📜تاریخچه ایل ملکشاهی | تبارشناسی
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر
📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
بسم الله الرحمن الرحیم

📜امام علی علیه السلام:
هیچ راهی برتر از تحقیق و حقیقت جویی نیست.
ایل ملکشاهی سرحدداران ایران زمین

ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایلهای کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است.
سرای تاریخ :
ایل ملکشاهی یکی از بزرگترین ایلهای کرد ایران است که شامل شعب بسیاری است. در استان ایلام عمدتاً در شهرستان ملکشاهی، شهرستان ایلام و شهرستان مهران ساکن هستند. گویش آنان کردی ایلامی و لهجه ملکشاهی است. مردمان ایل ملکشاهی در سراسر استان ایلام به خصوص شهرستان ملکشاهی، شهرستان مهران و شهرستان ایلام و در بخشهایی از استان کردستان، دیوا ملکشاه استان مازندران، استان خراسان شمالی، استان خراسان رضوی، استان لرستان، استان کرمانشاه، بخش طارم سفلی در استان قزوین و استانهایی از کشورهای عراق و ترکیه سکونت دارند. ایل ملکشاهی معتبرترین و بزرگترین ایل پشتکوه و استان ایلام است که از مجموع ۳۵ طایفه تشکیل یافتهاست.
📜تاریخچه ایل ملکشاهی
ایل ملکشاهی از قدیمیترین و ریشه دارترین ایلهای ایران است که بنا به روایتی نسب به امیر کُرد ملکشاه (ملکیش) چمشگزک و جمشید شاه اسطورهای ایران[۵۲][۱۷۲] و بنا به روایت دیگر نسب به سلطان ملکشاه سلجوقی میرسانند.[۱۷۳][۱۷۴] شرف خان بدلیسی در کتاب شرفنامه بدلیسی چنین میآورد: ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک ملکشاهی به کثرت عشایر و قبایل و ازدحام اعوان و انصار در میان کردستان مشهورند و با افتخار به سرزمین ایران خدمت نمودهاند و حاکم علیحده در میان ایشان نصب شدهاست. وسعت ولایت امیران این ایل در میانه کردستان به مثابهای وسیع است که خواص و عوام به خصوص سلاطین و حاکمان در نامهها و اسناد و احکام، اطلاق لفظ کردستان را بر قلمرو ولایت ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک ملکشاهی میکنند.[۴۶][۱۷۴] در ولایت چمشگزک سلسله امرائی به فرمانروایی برخاستند که نخستین امیر آنان ملک محمد نام داشته و بعد از وی پسرش ملکشاه به حکومت رسیدهاست. خاندان ملکشاهی چمشگزک در اندک مدتی قدرت و نیروی زیادی پیدا کرده و بر بسیاری دیگر از نواحی آن اطراف استیلا یافتند و حتی در دوران حکومت مغول، تیموریان و سلاطین قراقویونلو امارت خود را حفظ کردند. نخستین امیر قدرتمند چمشگزک امیر ملکشاه بن محمد بود. ملکشاه امیری شایسته، با اطلاع و معلومات کافی از امور کشور داری بودهاست و به علت قدرتی که داشته به فکر استقلال قلمرو خود افتاده و به این منظور در سال ۵۹۶ هجری قمری در مقابل سلطان سلجوقی قد علم کرد و بر مناطق وسیعی استیلا یافت اما عاقبت در سال ۵۹۸ هجری قمری ناجوانمردانه به دست سلیمان بن قلیچ ارسلان سلجوقی کشته شد. پس از کشته شدن ملکشاه پسرش مَلِک محمد بر سریر امارت نشست و از نو در احیای امارت موروثی چمشگزک کوشید و آن را سر و سامانی دوباره داد و بر قلمرو پیشین پدرش دست یافت.[۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷] اولین حاکم شناخته شده این خاندان که بر اساس کتیبه ها شناخته میشود، خالد الملکیشی الکردی است که پنج پسر به نامهای: جلال، محمود، احمد، علاءالدین علی و کیقباد داشت.[۱۷۸] در زمان اوزون حسن آققویونلو، که قصد قلع و قمع دودمانهای محلی مرتبط با قراقوینلوها را داشت؛ شیخ حسن کرد، امیر جوان چمشگزک، هجوم آق قویونلوها و خربندهلوها به چمشگزک را دفع کرد و اعقاب وی تا زمان شاه اسماعیل یکم صفوی استقلال خود را حفظ کردند. بعد از شیخ حسن پسرش سهراب بیگ حاکم چمشگزک بود و پس از او حاج رستم بیگ چمشگزگ بر سریر حکومت نشست.[۱۷۹]
دوره صفویه
سلطان محمد دوم عثمانی پس از غلبه بر حسن بیگ بایندوری، نامهای به حاج رستم بیگ چمشگزگ، نوه امیر شیخ حسن، نوشت و از وی طلب همراهی کرد اما حاج رستم بیگ چمشگزگ دعوت او را قبول ننموده و قلعه کماخ را به عثمانیها تسلیم نکرد. شاه اسماعیل یکم صفوی در ۹۱۲ ه. ق، نورعلی خلیفه، از امرای قزلباش، را برای تسخیر ولایت چمشگزک فرستاد. حاجی رستمبیگ، چمشگزک را تسلیم نورعلی خلیفه کرد و خود به خدمت شاه اسماعیل یکم رسید. شاه نیز ناحیهای از توابع عراق را در عوض ولایت چمشگزک به او داد.[۱۷۶][۱۸۰][۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳] مردم چمشگزک به سبب رفتار ظالمانه نورعلی خلیفه و کشتار عده بسیاری از عشایر ملکیشی چمشگزک، با او مخالفت کردند و پیکی نزد حاج رستم بیگ چمشگزگ در عراق فرستادند، اما همزمان جنگ چالدران میان اسماعیل یکم صفوی و سلطان سلیم اول عثمانی درگرفت و حاج رستم بیگ چمشگزگ که در رکاب شاه اسماعیل یکم صفوی بود، در جنگ کشته شد. پیرحسینبیگ، فرزند حاج رستم بیگ چمشگزگ، با شنیدن خبر قتل پدرش از قلمرو حکومت پدرش حاج رستم بیگ چمشگزگ در عراق با این تصمیم که به ملازمت سلاطین چراکسه مصر در آید عزم سفر نمود، ولی در اثنای راه ممای بیگ حاکم ملطیه او را تشویق کرد که برای انتقام گرفتن از نور علی خلیفه قزلباش به سلطان سلیم اول بپیوندد. پیر حسین بیگ پند و راهنمایی او را به کار بست و در آماسیه به سلطان سلیم اول پیوست. سلطان از شهامت و بیباکی او بسیار خوشش آمد و به محمد پاشا میرمیران مرعیشی فرمان نوشت که به همراهی پیرحسین بیگ، چمشگزک را از نیروهای نور علی خلیفه باز پس گیرد و در اختیار پیر حسین بیگ قرار دهد. پیر حسین بیگ قبل از آنکه نیروهای محمد پاشا میرمیران مرعیشی برسند، با سپاهی از مردم چمشگزک به نبرد با نورعلی خلیفه برخاست و در اندک مدتی نیروهای نور علی خلیفه قزلباش را شکست داد و او را به قتل رساند. او سی سال بر چمشگزک حکومت کرد و یکی از امرای توانای چمشگزک شد. پس از مرگ پیرحسینبیگ در ۹۵۱ ه. ق، فرزندان او بر سر جانشینی توافق نکردند.[۱۷۶][۱۸۴][۱۸۵]
از پیر حسین بیگ ۱۶ پسر بر جای ماند؛ ۱- خالد بیگ ۲- محمدی بیگ ۳- رستم بیگ ۴- یوسف بیگ ۵- پیلتن بیگ ۶- کیقباد بیگ ۷- بهلول بیگ ۸- محسن بیگ ۹- یعقوب بیگ ۱۰- فرخشاد بیگ ۱۱- علی بیگ ۱۲- کلابی بیگ ۱۳- کیخسرو بیگ ۱۴- کیکاوس بیگ ۱۵- پرویز بیگ ۱۶- یلمان بیگ، که هر کدام دم از حکومت جداگانه میزدند و حاضر از اطاعت از بزرگتر خود نبودند، سرانجام قلمرو حکومت چمشگزک به سه قسمت تقسیم شد؛ «مجنکُرد»، «پرتک» و «سُقمان». ناحیه «مجنکُرد» به امیر محمدی بیگ، ناحیه «پرتک» به رستم بیگ و ناحیه «سُقمان» به کیخسرو بیگ رسید.[۱۷۶][۱۷۷][۱۸۶]
بعد از امیر ملکشاه و حاج رستم بیگ چمشگزگ چند نسل که آخرین آنان امیر عالیجاه شه میر (شیه میر) ملکشاهی از امرای دوره صفویه بود ریاست ایل ملکشاهی را بر عهده داشت. رؤسای ایل ملکشاهی چمزی چمشگزک ملکشاهی را بنا به گفته بدلیسی میر میخواندند که امارت و حکومت را به ارث میبردند که شه میر جد بزرگ طایفههای گرزدین وند آخرین امیر بزرگ این خاندان بهشمار میرفت که بر قلمرو وسیعی از کردستان، درسیم کردستان ترکیه و منطقه پشتکوه استان ایلام کنونی حکومت مینمودند و وجود قلعه کماخ در دیاربکر ترکیه و قلعه جوق در شهرستان ملکشاهی در استان ایلام مؤید این موضوع است.[۱۸۷][۱۸۸][۱۸۹]
شه میر ملکشاهی جد بزرگ طایفههای گرزدین وند، آخرین امیر بزرگ اتحادیه ایلی چمشگزک و از امرای نامدار دورهٔ صفویه، دارای فرزندانی به اسامی: خمیس، کاظم بیگ، شکربیگ، حسین بیگ، رستم بیگ (روسگه)، نقی (نظربیگ)، خداداد، ملگه و شیه وردی بود، که خلف این اسامی که ذکر کردیم، طایفههایی را به همین نامها تشکیل دادهاند. این طایفهها، نام خود را نیز به سایر طایفههای ساکن در منطقه داده و به ایل ملکشاهی چمزی نامیده شدند.[۹۵][۱۹۰]
شرف خان بدلیسی در کتاب شرفنامه بدلیسی در ارتباط با جد بزرگ طایفههای گرزدین وند امیر الامرای کردها در سال ۱۰۰۵ هجری قمری چنین آوردهاست: «او الحق مردیست به زیور فهم و فراست آراسته و بحلیه عقل و کیاست پیراسته در حفظ و حراست ولایت و ضبط و صیانت عشیرت از امثال و اقران ممتاز و منفرد در امور جهانداری و تدبیر دنیا داری در میانهٔ حکام کردستان بر همگنان سرافراز و از حیثیات جبلی در فن موسیقی از علمی و از عملی پیشتر و راست کار و سر حلقهٔ عشاق دایره ادوار است و در فنون سخاوت و اقسام فتوت و مروت و شجاعت یگانه اعصار و ثانی حاتم و اسفندیار با خورد و بزرگ به طریق مدارا و مواسا سالک و به جمیع ادوات و آلات ظروف و اوانی حکومت مالک بالفعل.»[۱۹۱]
دوره افشاریه و زندیه
![]()
ذکر نام عالیجاه توشمال خمیس ملکشاهی پدر پهلوان موسی خمیس سر توشمال و رئیس ایل ملکشاهی در کنار نام سایر رؤسای ایلات و طوایف پشتکوه (استان ایلام) در جلسه رؤسا و سران ایلات و طوایف پشتکوه (استان ایلام) در دورۀ والی گری اسماعیل خان والی فیلی و پادشاهی کریم خان زند به تاریخ رجب 1171 ه.ق مطابق با 1758 میلادی و اسفند 1136 خورشیدی(کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی)
در اواخر دوره افشاریه و زندیه، «خمیس ملکشاهی»، رئیس ایل ملکشاهی و فرزند ارشد شه میر ملکشاهی، بهدلیل این که قدرت جسمی خارقالعاده (معجزه آسا) داشتهاست، معروف برادران شد و والی اسماعیل خان – والی لرستان و ایلام کنونی – وی را به فرماندهی نظامی منصوب نمود و حسن خان والی نوه اش را به نزد وی فرستاد تا قیام عشیره مالیمان (مال هومان) را سرکوب نماید. علاوه بر این، خمیس مردی رقیقالقلب و انساندوست بود و بعد از سرکوب کردن قیام عشیره مالیمان (مال هومان)، اجازه نداد «خورگه» پسر رئیس عشیره مالیمان (مال هومان) را به قتل برسانند و وی را از مرگ نجات داد. در همین دوران ریاست ایل ملکشاهی به عهده خمیس ملکشاهی بود.[۶۰][۱۲۰][۹۵][۱۱۱][۱۹۲][۱۹۳][۱۹۴]
در دوره پادشاهی نادر شاه افشار امرای چمزی ایل ملکشاهی در بسیاری از جنگها، ازجمله جنگ با ترکمنها در سال ۱۱۴۷ ه.ق و تسخیر بلخ در سال ۱۱۴۹ ه.ق و تسخیر قندهار در سال ۱۱۵۱ نادر را یاری کردند.[۱۹۵][۱۹۶]
در اواخر پادشاهی نادر شاه افشار، خمیس – رئیس ایل ملکشاهی – بهدلیل سنگینی بار مالیاتی نادر شاه، قیام نمود و شورش طایفههای فیلی را رهبری کرد.[۵۷][۱۱۱] در کتاب تاریخ جهانگشای نادری آمدهاست؛ جمعی از سرکردگان طایفه فیلی [بزرگان ایل ملکشاهی به ریاست خمیس شه میر]، حدود بیست نفر از محصلان مالیاتی نادرشاه را به قتل رساندند و چون طایفههای دیگر از چنین اقدام فیلیها مطلع شدند، آنها نیز، محصلان مالیاتی خود را به قتل رساندند.[۱۹۷][۱۹۸]
مروی در عالم آرای نادری در این مورد میگوید: چون مقدمهٔ زجر و سیاست به سرحد افراط رسید، جمعی از سرکردگان طایفهٔ فیلی [ایل ملکشاهی و در رأس آنها خمیس شه میر] متفق گشته، به قدر بیست نفر از محصلان دارای گیتی ستان نادرشاه را به قتل رسانیدند. چون طایفههای دیگر آن حرکت را دیدند هرکس محصلان مالیاتی خود را به قتل آورده، به جماعت ذکرشده ملحق گشتند.[۱۹۹]
![]()
حکم عالی شاهانه از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه و فتحعلی شاه قاجار مبنی بر ریاست ایل ملکشاهی پهلوان موسی خمیس گرزدین وند در متن سند آمدهاست حکم عالی آنکه نظر به حسن صداقت و حسن سلوک و خدمات ارزندهای که از عالیجاه توشمال موسی به ظهور رسیده او را عالیجاه توشمال طایفههای چمزی ایل ملکشاهی و سایر طایفههای خورده کوب (هورده کو یا طایفهها با جمعیت کمتر) نموده از این به بعد مقرر آنکه تمامی توشمالان و کدخدایان و ریش سفیدان و رعایای طایفههای چمزی ایل ملکشاهی و همچنین سایر طایفههای خورده کوب (هورده کو یا طایفهها با جمعیت کمتر) عالیجاه توشمال موسی را بر تمامی توشمالان دیگر برتر دانسته از سخن و صلاح عالی او بهخصوص احکام و تکالیف مالیاتی تجاوز و تخلف ننمایند و احکام و تکالیف وی را بر خود لازم دانسته و ملزم به اجرای آن هستند و تجاوز و تخلف از احکام عالیجاه توشمال موسی همانند تجاوز از احکام شاهزاده و شاه قاجار است. تاریخ سند ۱۲۲۲ هجری قمری برابر با سال ۱۱۸۵ خورشیدی
دوره قاجاریه
ایل ملکشاهی در دوره قاجاریه بارها پشتیبانی خود را از حکومت مرکزی انجام دادهاند. این ایل چه در نبردهای چندگانه با امپراتوری عثمانی و چه در سرکوب شورشهای داخلی همواره از پادشاهان قاجاریه پشتیبانی نمودهاند و پادشاهان و شاهزادگان قاجاریه نیز با دادن القاب و عنوانهای مختلف به رؤسای ایل ملکشاهی رضایت خود را از آنها اعلام نمودهاند.
خمیس از همسرش «شاهی» دو پسر به نامهای: ملگه و موسی داشتهاست که در قدرت جسمی به پدر خود برده بودند. این دو پسر خمیس، یاغی بودند و سپاهیان فتحعلی شاه قاجار و شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه را که از راههاگذار میکردند مورد غارت قرار میدادند و اموال ثروتمندان را به نفع ضعیفان میگرفتند و همین امر موجب محبوبیت آنها در بین مردم شده بود.
خبر سرکشی این دو پسر خمیس به گوش فتحعلی شاه قاجار میرسد و از شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه فرزند ارشد شاه و حاکم خوزستان، لرستان، کرمانشاه و غرب کشور میخواهد آنان را به نزد او بفرستد تا مجازات نماید؛ ولی زمانی که این دو پسر خمیس را میبیند که دارای جسمی قوی هستند، حیرت کرده و آن دو را مورد آزمایش قرار میدهد و از پسر بزرگ خمیس میخواهد تا با پهلوان دربارش [پهلوان عسگر یزدی] کشتی بگیرد و با او شرط میکند، اگر بتواند پشت این مرد را به خاک بمالد، آنان را عفو میکند و در غیر این صورت هر دوی آنان را خواهد کشت.[۶۱][۲۰۰]
ملگه و برادرش در سیاه چادری تحت نظر بودند و در انتظار فرارسیدن زمان کشتی گرفتن بودهاند و موسی نظری به برادر خود میاندازد که مقداری نگران است. از برادر خود میپرسد: چرا نگران و در فکر فرورفته است؟
برادر نیز در پاسخ بدو از نتیجه و عاقبت این کشتی بدو میگوید: نگرانم که با آن مردی که کشتی میگیرم مرا بر زمین زند و شاه هردوی ما را به قتل برساند. موسی با شنیدن چنین حرفی از برادر، به شاه پیشنهاد میکند تا به جای برادرش ملگه با مرد شاه کشتی بگیرد.
موسی جد بزرگ خانوادههای اسدی و داراخانی میباشد و ملگه جد بزرگ خانوادههای رحیمی و عزیزیان. میگویند موسی دارای هیکلی بینهایت تنومند بود و سینههایی ستبر داشت به نحوی که در روز کشتی پهلوان دربار فتحعلی شاه قاجار با چنگ انداختن به سینه او یکی از سینههایش را کند.
پهلوان موسی خمیس گرزدین وند توانست پهلوان شاه را برزمین زند و فتحعلی شاه قاجار فرمان داد هر دو برادر را بدین شرط که دیگر دستدرازی به اموال سپاهیانش نداشته باشند از بند برهانند و پهلوان موسی خمیس گرزدینوند پهلوان اول ایران شد. فتحعلی شاه قاجار همچنین کمربندی جواهرنشان را به شخص پهلوان موسی خمیس گرزدین وند اعطا نمود که همواره در تمامی نبردها بر کمر این پهلوان بسته میشد. همچنین به همین دلیل نیز لقب امیر و توشمال به موسی و ملگه داده میشود و شاه آنها را به ریاست ایلشان و سرداری سپاه ایران منصوب مینماید.[۶۰][۶۲][۱۲۰][۱۱۱][۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳][۲۰۴][۲۰۵][۲۰۶] تا چند سال پیش بازوبند پهلوانی ایران زمین که به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند داده شده بود موجود بود ولی متأسفانه بهدلیل بیتوجهی تکهتکه شده و فروخته شد. لازم است ذکر شود برتری ایل ملکشاهی در نبرد با سپاهیان متجاوز امپراتوری عثمانی و دریافت فتح نامه مربوط به این خاندان (طایفههای گرزدین وند) میباشد. پهلوان موسی خمیس گرزدین وند سرداری این سپاه را بر عهده داشت.[۲۰۷]
پهلوان موسی خمیس گرزدین وند پهلوان ایران زمین در اوایل قاجاریه، ریاست ایل ملکشاهی و سردار سپاه ایران در نبرد با امپراتوری عثمانی
فتح نامه
فتح نامه فتحعلی شاه قاجار از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند جد بزرگ حاج فرامرز اسدی به پاس پیروزی بر سپاه امپراتوری عثمانی و تصرف شهرهای سلیمانیه، زور، موصل، کرکوک و سامرا و محاصره بغداد به تاریخ ذوالحجه ۱۲۳۶ هجری قمری مطابق با ۱۱۹۹هجری شمسی
زمینهای گرمسیر استان ایلام به مساحت ۳۶۰۰۰ هکتار ملک حاج فرامرز اسدی بودهاست که طی فرمانی (این فرمان در میان بزرگان ایل ملکشاهی به «فتح نامه» معروف است) از طرف فتحعلی شاه قاجار و با دستخطی از سوی شاهزاده محمدعلی میرزا دولتشاه فرزند ارشد شاه،[۲۰۸] به تاریخ ماه ذوالحجه سال ۱۲۳۶ هجری قمری مطابق سال ۱۱۹۹ هجری شمسی به پاس رشادت ایل ملکشاهی در نبرد با متجاوزان عثمانی و تسخیر سلیمانیه، زور، موصل و کرکوک و سامرا و محاصره نمودن بغداد از شهرهای امپراتوری عثمانی به پهلوان موسی خمیس گرزدین وند جد بزرگ حاج فرامرز اسدی و ایل ملکشاهی داده شده بود. گفتنی است بزرگان ایل ملکشاهی گوش راست تمامی اسیران سپاه عثمانی را بریدند و در کف دست راستشان نهادند و به پایتخت روانه ساختند.[۶۱][۶۲][۲۰۹][۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲] در این نبرد چهار هزار سپاهی از ایل ملکشاهی چمزی که شامل صد سوار مشهور از ایل ملکشاهی چمزی و صد مبارز گرز به دست از ایل ملکشاهی چمزی (که بعدها به پاس رشادتشان و استفاده از چماق و گرز در این نبرد و نبردهای قبلیشان به طایفههای گرزدین وند مشهور شدند، که عبارتند از: طایفههای خمیس، کاظم بگ، نقی، حسین بگ، رستم بگ، ملگه، شکربگ، خداداد و شیه وردی) و سه هزار و هشتصد پیادهنظام، به سرداری پهلوان موسی خمیس گرزدین وند در رأس سپاه ایران قرار گرفتند. به پاس این افتخار، نقش برجستههایی از این دلاور مردان در باغ نظر شیراز و موزه پارس به یادگار ماندهاست.[۲۰۶][۲۰۷][۲۱۳][۲۱۴][۲۱۵][۲۱۶] حاج فرامرز اسدی پس از کودتای سال ۱۳۳۲ این زمینها را طبق سند شماره ۵۶۶ و به تاریخ ۱۳ خردادماه ۱۳۳۵ در اداره ثبت اسناد استان کرمانشاهان به نام خود ثبت نموده بود. اما پس از انقلاب این زمینها بدون هیچ دلیل قانونی توسط اداره منابع طبیعی استان ایلام مصادره گردید و به اشخاص دیگری تحویل داده شد.[۶۰][۱۱۱]
شمیم در کتاب خود، در مورد نقش ایل ملکشاهی چمزی به ریاست و سرداری پهلوان موسی خمیس و حسن خان والی- والی ایلام و لرستان - که در رکاب محمد علی میرزا دولتشاه شاهزاده قاجار و فرزند فتحعلی شاه قاجار بودهاند و به دولت عثمانی حمله برده و بغداد را محاصره کردهاند، چنین نوشتهاست: «سپاه دیگر ایران به فرماندهی دولتشاه، در حوالی شهر زور و کنار سیروان رود با کمک حسن خان فیلی و جنگجویان فیلی پشتکوه به خصوص ایل ملکشاهی چمزی (سند فتح نامه) سپاه محمد آقای کهیا و محمود پاشا را شکست دادند و فراریان ترک را تا کرکوک عقب راندند (اواخر ذو الحجه ۱۲۳۶و اوایل محرم ۱۲۳۷ هجری قمری). دولتشاه سلیمانیه را متصرف شد و از راه سامرا به طرف بغداد حمله برد. داودپاشا، حاکم بغداد، در محاصره افتاد و شیخ موسی پسر شیخ جعفر نجفی را برای شفاعت نزد دولتشاه فرستاد. اتفاقأ دولتشاه در همان اوقات بیمار شد و در محل طاق کسری وفات یافت(۲۶ صفر ۱۲۳۷ هجری قمری)[۲۱۷][۲۱۸]
هدایت در مورد رشادت سواران فیلی و به خصوص طایفههای گرزدین وند ایل ملکشاهی چمزی در حمله به سپاه عثمانی در سال ۱۲۳۶ هجری قمری و دریافت فتح نامه چنین نوشتهاست: «سواران فیلی در هلاک و قتل مبارزان ینی چری، با قابض ارواح، سهیم و شریک گشتند.»[۲۱۹][۲۲۰]
محمد تقی خان لسان الملک سپهر در کتاب ناسخالتواریخ در رابطه با حضور پهلوان موسی خمیس گرزدینوند در سپاه شاهزاده محمد علی میرزا قاجار چنین مینویسد: او - شاهزاده محمد علی میرزا دولتشاه- روز دیگر که خورشید سر بر زد، ساخته جنگ گشت و موسی و ده معلم انگریز -افسران انگلیسی مسئول زنبورک خانه و توپخانه- را با جماعتی از سرباز و سوار و توپخانه و زنبورکخانه از میان دره چنانکه خصم ندیده و ندانست بفرستاد تا ناگاه از قفای دشمن درآیند و نبرد آزمایند و خود لشکر را جنبش داده میمنه و میسره راست کرد و بر فراز تلی صعود کرده جبین بر خاک نهاد و از کارسازِ بینیاز طلب نصرت نمود و سخت بگریست. آنگاه به میان سپاه آمد. از دو سوی گیرودار دلیران بالا گرفت و دهان توپ و تفنگ صاعقهبار آمد و از خون مردان خاک میدان گونهٔ لعل و مرجان گرفت. رومیان (عثمانیها) را مجال درنگ نماند، پشت با جنگ داده به یک بار روی برتافتند.
محمودپاشای بابان (حاکم شهر زور، سلیمانیه کنونی) و محمدآقا کهیا وزیر سلطان محمود دوم عثمانی عنان زنان به سوی کرکوک گریختند و لشکرگاه و توپخانه عثمانیها به راحتی به چنگ قوای شاهزاده افتاد. محمدعلی میرزا به سلیمانیه رفت و عبداللهپاشا، عموی علیپاشا (والی وقت دیاربکر) را که پیشتر به ایران گریخته و به او پناهنده شده بود، به حکومت شهر زور منصوب کرد. ماه محرم رسید و شاهزاده بهطور موقت دست از جنگ کشید و محرم را در سلیمانیه ماند. با پایان محرم و رسیدن صفر ۱۲۳۷ه.ق خیمه بیرون زد و به قصد گشودن بغداد لشکر آراست. اما قضا در کمین او بود.[۶۰][۲۲۱][۲۲۲]
در این نبرد تعداد سپاهیان عثمانی به مراتب بیشتر از سپاه ایران بود. حسن خان والی و متحدانش با چهار هزار سوار و پیاده از ایلهای فیلی ایلام به جنگ با سپاه عثمانی رفتند. صد سوار مشهور و صد سرباز گرز به دست از طایفههای گرزدین وند ایل ملکشاهی چمزی (چمشگزک)، به سرداری پهلوان موسی خمیس گرزدین وند، رئیس ایل ملکشاهی، پیشمرگ سپاه ایران قرار گرفتند. سربازان عثمانی تاب مقاومت نداشته و فرار کردند و خائنان به دست سپاه ایران مورد تعقیب قرار گرفتند و عده زیادی از آنها کشته و اسیر شدند.[۲۰۳][۲۲۳][۲۲۴][۲۲۵] گفتنی است این طایفهها به پاس شرکت در نبرد با امپراتوری عثمانی و دریافت فتح نامه از این پس به طایفههای گرزدین وند مشهور شدند.[۲۰۳][۲۲۶]
اسناد رسمی که در سال ۱۸۲۱ میلادی مطابق سال ۱۲۳۶ هجری قمری وجود دارد و مهر محمدعلی میرزا شاهزاده قاجار بر روی این اسناد وجود دارد، صحت مالکیت اراضی را تأیید میکند. در این اسناد آمدهاست: پادشاه قاجار به امیران مناطق چمزی و چشمه آدینه اجازه دادهاست تا در قسمت بالای مناطق تحت سیطره ایل ملکشاهی، مراتع گستردهای را برای کوچهای تابستانی برای احشام خود بکار آورند. همچنین از مزار امامزاده پیرمحمد نیز که یکی فرزندان امام موسی بن جعفر است مواظبت و مراقبت نماید. البته این چنین فرمانی و لطفی از جانب شاه قاجار، به سبب نقش مهمی که این مردمان در آزاد نمودن کرکوک و موصل داشتهاند، بدانها واگذار گردیدهاست و دربرابر این لطف شاهانه، مردمان این منطقه میبایست سالانه تعداد پانزده رأس گاومیش و ده رأس گاو و ده من روغن حیوانی را به دولت پرداخت نمایند.[۳][۲۲۷][۲۲۸]
وجه تسمیه ارتفاعات چک موسی
ارتفاعاتی در جنوب غربی شهرستان ملکشاهی در شهرستان مهران در مرز استان ایلام با کشور عراق واقع است که صحنه مبارزات سواران ایل ملکشاهی با سپاه عثمانی بودهاست که هنوز به پاس مبارزه ایل ملکشاهی چمزی به رهبری پهلوان موسی خمیس گرزدینوند در نبرد با عثمانی و خاطره پیروزی ایل ملکشاهی بر سپاهیان امپراتوری عثمانی به نام ریاست ایل ملکشاهی و سردار نامدار ایرانی پهلوان موسی خمیس، به نام ارتفاعات چک موسی مشهور است و در نقشههای جغرافیایی نیز به کار برده میشود.[۲۰۳][۲۲۹][۲۳۰]
در فتح نامه پهلوان موسی خمیس و ایل ملکشاهی نیز شاهد ارتفاعات چک خواجه، چک چامل و چک قمر نیز در متن سند هستیم؛ ولی نامی از ارتفاعات چک موسی برده نشدهاست و نامگذاری این ارتفاعات پس از پیروزی ایل ملکشاهی بر سپاهیان عثمانی به سال ۱۲۳۶ هجری قمری برابر با سال ۱۱۹۹ هجری شمسی صورت گرفتهاست.[۲۳۱]
اتحاد با ظل السلطان برای غلبه بر ایلهای شورشی
ایل ملکشاهی در سال ۱۲۹۹ هجری قمری مطابق سال ۱۲۶۰ هجری شمسی و در جریان شورش ایلهای لرستان به یاری شاهزاده ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه قاجار برخاستند و ایلهای لر: بیرانوند، دیرکوند، سگوند را مغلوب ساختند و زمینه آرامش در حکومت مرکزی را فراهم آوردند. ایل ملکشاهی در این نبردها از متحدین حسین قلی خان ابوقداره بودند.[۲۳۲] این نبردها در نزدیک کوه (هرر) واقع شد و در این نبردها چهار هزار نیرو از ایل ملکشاهی حضور داشتند.[۲۳۳]
ایل ملکشاهی در همین سال در سرکوب سران ایلهای کرد گوران و کلهر، حسن علی سلطان گوران، عزیز خان باجلان، رضا قلی خان کلهر، داود خان کلهر و همچنین سرکوب سید رستم رئیس و بزرگ فرقهٔ اهل الحق در سپاه ظل السلطان شرکت داشتند. لازم است ذکر شود پس از دستگیری سران این ایلها بهجهت شفاعت بزرگان ایل ملکشاهی بهدلیل هم نژادی و هم زبانی به تمامی سران دستگیرشده از طرف حکومت مرکزی امان داده شد.[۲۳۴][۲۳۵]
آخرین جنگ با امپراتوری عثمانی
در سال ۱۳۲۶ هجری قمری مطابق با ۱۲۸۷ خورشیدی عثمانیها با نیرویی مرکب از دو هنگ و مجهز به توپخانه، با هدف غارت محصول کشاورزان، به مهران واقع در جنوب غربی استان ایلام حمله کردند، غلامرضا خان والی پشتکوه، عدهای تفنگچی به سرکردگی سید جواد، پسر عموی خود برای کمک به مردم ایل ملکشاهی اعزام نمود، قوای متحد ایل ملکشاهی -طایفههای چمزی و گچی- و والی در این جنگ شجاعانه جنگیدند و عده زیادی از سپاهیان عثمانی کشته و اسیر شدند و به غائله مرزی خاتمه دادند.[۲۳۶]
رستم رفعتی و عباس محمدزاده در این رابطه چنین مینویسند: در بهار سال ۱۳۲۶ هجری قمری مطابق با سال ۱۲۸۷ خورشیدی که ارتش عثمانی به صیفی و ملخطاوی هجوم آوردند و امام زاده سید حسن را به آتش کشیدند، سواران و تفنگچیهای ایل ملکشاهی -طایفههای چمزی و گچی- به سرکردگی توشمال ایل ملکشاهی فرامرز اسدی، شاه محمد یاری فرزند یار محمد و رضا فرزند قنبربگ تفنگچی باشی به دور کردن آنها میپردازند و هفتاد نفر از سپاهیان عثمانی را نیز اسیر میکنند؛ در این جنگ رضا فرزند قنبر بگ تفنگچی باشی در هنگام گرفتن تفنگ از یک سرباز زخمی عثمانی کشته میشود. بزرگان ایل ملکشاهی یک گوش از همهٔ آنها میبرند و آنها را به تهران اعزام میکنند. پس از این جنگ، دیگر ارتش عثمانی به مرزهای ایران تعرض ننمود.[۱۴][۶۰][۲۳۷][۲۳۸]
روابط ایل ملکشاهی و والیان فیلی
خاندان والیان فیلی همواره مناسبات دوستانهای با ایل ملکشاهی داشتهاند. این بدان معنا بودهاست که والیان فیلی به هیچ عنوان در مناسبات و قوانین داخلی ایل ملکشاهی که توسط هیئت توشمال و کدخدایان تصویب میشدهاست حق مداخله نداشتهاند و همواره از ایل ملکشاهی به عنوان متحدان خود استفاده نمودهاند.[۲۳۹] این روابط دوستانه به تدریج با قدرت گرفتن توشمال اسد ریاست ایل ملکشاهی بهجهت اتحاد با سران ایلهای لرستان کمتر شد تا جایی که حسینقلی خان ابوقداره که توشمال اسد را رقیبی جدی از لحاظ سیاسی و جایگاه اجتماعی برای خود میدید، دستور داد که عواملش ناجوانمردانه توشمال اسد را در هنگام بازرسی از مستملکاتش در لرستان پیشکوه از پشت سر هدف گلوله قرار دهند و به قتل برسانند.[۱۱۱] غلامرضا خان فیلی فرزند حسینقلی خان ابوقداره، برای تحکیم روابط خود با ایل ملکشاهی دختر عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی به نام کشور را به همسری خود درآورد تا بدین گونه روابط دوستانه تری با مردم ایل ملکشاهی داشته باشد و همچنین این دو اتحادی را برای مقابله با تجاوزات عثمانیها تشکیل دادند، که این ازدواج با فوت کشور در حین زایمان به پایان رسید و باعث تیره شدن روابط حاج فرامرز اسدی با والی ایلام گشت که با میانجیگری بزرگان به صلح انجامید.[۲۴۰][۲۴۱] این روابط با فرار والیان پشتکوه و شکست آنان در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی از رضا شاه به پایان رسید و عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی حکومت استان ایلام و حکمیت در میان ایلهای پشتکوه استان ایلام را قبل و بعد از جنگ جهانی دوم به عهده داشت.[۲۴۲] در سال ۱۳۰۸ که یدالله خان فرزند ارشد غلامرضا خان فیلی برای درخواست کمک از ایل ملکشاهی و بازگرداندن غلامرضا خان فیلی به قدرت با ۵۰ تفنگچی وارد ایل میشود، فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی به آنها جواب رد میدهد که در این کار شهباز و نامدار رحیمی نیز با وی همراهی میکنند و فرزندان والی را از قلمرو ایل ملکشاهی دور میسازند. یدالله خان نیز به ناچار دست یاری به سوی شاه محمد یاری کدخدای طایفه نقی، دراز میکند و او نیز با تعدادی دیگر از اهالی ملکشاهی و سایر طایفههای استان ایلام با وی همراهی میکنند و قیام سال ۱۳۰۸ ضد رضا شاه را ترتیب میدهند.[۲۴۳] قابل ذکر است که تا زمان شکلگیری قیام، شهاب الدوله برادر غلامرضا خان والی و علیقلی خان پسر او با نیروهای دولتی همکاری میکردند اما با شکلگیری نارضایتی مردم از مأموران دولتی علیقلی خان به شورشیان پیوست. همچنین عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی پس از مردمیتر شدن قیام پشتیبانی و پشتیبانی خود را از قیام اعلام کرد.[۲۴۴][۲۴۵][۲۴۶][۲۴۷]
دوره پهلوی
قیام علیه رضاشاه پهلوی
با روی کار آمدن رضا شاه بر سر قدرت، یکی از کدخدایان ایل ملکشاهی به نام شاه محمد یاری قیام سال ۱۳۰۸ هجری شمسی پشتکوه استان ایلام را رهبری نمود. در این قیام که هسته مرکزی آن ایل ملکشاهی بود، مردمی از ایل میشخاص، ایل ملخطاوی، ایل علی شروان بدره، ایل خزل، ایل شوهان، ایل ده بالایی، ایل ارکوازی، طایفه عالی بیگی، طایفه طولاب، ایل کرد دهلران، ایل بیرانوند در دره شهر، طایفه قجر و… نیز شرکت داشتند که تعداد کلی شرکت کنندگان در قیام را تا چهار هزار نفر تخمین زدهاند. شاه محمد که نیروهایش اسلحه کافی در اختیار نداشتند، تعداد زیادی سلاح و مهمات از طریق خانقین و کردستان عراق جمعآوری کرد تا در نبرد علیه دولت و نظامیان استفاده نمایند. این عمل او نشان میدهد که شاه محمد و اسلافش با کردهای بارزانی که آن زمان تحت فرماندهی احمد بارزانی بودند رابطه گرم و صمیمانهای داشتهاست.[۲۴۸][۲۴۹] قیام با حرکت شرکت کنندگان از مرکز ایل ملکشاهی شهر ارکواز و تصرف حسینآباد پشتکوه که بعدها به شهر ایلام تغییر نام یافت و پیشروی بیش از ۱۰۰کیلومتر تا تنگه رنو ایلام (تنگهای در مسیر شهر ایلام به شهر کرمانشاه) ادامه داشت. هدف از پیشروی قیام کنندگان تسلط به شهرهای گیلان غرب، سومار، قصرشیرین و کرمانشاه و همراه نمودن مردم این شهرها با خود وگسترش قیام در سراسر غرب ایران بود. این قیام با خیانت رؤسای بعضی ایلها و تجهیزات بیشمار ارتش رضا شاه که سرتیپ رزم آرا فرماندهی آن را به عهده داشت، پس از چندین روز درگیری خونین و کشتهشدن تعدای از قیام کنندگان و کشته شدن تعدادی از نیروهای نظامی به سرانجام نرسید و شاه محمد یاری نیز با عفو روبرو شد.[۲۴۴][۲۵۰][۲۵۱][۲۵۲]
اسامی جنگجویان ملکشاهی در قیام مزبور
از طایفههای چمزی و گچی ایل ملکشاهی
توشمال فرامرز اسدی فرزند توشمال اسد که بعدها به عنوان اولین فرماندار ملکشاهی انتخاب شد (فرامرز اسدی شخصأ در نبرد حضور نداشت ولی بعد از مردمیتر شدن قیام به همراه توشمال غلامعلی ناصری فرزند محمود توشمال ایل ملخطاوی از قیام پشتیبانی نمود)، شاه محمد یاری و چهار پسر و تعداد زیادی برادر زادههایش، کلانتر نظری فرزند اسکندر از طایفه خیرشه، نامدار رحیمی فرزند فاضل از طایفه خمیس که شخصأ در نبرد حضور نداشت و بعد از مردمیتر شدن قیام از قیام پشتیبانی نمود، توشمال قاسم محمود (محمودزاده) توشمال ایل ملخطاوی که به زندان قصر قجر یا اوین کنونی در تهران انتقال یافت، رمضان از طایفه کینیانه، مرادعلی از طایفه باولگ که یک پایش را از دست داد، علی اکبر کریمی از طایفه خمیس، عبدالقاسم ناصری، بسطام بگ خرم دل فرزند خیرالله از طایفه کاظم بگ، سهیل صمیمی فرزند قنبر بگ از طایفه کاظم بگ، تاهیر جعفرنیا، دارابگ اکبری از طایفه رسولوند، رئیس، عباس و عبدگه ناصری، فتحالله دوسه، کاظم زبانراه که به زندان کرمانشاه منتقل شد، قیسی رحیمی که سالها یاغی بود، الیاس و علیرضا و دارابگ رحیمی از طایفه رسولوند، خدامراد سعیدی، کرم ممی از مهر ملکشاهی، محمدپور ملکشاهی، علیکرم تاراج، رئیس بگ آسال، سهیل بگ گلی، نورعلی بازیار، صفگه ممی، منت زیبرم که کشته شد، حبیب گل دره که زخمی شد، گلمراد درخش و ولد بگ چتر به سر که زخمی شد، محمد تقی قیطاسی از طایفه قیطول قیطاس، میر ولی فرزند کوعلی آتشکار که در کرمانشاه اعدام شد، محمد میرزایی معروف به محه مه د قه مه کول، صید و محمد حسن کرمی از طایفه خداداد، بسطام بگ و کرم بگ فرزندان عباس، حسین علی فرزند غلامعلی، کرم بگ زنجی عفدال از مهر ملکشاهی، طهماسب ارغنده از طایفه روسگه که ناجوانمردانه کشته شد، شاه مراد جهانی، کدخدا دارابگ فاضلی از طایفه روسگه، منصور بیگ محمود از بان شیطان، دارابگ ارغن تیرانداز مشهور ملکشاهی از طایفه روسگه، حسگه محمودی از طایفه کاظم بگ، محمد بگ و محو از طایفه خرزینوند که زخمی شدند، کریم بیگ عزیز بیگ، آکنه فرزند بهٔ از طایفه دوسگه، احمد بگ رئیسی و محمد یار جمشیدی از طایفه حسین بگ، نورمحمد ناصری از طایفه باوه، علیرضا از طایفه نقی که در جنگ کشته شد، حمید ملکی از طایفه کلوند، رئیس بیگ عزیز بیگ از طایفه شه میر، علگهٔ آزاخان از طایفه کناری وند، عبد امیدی از طایفه شکر بگ، کدخدا محمد علی لت ور و رئیس علی و حسین علی منتی از طایفه شکر بگ، میره فرزند نالی از طایفه شکر بگ که زخمی شد، شمسالله میرزایی از طایفه خمیس، هاشم خانزا از طایفه کلوند که تا آخر عمر یاغی بود، مامه خان فرزند دوستعلی از طایفه باولگ ولن تر، صید علی و میر ولی لطفی از طایفه باولگ، کرم خان ملکشاهی از طایفه باولگ که در کرمانشاه اعدام شد، علی نور محمد از طایفه ملگه، اسکند اژدهایی از طایفه خمیس که سالها یاغی شد، کاظم رحیمی از طایفه خمیس، کدخدا عبدالحسین حاجی زاده فرزند حسین و یار علی عبدی از منطقه انجیر ملکشاهی و محمد فرزند شیخه شیخی که در کرمانشاه زندانی شد، کدخدا روسی و صادق خان و ستار حاتمی از طایفه خیرشه، سید موسی فرزند شیرگه حاجی نیا که ناجوانمردانه از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد، میروالی فتاحی نیا از تیره شهباز طایفه خمیس، مامه پسر حیدر بگ که به زندان تهران انتقال یافت، محمد و شاهمراد شاهمرادیان از طایفه رسولوند، باوه یارگ فتاحی، جوانمیر، پاپی فتاحی، نریمان فرزند آزاد خان نظری، حسن نظری، علگه نظری که دستگیر شد، شیربگ فرزند قنبر بگ و قهرمان شیربیگی، شاهین و منوچهر و قابر شیربیگی، باخ شاه و خط شاه فرزندان نوشاد کریمی، سلطان فرزند ساخان صادقی، موخان فرزند سورگ موسیزاده، قنبر فرزند سارگ سهراب زاده، قاسم و الماس فرزندان فرهاد از خاندان مقدم، اسماعیل بگ نظری، جهانگیر جاویدان، عنبر گرگین (رضایی)، نادر محمدزاده فرزند احمد، غضبان جوانمردی، عبد شاه، پیرزاد نظری، قنبر بگ هاشمی از قاصدان، عسکر کریمی از گل گل علیا، عباس بگ، هاشم بگ و سارابگ جمشیدی، نورعلی خانعلی پور، سلیم بگ محمدی، علی موسیزاده، خیدان صیادیان و ….[۲۵۳][۲۵۴]
جنگ جهانی دوم
در طی جنگ جهانی دوم و پس از جنگ جهانی دوم و به سال ۱۳۲۰ هجری شمسی، عالیجاه توشمال حاج فرامرز اسدی ریاست ایل ملکشاهی با حکمی از سوی سرهنگ مکری فرماندار نظامی غرب کشور و با تأیید محمدرضا شاه پهلوی به سمت حاکم استان ایلام پشتکوه منصوب شد. در این زمان استان ایلام پشتکوه از امنترین مناطق ایران به حساب میآمد و حاج فرامرز اسدی در کل استان ایلام پشتکوه حکمیت داشتند. [۱۱۱][۱۵۵][۲۵۵][۲۵۶]
انقلاب اسلامی
جنگ ایران و عراق
در دوران جنگ ایران و عراق مردم ایل ملکشاهی نقش بسزایی در مقابله با ارتش رژیم بعث عراق داشتند و از مرزهای غربی ایران، دفاع نمودند. ایل ملکشاهی در این دوران محور ملکشاهی-شوهان را حفاظت مینمود. طایفههای خمیس، رسول وند، کاظم بگ، نقی، گلان، روسگه، خلیل وند، حسین بگ، علی نظر، شکربگ، قیطول، کلوند، کل کل، کناریوند، باولگ و … هرکدام تپهای در اختیار داشتند. این طایفهها تلفات فراوانی به ارتش عراق وارد آوردند و حتی مناطقی از خاک عراق را تصرف نمودند. این ایل دارای ۴۰۰ کشتهشده از ۳۰۰۰ کشتهشده استان ایلام در جنگ ایران و عراق است.[۴۳] به همین مناسبت بنای یادمانی در گرامیداشت آخرین دفاع مردم ایل ملکشاهی و شهدای آن در منطقه ترشابه برپا شدهاست.[۴۴][۴۵]
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D9%84_%D9%85%D9%84%DA%A9%D8%B4%D8%A7%D9%87%DB%8C
🌐https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/954
💌رسانه ی نگارخانه ادملا؛ متفاوت ترین کانال در بندپی را به دوستانتان معرفی کنید.
📍اینجا ایستگاه خاطرات است.
🟡پیامرسان ایتا
➺𝄠✿⃟♥️#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
@edmolavand
📸عکسای خاطره انگیزتان را ارسال کنید.
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.
📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.
🔴 به منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.
⚠️معرفی اشخاص، به معنای تایید یا تبلیغ آنان نیست و هدف ما صرفا پژوهشی می باشد.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [صوت، فیلم، نمایه، اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
𒇹𒂹𒄁𒇺 𒃀𒀀𒃀𒀀𒄹 𒁁𒈀𒃹 𒁀𒀀𒆺𒃹
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─