشادن»، از کار بازماندن و ترک فعالیت معنی می‌دهد.

  1. کمر بستن یعنی کمرِ همت به خدمت و بندگی و طاعتِ شوهر بستن، سرسپردگی، تسلیم و تعهد به خدمت شوهر یا کمرِ بندگی به طاعت خدا بستن. بستن کمربند نشانهٔ تسلیم، وابستگی و محرومیت دلخواه یا تحمیل شده از آزادی است. اصطلاح «کمربسته» کنایه از آمادگی برای خدمت‌گذاری و مطیع فرمان بودن است. همچنین «کمردار» و «کمربند»، خدمتگزار معنی می‌دهد.
  2. کمربند؛ نماد پشتیبانی، پاکی، نیرو و حصارِ حفاظتی است. کمربند، نماد پشتیبانی، پاکی و نیرو است و شخص را از حملهٔ ارواح خبیث در امان می‌دارد و مانند حصار دور شهرها آن‌ها را از شر دشمن حفظ می‌کند. در مراسم سرسپاری در هند، استاد وقتی کمر سرسپرده را می‌بندد، در هر دور، می‌گوید: کمربندِ مقدسِ خدای بانویِ محبوب، به خاطر قوهٔ نفسهایش پر از نیرو است و پوستمان را پاک می‌کند و از طلسم و جادو حفاظتمان می‌کند.

علاوه بر دستمالی که روز عروسی بر کمر عروس می‌بستند، عروس یک کمربند از جنس پشم بافته شده به رنگ قرمز به نام شه‌مله نیز زیر آن دستمال بر کمر می‌بست. شه‌مله، شبیه کُشتی (کُستی) زرتشتیان است. کُشتی که آن را بندِ دین هم می‌گویند بند سفید و باریک و بلندی است که از هفتاد و دو نخ پشم سفید گوسفند بافته شده‌است. هر فرد زرتشتی پس از ۱۵ سالگی بایستی آن را بدور کمر ببندد (کشتی را سه دور بر دور کمر می‌بندند).

کُستی کمرِ بندگی است و طاعت داشتن خدای عزوجل. زنار و کشتی، نوعی پیمان و قول گرفتن هستند یعنی متعهد به دین و قول.

  1. کمر بستن عروس یعنی عروس از جهت پشتیبانی‌های مادی و معنوی پدر و مادر کمربسته باشد.
  2. گره زدن بر کمربند (دستمال) نشانهٔ تثبیت وضعیتی معلوم است و نماد پشتیبانی است و برای پیشگیری از چشم زخم هم بکار رفته‌است. گره زدن می‌تواند موجب تثبیت وضعیتی معلوم باشد. «گره بستن» کنایه از محکم و استوار کردن و «گره زدن» کنایه از ارتباط دادن و مرتبط کردن است.[۲۷۷]

در آسیای میانه گره‌ها نقش مهمی در عشق و ازدواج دارند. در یک تصنیف کولی آمده‌است: چه کسی پیش می‌بیند آینده‌ام را؟، چه کسی فردا باز خواهد کرد گره‌های چادر شبی ام را که تو بر سینه‌ام بسته‌ای؟ در آسیای میانه لباس عروس دارای کمربندی بافته با گره‌هایی برای حفاظت از چشم بد است. در سنت اسلامی، گره نماد پشتیبانی است. اعراب، ریش‌های خود را برای رفع چشم بد گره می‌زنند.

در عروسی سنتی ایل ملکشاهی، در لای دستمالی (کمربندی) که بر کمر عروس می‌بستند مقداری نان می‌گذاشتند که بعد از باز کردن کمربند در شب زفاف توسط داماد، بایستی هر دو از آن نان بخورند؛ که اولین نشانهٔ همسفرگی است. نان نماد برکت است و این که از پیشانی این عروس، داماد به نان و نوایی برسد.[۲۷۷]

رقص در ایل ملکشاهی

رقص کردی (هه‌ڵپه‌ڕکێ) که در میان مردم این منطقه رایج است از روزگاران قدیم وجود داشته‌است. رقص در این خطه دارای اقسام متفاوتی است که برخی از آن‌ها منسوخ شده‌اند. برخی از رقص‌های مرسوم عبارتند از: چه پی، فه تای، قلای، پشت پا، دوجار الپر، ژنانه و… که از این میان «فه تای» دارای حرکاتی سریع و زیباتر است و جوانان به آن علاقه‌مند هستند.[۱۱۱]

رقص‌ها در ایل ملکشاهی با حرکات پا انجام می‌شوند و حرکت دست‌ها، شکم و باسن در رقص‌های ملکشاهی معمول نیست. این کار می‌تواند به دلایل ذیل باشد:

۱- چون منطقه ملکشاهی کوهستانی است، بنابراین برای تقویت پاها، رقص‌های این منطقه همگی با حرکات پا انجام می‌شود.

قطب‌الدین صادقی می‌گوید: یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های رقص کردی، پایکوبی یعنی کوبیدن پا بر زمین است. خیلی از رقص‌ها هست که کوبشی نیست، نرم است؛ ولی رقص کردی به پا زیاد اهمیت می‌دهد چون رقصی است که متعلق به کوهستان است و کوهستان پاهای نیرومند لازم دارد.

۲- معیشت بیشتر مردم ملکشاهی زندگی دامداری که در آن پا بیشتر اهمیت دارد.

در مناطقی مثل ملکشاهی که شیوه معیشت، دامپروری و دامداری است پا بسیار اهمیت دارد و مردم این منطقه اگر از کسی تقدیر کنند می‌گویند: «پایار بُوِی» یعنی پادار (پایدار باشی). بنابراین اهمیت دادن به پا در رقص‌هایشان آشکار می‌شود. اما در مناطقی که دارای دشت‌های وسیع هستند و معیشت کشاورزی دارند، دست، بیشتر اهمیت می‌یابد و رقص‌هایشان بیشتر با دست انجام می‌شود و اگر بخواهند از کسی تقدیر کنند می‌گویند: «دستت درد نکند» «دستت بی بلا». یک ضرب‌المثل در ملکشاهی زبانزد عام و خاص است که به خوبی نشان می‌دهد اهمیت پا مربوط به دوران مادرسالاری و دامداری، و اهمیت دست مربوط به دوران پدرسالاری و کشاورزی است: دَسم بِشکی نه پایَم، باوَم بمری نه دایَم؛ یعنی: دستم بشکند نه پایم، بابام بمیرد نه مادرم؛ یعنی پایم و مادرم بهتر از دستم و پدرم می‌باشد.

۳- رقص با پا یا پایکوبی برای بیدار کردن زمین جهت باروری است که جنبه اسطوره‌ای- آئینی دارد. «در پایکوبی ضربه‌هایی برای بیدار کردن زمین، بر زمین می‌کوبند، چون انسان‌ها فکر می‌کردند با این طریق می‌توانند زمین را بارور کنند تا به محصول بیشتری دست پیدا کنند. از این رو مردان برهنه می‌شدند و لخت روی زمین می‌رقصیدند. اما الآن این فراموش شده ولی در ناخودآگاه به یاری طلبیدن آن همچنان نزد ما وجود دارد. رقصِ شلم یکی از جنبه‌های رزمی، زخمی‌هاست. زخمی‌هایی هستند که با یک پا می‌رقصند که این همان اسطورهٔ قدرت است. یک نوع رقص کردی نیز داریم که شکلی است از حمله و عقب‌نشینی، یک، دو، سه و چهار حمله می‌کند و یک، دو و سه، تمرین حمله و عقب‌نشینی است، منتها به شکل بسیار باشکوه آن و بعد آرام آرام با پا دانه را در زمین فرو می‌برند و ناگهان خودشان را بالا می‌کشند انگار آرزویی است که این دانه رشد کند. تمام این حرکات ریشه‌های اسطوره‌ای دارد و در ارتباط با معیشت و زمین است».

۴- پایکوبی باعث تنفس و تخلیهٔ انرژی زمین، پیوند با زمین و پیشگیری از زلزله می‌شود.[۲۷۷] خانم دکتر هاژه کلاویر می‌گوید: وقتی ۵۰ یا ۱۰۰ یا ۲۰۰ نفر کرد، رقص و پایکوبی انجام می‌دهند انرژی را از زمین خارج می‌کنند و زمین به علت این حرکت، نفس می‌کشد و دیگر نمی‌لرزد؛ به‌طورمثال در استانبول ترکیه زمین‌لرزه روی می‌دهد به این خاطر است که آنجا زمین بیمار است و هلپرگه صورت نمی‌گیرد و زمین مجبور است زلزله کند، در آنجا انسان با زمین پیوند ندارد، ولی کرد با زمین در ارتباط بوده و با زمین پیوند دارد.

رقص، بازتابش شرایط جغرافیایی است یعنی هر منطقه‌ای بنا به شرایط جغرافیایی یک سری ریتم‌ها آفریده تا رابطه اش را با طبیعت هموار کند و حیات خود را تضمین نماید. درس بزرگی که رقص به ما می‌آموزد معنای سمبلیکی که دارد، نشان دادن شور و انرژی انسان در جمع، نشان دادن عمر جامعه و از دست ندادن خوشبینی به زندگی است.

قطب‌الدین صادقی می‌گوید: در بعضی عروسی‌ها شرم می‌کنم، گاهی حتی مردها رقص‌هایی می‌کنند که براساس اندام‌های جنسی است، این ظلمی است که به رقص رفته‌است، این رقص‌ها دل بهم زن هستند، این نوع رقص‌ها با رقص کردی در تعارض آشکارند چون رقص کردی، آئینی است.

اهداف رقص‌های آئینی عبارتند از: الف) دست یافتن به شادی ب) گرایش به تعادل و توازن که به ما آرامش می‌بخشد. ج) بیرون ریختن انرژی اضافی در انسان که اگر آن انرژی دفع نشود انسان بیمار می‌شود مثل آبی که اگر بماند تبدیل به گنداب می‌شود و نه تنها تن پژمرده می‌شود بلکه روح هم پژمرده می‌شود. د) بیان خوش‌بینانه انسان نسبت به زندگی؛ به‌طورمثال در ایلام، متأسفانه، در بهترین ماه‌های سال (بهار) فصل عشق، شکوفا شدن زندگی، زمین و طبیعت هر ماه ۳۸ نفر خودسوزی می‌کنند چون روح مردم بر اثر سال‌ها در خط اول جنگ بودن و مشکلات دیگر پژمرده‌است. یک سری برنامه هنری شامل موسیقی و رقص ترتیب دادند، خودکشی و خودسوزی به ۸ نفر در ماه رسید.

رقص کردی به هیچ وجه برای جلوه فروشی نیست، یک رقص دسته‌جمعی است که دارای ارزش‌های معنوی، اجتماعی و اسطوره‌ای است. در واقع حرکتی است که انسجام وحدت قوم و قبیله را نشان می‌دهد. آیین‌ها و مراسم، لباسی است که بر تن اسطوره می‌پوشانند، اسطوره یعنی تکرار این آیین‌ها، با هر تکرارِ رقص، شما بار دیگر اسطوره را زنده می‌کنید. این انسجام و وحدت برای فرهنگ‌هایی که همیشه در طول تاریخ مورد تهاجم و تاخت و تاز واقع شده و ناامنی‌های جغرافیایی، تاریخی و معیشتی دارند (مانند کردها) نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای ایفا کرده‌است.

کزازی می‌گوید: داستان هلپرگه یا رقص آئینی در فرهنگ کردان بسیار پیچیده‌تر از آن است که ما بینگاریم. رفتاری است به آئین، به اندام و موزون که در هنگام شادمانی به آن دست می‌یازند. این‌گونه رقص و پایکوبی در سرشت و ساختار گیتی هم وجود دارد، رقص تنها از آن آدمیان نیست، همهٔ هستی می‌رقصند؛ از آن جنین که در زهدان مادر نهفته‌است تا در جهان بسیار خرد، آن ریزه‌های بنیادین که بر گرد هستی رقصانند و آن جهان بسیار بزرگ، که در آن اختران بر گرد خورشید می‌رقصند. رقص از این دید نشانة نیایش، زندگی، پویه، جنبش، تکاپو زیستن در گیتی است؛ ما تا به گروثمان و نیروانا نرسیده‌ایم ناچاریم از رقصیدن، اگر خود در بیرون نرقصیم یاخته‌ها در درون ما می‌رقصند. شما زمانی که بسان آن کرد ناب ایرانی می‌رقصید، با همه پدیده‌های هستی، با جهان بسیار خرد، با جهان بسیار بزرگ پیوند می‌گیرید به گونه‌ای جاودانه و رازوارانه.

آنگاه که زبان از بیان احساسات ناتوان می‌ماند، اعضا به یاریش شتافته و احساسات درونی انسان را به تصویر می‌کشند تا پتانسیل نهفته، آزاد شده و روح از بند عقده‌های گوناگون رهایی یابد.

در عروسی سنتی در بین همهٔ کردها و همچنین ایل ملکشاهی، سَرچوپی بسیار اهمیت دارد. دستمالی که رهبر (سردسته) هر گروه رقص در دست می‌گیرد و آن را در هوا می‌چرخاند «چووپی یا سه‌رچووپی» نام دارد. سَرچوپی جنبه‌هایی نمادین به شرح ذیل دارد:

  1. سَرچوپی نماد پرچم است. همچنان‌که هر کشوری یا گروهی پرچمی دارند، دسته رقص نیز بایستی یک سَرچوپی داشته باشند.
  2. سَرچوپی سمبل رهایی و پرواز دارد و بادی که به آن می‌خورد یعنی حرکت و جنبش. در واقع سَرچوپی بیان ایدئولوژی است، در پشت این سرچوپی یک مرام و تفکر هست. دستمال نمادی است برای کل حرکت گروه که همه ما را به پویایی دعوت می‌کند یعنی می‌گوید مثل این باد باید پویا و رها بود و حرکت کرد و گرنه می‌توانستند با دست برقصند.
  3. سَرچوپی نماد رهبر و آزادی عمل رهبر است: چون سرچوپی‌کش الگویی را می‌آورد ولی کل گروه نظم خود را رعایت می‌کنند. او ده جور داوناسیون و حرکات ریز انجام می‌دهد ولی گروه حق ندارد ریتم را به هم بزند. در طول تاریخ هر جمعی به یک رهبری که آزاد باشد و بتواند حرکت کند اعتقاد داشتند.
  4. سَرچوپی سمبل رابطه زمین و آسمان است. پرچم و دستمالی که به اهتزاز درمی‌آید پیوند دهنده زمین و آسمان است یا پیوند دهنده انسان و خداست.[۲۷۷]

رقص‌ها در ایل ملکشاهی همگی به صورت دایره‌ای اجرا می‌شوند. دایره در وهلهٔ اول نقطه‌ای است گسترش یافته، سمبولیسم یا تفسیر نمادین آن دربر گیرنده مفاهیم کمال، یکپارچگی و نبود هر نوع تمایز و تفکیک است.[۲۸۵] دایره رمز تطور و وجود پیاپی زندگی است، دایره حریم یکرنگی، دوستی، صمیمیت و تجمع است. دایره تجلی نظم زمینی و کیهانی است.

تمام رقص‌ها متعلق به دوران کشاورزی است (در بین‌النهرین حدود ۸۵۰۰ سال پیش از میلاد وارد دوره کشاورزی شدیم). ما تحت تأثیر انقلاب کشاورزی با مفهوم زمان آشنا شدیم، با مفهوم دایره و رویش آشنا شدیم. در رقص کردی، دایره، بسیار اساسی است. این شکل دایره را در تقویم و ساعت کشف کردیم چون برای کاشتن دانه نیاز به زمان و تقویم و حرکت ستارگان داشتیم. تطبیق سال اساطیری با سال طبیعی، به خاطر آن است که زمان از بین نرود و به همین دلیل یکی از مهم‌ترین شکل‌هایی که کشف کردند، شکل برگشت دایره است. البته قبل از دوره کشاورزی یعنی در دوره دامداری، در دوره‌ای که انسان‌ها جستجوی عذا می‌نمودند، شب‌ها پشت به تاریکی و رو به منبع آتش می‌نشستند و چشم به چشم هم می‌دوختند تا مراقب دشمن‌هایی باشند که به‌احتمال زیاد از پشت می‌آمدند، و نیز برای اینکه از تاریکی نترسند، دایره را آن وقت شناختند، ولی اوج شناخت دایره در دوره کشاورزی است و اینکه یک بار دیگر ما به تناسخ و چرخش فصول رسیدیم. شکل دایره تنها برای رجعت به این زمان اسطوره‌ای نیست بلکه تکرار این دایرة کامل برای کشتن ترس و برای تقویت روح جمعی نیز هست. بازگشت به آغاز چیز، ازلیت گمشده‌ای که انسان همواره در جستجویش هست، هیچ رقص کردی نیست که دایره نباشد. تکرار شکل دایره در رقص، برای این است که امنیت روانی فرد در دل جمع نشان داده شود.[۲۸۶]

در عروسی سنتی در ایل ملکشاهی، عروس بعد از رفتن به خانهٔ داماد، بایستی به چشمه برود و هفت مشک را پر از آب کند. در عروسی سنتی پر کردن هفت مشک آب توسط عروس به این نیت صورت می‌گیرد که عروس بارور شود و ۷ پسر به دنیا بیاورد. از دید اسطوره‌ای آوردن آب از چشمه وظیفه خانم‌هاست، چون محرم هستند و چشمه، و زمین در اسطوره‌ها مؤنث بوده و مرتبط با آناهیتا (الههٔ آب و باروری) هستند همچنین شاید یکی از علل این کار پرآب شدن چشمه باشد؛ چون عروس، مظهرِ باروری است. در قدیم برای پرآبی قنات مراسم عروسی قنات را برگزار می‌کردند.[۲۷۷] «آداب و رسوم مربوط به آناهیتا (ناهیدپرستی) همگی ارتباط پیدا می‌کند به آب و ریزش باران و جریان رودخانه‌ها و حفر و نگهداری قنوات، کیفیت ازدواج و مناسبات میان زن و مرد، مسائل مربوط به زایش انسان‌ها و گوسفندان»

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🔵زبان و ادبیات ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🔵زبان و ادبیات ایل ملکشاهی

کردی ملکشاهی یا ملگشای از گونه‌های کردی زبان کردی جنوبی است.[۲۶۰][۲۶۱][۲۶۲] دانشنامه اتنولوگ از معتبرترین دانشنامه‌های جهان، پروفسور اِوا اِپلر از گروه زبان شناسی دانشگاه روهمپتون و دانشگاه کمبریج و همچنین گروه زبان شناسی دانشگاه پنسیلوانیا گویش ملکشاهی (ملگشای) را در زیر رده گویش‌های جنوبی کردی در کنار گویش‌هایی نظیر فیلی و کلهری تقسیم‌بندی کرده‌اند.[۲۶۳][۲۶۴][۲۶۵][۲۶۶] زبان و گویش کردی ملکشاهی از بکرترین و دست نخورده‌ترین گویش‌های اصیل کردی شمرده می‌شود که به‌دلیل عدم استفاده از لغات بیگانه همچنان اصالت خود را حفظ نموده‌است. زبان کردی ایلامی [لهجه ملکشاهی] رابطه نزدیکی با زبان ایرانی میانه (پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی) دارد، از مقایسهٔ واژگان کردی ایلامی [لهجه ملکشاهی] با زبان ایرانی میانه به این نتیجه می‌توان رسید که بسیاری از واژگان پهلوی با واژگان کردی ایلامی لهجه ملکشاهی هم ریشه‌اند و ساخت‌های هجایی یکسانی دارند. این هم آوایی، در بسیاری از افعال، مفاهیم سیاسی، دینی و اجتماعی، مشاغل، اسامی خاص، اسامی عام، عبارات ساده و حتی اصطلاحات عامیانه دیده می‌شود.[۲۶۷] همچنین واکه‌های پسین و پیشین و میانی زبان پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی با واکه‌های پسین و پیشین و میانی زبان کردی ایلامی (لهجه ملکشاهی) از نظام آوایی یکسانی برخوردارند.[۲۶۸] لهجه ملکشاهی شباهت‌هایی را نیز با گویش کرمانجی دارد و در این دو گویش می‌توان ساخت‌های هجایی یکسان و کلمات مشابه فراوانی را مشاهده کرد.[۲۶۹][۲۷۰][۲۷۱] شعر درمیان مردم ملکشاهی رواج بسیاری دارد به‌طوری‌که شاعران بسیاری در این ایل به پا خاسته‌اند، البته لازم است ذکر شود که این شاعران ذاتی و خدادادی شاعر بودند که ازجمله آنان می‌توان به زنده یادان حاتم عباسی، علی داراخانی، ولد چتر به‌سر، جمشید بگ، حمدالله گرگی زاده و سلیم دیواشی اشاره کرد.[۲۷۲]

اشعاری در مدح ایل ملکشاهی

شاعر معاصر لرستانی غلامعباس ریاحی متخلص به آریا اشعاری را در مدح ایل بزرگ ملکشاهی به چاپ رسانده‌است:[۲۷۳][۲۷۴]

کنون خوانمت من زایلی دلیرکه دارم ملک شاهی اش نام ویر

دلیر و نژاده به ایران زمیننشیمن به سنندج، ایلام، عراقش چنین

همه گُرد و رزمی، دلیر، با نژادچنین مردمی کم ندارم به یاد

کنون گویم از بخش‌بندی به ایلکه دشمن کشیدند، همه‌شان به میل

نخست طایفه آید و پس بنه مال و مالسرانی که به تاریخ ندارند هَمال

بزرگی که ایلش کند فرّهیکه حاجی فرامرز و کنیه اش بود اسدی

طایفه‌های که خوانم من از نام آنهمه مهربان؛ سربلند در جهان

خَمیس و رسول وند، نقی و گُلاندر آنجا فراوان بود پهلوان

خلیل وند و روسگه، خلف مهر شادکه میهمان نوازند و بر دوست یاد

دوبگ دارد آن قوم در این دو بینیکی کاظم و آن دگر هم حسین

زقیطول و کلوند و باولگ گردزچه؛ کس چو نامی از اینها نبرد؟

سپس کل کل و قطره سیه آیدشبلندی ایران زآن بایدش

چو کوکی و خیرشه برم نامشانخداوند، جانم نگهدارشان

شکربگ، سپس هم علی را نظرکه بودند همه در پی صد خطر

دو قرصه، کناری وند دل پاک و جانهمه گفتمی از دلیر مردمان

اشعار حماسی در ارتباط با پهلوان موسی خمیس

موسای دڵاوه‌ر دیاری وه خاتِرپه‌ڵەوانێ بۊ ده دەرگای قاجِر

پەڵەوان دەربار شاهەنشای قاجارچنگ خسەڵ گیانێ هه جور کەفتار

پەڵەوان موسا وه زیەم و زیخاوکوتایێ زەمین کردێ سەد تیکاو

پەڵەوان دەربار شاهەنشای قاجاربۊ وه سەردار ده سپاه قاجار

یەڵ گورزدین وەند رستەم سانیکرد وە خوڵەکوو سپاه عوسمانی

معنای شعر:

موسی دلاور را به خاطر داری؟ که پهلوان دربار قاجاریه بود.

در میدان کشتی بر سر بازوبند پهلوانی ایران، پهلوان ناجوانمرد دربار شاهنشاه قاجار با چنگ انداختن بدنش را مانند کفتار زخمی‌کرد.

پهلوان موسی با وجود زخم و درد ناشی از نبرد، آن پهلوان را طوری بر زمین زد که احساس می‌کردی صد تکه شده‌است.

پهلوان اول دربار شاهنشاه قاجار در دوره قاجاریه یه سرداری سپاه نیز منصوب شد.

در روز نبرد با سپاهیان متجاوز عثمانی، پهلوان موسی خمیس ملقب به یل گرزدین وند و رستم ثانی سپاه عثمانی را در هم کوبید و به خاکستر تبدیل کرد.[۱۱۱]

اشعار حماسی در ارتباط با فتح نامه ایل ملکشاهی و بریدن گوش سپاهیان عثمانی

حمدالله گرگی زاده این اشعار را به زبان کردی ملکشاهی سروده‌اند:

ئیمه مەڵکشای شێره کوڕیمنئیمه گووش رومیەل، ده بن بڕیمن

رومیل زەمانه، هەم کەرن غەڵەتتاگووشیلیان بڕین، ده نام حەڵەت

وە باڵ بەستاو، قەڵب خۊنالیگووشیان کرن وبن، دانانێ والی

منظور از رومی: دشمن، عثمانی----کرن وبن: اسارت.

معنای شعر: ما شیر مردهای ملکشاهی هستیم. ما گوش‌های سپاهیان رومی (عثمانی) را بریدیم. رومی‌های زمانه (عثمانی‌ها) غلط کردند که به فکر تجاوز به ایران افتادند تا در مراتع حلت (زمین‌های گرمسیر ملکشاهی) شکست خوردند و به اسارت گرفته شدند و گوش‌هایشان بریده شد.

مەڵکشای ئەو هِنزا تو بیاراو خاتِرگۊە و لۊت بڕین بار سەد قاتر

معنای شعر: ملکشاهی را آن هنگام به یادآور که گوش و بینی به اندازه بار صد قاطر بریدند.[۲۷۳]

اشعاری دربارهٔ قیام ایل ملکشاهی بر ضد رضا شاه

نمونه اشعاری که در گذشته راجع به قیام شاه‌محمد یاری از طایفه نقی که به مخالفت با رضاخان پهلوی برخاست و در عصر رضاشاه سروده شده است:[۲۷۵]

شامه‌حمه‌د چۊ شێر ده فێر فەت بۊهەزار نیرووی ئامادەی خەت بۊ

کی چۊ شامگه ده تاریخ نام برد؟ده سپای میرپەنج لەشکر کەشی کرد؟

شامگەی نەقی دەو دەسه شێرەیلحەیف تا سەر نەما دەور دەلیرەیل

دەور دەلیرەیل حەیف نەما تا سەرشامگه نەقی ده تەخت مەمبەر شاهی

شامگه چۊ نادر ئەفشارسەفته ده تاریخ سەد دەور ڕووژگار

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌺فرهنگ ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ :

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

🌺فرهنگ ایل ملکشاهی

ایرج افشار سیستانی خصلت‌های آنان را اینچنین بیان کرده‌است: مردم ایل ملکشاهی صادق، ساده، متدین، سلحشور، باگذشت و مهمان نوازند و در عین حال تندخو، کم حوصله و جنگاورند.[۲۵۷] رستم رفعتی مردم ایل ملکشاهی را اینچنین بیان کرده‌است: ایل ملکشاهی به رشادت و انجام وحدت مشهورترین ایل غرب ایران و استان ایلام است و در حقیقت مرزداران همیشگی غرب ایران بوده‌اند.[۲۳۹] اسلام الغربی العباسی انساب‌شناس مصری چنین می‌نویسد: مردمان ایل ملکشاهی با افتخار نمودن به فرزندان پسرشان، شجاعتشان و اسب‌هایشان شناخته می‌شوند و موقعیت‌های تاریخی بی‌شماری را به سبب شجاعتشان به دست آورده‌اند.[۲۵۸] جعفر خیتال در رابطه با شجاعت و میهن‌پرستی و بیگانه ستیزی امرای ملکشاهی چنین می‌نویسد: ایل ملکشاهی نیرومندترین ایل غرب ایران است. امرای ایل ملکشاهی، بر راه‌های نزدیک منتهی به سرزمین تحت قلمرو خود خاکستر می‌پاشیدند تا اگر بیگانه‌ای بدون خبر و اطلاع آنان پای بدین سرزمین بگذارد، از وجودش مطلع شوند و بعدها نیز بدان بیگانگان حمله‌ور می‌شدند و به جز آن که آنان را به قتل می‌رساندند، تمامی امول و احشام آن‌ها را نیز به تاراج می‌بردند.[۱۲۰]

جشن شب چله

مراسم شب اول چلهٔ کوچک، در گذشته، به ترتیب زیر بر پا می‌شد: جوانان با رفتن به جلو سیاه چادرها (دوارها) می‌گفتند: امشب اول بهار است خیر به این خانه ببارد و بعد با چوب دستی به چادر می‌زدند و از نو می‌گفتند: امشب اول بهار است خیر به این خانه ببارد. صاحب چادر، مقداری آرد، قند و چای به آنان می‌داد. جوانان آرد، قند و چای جمع‌آوری شده را به بیابان می‌بردند، آتش می‌افروختند و آردها را با پیاز، زردچوبه و روغن بز مخلوط می‌کردند و نوعی نان به نام پَپِک می‌پختند. این نان ضخیم و گرد، ۳ تا ۶ کیلو وزن داشت و داخل آن یک مهرهٔ تسبیح آبی بزرگ می‌گذاشتند، و بر این باور بودند، که هنگام تقسیم نان، هر کس که مهره سهم او شود، در آن سال شانس به او روی خواهد آورد، مراسم جشن شب چله از سر شب تا صبح ادامه می‌یافت.[۲۵۹]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜تاریخچه ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ :

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

📜تاریخچه ایل ملکشاهی

ایل ملکشاهی از قدیمی‌ترین و ریشه دارترین ایل‌های ایران است که بنا به روایتی نسب به امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک و جمشید شاه اسطوره‌ای ایران[۵۲][۱۷۲] و بنا به روایت دیگر نسب به سلطان ملکشاه سلجوقی می‌رسانند.[۱۷۳][۱۷۴] شرف خان بدلیسی در کتاب شرفنامه بدلیسی چنین می‌آورد: ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک ملکشاهی به کثرت عشایر و قبایل و ازدحام اعوان و انصار در میان کردستان مشهورند و با افتخار به سرزمین ایران خدمت نموده‌اند و حاکم علی‌حده در میان ایشان نصب شده‌است. وسعت ولایت امیران این ایل در میانه کردستان به مثابه‌ای وسیع است که خواص و عوام به خصوص سلاطین و حاکمان در نامه‌ها و اسناد و احکام، اطلاق لفظ کردستان را بر قلمرو ولایت ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک ملکشاهی می‌کنند.[۴۶][۱۷۴] در ولایت چمشگزک سلسله امرائی به فرمانروایی برخاستند که نخستین امیر آنان ملک محمد نام داشته و بعد از وی پسرش ملکشاه به حکومت رسیده‌است. خاندان ملکشاهی چمشگزک در اندک مدتی قدرت و نیروی زیادی پیدا کرده و بر بسیاری دیگر از نواحی آن اطراف استیلا یافتند و حتی در دوران حکومت مغول، تیموریان و سلاطین قراقویونلو امارت خود را حفظ کردند. نخستین امیر قدرتمند چمشگزک امیر ملکشاه بن محمد بود. ملکشاه امیری شایسته، با اطلاع و معلومات کافی از امور کشور داری بوده‌است و به علت قدرتی که داشته به فکر استقلال قلمرو خود افتاده و به این منظور در سال ۵۹۶ هجری قمری در مقابل سلطان سلجوقی قد علم کرد و بر مناطق وسیعی استیلا یافت اما عاقبت در سال ۵۹۸ هجری قمری ناجوانمردانه به دست سلیمان بن قلیچ ارسلان سلجوقی کشته شد. پس از کشته شدن ملکشاه پسرش مَلِک محمد بر سریر امارت نشست و از نو در احیای امارت موروثی چمشگزک کوشید و آن را سر و سامانی دوباره داد و بر قلمرو پیشین پدرش دست یافت.[۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷] اولین حاکم شناخته شده این خاندان که بر اساس کتیبه ها شناخته می‌شود، خالد الملکیشی الکردی است که پنج پسر به نام‌های: جلال، محمود، احمد، علاءالدین علی و کیقباد داشت.[۱۷۸] در زمان اوزون حسن آق‌قویونلو، که قصد قلع و قمع دودمان‌های محلی مرتبط با قراقوینلوها را داشت؛ شیخ حسن کرد، امیر جوان چمشگزک، هجوم آق قویونلوها و خربنده‌لوها به چمشگزک را دفع کرد و اعقاب وی تا زمان شاه اسماعیل یکم صفوی استقلال خود را حفظ کردند. بعد از شیخ حسن پسرش سهراب بیگ حاکم چمشگزک بود و پس از او حاج رستم بیگ چمشگزگ بر سریر حکومت نشست.[۱۷۹]

دوره صفویه

سلطان محمد دوم عثمانی پس از غلبه بر حسن بیگ بایندوری، نامه‌ای به حاج رستم بیگ چمشگزگ، نوه امیر شیخ حسن، نوشت و از وی طلب همراهی کرد اما حاج رستم بیگ چمشگزگ دعوت او را قبول ننموده و قلعه کماخ را به عثمانی‌ها تسلیم نکرد. شاه اسماعیل یکم صفوی در ۹۱۲ ه‍. ق، نورعلی خلیفه، از امرای قزلباش، را برای تسخیر ولایت چمشگزک فرستاد. حاجی رستم‌بیگ، چمشگزک را تسلیم نورعلی خلیفه کرد و خود به خدمت شاه اسماعیل یکم رسید. شاه نیز ناحیه‌ای از توابع عراق را در عوض ولایت چمشگزک به او داد.[۱۷۶][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳] مردم چمشگزک به سبب رفتار ظالمانه نورعلی خلیفه و کشتار عده بسیاری از عشایر ملکیشی چمشگزک، با او مخالفت کردند و پیکی نزد حاج رستم بیگ چمشگزگ در عراق فرستادند، اما هم‌زمان جنگ چالدران میان اسماعیل یکم صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی درگرفت و حاج رستم بیگ چمشگزگ که در رکاب شاه اسماعیل یکم صفوی بود، در جنگ کشته شد. پیرحسین‌بیگ، فرزند حاج رستم بیگ چمشگزگ، با شنیدن خبر قتل پدرش از قلمرو حکومت پدرش حاج رستم بیگ چمشگزگ در عراق با این تصمیم که به ملازمت سلاطین چراکسه مصر در آید عزم سفر نمود، ولی در اثنای راه ممای بیگ حاکم ملطیه او را تشویق کرد که برای انتقام گرفتن از نور علی خلیفه قزلباش به سلطان سلیم اول بپیوندد. پیر حسین بیگ پند و راهنمایی او را به کار بست و در آماسیه به سلطان سلیم اول پیوست. سلطان از شهامت و بی‌باکی او بسیار خوشش آمد و به محمد پاشا میرمیران مرعیشی فرمان نوشت که به همراهی پیرحسین بیگ، چمشگزک را از نیروهای نور علی خلیفه باز پس گیرد و در اختیار پیر حسین بیگ قرار دهد. پیر حسین بیگ قبل از آنکه نیروهای محمد پاشا میرمیران مرعیشی برسند، با سپاهی از مردم چمشگزک به نبرد با نورعلی خلیفه برخاست و در اندک مدتی نیروهای نور علی خلیفه قزلباش را شکست داد و او را به قتل رساند. او سی سال بر چمشگزک حکومت کرد و یکی از امرای توانای چمشگزک شد. پس از مرگ پیرحسین‌بیگ در ۹۵۱ ه‍. ق، فرزندان او بر سر جانشینی توافق نکردند.[۱۷۶][۱۸۴][۱۸۵]

از پیر حسین بیگ ۱۶ پسر بر جای ماند؛ ۱- خالد بیگ ۲- محمدی بیگ ۳- رستم بیگ ۴- یوسف بیگ ۵- پیلتن بیگ ۶- کیقباد بیگ ۷- بهلول بیگ ۸- محسن بیگ ۹- یعقوب بیگ ۱۰- فرخشاد بیگ ۱۱- علی بیگ ۱۲- کلابی بیگ ۱۳- کیخسرو بیگ ۱۴- کیکاوس بیگ ۱۵- پرویز بیگ ۱۶- یلمان بیگ، که هر کدام دم از حکومت جداگانه می‌زدند و حاضر از اطاعت از بزرگتر خود نبودند، سرانجام قلمرو حکومت چمشگزک به سه قسمت تقسیم شد؛ «مجنکُرد»، «پرتک» و «سُقمان». ناحیه «مجنکُرد» به امیر محمدی بیگ، ناحیه «پرتک» به رستم بیگ و ناحیه «سُقمان» به کیخسرو بیگ رسید.[۱۷۶][۱۷۷][۱۸۶]

بعد از امیر ملکشاه و حاج رستم بیگ چمشگزگ چند نسل که آخرین آنان امیر عالیجاه شه میر (شیه میر) ملکشاهی از امرای دوره صفویه بود ریاست ایل ملکشاهی را بر عهده داشت. رؤسای ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک ملکشاهی را بنا به گفته بدلیسی میر می‌خواندند که امارت و حکومت را به ارث می‌بردند که شه میر جد بزرگ طایفه‌های گرزدین وند آخرین امیر بزرگ این خاندان به‌شمار می‌رفت که بر قلمرو وسیعی از کردستان، درسیم کردستان ترکیه و منطقه پشتکوه استان ایلام کنونی حکومت می‌نمودند و وجود قلعه کماخ در دیاربکر ترکیه و قلعه جوق در شهرستان ملکشاهی در استان ایلام مؤید این موضوع است.[۱۸۷][۱۸۸][۱۸۹]

شه میر ملکشاهی جد بزرگ طایفه‌های گرزدین وند، آخرین امیر بزرگ اتحادیه ایلی چمشگزک و از امرای نامدار دورهٔ صفویه، دارای فرزندانی به اسامی: خمیس، کاظم بیگ، شکربیگ، حسین بیگ، رستم بیگ (روسگه)، نقی (نظربیگ)، خداداد، ملگه و شیه وردی بود، که خلف این اسامی که ذکر کردیم، طایفه‌هایی را به همین نام‌ها تشکیل داده‌اند. این طایفه‌ها، نام خود را نیز به سایر طایفه‌های ساکن در منطقه داده و به ایل ملکشاهی چمزی نامیده شدند.[۹۵][۱۹۰]

شرف خان بدلیسی در کتاب شرفنامه بدلیسی در ارتباط با جد بزرگ طایفه‌های گرزدین وند امیر الامرای کردها در سال ۱۰۰۵ هجری قمری چنین آورده‌است: «او الحق مردیست به زیور فهم و فراست آراسته و بحلیه عقل و کیاست پیراسته در حفظ و حراست ولایت و ضبط و صیانت عشیرت از امثال و اقران ممتاز و منفرد در امور جهانداری و تدبیر دنیا داری در میانهٔ حکام کردستان بر همگنان سرافراز و از حیثیات جبلی در فن موسیقی از علمی و از عملی پیشتر و راست کار و سر حلقهٔ عشاق دایره ادوار است و در فنون سخاوت و اقسام فتوت و مروت و شجاعت یگانه اعصار و ثانی حاتم و اسفندیار با خورد و بزرگ به طریق مدارا و مواسا سالک و به جمیع ادوات و آلات ظروف و اوانی حکومت مالک بالفعل.»[۱۹۱]

دوره افشاریه و زندیه

ذکر نام عالیجاه توشمال خمیس ملکشاهی پدر پهلوان موسی خمیس سر توشمال و رئیس ایل ملکشاهی در کنار نام سایر رؤسای ایلات و طوایف پشتکوه (استان ایلام) در جلسه رؤسا و سران ایلات و طوایف پشتکوه (استان ایلام) در دورۀ والی گری اسماعیل خان والی فیلی و پادشاهی کریم خان زند به تاریخ رجب 1171 ه.ق مطابق با 1758 میلادی و اسفند 1136 خورشیدی(کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)

در اواخر دوره افشاریه و زندیه، «خمیس ملکشاهی»، رئیس ایل ملکشاهی و فرزند ارشد شه میر ملکشاهی، به‌دلیل این که قدرت جسمی خارق‌العاده (معجزه آسا) داشته‌است، معروف برادران شد و والی اسماعیل خان – والی لرستان و ایلام کنونی – وی را به فرماندهی نظامی منصوب نمود و حسن خان والی نوه اش را به نزد وی فرستاد تا قیام عشیره مالیمان (مال هومان) را سرکوب نماید. علاوه بر این، خمیس مردی رقیق‌القلب و انسان‌دوست بود و بعد از سرکوب کردن قیام عشیره مالیمان (مال هومان)، اجازه نداد «خورگه» پسر رئیس عشیره مالیمان (مال هومان) را به قتل برسانند و وی را از مرگ نجات داد. در همین دوران ریاست ایل ملکشاهی به عهده خمیس ملکشاهی بود.[۶۰][۱۲۰][۹۵][۱۱۱][۱۹۲][۱۹۳][۱۹۴]

در دوره پادشاهی نادر شاه افشار امرای چمزی ایل ملکشاهی در بسیاری از جنگ‌ها، ازجمله جنگ با ترکمن‌ها در سال ۱۱۴۷ ه‍.ق و تسخیر بلخ در سال ۱۱۴۹ ه‍.ق و تسخیر قندهار در سال ۱۱۵۱ نادر را یاری کردند.[۱۹۵][۱۹۶]

در اواخر پادشاهی نادر شاه افشار، خمیس – رئیس ایل ملکشاهی – به‌دلیل سنگینی بار مالیاتی نادر شاه، قیام نمود و شورش طایفه‌های فیلی را رهبری کرد.[۵۷][۱۱۱] در کتاب تاریخ جهانگشای نادری آمده‌است؛ جمعی از سرکردگان طایفه فیلی [بزرگان ایل ملکشاهی به ریاست خمیس شه میر]، حدود بیست نفر از محصلان مالیاتی نادرشاه را به قتل رساندند و چون طایفه‌های دیگر از چنین اقدام فیلی‌ها مطلع شدند، آن‌ها نیز، محصلان مالیاتی خود را به قتل رساندند.[۱۹۷][۱۹۸]

مروی در عالم آرای نادری در این مورد می‌گوید: چون مقدمهٔ زجر و سیاست به سرحد افراط رسید، جمعی از سرکردگان طایفهٔ فیلی [ایل ملکشاهی و در رأس آن‌ها خمیس شه میر] متفق گشته، به قدر بیست نفر از محصلان دارای گیتی ستان نادرشاه را به قتل رسانیدند. چون طایفه‌های دیگر آن حرکت را دیدند هرکس محصلان مالیاتی خود را به قتل آورده، به جماعت ذکرشده ملحق گشتند.[۱۹۹]

حکم عالی شاهانه از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه و فتحعلی شاه قاجار مبنی بر ریاست ایل ملکشاهی پهلوان موسی خمیس گرزدین وند در متن سند آمده‌است حکم عالی آنکه نظر به حسن صداقت و حسن سلوک و خدمات ارزنده‌ای که از عالیجاه توشمال موسی به ظهور رسیده او را عالیجاه توشمال طایفه‌های چمزی ایل ملکشاهی و سایر طایفه‌های خورده کوب (هورده کو یا طایفه‌ها با جمعیت کمتر) نموده از این به بعد مقرر آنکه تمامی توشمالان و کدخدایان و ریش سفیدان و رعایای طایفه‌های چمزی ایل ملکشاهی و همچنین سایر طایفه‌های خورده کوب (هورده کو یا طایفه‌ها با جمعیت کمتر) عالیجاه توشمال موسی را بر تمامی توشمالان دیگر برتر دانسته از سخن و صلاح عالی او به‌خصوص احکام و تکالیف مالیاتی تجاوز و تخلف ننمایند و احکام و تکالیف وی را بر خود لازم دانسته و ملزم به اجرای آن هستند و تجاوز و تخلف از احکام عالیجاه توشمال موسی همانند تجاوز از احکام شاهزاده و شاه قاجار است. تاریخ سند ۱۲۲۲ هجری قمری برابر با سال ۱۱۸۵ خورشیدی

دوره قاجاریه

ایل ملکشاهی در دوره قاجاریه بارها پشتیبانی خود را از حکومت مرکزی انجام داده‌اند. این ایل چه در نبردهای چندگانه با امپراتوری عثمانی و چه در سرکوب شورش‌های داخلی همواره از پادشاهان قاجاریه پشتیبانی نموده‌اند و پادشاهان و شاهزادگان قاجاریه نیز با دادن القاب و عنوان‌های مختلف به رؤسای ایل ملکشاهی رضایت خود را از آن‌ها اعلام نموده‌اند.

خمیس از همسرش «شاهی» دو پسر به نام‌های: ملگه و موسی داشته‌است که در قدرت جسمی به پدر خود برده بودند. این دو پسر خمیس، یاغی بودند و سپاهیان فتحعلی شاه قاجار و شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه را که از راه‌هاگذار می‌کردند مورد غارت قرار می‌دادند و اموال ثروتمندان را به نفع ضعیفان می‌گرفتند و همین امر موجب محبوبیت آن‌ها در بین مردم شده بود.

خبر سرکشی این دو پسر خمیس به گوش فتحعلی شاه قاجار می‌رسد و از شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه فرزند ارشد شاه و حاکم خوزستان، لرستان، کرمانشاه و غرب کشور می‌خواهد آنان را به نزد او بفرستد تا مجازات نماید؛ ولی زمانی که این دو پسر خمیس را می‌بیند که دارای جسمی قوی هستند، حیرت کرده و آن دو را مورد آزمایش قرار می‌دهد و از پسر بزرگ خمیس می‌خواهد تا با پهلوان دربارش [پهلوان عسگر یزدی] کشتی بگیرد و با او شرط می‌کند، اگر بتواند پشت این مرد را به خاک بمالد، آنان را عفو می‌کند و در غیر این صورت هر دوی آنان را خواهد کشت.[۶۱][۲۰۰]
ملگه و برادرش در سیاه چادری تحت نظر بودند و در انتظار فرارسیدن زمان کشتی گرفتن بوده‌اند و موسی نظری به برادر خود می‌اندازد که مقداری نگران است. از برادر خود می‌پرسد: چرا نگران و در فکر فرورفته است؟
برادر نیز در پاسخ بدو از نتیجه و عاقبت این کشتی بدو می‌گوید: نگرانم که با آن مردی که کشتی می‌گیرم مرا بر زمین زند و شاه هردوی ما را به قتل برساند. موسی با شنیدن چنین حرفی از برادر، به شاه پیشنهاد می‌کند تا به جای برادرش ملگه با مرد شاه کشتی بگیرد.
موسی جد بزرگ خانواده‌های اسدی و داراخانی می‌باشد و ملگه جد بزرگ خانواده‌های رحیمی و عزیزیان. می‌گویند موسی دارای هیکلی بی‌نهایت تنومند بود و سینه‌هایی ستبر داشت به نحوی که در روز کشتی پهلوان دربار فتحعلی شاه قاجار با چنگ انداختن به سینه او یکی از سینه‌هایش را کند.
پهلوان موسی خمیس گرزدین وند توانست پهلوان شاه را برزمین زند و فتحعلی شاه قاجار فرمان داد هر دو برادر را بدین شرط که دیگر دست‌درازی به اموال سپاهیانش نداشته باشند از بند برهانند و پهلوان موسی خمیس گرزدین‌وند پهلوان اول ایران شد. فتحعلی شاه قاجار همچنین کمربندی جواهرنشان را به شخص پهلوان موسی خمیس گرزدین وند اعطا نمود که همواره در تمامی نبردها بر کمر این پهلوان بسته می‌شد. همچنین به همین دلیل نیز لقب امیر و توشمال به موسی و ملگه داده می‌شود و شاه آن‌ها را به ریاست ایلشان و سرداری سپاه ایران منصوب می‌نماید.[۶۰][۶۲][۱۲۰][۱۱۱][۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶] تا چند سال پیش بازوبند پهلوانی ایران زمین که به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند داده شده بود موجود بود ولی متأسفانه به‌دلیل بی‌توجهی تکه‌تکه شده و فروخته شد. لازم است ذکر شود برتری ایل ملکشاهی در نبرد با سپاهیان متجاوز امپراتوری عثمانی و دریافت فتح نامه مربوط به این خاندان (طایفه‌های گرزدین وند) می‌باشد. پهلوان موسی خمیس گرزدین وند سرداری این سپاه را بر عهده داشت.[۲۰۷]

پهلوان موسی خمیس گرزدین وند پهلوان ایران زمین در اوایل قاجاریه، ریاست ایل ملکشاهی و سردار سپاه ایران در نبرد با امپراتوری عثمانی

فتح نامه

فتح نامه فتحعلی شاه قاجار از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند جد بزرگ حاج فرامرز اسدی به پاس پیروزی بر سپاه امپراتوری عثمانی و تصرف شهرهای سلیمانیه، زور، موصل، کرکوک و سامرا و محاصره بغداد به تاریخ ذوالحجه ۱۲۳۶ هجری قمری مطابق با ۱۱۹۹هجری شمسی

زمین‌های گرمسیر استان ایلام به مساحت ۳۶۰۰۰ هکتار ملک حاج فرامرز اسدی بوده‌است که طی فرمانی (این فرمان در میان بزرگان ایل ملکشاهی به «فتح نامه» معروف است) از طرف فتحعلی شاه قاجار و با دستخطی از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه فرزند ارشد شاه،[۲۰۸] به تاریخ ماه ذوالحجه سال ۱۲۳۶ هجری قمری مطابق سال ۱۱۹۹ هجری شمسی به پاس رشادت ایل ملکشاهی در نبرد با متجاوزان عثمانی و تسخیر سلیمانیه، زور، موصل و کرکوک و سامرا و محاصره نمودن بغداد از شهرهای امپراتوری عثمانی به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند جد بزرگ حاج فرامرز اسدی و ایل ملکشاهی داده شده بود. گفتنی است بزرگان ایل ملکشاهی گوش راست تمامی اسیران سپاه عثمانی را بریدند و در کف دست راستشان نهادند و به پایتخت روانه ساختند.[۶۱][۶۲][۲۰۹][۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲] در این نبرد چهار هزار سپاهی از ایل ملکشاهی چمزی که شامل صد سوار مشهور از ایل ملکشاهی چمزی و صد مبارز گرز به دست از ایل ملکشاهی چمزی (که بعدها به پاس رشادتشان و استفاده از چماق و گرز در این نبرد و نبردهای قبلیشان به طایفه‌های گرزدین وند مشهور شدند، که عبارتند از: طایفه‌های خمیس، کاظم بگ، نقی، حسین بگ، رستم بگ، ملگه، شکربگ، خداداد و شیه وردی) و سه هزار و هشتصد پیاده‌نظام، به سرداری پهلوان موسی خمیس گرزدین وند در رأس سپاه ایران قرار گرفتند. به پاس این افتخار، نقش برجسته‌هایی از این دلاور مردان در باغ نظر شیراز و موزه پارس به یادگار مانده‌است.[۲۰۶][۲۰۷][۲۱۳][۲۱۴][۲۱۵][۲۱۶] حاج فرامرز اسدی پس از کودتای سال ۱۳۳۲ این زمین‌ها را طبق سند شماره ۵۶۶ و به تاریخ ۱۳ خردادماه ۱۳۳۵ در اداره ثبت اسناد استان کرمانشاهان به نام خود ثبت نموده بود. اما پس از انقلاب این زمین‌ها بدون هیچ دلیل قانونی توسط اداره منابع طبیعی استان ایلام مصادره گردید و به اشخاص دیگری تحویل داده شد.[۶۰][۱۱۱]

شمیم در کتاب خود، در مورد نقش ایل ملکشاهی چمزی به ریاست و سرداری پهلوان موسی خمیس و حسن خان والی- والی ایلام و لرستان - که در رکاب محمد علی میرزا دولتشاه شاهزاده قاجار و فرزند فتحعلی شاه قاجار بوده‌اند و به دولت عثمانی حمله برده و بغداد را محاصره کرده‌اند، چنین نوشته‌است: «سپاه دیگر ایران به فرماندهی دولتشاه، در حوالی شهر زور و کنار سیروان رود با کمک حسن خان فیلی و جنگجویان فیلی پشتکوه به خصوص ایل ملکشاهی چمزی (سند فتح نامه) سپاه محمد آقای کهیا و محمود پاشا را شکست دادند و فراریان ترک را تا کرکوک عقب راندند (اواخر ذو الحجه ۱۲۳۶و اوایل محرم ۱۲۳۷ هجری قمری). دولتشاه سلیمانیه را متصرف شد و از راه سامرا به طرف بغداد حمله برد. داودپاشا، حاکم بغداد، در محاصره افتاد و شیخ موسی پسر شیخ جعفر نجفی را برای شفاعت نزد دولتشاه فرستاد. اتفاقأ دولتشاه در همان اوقات بیمار شد و در محل طاق کسری وفات یافت(۲۶ صفر ۱۲۳۷ هجری قمری)[۲۱۷][۲۱۸]

هدایت در مورد رشادت سواران فیلی و به خصوص طایفه‌های گرزدین وند ایل ملکشاهی چمزی در حمله به سپاه عثمانی در سال ۱۲۳۶ هجری قمری و دریافت فتح نامه چنین نوشته‌است: «سواران فیلی در هلاک و قتل مبارزان ینی چری، با قابض ارواح، سهیم و شریک گشتند.»[۲۱۹][۲۲۰]

محمد تقی خان لسان الملک سپهر در کتاب ناسخ‌التواریخ در رابطه با حضور پهلوان موسی خمیس گرزدین‌وند در سپاه شاهزاده محمد علی میرزا قاجار چنین می‌نویسد: او - شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه- روز دیگر که خورشید سر بر زد، ساخته جنگ گشت و موسی و ده معلم انگریز -افسران انگلیسی مسئول زنبورک خانه و توپخانه- را با جماعتی از سرباز و سوار و توپخانه و زنبورک‌خانه از میان دره چنان‌که خصم ندیده و ندانست بفرستاد تا ناگاه از قفای دشمن درآیند و نبرد آزمایند و خود لشکر را جنبش داده میمنه و میسره راست کرد و بر فراز تلی صعود کرده جبین بر خاک نهاد و از کارسازِ بی‌نیاز طلب نصرت نمود و سخت بگریست. آنگاه به میان سپاه آمد. از دو سوی گیرودار دلیران بالا گرفت و دهان توپ و تفنگ صاعقه‌بار آمد و از خون مردان خاک میدان گونهٔ لعل و مرجان گرفت. رومیان (عثمانی‌ها) را مجال درنگ نماند، پشت با جنگ داده به یک بار روی برتافتند.

محمودپاشای بابان (حاکم شهر زور، سلیمانیه کنونی) و محمدآقا کهیا وزیر سلطان محمود دوم عثمانی عنان زنان به سوی کرکوک گریختند و لشکرگاه و توپخانه عثمانی‌ها به راحتی به چنگ قوای شاهزاده افتاد. محمدعلی میرزا به سلیمانیه رفت و عبدالله‌پاشا، عموی علی‌پاشا (والی وقت دیاربکر) را که پیشتر به ایران گریخته و به او پناهنده شده بود، به حکومت شهر زور منصوب کرد. ماه محرم رسید و شاهزاده به‌طور موقت دست از جنگ کشید و محرم را در سلیمانیه ماند. با پایان محرم و رسیدن صفر ۱۲۳۷ه‍.ق خیمه بیرون زد و به قصد گشودن بغداد لشکر آراست. اما قضا در کمین او بود.[۶۰][۲۲۱][۲۲۲]

در این نبرد تعداد سپاهیان عثمانی به مراتب بیشتر از سپاه ایران بود. حسن خان والی و متحدانش با چهار هزار سوار و پیاده از ایل‌های فیلی ایلام به جنگ با سپاه عثمانی رفتند. صد سوار مشهور و صد سرباز گرز به دست از طایفه‌های گرزدین وند ایل ملکشاهی چمزی (چمشگزک)، به سرداری پهلوان موسی خمیس گرزدین وند، رئیس ایل ملکشاهی، پیش‌مرگ سپاه ایران قرار گرفتند. سربازان عثمانی تاب مقاومت نداشته و فرار کردند و خائنان به دست سپاه ایران مورد تعقیب قرار گرفتند و عده زیادی از آن‌ها کشته و اسیر شدند.[۲۰۳][۲۲۳][۲۲۴][۲۲۵] گفتنی است این طایفه‌ها به پاس شرکت در نبرد با امپراتوری عثمانی و دریافت فتح نامه از این پس به طایفه‌های گرزدین وند مشهور شدند.[۲۰۳][۲۲۶]

اسناد رسمی که در سال ۱۸۲۱ میلادی مطابق سال ۱۲۳۶ هجری قمری وجود دارد و مهر محمدعلی میرزا شاهزاده قاجار بر روی این اسناد وجود دارد، صحت مالکیت اراضی را تأیید می‌کند. در این اسناد آمده‌است: پادشاه قاجار به امیران مناطق چمزی و چشمه آدینه اجازه داده‌است تا در قسمت بالای مناطق تحت سیطره ایل ملکشاهی، مراتع گسترده‌ای را برای کوچ‌های تابستانی برای احشام خود بکار آورند. همچنین از مزار امامزاده پیرمحمد نیز که یکی فرزندان امام موسی بن جعفر است مواظبت و مراقبت نماید. البته این چنین فرمانی و لطفی از جانب شاه قاجار، به سبب نقش مهمی که این مردمان در آزاد نمودن کرکوک و موصل داشته‌اند، بدان‌ها واگذار گردیده‌است و دربرابر این لطف شاهانه، مردمان این منطقه می‌بایست سالانه تعداد پانزده رأس گاومیش و ده رأس گاو و ده من روغن حیوانی را به دولت پرداخت نمایند.[۳][۲۲۷][۲۲۸]

وجه تسمیه ارتفاعات چک موسی

ارتفاعاتی در جنوب غربی شهرستان ملکشاهی در شهرستان مهران در مرز استان ایلام با کشور عراق واقع است که صحنه مبارزات سواران ایل ملکشاهی با سپاه عثمانی بوده‌است که هنوز به پاس مبارزه ایل ملکشاهی چمزی به رهبری پهلوان موسی خمیس گرزدین‌وند در نبرد با عثمانی و خاطره پیروزی ایل ملکشاهی بر سپاهیان امپراتوری عثمانی به نام ریاست ایل ملکشاهی و سردار نامدار ایرانی پهلوان موسی خمیس، به نام ارتفاعات چک موسی مشهور است و در نقشه‌های جغرافیایی نیز به کار برده می‌شود.[۲۰۳][۲۲۹][۲۳۰]

در فتح نامه پهلوان موسی خمیس و ایل ملکشاهی نیز شاهد ارتفاعات چک خواجه، چک چامل و چک قمر نیز در متن سند هستیم؛ ولی نامی از ارتفاعات چک موسی برده نشده‌است و نامگذاری این ارتفاعات پس از پیروزی ایل ملکشاهی بر سپاهیان عثمانی به سال ۱۲۳۶ هجری قمری برابر با سال ۱۱۹۹ هجری شمسی صورت گرفته‌است.[۲۳۱]

اتحاد با ظل السلطان برای غلبه بر ایل‌های شورشی

ایل ملکشاهی در سال ۱۲۹۹ هجری قمری مطابق سال ۱۲۶۰ هجری شمسی و در جریان شورش ایل‌های لرستان به یاری شاهزاده ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه قاجار برخاستند و ایل‌های لر: بیرانوند، دیرکوند، سگوند را مغلوب ساختند و زمینه آرامش در حکومت مرکزی را فراهم آوردند. ایل ملکشاهی در این نبردها از متحدین حسین قلی خان ابوقداره بودند.[۲۳۲] این نبردها در نزدیک کوه (هرر) واقع شد و در این نبردها چهار هزار نیرو از ایل ملکشاهی حضور داشتند.[۲۳۳]

ایل ملکشاهی در همین سال در سرکوب سران ایل‌های کرد گوران و کلهر، حسن علی سلطان گوران، عزیز خان باجلان، رضا قلی خان کلهر، داود خان کلهر و همچنین سرکوب سید رستم رئیس و بزرگ فرقهٔ اهل الحق در سپاه ظل السلطان شرکت داشتند. لازم است ذکر شود پس از دستگیری سران این ایل‌ها به‌جهت شفاعت بزرگان ایل ملکشاهی به‌دلیل هم نژادی و هم زبانی به تمامی سران دستگیرشده از طرف حکومت مرکزی امان داده شد.[۲۳۴][۲۳۵]

آخرین جنگ با امپراتوری عثمانی

در سال ۱۳۲۶ هجری قمری مطابق با ۱۲۸۷ خورشیدی عثمانی‌ها با نیرویی مرکب از دو هنگ و مجهز به توپخانه، با هدف غارت محصول کشاورزان، به مهران واقع در جنوب غربی استان ایلام حمله کردند، غلامرضا خان والی پشتکوه، عده‌ای تفنگچی به سرکردگی سید جواد، پسر عموی خود برای کمک به مردم ایل ملکشاهی اعزام نمود، قوای متحد ایل ملکشاهی -طایفه‌های چمزی و گچی- و والی در این جنگ شجاعانه جنگیدند و عده زیادی از سپاهیان عثمانی کشته و اسیر شدند و به غائله مرزی خاتمه دادند.[۲۳۶]

رستم رفعتی و عباس محمدزاده در این رابطه چنین می‌نویسند: در بهار سال ۱۳۲۶ هجری قمری مطابق با سال ۱۲۸۷ خورشیدی که ارتش عثمانی به صیفی و ملخطاوی هجوم آوردند و امام زاده سید حسن را به آتش کشیدند، سواران و تفنگچی‌های ایل ملکشاهی -طایفه‌های چمزی و گچی- به سرکردگی توشمال ایل ملکشاهی فرامرز اسدی، شاه محمد یاری فرزند یار محمد و رضا فرزند قنبربگ تفنگچی باشی به دور کردن آن‌ها می‌پردازند و هفتاد نفر از سپاهیان عثمانی را نیز اسیر می‌کنند؛ در این جنگ رضا فرزند قنبر بگ تفنگچی باشی در هنگام گرفتن تفنگ از یک سرباز زخمی عثمانی کشته می‌شود. بزرگان ایل ملکشاهی یک گوش از همهٔ آن‌ها می‌برند و آن‌ها را به تهران اعزام می‌کنند. پس از این جنگ، دیگر ارتش عثمانی به مرزهای ایران تعرض ننمود.[۱۴][۶۰][۲۳۷][۲۳۸]

روابط ایل ملکشاهی و والیان فیلی

خاندان والیان فیلی همواره مناسبات دوستانه‌ای با ایل ملکشاهی داشته‌اند. این بدان معنا بوده‌است که والیان فیلی به هیچ عنوان در مناسبات و قوانین داخلی ایل ملکشاهی که توسط هیئت توشمال و کدخدایان تصویب می‌شده‌است حق مداخله نداشته‌اند و همواره از ایل ملکشاهی به عنوان متحدان خود استفاده نموده‌اند.[۲۳۹] این روابط دوستانه به تدریج با قدرت گرفتن توشمال اسد ریاست ایل ملکشاهی به‌جهت اتحاد با سران ایل‌های لرستان کمتر شد تا جایی که حسینقلی خان ابوقداره که توشمال اسد را رقیبی جدی از لحاظ سیاسی و جایگاه اجتماعی برای خود می‌دید، دستور داد که عواملش ناجوانمردانه توشمال اسد را در هنگام بازرسی از مستملکاتش در لرستان پیشکوه از پشت سر هدف گلوله قرار دهند و به قتل برسانند.[۱۱۱] غلامرضا خان فیلی فرزند حسینقلی خان ابوقداره، برای تحکیم روابط خود با ایل ملکشاهی دختر عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی به نام کشور را به همسری خود درآورد تا بدین گونه روابط دوستانه تری با مردم ایل ملکشاهی داشته باشد و همچنین این دو اتحادی را برای مقابله با تجاوزات عثمانی‌ها تشکیل دادند، که این ازدواج با فوت کشور در حین زایمان به پایان رسید و باعث تیره شدن روابط حاج فرامرز اسدی با والی ایلام گشت که با میانجی‌گری بزرگان به صلح انجامید.[۲۴۰][۲۴۱] این روابط با فرار والیان پشتکوه و شکست آنان در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی از رضا شاه به پایان رسید و عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی حکومت استان ایلام و حکمیت در میان ایل‌های پشتکوه استان ایلام را قبل و بعد از جنگ جهانی دوم به عهده داشت.[۲۴۲] در سال ۱۳۰۸ که یدالله خان فرزند ارشد غلامرضا خان فیلی برای درخواست کمک از ایل ملکشاهی و بازگرداندن غلامرضا خان فیلی به قدرت با ۵۰ تفنگچی وارد ایل می‌شود، فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی به آن‌ها جواب رد می‌دهد که در این کار شهباز و نامدار رحیمی نیز با وی همراهی می‌کنند و فرزندان والی را از قلمرو ایل ملکشاهی دور می‌سازند. یدالله خان نیز به ناچار دست یاری به سوی شاه محمد یاری کدخدای طایفه نقی، دراز می‌کند و او نیز با تعدادی دیگر از اهالی ملکشاهی و سایر طایفه‌های استان ایلام با وی همراهی می‌کنند و قیام سال ۱۳۰۸ ضد رضا شاه را ترتیب می‌دهند.[۲۴۳] قابل ذکر است که تا زمان شکل‌گیری قیام، شهاب الدوله برادر غلامرضا خان والی و علیقلی خان پسر او با نیروهای دولتی همکاری می‌کردند اما با شکل‌گیری نارضایتی مردم از مأموران دولتی علیقلی خان به شورشیان پیوست. همچنین عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی پس از مردمی‌تر شدن قیام پشتیبانی و پشتیبانی خود را از قیام اعلام کرد.[۲۴۴][۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷]

دوره پهلوی

قیام علیه رضاشاه پهلوی

با روی کار آمدن رضا شاه بر سر قدرت، یکی از کدخدایان ایل ملکشاهی به نام شاه محمد یاری قیام سال ۱۳۰۸ هجری شمسی پشتکوه استان ایلام را رهبری نمود. در این قیام که هسته مرکزی آن ایل ملکشاهی بود، مردمی از ایل میشخاص، ایل ملخطاوی، ایل علی شروان بدره، ایل خزل، ایل شوهان، ایل ده بالایی، ایل ارکوازی، طایفه عالی بیگی، طایفه طولاب، ایل کرد دهلران، ایل بیرانوند در دره شهر، طایفه قجر و… نیز شرکت داشتند که تعداد کلی شرکت کنندگان در قیام را تا چهار هزار نفر تخمین زده‌اند. شاه محمد که نیروهایش اسلحه کافی در اختیار نداشتند، تعداد زیادی سلاح و مهمات از طریق خانقین و کردستان عراق جمع‌آوری کرد تا در نبرد علیه دولت و نظامیان استفاده نمایند. این عمل او نشان می‌دهد که شاه محمد و اسلافش با کردهای بارزانی که آن زمان تحت فرماندهی احمد بارزانی بودند رابطه گرم و صمیمانه‌ای داشته‌است.[۲۴۸][۲۴۹] قیام با حرکت شرکت کنندگان از مرکز ایل ملکشاهی شهر ارکواز و تصرف حسین‌آباد پشتکوه که بعدها به شهر ایلام تغییر نام یافت و پیشروی بیش از ۱۰۰کیلومتر تا تنگه رنو ایلام (تنگه‌ای در مسیر شهر ایلام به شهر کرمانشاه) ادامه داشت. هدف از پیشروی قیام کنندگان تسلط به شهرهای گیلان غرب، سومار، قصرشیرین و کرمانشاه و همراه نمودن مردم این شهرها با خود وگسترش قیام در سراسر غرب ایران بود. این قیام با خیانت رؤسای بعضی ایل‌ها و تجهیزات بی‌شمار ارتش رضا شاه که سرتیپ رزم آرا فرماندهی آن را به عهده داشت، پس از چندین روز درگیری خونین و کشته‌شدن تعدای از قیام کنندگان و کشته شدن تعدادی از نیروهای نظامی به سرانجام نرسید و شاه محمد یاری نیز با عفو روبرو شد.[۲۴۴][۲۵۰][۲۵۱][۲۵۲]

اسامی جنگجویان ملکشاهی در قیام مزبور

از طایفه‌های چمزی و گچی ایل ملکشاهی

توشمال فرامرز اسدی فرزند توشمال اسد که بعدها به عنوان اولین فرماندار ملکشاهی انتخاب شد (فرامرز اسدی شخصأ در نبرد حضور نداشت ولی بعد از مردمی‌تر شدن قیام به همراه توشمال غلامعلی ناصری فرزند محمود توشمال ایل ملخطاوی از قیام پشتیبانی نمود)، شاه محمد یاری و چهار پسر و تعداد زیادی برادر زاده‌هایش، کلانتر نظری فرزند اسکندر از طایفه خیرشه، نامدار رحیمی فرزند فاضل از طایفه خمیس که شخصأ در نبرد حضور نداشت و بعد از مردمی‌تر شدن قیام از قیام پشتیبانی نمود، توشمال قاسم محمود (محمودزاده) توشمال ایل ملخطاوی که به زندان قصر قجر یا اوین کنونی در تهران انتقال یافت، رمضان از طایفه کینیانه، مرادعلی از طایفه باولگ که یک پایش را از دست داد، علی اکبر کریمی از طایفه خمیس، عبدالقاسم ناصری، بسطام بگ خرم دل فرزند خیرالله از طایفه کاظم بگ، سهیل صمیمی فرزند قنبر بگ از طایفه کاظم بگ، تاهیر جعفرنیا، دارابگ اکبری از طایفه رسولوند، رئیس، عباس و عبدگه ناصری، فتح‌الله دوسه، کاظم زبانراه که به زندان کرمانشاه منتقل شد، قیسی رحیمی که سال‌ها یاغی بود، الیاس و علیرضا و دارابگ رحیمی از طایفه رسولوند، خدامراد سعیدی، کرم ممی از مهر ملکشاهی، محمدپور ملکشاهی، علیکرم تاراج، رئیس بگ آسال، سهیل بگ گلی، نورعلی بازیار، صفگه ممی، منت زیبرم که کشته شد، حبیب گل دره که زخمی شد، گلمراد درخش و ولد بگ چتر به سر که زخمی شد، محمد تقی قیطاسی از طایفه قیطول قیطاس، میر ولی فرزند کوعلی آتشکار که در کرمانشاه اعدام شد، محمد میرزایی معروف به محه مه د قه مه کول، صید و محمد حسن کرمی از طایفه خداداد، بسطام بگ و کرم بگ فرزندان عباس، حسین علی فرزند غلامعلی، کرم بگ زنجی عفدال از مهر ملکشاهی، طهماسب ارغنده از طایفه روسگه که ناجوانمردانه کشته شد، شاه مراد جهانی، کدخدا دارابگ فاضلی از طایفه روسگه، منصور بیگ محمود از بان شیطان، دارابگ ارغن تیرانداز مشهور ملکشاهی از طایفه روسگه، حسگه محمودی از طایفه کاظم بگ، محمد بگ و محو از طایفه خرزینوند که زخمی شدند، کریم بیگ عزیز بیگ، آکنه فرزند بهٔ از طایفه دوسگه، احمد بگ رئیسی و محمد یار جمشیدی از طایفه حسین بگ، نورمحمد ناصری از طایفه باوه، علیرضا از طایفه نقی که در جنگ کشته شد، حمید ملکی از طایفه کلوند، رئیس بیگ عزیز بیگ از طایفه شه میر، علگهٔ آزاخان از طایفه کناری وند، عبد امیدی از طایفه شکر بگ، کدخدا محمد علی لت ور و رئیس علی و حسین علی منتی از طایفه شکر بگ، میره فرزند نالی از طایفه شکر بگ که زخمی شد، شمس‌الله میرزایی از طایفه خمیس، هاشم خانزا از طایفه کلوند که تا آخر عمر یاغی بود، مامه خان فرزند دوستعلی از طایفه باولگ ولن تر، صید علی و میر ولی لطفی از طایفه باولگ، کرم خان ملکشاهی از طایفه باولگ که در کرمانشاه اعدام شد، علی نور محمد از طایفه ملگه، اسکند اژدهایی از طایفه خمیس که سال‌ها یاغی شد، کاظم رحیمی از طایفه خمیس، کدخدا عبدالحسین حاجی زاده فرزند حسین و یار علی عبدی از منطقه انجیر ملکشاهی و محمد فرزند شیخه شیخی که در کرمانشاه زندانی شد، کدخدا روسی و صادق خان و ستار حاتمی از طایفه خیرشه، سید موسی فرزند شیرگه حاجی نیا که ناجوانمردانه از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد، میروالی فتاحی نیا از تیره شهباز طایفه خمیس، مامه پسر حیدر بگ که به زندان تهران انتقال یافت، محمد و شاهمراد شاهمرادیان از طایفه رسولوند، باوه یارگ فتاحی، جوانمیر، پاپی فتاحی، نریمان فرزند آزاد خان نظری، حسن نظری، علگه نظری که دستگیر شد، شیربگ فرزند قنبر بگ و قهرمان شیربیگی، شاهین و منوچهر و قابر شیربیگی، باخ شاه و خط شاه فرزندان نوشاد کریمی، سلطان فرزند ساخان صادقی، موخان فرزند سورگ موسی‌زاده، قنبر فرزند سارگ سهراب زاده، قاسم و الماس فرزندان فرهاد از خاندان مقدم، اسماعیل بگ نظری، جهانگیر جاویدان، عنبر گرگین (رضایی)، نادر محمدزاده فرزند احمد، غضبان جوانمردی، عبد شاه، پیرزاد نظری، قنبر بگ هاشمی از قاصدان، عسکر کریمی از گل گل علیا، عباس بگ، هاشم بگ و سارابگ جمشیدی، نورعلی خانعلی پور، سلیم بگ محمدی، علی موسی‌زاده، خیدان صیادیان و ….[۲۵۳][۲۵۴]

جنگ جهانی دوم

در طی جنگ جهانی دوم و پس از جنگ جهانی دوم و به سال ۱۳۲۰ هجری شمسی، عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی با حکمی از سوی سرهنگ مکری فرماندار نظامی غرب کشور و با تأیید محمدرضا شاه پهلوی به سمت حاکم استان ایلام پشتکوه منصوب شد. در این زمان استان ایلام پشتکوه از امن‌ترین مناطق ایران به حساب می‌آمد و حاج فرامرز اسدی در کل استان ایلام پشتکوه حکمیت داشتند. [۱۱۱][۱۵۵][۲۵۵][۲۵۶]

انقلاب اسلامی

جنگ ایران و عراق

در دوران جنگ ایران و عراق مردم ایل ملکشاهی نقش بسزایی در مقابله با ارتش رژیم بعث عراق داشتند و از مرزهای غربی ایران، دفاع نمودند. ایل ملکشاهی در این دوران محور ملکشاهی-شوهان را حفاظت می‌نمود. طایفه‌های خمیس، رسول وند، کاظم بگ، نقی، گلان، روسگه، خلیل وند، حسین بگ، علی نظر، شکربگ، قیطول، کلوند، کل کل، کناریوند، باولگ و … هرکدام تپه‌ای در اختیار داشتند. این طایفه‌ها تلفات فراوانی به ارتش عراق وارد آوردند و حتی مناطقی از خاک عراق را تصرف نمودند. این ایل دارای ۴۰۰ کشته‌شده از ۳۰۰۰ کشته‌شده استان ایلام در جنگ ایران و عراق است.[۴۳] به همین مناسبت بنای یادمانی در گرامیداشت آخرین دفاع مردم ایل ملکشاهی و شهدای آن در منطقه ترشابه برپا شده‌است.[۴۴][۴۵]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌿طایفه‌های ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ :

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

🌿طایفه‌های ایل ملکشاهی

🌿طایفه‌های ایل ملکشاهی

⬛طایفه ای گسترده از ایل ملکشاهی در شهرها و روستاهای مختلف مازندران سکونت دارند که از جمله ی آن روستای دیوا ملکشاه بخش بندپی غربی شهرستان بابل می باشد.

این ایل به دو قسمت چمزی و گچی تقسیم‌بندی می‌شود و هرکدام دارای چندین طایفه است که همگی خود را منسوب به ایل می‌دانند.

ملکشاهی چَمَزی چمشگزک: ۱- خمیس ۲- نقی (نظربگ) ۳- کاظم بگ ۴- روسگه (رستم بگ) ۵- خداداد ۶- ملگه ۷- شکَربگ ۸- حسین بگ ۹- شیه‌وردی (شاهوردی) ۱۰- خرزینوند ۱۱- قیطولی ۱۲- گلان ۱۳- کله وند ۱۴- کینیانه ۱۵- خلیل وند ۱۶- کناری وند ۱۷- گراوندی ۱۸- سرایلوند ۱۹- شهره میر (شیره میر) ۲۰- کل کل ۲۱- کلگه ۲۲- کوگر (کبک گیر) ۲۳- باباهای پیرمحمد ۲۴- جمعه ۲۵- سیه‌گه ۲۶- حمانه و کول (علی نظر)[۹۱][۳][۹][۶۰][۹۲][۹۳][۹۴][۹۵][۹۶]

ملکشاهی گَچی: ۲۷- رسولوند ۲۸- باولگ ۲۹- خِیَرشَه ۳۰- کوکی ۳۱- دوقرصه ۳۲- قیطول ۳۳- خَلَف مهر ۳۴- قطره سیه ۳۵- سیرانه[۳][۹][۶۰][۹۲][۹۳][۹۴][۹۷]

طایفه‌های گرزدین وند ایل ملکشاهی

طایفه خَمیس: این طایفه از خاندان‌های‌های موسی، ملگه، علی محمد، شه میر، حیدر، قمر، حسین و سلمان شکل گرفته‌است و محل سکونت آنان نیز در شهر ارکواز و در شهرستان ملکشاهی می‌باشد. عده بسیاری از خانواده‌های این طایفه در شهرهای ایلام و مهران، استان کردستان در شهرسنندج، کشور عراق در شهربغداد، کشورآلمان در شهرمونیخ زندگی می‌کنند. عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی و پهلوان موسی خمیس گرزدین وند جد بزرگ خاندان موسی از این طایفه می‌باشند. خانواده‌های اسدی، داراخانی، رحیمی، عزیزیان، جفائیان، میرزایی، تاب، کریمی، اژدهایی، ابراهیمی، رشید پور، اسدزاده، جمشیدی، قلعه دره، رهگوئی، پرواس، ملکشاهی، خَلاش، مهرابیان، پیکره، تَخِش، متین، فرجی، بیگی، آرامیده، رستمی، صالحی، موسی‌نیا، ملکی، واحدی، رحیم پوران، کمری، شاهی نیا از این طایفه می‌باشند. توشمال اسد، توشمال داراب خان، باقر خان، محمد علی خان، رحیم خان، فاضل، توشمال کاظم، توشمال نامدار رحیمی، توشمال صحبت رحیمی، توشمال شهباز، موسی اسدی، عباس عزیزیان، عباس خان رحیمی، محمد علی جفائیان، علی اکبر عزیزیان، داراب خان داراخانی، علی پاشا داراخانی، شیرخان تاب و… امیران و بزرگان ملکشاهی از این طایفه هستند. همچنین مدحی مندلاوی از وزرای آب‌وهوای کردستان و جواد ملکشاهی از بزرگان ملکشاهی در بغداد عراق از این طایفه هستند.[۹۸] [۹۲][۹۹][۱۰۰][۱۰۱]

طایفه نَقی:این طایفه در گذشته به اسم نظر بیگ معروف بود. طایفه نقی متشکل از خاندان‌های شامگه، خدامراد و جافگه است و در دو روستای کلک آسیاب و زیادآباد و همچنین شهرک اسلامیه مهران سکونت دارند. شاه محمد یاری از این طایفه بوده‌است. خانواده‌های یاری، تارتار، توکلی، لعل پور، جمالوندی، تیشه بر پا، طارمی، پور صیدی، آسا، پیرانی، فرهمندیان، محمدی فر، مؤمن زاده، پلوک، خوانچم، جینه ور، فهیم، سینا، شمش الهی، حاتمی کیا، حبیبی نیا، شیخی، اسماعیلی، صیدی، تاشک، مدیری، تاران، ناصری، پاریاب، عبدی، مهم تبار، نقی‌نژاد، یوسفی، تقی‌نژاد، جوانمردزاده، تاور، ولدی، تاراج از این طایفه می‌باشند. کدخدایان این طایفه شاه محمد یاری و سپس فرزندش کدخدا احمد نقی‌نژاد، علی آقا تقی‌نژاد و همچنین حاج اسد پورصیدی بوده‌اند. علی تارتار از بزرگان این طایفه بوده‌است. شهدای این طایفه عبارتند از: عزیزعلی تارتار، یارحسین تیشه برپا، رحمان تاراج، شیرمحمد اعتقادی، محسن پاریاب، مجیدپاریاب، باباخان ناصری، فرمان منصوری، ابراهیم مرادزاده، عباس جعفرنیا، کریم نوری، زبردست تبار و رحیم بگ طارمی.

طایفه مَلِگه: این طایفه از خانواده‌های محمد و علی محمد شکل گرفته‌است و بیشتر در مهران ساکن‌اند.

طایفه خُداداد: این طایفه از سه تیره عبدالحسین، علی کرم و علی قدم تشکیل شده و در روستای میان تنگ و محله داراب آباد از توابع ارکواز ملکشاهی سکونت دارند. خانواده‌های کرمی، قدمی، اکرامی نسب، هدایت زادگان، تاند، حسینی، حسینی راد، ذوالفقاری، عبدی، سعادتی، ترکجوش، گرامیان، گرامی زاده، صارمی نژاد، مجیدیان، مجیدی زاده، صدیقی فر و صدیقی زاده از این طایفه می‌باشند. محمد میرزایی، صید عبدی و محمد حسن کرمی فرزندان عبدالحسین از جنگجویان ملکشاهی در قیام رنو، کدخدا قیصر قدمی، کدخدا حسین کرمی، کدخدا ملک حسین حسینی و سیدمجید مجیدیان از سادات ایل ملکشاهی از این طایفه می‌باشند.

طایفه کاظم بگ: این طایفه از خاندان‌های یوسف بگ، فرج‌الله، محمودبگ و محمد بیگ تشکیل شده‌اند و در شهر ارکواز و روستاهای میان تنگ و نرگسه از توابع شهر ارکواز اقامت دارند. خانواده‌های صمیمی، محمودی، کاظمی، دارات، صفایی از این طایفه می‌باشند. کدخدای این طایفه قنبربیگ فرزند یوسف بگ کاظم بگ از رشیدترین مبارزان حسینقلی خان والی بوده‌است. هنگامی که دزدی و سر گردنه گرفتن رواج داشت، قنبر بیگ مأمور حفظ امنیت راه‌ها از سوی غلامرضا خان فیلی شده بود که در سر هر چهار راه و گردنه کوهستان چند کله قند می‌گذاشت که هیچ‌کس جرأت برداشتن آن را نداشت. پس از او فرزندانش ولدبیگ و سهیل بگ صمیمی و سپس رئیس بیگ دارات کدخداهای این طایفه بوده‌اند. محمد علی صمیمی قهرمان قهرمانان چندین دوره پرس سینه سنگین‌وزن ایران از این طایفه است.[۱۰۲][۱۰۳] همچنین محمد نبی صمیمی و عدنان صمیمی از قهرمانان قویترین مردان استان ایلام و قهرمانان پرس سینه استان ایلام از این طایفه هستند.[۱۰۴]

طایفه حسین بگ: این طایفه از خاندان رحمان، گُرگی و مسیر تشکیل شده‌اند و در شهر ارکواز سکونت دارند. خانواده‌های رهی، رئیسی، گرگی، بستار، جمشیدی، کُلادر زاده، یار محمدی، پیشگو، یاری، رحمانی، اَشناب، آفریدونی، سعادتی، شاه محمدی، دستفال، تبت، خاصی، معصومی، آقامحمدی، ولی زاده، کریم زاده، شهمیری، ارکوازی، زاهدی، حسین بیگی، آژفنداک، داراخانی، میری، افروز از این طایفه می‌باشند. محمد کریم و دکتر رحمن از این طایفه بوده‌اند. حبیب محمد کریم دبیر سابق کمیته مرکزی حزب دموکراتیک کردستان از این طایفه بوده‌است.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷] آراس حبیب محمد کریم دبیرکل کنگره ملی کشور عراق و اولین کرد شیعه در کشور عراق در سمت دبیرکل از این طایفه است.[۱۰۸][۱۰۹]

طایفه روسِگه (رستم بگ): این طایفه از خاندان‌های اسماعیل بگ، خلوه (خلف بیگ) و منصوربگ تشکیل شده‌اند و در روستای باباجان و محله دارآباد (داراب آباد) و بان رحمان از توابع شهر ارکواز سکونت دارند. خانواده‌های چتربسر، فاضلی، صفرنیا، صیدی، نوره، آویش، عباسی یکتا، درویشی، عزیززاده، اسماعیلی، منصورزاده، جهانی، ارغنده، باستان از این طایفه می‌باشند. کدخدایان این طایفه فاضل بیگ و سپس فرزندش دارابیگ فاضلی بوده‌اند. داراب بگ ارغند (تفنگچی باشی)، بزرگ خاندان ارغند از این طایفه بوده‌است. محمد صیدی پهلوان و ورزشکار ملکشاهی از این طایفه است.[۱۱۰]

طایفه شکَربگ: این طایفه از خاندان‌های عبد، امام علی، منت، نوروز، برجی تشکیل شده‌اند و در شهر ایلام و شهر مهران و نیز شهر ارکواز و روستاهای بان رحمن، شهرک اسلامیه و نیازآباد، پاریاب، پل شکسته، کیه نی چه رمگ و عده‌ای نیز در شهرستان چرداول سکونت دارند. خانواده‌های امیدی، منتی، صادقی فر، جمشیدی، چراغی، جوزی از این طایفه می‌باشند. کدخدایان این طایفه محمدعلی «له ت وه ر»، صید عباس امیدی، شکر بگ برجی، محمد علی برجی و عبدالکریم جمشیدی بوده‌اند. امامعلی و عبد امیدی از این طایفه بوده‌اند.

طایفه شیه وردی (شاهوردی): این طایفه از تیره کوخا تشکیل شده است و به جز شهر ارکواز بیشتر در شهر بغداد سکونت دارند. [۶][۱۱۱]

فرزندان خَمیس

پهلوان موسی خمیس گرزدین وند:از خانواده‌های اسدی، داراخانی، رشیدپور، کمری، رهگوئی، طهماسبی و پرواس تشکیل شده‌اند. عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی و حاکم پشتکوه، عالیجاه توشمال داراب خان، عالیجاه توشمال اسد، عالیجاه توشمال موسی اسدی از این تیره می‌باشد. اینان در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و استان کردستان و شهرهای ارکواز، ایلام، سنندج، تهران و عدهٔ زیادی در کشور عراق و شبه جزیره اسکاندیناوی سکونت دارند.[۶][۱۱۱][۱۱۲]

پهلوان مَلِگَه خمیس: از خانواده‌های باقر (میرزا، فرج، عزیز، صالحی، اسد و…)، محمدعلی (می‌مالی خان) (رحیمی و تاب) و حاج علی شکل گرفته‌است و در روستاهای چشمه کل و مرکز شهر ارکواز سکونت دارند. نامدار رحیمی، شهباز، صحبت رحیمی، عباس عزیزیان و عباس خان رحیمی از این تیره می‌باشند. خانواده‌های رحیمی، عزیزیان، فرجی، اسدزاده، صالحی، میرزایی و تاب از این تیره هستند.

شه میر خمیس: از خانواده‌های یارمحمد، غلامعلی و طَطَر شکل گرفته‌است. اسکندر ططر (اژدهایی) از جنگجویان قیام رنو از این تیره هستند. خانواده‌های کریمی، ربانی، پیکره، طمری از این تیره اند.

علی محمد خمیس:از خانواده‌های جفائیان، افرا، امینی‌تبار (لعل زادگان)، تخش (متین) شکل گرفته‌است. محمدعلی جفاییان از این تیره است.

سایر طایفه‌های ایل ملکشاهی

طایفه خلیل وند: این طایفه از بومیان سابق پشتکوه و ملکشاهی می‌باشند. املاک آن‌ها مجاور با طایفه شوهان می‌باشد. یک تیره از این طایفه در سر کل خلیل وند ساکن هستند؛ ولی بیشتر مردم این طایفه در شهرهای ایلام و ارکواز سکونت دارند. کدخدای آن‌ها در سابق کرم و سپس به علی بگ و کیکاوس کرمی معروف به (کیگه) رسید. طایفه خلیل وند از تیره‌های زیادی تشکیل شده که سرشناس‌ترین آن‌ها کلوالی و یارالی جمگه و یمهٔ هستند که تیره کلوالی همان شهروندان سرکل هستند و یارالی در گذشته در منطقه پیره به سر می‌بردند (کلوالی و یارالی برادر بوده‌اند و اسم این تیره‌ها از این دو برادر شکل گرفته‌است). علی غیوری زاده شهید شاخص عشایر کشور در سال ۱۳۹۳ از این طایفه است.[۱۱۳][۱۱۴][۱۱۵][۱۱۶]

طایفه گُلان: از قدیمی‌ترین طایفه‌های پشتکوه می‌باشند. مردمان این طایفه به جاهای دیگر نیز مهاجرت نموده‌اند و طایفه قیطولی سنجابیان از ایل ارکوازی از این طایفه می‌باشند. طایفه گلان به سه تیره آدینه– مهدی بگ– قنبر بگ تقسیم می‌شود. کدخدای این طایفه قنبربگ تفنگ چی باشی؛ که بر اساس سنگ‌نوشته تخت خان معمار قنات امیرآباد بوده‌است.[۱۱۷][۱۱۸] حسن ملکشاهی نماینده سابق استان ایلام در مجلس شورای ملی از این طایفه است.[۱۱۹] همچنین خیدان ملکشاهی اولین شهید ایل ملکشاهی در جنگ ایران و عراق از این طایفه است.[۴۳] خانواده‌های ملکشاهی، قنبری، هواسی تک و صیادی از این طایفه‌اند.

طایفه کیَنیانَه: از قدیمی‌ترین طایفه‌های پشتکوه و ملکشاهی می‌باشند. نام این طایفه از دو واژه کیه‌نی + آینه (چشمه آدینه) ریشه گرفته‌است. جد این طایفه زنبور بن کاکا بن علی جان گور از خاندان قیفره و احتمالأ از نژاد ساسانیان بوده‌است.[۱۲۰] املاک طایفه باولگ و قیطول از این طایفه خریداری شده‌است. به‌جهت بار سنگین مالیات که از عهده آن برنیامدند به کشور عراق مهاجرت نمودند و در محله شورجه عراق ساکن شده‌اند. خانواده‌ای بلوانی، غضنفری، محمدی (امیرآبادی) و همچنین خانواده‌های عبداله زاده- یوسفی نژاد- ناصری- صیدی- احمدی فر در موشه کان چرداول و خانواده‌های نثاری و علی حسینی در بخش صالح آباد شهرستان مهران، خانواده‌های ساغری، مرادی و جوشنی در شهر ایلام و خانواده ناصری و آژ در شهر مهران از این طایفه هستند. کدخدایان این طایفه کدخدا صفر، نجف احمد قلی و بهرام نثاری بوده‌اند. همچنین مصطفی زوراب و حسن زوراب از بزرگان ایل ملکشاهی در خانقین عراق، محمد کول محمد از بزرگان ملکشاهی در خانقین عراق و خسرو کول محمد رئیس مؤسسه الآسایش آب‌وهوا کردستان از این طایفه هستند.[۱۲۱]

طایفه قَیطول قَیطاس: جد این طایفه، قیطاس بن قباد بن الله ویس بن مال هومان (مالیمان) یا میر چژنی معروف به باشی اول می‌باشد و در زمان صفویه از منطقه چنار باشی بدره به ملکشاهی مهاجرت کرده‌اند.[۱۲۰] املاک این طایفه از طایفه کینیانه خریداری شده‌است. دارای سه تیره: کوسه– قیطاسی – مرادبیگ می‌باشند. کدخدای این طایفه محم قوچگه می‌باشد. سپس در دوران معاصر محمد تقی قیطاسی به کدخدایی رسید. خانواده‌های امامی پور، قیطاسی، قمری در استان ایلام و عزیزالحاج علی حیدر نماینده عراق در یونسکو از این طایفه‌اند.

طایفه باباهای پیرمحمد (باوه): این طایفه شامل تیره‌هایی به نام: دوسه – عبدی – نوشاد – عبدالمولا – صیاگه - عسگر - حلیم - حیر است. محل اسکان این طایفه به‌طور عمومی روستای گنبد پیرمحمد می‌باشد اما خانواده‌هایی از این طایفه در مهران و ایلام نیز ساکن هستند. کدخدای این طایفه شیرمحمد و سپس نورگه (نور محمد) بوده‌است. خانواده‌های حلیمی، سلیمانی، اکبری زاده، گهرسودی، حیدری و عسگری از این طایفه‌اند. عباس گهرسودی هنرمند ایلامی و بنیان‌گذار تئاتر ایلام از این طایفه است.[۱۲۲][۱۲۳] سلام امینی نماینده استان ایلام در دوره دهم مجلس شورای اسلامی با اخذ ۶۱ هزار و ۳۳۸ رأی از این طایفه است.[۱۲۴][۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷]

طایفه کَلِگه: این طایفه در شهرهای ایلام، ارکواز، مهران و روستای چم انار سفلی سکونت دارند. این طایفه از بومیان سابق پشتکوه و ملکشاهی هستند.[۱۲۸] املاک این طایفه در منطقه ملکشاهی در مجاور املاک طایفه نقی می‌باشد. جد این طایفه سلمان بن کلگه است و از تیره‌های برجعلی، کرمعلی، کسعلی، رحمان، گرگه گه و گورزین تشکیل شده‌است. کدخدای این طایفه شاه ولی صمدی مقدم و پس از او منتعلی اندوز بوده‌است. خانواده‌های اندوز، کرمی، کسانی، پوزش، ملکشاهی، فرجی، فرخنده ممتاز، اصالت، ترسا، چم اناری، کَسه چم اناری، نظری، رجایی، سعادت‌فر و صمدی مقدم از این طایفه می‌باشند. شهدای این طایفه نادر اندوز و حسین کرمی هستند. همچنین برجعلی بن سلمان از جنگجویان قیام رنو از این طایفه بوده‌است.[نیازمند منبع]

طایفه خَرزَینوند: این طایفه احتمالأ از ایل سوره میری و از قدیمی‌ترین طایفه‌های پشتکوه بوده‌اند. کدخدای این طایفه میر بهرام بوده‌است. خانواده‌های بیگ میری، ایلخانی، سرحدی، افشار، گل محمدی، عزیز نیا، الفتی و احمدی از این طایفه‌اند.

طایفه جمعه: این طایفه احتمالأ از ایل سوره میری و از قدیمی‌ترین طایفه‌های پشتکوه بوده‌اند.[۱۲۸] کدخدای این طایفه منصوربگ بوده‌است.

طایفه سَرایلِوند: از طایفه‌های چمزی است. نام این طایفه احتمالأ از کلمه ساری که کوهی در درسیم ترکیه است یا از تپه سرایل از تپه‌های مرتبط با دوران ماد و بنا به نظریه دیگر از نام جدشان سالتک گرفته شده‌است که بعدها به طایفه ساری سالتک و سرایلوند تبدیل شده‌است. از بزرگان این طایفه می‌توان به کاتوره بگ از بزرگان طایفه سرایلوند، کوخاله بگ، دوست محمد (دوسگه) برادر رضاعی احمد خان والی فیلی، شیر خان و کوزا خان، کدخدا کریم خان و کدخدا رستم خان و کدخدا ملا حسنی و راضی جانی بزرگ این طایفه در شهر اهواز، آکنه به خان، ملا ملک بیگ، حسین مهدی جانی ملکشاهی کدخدای طایفه سرایلوند ملکشاهی در کوت عراق اشاره کرد. خانواده‌های غلامی، صفری، کریمی، شیرنیا، کوهزادی، سرایلوندی، عنایتی، بزواک، پیرعلی نیا، تاخیره، تازه، تمبا، تهیا، ملکشاهی، دوستی، بیکن، اسماعیلی، کمری، فتاحی، منصوری، احمدیان، ملکشاهی اصل، محمدی، نظری و چتر سفید از این طایفه هستند.

طایفه شیَرَه میر (شهره میر): این طایفه از طایفه‌های قدیمی پشتکوه شمرده می‌شوند که جد آن‌ها میرخان پسر شهره میر است. بیشتر مردم این طایفه در روستای بانرحمان، گنبد پیرمحمد، روستای چم انار و شهرستان مهران زندگی می‌کنند. طایفه کل کل در گذشته از این طایفه جدا شده‌اند. خانواده‌های عزیزی، نورایی، تافته، قنبری، عبدالمحمدی، رشیدپور، فانوس نشان، ولدی، مؤمنی، تندر، شیرمحمدی، تارین، یارمحمدی، سبزه، مرادی، پری بستر، فروغ فرید، اخش، تخشا از این طایفه می‌باشند. کدخدای این طایفه سهیل بگ قنبری بوده‌است و سپس شاه مراد به کدخدایی این طایفه رسیده‌است. همچنین رئیس بگ عزیزبگ از جنگجویان قیام رنو از این طایفه بوده‌است.[نیازمند منبع]

طایفه کُل کُل: بنا به روایتی این طایفه از کرمانشاه به طایفه شهره میر ملحق شده‌اند و بنا به نظریه دیگر این طایفه از نسل میرخان جد طایفه شهره میر هستند که در قدیم از طایفه شهره میر جدا شده‌اند. مردم این طایفه در ارکواز ملکشاهی منطقه بان باباخان زندگی می‌کنند. خانواده‌های کاکی، بیاخش و رئوفی از این طایفه می‌باشند.[نیازمند منبع]

طایفه کَله وَند: این طایفه به چهارتیره: شنبه، دای، جانی، رویی (فامیل) تقسیم می‌شود. کدخدای این طایفه حاج میرآقاشاهمرادیان و قبل از او هاشم خانزا بوده‌است. کله ون از طایفه‌های قدیمی پشتکوه و ملکشاهی و نام آن برگرفته از درختان وَن نَر (بُنه) بوده‌است. مردمان این طایفه اغلب در روستای باستانی کلک ساکن می‌باشند. بنا بر نوشته محمد خورشید پاشا در کتاب سیاحتنامه حدود، در سال ۱۲۶۴ هجری قمری تیره‌ای از طایفه کلوند (۲۵ خانوار) در دوزخورماتو ۸۸ کیلومتری جنوب شهر کرکوک جزو طایفه‌های کرد سکونت داشته‌اند.[۱۲۹] بر اساس دست نوشته پیرمحمد عابد طایفه‌های کنیاینه، خلیلوند، رسولوند و کله وند (کله ون) از بومیان اصیل منطقه پشتکوه و ملکشاهی شمرده می‌شوند. جمعیتی از این طایفه در شهرک اسلامیه مهران، ارکواز ملکشاهی، ایلام و کشور عراق ساکن هستند. خانواده‌های شاهمرادیان، کلوندی، داوودی، سلیمانی، آساره، آبروشن، شیخی، یاری، مامی، پژم، آشناگر، دوستکام، خدارحمی، ایرانی، علی حسینی، خویه، آبشتی، تاراس، یوسفی، ملکشاهی، نادبی فر، عبدی، افرنگ، پرهیز، تاپاک، شامحمدی، ملکشاهی نژاد، حیدری، اسماعیلی، ابراهیم‌زاده، کشاورز، امیدی، آیتی، میرزایی، عباسی و اخضری از این طایفه‌اند. شهید الیاس مامی و حاج میر آقا شاهمرادیان از این طایفه‌اند. همچنین هاشم خانزا از جنگجویان قیام رنو از این طایفه است.

طایفه خِیَرشَه: این طایفه از قدیمی‌ترین طایفه‌های پشتکوه بوده‌اند[۱۲۸] و بزرگان طایفه‌های گچی از این طایفه‌اند. بزرگان این طایفه توشمال مامگه رِئیس ملکشاهی گچی و توشمال عبدالحسین حاجی زاده و کدخدایان این طایفه حاجی درویش و کلانتر غیاثی بوده‌اند. خانواده‌های حاجی زاده، غیاثی، روشنی در شهر قصر شیرین استان کرمانشاه از این طایفه‌اند. خانوادهٔ تولیده (نوادگان توشمال مامگه) هم که بخشی از آن‌ها در روستای اما و بخشی در شهرستان ایلام زندگی می‌کنند و خانواده‌های ملکی زاده، بسطامی، احمدی و حاتمی از این طایفه هستند. حسن تولیده از هنرمندان استان ایلام و هم چنین سردار شهید علی بسطامی فرمانده اطلاعات عملیات لشکر ۱۱ امیرالمؤمنین[۱۱۵][۱۳۰] نیز از این طایفه هستند.

طایفه قَیطول و حَلاج: این طایفه از طایفه‌های گچی است. کدخدایان این طایفه حمگه (حمدالله)، داراخان و احمد پورملکشاهی بوده‌اند.

طایفه کوکِی: از طایفه‌های گچی هستند. کدخدای این طایفه میرزا حسین سلیمانی بوده‌است. خانواده‌های سلیمانی و منصوری از این طایفه‌اند.

طایفه خَلَف: این طایفه در محل مهر و عما شهرستان ملکشاهی ساکن هستند و از قدیمی‌ترین طایفه‌های پشتکوه هستند. کدخدای این طایفه کرم خلف زاده و سپس کدخدا علی خان بوده‌است که مادرش از طایفه‌های ایل گوران کرد بوده‌است.

طایفه دوقُرصه: این طایفه شامل چهار تیره: فرج – خدامراد – الله مراد – خاصگه است. کدخدای این طایفه موخان بوده‌است. خانواده‌های پالیزبان، آزاد، الله داد، رشیدیان، فاضلی و طهماسبی در شهر ایلام از این طایفه‌اند. علی محمد آزاد استاندار سابق استان ایلام و استان سیستان و بلوچستان و استاندار کنونی استان همدان از این طایفه است.

طایفه رَسولوند: از طایفه‌های قدیمی پشتکوه و ملکشاهی شمرده می‌شود. این طایفه دارای چهار تیره: کربلایی – سوره – علی میرزا – قمبر است. کدخدای این طایفه داراب بیگ اکبری وسپس حاج حسین اکبری بوده‌است. سردار نعمان غلامی فرماندهی سپاه استان ایلام، فرماندهی سپاه سیستان و بلوچستان و رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور از این طایفه است.[۱۳۱][۱۳۲][۱۳۳][۱۳۴][۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷]خانواده‌های اکبری، محبی، کریمی، عزیزی، عباسی، غلامی، آرمیون و باقری در شهرهای ایلام و ارکواز از این طایفه‌اند. محمد حسین کریمی قهرمان آسیا در رشتهٔ تیراندازی،[۱۳۸][۱۳۹] سرهنگ شعبان تیلا رئیس معاونت برنامه و بودجه سازمان بسیج مستضعفین کشور،[۱۴۰] روح‌الله اکبری کارگردان و تهیه‌کننده ایلامی و برنده جوایز جشنواره پری‌ژونس آلمان، جشنواره نیس فرانسه، جشنواره عمار و جشنواره بین‌المللی رسام[۱۴۱][۱۴۲][۱۴۳][۱۴۴]و همچنین فرهاد شاهمرادیان از شعرای شهرستان ملکشاهی[۱۴۵] از این طایفه می‌باشند.

طایفه سیرانَه: این طایفه در روستای سیرانه شهرستان ملکشاهی ساکن هستند.

طایفه باولِگ: جد این طایفه میر جشنی (میر چژنی) - قیطاس بن قباد بن الله ویس بن مال هومان- بوده‌است و به سه تیره: ملک شه– ایوه شه – سلامراد تقسیم می‌شوند. ملک شه دارای شش فرزند ۱- پاشه ۲- قیصور دارای دو فرزند مولی و فرزالی بوده‌است ۳- هواس (تیره‌های هواس و لطفی) ۴- دولتیار (جد حاتگه و دوشم) ۵- شهباز (جد باولگ گچان) ۶- سیاوش می‌باشد. ایوشه دارای فرزندانی به نام‌های: خان احمد (محمود بگ، دارابگ و خانابگ)، میری بگ (میر احمد)، حیلگه، رحمتعلی، شارگه، عنبره، فریمبگ و کلبعلی (کلاه پهن ایلام) بوده‌است. سلامراد فقط یک فرزند به نام قیطول قیطاس داشته‌است. کدخدا یاری بگ، شیخ ابوالقاسم واسطی، احمد ناصری گهر جوانترین نماینده تاریخ استان ایلام در دوره پنجم مجلس شورای اسلامی با ۹۲٬۶۴۶ رأی ماخوذه و ۵۲ درصد کل آرا[۱۴۶][۱۴۷][۱۴۸] و آیت‌الله لطفی امام جمعه شهر ایلام از این طایفه‌اند. تیره‌ای از طایفه باولگ به شهرستان چرداول مهاجرت کرده‌اند. خانواده‌های نصری و نصیری در شهر سرابله و خانواده‌های محمد یاری، نظری و گل گل نیا در شهرستان سیروان از این طایفه‌اند. همچنین تیره‌هایی از طایفه‌های لرستان به میان طایفه باولگ مهاجرت نموده‌اند.[۱۴۹]

طایفه حَمانه و کول (علی نظر): به روایتی جد این طایفه شاه قُطبین بوده‌است. خانواده‌های ناصری، اکبرزاده، تردست، میرزایی، همایونی، عسکری، نادی، سلیمانی وخانواده‌های خیری، کوخایی از شهروندان روستای چشمه چاهی واقع درشهرستان سیروان از این طایفه‌اند. همچنین عادل خانی از شعرای شهرستان ملکشاهی از این طایفه است.[۱۵۰]

طایفه سِیَه گَه: این طایفه در اصل از قیطولی انارگ ایل ارکوازی می‌باشند.

طایفه کُناری وَند: این طایفه مهاجرند و در اصل از ایل حسنوند لرستان می‌باشند که به پشتکوه مهاجرت نموده‌اند. خانواده‌های خلیلیان و کمی پور از این طایفه‌اند.

طایفه کَوگِر (کبک گیر): این طایفه مهاجرند و در زمان حسینقلی خان ابوقداره والی پشتکوه برای گرفتن کبک زنده از لرستان به پشتکوه آورده و در میان ایل ملکشاهی سکونت نموده‌اند.

طایفه گَراوَندی: این طایفه مهاجرند و از طایفه گراوند لک لرستان می‌باشند که به میان ایل ملکشاهی مهاجرت نموده‌اند. کدخدای این طایفه شمس‌الله بوده‌است. در شهرهای ارکواز و ایلام ساکن هستند.[۱۵۱]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

حاج فرامرز اسدی رئیس العشایر و حاکم استان ایلام پشتکوه و ریاست ایل ملکشاهی

نگاره‌ای از ملکشاه یکم از کتاب جامع‌التواریخ

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🔵خاستگاه ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ :

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

🔵خاستگاه ایل ملکشاهی

ذکر نام امیر عالیجاه شه میر ملکشاهی جد بزرگ طایفه‌های گرزدین وند رئیس اتحادیه ایلی ملکشاهی در یک سند خطی قدیمی

علیرضا اسدی دربارهٔ خاستگاه ایل ملکشاهی چمزی چنین می‌نویسد: طایفه‌های گرزدین وند ایل ملکشاهی چمزی، بخش مهمی از ایل بزرگ ملکشاهی می‌باشند که از تبار کردهای کرمانج از اقوام ماد شمرده می‌شوند. جد بزرگ آنان امیر عالیجاه شه میر و حاج رستم بیگ چمشگزگ از اعقاب و اولاد امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک هستند که از امرای ایل ملکشاهی چمشگزک کُرد و در واقع از حاکمان کردستان، در درسیم کردستان ترکیه و ناحیه ملکشاهی در استان ایلام شمرده می‌شدند که به ناحیه پشتکوه استان ایلام مهاجرت کرده‌اند. زمان مهاجرت این خاندان به پشتکوه مشخص نیست، اما به احتمال زیاد هم‌زمان با کوچ بزرگ کردهای کرمانج چمشگزک به شمال شرقی ایران در دوره صفویه برای پیشگیری از تجاوزات ازبکان، امیران کنفدراسیون چمشگزک به نواحی غرب ایران برای پیشگیری از تجاوزات عثمانی‌ها مهاجرت نمودند. وجود شجره نامه و مشترکات نژادی و زبانی و همچنین اسامی و القاب و مهم‌تر از همه عنوان امرای عالیجاه و توشمالان ملکشاهی چمزی در اسناد به جا مانده از آن دوران، این ادعا را به خوبی اثبات می‌نماید.[۵۷][۵۸][۵۹][۶۰][۱۴][۶۱][۶۲][۶۳]

چمشگزک، ولایتی تاریخی[۶۴][۶۵] [۶۶]و یکی از ایل‌های کرد شیعه مذهب است. مسکن اولیه ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک تا قبل از سده ۱۱ ه‍.ق در مناطق دیاربکر و جنوب ارزنجان بود، که در کردستان ترکیه قرار گرفته‌اند.[۶۷][۶۸] این ایل تا پیش از تشکیل دولت صفویه در در نواحی بین مهاباد و کردستان ترکیه و ایروان پراکنده بودند. ایل چمشگزک بنا به سیاست‌های شاهان صفوی در دسته‌های چهل هزار نفری به نقاط مرزی ایران کوچانده شدند، تا از تاخت و تاز ترکمن‌ها و ازبک‌ها در شمال شرقی و عثمانی‌ها در غرب پیشگیری کنند.[۶۹][۷۰] بنا به استناد به دانشنامه جهان اسلام و بر اساس نوشته اولیا چلبی ولایت چمشگزک در اصل جمشید گَنزَک (قلعه جمشید) بوده‌است که جمشید، شاه اساطیری ایران، آن را بنا کرده بود و بعدها به چمشگزک تغییر یافت.[۵۹] [۷۱][۷۲]شرف خان بدلیسی مؤلف شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان) در سال ۱۰۰۵ هجری قمری در رابطه با امرای چمشگزک ملکشاهی (ملکشاهی چمزی) چنین می‌نویسد: نسب امیران چمشگزک ملکشاهی بنا به قول خودشان به ملکیش، از اولاد خلفای عباسی نوادگان عباس بن عبدالمطلب عموی محمد پیامبر اسلام که از بنی هاشم بودند و به روایتی دیگر به امیر ملکشاه بن ملک محمد بن سلطان ملکشاه سلجوقی یا امیر سلیق بن علی قاسم از شاهان سلجوقی و از نوادگان سلطان ملکشاه سلجوقی می‌رسد.[۷۳] اسلام الغربی العباسی انساب‌شناس مصری نسب امیران ملکشاهی را به خلفای عباسی نوادگان عباس بن عبدالمطلب عموی محمد پیامبر اسلام که از بنی هاشم بودند می‌رساند و جد آن‌ها را سلطان حسین بن سلطان حسن (حاکم عمادیه) بن امیر سیف الدین بن امیر محمد بن ملک بهاءالدین (مؤسس امارت بهدینان عباسی) بن ملک خلیل (جد امرای عمادیه) بن ملک عزالدین بن امیر محمد ابی نصر بن امیر مبارک بن خلیفه مستعصم آخرین خلیفه از خلفای عباسی ذکر می‌کند.[۲] نجم سلمان مهدی الفیلی و هاشم طباطبایی نسب امیران ملکشاهی را که از طایفه‌های گرزدین وند هستند از نژاد ایلامیان کهن می‌دانند.[۷۴] اما بنا به استناد به دانشنامه جهان اسلام و بر اساس نوشته اولیاء چلبی نسب ایل ملکشاهی چمشگزک (چمزی) به جمشید شاه اسطوره‌ای ایران می‌رسد که جمشید گنزک نامیده شده‌اند و سپس به چمشگزک، چمگزی و چمزی تبدیل شده‌اند.[۵۹][۷۵][۷۶]

آنچه که مشخص است از ۳۵ طایفه ایل ملکشاهی ۳۱ طایفه کرد و ۴ طایفه از اقوام دیگر هستند. علاوه بر طایفه‌های گرزدین وند که اصالت ملکشاهی دارند، سایر طایفه‌های چمزی و گچی ایل ملکشاهی یا به همراه طایفه‌های گرزدین وند به این منطقه مهاجرت کرده‌اند یا از قدیمی‌ترین بومیان ساکن در منطقه بوده‌اند. اما ۴ طایفه باقی‌مانده مهاجر و از اقوام لر و لک و سایر اقوام می‌باشند که در طی سال‌ها به میان ایل ملکشاهی مهاجرت نموده‌اند و سکنی گزیده‌اند که همگی خود را منسوب به ایل می‌دانند.[۷۷][۷۸]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌿ساختار اجتماعی ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ :

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

🌿ساختار اجتماعی ایل ملکشاهی

درخواست حاج فرامرز اسدی رئیس ایل ملکشاهی و سایر رؤسا و سران ایل‌ها و طایفه‌های پشتکوه (استان ایلام) برای جدایی از لرستان و تفکیک حوزه انتخابیه ایلام از خرم آباد از تاریخ ۳۱ اردیبهشت لغایت ۲۴ مرداد ۱۳۲۸ ه.ش. در این سند به مرزداری و میهن پرستی ایل‌ها و طایفه‌های پشتکوه اشاره شده است (کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)[۷۹]

ایل ملکشاهی از بومیان قدیمی ایران و از قدرتمندترین ایل‌های ایران به حساب می‌آیند که رؤسا و توشمالان آنان دارای قدرت نظامی بودند.[۸۰][۸۱]

نظام سنتی ایل بر اساس خویشاوندی استوار بوده و همانند دیگر ایل‌ها، پدر تبار می‌باشند. حشمت الله طبیبی در کتاب جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی ایل‌ها و عشایر ساخت سنتی ایل ملکشاهی را به صورت

ایل ← طایفه ← بنه مال ← مال

ترسیم کرده و ایرج افشار سیستانی در کتاب نگاهی به ایلام، به صورت:

ایل ← طایفه ← تیره ← مال ← خانوار.

حکمیت حاج فرامرز اسدی رئیس ایل ملکشاهی و رئیس العشایر پشتکوه (استان ایلام) در تمام پشتکوه[۸۲]

توشمال

رهبری و ریاست ایل در ملکشاهی موروثی است که به «عالیجاه توشمال» یا خان معروف است که بالاترین مقام در ایل ملکشاهی است و از طرف پادشاه یا حکومت مرکزی به رسمیت شناخته می‌شد. گاهی مقام عالیجاه توشمالی و خانی بین دو برادر تقسیم می‌شد. از وظایف عمده عالیجاه توشمال افزون بر حفظ امنیت و نظارت بر امور مختلف ایل که از طریق پلیس و انتظامات صورت می‌گرفت، جمع‌آوری مالیات مرسوم بود. در ایل ملکشاهی همچنین چند توشمال برای مشورت در امور ایل حضور داشتند. توشمالان هنگامی که ایل ملکشاهی رهبری و ریاست واحدی داشت در زیر نظر «رئیس ایل» منصوب شده توسط پادشاه یا حکومت مرکزی قرار می‌گرفتند. سرپرستی طایفه‌های نیز بر عهده کدخدا بود که در زیر نظر عالیجاه توشمال قرار داشتند.[۸۳][۸۴][۸۵][۸۶][۸۷][۸۸]

ساختار قدرت در ایل ملکشاهی

رئیس ایل (خان یا سرتوشمال یا عالیجاه توشمال)←توشمال←کدخدا←ریش سفید←پیاگ

جلسه شورای مجلس ایل ملکشاهی

یکی از نکات قابل توجه در ارتباط با ایل ملکشاهی وجود جلسه شورای مجلس (هیئت توشمال و کدخدایان) بوده‌است که در میان تمامی ایل‌های ایران بی‌نظیر است؛ که نشان از روشنفکری و وحدت طایفه‌های این ایل داشته‌است. این مجلس مشورتی تا سال ۱۳۲۳ هجری شمسی دائر بوده‌است، و در این مجلس رئیس ایل ملکشاهی نظر تمامی کدخدایان طایفه‌های ۳۵ گانه ایل ملکشاهی را در مورد قوانین و اجرای احکام جویا شده و بر اساس آن نظر نهایی را اعلام می‌نموده‌است. این احکام توسط پلیس ایل ملکشاهی و با نظارت ریاست ایل ملکشاهی به مرحله اجرا درمی‌آمده‌است و هیچ‌کس در ایل حق تخلف از این احکام مجلس را نداشته‌است.[۸۹][۹۰]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

نگاره‌ای از ملکشاه یکم از کتاب جامع‌التواریخ

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌿ریشه‌شناسی نام ایل ملکشاهی | تبارشناسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

نگاره‌ای از ملکشاه یکم از کتاب جامع‌التواریخ

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.

سرای تاریخ :

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است.

🌿ریشه‌شناسی نام ایل ملکشاهی

همان‌طور که از نام ایل ملکشاهی بر می‌آید، این ایل نام خود را از امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک گرفته‌است. امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک جمع کثیری بر سر رأیت خود جمع نموده سی و دو قلعه و شانزده ناحیه که بالفعل در تصرف حکام چَمَشْگَزَکْ بود تسخیر نمود و عشیرت ایشان را به نام جد آن‌ها امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک، ایل ملکشاهی خواندند.[۴۶][۴۷][۴۸][۴۹][۵۰][۵۱] اما بنا به استناد به دانشنامه جهان اسلام و بر اساس نوشته اولیاء چلبی نسب ایل ملکشاهی چَمَشْگَزَکْ (چمزی) به جمشید شاه اسطوره‌ای ایران می‌رسد که جمشید گنزک نامیده شده‌اند و سپس به چمشگزک، چمگزی و چمزی تبدیل شده‌اند.[۵۲][۵۳][۵۴][۵۵] در کتاب جغرافیای تلمود نوشته نویبائر آمده است که در ماد قدیم شهری به نام گینزک (Guinzak) وجود داشت که نِهار گُزان (Nehar Gozan) نیز گفته می شد. نام شهر گینزک در ادامه ی اسامی شهر‌های ماد ازجمله همدان و نهاوند ذکر شده است .[۵۶]

خاستگاه

ذکر نام امیر عالیجاه شه میر ملکشاهی جد بزرگ طایفه‌های گرزدین وند رئیس اتحادیه ایلی ملکشاهی در یک سند خطی قدیمی

علیرضا اسدی دربارهٔ خاستگاه ایل ملکشاهی چمزی چنین می‌نویسد: طایفه‌های گرزدین وند ایل ملکشاهی چمزی، بخش مهمی از ایل بزرگ ملکشاهی می‌باشند که از تبار کردهای کرمانج از اقوام ماد شمرده می‌شوند. جد بزرگ آنان امیر عالیجاه شه میر و حاج رستم بیگ چمشگزگ از اعقاب و اولاد امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک هستند که از امرای ایل ملکشاهی چمشگزک کُرد و در واقع از حاکمان کردستان، در درسیم کردستان ترکیه و ناحیه ملکشاهی در استان ایلام شمرده می‌شدند که به ناحیه پشتکوه استان ایلام مهاجرت کرده‌اند. زمان مهاجرت این خاندان به پشتکوه مشخص نیست، اما به احتمال زیاد هم‌زمان با کوچ بزرگ کردهای کرمانج چمشگزک به شمال شرقی ایران در دوره صفویه برای پیشگیری از تجاوزات ازبکان، امیران کنفدراسیون چمشگزک به نواحی غرب ایران برای پیشگیری از تجاوزات عثمانی‌ها مهاجرت نمودند. وجود شجره نامه و مشترکات نژادی و زبانی و همچنین اسامی و القاب و مهم‌تر از همه عنوان امرای عالیجاه و توشمالان ملکشاهی چمزی در اسناد به جا مانده از آن دوران، این ادعا را به خوبی اثبات می‌نماید.[۵۷][۵۸][۵۹][۶۰][۱۴][۶۱][۶۲][۶۳]

چمشگزک، ولایتی تاریخی[۶۴][۶۵] [۶۶]و یکی از ایل‌های کرد شیعه مذهب است. مسکن اولیه ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک تا قبل از سده ۱۱ ه‍.ق در مناطق دیاربکر و جنوب ارزنجان بود، که در کردستان ترکیه قرار گرفته‌اند.[۶۷][۶۸] این ایل تا پیش از تشکیل دولت صفویه در در نواحی بین مهاباد و کردستان ترکیه و ایروان پراکنده بودند. ایل چمشگزک بنا به سیاست‌های شاهان صفوی در دسته‌های چهل هزار نفری به نقاط مرزی ایران کوچانده شدند، تا از تاخت و تاز ترکمن‌ها و ازبک‌ها در شمال شرقی و عثمانی‌ها در غرب پیشگیری کنند.[۶۹][۷۰] بنا به استناد به دانشنامه جهان اسلام و بر اساس نوشته اولیا چلبی ولایت چمشگزک در اصل جمشید گَنزَک (قلعه جمشید) بوده‌است که جمشید، شاه اساطیری ایران، آن را بنا کرده بود و بعدها به چمشگزک تغییر یافت.[۵۹] [۷۱][۷۲]شرف خان بدلیسی مؤلف شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان) در سال ۱۰۰۵ هجری قمری در رابطه با امرای چمشگزک ملکشاهی (ملکشاهی چمزی) چنین می‌نویسد: نسب امیران چمشگزک ملکشاهی بنا به قول خودشان به ملکیش، از اولاد خلفای عباسی نوادگان عباس بن عبدالمطلب عموی محمد پیامبر اسلام که از بنی هاشم بودند و به روایتی دیگر به امیر ملکشاه بن ملک محمد بن سلطان ملکشاه سلجوقی یا امیر سلیق بن علی قاسم از شاهان سلجوقی و از نوادگان سلطان ملکشاه سلجوقی می‌رسد.[۷۳] اسلام الغربی العباسی انساب‌شناس مصری نسب امیران ملکشاهی را به خلفای عباسی نوادگان عباس بن عبدالمطلب عموی محمد پیامبر اسلام که از بنی هاشم بودند می‌رساند و جد آن‌ها را سلطان حسین بن سلطان حسن (حاکم عمادیه) بن امیر سیف الدین بن امیر محمد بن ملک بهاءالدین (مؤسس امارت بهدینان عباسی) بن ملک خلیل (جد امرای عمادیه) بن ملک عزالدین بن امیر محمد ابی نصر بن امیر مبارک بن خلیفه مستعصم آخرین خلیفه از خلفای عباسی ذکر می‌کند.[۲] نجم سلمان مهدی الفیلی و هاشم طباطبایی نسب امیران ملکشاهی را که از طایفه‌های گرزدین وند هستند از نژاد ایلامیان کهن می‌دانند.[۷۴] اما بنا به استناد به دانشنامه جهان اسلام و بر اساس نوشته اولیاء چلبی نسب ایل ملکشاهی چمشگزک (چمزی) به جمشید شاه اسطوره‌ای ایران می‌رسد که جمشید گنزک نامیده شده‌اند و سپس به چمشگزک، چمگزی و چمزی تبدیل شده‌اند.[۵۹][۷۵][۷۶]

آنچه که مشخص است از ۳۵ طایفه ایل ملکشاهی ۳۱ طایفه کرد و ۴ طایفه از اقوام دیگر هستند. علاوه بر طایفه‌های گرزدین وند که اصالت ملکشاهی دارند، سایر طایفه‌های چمزی و گچی ایل ملکشاهی یا به همراه طایفه‌های گرزدین وند به این منطقه مهاجرت کرده‌اند یا از قدیمی‌ترین بومیان ساکن در منطقه بوده‌اند. اما ۴ طایفه باقی‌مانده مهاجر و از اقوام لر و لک و سایر اقوام می‌باشند که در طی سال‌ها به میان ایل ملکشاهی مهاجرت نموده‌اند و سکنی گزیده‌اند که همگی خود را منسوب به ایل می‌دانند.[۷۷][۷۸]

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌿تبارشناسی ایل ملکشاهی | ملشا

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🌿تبارشناسی ایل ملکشاهی | ملشا

🖊ایل ملکشاهی یکی از اتحادیه‌های ایلی یا بزرگ‌ایلِ کُردتبار، از اتحاد چند ایل و طایفه بزرگ تشکیل می‌شد که و از لحاظ گستردگی همانند یک دولت کوچک در ایران و عراق و ترکیه و سوریه عمل می‌کرد. ایل ملکشاهی همچنین یکی از بزرگترین ایل‌های کرد ایران[۶][۷][۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸] است که شامل شعب بسیاری است. مجموع طایفه‌های ایل ملکشاهی حدود ۴۰ طایفه و جمعیت ایل ملکشاهی بیش از ۷۵۰ هزار نفر تخمین زده شده‌است.[۲] در استان ایلام به‌طور عمده در شهرستان ملکشاهی و شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. زبان آنان کردی ایلامی[۲][۱۹][۲۰][۲۰][۲۱][۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷] و لهجه ملکشاهی است.[۲][۲۸] بخش دیگری از این ایل در استان کردستان یکجانشین شده‌است و در ملکشان علیا و ملکشان سفلی شهرستان سنندج زندگی می‌کنند و زبان آنان کردی است. بخش دیگری از ایل ملکشاهی در کشور عراق یکجانشین شده‌اند که زبان آنان نیز کردی است.[۲][۲۹] این ایل معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافته‌است که همگی خود را منسوب به ایل می‌دانند.[۳۰] [۳۱][۳۲][۳۳][۳۴][۳۵] جمعیت ایل ملکشاهی ساکن در استان ایلام در سرشماری سال ۱۳۲۰ به هفت هزار و پانصد خانوار و بیش از ۵۰ هزار تن می‌رسید.[۱][۳۶] طوایفی دیگر از ایل ملکشاهی در شهرستان چمشگزک در استان تونج‌ایلی در کشور ترکیه ساکن هستند. بخشی از از ایل ملکشاهی در کشور کویت و سایر کشورهای عربی حوزه خلیج فارس ساکن شده‌اند. بخش دیگری از ایل ملکشاهی به سبب جنگ‌ها و غزوات در سایر کشورهای عرب، هند، پاکستان و جنوب قاره آفریقا ساکن شده‌اند.[۲][۳۷] همچنین بخشی دیگری از ایل ملکشاهی در کشورهای اسکاندیناوی و آلمان ساکن هستند. طوایفی از ایل ملکشاهی نیز در استان لرستان و استان مازندران به سر می‌برند. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخش‌هایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استان‌هایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند.[۳۸][۳۹]ولادیمیر مینورسکی می‌نویسد: در طی قرون هفتم و هشتم، قریب به هزار خانوار ملکشاهی به ایران خدمت کرده‌اند و اراضی فراوانی را در قلمرو حاکمیت خود داشته‌اند و توانسته‌اند در برابر حملات و یورش‌های هولاکو، تیمور و قره یوسف از این اراضی دفاع کنند.[۴۰] ایل ملکشاهی بارها در دفاع از مرزهای ایران سپاهیان متجاوز امپراتوری عثمانی را شکست داده‌اند.[۱۱][۴۱][۴۲] همچنین در دوران جنگ ایران و عراق مردم ایل ملکشاهی نقش بسزایی در مقابله با ارتش رژیم بعث عراق داشتند و از مرزهای غربی ایران، دفاع نمودند. ایل ملکشاهی در این دوران محور ملکشاهی-شوهان را حفاظت می‌نمود. طایفه‌های خمیس، رسول وند، کاظم بگ، نقی، گلان، روسگه، خلیل وند، حسین بگ، علی نظر، شکربگ، قیطول، کلوند، کل کل، کناریوند، باولگ و … هرکدام تپه‌ای در اختیار داشتند. این طایفه‌ها تلفات فراوانی به ارتش عراق وارد آوردند و حتی مناطقی از خاک عراق را تصرف نمودند. این ایل دارای ۴۰۰ کشته‌شده از ۳۰۰۰ کشته‌شده استان ایلام در جنگ ایران و عراق است.[۴۳] به همین مناسبت بنای یادمانی در گرامیداشت آخرین دفاع مردم ایل ملکشاهی و شهدای آن در منطقه ترشابه برپا شده‌است.[۴۴][۴۵]

ملکشاهی

مناطق با جمعیت چشمگیر

ایران استان‌های ایلام و بخش‌هایی بزرگ از ملکشان علیا و ملکشان سفلی کردستان، لرستان، دیوا ملکشاه مازندران، خراسان شمالی، خراسان رضوی در ایران و بخش‌هایی از کشور عراق

عراق استان‌های میسان، دیاله، بصره و واسط، شهرهای خانقین، العماره، کوت، بصره و بغداد[۱][۲][۳] و کشور ترکیه

شهرستان چمشگزک استان تونج‌ایلی و دیاربکر[۲][۴]

زبان‌ها

کردی ایلامی لهجه ملکشاهی

دین

شیعه

قومیت‌های وابسته

کردها، مردم فیلی و اقوام ایرانی‌تبار

ریشه‌شناسی نام

خاستگاه

ساختار اجتماعی

طایفه‌های ایل ملکشاهی

افراد سرشناس

تاریخچه

فرهنگ

زبان و ادبیات

آداب و رسوم

پوشش

صنایع دستی

نگارخانه

پانویس

نجم سلمان مهدی الفیلی. الفیلیون؛ تاریخ، قبائل وانساب، فلکلور، تراث قومی. اربیل: دار ئاراس للطباعة والنشر، ۲۰۰۹، ص164

اسلام الغربی العباسی. «عشائر الملکشاهیة العباسیة». النسابون (اکبر موقع متخصص فی الانساب). بایگانی‌شده از اصلی در ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۵.

نجم سلمان مهدی. «من العشائر الکوردیة ملکشاه والملکشاهیة». موقع مرکز گلگامش من للدراسات و بحوث الکردیة. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ اوت ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۲۳ اوت ۲۰۱۵.

http://www.iranicaonline.org/articles/feyli--2

سلطان احمدخان احتسابیان، جغرافیای نظامی ایران، تهران: مطبعه باقرزاده، ۱۳۱۱، ص316.

«ملکشاهی». لغتنامه دهخدا. بایگانی‌شده از اصلی در ۲ نوامبر ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱۳ مارس ۲۰۱۳.

اشمیت، رودیگر (ویراستار). راهنمای زبان‌های ایرانی، جلد دوم. چاپ دوم، ترجمه آرمان بختیاری، حسن رضایی بیغ‌آبادی و دیگران. تهران: انتشارات ققنوس، 1387، صص542-544.

مرتضی اکبری. تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه. قم: انتشارات فقه، ۱۳۸۶. ص ۶۰.

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶. ص 335.

قیام ایلام در عصر رضا شاه. عباس محمدزاده. ایلام: انتشارات زانا، ۱۳۸۹. چاپ دوم. ص 78.

ایلام و تمدن دیرینهٔ آن. ایرج افشار سیستانی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380. ص375.

نصرالله کسرائیان. کردهای ایران. تهران: نامهٔ خود نویسنده، 1372، ص16.

علیرضا اسدی. «فرهنگ تطبیقی گویش کردی ایلامی با زبان ایرانی میانه (پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی) به انضمام تاریخ و زبان استان ایلام قبل از اسلام». خانه کتاب ایلام: انتشارات جوهر حیات، ۱۳۹۰، صص۶۱–۶۲. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ مارس ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶.

علیرضا اسدی. «ایل کرد ملکشاهی چمزی در یک نگاه | سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۲-۱۴.

مبانی جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی ایل‌ها و عشایر، حشمت الله طیبی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۴۰، ۱۶۰ و ۲۰۹

الفیلی العلوی، زکی جعفر (۲۰۰۹). تاریخ الکرد الفیلییون و آفاق المستقبل. لندن: الکوثر. صص. ۲۹۸_۳۰۰.

«سازمان امور عشایر ایران». ashayer.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۸-۲۵.

«Page 92 - تاریخ، فرهنگ و هنر استان ایلام». research.iranology.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۵-۱۱-۰۶.

«نسخه بایگانی شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۷.

I. Kamandar Fattah, Les Dialectes kurdes méridionaux: étude linguistique et dialectologique. Louvain, Peeters, 2000, p. 30-31

G. Windfuhr, The iranian Languages, Routledge, 2009, P. 587

Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000, P.77,

Kurdish language

Kurdish language - Britannica Online Encyclopedia

«زبان‌ها و گویش‌های ایران. منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ مه ۲۰۰۹. دریافت‌شده در ۱۷ اکتبر ۲۰۱۳.

غلامحسین کریمی دوستان، جایگاه فیلی و کلهری در دسته‌بندی گویشهای کردی: مجله دانشگاه کردستان، شماره ۴–۳ سال ۱۳۷۹

علیرضا اسدی. «فرهنگ تطبیقی گویش کردی ایلامی با زبان ایرانی میانه (پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی) به انضمام تاریخ و زبان استان ایلام قبل از اسلام». خانه کتاب ایلام: انتشارات جوهر حیات، 1390، صص62-64. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ مارس ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶.

Rezaei, Saeed and Ava Bahrami. Attitudes toward Kurdish in the City of Ilam in Iran. The Sociolinguistics of Iran's Languages at home and Abroad. pp 77-109.

سید حسین الحسینی الزرباطی. «الکورد الشیعة فی العراق». سید حسین الحسینی الزرباطی. دریافت‌شده در 18 سپتمامبر 2015. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازدید= را بررسی کنید (کمک)

اسدی، علیرضا (۱۳۹۶). با ایلامیان در ایلام. ایلام: انتشارات جوهر حیات. صص. ۵۰۳.

«Principal tribes. The main tribes of Ilām are: (1) Il-e Malekšāhi». دانشنامه ایرانیکا. دریافت‌شده در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۵.

ایلام و تمدن دیرینهٔ آن. ایرج افشار سیستانی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، صص 371-401

نقیب زاده، احمد (۱۳۸۰). دولت رضا شاه و نطام ایلی. تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی. صص. ۵۸.

محمدزاده، عباس (۱۳۸۹). قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا. صص. ۷۸.

«سازمان امور عشایر ایران». ashayer.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۷-۱۵.

احتسابیان، سلطان احمدخان (۱۳۱۱). جغرافیای نظامی ایران. تهران: مطبعه باقرزاده. صص. ۳۱۶.

«مێژووی خێڵی مه‌لێکشایی (چه‌مشگزه‌گ). History Of Kurd». History Of Kurd. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۰۶.

اسدی، علیرضا (۱۳۹۶). با ایلامیان در ایلام. ایلام: انتشارات جوهر حیات. صص. ۴۲۷-۴۳۲.

بهاری نیا، امان اله (۱۳۹۸). پیشینه تاریخی ایل چامشگزک طارم سفلی و علقه آن ها با سرزمین ایران. تهران: موسسه آموزشی تألیفی ارشدان.

مینورسکی. الکورد فی دائرةالمعارف الاسلامیة، ص84.

تاریخ روضه الصفای ناصری، هدایت، رضا قلی‌خان. جلد 9، تهران: انتشارات اساطیر، 1380. ص7780.

ایران در دوره سلطنت قاجار. علی اصغر شمیم. تهران: انتشارات مدبر، ۱۳۷۵. صص 118-119.

دوستعلی آذوق. روز شمار جنگ در استان ایلام. ایلام: انتشارات جوهر حیات، 1390. ص28.

«یادمان مقاومت مردم شهرستان ملکشاهی در منطقه ترشابه افتتاح شد». خبر مرکزایلام. دریافت‌شده در ۲۰ آوریل ۲۰۱۶.[پیوند مرده]

«افتتاح یادمان مقاومت مردم ملکشاهی در «ترشابه»». خبرگزاری دانشجویان ایران «ایسنا». دریافت‌شده در ۲۳ آوریل ۲۰۱۶.

بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص163

علیرضا اسدی، تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره ۵۰۲، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳، ص 5.

برومند سورنی. «چمشگزک ملکشاهی». پایگاه تحلیلی کردها. دریافت‌شده در ۹ جولای ۲۰۱۴.

«فتح نامه ایل ملکشاهی - تاریخ محلی». www.localhistory.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۶-۲۳.

«ایل کرد ملکشاهی چمزی در یک نگاه | سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی». oerp.ir. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۶-۲۳.

Baluken, Yusuf (2017-01-01). "Çend Dokument ji Serdema Mîrektiya Melkîşî". Nübihar Akademi. 2 (7): 117–128. ISSN 2147-883X.

اولیاء چلبی. سیاحتنامه. ترجمه فاروق کیخسروی. جلد2، ارومیه: انتشارات صلاح الدین ایوبی، 1364، ص222

علیرضا اسدی، تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. بخش دوم. هفته‌نامه نجوا، سال سیزدهم، شماره ۵۰۳، یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳، ص5.

منیژه ربیعی. «دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۳۰.

ربیعی، منیژه. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱۲، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی. صص. ۱۱۵-۱۱۶.

La géographie du Talmud By Neubauer, Adolf, 1832-1907, author .p373.

علیرضا اسدی، فتح نامه ایل ملکشاهی برگی زرین از تاریخ استان ایلام، فصل نامه آموزش تاریخ.

علیرضا اسدی، تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی، بخش دوم، هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره 503، یکشنبه 4 خرداد 1393، ص5.

اولیاء چلبی. سیاحتنامه. ترجمه فاروق کیخسروی. جلد۲، ارومیه: انتشارات صلاح الدین ایوبی، ۱۳۶۴، ص222.

علیرضا اسدی. «نقش ایل ملکشاهی در جنگ‌های ایران و عثمانی». هفته‌نامه سوران. دریافت‌شده در ۱۴ آوریل ۲۰۱۵.[پیوند مرده]

علیرضا اسدی. «فتح‌نامه ایل ملکشاهی». فصل نامه آموزش تاریخ. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۲-۱۴.

علیرضا اسدی. «فتح نامه ایل ملکشاهی - تاریخ محلی». دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۲-۱۴.

بالوکن, ‌یوسف; اسدی, ‌علیرضا (1398-07-01). "چند سند از دورۀ امارت ملک شاهی (ملکیشی)". روزگاران. 16 (14): 65–83. {{cite journal}}: Check date values in: |date= (help)

بالوکن, ‌یوسف; اسدی, ‌علیرضا (1398-07-01). "چند سند از دورۀ امارت ملک شاهی (ملکیشی)". روزگاران. 16 (14): 65–83. {{cite journal}}: Check date values in: |date= (help)

Baluken, Yusuf (2017-01-01). "Çend Dokument ji Serdema Mîrektiya Melkîşî". Nübihar Akademi. 2 (7): 117–128. ISSN 2147-883X.

«راهکارها و ضرورت‏های تدوین تاریخ شفاهی ایل‌های و طایفه‌های کرمانج». تاریخ شفاهی. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۳۱.

ولادمیر مینورسکی، کرد فی دائرةالمعارف الاسلامیه. بی جا، بی تا، ص 196.

محمد امین زکی بیگ، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان. ج 1، تهران: انتشارات توس، 1381. ص295.

برومند سورنی. «بازخوانی کردهای چمشگزک در آیینه تاریخ». هفته‌نامه سیروان. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۹ جولای ۲۰۱۴.

کلیم‌الله توحدی، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران. مشهد: بی نا، 1373، ص469.

منیژه ربیعی. «دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۳۰.

ربیعی، منیژه. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱۲، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی. صص. ۱۱۵-۱۱۶.

بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص162.

نجم سلمان مهدی الفیلی. الفیلیون؛ تاریخ، قبائل وانساب، فلکلور، تراث قومی. اربیل: دار ئاراس للطباعة والنشر، ۲۰۰۹، ص ۱۶۵.

منیژه ربیعی. «دانشنامه جهان اسلام - بنیاد دائرة المعارف اسلامی - کتابخانه مدرسه فقاهت». lib.eshia.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۳۰.

ربیعی، منیژه. دانشنامه جهان اسلام، ج ۱۲، تهران: بنیاد دایره المعارف اسلامی. صص. ۱۱۵-۱۱۶.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشاری استان ایلام، ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386، صص 335- 355.

علیرضا اسدی. تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره ۵۰۲، یکشنبه ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳، ص5.

Asadi, Alireza; Shafei, Kaivan; Sheikh Ahmadi, Seyed Mohammad (2022-10-23). "Changes of Poshtkouh Boundary in the Qajar Era". Historical Studies. 13 (2): 3–43. doi:10.30465/hcs.2022.42447.2671. ISSN 2251-7766.

افشار سیستانی، ایرج (۱۳۷۲). ایلام و تمدن دیرینه آن. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. صص. ۳۷۵.

«مرکز اسناد انقلاب اسلامی - دولت رضا شاه و نظام ایلی (تأثیر ساختار دولت مطلقه رضا شاه بر نفوذ قبایل و عشایر)». old.irdc.ir. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ اوت ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۹-۲۳.

رفعتی، رستم. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶. ص. ۳۳۵.

اسدی، علیرضا (۱۳۹۶). با ایلامیان در ایلام. ایلام: انتشارات جوهر حیات. صص. ۴۲۹-۴۳۰.

افشار سیستانی، ایرج (۱۳۷۲). ایلام و تمدن دیرینه آن. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. صص. ۳۷۵.

جامعه‌شناسی ایل‌های و عشایر. حشمت الله طیبی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. 1380، ص329.

نصرالله کسرائیان. کردهای ایران. تهران: نامهٔ خود نویسنده، ۱۳۷۲، ص17

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386. ص335

مسیو چریکف. سیاحتنامهٔ مسیو چریکف. ترجمه آبکار مسیحی. تهران: انتشارات امیر کبیر، 1379، چاپ دوم، ص 64.

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386، صص335- 349.

عباس محمدزاده. قیام ایلام در عصر رضا شاه. چاپ دوم. ایلام: انتشارات زانا، ۱۳۸۹، ص81.

اسدی، علیرضا (۱۳۹۶). با ایلامیان در ایلام. ایلام: انتشارات جوهر حیات. صص. ۵۰۳.

علیرضا اسدی. تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. بخش دوم. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره ۵۰۳، یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳، ص5.

جغرافیای نظامی ایران، پشتکوه. علی رزم آرا. تهران: بی نا، 1320. ص 22-23.

مؤلف ناشناس. تصحیح اسکندر امان‌الهی. جغرافیای پیشکوه و پشتکوه. خرم‌آباد:اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370، صص 151-152

نجم سلمان مهدی الفیلی. الفیلیون؛ تاریخ، قبائل وانساب، فلکلور، تراث قومی. اربیل: دار ئاراس للطباعة والنشر، 2009، ص 165

الفیلی العلوی، زکی جعفر (۲۰۰۹). تاریخ الکرد الفیلییون و آفاق المستقبل. لندن: الکوثر. صص. ۲۹۸–۳۰۰.

نجم سلمان مهدی الفیلی. الفیلیون؛ تاریخ، قبائل وانساب، فلکلور، تراث قومی. اربیل: دار ئاراس للطباعة والنشر، 2009، ص 164

اسدی، علیرضا (۱۳۹۶). با ایلامیان در ایلام. ایلام: انتشارات جوهر حیات. صص. ۵۰۵-۵۰۶.

انساب شهری و عشایری استان ایلام. رستم رفعتی. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386. صص335-342.

نجم سلمان مهدی. «من العشائر الکوردیة ملکشاه والملکشاهیة». موقع مرکز گلگامش من للدراسات و بحوث الکردیة. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ اوت ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۳ آوریل ۲۰۱۶.

«ملکشاهی - نمایش محتوای تولیدات ویژه - صدا و سیمای ایلام». ilam.irib.ir. بایگانی‌شده از اصلی در ۸ ژوئیه ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۷-۰۷.

«سه مدال طلا و یک برنز حاصل کار پرس سینه کاران ملکشاهی». اداره کل ورزش و جوانان استان ایلام. بایگانی‌شده از اصلی در ۳ دسامبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۰ آگوست ۲۰۱۴.

«نتایج مسابقات پرس سینه قهرمانی کشور». فدراسیون بدنسازی و پرورش اندام جمهوری اسلامی ایران. بایگانی‌شده از اصلی در ۹ اوت ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۰ آگوست ۲۰۱۴.

«نتایج مسابقات پرس سینه قهرمانی شهرستان ملکشاهی». سایت ملکشاهی آنلاین. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۸ مه ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۹ مه ۲۰۱۵.

«حبیب محمد کریم». بانک اطلاعات رجال. بایگانی‌شده از اصلی در ۶ ژوئن ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۶ ژوئن ۲۰۱۵.

«بزرگداشت حبیب محمد کریم فیلی، در تهران». www.kurdpress.com. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ اوت ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

«یکی از کردهای شیعه عراق جایگزین احمد چلبی شد». خبرگزاری جمهوری اسلامی. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

«یکی از کردهای شیعه عراق جایگزین احمد چلبی شد». خبرگزاری جمهوری اسلامی. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

«بزرگداشت حبیب محمد کریم فیلی، در تهران». www.kurdpress.com. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ اوت ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

«پهلوانان ملکشاهی». آپارات. دریافت‌شده در ۱۱ آگوست ۲۰۱۴.

علیرضا اسدی. تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. بخش دوم. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره 503، یکشنبه 4 خرداد 1393، ص5.

انساب شهری و عشایری استان ایلام. رستم رفعتی. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶. ص 335-342.

«یادواره شهید علی غیوری زاده شهید شاخص عشایر کشور در ملکشاهی». غرب آنلاین پایگاه خبری تحلیلی غرب کشور. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ دسامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۸ آگوست ۲۰۱۵.

«یادواره شهید علی غیوری زاده شهید شاخص عشایر کشور در ملکشاهی به روایت تصویر». ایثار پایگاه اطلاع‌رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان ایلام. بایگانی‌شده از اصلی در ۹ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۸ آگوست ۲۰۱۵.

«لیست سرداران و شهدای شاخص استان ایلام». ستاد کنگره سرداران و 3000 شهید استان ایلام. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ نوامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۶ مه ۲۰۱۶.

«زندگینامه علی غیوری زاده». پرتال جامع علوم انسانی (پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی). ۲۶ اوت ۲۰۱۷. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ اوت ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۶ اوت ۲۰۱۷.

انساب شهری و عشایری استان ایلام. رستم رفعتی. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386. ص34.

مرتضی اکبری. تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه. قم: انتشارات فقه، ۱۳۸۶. صص 534-535.

«مرکز پژوهشها - حسن ملکشاهی». rc.majlis.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۲۱.[پیوند مرده]

مجموعه آراء دربارهٔ شهروندان سرزمین پشتکوه ایلام، جعفر خیتال. ایلام:انتشارات فرهنگ، ۱۳۶۹، صص 286- 293.

«البارزانی یعلن تأسیس مجلس الأمن الوطنی فی کردستان». السومریة نیوز. دریافت‌شده در ۱۴ مه ۲۰۱۶.

«از عباس گهرسودی بنیانگذار تئاتر ایلام تجلیل می‌شود». غرب آنلاین. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۴ آوریل ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۹ آوریل ۲۰۱۶.

«تجلیل از بازیگر تئاتر طنز در شب‌های روشن حوزه هنری ایلام». خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا). دریافت‌شده در ۹ آوریل ۲۰۱۶.

«سلام امینی و جلال میرزایی از حوزه ایلام به مجلس راه یافتند». خبر مرکز ایلام. دریافت‌شده در ۱ مه ۲۰۱۶.[پیوند مرده]

«کاندیداهای احتمالی انتخابات مجلس دهم در ایلام». خبر آنلاین. دریافت‌شده در ۱ مه ۲۰۱۶.

«سلام امینی و جلال میرزایی از ایلام راهی مجلس دهم شدند». مهر. دریافت‌شده در ۱۴ مه ۲۰۱۶.

«سلام امینی و جلال میرزایی از حوزه ایلام به مجلس راه یافتند». خبرگزاری تسنیم. ۷ اوت ۲۰۱۷.

«طایفه پراکنده». کیهان فرهنگی. خرداد ۱۳۸۲. دریافت‌شده در ۱۷ اوت ۲۰۱۵.

خورشید باشا، ترجمة مصطفی زهران، محمد (۲۰۰۹). رحلة الحدود بین الدولة العثمانیة و ایران. القاهرة: المرکز القومی للترجمة. صص. ۲۷۴. شابک ۹۷۸-۹۷۷-۴۷۹-۰۰۷-۲.

«فرمانده شهید علی بسطامی». پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۵ سپتامبر ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۶ مه ۲۰۱۶.

«سردار نعمان غلامی رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور شد». خبرگزاری فارس. ۱۴ فوریه ۲۰۱۷.

«گفتگو با سردار نعمان غلامی رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور». خبرگزاری مهر. دریافت‌شده در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۵.

«سردار نعمان غلامی رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور شد». ایلنا. دریافت‌شده در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۵.

«سردار نعمان غلامی رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور». پایگاه اطلاع‌رسانی بسیج سازندگی کشور. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ مه ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۴ مه ۲۰۱۶.

«سردار نعمان غلامی رئیس سازمان بسیج سازندگی کشور شد». خبرگزاری تسنیم. ۱۴ فوریه ۲۰۱۷.

«غلامی به عنوان معاون هماهنگ‌کننده سازمان بسیج مستضعفین معرفی شد». خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency. ۲۰۱۸-۱۲-۱۱. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۵-۰۲.

«سردار نعمان غلامی به عنوان معاون هماهنگ‌کننده سازمان بسیج مستضعفین کشور معرفی شد». خبرگزاری دفاع مقدس.

«Fars News Agency: ورزشکار ایلامی 2 مدال طلای مسابقات تیراندازی آسیا را به گردن آویخت». بایگانی‌شده از اصلی در ۳ مارس ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۳-۰۳.

YJC، خبرگزاری باشگاه خبرنگاران | آخرین اخبار ایران و جهان |. «دو طلای رقابت‌های تیراندازی قهرمانی آسیا بر گردن تیرانداز ایلامی». دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۳-۰۳.

YJC، خبرگزاری باشگاه خبرنگاران | آخرین اخبار ایران و جهان |. «سرهنگ " شعبان تیلا " مسئول جدید معاونت برنامه و بودجه». باشگاه خبرنگاران جوان. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۳-۰۳.

«روح اله اکبری - نمایش محتوای تلویزیون - صدا و سیمای ایلام». ilam.irib.ir. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ ژوئن ۲۰۲۱. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۰۷.

«خبرگزاری فارس - دریافت جایزه نیس فرانسه توسط مستند «خلیل و جلیل»». خبرگزاری فارس. ۲۰۲۰-۱۲-۱۰. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۰۷.

«مستندساز ایلامی دیپلم افتخار جشنواره عمار را کسب کرد». www.iribnews.ir. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۰۷.

«درخشش هنرمند ایلامی در جشنواره بین‌المللی «رسام»». kurdpress.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۰۷. کاراکتر C1 control character در |نشانی= در موقعیت 89 (کمک)

«برگزیدگان نخستین جشنواره ادبی کُردی استان ایلام معرفی شدند». ایسنا. ۲۰۲۱-۰۳-۰۵. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۰۷.

«مرکز پژوهشها - احمد ناصری گهر». rc.majlis.ir. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

«معرفی نمایندگان مجلس شورای اسلامی دوره پنجم». مجلس شورای اسلامی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۸ آگوست ۲۰۱۵.

«فهرست نمایندگان دوره پنجم، حوزه انتخابیه ایلام». مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۸ دسامبر ۲۰۱۹. دریافت‌شده در ۱۴ مه ۲۰۱۶.

سلسله انساب شهری و عشایری استان ایلام. رستم رفعتی. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386. ص 342-352.

«از شاعر فعال شهرستان ملکشاهی تجلیل شد». خبرگزاری کار ایران (ایلنا). دریافت‌شده در ۹ آوریل ۲۰۱۶.

انساب شهری و عشایری استان ایلام. رستم رفعتی. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386. ص 350-353.

قیام ایلام در عصر رضا شاه. عباس محمدزاده. ایلام: انتشارات زانا، 1389، چاپ دوم. ص 102 و 123.

انساب شهری و عشایری استان ایلام. رستم رفعتی. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386. ص 335 و ص 343.

علیرضا اسدی (۱۴ فوریه ۲۰۱۷). «الحاج فرامرز اسدی». شفق نیوز (به عربی). بایگانی‌شده از اصلی در ۲۳ فوریه ۲۰۲۰. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۲-۱۴.

اسلامی، وزارت فرهنگ و ارشاد. «معرفی شهرستان‌ها | وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۸ ژوئیه ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۲-۱۹.

«مرکز پژوهشها - حسن ملکشاهی». rc.majlis.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۲۱.[پیوند مرده]

«جلسه: 193 صورت مشروح مذاکرات جلسه روز سه‌شنبه 9 آبان ماه 1357 شمسی (2537 شاهنشاهی)». www.ical.ir. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۳-۲۱.[پیوند مرده]

«ایرنا - نقش حاج عباس عزیزیان در بسیج نیروهای مردمی و عشایر کم‌نظیر بود». دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۲-۱۹.

انساب شهری و عشایری استان ایلام. رستم رفعتی. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386. ص 343.

«عزیزالحاج علی حیدر». بانک اطلاعات رجال. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۷ فوریه ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۱۶ فوریه ۲۰۱۵.

«عن رئاسة آب‌وهوا کوردستان». رئاسة آب‌وهوا کوردستان. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۹ آوریل ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۴ مه ۲۰۱۶.

««فواد حسین» وزیر خارجه جدید عراق کیست؟- اخبار آسیای غربی - اخبار بین الملل تسنیم | Tasnim». خبرگزاری تسنیم | Tasnim. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۱۰-۲۰.

«یکی از کردهای شیعه عراق جایگزین احمد چلبی شد». خبرگزاری جمهوری اسلامی. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

«حزب دموکرات کردستان عراق». دانشنامه جهان اسلام. ۱۱ اوت ۲۰۱۸.

«یکی از کردهای شیعه عراق جایگزین احمد چلبی شد». خبرگزاری جمهوری اسلامی. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

«بزرگداشت حبیب محمد کریم فیلی، در تهران». www.kurdpress.com. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۱ اوت ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1385. ص 335-355

ایرج افشار سیستانی. ایلام و تمدن دیرینهٔ آن. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.

«جشنواره زنان نام‌آور و نان آور». خبرگزاری فارس. بایگانی‌شده از اصلی در ۳ سپتامبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۲۸ آگوست ۲۰۱۴.

«لیلا قاسم عروس کوردستان». رادیو و وبسایت کردانه. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۰ مه ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۴ مه ۲۰۱۶.

علیرضا اسدی. «الشهیدة لیلی قاسم ملکشاهی» (به عربی). Shafaq. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۰ اوت ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۱۸-۰۸-۱۱.

Yusuf BALUKEN (2017-01-01). "Çend Dokument ji Serdema Mîrektiya Melkîşî". Nübihar Akademi. 2 (7).

بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص162

محمد امین زکی بیگ، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان. تهران: انتشارات توس، ج ۲، ۱۳۸۱. ص242.

بدلیسی، شرف‌نامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص 162-163.

بابا مردوخ روحانی. تاریخ مشاهیر کرد. جلد ۱، تهران: انتشارات سروش، چاپ سوم، ۱۳۹۰، گفتار بیست و پنجم (خاندان ملکشاهی).

محمد أمین زکی، مشاهیر الکرد و کردستان، الجزء الثانی نقلته إلی العربیة الآنسة کریمته، راجعه ونقحه و أضاف إلیه الأستاذ محمد علی عونی. مطبعة السعادة، مصر، 1947م، ص327.

بالوکن, ‌یوسف; اسدی, ‌علیرضا (1398-07-01). "چند سند از دورۀ امارت ملک شاهی (ملکیشی)". روزگاران. 16 (14): 65–83. {{cite journal}}: Check date values in: |date= (help)

بدلیسی، شرف‌نامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص164.

بدلیسی، شرف‌نامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص 164-165.

احمد فریدون بیگ‌پاشا، منشآت‌السلاطین، استانبول: ۱۲۷۴–۱۲۷۵، ص 353.

برومند سورنی. «چمشگزک ملکشاهی». پایگاه تحلیلی کردها. دریافت‌شده در ۲۰ دسامبر ۲۰۱۴.

محمد امین زکی بیگ، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان. ج 1، تهران: انتشارات توس، 1381. صص 126-127.

بدلیسی، شرف‌نامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص 166-168.

برومند سورنی. «بازخوانی کردهای چمشگزک در آیینه تاریخ». هفته‌نامه سیروان. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۶ نوامبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۴.

بدلیسی، شرف‌نامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، صص168-175.

علیرضا اسدی، فتح نامه ایل ملکشاهی برگی زرین از تاریخ استان ایلام، فصل نامه آموزش تاریخ

علیرضا اسدی، تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. بخش دوم. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره 503، یکشنبه 4 خرداد 1393، ص5.

بدلیسی، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، ۱۳۷۷، صص ۱۶۲–۱۶۳ و ص323

علیرضا اسدی، تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. بخش دوم. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره 503، یکشنبه 4 خرداد1393، ص5.

بدلیسی، شرف‌نامه تاریخ مفصل کردستان، تهران: انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1377، ص 171.

علیرضا اسدی، فتح نامه ایل ملکشاهی، فصل نامه آموزش تاریخ.

دست نوشته‌های عشیره مالیمان، نسخه خطی: صص8-10.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶: صص 335-343.

میرزا محمد مهدی استرآبادی، تاریخ جهانگشای نادری، نسخه خطی مصور متعلق به 1171 ه‍.ق با مقدمهٔ عبدالعلی ادیب پورمند. تهران: انتشارات سروش و نگار، 1370، صص247-248.

محمد کاظم مروی، عالم آرای نادری، جلد۲، تهران: نشر علم، ۱۳۶۹، ص547.

میرزا محمد مهدی استرآبادی، تاریخ جهانگشای نادری، نسخه خطی مصور متعلق به 1171 ه‍.ق با مقدمهٔ عبدالعلی ادیب پورمند. تهران: انتشارات سروش و نگار، 1370. ص402.

رضا شعبانی. تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه، جلد۱، چاپ دوم، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۹. ص109.

محمد کاظم مروی، عالم آرای نادری، جلد3، تهران: نشر علم، 1369. ص937.

«فرهنگ لوطی گری و پهلوانی در آیینه تاریخ اجتماعی». روزنامه ایران. ۱۴ فوریه ۲۰۱۷.[پیوند مرده]

«پهلوانان نمی‌میرند!». مرکز دائرﺓ المعارف بزرگ اسلامی. ۱۲ مه ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۵-۱۲.

«فرهنگ لوطی گری و پهلوانی در آیینه تاریخ اجتماعی». روزنامه ایران. ۱۴ فوریه ۲۰۱۷. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ ژوئن ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷.

علیرضا اسدی. فتح نامه ایل ملکشاهی برگی زرین از تاریخ استان ایلام، فصل نامه آموزش تاریخ.

واژه ملکشاهی در لغتنامه دهخدا.

نجم سلمان مهدی الفیلی. الفیلیون؛ تاریخ، قبائل وانساب، فلکلور، تراث قومی. اربیل: دار ئاراس للطباعة والنشر، 2009، صص 165-167

علیرضا اسدی. «شخصیة تاریخیة کردیة بهلوان موسی خمیس». کوردستریت سوریه (KS NEWS) (به عربی).

علیرضا اسدی، تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. هفته‌نامه نجوا، سال سیزدهم، شماره 502، یکشنبه 28 اردیبهشت 1393، ص5.

قیام ایلام در عصر رضا شاه. عباس محمدزاده. ایلام: انتشارات زانا، 1389. چاپ دوم. ص 28

تاریخ روضه الصفای ناصری، هدایت، رضا قلی خان. جلد 9، تهران: انتشارات اساطیر، 1380. ص7780.

ایران در دوره سلطنت قاجار. علی اصغر شمیم. تهران: انتشارات مدبر، ۱۳۷۵. صص118-119.

ایلام و تمدن دیرینهٔ آن. ایرج افشار سیستانی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380. ص100.

«شکست سنگین قوای عثمانی از شاهزاده دلیر قاجار». موسسه مطالعات ایران و اوراسیا. دریافت‌شده در ۲۶ مه ۲۰۲۳.

ساسان مؤدب. «موزه پارس؛ قدیمی‌ترین موزه در فارس». روزنامه بین‌المللی نیم نگاه. بایگانی‌شده از اصلی در ۴ اكتبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در 9 آوریل 2016. تاریخ وارد شده در |archive-date= را بررسی کنید (کمک)

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶. ص 29.

Sasan Nematolahi (۷ اوت ۲۰۱۷). «موزه پارس؛ مقالات». انجمن گردشگری و میراث فرهنگی. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ مارس ۲۰۱۷. دریافت‌شده در ۷ اوت ۲۰۱۷.

«مجموعه ۳۰ جلدی قرآن از سده هشتم؛ نگینی در «باغ نظر» استان فارس». دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۸-۰۷.

علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار. تهران: انتشارات مدبر، 1384، چاپ یازدهم. صص118-119

رضا قلی خان هدایت، تاریخ روضه الصفای ناصری. جلد ۱۲. به تصحیح و تحشیه جمشید کیانفر. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۰، ص7782.

رضا قلی خان هدایت، تاریخ روضه الصفای ناصری، جلد 12، به تصحیح و تحشیه جمشید کیانفر، 1380: ص7781.

مرتضی اکبری، تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه، قم: انتشارات فقه، ۱۳۸۶، ص472.

محمد تقی لسان الملک سپهر. ناسخ التواریخ. به اهتمام جمشید کیانفر. جلد1، تهران: انتشارات اساطیر، 1377، ص 329-330

«شکست سنگین قوای عثمانی از شاهزاده دلیر قاجار». موسسه مطالعات ایران و اوراسیا. دریافت‌شده در ۲۶ مه ۲۰۲۳.

محمد تقی لسان الملک سپهر. ناسخ التواریخ. به اهتمام جمشید کیانفر. جلد1، تهران: انتشارات اساطیر، 1377، ص329.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386:ص29.

«فتح نامه ایل ملکشاهی - تاریخ محلی». دریافت‌شده در ۲۰۱۷-۰۲-۱۴.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386:ص340.

ایرج افشار سیستانی. ایلام و تمدن دیرینه آن. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1372: ص376

عباس محمدزاده، قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا :۱۳۸۹:ص28

«ارتفاعات چک موسی». ویکی روستا. بایگانی‌شده از اصلی در ۵ مه ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۳ مارس ۲۰۱۳.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین،1386: ص29.

علیرضا اسدی، فتح نامه ایل ملکشاهی برگی زرین از تاریخ استان ایلام. فصل نامه آموزش تاریخ.

مرتضی اکبری. تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه. قم: انتشارات فقه، ۱۳۸۶. صص493-495.

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین،1386. ص32.

مسعود میرزا ظل السلطان، تاریخ سرگذشت مسعودی. تهران: انتشارات یساولی، 1362. صص277-302.

مرتضی اکبری. تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه. قم: انتشارات فقه، ۱۳۸۶. ص495.

مرتضی اکبری. تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه. قم: انتشارات فقه، ۱۳۸۶. ص505.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386، ص35.

عباس محمدزاده، قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا: ۱۳۸۹، ص80.

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین،1386. ص335.

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین،1386. صص 44و46.

صید محمد درخشنده. دیوالا از ادوار کهن تا عصر پهلوی. ایلام: انتشارات مؤلف، ۱۳۹۴، ص ۱۳۹

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین،1386. صص 335 و 343.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386، ص26.

خطای یادکرد: خطای یادکرد:برچسب ‎ غیرمجاز؛ متنی برای یادکردهای با نام ToolAutoGenRef14 وارد نشده است. (صفحهٔ راهنما را مطالعه کنید.).

عباس محمدزاده، قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا: 1389، ص81.

کریم و علی یعقوبی. ایلام دوره پهلوی از سقوط نظام والی گری تا سقوط سلسله پهلوی (۱۳۵۷–۱۳۰۷ ه‍.ش). ایلام: انتشارات جوهر حیات، ۱۳۸۹، صص ۶۵–۶۳. کاراکتر zero width joiner character در |عنوان= در موقعیت 91 (کمک)

«حاج فه‌رامه‌رز ئه‌سه‌دی مه‌لێکشایی Faramarz Asadi | | موسوعة جیای کورمنج ™» (به عربی). ۲۰۱۸-۰۵-۱۲. دریافت‌شده در ۲۰۲۰-۰۷-۲۸.

عباس محمدزاده، قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا: 1389. ص 105.

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶، ص 46

عباس محمدزاده، قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا: 1389.

رستم رفعتی. انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶، صص 46-47.

جعفر خیتال، مجموعه آرا دربارهٔ شهروندان سرزمین پشتکوه ایلام، ایلام: انتشارات فرهنگ، 1369، ص149.

عباس محمدزاده، قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا: 1389، صص 123-126

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، ۱۳۸۶، ص26.

رستم رفعتی، انساب شهری و عشایری استان ایلام. ایلام: انتشارات برگ آذین، 1386:صص 335-341.

عباس محمدزاده، قیام ایلام در عصر رضا شاه. ایلام: انتشارات زانا: ۱۳۸۹، ص102.

ایرج افشار سیستانی. ایلام و تمدن دیرینه آن. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1372: صص 375-376

اسلام الغربی العباسی. «عشائر الملکشاهیة العباسیة». الانسابون (اکبر موقع متخصص فی الانساب). بایگانی‌شده از اصلی در ۱۳ ژوئیه ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۵.

ایرج افشار سیستانی. ایلام و تمدن دیرینه آن. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1372: ص378.

کریمی, آمنه; کریمی دوستان, غلامحسین (2021-09-23). "مفهوم‌پردازی اندام‌واژۀ «dam» در اصطلاح‌های استعاری کردی ملکشاهی". علم زبان. 8 (14): 225–246. doi:10.22054/ls.2021.58234.1429. ISSN 2423-7728.

کریمی, آمنه; گوهری, حبیب; کریمی دوستان, غلامحسین (2021-02-19). "هم‌نامی و نقش‌های مختلف تکواژ وابستة "-æ" در کردی‌ ملکشاهی". زبان‌شناسی و گویش‌های ایرانی. 5 (2): 269–293. doi:10.22099/jill.2020.36747.1193. ISSN 2538-3574.

ثباتی, الهام (2018-03-21). "تجزیه و تحلیل کشش‌جبرانی واکه در گونه‌های کردی ایلامی با تکیه بر تحلیل مورایی". علم زبان. 5 (7): 107–89. doi:10.22054/ls.2017.7544.1026. ISSN 2423-7728.

«Kurdish, Southern». Ethnologue. ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۵.

Eva Eppler. « "A perceptual dialectological approach to linguistic variation and spatial )analysis of Kurdish varieties" (PDF» (PDF). Journal of Linguistic Geography, Published online by Cambridge University Press: 20 March 2018. P.111.

Eppler, Eva. «"A perceptual dialectological approach to linguistic variation and spatial analysis of Kurdish varieties"» (PDF). Department of Media, Culture and Language, University of Roehampton, p.7 .

Mabry, Tristan James. «"Kurdish, Southern". Nationalism, Language, and Muslim Exceptionalism». University of Pennsylvania press Philadelphia, Pennsylvania 19104-4112, p.92.

علیرضا اسدی. «فرهنگ تطبیقی گویش کردی ایلامی با زبان ایرانی میانه (پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی) به انضمام تاریخ و زبان استان ایلام قبل از اسلام». خانه کتاب ایلام: انتشارات جوهر حیات، 1390، ص 106. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ مارس ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶.

علیرضا اسدی. «فرهنگ تطبیقی گویش کردی ایلامی با زبان ایرانی میانه (پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی) به انضمام تاریخ و زبان استان ایلام قبل از اسلام». خانه کتاب ایلام: انتشارات جوهر حیات،1390، صص 95-105. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ مارس ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶.

علیرضا اسدی. تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. بخش دوم. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره ۵۰۳، یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳، ص۵.

«مقایسهٔ نظام آوایی گویش کرمانجی خراسانی و کردی ایلامی». سایت فصل نامه علمی پژوهشی فرهنگ ایلام. دریافت‌شده در ۲۹ ژوئن۲۰۱۴. تاریخ وارد شده در |تاریخ بازدید= را بررسی کنید (کمک)

علیرضا اسدی. ساختار یکسان گویش کرمانجی و کردی ایلامی (لهجه ملکشاهی). هفته‌نامه سوران، سال ششم، شماره 244، یکشنبه 11 آبان ۱۳۹۳، ص6.

مرتضی اکبری، تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه، قم: انتشارات فقه، 1386، صص. 733-735.

«ایل بزرگ ملکشاهی». سایت شعر ناب. دریافت‌شده در ۲۲ آوریل ۲۰۱۴.

غلامعباس ریاحی، هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره 501، شنبه 13 اردیبهشت 1393، ص 4.

عباس محمدزاده. قیام ایلام در عصر رضا شاه. چاپ دوم. ایلام: انتشارات زانا، ۱۳۸۹، صص 162-164.

علیرضا اسدی. «فرهنگ تطبیقی گویش کردی ایلامی با زبان ایرانی میانه (پهلوی اشکانی و پهلوی ساسانی) به انضمام تاریخ و زبان استان ایلام قبل از اسلام». خانه کتاب ایلام: انتشارات جوهر حیات، 1390، صص 62-64. بایگانی‌شده از اصلی در ۲۲ مارس ۲۰۱۶. دریافت‌شده در ۱۷ دسامبر ۲۰۱۶.

والیه منتی. «تحلیل مردم شناختی مراسم عروسی سنتی و نمادهای آن در ایل ملکشاهی». ژیار کورد. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۶ آگوست ۲۰۱۴.

ویل دورانت. تاریخ تمدن. ترجمه امیر حسین آریان پور. تهران: انتشارات فرانکلین، 1380، ص 165.

علی اکبر نیک خلق و جلال همتی. جمعیت‌شناسی و تنظیم خانواده، تهران: ناشر چاپخش، 1390، ص 101.

اصغرعسکری خانقاه و محمد شریف کمالی. انسان‌شناسی عمومی. تهران: انتشارات سمت، 1387، ص380.

ویل دورانت. تاریخ تمدن. ترجمه امیر حسین آریان پور. تهران: انتشارات فرانکلین، 1380، ص 128.

ویل دورانت. تاریخ تمدن. ترجمه امیر حسین آریان پور. تهران: انتشارات فرانکلین، 1380، ص 136.

ویل دورانت. تاریخ تمدن. ترجمه امیر حسین آریان پور. تهران: انتشارات فرانکلین، 1380، ص 82.

ویل دورانت. تاریخ تمدن. ترجمه امیر حسین آریان پور. تهران: انتشارات فرانکلین، 1380، ص 125.

آلفرد هوهنه گر. نمادها و نشانه‌ها. ترجمه علی صلح جو. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1390، ص29.

والیه منتی. «تحلیل مردم شناختی مراسم عروسی سنتی و نمادهای آن در ایل ملکشاهی». ژیار کورد. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۰ ژوئیه ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۶ آگوست ۲۰۱۴.

«لباس سنتی ایلامی». خبرگزاری جمهوری اسلامی استان ایلام. دریافت‌شده در ۲ ژوئیه ۲۰۱۵.[پیوند مرده]

«لباس محلی». نگاه میدیا. بایگانی‌شده از اصلی در ۴ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافت‌شده در ۵ جولای ۲۰۱۴.

«لباس مردم ایلام». تبیان. دریافت‌شده در ۲ ژوئیه ۲۰۱۵.

«لباس محلی». نگاه میدیا. بایگانی‌شده از اصلی در ۷ ژوئیه ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۵ جولای ۲۰۱۴.

«صنایع دستی». سازمان میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری استان ایلام. بایگانی‌شده از اصلی در ۵ نوامبر ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۳ جولای ۲۰۱۴.

منابع

مهدی استرآبادی، میرزا محمد (۱۳۹۱). جهانگشای نادری. تهران: انتشارات دنیای کتاب. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۴۶۲۴-۴-۴.

سپهر، محمد تقی لسان الملک (۱۳۷۷). ناسخ التواریخ (تاریخ قاجاریه) به اهتمام جمشید کیانفر. ج. اول. تهران: انتشارات اساطیر. شابک ۹۶۴-۵۹۶۰-۸۵-۱.

محمدزاده، عباس (۱۳۹۰)، قیام ایلام در عصر رضا شاه، ایلام: انتشارات زانا، شابک ۹۶۴-۷۴۹۴-۴۸-۳

اسدی، علیرضا (۱۳۹۰)، فرهنگ تطبیقی گویش کردی ایلامی با زبان ایرانی میانه (پهلوی اشکانی و ساسانی) به انضمام تاریخ و زبان استان ایلام قبل از اسلام، ایلام: انتشارات جوهر حیات، شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۵۵-۲۳-۸

رفعتی، رستم (۱۳۸۶)، انساب شهری و عشایری استان ایلام، ایلام: انتشارات برگ آذین، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۷۳۷۲-۶۱-۹

نگاهی به ایلام. ایرج افشار سیستانی. تهران: نشر هنر، بهار ۱۳۶۶.

اکبری، مرتضی (۱۳۸۶)، تاریخ استان ایلام از آغاز تا سقوط قاجاریه، قم: انتشارات فقه، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۹۹-۲۱۲-۴

ایلام و تمدن دیرینهٔ آن. ایرج افشار سیستانی. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰.

هدایت، رضا قلی خان (۱۳۸۰)، تاریخ روضه الصفای ناصری، تهران: انتشارات اساطیر، شابک ۹۶۴-۳۳۱-۰۹۹-X از پارامتر ناشناخته |ج= صرف‌نظر شد (کمک)

طیبی، حشمت الله (۱۳۸۰)، مبانی جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی ایل‌های وعشایر، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۰۳-۳۶۳۲-۸

واژه ملکشاهی در لغتنامه دهخدا.

عالم آرای نادری. محمد کاظم مروی. جلد۲، تهران: نشر علم، ۱۳۶۹.

تاریخ اجتماعی ایران در عصر افشاریه. رضا شعبانی. جلد۱، چاپ دوم، تهران: انتشارات نوین، ۱۳۶۹.

الکورد فی دائرةالمعارف الاسلامیه. ولادیمیر مینورسکی.

جغرافیای سیاسی کیهان ص. ۶۸

کردهای ایران. نصرالله کسرائیان. تهران: نامهٔ خود نویسنده، ۱۳۷۲.

آذوغ، دوستعلی (۱۳۹۰). روز شمار جنگ در استان ایلام. ایلام: انتشارات جوهر حیات. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۶۳۵۵-۰۳-۰. از پارامتر ناشناخته |ج= صرف‌نظر شد (کمک)

اشمیت، رودیگر (۱۳۸۷). راهنمای زبان‌های ایرانی. ج. دوم. ترجمهٔ آرمان بختیاری، حسن رضایی بیغ آبادی و دیگران. تهران: انتشارات ققنوس. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۸-۰.

تاریخ سرگذشت مسعودی. مسعود میرزا ظل السلطان. تهران: انتشارات یساولی، ۱۳۶۲.

آبراهیمیان، ارواند (۱۳۹۰). تاریخ ایران نوین. ترجمهٔ شهریار خواجیان. تهران: نشر دات. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۸۸۹۸-۲۱-۷.

شمیم، علی اصغر (۱۳۸۴)، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران: انتشارات مدبر، شابک ۹۶۴-۹۰۴۹۲-۲-۳

فتح نامه ایل ملکشاهی برگی زرین از تاریخ استان ایلام. علیرضا اسدی. فصل نامه آموزش تاریخ.

مجموعه آراء دربارهٔ شهروندان سرزمین پشتکوه ایلام. جعفر خیتال. ایلام: انتشارات فرهنگ، ۱۳۶۹.

بدلیسی، شرف الدین بن شمس الدین (۱۳۷۷). شرفنامه. تهران: انتشارات اساطیر. شابک ۹۶۴-۵۹۶۰-۵۹-۲. از پارامتر ناشناخته |به اهتمام= صرف‌نظر شد (کمک)

سیاحتنامه. اولیاء چلبی. ترجمه فاروق کیخسروی. ارومیه: انتشارات صلاح الدین ایوبی، ۱۳۶۴.

توحدی، کلیم‌الله (۱۳۷۳)، حرکت تاریخی کرد به خراسان در دفاع از استقلال ایران، مشهد: بی نا، شابک ۹۶۴-۷۸۳۲-۷۳-۷

تاریخچه و پیشینهٔ سیاسی و اجتماعی ایل ملکشاهی. بخش اول و دوم. علیرضا اسدی. هفته‌نامه نجوا، سال چهاردهم، شماره ۵۰۲ و ۵۰۳ یکشنبه ۲۸ اردیبهشت و یکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۳.

ساختار یکسان گویش کرمانجی و کردی ایلامی (لهجه ملکشاهی). علیرضا اسدی. هفته‌نامه سوران، سال ششم، شماره ۲۴۴، یکشنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۳.

مقایسهٔ نظام آوایی گویش کرمانجی خراسانی و کردی ایلامی. دکتر حسن امامی و مهدی سبزه. فصل‌نامه فرهنگ ایلام. دوره ۱۴، شماره ۴۰ و ۴۱، زمستان ۱۳۹۲ صص ۶۸–۸۰.

روحانی، بابا مردوخ (۱۳۹۰)، تاریخ مشاهیر کرد، تهران: انتشارات سروش، شابک ۹۷۸-۹۶۴-۱۲-۰۱۹۳-۹ از پارامتر ناشناخته |ج= صرف‌نظر شد (کمک)

مشاهیر الکرد و کردستان. محمد أمین زکی، الجزء الثانی نقلته إلی العربیة الآنسة کریمته، راجعه و نقحه و أضاف إلیه الأستاذ محمد علی عونی. مطبعة السعادة، مصر، ۱۹۴۷.

چریکف، مسیو (۱۳۷۹). سیاحتنامه مسیو چریکف. ترجمهٔ آبکار مسیحی. تهران: انتشارات امیر کبیر. شابک ۹۶۴-۰۰-۰۶۳۳-۵.

منشآت‌السلاطین. احمد فریدون بیگ‌پاشا. استانبول: ۱۲۷۴–۱۲۷۵.

زکی بیگ، محمد امین (۱۳۸۱)، زبدهٔ تاریخ کرد و کردستان، تهران: انتشارات توس، شابک ۹۶۴-۳۱۵-۵۶۳-۳ از پارامتر ناشناخته |ج= صرف‌نظر شد (کمک)

نقیب زاده، احمد (۱۳۸۰)، دولت رضا شاه و نظام ایلی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شابک ۹۶۴-۶۱۹۶-۹۹-۳

مؤلف ناشناس. تصحیح اسکندر امان‌الهی (۱۳۷۰). جغرافیای پیشکوه و پشتکوه. خرم‌آباد: اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی.

رزم آرا، علی (۱۳۲۰). جغرافیای نظامی ایران، پشتکوه. تهران: بی نا.

الفیلی، نجم سلمان مهدی (۲۰۰۹)، الفیلیون؛ تاریخ، قبائل وانساب، فلکلور، تراث قومی، اربیل: دار ئاراس للطباعة والنشر

درخشنده، صید محمد (۱۳۹۴)، دیوالا از ادوار کهن تا عصر پهلوی، ایلام: انتشارات مؤلف، شابک ۹۷۸-۶۰۰-۰۴-۲۹۷۳-۷

یعقوبی، کریم و علی یعقوبی (۱۳۸۹). ایلام دوره پهلوی از سقوط نظام والی گری تا سقوط سلسله پهلوی (۱۳۵۷–۱۳۰۷ ه‍.ش). ایلام: انتشارات جوهر حیات.

آخرین ویرایش ۶ روز پیش انجام شده است

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

📩ادامه نوشته را در همین صفحه بخوانید.

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

ادامه نوشته

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🔵ادبیات عامه | واژه ها در سرخنکلاته

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

⬛سرخنکلاته

سرخنکلاته شهری که باید از نو شناخت.

🔵ادبیات عامه

واژه ها در سرخنکلاته

واژه هایی که در این قسمت می بینید قابل اصلاح می باشد
از کسانی که نسبت به این واژه ها انتقاد دارند و یا لغت جدیدی به ذهنشان تداعی می شود
توجه داشته باشید که بعضی واژه ها در گویشهای غیر سرخنکلایی هم بکار می رود اما چون در گویش سرخنکلایی بکار می رفته و جهت اطلاع لازم بوده که بدانیم چه واژه ای بکار می رفته اینجا ذکر شده است. مثلاً ممکن است که نسل جوان نداند که در قدیم در سرخنکلاته بجای مادر واژه باجی را بکار می بردند ، بجای گردو جز می گفته اند ، بجای صدا زدن می گفتند بانگش کن ، سر نونی(غذای حاضری) و واژه هایی از این قبیل
می توانند نظرات خودشان را به ثبت برسانند تا هر چه بیشتر در پر محتوا شدن این قسمت از تارنما یاری کنند.

الف :

آب مرد = وقتی که قسمتی از محصول زمین کشاورزی بر اثر آبیاری زیاد و بیش از حد از رشد باز می ماند و از بین می رود می گویند آبمِرد یا اومِرد شده است.
اتات ، اطات = اطاعت ، پیروی
آذوُوقه = آذوقه ، غذا
ارّاده = ارابه
آروس = عروس ، نامی ایرانی اصیل هم به همین شکل وجود دارد که معنی آن سپید ، درخشان و زیبا می شود.
اساس (اساس اوزا) = اسباب (اسباب و وسیله ها)
اسبناق = اسفناج
اسپَسبو (قبرقه) = دنده پشت بدن یا قسمت میانی پشت بدن بین کتف و دنده ها را گویند
اسِم برد ، اسه مبرد (نامبِرد) = شمارش کردن ، دانه دانه با انگشت شمردن
اَشتُو = اشتها ، تمایل
اشنفه = عطسه
اَفتاب = آفتاب ، اَفتاب درآمد=منظور قسمتی که از آنجا خورشید طلوع می کند ،
اَفتاب غروب=قسمتی که خورشید در آنجا غروب می کند.
اجو بجو = غذا خوردن به گونه ای که لقمه در دهان بچرخد و بدرستی جویده نشود و صدای بدی از خود بروز دهد
اَجیک = کرم ، حلزون
اُچَک ، او چَک = آب چکان ، محل نشت آب از سقف یا از یک ظرف
اَخماجو = اخمو بودن ، چهره بی حال و درهم شکسته و اخمو ، تقریباً همان حالتی که می گویند چرا سگرمه هات تو هم است.
آخو ِر = به گونه ای آه گفتن و منّت کشیدن برای درخواست چیزی یا شخصی
آخور = وسیله ای چوبی که در طویله قرار می گیرد تا چهارپایان بتوانند به راحتی دهانشان را در آن گذاشته و از غذع و خوارک داخل آن بخورند.
آر کشیدن = ناز کشیدن مردانه ، از دل کسی در آوردن به روش بزرگسالانه و مردانه
اصن = اصلاً
اَکاته = پیروی کردن از کسی ، مانند آن ، روش دیگران را در پیش گرفتن ، پیروی کردن از کسی که آن هم مثل تو کاری را انجام داده بود
اکه ننه = کسی که شبیه پیر زنها صحبت می کند به نوعی می توان گفت خاله زنک
اَگه نا = وگرنه ، مگر نه
اُوصار = افسار حیوان
آلاسار = سار ، پرنده ای به نام سار ، (گروهی از پرندگان به نام سار) این واژه در گفتمانهای بخصوصی هم بکار می رود ، مثلاً می گویند که مثل آلاسار روی سر ما ریختند. یعنی دسته جمعی با من جروبحث و منازعه کردند.
الّا دیدو= نام پرنده ای که شبها تابستان آواز می خواند. در اصطلاح بعضی از شعرا به آن مرغ حق هم گویند.
البَوُو - = حشرات ریز

الوُو ، الوُو شِدن = برانگیخته شدن ، شعله ور شدن ، مثلاً می گویند که آتش را مواظب باش اکه الوو نشود یعنی شعله ور نشود و یا همان به زبان محلی گُر گرفتن است.
آلیز اِفتادن = باخبر شدن ، از چیزی سر در آوردن

الیی (الا یی) = الهی ، ای خدا
اَلی پیس = پاشور- نوعی آفت که در صیفی جات و زمین مرطوب زندگی می کند.
اَلی قوقو = نوعی گیاه
اَمال شدن = پیر و یا ناتوان شدن (فلانی دیگر اَمال شده و دیگر نمی تواند کار کند)
آمِد (آمِد داشتن یا نداشتن) = خوش یُمن بودن ، خوب انگاشته شدن یا نشدن، چیزی شبیه شوگون داشتن یا نداشتن ،مثلاً بعضی چیزها را مورد پسند می دانند مانند حلوا اوماج بر سر سفره ی هفت سین که نشان از سال خوبی داشتن برای آن خانواده است که اصطلاحاً می گویند آمِد دارد (شوگون دارد)
آمو = عمو
آمُوخته = عادت کردن به یک رفتار را می گویند. (البته این واژه در کل استان گلستان بکار می رفته است)
اَناریجه = نوعی گیاه که در کنار حوز و جاهای مرطوب که در سایه باشد در می آید و بیشتر در سبزی پلو و خرش ماشپتی بکار می برند.
اَنبس = انبوه ، متراکم
انجیل = انجیر

اِنچ ، اِنج = اینچ ، مقیاس اندازه گیری که در زبان ریاضی هر 2 سانتیمتر و ممیز 54 میلیمتر 54/2. cm . را گویند اما در زبان محلی سرخنکلا خیلی بیشتر از این است مثلاً ممکن است که عدد بین 7 تا10 سانتیمتر را برای یک اینچ در نظر بگیرند.
اُنچونو = اینچنین ، به این طریق
اَندابِرَندا = زیر و زبر آن را در نظر گرفتن ، پس و پیش آن را دیدن ، کنش و واکنش کردن چیزی را سنجیدن
اُنجِه = آنجا ، اینجا ، در این مکان
اَو = آب
اوتِروک (اوتروک داهان) = نوعی کنایه ، تقریباً توهینی خوشایند طوری که طرف بدش نیاید ، به اشخاصی که همیشه آب از دهانشان می ریزد هم گفته می شود به چنین افرادی می گویند اوتروک داهان
اُوَخ (اُووَخ ، اُووَقت) = آن وقت ، در این هنگام
اُوِوِ ِس = فربه، چاق بیشتر در مورد حیوان بکار می برند به معنای اینکه آیا چاق و ورم کردگی شکم حیوان نشان از باردار بودن او دارد یا خیر؟ در ادبیات انگلیسی به معنی گوشتالو ، obese شاید در قدیم توسط دامپزشکان غربی در ایران رواج یافته بود.
اوشتنگ = (کلمه ترکمنی که دراین منطقه بکار می رفت) تاب سواری
اون وقتانی = لحظه ای پیش ، همین چند لحظه ی قبل
این سِفَر = این دفعه ، در مرتبه بعدی ، این سفر دِگَه این کارِه انجام نده (حالتی تهدید آمیز یعنی دفعه ی آخرت باشد)
آینَک (آیَنَک) = عینک
ایووو (ایبوو) = ای وای ، علامت تعجب (معمولاً در هنگام گفتن این واژه دست به حالت نیمه مشت شده بر زیر چانه می رود.
ب :

بابو = پدر بزرگ ، پدرِ پدر بزرگ

باجی = باجی در سرخنکلاته به معنای مادر و یا ننه بکار می رفته است اما در فرهنگ لغت معین به معنی خواهر، همشیره ، زنی ناشناس و خادمه است
بِاَد ، بِیَد = باید
بازمر = نوعی علف هرز
باهاش = بهش (بهش بگو) ، با ایشان ، به همراه ایشان
بالخانه = پشت بام ، ایوان در بالای خانه
بالو= وسیله که به وسیله آن در زمین کشاورزی مرزبندی می کردند تا آماده شالیکاری شود.
بالیا ، بایلا = سربالا ، به سمت بالا سوق پیدا کردن
بانگ زدن (بانگش کن) = صدا زدن فریاد زدن ، صدایش بزن (این واژه گرچه در فرهنگ لغت موجود است اما خالی از لطف است که نگوییم در این گویش بکار می رفت)
باهار = بهار ، فصل بهار
بِرِک (بِرِکان) = با وسیله ای نوک تیز روی چیزی کشیدن ، مثلاً می گویند با قاشق یا چنگان ته دیگ را برکان ، یا می گویند پشت من را برکان یعنی خارش کن
بروشان (روشیدن) = یعنی روی آن چنگ بکش ، آنقدر کسی را بزنید تا اثرات کشیدگی حاصل از کتک خوردن بر پوست بدن او بجای ماند. مثلاً می گویند فلانی را گازروشان کن یعنی بدن او را با گاز گرفتن زجر بده طوری که بدن او بر اثر گاز گرفتن زخم و تاول بزند و جای گاز گرفتن روی بدن او باقی بماند.
برار = برادر
برینان = ختنه سورانی ، نشان از بریدن چیزی
برینه = برهنه
بِساب = به حساب ، مثلاً
بشه ، بشِ چی = برای چه ، چرا و به چه علت

بُق بَند (بُقچه) = رخت و لباسی که در یک پارچه ی مخصوص گذاشته شود ، معمولاً رختخوابها را در چادر شب می گذاشتند و چادر شب را گیره می زدند که به آن بق بند می گویند و لباسها را در پارچه ای مخصوص که به آن صارُق هم می گفتند می گذاشتند که به آن بقچه یا همان صارُق هم می گفتند.
بِگَه (بی آگاه)؟ = مگر ، مگر بی خبر بود؟ ، آیا این چنین؟
بلّلاس = چیزی را که گذرا رخنمون شود ، در یک آن برجسته شدن ، مثلاً می گویند گوشت را بللاس داده و آورده و آن را کامل نپخته است
بُلق = لپ ، قسمت گوشتی صورت

بُلهوسک = کسی زود به هوس می افتد ، دم دمی مزاج
بُمبِلَک بیشتو = جست و خیز کردن ، بالا و پایین پریدن ، می گویند فلانی بمبلک میجیه یعنی به سرعت از جای خودش بلند شد و یا از جا پرید.
بِندار = صاحب زمین و مالک مزرعه و ملک های اطراف آن
بِنداز = بی انداز ، پرتاپ کردن
بندِ کولو = تار عنکبوت ، خانه ی عنکبوت

بند گرفتن = برخوردن ، به کسی برخوردن ، مثلاً میگویند فلانی چقدر زود بندش گرفت یعنی چقدر زود ناراحت شد.
بوتّو (نتّو) = کوبیدن ، له کردن - نتّو بعنی اینکه دیگر نزن ، آن را نکوب
بوقه = جفت کردن حیوانات را گویند ، مثلاً زمانی که گاوی ماده می خواهد باردار شود آن را در کنار گاوی نر می گذارند تا اطمینان حاصل کنند که گاو باردار شده است
بوووو = نشانه تعجب (قابل ذکر است که همین واژه در زبان گرجی یعنی بله)
به کُلِش (به کُلِش اِفتادن) = به یک شخص یا یک چیز بسیار سیریش شدن ، در کمین آن بودن ، آنقدر دنبال یک چیز بود که در نهایت با دردسر و خطاکاری آن را بدست آوردن
بییت = بِیت (منظور بیت شعر است)
بی دِرَک = به دَرَک ، به جهنم
بی ویس = بنویس ، به شما توصیه میکنم که بنویسید
پ:

پاپالو = پاپالو پروانه سفید و بسیار کوچک و ریز را گویند.
پاپِچَک = با پای خود پای کسی را پیچاندن به روشی ناگهانی و غیرمنتظره
پاچو (چوب پا) = چوبی بلند که در امتداد آن مانع یا چله ای قرار دارد تا بتوان روی آن ایستاد و با ایستادن بر روی آن و چسبیدن سر چوب راه می رفتند. در قدیم به علت بارش زیاد برف و سنگینی برف در کوچه ها از این وسیله استفاده می کردند.

پاچه ، پاچا = پا ، ساق پا ، (پاچا یعنی پاها)
پِت = مزه و بوی بد ، طوری که اشتیاق به قورت دادن آن نداشته باشید. مثلاً می گویند فلان غذا بوی پت می دهد
پارت پارتانو = ذرت بو داده ، ذرتی که در روغن سرخ شده و محتوای آن به شکل سفید رنگ از آن بیرون می آید ، تقریباً همان چس فیل (که البته باید بدانید که اصل کلمه از نام یک شرکت انگلیسی به نام چسترفیلد گرفته شده است)
پس دنبال = منظور همان پس و پیش است.
پرتِنَک = شَتَک زدن ، یک مرتبه با حالت فشاری مایعی بیرون پریدن
پَرِز = پرهیز ، بازداشته یا بازنگه داشتن از چیزی
پرفسل = پرفسور ، دانشمند
پُرقوره = فوران کردن ، شَتَک زدن
پرکاله = معیار و سنجش بعضی از اسباب و وسایل ، مثلاٌ می گویند چند پرکاله اسباب برای خانه ی او خریدیم
پِزقه = جرم بسیار ریز و کوچکی که از غبار و دود آتش به وجود می آید و در هوا معلق میشود و یا به این سو و آن سو پرتاپ می شود.
پَقّاس = صدای مهیب ، افتادن ناگهانی یک چیز ، حرکت غیر منتظره با صدای زیاد
پِل = پُل
پِنجاه = پَنجاه (۵۰ عدد ریاضی)
پنداس = چیزی که در جایی تا مدت طولانی به حالت ساکن باقی بماند مثلاْ مگویند فلانی در این مکان پنداس شده است. یا میگویند چیزی در بینی من پنداس شده و بیرون نمی آید
پنقال = چنگال ، پنجه
پوتو = دریچه ای که برای آتش در اجاق یا تنور و یا هر مخزن حرارتی دیگر ایجاد می شود.
پوستخت ، پوست تخت = پوست گوسفندی که به وسیله ی نمک پاک شده و می توان از آن برای نشیمنگاه استفاده کرد . در قدیم برای اینکه بجای اینکه جلوی در ورودی حال یا پذیرایی زیلو یا نمد یا فرشی بگذارند بیشتر از پوست تخت استفاده می کردند.
پووشتورو (پوشتورو دَمبورو) = پشت و رو ، دمر ، پوشتورو دمبورو بعنی اینکه برعکس کردن و سر و ته کردن از این واژه به عنوان یک اصطلاح هم بکار می برند مثلاً می گویند چرا پوشتوردمبورو می فهمی یعنی حرفهای من رو اشتباهی می فهمی
پیشالاپیشا = جابجا کردن ، مثلاً شالی را که میخواهند خشک کنند را می گویند تکان تکان بده و یا با دست جایش را عوض کن و حرکتش بده که در این حالت می گویند پیشالاپیشا کن ، در قدیم نوعی بازی هم بوده است
پیش خوره = شب قبل از حنابندان که در قدیم به آن خورده مارحنا می گفتند ، در قسمت عروسی سرخنکلاته توضیح مختصری داده شده است.
پیش کردن(پیش کن) = دنبال کسی دویدن ، دروازه را ببند (دروازه را پیش کن)
ت:

تاچه = هرچند که در فرهنگ لغت آورده شده و معنی برابری و موازنه در خرجین و یا کیسه و یا چیزهایی از این قبیل را دارد اما به افرادی که باهم خیلی دوست و صمیمی هستند هم گفته می شود مثلاً می گفتند که فلانی تاچه فلان کس است

تارِم = سکوچه بسیار کوچکی که در بالادست یا پشت اجاق قرار میگرفت. بیشتر به خاطر اینکه آتش از دیوار فاصله داشته باشد و البته جهت گرم کردن غذا هم استفاده میشد.
تاماشا = تماشا ، بیشتر برای دیدن یک منظره به خصوص یا جشنها بکار می رود، مثلاً آروس تاماشا(تماشا کردن عروسی)
تُرُپّاس (شَلَپّاس ) = چیز سنگین و قابل پخش شدنی را بک مرتبه بر روی زمین انداختن یا پرتاپ کردن
تسک = کوتاه
تِرّیدن = آویزه گونه ریختن ، تراوش کردن ، مثلاً آب از دهان کسی آویزان شدن که در این حالت به گویند که آب دهانش تِرّید.
تشی = نوعی حیوان شبیه به جوجه تیغی اما بسیار بزرگتر که حتی آن را برای خوردن شکار هم می کنند.
تشنو = مرغ خانگی که پایش سیاه باشد
تخته تَیلان = منظور بسیار قشنگ زیبا و بامزه است مثلاً می گویند فلانی چقدرقشنگ است سرخ و سفید،تخته تیلان
ترش پت = نوعی غذا ، غذایی که در آن گوشت را می پزند و به آن ترشی می زنند و آبدار می کنند
تُفتن (بوتّو) = کوبیدن ، ضربه زدن آنقدر که له شود
تِک ، تِک داهان = تُک ، قسمت جلوی دهان ، (تِکه داهانِته مِمالم نوعی تهدید عامیانه که یعنی تو را کتک خواهم زد)
تِک تِک کردن = خوردن غذا از روی بی میلی ، با قاشق غذا را به ابتدای دهان رساندن و پایین آوردن
تلم = چوب مخصوصی که به وسیله آن دیگهای سنگین را بلند می کنند و جابجا می کنند (معمولاً دیگهای سنگین که عمدتاً جنس آنها از مس بود در دوطرفش دستگیره ی فلزی مخصوص و بزرگی داشت که افراد می توانستند چوب محکم و کلفتی را از میان دو دسته عبور دهند و بدین وسیله دیگ به وسیله افراد قدرتمند جابجا می شد)
تلو = تیغ ، گیاه تیز
تله تُمَت = گرفتاری ، کاری که باعث دردسر بشود یا نشود.

تمثال کشیدن = ضرب المثل زدن ، به جهت عبرت گرفتن حکایتی گفتن ، مثلاً می گویند فلانی چه تمثالهای قشنگ قشنگی مِزَنه (عجب حکایتها و پندهای شیرین و زیبایی می گوید)
تنبان = شلوار ، زیرشلواری
تَنبِلِه = ظرفی فلزی شکل که در وسط دایره در وسط تشک نوزاد در گهواره قرار می گرفت تا بدینوسیله نوزاد رفع مزاج کند
تِندِه = قسمت برآمده و محکم و سفت که به سختی تخریب می شود ، مثل بندی که روی کُنده است یا زخمی محکمی که روی بدن است
تنک = خلوت ، کم ، کم پشت
تنک تورّرو = بسیار آبدار
تنگِلام = تنگنا ، در سختی قرار دادن ، در تنگنا قرار دادن
تنگلام کوچه = کوچه تنگ و باریک
تنگِ لَس = شل و ول گرفتن ، معطل کردن ، کند کار کردن به حدی که بخواهد به هدفش برسد
تنه ، تنه دمقوز = متلک ، کنایه
تو انداختن = مغلطه کردن ، پیچاندن یک موضوع بطوری که کار را سخت کردن ، بد توضیح دادن ، اصطلاحاً لقمه را دور گردن دور دادن ، مثلاً می گویند چقدر تو مندازی (چقدر کار را سخت می کنی)
تو دادن = دور دادن ، چیزی را بصورت دایره ای شکل کشیدن
توش گرفتن = نشانه گرفتن
توُو کردن = تب کردن ، (دست را بر روی پیشانی یا شکم کسی می گذراند و می بینند که داغ است و می گویند چقدر تو دارد)
تونوکه (تُنُکه) = شُرت ، شلوارکی که اندازه اش تا بالای زانو است و در حمام پوشیده میشد
تووفنگ = تفنگ
توکَش = یعنی با حالت تند و قدرتمندی دورش بده و یا بچرخ و یا کشش بده و بکشان
تول کردن = گل کردن

ته = تو
تَهو = تیهو (پرنده تیهو)
تیر کردن = به کسی شلیک کردن ، نشانه گرفتن به کس و او را مورد صدمه قرار دادن
ث:

ج:

جرجرم = نوعی گیاه
جردک جوردک = درهم برهم ، نامنظم بودن ، جفت و جور نبودنِ یک ساختار
جِزبَل = حالتی است که قسمتهایی از موی انسان توسط آتش سوزانده می شود و یا اینکه در قدیم برای پاک کردن کله و پاچه گوسفند و یا قسمتهای باقیمانده از پر مرغ در بدنش قسمت سطحی پوست را می سوزاندند که به این حالت جزبل دادن می گویند
جرماغو= پنجه ، چنگ انداختن
جِغاب کردن = جواب کردن ، دست رد به سینه کسی زدن
جمواری (جم جمواری) = جمع آوری ، جمع و جور کردن ، مثلاً می گویند می خواهم بروم جم جمواری کنم یعنی می خواهم بروم وسیله هایم را از میانه ی راه بردارم یا اسباب خانه ی خودم را بدرستی سرجایش بگذارم
جَندَم = جهنم
جوجکی = تقریباً بیماری یبوست را معنی می دهد ، برطرف نشدن مزاج آدمی که باعث شل شدن بدن و ضعف اعصاب و روان می شود.
جُول = عمیق
جوول = نوعی پرندی شکاری (شبیه عقاب اما کوچکتر)
جَهَر = رودخانه ی نه چندان بزرگ ، سیل واره
جیکمرد = پختن به صورت سفت ، مثلاً لوبیا رو حالت یخ زده انداختند تو آبجوش با حالت سفت پخته و به خوبی نمی توان آن را جوید. به این حالت می گویند جیکمرد شدن
چ:

جاجِگا = جای جای ، مشخص بودن مکان ، معلوم بودن جایگاه هر چیزی
چار بِقَل = گلاویز شدن ، درگیر شدن ، کشتی گرفتن و کشمکش داشتن بر سر یک موضوع
چارُق پاتِفه = پارچه ای مخصوص پشمی که به دور پا تقریباً تا نزدیک زانو می پیچیدند و بعد از آن کفش مخصوصی که پا می کردند که در این حالت می گفتند فلانی چارپاتفه کرده
چَپه چول (چپه چس) = غلط کار کردن ، اشتباه دیدن ، اشتباهی انجام دادن در حد زیاد و جدی
چِچم ، چه چِم = نوعی علف که بیشتر در گندم می روید و خواب آور است ، در قدیم در هنگام درو کردن گندم چچم هم درو می شد و در آرد هم مخلوط میشد بنابراین نانهایی که در آن زمان پخت می شد اگر آرد آن چچم داشت خواب آو بود ، شدت آن به حدی بود که می گفتند بعضی مواقع هنگام کار کردن در زمین کشاورزی کارگر خوابش می برد.
چِرِه = چرا ، چگونه
چکل = قسمتی از کوه که با حالت صخره ای که تقریباً غیرقابل عبور هست را گویند.
چکله سما = حرکات کف زدن و رقصیدن و شادی کردن را باهم انجام دادن
چُکُلیدن = مخلوط کردن ، هم زدن
چَکِه پُرسی = به طور متوالی سوال و جواب پرسیدن ، بازجویی کردن
چکه زدن = کف زدن ، دست زدن
چِمِدانم = نمیدانم

چنبلوک = نیشگون ، پوست کسی را بین دو انگشت فشار دادن
چندره مَوو = مثلاً می گویند فلان چیزی را بدجوری پرتاب نکن و یا از روی بی حوصلگی آن چیز را نینداز. در این
حالت مثلاً می گویند (چندره مَوو ننداز)
چندلک = چنباتنه ، روی سینه پا تقریباً به حالت نیمه نشستن
چَنه لَق ، پرچانه = آدم حرّاف و پر صحبت و سخن چین را گویند

چرسوزن ، چلو سوزن ، چل سوزن = آبکش
چرک قشمه = (بسیار چرک و آلوده و کثیف، آلودگی بیش از حد را گویند)
چفیدن = میک زدن به همراه آب دهان ، هوف کشیدن
چِکِل = قسمت صخره ای کوه

چکّه = چیکّه ، قطره قطره ریختن
چکینه ، چِکِنه = نوعی معامله ، معمولاً زمانی که برّه ای را به چوپانی داده و برای مدت زمان نگهداری آن برّه به چوپان دستمزد می دهند به این نوع معامله چکینه گفته می شود.
چومِنه (مِنه=میکند) = چکار می خواهد انجام دهد؟! ، به چه کارش می آید؟!

چم = روش ، اسلوب ، سبک ، (شاید روش ساختاری هم معنی دهد)
چه دار = حالت جوز کرده – حالتی که بدن در حالت سختی قرار دارد
چنگو چینگال = چنگ چنگ زدن ، پنجه زدنهای مداوم
چنگه رنه = بصورت متناوب چنگ کشیدن و ناخنها را بر روی فرد یا چیزی ساییدن
چوو ، چوو انداختن = مطلبی دروغ و بی اساس را شایعه کردن. قلوو کردن

چومِنی؟= چکار داری ، برای چه لازم داری؟
چین چین خورَک = به کسی که هر غذایی را نخورد و در خوردن بدسلیقه و وسواس باشد چین چین خورک می گویند
ح:

حرامَرِش = اسراف کردن ، چیزی را حرام کردن و صرفه جویی نکردن
حرف کف = بله برون (آخرین شب خواستگاری زمانی که قرارداد و عهد و پیمان بین خانواده عروس و داماد بسته می شود)
خ:

خار = خواهر
خانتکانی = خانه تکانی ، تمیز کردن خانه
خانه عَیدی = اتاق پذیرایی
خانه کلو (خانه گلیج) = بیشتر در مورد کندوی زنبور وحشی این واژه را به کار می برند اما به آشیانه مرغ و کبوتر هم گویند.
خانه ورچینی = خانه تکانی
خجّه = خدیجه
خرت و پرت = وسیله هایی که زیاد مهم نیست و در جایی قرار گرفته است.

خِرتِه کَش = کشانیدن چیزی

خردرجال = نامنظم ، مثلاً می گویند خانه فلان کس همه چیز خردرجال است یعنی وسیله ها درست سرجایش چیده نشده و هر وسیله ای در جایی افتاده است.
خروس کِله = خروس محلی و بسیار قبراق و ماهیچه ای
خشکام = خشکسالی ، جایی از زمین که همیشه خشک است و اصطلاحاً می گویند که آن زمین خشکام است
خَف زدن = کپک زدن ، سمی شدن ، فاسد شدن ، معمولاً حالتی که غذا یا ماده ای را در جایی ذخیره کرده اند و روی آن را پوشیده اند که در این حالت به این حالت می گویند خف زدن.
خلّووک = کسی که مداوم آب بینی اش می آید

خو = گراز
خورده مارحنا = در قدیم یک شب قبل از حنابندان یا شب قبل از عروسی عده ای از اقوام بسیار نزدیک جمع می شدند و جشن کوچکی برپا می کردند و در همان شب هم حنابندانی در حد کوچکتر و معمولی تر انجام می دادند.
خوکوس = با حالتی تیز و قدرتمند به سوراخی یا مکانی خزیدن
د:د

دِ (دِتا) = دو ، دوتا ، (۲ عدد ریاضی)
دادا = پدر
داهان = دهان
دبّه = دو معنی دارد یکی اینکه زیر قول زدن و بد قولی کردن و دیگر اینکه سفت شدن بیضه یا تخمدان ، حالتی که فرد را در معرض عقیم شدن قرار می دهد (در فرهنگ لغت معین چیز دیگری شبیه به این معنی شده است
دَپَربَپَر (دپربپرکردن) = در جستجوی چیزی یا کاری بودن ، پی گیری کردن به طور خیلی جدی ، بالا و پایین زدن برای کاری ،
دَجِن بَجِن = جنب و جوش ، پرتحرک ، بیکار نبودن و در حال کارکردن
دردرا = وقتی خردسالی می پرسد به کجا می روی به زبان کودکانه به او چنین می گویند
دِرِشِن ، دِرِشِم = درشتخویی و بی محلی ، از روی عصبانیت رفتارهای نگران کننده انجام دادن
دُرُغ دِوَند ، دُرُوغ دِوَند = دروغ و اراجیف ، یاوه گویی
دَقاش پَقاش = بسیار درهم ، قاتی پاتی ، درهم شدن و مخلوط شدن باهم
دقکَله(دخکله) = دیگی که روی آتش می گذارند تا جوش بیاید به این حالت می گویند دقکله - دق از دیگ آمده و کِله هم یعنی اجاق
دَکَربَکَرکردن = چیزی را جستجو کردن ، ور رفتن با یک چیزی
دَکَش بَکَش = کشمکش بر سر یک چیزی که در بین دو نفر و با حالت درگیری انجام شود
دَکِلی بَکِلی = سرگرم کاری شدن ، خود را معطوف به کاری کردن
دکه دیوانه = منظور همان دیوانه است. بیشتر به کسی گویند که حرفهای منطقی را نمی پذیرد و عاقلانه رفتار نمی کند.
دِگِه = دیگر ، دیگر اینکه
دلم نادلم = شک داشتن ، برسر دوراهی ماندن ، میان دو چیز فکر کردن و کشش قلبی داشتن
دَله (دَل ، دَله دِزد) = کسی که مقدار ناچیزی را از طعام دیگران درخواست می کند و یا می رباید ، و یا به مقدار ناچیزی از دزدی بسنده می کند که در این حالت به او دله دزد می گویند
دِمب = دُم
دمبوروو = دمر ، کسی که به شکم می خوابد

دم زدن = دو معنی میدهد یکی سد زدن جلوی آب مثلاً اینکه جلوی آب در جوی را گرفتن که اصطلاحاً می گویند دم زدن و دیگری نفس راحتی کشیدن و بعد از کار سختی در جایی استراحت کردن که اصطلاحاً می گویند کمی دم بزنیم (استراحت کنیم)
دنبه = دُمبه
دندانک (دندانک کردن) = حساسیتی و واکنشی که بر اثر موارد ناراحت کننده و شاید بر اثر مشکلات جزیی به وجود بیاید.
دنگلی = شخص شوخ طبع و تقریباً دارای حرکتهای غیر متعارف را گویند ، این واژه را به به صورت ترکیبی هم بکار می برند مانند دنگلی شواش یعنی اینکه علاوه بر شوخ طبع بودن جست و خیزهای مسخره ای هم به همراه دارد یا دنگلی مست و القابی اینچنین
دِواخود = اخته کردن ، مقطوع النسل کردن (در قدیم گاو را اخته می کردن)
دِواندَن = کسی را وادار به دویدن کردن ، فراری دادن (بُدووانه«مودوانه» = می دواند ، فلانی را می دواند) (موُدُوهه = دارد میدود)
دورِ گرم = فلفل
دوری = چیزی شبیه ماهی تابه که گردتر و مدورتر است
دوکّودراز = بسیار دراز و طویل ، امتداد داشتن یک چیز ، صحبت کردنهای طولانی مدت
دول= کیسه مخصوصی که درون آن وسیله های با ارزشی که جزو ابزار کار به شمار می آید میریزند.
دیبه دیی ، دیبه دَر = ده به ده ، فلانی از دیی به دی زن گرفته یعنی از یک جای دور و ناآشنا و روستای ناشناخته زن گرفته
دیفال = دیوار
دیک کردن = ایتادن کودک برای اولین بار که در این حالت به کودک می گویند دیک کن تا تشویق شود و تلاش کند که قدم بردارد.

دیق = دیگ
دیق مل(دیگ مل) = زیر دیگی ، با چوب انگور زیر دیگی درست می شود و با آن دیگ مل گویند
دینگولو دینگو = نشان از بیهوده زحمت کشیدن و خود را مضحکه دست این و آن قرار دادن
ذ:

ذلّه = فلانی ما رو ذلّه کرده (یعنی اینکه ما رو خیلی خسته کرده و یا خیلی سیریش شده)
ذ َ له(آپاندیس) = ذله ی من آب شد یا ذله من ترکید (از شدت ترس ذله یا همان آپاندیس من ترکید)
ر:

رادون = رادیو
رتِ پَت = زهوار در رفته ، بی رمق ، توانایی نداشتن در کارها طوری که مثلاً می گویند فلانی رته پت شده و دیگر آدم قدیم نیست و نیروی خودش را ازدست داده است.
رَجه = طنابی که بر روی آن رخت و لباس می آویزند.

رسمان = ریسمان ، طناب
رشنق = غیرسید ، به افرادی که سید نیستند می گویند
رفت و رووش = آمد و شد ، رفت و آمد
رَق = رگ
رق و ریشه = اصالت خانوادگی ، نشان از طایفه دار بودن و وابستگان زیادی داشتن
رُقَی = رقیه
رکم = زمین شیب دار
رندو = ته دیگ ، غذایی که در ته دیگ چسبیده و سفت شده است
ریزرمان = خورده خورد ، بسیار کوچک و ریز کردن
ریک (ریکه ریکه) ریک کردن ، ریک پس دادن ، ریکته پس کردن = خندیدن بی مورد ، به طور متناوب و طولانی خندیدن
ز:

زپّلو (یه زپّلو) = یک ذرّه ، مقداری اندک ، یه کمی
زرا=زهرا ،
زره = زهره
زمت دادن = زحمت دادن
زِل = در اصل نوعی نژاد گوسفند است ، اما در سرخنکلاته به گوسفندی که دنبه و پی نداشته باشد و گوشت خوبی داشته باشد می گویند گوسفندش زِل است.
زنبر = دو عدد چوبی که به هم ارتباط داشت تا بتوانند تنوری که ساخته شده را روی آن قرار دهند و آن را بلند کنند . به این وسیله زنبر می گفتند.

زنگیچه = به قسمت پشت آرنج که تا می شود را گویند. البته بعضی مواقع به قسمتهایی خاص که تقریباً تحت زاویه ۹۰ درجه تا می خورد هم گویند
زُوز کشیدن = سوزش اعضای بدن ، مثلاً از شدت سرما پای کسی سوزه گرفته است و می گوید پاهایم زوز می کشد
زینمک زدن (زینمک کردن) = جیق و گریه ای که بهمراه ناله ی ظریف و بی صدا از دهان شخص شنیده می شود. مثلاً شخصی به سرعت گریه می افتد و یا جیق می زند طوری که معمولاً فقط ابتدای صدای او شنیده می شود و ادامه ی ناراحتی و گریه ی او تقریباً بی صدا و یا در خفا و خلوت اتفاق می افتد.
ژ:

س:

سپاق = اینجور در نظر بگیرید حالت سه پایه برعکس ، مثلاً گیاهی که از زمین روییده و سه ساقه ی آن از زمین رشد کرده و به مرحله ای از رشد رسیده که می خواهد محکم شود در این حالت می گویند که سپاق آن محکم شده است.
ستل ، ستل زدن = به کسی تنه زدن و یا او را با حالت حول ضربه زدن
سِخِنی = کسی که خیلی سیخ می زند و می خواهد با دستان خود با حالت اشاره فرد را توجیح کند
سرپایی = به دوچیز می گویند سرپایی اول اینکه اشخاصی در مسجد خدمت می کنند و مشکلات مسجد را هم حل می کنند و در پذیرایی از مهمانان مسجد سرآمد دیگران هستند به این اشخاص می گویند سرپایی ، دوم اینکه به دمپایی هم در قدیم می گفتند سرپایی
سرچاه = مادر چاه ، اولین چاه قنات که حفر می شود تا بدینوسیله حفره های زیرزمینی دیگر برای چاه های بعدی ایجاد شود .
سِرخِجِه = بیماری سرخجه
سرطاق = طاق روی دیوار در اتاقهای خانه که در نزدیکی سقف قرار داشت. چیزی شبیه اِشکاف و کمد

سرنونی = غذای حاضری ، غذایی که سریع پخت شود و آماده برای خوردن شود ، معمولاً به املت گوجه فرنگی سرنونی گفته می شود.
سِسکِه = مایع نجس ، کثیف بودن بر اثر نجاست
سِله وار = سیل واره ، رودخانه و نهر آبی که جهت آمدن آب حاصل از ایجاد سیل درست شده است
سِما = رقص
سموار = سماور (واژه سموار یک کلمه روسی است که در ایران سماور گفته می شود)
سندله = مدفوع

سنده سلام = نوعی بیماری که در چشم بوجود می آید ، زدگی چشم ، ورم کردن چشم
سنگ ِ تِریک = تگرگ

سنگچرانی (سنگ چران بازی) = بازی کردن با سنگ ، نوعی بازی با سنگ موسوم به یه قول دوقول
سوخنوتر(سُخِنووتَر) یا ماهی دِله = گیاهی با ساقه ی محکم و تقریباً تیز که در مجراهای آبِ کشاورزی و جویبارها (واله ها) می روید . یا اینکه زمانی که می خواهند که دیگر نی زار در جویها رشد و نمو نکند نی ها را تراشیده و این گیاه را درون جوی یا همان واله می کارند تا بر اثر رشد این گیاه نیزار رشد نکند .
سوخه شِده ، سوخِت بِمانه = وامانده ، معمولاً در مورد کودکان بکار می رود آبریزگاه کودک را گویند که یعنی الهی ادرارت بند بیاید یا اینکه دردت بگیرد.
سِوِر ، sever = واژه ای انگلیسی به معنی محکم ، پابرجا ، ایستادگی
سوسکه = سنجاق سر ، گل مویی که زنان بر سر زنند
سورسورک ، سیرسیرک = سوسک
سوزاک (با نام یک بیماری اشتباه گرفته نشود) = سوزناک ، گریه ی سوزناک ، ناله ی سوزناک
سوقولمه ، سوقولمه زدن = تقریباً مشت زدن ، یا با آرنج دست کسی را محکم اشاره کردن
سُوندور (سوُندورکردن) = تشر زدن ، با ترشرویی برخورد کردن ، برخورد تند انجام دادن
سو = روشنایی ، چراغ ، مثلا می گویند فلانی سویه چشمش کم شده

سُوو (سُوو داشتن) = روش کسی را به ارث بردن ، مثلاً می گویند فلانی غذا خوردنش مثل غذا خوردن عمه اش است و سوو او را گرفته است.
سووم زدن = کپک زدن ، فاسد شدن ، معمولاً در مورد نان های کپک زده بکار می رود مثلاً می گویند آن نون سووم زده است
سیا بهار = به سرد بودن و بارانی بود در فصل بهار اصطلاحاً سیا بهار گویند
سیبا = سَوا ، جدا ، مستقل
سیرکو = سیر کوب ، ظرفی چوبی با بدنه ی بسیار کلفت و محکم که داخل آن مواد خوراکی مثل جو ، گندم مخصوصاً سیر و دیگر چیزها را می کوبیدند.
سینگانه = سنگدان ، سنگدان مرغ
سَییف (سَ یی ف) = سیف الله
ش:

شایِد = شاهد ، خداشاهده(خداشایده)
شب چره = چیزی شبیه شب نشینی است که حتما باید تخمه بادام و چیزهایی که قابل شکست با دندان باشد به همراه باشد
شُپُل = سوت زدن

شِتِراق = شتک زدن ، با فشار چیزی پخش شدن
شَت و فَت = چرت و پرت ، حرفهای بیجا ، بی حساب صحبت کردن
شخ شخی = محکم و سفت و راست
شِدِرِن(شدرم)= نم نم باران را می گویند اما از نوع ملایمتر و با طراوت تر که حتی شدتش از نم نم باران هم کمتر است.
شِرتو پِرتو = نامنظم ، شلخته ، جورواجور و بدریخت
شغال باران = زمانی را که هوا آفتابی است و در عین حال باران هم می بارد و بعد از مدت کوتاهی باران قطع می شود به این حالت می گویند شغال باران
شِفَنده (شپنده) = سیلی زدن ، چَک زدن
شقه شهیدان = با حالتی محکم نصفه نصفه کردن ، مثل این می ماند که با ساتور از وسط شقه کردن ، در بعصی مواقع برای تهدید کردن کودکان بکار می رود.
شَلَپّاس (تُرُپّاس) = چیز سنگین و قابل پخش شدنی را به مرتبه بر روی زمین انداختن یا پرتاپ کردن
شِلِ پِل (شِله پِل)= شل و ول ، نشان از سست بودن
شُلُوغ پُلُوغ = همهمه ، جایی که سروصدا زیاد باشد.

شِمبه = روش ، اسلوب ، حالتی را که بصورت مقتدرانه بکار می برند
شَمشیل = شمشیر ، به قندیلهایی که در زمستان در بام خانه ها هم بسته می شد هم گفته می شد
شوپا = نگهبانی از مزرعه در هنگام شب ، در قدیم به خاطر اینکه گرازها یا همان خو مزرعه را خراب نکند چند نفر را به عنوان شوپا در مزرعه می گماشتند تا از مزرعه نگهبانی کند.
شوشته ، شوشته مالیده (خانه زندگی شوشته مالیده) = تمیز و پاک ، خانه و زندگیش بسیار تر و تمیز است
شوُوق = شوخ ، شوخی ، به کسی خوش مَشرِب و شیرین سخن باشد می گویند که فلانی اخلاقش شُووق است.
شو کور (شب کور) = شب کوری ، در قدیم در حالتی که بدنشان خیس بود و یا عرق داشتند اگر جوراب می پوشیدند می گفتند که دچار شوکوری (شب کوری) می شود . البته مشخص نیست که آیا از نظر علمی اثبات شده است یا خیر
شومردمان = آشنایان و فامیلها از سوی خانواده ی شوهر
شوموش = چوب نازک و دراز و انعطاف پذیر ، معمولاً چوب انار
شینه کشیدن = شیهه کشیدن ، شیهه ی اسب
شینو = شنا
ص:

صاب مِردِه = صاحب مرده ، فحش دادن از روی عصبانیت
صابی = صاحب بانی ، نگهبانی ، پرستاری
صارُق = پارچه ای مخصوص که در آن لباسهایشان را می گذاشتند که به آن بُقچه هم می گفتند.
صَدمه = صَدَمه
ض: 31

.
ط:

طَرَن غُرَین = ناراحت شدن از چیزی که باعث بهانه آوردن و دلنگرانی باشد. .
طول ، طول کردن = گِل گردن
ظ:

34.
ع:

عاشووق = عاشق ، دلبر
عوض دَگش،(عوض دکِش) = مبادله دوچیزمشابه باهم دیگر ، چیزی را می دهند و به ازای آن چیزِ مشابهی را می گیرند. (مثلاً قسمتی از زمین کشاورزی را به زمین همسایه که در مجاورت زمین قرار دارد می دهند و قسمتی از زمین فرد را که در زمین مجاورقرار دارد و تقریباً معادل زمینی است که داده اند را از او میگیرند.
عیاس (ایاس) = یخ بستن روی زمین بصورتی که خاک یخ بزند و یا سنگها بصورت یخ زده سفید شوند.
عَیدی گَردشی = دید و بازدید در روزهای عید ، عیدی گردشی بیشتر بدین معنا بود که بچه ها در روزهای نوروز به دیدار مردم می رفتند و در کنار درب منزل اشخاص در انتظار می ایستادند تا شیرینی یا چشم روشنی خود را بگیرند

عینه هوو = همانند ، مثل فلان چیز ، (عینه هووت ماخاست در بیاد - یعنی میخواست چشمات کور بشه تا اون کارو انجام بدی)


غ: 37

.
ف:

فاش کَتِرِه = فحشها و ناسزاهای پی در پی
فاییشه = فاحشه ، زن بدکاره .
فس (فس بودن) = اصطلاحی است که برای باقلا به کار می رود . زمانی که باقلا به خوبی رشد کرده باشد اما دانه ی باقلای آن به خوبی نرسیده باشد در این حالت می گویند که که باقله هنوز فسه . (فس است) . معمولاً در میدان بار کسانی که باقلا را خریداری می کنند سیخهای تیز و بلندی به دست دارند که در کیسه ی باقلا فرو می برند . اگر سیخ به درون باقلا به راحتی فرو رفت نشان از ناپختگی و نارسیده بودن باقلا است و اگر به سختی فرو رفت نشان از رسیده بودن باقلا است.
فرته فرته = نوعی تکیه کلام است برای کسانی که بطور متناوب کاری را انجام می دهند در صورتی که مورد خوشایند دیگران نیست مثلاً می گویند فلانی فرته فرته می خوابد ، یا اینکه می گویند فلانی فرته فرته آب دهان می اندازد
فنّ فلیس ، فنّه فلیس = طرح و فن ، ادا و اصول ، افاده آمدنهای بی مورد
فیس داشتن (فیسّوک بودن) = افاده داشتن ، برای چیزهای جزیی قهر کردن و زود ناراحت شدن
ق:

قبرقه = دنده پشت بدن یا قسمت میانی پشت بدن بین کتف و دنده ها را گویند
قپچه قوچینا = دور و بر (لب و لُچه) شکل و قیافه و اطراف هیکلش
قُچار (قُچّانَک) = به شدت فشار دادن
قِدقِد = قرقر کردن ، قرولند کردند ، زیاد حرف زدن که در این حالت به او می گویند قدقد نکن
قدیفه = حوله ، منظور بیشتر حوله ای است که به حمام می بردند
قِرِچ و پِرچ = پز و بند ، ظاهری فریبنده ، آرایش کردن
قرنه = بصورت گرد و تیز ورم کردن ، حالت برآمده ای که بشکل توپ باشد
قَقولوقسینا (قاقولوقسینا) = گرد و قلمبه بصورتی که برجسته باشد و نمای خاصی داشته باشد
قلیف = نوعی دیگ مسی که بیشتر برای فرنی پختن استفاده می شود
قوچماق (قوچَّلی) = پرزور و چاق ، گنده و قدرتمند
قورماقو(قرنه قرنه) = حالت گرد گرد ،حالت قلمبه قلمبه
قورماُو = فردی که بسیار زیاد و بلند بلند و تقریباً با حالت تشر صحبت می کند . زنِ قُرقورو
قوش = گنجشک
قوش دِوانی = فراری دادن گنجشکها ، در قدیم برای جلوگیری از خوردن محصول کشاورزی توسط پرندگان افرادی را می گماشتند تا گنجشکها یا دیگر پرندگان را فراری دهند .
قول= دو معنی دارد یکی به معنی کر و کسی که گوشش سنگین میشنود و دیگر به معنای دیو است مثلاْ می گویند (فلانی قول سرش خوابیده- یعنی اینکه خواب بد دیده و بدنش خشک شده و از کار افتاده)
قوم و خِش = قامیل ، خویشاوند ، خویشاوندی حتی اگر نسب دوری داشته باشد
ک:

کاکچاک = وسیله پارویی شکل مانند پدال ماشین که در کاربافی و دستگاههای پارچه بافی قدیم بکار می رفته است. حالتی که در آن پاها را در روی آن قرار داده و نخها را جلو و عقب می بردند

کادانو = تشک نوزاد در گهواره را گویند که بجای پنبه در آن کاه بکار می بردند که وسط آن دایره ای کوچک داشت که در آن ظرفی فلزی به نام تنبله را در آن می گذاشتند تا بدینوسیله نوزاد رفع مزاج کند.
کاشکَه = ای کاش
کاکِلامو = قله ی یک بنا ، اوجِ یک درخت ، مثلاً میگویند کبوتر بر سرِ کاکلامو آن بام آن خانه نشسته است.
کال جو کال جو = غذا را به روشی جویدن که فقط غذا در دهان بازی کند و بعد به سختی آن را قورت دادن طوری که لذت چندانی از آن حاصل نشود
کَت = دیوار نیمه ، دیوار کوچکی که بین دو چیز قرار می گیرد
کتفیل = به چوبهایی گویند که تقریباً به اندازه یک دست(از شانه تا مچ) نیمی از آن کلفت و نیمی از آن نازکتر باشد و در هنگام پرتاب به گونه ای خوشایند با حالت غلت خوردن در فضا به هدف اصابت کند.
کِتَل = کنده ی بزرگ و حجیم

کتلان = چوب مخصوصی که شبیه پارو است و در هنگام هم زدن حلیم در دیگهای بزرگ استفاده می شود.
کُته (کِته) = بچه و یا نوزاد حیوان ، به شوخی یا به توحین هم به کسی گفته می شود مثل کُته سگ
کته بِز = بچه ی بز ، برّه ی بز ، تقریباً یک نوع فحش مثبت
کته کلان = بزرگ و گنده
کته کول = به راحتی بر روی کول گرفتن و آن را از روی کول انداختن ، کول گرفتن به حالتی قدرتمندانه
کُچه ملَّق = به طور پیوسته روز زمین غلت خوردن ، به طور پیوسته پشتک زدن و خزیدن
کُدار = کفشکنی که در ابتدای ورودی خانه وجود داشت. در قدیم در داخل حیاط در ابتدای ورود به خانه پله کانی وجود داشت که در میانه ی پلکان قسمتی از آن صاف بود که به آن کدار می گفتند.
کرچ = زمانی که مرغ حالتی را برای نشستن بر روی تخم مرغ پیدا می کند تا بر روی آن بشیند. به این حالت تقریبا نیمه خماری و گیج و منگ بودن مرغ کرچ می گویند.
کریب = دوست بسیار صمیمی و به قول معروف یار گرمابه و گلستان و همنشین همیشگی
کُش = کفش
کشتین = کشتی
کَشکَشی = تیر و کمان ، بوسیله
کَشو = کِشو
کفسن = کفگیر
کَشیک (کَشیک کشیدن) = نگهبانی ، مراقب چیزی بود
کِرکِره ناخن = روپوست در زیر ناخن را گویند ، پوست پوست شدن در زیر ناخن
کفسن ، کپسن = کف گیر

کِلاف = به دو منظور به کار می رود : چپاندن ، در یک آن گرفتن مثلاً می گویند فلانی لقمه را خوب کِلاف می زند و می خورد و معنی دوم همان ضرب المثل که می گویند کلاف سر در گم است که در سرخنکلا می گویند کلافه سرِ ماره گم کرده یعنی سر نخ کار مان مشخص نیست و ما را گیج کرده
کَلُش = کفش دم دستی ، کفشی که در میان کفشها قدیمی تر است
کُلِش = سرفه
کِلدِنبِه = نوعی علف هرز است که در شالی می روید و آن را ویجین می کنند. و در غیر این صورت در برنج مخلوط می شود و هنگام پاک کردن برنج برای پخت آن را باید جدا کرد. کلدنبه شکلی سیاه رنگ و ریز است که در صورت فشار دادن آن مثل خاک نرم می شود
کِلَندَر = درابتدای ورودی حیاط دوپایه می کاشتند و چوبی را به عنوان مانع میانه ی آن قرار می دادند تا بدینوسیله هر شخصی متوجه حریم و حیاط خانه باشد و البته در بعضی مواقع کُنده ای بودکه بجای دروازه بکار می رفت . زیرا در قدیم بسیاری از خانه ها دروازه نداشت
کِلا = کلاه
کَلوش = کفش
کلو = آشیانه ، آشیانه مرغ یا کبوتر
کَلوُخ = کُلووخ ، خاکی که تبدیل به گل شده و محکم است

کَلُوخ سِوان = (، قلاب سنگ وسیله ای کش سان که با حالت دورانی و پیچ و تاب دادن سنگ را پرتاب می کنند (که بیشتر برای فراری دادن گنجشکها در مزرعه شالی به کار می رفت)
کِله = اجاق
کلّه خور = دو معنا دارد اول کسی که از شدت حرف زدن حوصله کسی را می برد و دومین معنا هم نشانه مرگ می دهد مثلا کسی که به اعتقاد اهالی قدمش نحس است و وجود دائم او باعث مرگ و نابودی است.

کله کِچَک = یواشکی جایی را دیدن ، پاییدن یک چیز مورد نظر
کِمَرکَش = زمانی که می خواهند در آبیاری (آبتخت) مسیر آب را در میانه ی زمین بصورت فرعی (از راست به چپ یا برعکس) تغییر دهند
کمجدان (کمژدان) = نوعی ظرف مسی است که شبیه دیگهای مسی که به آن قلیف می گویند.
کَمِل= کُلَش ، کُلَش یا کمل تفاله ی شالی را گویند که در هنگام برداشت بدست می آید. و آن را به صورت دسته بندی به گاو و گوسفند می دهند
کندلام = یعنی به صورت عرضی
کِندِه = کُنده
کوپا = تپه کردن در یک جا ، جمع آوری کردن در یک جای خاص
کوتا داشتن = نشان از کمبود عقل ، کم داشتن در خردمندی ، البته کم بودن یا کوتاه بودن در بعضی از اشیاء هم بکار می رود.
کور اجاق = عقیم ، بچه دار نشدن ، نازا
کوس دادن = حول دادن ، کسی را حول دادن یا به سمت جلو او را راندن
کورسو = یعنی از یک روزنه نوری پیدا شدن و یا جسمی را در روشنایی به سختی دیدن
کون پَسیا = به حالت نیمه نشسته عقب رفتن
کون خیزه = در حالت نشسته به این طرف و آن طرف حرکت کردن
کونه = غدّه ، معمولاً برای محصول سیب زمینی بکار می رود و منظور این است که آیا غدّه های زیر ساقه دیده می شود یا نه؟ (آیا غده های آن رویش کرده است یا خیر)
کووس دادن = هل دادن

کَی = کِی ، چه وقت ، کدام موقع

کیجه = کجا
کیجنا = کجا می خواهی بروی؟
گ: .

گازروشان = بصورت پیوسته کسی را از روی خشم گاز گرفتن
گاگو (گاگو آتیش دادن) = مدفوع گاو - درقدیم مدفوع گاو را جهت آتش دادن و مصارف سوختی استفاده می کردند.

گال زدن = کیسه را گشاد دوختن ، مثلاْ می گویند جوال دوز را بگیر و با نخ چند تا گال به کیسه بزن
گُر (گُرگرفتن) = آتشی که بصورت تقریباً انفجاری شعله ور می شود . با سرعت زیاد آتش گرفتن ، مثلاً می گویند گندم آتش گرفت و یکدفعه گر گرفت
گِربه= گربه
گرجه = گوجه
گِرِش = گرایش
گرمِ دو = گرم به گرم ، کار را بلافاصله بعد از موقعیت آماده گونه ای که دارد انجام دادن ، اصطلاحاً همان که می گویند تا تنور گرم است کارت را انجام بده ،
گِسفَند = گوسفند
گِسفَند خُسه = چراگاه گوسفندان ، جایی که گوسفندان را برای مدتی به چرا می بردند تا از فضولات گوسفند جهت قوی تر شدن زمین بهره مند شوند.
گسنه = گرسنه
.گَل ، گَل انداختن ، بنداز گَلِش = پیچاندن ، دور یک چیز را بستن ، پارچه یا شال یا طنابی را به دور یک چیز پیچیدن
گلان = گله بان
گِندِلِه (گِندِل،گِندِل گرفتن) = گرد و مدور کردن یک چیز مانند ورز دادن خمیر را که اصطلاحاً می گویند خمیر گندل گرفتن ، دور گرفتن مثلاً می گویند فلانی اختیارش دست خودش نبود و در روی سراشیبی گندل خورد یعنی غلتید و به دور خودش پیچید.

گلوزور = داد و فریادی که به سختی از گلوی شخص شنیده می شود. مثلاً می گویند فلانی هنگام صحبت کردن گلوزور گلوزور حرف می زند.
گلیج ، گلیژ = زنبور وحشی
گمه گور ، گم گور = گمشده و ناپیدا ، معلوم نیست که درکجا باید به دنبالش گشت
گو به گو = ازدواج خانوادگی بصورتی که هم دختر بدهند و هم دختر بگیرند.

گول ماغ = (کلمه ای ترکمنی که اصلش گول اوماغ است) کاچی را گویند.
گی گَیلی (گیگَیلی) = با افاده و مغرور مثلاً می گویند فلانی خانم گیگیلی است یعنی آرایش کرده و خوش تیپ و مغرور به کناری می نشیند و کاری انجام نمی دهد.
گینگِنا = شخصی که تو دماغی صحبت میکند
ل:

لاپّه (لاپ په) = نصفه ، همچون گیاه لپه از وسط نصف شده
لاتارلاتار = شاخه شاخه ، بخش به بخش ، مثلاً می گویند گوشتها را لاتار لاتار روی برنج بگذار.

لاخه = شاخه ، چیزی که مانند یک نخ یا طناب آویزان شده است.

لاک پِشت = لاک پشت
لته = مزرعه کوچک که معمولاً در حاشیه روستا یا شهر قرار دارد و جایی است برای کشت سبزیجات و یا پرورش پرندگان و حیوانات اهلی
لچه = شکل و قیافه و قسمت پایینی صورت
لچیدن = پلاسیده شدن ، فاسد شدن سبزیجات
لخه (لخه لجاره) = شلخته ، بسیار شلخته و بدریخت
لَس لَس ، کَشه لَس = بسیار آرام کار کردن ، وقت تلف کردن

لِقَد = لَگَد
لِقَد چِمال = لگد کوب کردن ، به طور نامنظم لگد کوب کردن
لقولو = ماهی تابه
لِمبیدَن بِلِمبان (لِمبِش) = فرو ریختن ، ضربه زدن به یک چیز و آن را مختل کردن ، لمیدن ، تکیه دادن
لَی لا = لیلا
لی دادن = غلت دادن ، چیزی را حل دادن
لِنده = له و حالت گوشتی شکل ، مثلاٌ بچه ای کا تازه بدنیا آمده را می گویند که حالت لنده دارد و باید مواظب یود.
لیک = اُردک ، (مازندرانی ها هم این واژه را بکار می برند)
لینگی = لنگ ُ پارچه ای که برای به کمر بستن در حمام استفاده می کنند
م:

ماتشکه = لج باز با مزه
متانی = می توانی

مت مته = نگرانی ، اضطراب ، دودل بودن
ماجیک زدن (ماژیک زدن) = چشمک زدن ، تیک داشتن به روشی که چشمک زده شود
ماچکل = مارمولک ، سوسمار بسیار کوچک
ماخاست(ماخاد) = می خواست ، خواهان چیزی شدن
مادیان = اسب ماده ،
ماشوله = داس وسیله برای تراشیدن یا دروکردن محصول
مجربان = نگهبان ، چاه بان
مَجیک (مَژیک)= مژه زدن ، چشم برهم فشردن ، چشمک زدن
مچر = زمانی که مرغ آمادگی پیدا می کند تا تخم خود را بیاندازد تخم مرغی یا تخم مرغهایی را در قسمت امنی از آشیانه قرار می دهند تا مرغ گمراه و سردرگم نشود و همیشه تخم راببیند و عادت کند و بر روی آن بنشیند. به این حالت می گویند که تخم مرغی را برای مچر به آنجا بگذار تا مرغ سردرگم نشود.
مذگرانه = می گذراند ، روزگار را به پیش می راند
مَرسه = مدرسه
مِرَفتَم = می خواستم بروم ، میرفتم
مَردِم = مردم
مِرغ=مُرغ
مِرغانه = تخم مرغ ، شاید به این خاطر می گویند مِرغانه که یعنی از آنِ مرغ ، آن ماله مرغ است
مُرقُولِه = نوعی بیماری شبیه آبله مرغان
مِرِه = می رود
مرّه چشم = خیره چشم ، کسی که زیاد به یک چیز نگاه می کند و به او بر نمی خورد ، به قول استرآبادیهای قدیم وقّیده چشم
مِزَدی = میزدی
مِس مِس کردن ، مسّه مسّه = یواش یواش ، بسیار آهسته

مَشتَفه = ظرف مسی بزرگ که ته آن گشادتر و سر آن تقریباً شبیه پارچ است.
مَشَد = مشهد (شهر مشهد)
مِشد = می شد ، میشود
مشستم(مشستان) = می نشستم ، آنها می نشستند
مُطبخ = آشپزخانه با قسمتی از آشپزخانه که در آن پخت و پز می کنند.
مفتادم (مفتادی) = می افتادی ، می افتادم
.مُقام = ادای کسی را درآوردن ، به شکل کسی شدن
مقز = مگس
مِکَردی = می کردی ، انجام می دادی
مَکَم = محکم
مِگان ، مِگه = می گویند ، می گوید
مل = درخت انگور ، تاک انگور
مِلا (مول) = عبارتی پسوندی است ، می توان گفت یک نوع حرف اضافه است ، مثلاً می گویند پول مول ، نون پون ، کِلامِلا (یعنی پول و پله اگه داری بیار یا نون و دیگر غذاها را با خودت بیاور و یا شال و کلا سرت کن تا وقتی میایی سرما نخوری) از واژه ی مول به عنوان یک کلمه توهین آمیز اما از نوع مثبت آن هم استفاده می شود.
ملَّق = معلق ، غلت زدن ، پشتک زدن
مِمِردَم(ممردان) = می مُردم ، می مُردند
موسوو = پارچه ای را به همراه پشم بز یا گوسفند بر سر چوبی می بندند و آتش م یزنند که به این آتش مو سوو م ی گ.یند.

مَهَر = مار
میراب = چاه بان ، کسی که مسئول آبیاری زمین می شود و مدیریت آن را بر عهده می گیرد
میمان (میمانی) = مهمان ، مهمانی
میَن واری = بین نیم دانه و دانه ی کامل را گویند. از متوسط بزرگتر و از کامل کوچکتر
مین، مینه ، میندو= درمیان ، میانه ی آن ، در میان آن دو ، بین آن دوتا
ن:

ناتراش ناهموار = فراز و نشیب (یعنی فلانی از روی بی حوصلگی کار کرده و نامنظم و نامرتب کار را انجام داده است)
ناتِکُل = طریقه ی نوک زدن مرغ ، نوک پرندگان
ناشور(ناشورنامال) = کثیف و آلوده (فلانی ناشور ناماله یعنی کثیف و چرک و آلوده است)
ناماشان(ناماشان ترا) = غروب ، دم دمای غروب ، نزدیک غروب
نامبِرد (اسِم برد ، اسه مبرد) = شمارش کردن ، دانه دانه با انگشت شمردن
نامزه = نامزد
نای = به کسی می گویند که حق به جانب و زیاد حرف می زند و حرف منطقی را نمی پذیرد و به نوعی نمی توان با او دهان به دهان گذاشت زیرا که امکان درگیری و نزاع وجود دارد
نَخُوود = نُخوُد
نسام = جایی که همیشه سایه است
نَسَق = محلی که همیشه آبرفتی و رطوبتی می باشد و به عنوان آبگیر یا آبراهه هم از آن نام می برند معمولاً در این جور جاها به کشت شالی مبادرت می ورزند
نفتچلک = نفتدان ُ ظرف مخصوص نفت
نمکشه (نمکشه منه) = نشان از اشتیاق نداشتن ، من اشتها ندارم ، تمایل نداشتن
نمنه = نمی کند ، انجام نمی دهد ، گوش نمی کند
نمور = نم دار ، جایی که رطوبتی باشد (در فرهنگ لغت هم این واژه موجود است)
ننداز = نیانداز
ننه = مادر
نواکن = نواکن در سرخنکلاته وسیله ای است که با آن خمیر را پهن می کنند تا آماده برای پختن در تنور شود. نواکن در جاهای دیگر وسیله ای برای در آوردن نان از تنور است
نوبَرقَد = نو و جدید و بسیار زیبا
نون قندی = شیرینی ، بیسکویت
نِهِب = نهیب
نیترانو = ناودانی که در زیر سقف خانه ها تعبیه شده و آب باران از آنجا آید را گویند
نیشا = نشا ، کاشتن و فرو کردن بذر در زمین
نیشآفرین = نوش آفرین
نیشان = نشانه
نیشان کردن = نامزد کردن ، صیغه ی محرمیت بین یک زوج خواندن ، یک چیز یا یک شخص را مد نظر داشتن
نیملا (نیم لا) = نیمه باز ، نصفه و نیمه کاره
نیی = نی ، واحد اندازه گیری زمین ، هر 500 متر مربع را یک نیی می گویند و هر 20 نی می شود یک هکتار
و:

واز(وا) = باز ، گشاد ، در را واز (وا) کن (بازکن)
وال = جوی ، جوی آب ، مجرای آبِ کشاورزی
وَختِش شِدِه ، وختش رسیده = زمانش فرا رسیده

وخه ، وَخِز = برخیز ، پاشو ، بلند شو
واحه = در فرهنگ لغت زمین سبز و خرم را گویند اما در گویش سرخنکلاته لکه ای از زمین را گویند که محصولی بعمل نیامده است ، یا قطعه ای از زمین در میان یک زمین بسیار وسیع را گویند
.ولقاز = قورباغه
ول قینگُولو = کج و کوله ، زشت و بد شمایل ، بدریخت
ول و ویل = کج و معوج
وله گوشه (قناسی) = قسمتی که نامیزان است ، معمولاً برای زمین کشاورزی بکار می رود مثلاً قسمتی از زمین که با دیگر جاهای زمین مساوی و متناسب نیست
ویکی بریا = رسم و طریقه ای جدید و بسیار عجیب ، روشی بسیار متفاوت و عجیب و غریب را در پیش گرفتن ، چیز جدیدی را که تابحال رسم نبوده و برای به نمایان گذاشتن آن اقدام کردن
ه:

هراسته = مترسک
هرزچَنه = پر چانه و سخن چین ، کسی که خبرچین و غیبت کن است و زیاد حرف می زند و میان اشخاص منازعه بوجود می آورد
همچوون = به این طریق ، به این شکل ، همچنین
هُندِرُوکَش = شاید همان هجوم کش باشد- یک نوع حالت هجومی (مثلاً می گویند فلانی هندروکش میکنه وسیله من رو می گیره)
هوا گورگور = آسمان غرمبه ، صدای مهیبی که در اثر ابری شدن در آسمان بوجود می آید
هیزِِم خانِم سوزان = هیزم بسیار خشک و قابل تحسین که شعله و آتشی قشنگ از آن بوجود می آمد.
ی:

یابو= اسب نر
یاری = جاری ، به همسران دو برادر گویند
یاسُل = گردنده ، ولگزد ، کسی که خیلی زیاد به این طرف و آن طرف دور می زند و اهل گردش و تفریح است
یَتِر (یَ تِر) = یک ذرّه ، مقداری اندک
یَخَلی (یَه خَلی) = یه خیلی ، خیلی زیاد
یخنی = سیرابی ، خرش کله پاچه
بوُسوآن (موسوآنه،مِساوه) = ساویدن ، بهم ساویدن
یَک = یک (۱ عدد ریاضی)
یَکپَل = لم دادن روی بالش از یک جهت بدن
یکه بری (یکه بری و دِکّه بری) = یک نفری یا دونفری ، معمولاً زمانی که یک نفر یا دو یا سه نفر سوار موتورسواری میشوند این واژه بکار می رود
یکی بِچار = کلنجار رفتن ، جروبحث کردن و کوتاه نیامدن از موضع خود
یَگِنا = از یک لحاظ ، در یک صورت آری و در یگ صورت نه ، مثلاً می گویند فلانی یگنا میگه بروم و یگنا میگه نروم

تعداد واژه ها ۵۷۸

+ نوشته شده در یکشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۳ساعت 17:55 توسط علی اصغر نژادموجنی | 2 نظر

به نام خدا
این تارنما از آن جهت ایجاد شده است که مقدمه ای بر شرح احوال سرخنکلاته و معرفی شهر باشد و همچنین استعدادها و نیروهایی که لازم است شناخته شوند. تا بلکه تاثیری بر روند تکاملی شهر داشته باشند. این تارنما صرفاَ در مرحله ی شکل گیری است و در صورت حمایت و همکاری عزیزان انشا’الله قابل پیشرفت خواهد بود. سعی خواهم نمود که در آینده ی نزدیک این تارنما را به سایت تبدیل کنم.
اگر خدا توفیق دهد.
🖊نویسنده و گرد آورنده ی مطالب و اطلاعات علی اصغر نژاد موجنی

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🚨سرگذشت کشتی بخار مسافربری اس‌اس ادملا

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🚨سرگذشت کشتی بخار مسافربری اس‌اس ادملا

اس‌اس ادملا

اس‌اس ادملا (به انگلیسی: SS Admella) یک کشتی بود که طول آن ۶۰ متر (۲۰۰ فوت) بود. این کشتی در سال ۱۸۵۷ ساخته شد.

اس‌اس ادملا

SS Admella

پیشینه

مالک

آغاز کار:۱۷ سپتامبر ۱۸۵۷

مشخصات اصلی

گنجایش:395 GT

درازا:۶۰ متر (۲۰۰ فوت)

پهنا:۸ متر (۲۶ فوت)

عمق:۴٫۲ متر (۱۴ فوت)

سرعت:۱۷ گره (۳۱ کیلومتر بر ساعت)

اس اس آدملا

این مقاله برای تأیید نیاز به منابع بیشتری دارد . ( ژانویه ۲۰۲۴ )

کشتی بخار مسافربری اس‌اس آدملا (SS Admella) در سال ۱۸۵۹ در سواحل مستعمره استرالیای جنوبی غرق شد. این کشتی پس از برخورد با یک صخره مرجانی غرق‌شده در نزدیکی کیپ بنکس (Cape Banks) ، در نزدیکی ساحل کارپنتر راکس (Carpenter Rocks ) ، در جنوب غربی مونت گامبیر ، در ساعات اولیه صبح ۶ آگوست ۱۸۵۹، متلاشی شد. بازماندگان بیش از یک هفته به لاشه کشتی چسبیده بودند و بسیاری از مردم روزها طول کشید تا بمیرند، زیرا از دریا نگاهی اجمالی به خشکی می‌انداختند و شاهد شکست تلاش‌های نجات یکی پس از دیگری بودند.

اس‌اس آدملا در دریایی طوفانی

تاریخچه

استرالیا

ناماس اس آدملا

مالکرابرت لیتل و ۷ نفر دیگر

مسیرآدلاید - ملبورن - لانسستون

سازنده

  • لارنس هیل و شرکا، پورت گلاسگو
  • ای اند جی اینگلیس

هزینه۱۵۰۰۰ پوند

راه‌اندازی شد۱۷ سپتامبر ۱۸۵۷

در حال خدمتمارس ۱۸۵۸

سرنوشتدر ۶ آگوست ۱۸۵۹ در نزدیکی کیپ بنکس ، در نزدیکی شهر کارپنتر راکس ، استرالیای جنوبی غرق شد.

وضعیتغرق شدن کشتی تاریخی [ 1 ]

مشخصات عمومی

کلاس و نوعکشتی بخار

تناژ۳۹۵ دلار آمریکا

طول۶۰ متر (۲۰۰ فوت)

پرتو۸ متر (۲۶ فوت)

عمق۴.۲ متر (۱۴ فوت)

قدرت نصب شدهدو موتور بخار ۱۰۰ اسب بخاری (۷۵ کیلوواتی)

نیروی محرکهپیچ بخارپز

طرح بادبانیسه بادبان

سرعت۱۷ گره (۳۱ کیلومتر بر ساعت)

ظرفیت۱۱۳

خدمه۲۹

با از دست دادن ۸۹ نفر، که عمدتاً به دلیل سرما و قرار گرفتن در معرض سرما بود، این یکی از بدترین فجایع دریایی در تاریخ استرالیا است. فاجعه آدملا همچنان بزرگترین تلفات جانی در تاریخ سکونت اروپاییان در جنوب استرالیا است. از ۱۱۳ سرنشین کشتی، ۲۴ نفر زنده ماندند، از جمله تنها یک زن، بریجت لدویت. از ۸۹ کشته، ۱۴ نفر کودک بودند. صد و پنجاهمین سالگرد این فاجعه در اوت ۲۰۰۹ با رویدادهایی در سراسر جنوب شرقی استرالیای جنوبی و در پورتلند، ویکتوریا برگزار شد . [ 2 ]

تاریخچه و توضیحات

کشتی اس‌اس آدملا (که به خاطر مسیرش در آدلاید ، ملبورن ، لانسستون به این نام شناخته می‌شود) توسط شرکت لارنس هیل و شرکا در سال ۱۸۵۷ در بندر گلاسکو ، اسکاتلند ساخته شد. این کشتی، یک کشتی بخار آهنی تک‌مارپیچ با طول تقریباً ۶۰ متر و عرض هشت متر بود و حدود ۳۹۵ تن وزن داشت. در آن زمان، این کشتی یکی از سریع‌ترین و لوکس‌ترین کشتی‌ها در مسیرهای تجاری بین استعماری استرالیا بود. در مسیر معمول آدلاید-ملبورن، سریع‌ترین سفر دریایی آن یک بار در ۴۲ ساعت انجام شده بود.

در ۳۹ سفر دریایی بین آدلاید و ملبورن، هیچ دلیلی برای نگرانی در کشتی آدملا وجود نداشت و نیازی به قایق نجات یا کمربند نجات نبود. تنها کاپیتان کشتی، هیو مک ایوان، یک دریانورد ماهر و محتاط بود. کشتی آدملا با دیواره‌های ضد آب ساخته شده بود که به بدنه پرچ شده بودند. این دیواره‌ها به عنوان یک ویژگی ایمنی ویژه طراحی شده بودند، اما در نهایت باعث تجزیه فاجعه‌بار کشتی به سه بخش نمایان در ۱۵ دقیقه اول فاجعه شدند. [ نیازمند منبع ]

سفر نهایی

تحت فرماندهی کاپیتان هیو مک ایوان، آدملا در اوایل ۵ آگوست ۱۸۵۹، بندر آدلاید را به مقصد آخرین سفر خود ترک کرد . طبق معمول، او با ۸۴ مسافر و ۲۹ خدمه به ملبورن می‌رفت. محموله او شامل ۹۳ تن مس، آرد برای معادن طلای ویکتوریا، کالاهای عمومی و چهار اسب مسابقه بود. به دلیل موج شدید، یکی از اسب‌ها افتاد. برای اصلاح مسیر، کشتی کمی تغییر مسیر داد، در حالی که اسب روی پاهایش قرار گرفت. [ نیازمند منبع ]

ساعت چهار صبح روز بعد، وقتی کشتی به نور دماغه نورث‌آمبرلند نزدیک می‌شد ، کاپیتان فکر می‌کرد که از خشکی دور است. اما در واقع، کشتی نزدیک به یک صخره خطرناک در مختصات ۳۷°۵۲′۴۷″ جنوبی و ۱۴۰°۲۱′۳″ شرقی بود.احتمالاً از جریانی که کشتی را به سمت ساحل برده است.

ناگهان به صخره‌ای برخورد کرد و با کج شدن، به پهلو روی دریاهای طوفانی افتاد. تلاشی برای پایین آوردن قایق‌ها انجام شد ، اما دو تا از آنها خرد شدند و سومی به دریا افتاد. موج، او را بیشتر به سمت صخره بلند کرد و با چنان نیرویی به جلو راند که روی قله‌ی تپه قرار گرفت و سمت راست آن از آب بیرون آمد. در کمتر از 15 دقیقه، آدملا به سه قسمت تقسیم شد و چندین مسافر به دریا افتادند. چند موشک پیدا شد و به امید جلب توجه نگهبانان فانوس دریایی در کیپ نورث‌آمبرلند، 13 مایل دریایی (25 کیلومتر) دورتر، شلیک شد، اما آنها مرطوب بودند و به درستی روشن نشدند. [ نیازمند منبع ] محل غرق شدن حدود 4 کیلومتر (2.5 مایل) از کیپ بنکس فاصله دارد . [ 3 ] [ 4 ]

روشنایی روز، ساحلی متروک را در حدود ۱ کیلومتر دورتر که با امواج خروشان قطع شده بود، آشکار کرد و نقشه‌هایی برای رسیدن به ساحل در حال تدوین بود که ناگهان یک کشتی بخار در دوردست دیده شد. سیگنال‌ها با عجله روی دکل و دکل‌های باقی‌مانده نصب شدند و زنگ کشتی به صدا درآمد، اما کشتی، کشتی خواهر آدملا ، هاویلا ، بدون دیدن آنها عبور کرد. در روز دوم، دریا آرام‌تر شد و دو دریانورد، جان لیچ و رابرت نپمن، با کمک یک کلک موفق به رسیدن به ساحل شدند. آنها که خسته شده بودند، در طول شب با عجله به فانوس دریایی کیپ نورث‌آمبرلند هشدار دادند. [ نیازمند منبع ]

تلاش‌های امداد و نجات

کشتی آدملا غرق شده، کیپ بنکس، ۶ آگوست ۱۸۵۹ ، اثر جیمز شاو

فانوس دریایی تلگراف نداشت و بنابراین بن جرمین ، نگهبان فانوس دریایی ، عازم سفری ۱۶ کیلومتری (۱۰ مایلی) [ 5 ] به مونت گامبیر شد تا به مقامات تلگراف در آدلاید، ۲۴۰ مایل دریایی (۴۵۰ کیلومتر) شمال غربی و پورتلند، ۵۴ مایل دریایی (۱۰۰ کیلومتر) شرق، تلگراف برساند. کوریو از آدلاید و لیدی‌برد از پورتلند حرکت کردند، اما به دلیل اطلاعات ضعیف، هر دو قایق نجات در یافتن آدملا که اکنون درمانده شده بود، مشکل داشتند .

در همین حال، لاشه کشتی در اثر موج شدید آسیب دیده بود. کاپیتان مک ایوان غذای اندک باقی مانده را بین بازماندگان تقسیم کرد و مجبور بود از نوشیدن آب شور که جان کسانی را که آن را می‌نوشیدند، می‌گرفت، جلوگیری کند. دیگران، که از مصیبت خود خسته شده بودند، به سادگی به دریا افتادند و جان باختند. به گفته یکی از کاپیتان‌های قایق نجات، آنها اینگونه بودند:

بیشتر شبیه مجسمه بودند تا انسان؛ چشمانشان خیره، لب‌هایشان از شدت تشنگی سیاه، و اندام‌هایشان در اثر تماس با امواج بی‌رحم، سفید و متورم شده بود.

خاطرات مسافر هرتل فیشر [ 6 ] که بعدها مالک برنده جام ملبورن 1864 شد، چنین بیان شده است:

کشتی هنگام برخورد به سه تکه تقسیم شد و دو تکه از آنها به یکباره غرق شدند. قسمتی که آقای فیشر در آن بود، روی صخره گیر کرد و کسانی که قدرت داشتند، هشت روز آنجا ماندند، تقریباً بدون هیچ چیزی برای خوردن یا آشامیدن. آنها که روی دیواره‌ها نشسته بودند، می‌توانستند کوسه‌ها را در اطراف خود ببینند و هیچ انگیزه‌ای برای پریدن و شنا کردن به سمت ساحل وجود نداشت. یکی از مسافران که کنار آقای فیشر نشسته بود، تلاش کرد تا به اسارت خود پایان دهد، اما همانطور که آقای فیشر هنگام روایت این تجربه وحشتناک گفت، "او درست زیر جایی که من نشسته بودم پرید و کوسه‌ها او را فوراً تکه تکه کردند." وقتی آقای فیشر سوار آدملا شد، وزنش 9 سنت و 7 پوند بود و وقتی پیاده شد، 5 سنت و 12 پوند بود. یکی از اسب‌ها - باربر - به ساحل شنا کرد و سپس در مسابقه قهرمانی فلایینگ باک دوید. او لباس پوشیده و در جعبه‌ای بود. آقای فیشر نمی‌توانست تصور کند که چگونه خود را آزاد کرد. [ 7 ]

طی چند روز بعد، چندین تلاش نجات توسط قایق‌های نجات Corio و Ladybird انجام شد . موشک‌هایی برای رساندن طناب‌ها به عرشه شلیک شد، اما دریاهای کوهستانی و طوفان‌های شدید زمستانی، نجات‌دهندگان را عقب راند و با غرق شدن قایق‌های نجات، جان بسیاری از آنها گرفته شد. تلاش دیگری برای به آب انداختن یکی از قایق‌های نجات خود Admella انجام شد که به ساحل آمده بود، اما آن هم ناموفق بود. تا روز شنبه، یک هفته کامل پس از غرق شدن کشتی، قایق نجات Admella ، به ناخدایی Ben Germein [ 8 ] و قایق Corio از ساحل به آب انداخته شدند و موفق شدند از میان امواج عبور کرده و به لاشه کشتی برسند. در نهایت سه نفر سوار یک قایق شدند که سپس واژگون شد و یک نفر را غرق کرد.

قایق نجات پورتلند که توسط لیدی‌برد به محل حادثه یدک کشیده شده بود، پیش از این تلاش کرده بود تا به لاشه کشتی برسد، اما امواج خروشان دریا مانع از رسیدن آن به محل حادثه شد. اکنون سرانجام با موفقیت به کنار لاشه کشتی رسید و 19 نفر از بازماندگان به داخل قایق پریدند. آنها به لیدی‌برد منتقل شدند و لیدی‌برد به پورتلند بازگشت. این قایق نجات اکنون در موزه دریایی پورتلند نگهداری می‌شود .

پیامدها

سفر پایانی آدملا . (برای بزرگنمایی کلیک کنید)

با رسیدن خبر فاجعه به آدلاید و ملبورن، علاقه به لاشه کشتی به اوج خود رسید؛ دفاتر تلگراف در سراسر مستعمرات شلوغ شدند، در حالی که روزنامه‌ها نسخه‌های اضافی چاپ می‌کردند و بلافاصله پس از انتشار، تمام نسخه‌های آنها به فروش می‌رسید. در آدلاید، خبر فاجعه صدها نفر را به دفتر تلگراف کشاند تا داستان را همانطور که اتفاق می‌افتاد بشنوند؛ مشاغل تعطیل شدند و هر دو مجلس پارلمان تعطیل شدند. [ نیازمند منبع ]

برای چند هفته، با خدمه‌ای که در عملیات نجات شرکت کرده بودند، به ویژه کاپیتان گریگ و خدمه کشتی لیدی‌برد، به عنوان قهرمان رفتار می‌شد . در جامعه، مشاغل و افراد برای صندوق پاداش و امداد کشتی آدملا برای نجات‌دهندگان و بازماندگان پول جمع‌آوری می‌کردند. پس از کمیسیون تحقیق در مورد غرق شدن آدملا ، این خسارت به اثرات جریانی که کشتی را از مسیر خارج کرده بود، نسبت داده شد، اگرچه تحقیقات در مورد اختلال مغناطیسی در منطقه که ممکن است بر قطب‌نماهای کشتی‌های بدنه آهنی تأثیر گذاشته باشد نیز ادامه یافت. کمیسیون دریافت که یکی از عوامل مؤثر، نحوه قرار دادن دیواره‌های ضد آب بوده است - سوراخ‌های صدها پرچ، فلز را ضعیف کرده بود. این تحقیق همچنین منجر به نصب تلگراف در کیپ نورث‌آمبرلند شد . [ نیازمند منبع ]

در آن زمان، کشتی اس‌اس آدملا به عنوان دلیل اصلی سفارش ساخت فانوس دریایی کیپ جافا ذکر شد . [ 9 ]

تقریباً یک قرن بعد، یک کشتی کوریو بسیار بزرگتر در همان صخره غرق شد و غرق شد، اما همه سرنشینان آن نجات یافتند.

محل غرق شدن کشتی آدملا تحت حفاظت قانون کشتی‌های تاریخی غرق شده در کشورهای مشترک‌المنافع مصوب ۱۹۷۶ است و در ... 37°52′48″ شمالی 140°21′00″ شرقی[ 10 ] پیش از اعمال حفاظت قانونی، طی دهه‌ها برخی کارهای نجات در محل لاشه کشتی انجام شده است، اما به دلیل موقعیت بسیار در معرض دید، غواصی در تمام دریاها به جز آرام‌ترین آنها دشوار است.

در منطقه بین مرز ویکتوریا و دهانه رودخانه موری ، ۱۰۱ کشتی غرق شده و ۲۱۸ نفر جان خود را از دست داده‌اند.

یادگارهای آدملا

چوب مزین از کشتی غرق شده آدملا ، ۱۸۵۹

بیشتر بدانید

این بخش به هیچ منبعی استناد نمی‌کند . ( ژوئن ۲۰۲۴ )

مکان‌های مختلفی وجود دارد که می‌توان جنبه‌هایی از لاشه کشتی آدملا و تلاش‌های نجات پس از آن را مشاهده کرد.

  • موزه دریایی بندر مک‌دانل و ناحیه واقع در خیابان میلین، بندر مک‌دانل ، دارای نمایشگاهی است که در میان چیزهای دیگر، یک توپ برنزی کوچک، زنگ کشتی و یک مجموعه حکاکی از آدملا را شامل می‌شود .
  • موزه دریایی پورتلند یک نمایشگاه دائمی از آدملا دارد که شامل قایق نجات پورتلند است که بسیاری از بازماندگان آدملا را نجات داد. [ 11 ]
  • در فانوس دریایی کیپ بنکس ، نزدیک شهر کارپنتر راکس، یادبودی برای آدملا و کسانی که در آن حادثه جان باختند، وجود دارد. [ 12 ]
  • «از لاشه کشتی» شعری است که توسط آدام لیندسی گوردون سروده شده و در آن از سفر پیتر بلک به مونت گمبیر برای اعلام خطر پس از غرق شدن کشتی آدملا می‌گوید . آدام لیندسی گوردون از سال 1864 تا 1867 در دینگلی دل، نزدیک پورت مک‌دانل در استرالیای جنوبی زندگی می‌کرد. [ 13 ] [ 14 ]
  • در پورت مک‌دانل خانه‌ای وجود دارد که بخشی از آن با استفاده از الوارهای لاشه کشتی آدملا ساخته شده است .
  • مسی که توسط آدملا حمل می‌شد از معادن مس کاپوندا آمده بود ؛ موزه کاپوندا در مجموعه خود شمشی از مس را دارد که از لاشه کشتی نجات یافته است.

منابع فرهنگی

  • جیمز شاو، هنرمند متولد اسکاتلند ، دو نقاشی از این کشتی کشیده است که در گالری هنر استرالیای جنوبی (AGSA) نگهداری می‌شوند. [ 15 ] [ 16 ]
  • AGSA همچنین نقاشی از لاشه کشتی اثر چارلز هیل [ 17 ] و بعداً نقاشی دیگری از او از یک قایق نجات را در اختیار دارد [ 18 ] .
  • در سال ۱۹۹۰، بیل کولت یک دفتر خاطرات داستانی ۱۴ صفحه‌ای با عنوان « دفتر خاطرات بریجت لدویت: تنها زن بازمانده از غرق شدن کشتی آدملا در سال ۱۸۵۹» منتشر کرد . این کتابچه برای جشنواره آدملا در سال ۱۹۹۰ نوشته شده بود. [ 19 ] [ 20 ]
  • در سال ۲۰۰۹، یک فیلم مستند-درام به کارگردانی و نویسندگی برنتون منسر با عنوان «خرابه آدملا» منتشر شد. [ 21 ]
  • در سال ۲۰۱۷، جین راوسون رمانی تاریخی با عنوان « از لاشه کشتی » منتشر کرد که بر اساس لاشه کشتی آدملا نوشته شده بود و روایتی تخیلی از جد بزرگ راوسون، جورج هیلز، یکی از بازماندگان آن کشتی و مواجهه‌اش با یک موجود فضایی تغییر شکل‌دهنده است . [ 22 ]

همچنین ببینید

  • فهرست فجایع استرالیا بر پایه تعداد کشته‌شدگان
  • فهرست کشتی‌های غرق‌شده استرالیا
  • گاهشمار تاریخ استرالیا
  • گلتوود (خرابه کشتی در نزدیکی از سال ۱۸۷۶)
  • جیمز هارتل فیشر که دو پسرش مسافر بودند - یکی درگذشت و دیگری زنده ماند.
  • بنجامین جرمین، چهره‌ای سرشناس که جان بسیاری را در سانحه آدملا نجات داد.

منابع

  1. "اطلاعیه قانون کشتی‌های غرق‌شده تاریخی مشترک‌المنافع استرالیا ۱۹۷۶ ذیل بند فرعی ۵(۱)" . روزنامه مشترک‌المنافع استرالیا . شماره S148. استرالیا. ۱۳ ژوئیه ۱۹۸۳. صفحه ۱. بازیابی شده در ۱۵ اکتبر ۲۰۱۹ - از طریق کتابخانه ملی استرالیا.
  2. «اس‌اس آدملا - صد و پنجاهمین سالگرد» . کمیته مشورتی بزرگداشت آدملا. بایگانی شده از نسخه اصلی در ۱۶ ژوئن ۲۰۱۹. بازیابی شده در ۱۸ آوریل ۲۰۰۸ .
  3. «خرابه آدملا» . گراهام جونای . بازیابی شده در ۱۷ ژوئن ۲۰۲۴ .
  4. "ADMELLA WRECK" . پورتلند گاردین . جلد XCVII. ویکتوریا، استرالیا. ۲۶ آگوست ۱۹۴۰. صفحه ۱. بازیابی شده در ۱۷ ژوئن ۲۰۲۴ - از طریق کتابخانه ملی استرالیا.
  5. «یادبود بن جرمین» . پورتلند گاردین . ویکتوریا: کتابخانه ملی استرالیا. ۲۳ مارس ۱۹۴۴. صفحه ۱. نسخه: عصر . بازیابی شده در ۱۸ فوریه ۲۰۱۳ .
  6. «خرابه‌های آدملا» . آدلاید آبزرور . جلد هفدهم، شماره ۹۳۵. استرالیای جنوبی. ۳ سپتامبر ۱۸۵۹. صفحه ۱ (ضمیمه آدلاید آبزرور.) . بازیابی شده در ۱۴ ژانویه ۲۰۲۳ – از طریق کتابخانه ملی استرالیا.
  7. «مرگ آقای هارتل فیشر» . آبزرور . جلد LXII، شماره ۳، ۳۲۷. استرالیای جنوبی. ۸ ژوئیه ۱۹۰۵. صفحه ۳۸. بازیابی شده در ۱۴ ژانویه ۲۰۲۳ – از طریق کتابخانه ملی استرالیا.
  8. «خرابه آدملا» . دفتر ثبت . آدلاید: کتابخانه ملی استرالیا. ۲۳ ژانویه ۱۹۲۲. ص. ۲. بازیابی شده در ۱۸ فوریه ۲۰۱۳ .
  9. «افتتاح فانوس دریایی کیپ جافا» . گنجینه . ۷ فوریه ۱۸۷۲.
  10. «مشاهده کشتی غرق‌شده – آدملا» . بازیابی‌شده در ۱۳ آگوست ۲۰۱۲ .
  11. ««اس‌اس آدملا» | بنای یادبود استرالیا» . monumentaustralia.org.au . بازیابی شده در ۲ مه ۲۰۲۵ .
  12. ««اس‌اس آدملا» | بنای یادبود استرالیا» . monumentaustralia.org.au . بازیابی شده در ۲ مه ۲۰۲۵ .
  13. «از کشتی شکسته» . کمیته یادبود آدام لیندسی گوردون . بازیابی شده در ۲ مه ۲۰۲۵ .
  14. ««از دل ویرانه»« . نامه . ۱۷ سپتامبر ۱۹۲۷. بازیابی شده در ۲ مه ۲۰۲۵. »
  15. "آدملا" . AGSA ​بازبینی شده در 17 ژوئن 2024 .
  16. "آدملا خراب شد، کیپ بنکس، 6 آگوست 1859" . AGSA ​بازبینی شده در 17 ژوئن 2024 .
  17. "غریق ادملا، 1859" . AGSA ​بازبینی شده در 17 ژوئن 2024 .
  18. "نجات" . AGSA - مجموعه آنلاین . بازبینی شده در 17 ژوئن 2024 .
  19. کولت، بیل (۱۹۹۰). خاطرات بریجت لدویت: تنها زن بازمانده از غرق شدن کشتی آدملا در سال ۱۸۵۹. بی. کولت.
  20. دفتر خاطرات بریجت لدویت: تنها زن بازمانده از غرق شدن کشتی آدملا در سال ۱۸۵۹ / نوشته بیل کولت . ۱۹۹۰. بازیابی شده در ۷ ژوئیه ۲۰۱۹ - از طریق کتابخانه ملی استرالیا .
  21. «خرابه آدملا (۲۰۰۹) - راهنمای صفحه نمایش - اسکرین استرالیا» . www.screenaustralia.gov.au . بازیابی شده در ۱ مه ۲۰۲۵ .
  22. هاید، جاستین (۲۳–۲۹ ژوئن ۲۰۱۸) .«از کشتی شکسته» نوشته‌ی جین راوسون . روزنامه‌ی شنبه . بازیابی شده در ۷ ژوئیه ۲۰۱۹ .

مطالعه بیشتر

  • بونی، نویل (1987). نجاران صخره‌ها و فراتر از آن .
  • جونای، گراهام. «لاشخور کشتی اس‌اس آدملا» .
  • لونی، جک (۱۹۷۵). آدملا . انتشارات لون‌استون.
  • مودی، ایان (۱۹۶۶). لاشه کشتی آدملا . ریگبی لیمیتد.
  • کریستوفر، پیتر (۲۰۰۹). کشتی‌های غرق‌شده‌ی استرالیایی. تاریخچه‌ی مصور . استپنی، استرالیای جنوبی: انتشارات اکسیوم. شابک ۹۷۸-۱-۸۶۴۷۶۵۸-۸-۵.

پیوندهای خارجی

  • «صد و پنجاهمین سالگرد آدملا ۲۰۰۹» . بایگانی‌شده از نسخه اصلی در ۱۶ ژوئن ۲۰۱۹. بازیابی‌شده در ۳ ژوئن ۲۰۰۷ .
  • «غرق کشتی‌ها» . حیاط خلوت ABC .
  • "غرق کشتی آدملا" . کشتی‌های غرق‌شده و نجات دریایی: کشتی‌های غرق‌شده، ۱۸۵۹–۱۸۶۲ . خاطرات SA ... گذشته و حال، برای آینده. ۴ مه ۲۰۰۷. بازیابی‌شده در ۱۲ اوت ۲۰۱۲ .
  • «صندوق پاداش و کمک به غرق‌شدگی کشتی آدملا» .

  • محتوا تحت مجوز CC BY-SA 4.0 در دسترس است ، مگر اینکه خلاف آن ذکر شده باشد.

"اس‌اس ادملا - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد" https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%E2%80%8C%D8%A7%D8%B3_%D8%A7%D8%AF%D9%85%D9%84%D8%A7

"اس اس آدملا - ویکی پدیا" https://en-wikipedia-org.translate.goog/wiki/SS_Admella?_x_tr_sl=en&_x_tr_tl=fa&_x_tr_hl=fa&_x_tr_pto=tc

معنی کلمه :‌ اس اس ادملا

تلفظ بین المللی :/ˈes ˈes ˈaːdmalˈɑ/تلفظ :‌['es 'es 'a:dmal'A]

دانشنامه عمومی

اس اس ادملا (به انگلیسی: SS Admella) یک کشتی بود که طول آن ۶۰ متر (۲۰۰ فوت) بود. این کشتی در سال ۱۸۵۷ ساخته شد.

wiki: اس اس ادملا

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🔳رشنق | رشنیق | رشنیغ | رشنق محله

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

#واژه_گان #اصطلاحات #مازنی

🔳رشنق | رشنیق | رشنیغ | رشنق محله

🔳#رشنق | #رشنیق
/rashnegh/
📝رَشنِق – فرد غیر سید

■رشنق کلمه ایست که ریشه ی اوستایی دارد و در مقابل واژه ی سید به کاربرد می رود. سید ( آقاعمو ) و رَشنِق آقاعمو به معنی سروَر از تبار پیامبر و..

■رَشنِق. ( "ر" با آوای زبر ) ( ا ) ، ( زبان مازنی ) ، ناسید. به کسی که سید نیست گفته میشود.

📝رَشنیق

📖فرهنگ لغت دهخدا
رشنیق. [ رَ ] ( اِ ) عامی. غیرسید( مخصوصاً طالب علم غیرسید ) « : باید ببینندکه این نعمت در این دیار و بلاد مشترک است از میان مسلمانان و مشرکان و جهودان و مؤمنان و موحدان و ملحدان و علویان و رشنیقان و تاجیکان...». 📕کتاب النقض ۴۷۶
( از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رشنیغ شود.

📖فرهنگ فارسی
(صفت) عامی غیر سید (مخصوصا طالب علم غیر سید) : [[ باید ببینید که این نعمت در دیار و بلاد مشترک است از میان مسلمانان و مشرکان و جهودان و مومنان و موحدان و ملاحدان و علویان و رشنیقان و ترکان و تاجیکان ( کتاب النقض ۴۷۶ ) .

📖فرهنگ معین
(رَ ) (ص .) عامی ، غیر سید (مخصوصاً طالب علم غیر سید ).

🔳#رشنیغ

رشنیغ. [ رَ ] (اِ) عام . رشنیق . مقابل سید. در قم و اطراف آن گویند: فلان سید است یا رشنیغ. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به رشنیق شود.

📑کلمه «رشنیق» در زبان فارسی به معنای «کلسه» یا «چشمه» و یا به طور کلی به معنای «نورانی» یا «روشنی» نیز به کار می‌رود. این کلمه معمولاً به عنوان یک اسم به کار می‌رود و برای اسمی چون به کار می‌رود که ویژگی خاصی را توصیف کند. در نگارش و استفاده از این کلمه، چند نکته نگارشی و دستوری را باید در نظر گرفت:
●نحوه نوشتار: کلمه «رشنیق» باید به نحو صحیح نوشته شود و از املای غلط یا تغییرات غیرمعمول دوری شود.
●تلفظ: از آنجا که این کلمه در زبان فارسی به نوعی خاص از معنی اشاره دارد، مهم است که نحوه تلفظ آن درست باشد.
●توافق با دیگر اجزای جمله: اگر کلمه «رشنیق» به‌عنوان اسم به کار رود، باید با دیگر اجزاء جمله سازگاری داشته باشد (از نظر جمع و مفرد، جنس، و ...).
●استفاده در جملات: می‌توان از کلمه «رشنیق» در جملات توصیفی یا بیانی استفاده کرد. مثلاً: "این باغ با گل‌های رشنیقش تماشایی است."
●تحقیق در منابع: برای درک بهتر معنای دقیق و کاربردهای دیگر این کلمه، می‌توان به دیکشنری‌ها و منابع معتبر زبان فارسی مراجعه کرد.
●تحقیق میدانی در محلات و فرهن عامه بویژه شمال کشور از جمله در مازندران.

📖آقاى دانش‌پژوه در ذيل صفحه گفته: «رشانق جمع رشنق است و رشنق - يا رشنغ - در زبان طبرى، در برابر سيّد هاشمى است. در النقض (ص ۴۸۷) هم....

🌍رشنق در قم:
رَشْنِق (با فتحه را و سکون شین و کسره نون و قاف آخر) = غیر سید. کسی که سید و از فرزندان امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و فاطمه زهرا علیه‌السلام نباشد. در قم گاهی به جای رشنق، عام گفته میشود (فلانی عام است، یعنی سید نیست، ضمنا کلمه رشنق در کتاب جلیل‌القدر «النقّض» شیخ عبدالجلیل رازی از آثار قرن ششم هجری آمده است.

🌍رَشنق محله:
به محل احداث سقانفار و تکیه ی شیاده بخش بندپی شرقی که در ابتدای روستا واقع شده است، #رشنق_محله گفته میشود.

🔳«میاروند» چیست؟

«میاروند» نام محلی عمامه است که به سر بسته می‌شد. سادات برای میاروند از پارچه مشکی و غیرسادات (رشنیق‌ها؛ که در متکازین «رشنق- Rashnegh» گفته می‌شود) از پارچه سفید استفاده می‌کردند.

📖رشنق در شعر محمدعلی عالمی:
مسلمانان می دل سید پسنده عتیقه جانا
لب دندون سید مثل قند عتیقه جانا
همه گویند که سید اهل فند عتیقه جانا
خدا دونده می دل رشنق جه بنده عتیقه جانا

✍به نظر می رسد که واژه ی رشنق صرفا مازنی نباشد. با تحقیق بعمل آمده این واژه در سطح وسیعی از شمال و حتی در استانهای مرکزی نیز به یک معنی و تلفظ ادا میشود.
🖊پژوهش و گردآوری: #محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۹۰۶۱۹۵۹
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🔵فرهنگ عامه | ابزار خانگی و کشاورزی | زبان محلی مازنی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

🔵فرهنگ عامه | ابزار خانگی و کشاورزی | زبان محلی مازنی

#فرهنگ_عامه
#اَسیو
اسیو سر

قدیم اینجوری گندم، شالی، جو و... رو آرد کردنه. جایی که رودخانه و روآر بیهه. اسیو درست کردنه با قدرت و شتاب او [آب]. اسیو سنگ چرخ گیته

ادملا مَله اَتا اسیو داشتمی و سه تا اودنگ سر و چند تا هم دَنگه سر
شِه گدتون سوال هکنین شِما ره توضیح دینّه.

یاد آن قدیما بخیر
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

#فرهنگ_عامه
سماوار | سِمبار

📌آتشی سمبار قدیم که چای درست کردنه. هر موقع اتا چای خاستنه میل هکنن. ونه جا چای خِردنه. سالم و طبیعی. الان این سمبارها فقط برای دکور دارنه، و تماشا هکنن، اون قدیما فقط استفاده کردنه، با اون کمبود امکانات
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

#فرهنگ_عامه

دوستان همراه درگذشته نه چندان دور کشاورزان مازنی امکانات و ماشین آلات کشاورزی امروزی را در اختیار نداشته اند و کارهایی کشاورزی هم با سختی و مشقت انجام می‌شد و طبیعتا نیاز به نیروی کار بیشتر ی هم بود.

#خِرمن

خرمن مکانی است که در کنار مزرعه و در جایی مناسب و بادگیر به صورت دایره وار ساخته می شد، دلیل اینکه خرمن را در جایی بلند قرار داشت این است که اصطلاحاً در فضای باد خور باشد. تا بتوانند به کمک باد کاه را از گندم، جو ، شالی و .. جدا نمایند، و بعد از اتمام خرمن نوبت جدا کردن کاه از دانه ها بود، که به کمک #لِفا، و #فیه، اینکار انجام می‌گرفت، ضمناً کف خرمن هم باید به اندازه کافی سفت و هموار می بود تا گندم و جو و یا شالی درخاک فرو نرود.

💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

#فرهنگ_عامه
#بازی_محلی

یاد بازیهای قدیمی بخیر،
این بازی اسم گِِتنه 👇👇
دست چو کلیکا یا چِلیک مار کا

💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

#فرهنگ_عامه
#کیله

اما مازرون بعضی جا ، دِتا کیله داشتمی

۱/گت کیله
۲/خورد کیله

یاد انه شِما ره
اون قدیم به چهار کیله رَسینه صلوات کشینّه
امه بزرگها همش از خیر و برکت فقط گِتنه
ان شاءالله همیشه خیر و برکت بوئه

💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

🔹سلام جان برارون وجان خاخرون
شه زبان مادری ره فراموش نکنین و شه وچه هاره آموزش هادین

🔹 هم محلی های عزیز درگذشته محل اینجوری هدیر دعا کردنه
👇👇👇👇
🔹خدا ته ره خارِ تن هَده
🔹ته_خنا بِدون
🔹ان شاء الله عروسی حموم
💚خدا تِه پِر و مار بیامرزه
🔹ان شاء الله جمعیی عَزِبون عروسی بَوِه
🔹الهی پیر_بوی_وَچه
🔹ته خسته تن بِلاره
🔹ته بلا مِه دل
🔹خدا_تره_نَیره
🔹خدا تره بِهلّه
🔹الهی شه جوونی_جه_خیر_بوری
🔹ان شاء الله خیر بهره بوری
🔹ان شاء الله دَست هِش نَوی
🔹الهی شه_پر_و_مار_دامن_گت_بَوی
🔹الهی شه جوانی جا خیر بَبینی
🔹خداتره عمر طولانی هَده
🔹الهی مال داری برکت بوهه
🔹جان پِسر الهی داماد بَویی
🔹جان دِتِر الهی که عروس بویی
🔹الهی تنه عروسی پلاره بَخِریم
🔹الهی پسر پیر بَوی
🔹الهی پسر مار بَوی
🔹تنه سوغات کربلا و مکه
🔹الهی کبلایی بَوی
🔹خدا تِره حفظ هَکِنه
🔹الهی تِه دل خِش بُوهِ
🔹الهی عاقبت بخیر بَوی
🔹الهی کسب و کار برکت
🔹به استا درحین کار گِتنه: اِسّا دست دِرس
🔹استا اینجوری جواب داهه: دین محمّد دِرس
🔹الهی دَس به خاک بزنی جواهر عمل بیهِ

💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.

📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺‌‌𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

📜تاریخچه محلات بابل | محله های قدیم بابل

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.

📜تاریخچه محلات بابل

🌍محله افراداربن :

محله افراداربن در گذشته در مرکز هر محله درختانی غرس می شد که به خاطر تنومندی واهمیت ان نام محله را با نام درخت معرفی می کردند.افرا درختی شبیه چنار و بسیار پر شاخ وبرگ که بلندی ان تا ۲۰ متر هم می رسد. #چاه آبی نیز در مرکز محله مقابل نانوایی فعلی مقابل کوچه ابومحله قرار داشته است و مردم از آب این چاه استفاده می کردند .

🌍#باکرکلا:

نام قدیم محله اَغوزبن فعلی بابل است. مرحوم #ملاآقابابابیک_باکر که در زمان افول زندیان در روستای #ادملا ؛ #باکرمحله #بندپی به دنیا آمد پس از کسب علوم، معارف و تجربیات کافی به #بارفروش مهاجرت و اقدام به خریداری اراضی قابل توجهی نمود. وی یکی از برجسته ترین فرد مطلع، فاضل و شناخته شده ی از #تبارباکر است که برخی از آثار وی در #پژوهش_ادملاوند توسط #پژوهشگر #محسن_داداش_پور_باکر جمع آوری شد. به استناد وقفنامه رسمی و قانونی مرحوم محمدصادق شفیع زاده [واقف و خیر مشهور #بارفروش از جمله بیمارستان کودکان امیرکلا بابل] فرزند محمد در دفترخانه اسناد رسمی ۲۶ بابل به رونوشت ۲۸۰۸۱ تاریخ ۱۳۳۹/۰۳/۰۸ که وی چندین اراضی از برخی از دهات بابل ازجمله پنج دانگ و بیست و دو سیر و نیم مشاع از شش دانگ قریه آغوزبن (باکرکلا) پلاک ۴۸۶۶ را وقف قطعی نموده است که تولیت آن در عهده ی هلال احمر بابل و نظارت بر عهده ی نسل ایشان می باشد. نام باکرکلا در این وقفنامه صراحت دارد.

🌍محله باقر ناظر :

محله باقر ناظردر دوران قاجار و پهلوی اول در این محله مدرسه ای بود با نام باقر ناظر که به مدرسه قاضی نیز معروف بود.این مدرسه در سال ۱۳۱۹ شمسی تخریب شد و به جای آن مدرسه سعدی احداث شد.باقر ناظر
در اصل ناظم #مدرسه حاج ابراهیم یا قاضی بود که بعد تبدیل به دبستان سعدی شد ومحله به نام باقر ناظر اشتهار یافت .

🌍کاسگر محله یاکوزه گر محله :

كاسه گر محله یا کوزه گر محله نام محله ای است که در گذشته بیشتر ساکنان آن را کوزه گران تشکیل می داده اند و با گل ظروف سفالی می سا ختند. قدمت آن به دوران قاجار می رسد و ابتدای بافت قدیم شهر #بابل از سمت جنوب شهر را شامل می شود .کاروان سرای سبزه میدان (پلنگ فعلی) در دوران ناصرالدین شاه قاجار محل نبرد #سعیدالعلماء
و یارانش با افراد بهایی در سال ۱۲۶۵ قمری بوده است که به پیروزی مسلمانان شهر به رهبری سعید العلماء انجامید. در محله کاسه گر محله قرار دارد .

🌍عطار محله :

عطار محله در سه راه فرهنگ در کوچه ای بم بست که ابتدای آن اسلحه فروشی توکلی قرار داردو وجه تسمیه آن به خاطر شخصی بزرگ و با نفوذ که شغل عطاری داشت وبه مرور به خاطر وجاهت واشتهارش محله
به نام عطار محله معروف شده است

🌍محله حیدر کلا :

قدمت این محله به دوران سلطنت ناصرالدین شاه می رسد . اعتمادالسلطنه از همراهان #ناصرالدین_شاه در سفر این پادشاه به بابل در روز یک شنبه ۲۱ شوال ۱۲۹۲ ق د ر محله حیدرکلا به حمام رفته بود .

🕌#آستانه :

آستانه امامزاده قاسم از قدیمی ترین محلات شهر بابل است که نخستین بار نام آن در تاریخ خاندان مرعشی آمده است . نعش میر سلطان مراد خان را در آستانه کلاج مشهد (آستانه) به امامت گذاشته،پس از چهل یوم که از مراسم تعزیه فارغ شدند به مردم امین داده به کربلای معلا فرستادند.از آستانه به کلاغ مسجد نیز یاد شده است . پیدایش این مکان در قرن هفتم هجری بود.

بقعه #امامزاده قاسم از آثار با ارزش قرن نهم هجری قمري است که دارای گنبد مخروطی با ارتفاع ۲۲ متر و یک مسجد متصل به آن می باشد . درهای منبت کاری شده زیبا وپر نقش این بقعه در سال ۹۰ هجری قمری و #صندوق کنده کاری شده بر روی قبر امامزاده در شعبان المعظم ۸۸۸ ه ق ساخته شده است . #بقعه امامزاده قاسم به شماره ۳۴۲ در تاریخ ۱۳۲۱/۰۳/۲۰ در شماره آثار ملی و تاریخی کشورمان به ثبت رسیده است. #امامزاده قاسم از نوادگان پنجم امام محمد تقی ) ع) وبه روایتی دیگر از آیت الله آقا شیخ محمد علامه ،قاسم بن ادریس بن امام علی نقی (ع) مدفون در #آستانه بابل می باشد .

🌍سر حمام کاظم بیک :

محله سر حمام کاظم #بیک بر گرفته نام های حمام میرزا یوسف و مسجد کاظم بیک است که در نزدیکی هم در این مرحله قرار دارندو به آن سر حمام نیز می گویند. مسجد و مدرسه کاظم بیک در سال ۱۰۹۲ قمری در دوران صفویه و توسط حاج کاظم بیک از بازرگانان بزرگ منطقه و حمام این محله نیز به کوشش و سرمایه حاج میرزا یوسف در سال ۱۲۱۶ قمری در دوره پادشاهی #فتحعلی_شاه_قاجار احداث شده است . قدمت این محله از دوران صفویه می باشد .

🌍کوچه سیب باغ :

سیب باغ از ابتدای میدان شاه کلا بزرگ به طرف #امامزاده_یحیی کوچه ای است که در گذشته باغ سیب قرار داشت و این کوچه به این نام شهرت یافت.باغ سیب در ابتدای کوچه سمت چپ از محله شاه کلا قرار داشت .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
ادامه👇👇

🌍محله طوقداربن :

وقداربن در اصل این محله به نام توغ داربن بود که به معنی درخت و #پرچم و علم است و به مرور تبدیل به طوقداربن شد که به معنی گردنبند و گرداگرد می باشد .با توجه به قدمت محله و وجود آرامگاه،مسجد ومحل زندگی دو مرجع بزرگ تقلید ملا نصیرا و شیخ کبیر در آن و معمولا در آرامگاها درخت کاشته می شد و توغ نام یک درخت نیز می باشد معنای توغ باید صحیح باشد .سابقه حضور وزندگی #ملانصیرا در این محله و ساخت مسجد محدثین توسط این عالم ربانی در شعبان سال ۱۱۳۶ قمری، سابقه تاریخی آن را به دوران شاه طهماسب دوم #صفوی می رساند .

🌍محله بی سر تکیه :

بی سر #تکیه نام قدیم آن خسرویه بود .در دوران قاجاریه تکیه ای در ضلع شمالی محله و مقابل مسجد فعلی در حال ساخت بود که سازنده آن به عللی نتوانست کار ساخت آن را به اتمام برساند و این تکیه مدتها بدون سقف بود و به هنگام عزاداری واطعام در ماه محرم به تکیه بی سر معروف شد و مردم به خاطر همین نام محله را بی سر تکیه گذاشته اند .بعد ها اهالی با آوردن الوارهای بزرگ از طریق #جنگل و #رودخانه سقف تکیه را کامل کردند .قدمت آن بیش از یک قرن و دوران قاجاریه است.درخت آزاد در بی سر تکیه از کیلومتر دور نمایان بود و از بلند ترین درختان شهر بود .

🌍محله گلشن:

قدمت محله گلشن به دوران صفویه می رسد .در گذشته مسجد و تکیه در کنار هم قرار داشتند که در تعریض خیابان نواب تکیه به کلی تخریب شد و بخشی از مسجد باقی مانده است .از محلات بزرگ مرکزی شهر بابل می باشد .گلشن به معنای گلزار و باغ گل وگلستان است و در گذشته تا قبل از پیروزی #انقلاب_اسلامی باغ های فراوانی در اطراف محله وجود داشته است .

🌍#شاهکلا :

شاهکلا در کنار محله گلشن بزرگ و کوچک واقع اند و قدمت آن همچون محله گلشن به دوران صفویه می رسد واز نام آن بر می آید منطقه ای اعیانی یا شاه نشین که افراد ثروتمند وشریف و بزرگ در آن ساکن بوده اند که شاهکلا کوچک در جنوب شرقی وشاهکلا بزرگ در جنوب غربی محله گلشن قرار دارندودر دوران صفویه و مرعشیان رونق بیشتری از نظر زیست مکانی داشته اند .

🌍محله شاه زنگی یا مسجد جامع :

محله مسجد جامع در گذشته ودر دوران قاجاریه به آن محله شاه زنگی گفته می شد در محل تکیه فعلی تکیه ای با نام شاه زنگی معروف بود که به این محله نیز شاه زنگی می گفتند .در این تکیه در ماه محرم و وسط میدان عذاداری سنتی انجام می شد .قدمت #مسجد جامع یا شاه زنگی با بازارچه معروف آن متعلق به دوران صفویه است و دو قطعه سنگ مرمر متعلق به سال ۱۱۰۶ قمری در محوطه ی مسجد این محله قرار دارد .

🌍محله #شهدا یا درب الشهدا :

شهدا یا درب الشهدا یا شهدابن- از نام های رایج چهار راه شهدا ی فعلی است که در گذشته مقبره چهار تن از یاران آیت الله العظماء #سعیدالعلماء بارفروشی بود که در نبرد با بهایئان و افراد شیخ محمد علی بارفروشی (قدوس) به شهادت رسیده اند. قدمت آن به دوران قاجاریه می رسد و همواره مرکز بازار بابل بوده است . در ضلع جنوب غربی چهار راه شهدا ( سلمانی سابق و میوه فروشی فعلی ) #مقبره یکی از #سادات قرار داشت که در دوران پهلوی اول تخریب شد و تا مدتها قبل در کنار آن در پیاده رو منبری قرار داشت که مردم در شبهای جمعه شمع روشن کرده و نذر و نیاز به جای می آوردند . و در دوره قاجاریه به آن #امامزاده شهدا میان بازار می گفتند .

🌍محله برج بن :

نام قدیم این محله به خاطر وجود مدرسه علمیه قادریه در محل شهرداری سابق قادریه محله بود .پس از تخریب این مدرسه و احداث بلدیه بار فروش در سال ۱۳۰۷ در همین مکان برجی بر بالای مکان بنای بلدیه ایجاد کرده اند که ماموران بلدیه (شهرداری ) با استقرار در اتاقک برج محل های دود و آتش سوزی در سطع شهر را شناسائی می کردند تا ماموران آتش نشانی برای اطفای حریق اقدام کنند . به همین خاطر به قادریه محله برج بن گفته شد یعنی محله ای زیر #برج بلدیه .

🌍آقارود پیش :

آقا رود پیش پس از منطقه قورمش لو قرار دارد .در گذشته این مناطق مستعد کشاورزی بوده و مکانی مناسب برای توزیع آب زراعی از آقا رود به اطراف بازگیرکلا و اطراف آن .

🌍محله سر حمام آقا حسن :

کوچه سنگ پل حد فاصل آهنگر کلا و چهارشنبه پیش در گذشته حمام آقا حسن قرار داشت که به واسطه وجود حمام به سر حمام آقا حسن اشتهار یافت .محله ای از دوران قاجاریه که به محلات اطراف یعنی چهار شنبه پیش –سنگ پل-آهنگر کلا و چاله زمین مرتبط می شود .

🌍محله همت آباد :

همت آباد در سه راهی سنگ پل به بید آباد قرار دارد در مرکز این محله مقابل تکیه قبلا پارک کودک قرار داشت که تبدیل به کتابخانه کودک شد .محله ای قدیمی از دوران قاجاریه در کنار بید آباد ،که شاید به علت همت و اراده ای که یک شخص یا جمع محله برای آبادی آن داشته اند به این نام اشتهار یافته است .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
ادامه👇👇

🌍محله آهنگر کلا :

آهنگر کلا وجه تسمیه آن به علت وجود تعداد آهنگر در کنار هم در یک محله است . کلا به معنی محله و آهنگر کلا به معنای محله زندگی آهنگرران که در دوران قاجاریه نیز به همین نام وجود داشته است . حدادی و حدادیان که به معنای آهنگر و آهن فروش و آهنگری است ساکنان قدیمی این محله محسوب می شوند . شهید حدادیان از شهدای دوران انقلاب اسلامی نیز از ساکنان این محله بوده است .

🌍محله چاله زمین :

چاله زمین از نظر جغرافیائی در منطقه ای پست و پائین تر از #آستانه قرار داشته است. چون آستانه آرامگاه بوده و نسبت به بالاتر از دیگر نقاط بر روی تپه واقع بود چاله زمین در مجاورت شمال آن در حالتی چاله مانند قرار داشت به این نام معروف شد .

🌍محله قصاب کلا :

قصاب کلا به خاطر وجود جمعی از قصابان که در این محله زندگی می کردند بهانه ای برای نام گذاری این محله به قصاب کلا شده است .قصاب کلا در دوران قاجاریه به همین نام وجود داشت .

🌍محله چهارشنبه پیش :

چهارشنبه پیش در گذشته در کنار شهر واقع بود و به گفته سیاحان خارجی روزهای چهارشنبه در این محله بازار هفتگی بر پا می شد. و به علت استقرار بازار هفتگی در روز چهار شنبه ،پسوند پیش که به معنی مکان استبه آن افزوده و محله به چهار شنبه پیش اشتهار یافت.
#ملگونف روسی که در سال ۱۲۷۷ قمری به #بارفروش سفر کرده است از چهارشنبه پیش به همین نام در سفر نامه اش ذکر کرده است. چهارشنبه پیش یکی از وسیع ترین محلات قدیمی بابل است که اقا رود از وسط این محله می گذرد .

🌍کفشگر محله آب بخشان :

وجه تسمیه آن از کفشگر وآب بخشان تشکیل شده و به معنی محله ای به نام کفشگر که آقا رود آن را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده و در این محل برای مصارف کشاورزی آب آقا رود را تقسیم می کردند. برای تقسیم آب از گل یا چوب و یا کیسه های شنی و حلب برای بستن وانسداد عبور آب آقارود استفاده می کردند .

🌍محله درکه سر :

درکه سر در نزدیکی و بالاسر کفشگر محله به طرف کمربندی شرقی فعلی واقع است در این نقطه پس از عبور آب آقا رود از آب بخشان کفشگر محله ، آب کشاورزی از درکه سر به طرف دشت های آغوزین و کوچه آرامگاه معتمدی و بازگیرکلا سرازیر می شد . #میراب در این نقطه برای تقسیم آب کشاورزی حضور می یافت و در مدت شبانه روز و طول هفته آب را به نوبت تقسیم می کرد .

🌍محله پرک داربن :

پرک داربن – محله ای با نام درخت که به نام پرک است . پشت کارخانه روغن نباتی چیت ساز و بین آهنگر کلا و حکیم آباد قرار دارد .

🌍محله قورمش لو :

منطقه ای با دشت های حاصل خیز که اکنون شهرک صالحین در آن قرار دارد .

🌍محله بید آباد :

از محله در دوران فتحعلی شاه قاجار به همین نام وجود داشت.و استقرار باغ با درختان فراوان بید علت پیدایش این نام بین مردم شده است. محله ای با درختان بید فراوان در کنار آقا رود که از ضلع شرقی این محله می گذرد .

🌍محله درویش خیل :

در کنار #آقارود و بید آباد قرار دارد که به چهار شنبه پیش متصل می شود درویش خیل در دوران قاجاریه به همین نام خوانده می شد و محل سکونت در اویش بوده و نشان از تاریخی بودن آن از دوره مرعشیان است محله ای که گروهی از درویشان سکونت داشته اند خیل به معنی گروه سواران می باشد و درویش خیل به معنی محل استقرار و زندگی گروهی از سواران درویش است . قدمت آثار از دوره مرعشیان است و در دوره قاجاریه تا کنون به همین نام است .

🌍محله عرب خیل :

عرب خیل در شمال درویش خیل و بید آباد واقع است و همانند درویش خیل ،محل زندگی جمعی از عرب زبانان مهاجر بود که محله ای کوچک را تشکیل می دادند .قدمت آن از دوران مرعشیان است و در دوره قاجاریه نیز تا کنون به همین نام خوانده می شود این محله آخرین محله از بافت قدیم بابل است که ابتدای آن از کاسه گر محله شروع می شود . این محله یکی از محلات بزرگ چهار شنبه پیش محسوب می شود که پشت مرقد امامزاده عبدالله واقع است .

🌍محله سنگ پل :

در سه راهی خیابان بازار به چهار شنبه پیش و آستانه واقع است و گفته می شود شهر و از این محله عبور می کرد و برای عبور مردم سنگی بر روی آبراه انداخته بودند که به پل سنگی یا سنگ پل معروف شده است . سنگ پل در گذشته مبدا و خروج شهر بابل بود و دروازه شهر برای عزیمت به کیاکلا ،بهنمیر، قائم شهر ( شاهی )بود. با احداث جاده جدید بابل –قائم شهر از اهمیت آن کاسته شد .

🌍محله سر حمام میرزا هادی :

در سه راهی #سید جلال به میانکت در مقابل تکیه فعلی و پشت مغازه بقالی آرام یک حمام عمومی وجود داشت به نام حمام میرزا هادی، که اشتهار این محله به خاطر وجود حمام مذکور است .سر به معنی محله است وحمام هم به سر حمام محله تبدیل می شد. این محله از محلات قدیمی دوران قاجاریه است و میرزا هادی سازنده و صاحب حمام بود .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
ادامه👇👇

🌍محله میانکت :

میان کت و میان کتی از نام های این محله است که بین مسجد ابو و سر #حمام میرزا هادی واقع است . کت به معنای کتف و شانه نیز تخت شاهی وبه معنی قنات و کاریز هم هست در دوران قاجاریه به این محله ، میان قطع هم می گفتند . قدیمی ها بیشتر به آن میون کتی اطلاق می کردند .این محله در سه راهی محلات سر حمام میرزا هادی ، اجابن و پنج شنبه بازار ،و ابوالحسن و ابوالحسین قرار دارد و شاید از این نظر محله ای میان این محلات است به آن میان کتی یا میون دکتی گفته اند .

🌍محله ابو الحسن و ابو الحسین :

این محله که اکنون به کوچه شهید محبوبی اشتهار دارد #امامزاده محل مقدسی است به نام برادران ابوالحسن وابوالحسین که نزد مردم به ویژه بانوان از کرامات زیادی برخوردار است و هنوز هم مراسم نذر و نیایش و دعا و سفره خوانی توسط بانوان در این مکان که وسط محله قرار دارد بر پا می شود . این محله در دوران قاجاریه نیز وجود داشت .

🌍محله د باغ خانه پیش :

در گذشته این محله مکانی داشت برای کشتار دام و پاک کردن و فروش پوست دام . دباغ خانه پیش- کلمه پیش در پسوند برخی از محلات بابل به معنی مکان و محله محسوب می شود و در محاوره محلی در پسوند برخی از محلات کلمه پیش استعمال می شد. این محله قدمت تاریخی آن به دوران قاجاریه می رسد و ماهی رود خانه نیز در کنار آقا رود ،و در باغ آزادیان در گذشته وجود داشت .

🌍هسسکاکلا :

محله ای در #سادات محله فعلی که در دوران قاجاریه به علت جنازه های فراوان درز این محله که بر اثر بروز به استخوان (هسسکلا) تبدیل شده بود هسسکاکلا خوانده می شد. به علت شیوع بیماری مهلک وبا که منجر به فوت هزاران تن از اهالی بار فروش در دوران قاجار شده بود و امکان دفن همه آنان نبود . جنازه ها در این منطقه انباشته شده بود .

🌍نفتی محله :

نفتی محله یا نفطی محله:محله ای در کنار مزرعه گل فعلی بابل که در برخی کتب و نیز در پسوند فامیلی برخی از ساکنان این محله کلمات نفتی ،نفطی به دو شکل دیده می شود . در دوران قاجاریه گفته می شود نام قبلی آن لیلک محله است .

🌍وک محله :

منطقه ای جلگه ای و پر از آب و قور باغه در شرق میدان همزه کلا فعلی که در گذشته شب هنگام به خاطر سرو صدای قورباغه ها به وک محله معروف شده است. وک به معنی قورباغه ونام جدید آن همت آباد و حسین آباد ،که از محلات اقماری و شرق همزه کلا محسوب می شوند.وک محله در دوران قاجاریه وجود داشت .

🌍محله بندار کلا :

بندار کلا یا بندرکلا یا بنادار کلا در اصل بنه دار کلا بوده است که تدریجا تبدیل به بندر کلا یا بندار کلا شد . قدمت آن به دوران صفویه می رسد: در زمان صفویه بار فروش ده بنه دار داشت که به معنای رئیس بازرگانان و انبار ها بود .آقا شریف بنه دار #بارفروش_ده و توابع آن را در دست داشت . بنه دار کلا یا بندر کلا در نزدیکی محله اوشیب و در کنار بابل رود واقع است.بندر کلای دیگر نیز به موازات بابل رود در ابتدای امیرکلا قرار دارد .

🌍محله درزی کتی :

محله ای در کنار بابل رود و گل محله (گله محله) که به علت قرار داشتن بر روی تپه که به آن کتی می گویند و نیز درزی به معنی خیاط و جامه دوز می باشد و درزی کتی به معنی #قلعه ،تپه یا کتی و بلندی که متعلق به خیاط بوده است .برخی از ساکنان این محله از نام فامیلی و پسوند درزی یا درزی پور ودرزی نژاد بر خوردارند .محله ای است با همین نام در دوران قاجاریه .

🌍سر حمام بیزن حاجی :

محله سر #حمام بیزن حاجی یا بیج ناجی محله از محلات قدیمی دوران قاجاریه است که به خاطر وجود حمامی در وسط این محله که متعلق به شخصی به نام حاجی بیژن بود نام محله به سر حمام بیژن حاجی در بین مردم اشتهار یافت. این حمام هنوز هم باقی است و فعالیت دارد .

🌍محله صد دستگاه :

در سال ۱۳۴۲ به علت وقوع سیلاب مخرب بابل رود در محلات قاضی کتی ، درزی کتی و گله محله حدود یکصد خانه در این محلات دچار سیل و تخریب شد که با استقرار سیل زدگان در چادر های موقت ۱۰۰ خانه ارزان قیمت در شمال شهر بابل احداث شد که به صد دستگاه معروف شده است .

🌍محله سبزه میدان :

سبزه میدان یا میدان سبز:در گذشته اولین نقطه ورودی شهر بابل بود که پس از بحر ارم منطقه ای خشک و مرتعی بود و سیاحان به خاطر سر سبزی و وسعت منطقه که ابتدای شهر بود به آن میدان سبز یا سبزه میدان می گفته اند . به مرور این منطقه تاریخی که از دوران #صفویه تا #قاجار به این نام معروف بود از دوران پهلوی اول و دوم به سبزه میدان بین مردم اشتهار یافت .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
ادامه👇👇

🌍محله کمانگر :

کمانگر کلا –منطقه ای بالاتر از قصر و کاله نام داشت که خانواده سلطنتی در هنگام سفر شاه به بابل در این منطقه اسب سواری می کردند . کمانگر، به معنی استقرار طایفه و قومی با همین نام در منطقه بود که بعد ها جزو محدوده شهر قرار گرفته است .

🌍محله هفت تن :

هفت تن از محله های حاشیه ای و قدیمی بابل که در گذشته به خاطر سرسبزی و وجود #امامزاد ه در این منطقه محل زیارت و استراحت خانواده ها بود و محل عبور آن از میدان کارگر (شاهیو) فعلی بود و حدود دو کیلومتر جاده خاکی را مردم پیاده طی می کردند تا به هفت تن برسند .
هفت تن جزو آثار تاریخی بابل است و محل تدفین هفت پسر یشتاسب جلالی است که در جنگ با میر کمال الدین بن میر قوام کشته شدند . عده ای نیز آن را از نوادگان #امام_موسی بن جعفر علیه السلام می دانند .

🌍محله قاضی کتی :

محله ای با قدمت از دوران قاجاریه که به معنای تپه و بلندی در کنار #بابل_رود در ضلع غربی شهر بابل که متعلق به قاضی است و یا قاضی بر روی این تپه قضاوت می کرده است .برخی نیز در مجاورت از کلمه قاضی کتی استفاده می کنند .ولی در کتب تاریخی از سیاحان خارجی همان قاضی کتی آمده است و تپه ای بزرگ و زیبا و مشجر در کنار انبار شهرداری وجود دارد .

🌍محله کشتار گاه :

در کنار درزی کتی و گله محله ،محله ای قرار دارد که به خاطر استقرار کشتارگاه شهر بابل در کنار بابل رود به آن نام محله کشتار گاه داده اند و در حقیقت بخشی از گله محله است که با ایجاد کشتارگاه این نام بر آن نهاده شد .

🌍گله محله :

در نزدیکی بابل رود قرار دارد و به خاطر نزدیک بودن به رود خانه و گل آلود بودن محله که از آبرفت و سیلاب بابل رود به وجود می آمد و آمد و رفت مردم را مشکل می کرد به خاطر فراوانی گل و لای به این نام معروف شده است .

🌍بازگیر کلا :

به خاطر وجود مرقد درویش علم بازگیری در #آرامگاه این محل نام آن بازگیر شده است این #بقعه متعلق به دوره مرعشیان است و بیانگر دوره تاریخی و قدمت این منطقه است .

🌍اوشیب :

از محله های قدیمی و در کنار بابل رود است که به خاطر همین شیب آب #رودخانه به اوشیب معروف شده است. او به معنی آب و شیب به معنی سرازیری است. این منطقه از مناطق بزرگ و دیدنی بابل در حاشیه بابل رود است .

🌍خشت کوره سر :

محله ای حوالی گله محله و ضراپوری تا ورزشگاه آزادی است که در گذشته از گل موجود در این منطقه برای آجر ،سفال و کوزه گری استفاده می کردند .

🌍هلی باغ :

پس از قرا کلا و نو علم فعلی که در کمر بندی غربی و خیابان توحید واقع است باغ وسیع آلوچه وجود داشت که به خاطر این باغات به این منطقه هلی باغ می گویند .و بخشی از کوچه های تندست یا توحید را شامل می شود .

🌍قراء کلا یا نو علم :

قراه کلا یا قراء کلا، نو علم ، نام های محله ای است از دوران قاجاریه که در سال ۱۳۰۷ شمسی مورد بازدید و توجه شاعر نامی ایرانی نیما یوشیج قرار گرفت و او برای عزیمت به اوشیب از قراء کلا نام برده است . قراء کلا یا نو علم که نام جدید تر آن است محله و مکانی بود برای قرائت قرآن و قاریان در مسجد این محله قرآن آموزش می دیدند .

🌍خورشید کلا :

وجود #آئین های میترائسم در گذشته های دور و قبل از پذیرش اسلام، نام محلاتی چون خورشید کلا را پدید آورده است که نشان از قدمت و تاریخی بودن این محلات دارد که در گذشته جزو روستا محسوب می شدند .

🌍نقیب کلا :

محله ای در مرکز شهر که از طرف آستانه و سینما آزادی و مدرسه صدر می توان به آن رسید. نقیب کلا به معنای محله بزرگان و ثروتمندان بود و در گذشته به خاطر وجود سرمایه داران بزرگ و افراد متمول و خانه های بزرگ و مقاوم آجری دو طبقه در آن به نقیب کلا اشتهار یافت . این محله در دوران قاجاریه به همین نام معروف بود . سبک های معماری عمارات این محله با معماری بومی دوران قاجار می باشد .
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
ادامه👇👇

🌍محله پیر علم :

در گذشته و در دوران قاجاریه نام این محل پیاکلا بوده است . و در کتب تاریخی نام پیاکلا آمده است و اثری از نام پیر علم نیست . به علت مقدس بودن علم این محله که در سال ۱۳۱۴ شمسی توسط رضا خان مورد تهاجم و تخریب قرار گرفت و طی آن چند روز بعد رئیس شهربانی وقت فوت کرد با داستان هایی افواه عموم مطرح است به پیر عَلم مشهور گشت و امروزه قدیم ترین علم موجود در بابل و زیارتگاه مردم و محل عزاداری دسته های سینه زن و زنجیر زن و قربانی کردن و خیرات مردم منطقه و دیگ شهرهای استان است و از کرامات ویژه ای برخوردار است .

🌍محله درویش تاج الدین :

نام محله ای در ضلع شمالی برج بن ،حوالی مدرسه حافظ و کوچه شش دری به خاطر قرار داشتن مقبره درویش تاج الدین است. مزار درویش تاج الدین که از دراویش و بزرگان مورد احترام دوره مرعشیان است بین محلات برج بن و لر محله و مقابل مدرسه راهنمایی دخترانه حافظ واقع است . قدمت آن به قرن دهم و یازدهم قمری می رسد .

🌍محله مومن آباد :

محله ای بین محلات ابو محله و سید جلال که به خاطر اعتقادات مذهبی ساکنان آن به مومن آباد اشتهار یافت. اعتقاد و قدرت ایمانی و اشتهار مردم به امور دینی انگیزه نام گذاری چنین نام هایی می شود .

🌍محله ابو محله :

این نام حکایت از وجود روحانی یا شخص بزرگ واعتباری در این محله دارد که محله را با نام می شناختند . تا نسل به نسل این نام به دوران بعدی رسیده است ابو محله در دوران قاجاریه وجود داشت. و در سفر سیاحان خارجی از آن یاد شده است . مسجدی به نام مسجد ابو در میانکت قرار دارد که شاید نام این محله که از همان پیشنماز مسجد باشد.

🌍محله سید جلال :

محله ای که در مرکز آن و در داخل پارک فعلی مقبره ای به نام سید جلال قرار دارد . در گذشته مقبره در داخل ساختمان مستقلی قرار داشت . برخی سید جلال را روحانی بزرگواری می دانند و برخی دیگر او را از بزرگان کیائیان جلالیان که طی سالهای ۷۵۰ تا ۷۶۳ قمری در شهر بار فروش حکومت می کردند می دانند. اکثر ساکنان این محله نیز جلالی نام دارند و از نسل #سیدجلال هستند . بار گاه سید جلال بنا یی چهار گوشه و پنج ضرب در شش متر ابعاد آن بود . این محله از قدیمی ترین محله های بابل در کنار آقا رود است و محل زندگی عباسقلی ارباب #کدخدای بار فروش و مستجر گمرک بابلسر و بندرگز بود و تکیه ای به نام ارباب #تکیه در همین محله وجود دارد و ارباب رودهم که از کنار جاده کمربندی و ضلع شرقی محل می گذرد بر گرفته از نام عباسقلی ارباب ، کدخدای با نفوذ #بارفروش است .

🌍محله آزاد بن :

محله ای در مقابل ورودی آرامگاه معتمدی است که به خاطر وجود درختان بلند و تنومند آزاد به محله آزاد بن معروف شد.این محله در دوره قاجاریه نیز آزاد بند یا آزاد بن نامیده می شد . #تکیه و سقا تالاری در این محله وجود دارد .

🌍محله کتی :

چنان که از نامش پیداست منطقه ای قدیمی است با تپه ای چند هکتاری در نزدیکی هفت تن مشجر با درختان مرکبات و میوه او به خاطر آن به کتی یا کتی هفت تن معروف شده است .

🌍محله سید زین العابدین :

در پنج شنبه بازار قدیم حصیر فروشان قرار دارد که مکان زیارتی است احتمالا محل تدفین یکی از فرمانروایان یا دَراویش #مرعشیان است و قدمت این محله را به دوره مرعشیان و قرن (دهم و یازدهم) هجری می رساند .
تاریخ ساخت بقعه و درهای چوبی آن ۱۳۱۲ قمری است.

📝تهیه و تنظیم : آقای صمد صالح طبری
🖊بازنگری: محسن داداش پور باکر
۱۴۰۳/۰۵/۰۳
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#بابل #روستا #محله | #مَلِه
🌍نام محلات قدیمی شهر بابل

ابـو محلـه -
افـرادار بـُن -
اوشیـب -
امـامـزاده یحیـی یـا سبـزه ‌میـدان -
ابـوالحـسن و ابـوالحسیـن یـا دبـاغ‌خـانـه ‌پیـش -
آب ‌بخشـان -
آهنگـر کـلا -
آقـارود پیـش -
آزاد بـُـن -
آستـانـه -
بـاقـر نـاظـر -
بـازگیـر کـلا -
بامشی محله -
باکرکلا -
بـُرج ‌بـُن -
بنـدار کـلا -
بیـد آبـاد -
بـی‌سـر تکیــه -
پـرک‌دار بـُن -
پیــر علـم -
چـالـه زمیـن -
چهـارشنبـه ‌پیـش -
خشـت‌کـوره‌ سـر -
خـورشیـد کـلا -
حیـدر کـلا -
سنـگ‌ پـُل -
سـرحمـام میـرزا هـادی -
سـرحمـام بیـژن‌حاجـی -
سـرحمـام آقـاحسـن -
سیـب ‌بـاغ -
سیـد زیـن‌العـابـدیـن -
شـاه‌ کـلا -
شـاه زنگـی یـا مسجـد جـامـع -
شهـداء یـا درب‌الـشهـداء -
صـد دستـگاه -
طـوقـدار بـُن -
درزی‌ کـتی -
درکـه‌ سـر -
درویـش‌ خیـل -
درویـش تـاج‌الـدیـن -
کاسگـر محلـه یـا کـوزه‌گـر محلـه -
کاظـم ‌بیــک -
کمـانگـر کـلا -
کشـتارگـاه -
کفشگـر محلـه -
کتـی شـرقـی -
کتی غـربـی -
کتی سر -
گلـه ‌محلـه -
گلشـن -
قـاضـی‌ کتـی -
قـراء کـلا یـا نـو علـم -
قصـاب‌ کـلا -
قـورمـش‌ لـو -
عـرب‌ خیـل -
عـطار محلـه -
میـانکـت محلـه -
مـؤمـن‌ آبـاد -
میـانکـت محلـه -
نقیـب ‌کـلا -
نفتـی‌ محلـه -
وَک ‌محلـه -
هلـی ‌بـاغ -
هفـت ‌تــن -
هسِـه‌کـا محلـه -
همـت‌ آبـاد -
یهـودی محلـه -
و...
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‌‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─