🛖 اسپه خنه در مازندران

🛖 اسپه خنه در مازندران

#مازندران_شناسی
#فرهنگ_عامه
#اِسپِه_خِنِه

✍اسپه خنه به مازندرانی:
اِسپِه خِنه یا اسپه خانی در فرهنگ محلی مازندران به معنی "خانه سفید" یا "کاخ سفید" است و در باورهای عامیانه، به مکانهایی اشاره دارد که در گذشته محل نگهداری گنج یا دفینه های ارزشمند بوده اند.

🛖باورهای محلی درباره اسپه خنه:

۱. محل مخفی گنجها:
بسیاری از مردم محلی معتقدند که اسپه خنه ها در دوران قدیم (احتمالاً دوران حکومتهای محلی یا حتی پیش از اسلام) محل ذخیره ثروت و گنجینه های پادشاهان یا حاکمان بوده است.

۲. ارتباط با افسانه ها: برخی این مکانها را به داستانهای اساطیری و افسانه های مازندرانی مرتبط می دانند، مثل قصه های مربوط به دیوها، پریان یا پهلوانان محلی که گنجهای خود را در چنین مکانهایی پنهان می کردند.

۳. نقش تاریخی:
ممکن است برخی از این اسپه خنه ها بقایای کاخها، قلعه ها یا عمارتهای قدیمی باشند که در جنگها یا تغییر حکومتها تخریب شده و افسانه های گنچ شکل گرفته است.

🛖تحقیقات باستان شناسی:
اگرچه باورهای محلی جالب هستند، اما تاکنون شواهد باستان شناسی قطعی درباره وجود گنج در اسپه خنه ها یافت نشده است. برخی از این مکانها ممکن است مربوط به بناهای تاریخی یا مذهبی قدیمی باشند که نیاز به بررسی بیشتر دارند.

🛖 اسپه خنه (خانهٔ سفید) در روستای #سنگچال هست که یکی از مکان‌های اسرارآمیز و معروفِ منطقه است. باورهای محلی آن را مکانی طلسم‌شده و خطرناک می‌دانند. بر اساس افسانه‌ها و روایت‌های مردم محلی:

- ورود به آن شجاعت زیادی می‌خواهد، زیرا اعتقاد بر این است که هر کس داخل شود، ممکن است دچار آسیب یا جنون شود.

📜- داستان مرد دیوانه و گنج:
طبق این روایت، فردی که از نظر روانی در وضعیت پریشانی بوده، وارد اسپه خنه می‌شود و جیب‌هایش را از گنج پر می‌کند، اما وقتی بیرون می‌آید، کسی (یا نیرویی نامرئی) جیب‌هایش را می‌بُرد و او نمی‌تواند ثروت را با خود ببرد. این داستان نمادی از عدم امکان خارج کردن ثروت یا رازهای این مکان است.

🤔آیا این باورها حقیقت دارند؟
این داستان‌ها بیشتر ریشه در افسانه‌ها و باورهای قدیمی دارند و ممکن است بخشی از آنها تحت تأثیر ترس از مکان‌های متروک یا اتفاقات غیرعادی در گذشته شکل گرفته باشد. برخی از این روایت‌ها برای حفظ امنیت مردم (مثلاً جلوگیری از ورود به ساختمان‌های ناامن) یا حتی پنهان‌کردن واقعیت‌های تاریخی (مثل دفینه‌های قدیمی) ساخته شده‌اند.
حتی روایتی است که چند نفر به همراه یک دعاخوان که دعای باطل کردن طلسم را میخواند برای رسیدن به گنح به اسپِه خِنِه رفتند دعا خوان میخواند و بقیه حفاری می کردند به گفته ی آنها ما به چشم حیواناتی را می دیدیم که به طرف ما می آیند و ما بدون ترس به کارمان ادامه می دادیم و حیوانات از کنار ما رد می شدند به نظر می رسید داشتیم موَفق می شدیم که ناگهان سیل عظیمی را مشاهده کردیم که به طرف ما می آید دعا خوان با دیدن سیل کتابش را بست و فرار کرد و ما هم فرار کردیم اما عملاً هیچ سیلی درکار نبود و همه توهمی بیش نبود.

📌 آیا تحقیقی درباره این مکان انجام شده؟
تا جایی که اطلاعات موجود است، تحقیق علمی مستندی دربارهٔ اسپه خنهٔ سنگچال وجود ندارد و تمام شنیده ها بر اساس باورهای پشینیان که سینه به سینه منتقل شده می باشد.
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
🖊#سیدقاسم_صیادمنش(سیدمازنی)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜 آیین عید مردگان

#فرهنگ_عامه
#آیین #آداب #رسوم
#مازندران_شناسی
#عیدمردگان

💠در مازندران، آیین "عید مردگان" یا "مرده شو" (Morde Show) یکی از سنت‌های دیرین و کهن است که به منظور بزرگداشت و یادبود درگذشتگان برگزار می‌شود. این مراسم ریشه در باورهای باستانی و فرهنگ مردمان این منطقه دارد و در برخی نقاط مازندران هنوز هم اجرا می‌شود.

💠مناطق برگزاری مراسم عید مردگان در مازندران

این آیین بیشتر در مناطق کوهپایه‌ای و روستایی مازندران، به ویژه در مناطق سوادکوه، دودانگه، چهاردانگه، کجور، تنکابن، [بندپی بابل بویژه در #شیخ_موسی] رامسر و بخش‌هایی از غرب مازندران رواج داشته است. البته امروزه به دلیل تغییر سبک زندگی، این رسم در برخی مناطق کمرنگ شده، ولی هنوز در برخی روستاها پابرجاست.

🗓زمان برگزاری مراسم
این آیین معمولاً در اوایل بهار (همزمان با نوروز یا روزهای نزدیک به آن) یا در اواخر زمستان برگزار می‌شود. برخی نیز آن را در سیزده بدر (روز طبیعت) و یا درایام عید طبری قبل از ۲۶ عیدماه انجام می‌دهند.


📌چگونگی برگزاری و برنامه‌های مراسم

برنامه‌های عید مردگان در مازندران شامل موارد زیر است:

۱. آماده کردن غذاهای نذری:
- خانواده‌ها غذاهایی مانند آش رشته، شیربرنج، حلوا و کاچی می‌پزند و میان مردم پخش می‌کنند.
- در برخی مناطق، نان محلی (کومه نون) و ماهی دودی نیز به عنوان نذری داده می‌شود.

۲. رفتن به گورستان:
- مردم به قبرستان‌ها می‌روند و برای مردگان فاتحه و دعا می‌خوانند.
- در گذشته، برخی بر سر مزار درگذشتگان شمع و عود روشن می‌کردند و سفره‌ای با غذاهای سنتی پهن می‌کردند.

۳. پاکسازی و تزیین قبور:
- قبور درگذشتگان را تمیز و گل‌کاری می‌کنند.
- در برخی مناطق، پارچه سبز (نماد زندگی و تقدس) روی قبر می‌گذارند.

۴. دادن صدقه و خیرات:
- مردم برای آمرزش مردگان، پول، لباس یا غذا به نیازمندان می‌دهند.
- در گذشته، برخی گوسفند یا مرغ نذری قربانی می‌کردند.

۵. دعا و مراسم مذهبی:
- معمولاً یک روحانی یا فرد مذهبی برای مردگان ختم قرآن برگزار می‌کند.
- در برخی روستاها، مردم دعای خاصی به نام "مرده خونی" (Morde Khoni) می‌خوانند.

۶. گردهمایی خانوادگی:
- خانواده‌ها پس از مراسم قبرستان، در خانه‌های خود جمع می‌شوند و سفره یادبود می‌چینند.
- در برخی مناطق، شب‌زنده‌داری و ذکر خاطرات درگذشتگان نیز انجام می‌شود.

📜باورهای مرتبط با عید مردگان
- برخی معتقدند که روح مردگان در این روز به خانه‌ها سر می‌زند، پس باید با پختن غذا و روشن نگه داشتن چراغ از آنها پذیرایی کرد.
- در باورهای قدیمی، اگر این مراسم به خوبی برگزار نشود، ممکن است مردگان ناراضی شوند و برکت از خانه برود.

📑 تفاوت با سایر آیین‌های مشابه
این مراسم شباهت‌هایی به "عید مردگان" در فرهنگ باستانی ایران (مثل فروردگان زرتشتیان) و نیز "رحمت‌خوانی" در برخی مناطق ایران دارد، اما در مازندران رنگ‌و‌بوی محلی و خاص خود را حفظ کرده است.

امروزه این آیین در برخی مناطق کمرنگ شده، اما هنوز در روستاهای مازندران به عنوان بخشی از هویت فرهنگی و مذهبی مردم زنده نگه داشته می‌شود.

۱. فروردگان (فروردیگان) در آیین زرتشتی
فروردگان یا فروردیگان یکی از جشن‌های باستانی ایران است که در تقویم زرتشتیان به ده روز آخر سال (۲۶ اسفند تا پنج روزِ پنجهٔ کوچک) اختصاص دارد. این جشن به روح و روان درگذشتگان (فروهرها) تقدیم شده و بر این باور است که فروهرهای پاکان در این ایام به زمین بازمی‌گردند.

ادامه 👇👇

چگونگی برگزاری فروردگان

- خانه‌تکانی و پاکسازی:
زرتشتیان پیش از فروردگان، خانه‌ها را تمیز می‌کنند تا پذیرای فروهرها باشند.
- آتش افروزی: در گذشته، بر بام‌ها آتش روشن می‌کردند تا راهنمای فروهرها باشد.

- نذری و سفرهٔ فروهرها:

غذایی به نام «لُرک» (شامل میوه، شیرینی، آجیل و سبزی) آماده می‌کنند و بر سفره می‌گذارند.

- رفتن به آرامگاه‌ها:
زرتشتیان به آرامگاه‌های درگذشتگان می‌روند و برای آنان دعا و اوستاخوانی انجام می‌دهند.

- پرهیز از غم و سوگ:
در این ایام، شادی و نیایش توصیه شده و از گریه برای مردگان پرهیز می‌کنند، زیرا معتقدند غم، فروهرها را می‌آزارد.

باورهای مرتبط با فروردگان

- زرتشتیان معتقدند فروهرها (اجداد نیکوکار) در این ایام به جهان مادی سرکشی می‌کنند و برکت می‌آورند.
- این جشن با «همسپثمیدیه» (جشن پنجهٔ کوچک) و نوروز پیوند دارد و پایان چرخهٔ سال کهن را نشان می‌دهد.


۲. رحمت‌خوانی در فرهنگ ایرانی**
رحمت‌خوانی یا ختم روح آیینی است که در برخی مناطق ایران (به ویژه خراسان، سیستان و بلوچستان، و برخی نقاط مازندران) برای یادبود درگذشتگان برگزار می‌شود. این مراسم بیشتر ماهیت اسلامی دارد و با قرائت قرآن، دعا و صدقه همراه است.

چگونگی برگزاری رحمت‌خوانی

- ختم قرآن:
معمولاً در مساجد یا خانه‌ها، یک یا چند ختم قرآن برای آمرزش مردگان انجام می‌شود.

- دعا و ذکر:
روحانی یا فردی مذهبی، دعاهای خاص مانند «فاتحه»، «یسین» و «صلوات خاصه» می‌خواند.

- نذورات و صدقه:
غذاهایی مانند شیربرنج، حلوا یا نان و خرما پخته و میان مردم پخش می‌شود.

- گردهمایی خانوادگی:
خانواده‌ها پس از مراسم، دور هم جمع می‌شوند و خاطرات درگذشتگان را زنده می‌کنند.

تفاوت رحمت‌خوانی با فروردگان و عید مردگان
- ماهیت مذهبی: رحمت‌خوانی بیشتر تحت تأثیر اسلام است، در حالی که فروردگان ریشه در آیین زرتشت دارد.

- زمان برگزاری:
رحمت‌خوانی معمولاً در سالگرد وفات یا ایام خاصی مانند ماه رمضان برگزار می‌شود، اما فروردگان و عید مردگان زمان‌بندی سنتیِ مرتبط با نوروز و بهار دارند.

- مناطق رواج:
رحمت‌خوانی در مناطق شرقی و جنوبی ایران رایج‌تر است، در حالی که عید مردگان بیشتر در مازندران رواج دارد.

📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
{سیدمازندرانی}
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

نماد گوزن در فرهنگ و هنر کشورهای مختلف 🦌🦌🦌🦌

#فرهنگ_عامه
#سنتها #رسوم #آداب

#شاخ_گوزن 🦌🦌🦌🦌

نویسنده: الناز صفاجوئی

گوزن نماد چیست؟

نماد گوزن در فرهنگ و هنر کشورهای مختلف

بروزرسانی: 21 شهریور 1401

| زمان مطالعه: 4 دقیقه

اگر برایتان نماد گوزن در فرهنگ و هنر کشورهای مختلف سوال است که گوزن نماد چیست و می خواهید بدانید در هنرها و فرهنگ های مختلف چه مفاهیمی داشته و دارد، حتما این مطلب را تا پایان بخوانید.

هر حیوانی در هر فرهنگی نماد یک چیز بخصوص است. گوزن این حیوان زیبا و اساطیری، یکی از حیواناتی است که دارای نماد خاص در فرهنگ های گوناگون است. گوزن به اعضای خانوادهٔ گوزنیان (Cervidae) در راستهٔ جفت سمان گفته می‌شود. آن‌ها حدود ۲۷ تا ۲۸ میلیون سال پیش از گاو سانان جدا شدند و اکنون حداقل ۹۰ گونه زنده از آن‌ها در نقاط مختلف دنیا زندگی می‌کنند.

گذشتگان ما به گوزن نظری خاص داشتند و آن را وارد عالم هنر، شعر و موسیقی کردند. اگر می‌خواهید بدانید گوزن نماد چیست؛ در هر فرهنگی چه مفاهیمی دارد و شاخش نماد چه چیزی است ، حتما در این بخش با ما همراه شده و این مقاله را تا پایان بخوانید.


گوزن نماد چیست؟

نظریه‌های مختلفی از گذشته تا امروز وجود دارد و گوزن نقشی مرکزی در هنر‌های باستانی، فرهنگ و اسطوره‌های هیتی‌ها، مصریان باستان، سلت‌ها، یونانیان باستان و آسیایی‌ها داشته است. در ادامه با هر کدام آشنا خواهید شد.

۱) نماد گوزن در فرهنگ‌های مختلف

گوزن مظهر تیز پایی و طول عمر و وقار است و در باور‌های اساطیری نماد نیروی بدنی و قدرت در دویدن است. این حیوان برای اقوام هندو و اروپایی و آسیای مرکزی مقدس بوده، زیرا معتقد بودند هرجا که گوزن هست آب هم هست. همچنین در بیشتر آثار هنری گوزن‌ها کاربردی داشته اند.

گوزن صورتی از “آنو” خدای آسمان‌ها در تفکر بین النهرین و “سرونوس” خدای حامی شکارچیان اقوام سلتی بوده که صورت آدم و شاخ گوزن دارد.

در میان سرخپوستان هویچال مکزیک، گوزن حیوان اصلی مناسب برای قربانی به شمار می‌رفت.

در اساطیر یونان- روم گوزن نشان “آرتمیس” است که در نقش شکارچی ظاهر میشده و نماد یک مبارز بوده که به شرح زیر است:
این موجودات شاخدار مسحور کننده برای خدای ماه آرتمیس (لونا یا دایانا در زبان لاتین) مقدس بوده اند. گفته شده که آرتمیس بسیار آن‌ها را دوست داشته تا آنجا که یکی از آن‌ها را بعنوان دوست نزدیک خود نگه داشته است. آرتمیس یک الهه تنها بوده که تنها بودن در جنگل ها، با حیوانات و درختان عزیزش را انتخاب کرده است.
با این فرضیه دیدن گوزن به این معناست که در عوالم معنوی، شما جایگاه ویژه‌ای دارید و اینکه باید همچنان با بخشش، خلوص و بزرگی با این مشکلات روبرو شوید زیرا گوزن‌ها حتی موقعی که شکار می‌شوند نیز سرشان را بالا می‌گیرند و لبخند می‌زنند! در گذشته گفته می‌شد سعی کنید شبیه به گوزن باشید: بلند شوید و با مشکلات بدون از دست دادن زیبایی درونی تان، روبرو شوید و یک مبارز زیبای زندگی باشید!

در تمثیلات دوره رنسانس، گوزن نشانی از قوه شنوایی و یکی از ۵ حس شمرده می‌شود.

در چین باستان، گوزن‌ها دارای ویژگی‌های پزشکی شمرده شده و این باور وجود داشته که آلت تناسلی این حیوان دارای خواص ضد افسردگی است. همچنین در چین، عمر گوزن‌ها را هم‌پایه خدا می‌دانستند.
ادامه 👇👇

۲) نماد گوزن در تاریخ ایران

در ایران باستان نقش گوزن روی مهر‌ها نقش شده است؛ که البته در دوران اشکانی و ساسانی این اشکال بسیار زیاد شده. در این دوران اشکال گوزن بر مهر‌ها و پارچه‌های دوره ساسانی به کار می‌رفت. این نقش تجسم صحنه‌های دلاوری و نشان شاهی است که بر ساغر‌های نقره ای در دوره اشکانی به شکل گوزن ظاهر می‌شد.

وقتی در تاریخ کمی جلوتر آمدیم همچنان گوزن جایگاه خاصی در میان آدمیان داشت. گذشتگان معتقد بودند که وقتی با گوزن روبرو می‌شوی، شیفته شکوه و ظرافت حرکاتش شده و این حیوان می‌تواند انسان را برای لحظه ای میخکوب کند. پس گوزن سمبل عشق، زیبایی، شکوه، سرعت، تواضع، معنویت، خلاقیت و نگهبانی بوده است. یک حرف قدیمی جالب نیز وجود دارد که می‌گویند: اگر می‌خواهی به گوهر وجود خود دست‌یابی، از گوزن درونت سوال کن تا تو را به آن برساند.

۳) مفهوم نماد گوزن در دفینه یابی

باستان شناسان و کارشناسان دفینه یابی، نظریه‌های متفاوتی را برای نماد گوزن بیان کرده اند که به برخی از مهمترین آن‌ها اشاره خواهیم کرد:

گوزن نماد تقوا بوده و توصیف کننده رهبری، پیروزی، شادی و مردانگی است. علامت گوزن به وجود قبر یک زن هم اشاره دارد. اگر در معنای دفینه باشد به غار زیرزمینی یا دخمه پر پیچ و خم اشاره دارد یا امکان دارد مستقیما به پول و گنج اشاره کند. رد پای گوزن ماده، مسیر را نشان می‌دهد که معمولا این نوع علامات رو به روی نهر‌ها و کنار رودخانه‌ها دیده شده اند.

🦌شاخ گوزن نماد چیست؟
شاخ به تنهایی به صورت یک مفهوم مستقل است. پژوهشگران تاریخ و باستان شناس پیرامون شاخ پژوهش‌هایی داشته اند که نکات ارزشمندی راجع به این موضوع کشف کرده اند. جنس نر تمام گونه‌های گوزن به جز گوزن آبی شاخ دارد، اما در بیشتر گونه‌ها جنس ماده شاخ ندارد. شاخ گوزن‌ها تفاوت مهمی با سایر حیوانات شاخ دار مثل گاوسانان و کرگدن‌ها دارد. شاخ آن‌ها دائمی نیست و هر سال می‌افتد و به جایش شاخ جدیدی می‌روید.

شاخ‌های گوزن نماد خورشید بوده و اغراق در نمایش شاخ‌ها نشانه گله داری و کشاورزی است. شاخ گوزن با هلال ماه در ارتباط بوده و در بیشتر آثار هنری کاربرد داشت.

در دفینه یابی نشانگر وجود انبار زیرزمینی یا جان پناه است. گاهی هم نشان دهنده وجود دخمه‌های پر پیچ و خم است. شاخ گوزن گا‌ها نیز نماد برکت بوده است. اگر نقش یا حکاکی یا تندیس آهو، شاخ داشته باشد؛ ممکن است نمایانگر دفینه یک راهزن باشد. جهت دیدش و شکل پاهایش خیلی مهم بوده و ممکن است به یک ابزار الکترونیکی نیاز باشد.


حرف آخر

در این بخش با خواندن مقاله گوزن نماد چیست با مفاهیم گوناگونی که این حیوان در فرهنگ‌های مختلف از گذشته تا امروز داشته آشنا شدید. همانطور که دیدید گوزن نقش مهمی در هنر‌های باستانی و فرهنگ نمادشناسی داشته تا حدی که بعضی از باستان شناسان معتقدند دادن هدیه‌ای مثل شاخ گوزن چیزی مهمتر از یک رابطه‌ی تجاری یا اجتماعی ساده است.

در پایان باید بدانید که شما همچنین می توانید تعبیر و تفسیر گوزن در فال قهوه و حتی تعبیر خواب گوزن را در ستاره بخوانید و این نماد مثبت و مرموز را بیشتر بشناسید. لطفا نظرات و پرسش‌های خود را درباره این مقاله با ما و دیگر مخاطبان ستاره به اشتراک بگذارید.
🖊#الناز_صفاجوئی
"گوزن نماد چیست؟ نماد گوزن در فرهنگ و هنر کشورهای مختلف - ستاره" https://setare.com/fa/news/39537/%DA%AF%D9%88%D8%B2%D9%86-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%DA%AF%D9%88%D8%B2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%87%D9%86%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%AE%D8%AA%D9%84%D9%81/
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

نماد گوزن در تاریخ 🦌🦌🦌🦌

#فرهنگ_عامه
#سنتها #رسوم #آداب

#شاخ_گوزن 🦌🦌🦌🦌

نماد گوزن در تاریخ

Posted on تیر 4, 1399 by F Firouzbakht

مجسمه دکوری مدل گوزن

نماد گوزن و شاخ های آن در طول تاریخ زندگی بشر همواره مورد توجه و علاقه انسان ها بوده است.
از این نماد زیبا برای تزیین خانه ها و کاخ ها ، نشان بزرگی پادشاهان و رهبران ، و همچنین برای
جادو و خرافات استفاده های زیادی می شده است.
گوزن و شاخ هایش در بین مردم دنیا بسیار محبوب است و در اکثر کشور ها برای زیبایی
محل کار و زندگی خود از نماد گوزن در طراحی دکوراسیون داخلی استفاده می شود

از این حیوان زیبا در طول تاریخ همیشه به عنوان نماد قدرت ، شکوه ، جلال و بزرگی ، عشق، زیبایی ،
سرعت ، تواضع ، معنویت ، خلاقیت و نگهبانی استفاده شده است و مجسمه های سر این حیوان و
شاخ هایش به دلیل نماد های گفته شده همیشه محبوبیت زیادی در بین انسان ها داشته است .

شکار و انقراض

به دلیل علاقه زیاد انسان ها به این حیوان ، گونه های بسیاری از گوزن به دست انسان در اثر شکار
بی رویه منقرض شدند و بسیاری از گونه های آن نیز در معرض خطر انقراض قرار دارند.
از این حیوان و مخصوصا شاخ های آن به عنوان نماد و پرچم خیلی از حکومت ها استفاده شده است.

اگر در طبیعت با گوزن روبه‌رو شویم ، برای لحظه‌ای با دیدن شکوه و ظرافت حرکاتش میخکوب می‌شویم.
گذشتگان ما به گوزن نظری خاص داشتند و آن را وارد عالم هنر ، شعر و موسیقی کردند . می‌گویند اگر
می‌خواهی به گوهر وجودت دست‌یابی، از گوزن درونت سوال کن تا تو را به آن برساند.

گوزن در دوران باستان

در ایران باستان نقش گوزن و قوچ به تعداد کمتری روی مهرها نقش شده است و بیشتر در دوره اشکانی
و ساسانی بصورت مهر و یا اشکال ساغرهای طلایی است و بر پارچه های دوره ساسانی بکار میرفت .
این نقش تجسم صحنه های دلاوری و نشان (فر ) شاهی است که بر ساغرهای نقره ایی در دوره اشکانی
به شکل گوزن ظاهر میشد .
در ایران باستان برای نشان دادن شکوه و عظمت حکومت خود بر بالای تخت پادشاهی و نشیمنگاه پادشاه
ازشاخ گوزن استفاده می کردند.

در کشور های شرقی آسیا گوزن مظهر تیز پایی و طول عمر با ووقار است و در باورهای اساطیری گوزن
نماد نیروی بدنی و قدرت در دویدن است شاخ های آن نماد خورشید بوده و اغراق و بزرگنمایی در نمایش
شاخ ها بیانگر گله داری و کشاورزی است
شاخ های گوزن با هلال ماه در ارتباط بوده و هرجا که گوزن هست آب هم هست . برای اقوام هندو و
اروپایی و آسیا ی مرکزی گوزن حیوان مقدسی بوده و در بیشتر آثار هنری از نماد گوزن و شاخ هایش
الهام گرفته شده است.

در تفکر بین النهرین گوزن صورتی ( آنو ) خدای آسمان ها و ( سرونوس ) خدای حامی شکارچیان اقوام
سلتی بوده که در توصیف آن گفته اند که صورتش آدم و دارای شاخ گوزن بوده است.

مجسمه دیواری گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

مجسمه دکوری گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

گوزن های بابانوئل

در اروپا و هنگام کریسمس نماد گرایی گوزن بیشتر دیده می شود. بر طبق باور اساطیری اروپاییان بابانوئل
سوار بر کالاسکه ای که توسط گوزن هایی که پرواز می کنند حمل می شود و وقتی که زمان تغییر سال
می شود بابانوئل همراه با گوزهان پرنده خود نوید سال جدید را همراه با هدایای زیاد با خود می آورد .

در نقطه مقابل بابانوئل کرامپوس قرار دارد.
کرامپوس موجودی اساطیری و اهریمنی می باشد که دارای بدنی انسانی با پاها و شاخ های قوچ یا گوزن
می باشد. کرامپوس وقتی ظاهر می شود که انسانی در هنگام کریسمس از تازگی و آغاز سال جدید
خوشحال نشود و زندگی او همواره تکراری و پر از نا امیدی باشد.

گوزن در یونان

در اساطیر یونان – روم نیز گوزن نشان آرتمیس است که در نقش شکارچی ظاهر میشد در تمثیلات دوره
رنسانس نشانی از قوه شنوایی و یکی از 5 حس اصلی شمرده می شود.

این موجودات شاخدار مسحور کننده، برای خدای ماه آرتمیس ( لونا یا دایانا در زبان لاتین) مقدس بوده اند.
گفته شده که آرتمیس علاقه زاید الوصفی به گوزن ها داشته ، تا آنجا که یکی از آنها را بعنوان دوست نزدیک
خود میدانسته است . آرتمیس نماد یک الهه تنها بود که این تنها بودن در جنگل ها، با حیوانات و درختان عزیزش را
دوست میداشته .

دیدن گوزن، نماد آن است که در عوالم معنوی می دانند که چه به شما میگذرد و اینکه شما باید همچنان با
بخشش، خلوص، و بزرگی با این مشکلات روبرو شوید.

مجسمه دکوری گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

مجسمه دکوری مدل گوزن

برای خرید محصول بر روی تصویر کلیک کنید

کشتن گوزن مقدس

در متون باستانی در نکوهش شکار و کشته شدن گوزن سخنان و داستان های زیادی روایت شده است .
به دلیل اهمیت این حیوان کشتن گوزن را باعث نحسی و شومی می دانستند و اگر کسی گوزنی را می کشت
حتما تاوان و عقوبت این کار او را در بر می گرفت .
تنها کسانی که می توانستند گوزن را شکار کنند پادشاهان بودند که بعد از رسیدن به تخت پادشاهی برای به
دست آوردن شاخ گوزن می توانستند یک بار این حیوان را شکار کنند.
در فیلم کشتن گوزن مقدس اثر یورگوس لانتیموس نیز به همین موضوع پرداخته است .

گوزن ها حتی موقعی که شکار می شوند هم، سرشان را بالا میگیرند. مثل گوزنها باشید .

دفینه یابی با نماد گوزن

از نماد گوزن در زمینه دفینه یابی و رمز نگاری محل گنج و در زمان باستانیان نیز بسیار استفاده می شده است.
اگر در مسیر محل دفینه با نماد شاخ گوزن برخورد کنید به تعداد شاخ های گوزن فاصله تقریبی تا محل دفینه فاصله
می باشد.
سر گوزن بدون شاخ یا همان سر آهو نشان از طلسم و خطر در اطراف محل دفینه و گنج می باشد.
نماد و تمثیل گوزن کامل نشانه نزدیکی به محل گنج می باشد و اگر نقاشی و یا نماد پای گوزن را مشاهده کنیم به
معنی وجود گنج در آن نقطه می باشد.

ساعت دیواری گوزن TARUCA

ساعت دیواری گوزن

" گوزن در طول تاریخ | تفکرات و باورهای انسان درباره گوزن | وب سایت و فروشگاه لوتوس" https://lotusclock.com/%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%AF-%DA%AF%D9%88%D8%B2%D9%86/
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

شاخ گوزن و بز در معماری ایران 🦌🦌🦌🦌

#فرهنگ_عامه
#سنتها #رسوم #آداب

#شاخ_گوزن 🦌🦌🦌🦌

شاخ گوزن و بز در معماری ایران 🦌🦌🦌🦌

سلام
شاید خیلی از افراد برروی ساختمانهای قدیمی و سقاخانه ها نمادی از شاخ بز یا گوزن را دیده باشند اما دلیل آن را نمیدانند دراین مقوله به بخشی از باورهای گذشتگان اشاره میکنیم.

🦌نماد شاخ گوزن یا بز در معماری سنتی ایران، به‌ویژه روی ساختمان‌های قدیمی، مساجد، تکایا و سقاخانه‌ها، ریشه در باورهای اساطیری، آیینی و نمادین دارد. این نماد در مناطق مختلف ایران با مفاهیم گوناگونی پیوند خورده است.

🟢باورهای مرتبط با نماد شاخ گوزن یا بز
۱. نماد باروری و زایندگی:
- در فرهنگ‌های باستانی، شاخ گوزن و بز نماد باروری، قدرت حیات و برکت بوده است.
- در اساطیر ایران، بز (مانند بز کوهی یا پاژن۱) حیوانی مقدس و مرتبط با الهه آناهیتا (ایزدبانوی آب و باروری) دانسته می‌شد.

۲. حفاظت در برابر چشم زخم و نیروهای اهریمنی:
- برخی معتقد بودند که شاخ گوزن یا بز خاصیت دفع شر دارد و از ساختمان در برابر بلایا محافظت می‌کند.
- این باور در معماری مردمی ایران (به‌ویژه در سقاخانه‌ها) دیده می‌شود، جایی که شاخ به عنوان تمیمن (طلسم) نصب می‌شد.

۳. ارتباط با آیین‌های سوگواری و تعزیه:
- در برخی تکایا و حسینیه‌های قدیمی، نماد شاخ گوزن ممکن است به شهادت و قربانی اشاره داشته باشد، زیرا گوزن در ادبیات عرفانی گاه نماد سالک و شهید است.
- همچنین در تعزیه‌خوانی، برخی حیوانات (مانند بز یا گوزن) نماد شخصیت‌های خاص بودند.

۴. باقی‌مانده از آیین‌های پیش از اسلام:
- برخی پژوهشگران معتقدند این نمادها ممکن است بازمانده‌ای از آیین‌های مهرپرستی یا آناهیتا باشند که بعدها با مفاهیم اسلامی تلفیق شده‌اند.

🌍 مناطق رواج این نماد در ایران
- مناطق کوهستانی و شمالی:

در مناطق گیلان، مازندران و کردستان، شاخ گوزن و بز کوهی در معماری محلی بیشتر دیده می‌شود.
- مرکز و غرب ایران: در همدان، کرمانشاه، لرستان و فارس، این نمادها در سقاخانه‌ها و بناهای قدیمی حضور پررنگ‌تری دارند.
- مناطق کویری و مرکزی: در یزد و کاشان نیز نمونه‌هایی از تزئینات با طرح شاخ در معماری سنتی یافت می‌شود.

📝جمع‌بندی
نماد شاخ گوزن یا بز در معماری ایران ترکیبی از باورهای اساطیری، حفاظتی و آیینی است. این نماد هم به عنوان نشانه برکت و هم به عنوان طلسم محافظ کاربرد داشته و بیشتر در مناطق کوهستانی و غرب ایران رواج داشته است.
پاژن به بزکوهی اطلاق میشود ، خودرو لندروور را براساس قدرتش در عبور از راههای سخت پاژن نامیدند.

جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
🖊#سیدقاسم_صیادمنش (سیدمازنی)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜اتا مردی بیه بز داشته

#فرهنگ_عامه
#قصه_های_بومی
#اشعار_مازنی

📜اتا مردی بیه بز داشته

#مهندسی فرهنگی قزقانچای(سلیرستان)
https://eitaa.com/soltan_mohammadreza
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#فرهنگ_عامه
#قصه_های_بومی
#اشعار_مازنی

📜اتا مردی بیه بز داشته

اتا مردی بیه بز داشته - یک مردی بود که بز داشت

كلاه قرمز داشته -کلاه قرمز داشت

اتا کچه راغون داشته - بصاعتش به قدر یک قاشق چوبی روغن بود

همه شو مهمون داشته - (با همان بضاعتش) هرشب بساط مهمانی می گرفت

هر جا شیئه گ و ز خرده
باکله ره با پوست خرده
پیر زنای قرقری
وک دینگوئه لاقلی
وک بکَُرده بم پری
وک بیه برمه گلی
وک بورده شاه پلی
شاه داشته نماز کرده
خد ره ول و راس کرده
چک چک ره دراز کرده
شه ریشِ ره مقراض کرده
شاه بته جان خاخر
برمه نكن ثوابه
وچون ه دل كبابه
وچون بوردنه گدایی
نیتنه پول شاهی
بئیرن قند و چایی
مِرِه بَزِنی شونگ کِمِّه
شه می ره افشون کِمِّه
گلدسته نازِ گِرِه
گوشواره سازِ گِره
ها سگ سگا، ها كیش كیش
گ.و.ز به رضی خان ریش
احد دوش فیهِ
لِخ لِخ كردا دشیه
همه گتنه وه كیه؟
مارجان گته مه شیه
پلا خره شی یه
مه کلور قوریه-مه زحمت بکشیه

+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم شهریور ۱۳۹۳ ساعت 21:11 توسط محمد اصغری
"اتا مردی بیه بز داشته" http://lafour.blogfa.com/post/143
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌊آبشار ترز سوادکوه

#لفور
#آبشار_تِرِز

✍به نظر می‌رسد آبشار تِرِز (یا تِرِس) که مدنظر شماست، در منطقه لفورِ سوادکوه در استان مازندران قرار دارد. این آبشار در دل جنگل‌های انبوه و زیبای هیرکانی واقع شده و یکی از جاذبه‌های طبیعت‌گردی شمال ایران است.

اطلاعات کلی آبشار تِرِز لفور (سوادکوه):

۱. موقعیت جغرافیایی:

- استان: مازندران
- شهرستان: سوادکوه
- بخش: لفور روستای شارقلت(منطقه‌ای جنگلی و کوهستانی)
- نزدیک‌ترین روستا: روستای شارقلت**لفور** شیرگاه
- مختصات حدودی:
- عرض جغرافیایی: ۳۶°۱۲′ شمالی
- طول جغرافیایی: ۵۲°۵۰′ شرقی
*(برای مسیریابی دقیق‌تر، از اپلیکیشن‌هایی مانند گوگل مپ یا نرم‌افزارهای مسیریابی محلی استفاده کنید.)*

۲. راه دسترسی:

- از تهران یا قائم‌شهر:
- مسیر اصلی: جاده فیروزکوه یا هراز به سمت شیرگاه و سپس بخش لفور.
- پس از رسیدن به شیرگاه، باید به سمت روستاهای لفور حرکت کنید.
- بخشی از مسیر ممکن است خاکی یا نیاز به پیاده‌روی در جنگل داشته باشد. چالش اصلی آبشار عبور از رودخانه هست که دوسال قبل پل دسترسی براثر سیل تخریب شد و الان یک پل چوبی که از تنه دودرخت است وجود دارد که عبور از آن سخت و نیازمند تمرکز بالایی است آب رودخانه در این فصل زیاد و در وسط رودخانه ارتفاع آب به 70سانت هم میرسد که سرعت زیاد آب کار را برای عبور سخت میکند.
#قابل توجه مسئولین محلی مخصوصا اداره میراث فرهنگی و گردشگری برای ایجاد حداقل امکانات.

۳. ارتفاع آبشار:

- ارتفاع تقریبی آبشار حدود ۱۰ تا ۱۵ متر است.
- این آبشار در میان صخره‌ها و جنگل‌های پوشیده از درختان راش و بلوط قرار دارد.

۴. ویژگی‌های آبشار و منطقه:

- طبیعت اطراف: جنگل‌های هیرکانی، هوای خنک و مرطوب،درکنار آبشار اصلی زیر صخره خالی و در سقف آن هم قندیلهای کوچک آهکی قرار دارد که زیبایی خاصی رادارا میباشدهمراه باچشم‌اندازهای سرسبز.

- بهترین زمان بازدید:
بهار و تابستان (به‌ویژه اردیبهشت تا شهریور).
- امکانات محلی: در برخی فصول، ممکن است غرفه‌های محلی برای استراحت وجود داشته باشد، اما بهتر است آب و غذای کافی همراه داشته باشید.

📌اگر قصد سفر دارید، حتماً از راهنمایان محلی کمک بگیرید، چون برخی مسیرها ممکن است علامت‌گذاری نشده باشد. همچنین، از لباس و کفش مناسب برای پیاده‌روی در جنگل استفاده کنید.
📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🏔غار دیوچاه لفور مازندران

🏔غار دیوچاه لفور مازندران

#لفور
#غار
#دیوچاه

✍غار دیوچاه یکی از جاذبه‌های طبیعی و اسرارآمیز منطقه لفور در شهرستان سوادکوه، استان مازندران است. این غار در دل جنگل‌های انبوه و کوهستانی این منطقه قرار دارد و به دلیل موقعیت خاص و افسانه‌های محلی، معروف است.

💠ویژگی‌های غار دیوچاه:
- موقعیت جغرافیایی: این غار در ارتفاعات لفور واقع شده و دسترسی به آن نیازمند پیاده‌روی و راهپیمایی در مسیرهای جنگلی است.
- ساختار غار: دهانه غار نسبتاً تنگ است و داخل آن دارای حفره‌ها و چاله‌های عمیق است که به آن حالتی مرموز می‌دهد.
- افسانه‌ها: در باورهای محلی، این غار را محل سکونت دیوها یا موجودات افسانه‌ای می‌دانند و داستان‌های مختلفی درباره آن نقل می‌شود.
- طبیعت اطراف: منطقه لفور به دلیل جنگل‌های سرسبز، رودخانه‌ها و چشمه‌های زلال، مقصدی عالی برای طبیعت‌گردان و ماجراجویان است.

اگر قصد بازدید از این غار را دارید، بهتر است با راهنمای محلی همراه شوید و تجهیزات مناسب مانند چراغ قوه، کفش مناسب کوهنوردی و لباس گرم به همراه داشته باشید.

غار دیوچاه در منطقه لفور از توابع شهرستان سوادکوه در استان مازندران قرار دارد. برای دسترسی به این غار، باید به سمت روستاهای لفور بروید.

💠 آدرس دقیق و مسیر دسترسی:
۱. مسیر اصلی:
- از جاده فیروزکوه به سمت شیرگاه یا زیرآب (مرکز سوادکوه) بروید.
- پس از رسیدن به شیرگاه، به سمت منطقه لفور حرکت کنید (جاده لفور معمولاً از شیرگاه یا آلاشت قابل دسترسی است).
- در منطقه لفور، به سمت روستاهای ارفع‌ده، كسلیان یا واشی بروید (غار دیوچاه در نزدیکی این مناطق قرار دارد).

۲. نقطه شروع پیاده‌روی:
- پس از رسیدن به آخرین روستاهای قابل دسترسی با ماشین (مانند ارفع‌ده یا منطقه کسلیان)، باید پیاده‌روی را آغاز کنید.
- مسیر پیاده‌روی ممکن است بین ۱ تا ۳ ساعت بسته به نقطه شروع، طول بکشد.

۳. موقعیت جغرافیایی (مختصات GPS):
- تقریبی: 35.9886° N, 52.8764° E (برای یافتن دقیق‌تر، بهتر است از راهنمای محلی کمک بگیرید).

💠 نکات مهم برای بازدید:
- راهنما محلی: به دلیل مسیرهای جنگلی و احتمال گم شدن، همراهی با یک راهنمای آشنا به منطقه ضروری است.
- تجهیزات: چراغ قوه قدرتمند، کفش مناسب کوهنوردی، لباس گرم و آب آشامیدنی همراه داشته باشید.
- امنیت: داخل غار چاله‌های عمیق و خطرناک وجود دارد، بنابراین احتیاط کنید.

اگر قصد سفر دارید، پیشنهاد می‌کنم از اهالی محلی لفور یا گروه‌های طبیعت‌گردی استان مازندران کمک بگیرید. 😊

📌غار زیرزمینی دیوچاه در منطقه لفور (شهرستان سوادکوه شمالی، استان مازندران) و نزدیک روستای شاهکلا واقع شده است. این غار در دل جنگل‌های انبوه و زیبای منطقه غوزک رودبار قرار دارد و یکی از جاذبه‌های طبیعی و ناشناخته این ناحیه محسوب می‌شود.

💠 ویژگی‌های غار دیوچاه:
- موقعیت: در نزدیکی روستای شاهکلا و در منطقه‌ای به نام غوزک رودبار.
- دسترسی: برای رسیدن به این غار باید مسیری جنگلی و نسبتاً دشوار را طی کرد.
- ساختار: یک غار طبیعی با دهانه‌ای نسبتاً تنگ و فضای داخلی مرموز که احتمالاً دارای چاه‌های عمیق و حفره‌های زیرزمینی است.
- نامگذاری: نام دیوچاه (به معنای چاه دیو) نشان‌دهنده افسانه‌ها و باورهای محلی درباره این غار است.

📝 نکات مهم برای بازدید:
- امنیت: این غار ممکن است برای افراد عادی خطرناک باشد و نیاز به تجهیزات غارنوردی دارد.
- راهنما: بهتر است با افراد محلی یا گروه‌های مجرب غارنوردی هماهنگ شود.
- طبیعت اطراف: منطقه لفور و غوزک رودبار دارای جنگل‌های سرسبز و چشم‌اندازهای زیبایی است که ارزش گردشگری دارد.
درپایان از دوستان ،مخصوصا دوستانیکه در لفور سکونت دارنداگر اطلاعات دقیقتری دارند خواهشمندم که این اطلاعات را تکمیل کنند.
البته ارفع ده که در بالا به آن اشاره شد 30کیلومتربعد از پل سفید در سمت راست جاده قرار دارد و قله ارفع کوه مشهور و از اهداف کوهنوردان میباشد، با این توصیف احتمالاً دو تا دیوچاه در منطقه سوادکوه وجود داره و شاید هم دیو چاه غوزک رودبار ارتباط زیر زمینی آن تا ارفع ده ادامه داشته باشدکه نیازمند افراد حرفه ای غارنورد هست تا وضعیت آن مشخص شود.
ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜تو نویسنده‌ی داستان زندگی خودتی پس چیزی بنویس که بهش افتخار کنی

یادت نره:
بالاخره یه روزی، همه‌ی ماها
تبدیل می‌شیم به یه خاطره
یه روایت، یه قصه تو ذهن آدم‌ها.
این یعنی اون‌چیزی که ازت می‌مونه
نه پولته، نه ظاهرت، بلکه چیزیه
که بودی، تأثیریه که گذاشتی
و مسیریه که ساختی.

📌زندگی رو طوری بساز که وقتی
تبدیل به یه داستان شدی
کسی دلش بخواد اونو تعریف کنه
و بقیه با شنیدنش یه احساسی
در درونشون بیدار بشه.

📜تو نویسنده‌ی داستان زندگی خودتی پس چیزی بنویس که بهش افتخار کنی.

🗣 #مصطفی_برقبانی ✍

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📩تپوری | تپوری ها

📩نظرات
#تپوری

📩دکتر جلیل قیصری
١٦:٠٩ - ١٤٠٠/١٠/٣٠
سلام قوم تپوری ارتباطی با قوم سکایی ندارد و جز اقوام بومی شمال ایران است. ویکی پدیا چون توسط مردم عادی ویرایش میشود دارای مطالب غلط هست هم ترجمه ها و مطالب دارای اشتباهات فاحش هستند. ضمنا نام این قوم در تمام منابع یونانی و رومی و ایرانی و انگلیسی بصورت تپوری و تپیری هست و ما قومی به نام قوم تپور نداریم بلکه قوم تپوری داریم.
با تشکر

📩تپوری تبری طبری مازنی مازرونی
٠٥:٠٩ - ١٤٠١/١٢/٢٩
قوم تپوری قومی که امروزه تبری یا مازرونی نامیده میشوند و بیش از چهار هزار سال قدمت دارند.

📩محمود سپایانی
١٥:٤٩ - ١٤٠٢/٠٢/١٦
امروز متوجه شدم ایرانی ترین ایرانیم ریشه در قوم تپور دارم و به تپوری بودن می بالم.

📩نوشین
١٤:٣٠ - ١٤٠٠/١٠/١٤
طبق گفته مورخین تپورها قومی غیر آریایی بودند و هیچ مورخی به پارسی بودن یا ماد بودن یا سکایی بودند یا آریایی بودن تپورها اشاره ای نکرده است.

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#تپوری_ها
#تپوری

📩محمد شمس ناتری
٠٨:٠٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٥

تپور ها قومی ایرانی تبار در شمال ایران بودند. کتزیاس در مورد فتوحات آشوریان در مرز های فلات ایران به سه قوم هیرکانی و تپور و کادوسیان اشاره میکند که در شامل میزیستند و آشوریان سرزمین این سه قوم را فتح نمودند. هرودوت از قوم تیبار ( تپور ) در کنار قوم مار ( مارد ) در ساتراپ نوزدهم نام می برد. هرودوت مارد ها را به عنوان یکی از طوایف پارس معرفی میکند. پولیبیوس مارد ها را ساکن مارگانیا در مرو معرفی میکند و کوه های تپوری را در نزدیکی دریای هیرکانیا شناسایی میکند. پلینی از قوم تپور به عنوان قومی ساکن کنار دریای هیرکانی نام میبرد. آریان نیز به چهار قوم هیرکانی و تپور و آمارد و کادوسیان نام میبرد و می نویسد فرادات حاکم تپورها با اسکندر صلح می کند و اسکندر آمارد ها را شکست میدهد و سرزمین آمارد به سرزمین تپور ها الحاق میشود. به گفته استرابون تپور ها در کنار آمارد و کادوسیان نامشان به عنوان کوهنشین های شمال البرز یاد شده است وی گروه دیگری از تپورها را بین دربیک ها و هیرکانی ها و دسته دیگر را بین هیرکانیا و آریا و گروه دیگر کنار آناریاکه ها سکونت داشتند و به اعتقاد استرابون سرزمین تپوری ها و ری و دروازه های کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که به سرزمین پارت الحاق شدند. بطلمیوس نیز تپور ها را در دو منطقه شناسایی می کند گروهی را ساکن سرزمین اسکیت ها میداند و گروه دیگر از تپور ها را در شمال قومس از منطقه الیماس تا رودخانه چرینداس شناسایی میکند که رودخانه چرینداس در شرق مازندران واقع شده بود. خاراکسی نیز اشاره میکند که فرهاد اشکانی در البرز سرزمین های تپوریه و امارد و هیرکانی را فتح میکند و امارد ها به خاراکس تبعید میکند و گروه دیگری از تپور ها را در سرزمین امارد جایگزین آمارد های پارسی تبار میکند.

نام طبرستان از قوم تپور گرفته شده است. موسی خورنی مورخ ارمنی عصر ساسانی نیز به سرزمین طبرستان تپرستان می گوید و سبئوس نیز در کتاب تاریخ ارمنستان از سرزمین تپرستان نام میبرد و در سکه های اسپهبدان طبرستان نام تپورستان روی سکه ها حک شده است.
پس از اسلام قوم تپوری به قوم تبری و قوم طبری تغییر شکل داد و جریر طبری از سکنه طبرستان با عنوان طبریان یاد می کند و نامی اصفهانی نیز در عصر زندیه از مردم مازندران با عنوان طبرسان یاد میکند. یعقوبی قوم تبر را از نسل یافث بن نوح معرفی میکند و یاقوت حموی نیز مردم جبال یعنی ری و قزوین و مردم موقان یعنی سکنه شمال اردبیل را از نژاد طبرستان یاد می کند که منظور همان نژاد طبری و تپوری هست.
امروزه نیز مردم طبرستان و قوم طبری به دو دسته مازرونی و کوهی تقسیم می شوند. سکنه جلگه را مازرونی و سکنه کوه را کوهی می گویند.
امروزه اقوام طبری که ریشه در قوم تپور دارند در استان های شمالی مانند گلستان و مازندران و گیلان و استان های ریشته کوه البرز همچون سمنان و تهران و البرز و قزوین سکونت دارند و بخشی نیز به علت تبعید در استان های زنجان و همدان و کرمانشاه و اصفهان و فارس و کرمان و یزد و خوزستان سکونت دارند و گروهی دیگر نیز به علت کار در استان های خراسان و هرمزگان و بوشهر و قم و اردبیل و اذربایجان شرقی و سیستان و بلوچستان و خراسان شمالی حضور دارند.
مردم طبرستان دارای حکومت هایی همچون فرادات تپوری در عصر هخامنشی و اسکندر بودند و در دوران اشکانیان تا اواسط عصر ساسانیان طبرستان توسط خاندان تپوری گشناسپ اداره میشد و این خاندان تا زمان بهرام شاه بر گیلان و دیلم نیز سلطه داشتند و از دوران قباد ساسانی حکومت گشنسپ شاهان تپورستان برچیده شد و قدرت به کاووس ساسانی رسیده و سپی خاندان های زرمهریان و کارنوندیان و باوندیان به قدرت رسیدند که در باوندیان و استنداران طبرستان در قرن پنج تا هفتم بر دیلم و گیلان و گرگان و ری سلطه یافتند و این نواحی تحت اداره طبرستان بود و بعدها قدرت طبرستان به چلاویان آمل و مرعشیان رسید که تا عصر شاه عباس صفوی بر طبرستان حکومت نمودند.
در غار هوتو بهشهر که بخشی از خاک قوم تپور بوده آثار ۱۲ هزار سال مربوط به انسان های مدرن یافت شده است که نشان از قدمت قوم تپور دارد البته برخی آثار ۷۵ هزار ساله نیز در غار هوتو بهشهر یافت شده ولیکن مربوط به انسان مدرن نیست زیرا انسان مدرن ۵۰ هزار سال پیش از افریقا وارد آسیا شده است و این آثار مربوط به انسان های نئاندرتال و انسان راست قامت هست که منقرض شده اند.
کاسی ها قومی زاگرس نشین در غرب ایران بودند که کاسایی ها و کوسایی ها و کوسی ها بازماندگان این قوم در زمان هخامنشیان و اسکندر بودند که سکنه لرستان و خوزستان و چهارمحال و بختیاری از نسل این قوم هستند.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜پیشینه قوم تپوری |  📜تپورستان و تپور در کجا ریشه دارد؟

📜قوم تپوری

    پیشینه قوم تپوری | تپورستان و تپور در کجا ریشه دارد؟

    📜تپورستان و تپور در کجا ریشه دارد؟

    دین نام تپه های خاکی گنبدی شکل ساخته انسان است که به طور پراکنده در مازندران و به ویژه اطراف ساری و در مکان های مختلف وجود داشته اما با ظهور عصر ماشین و به کمک بولدوزر و لودر، بسیارشان منهدم و به اصطلاح تسطیح شده اند...

    مازندنومه؛ سرویس فرهنگی و هنری، درویش علی کولاییان:

    معنای واژه تپور را در ارتباط با اصطلاحات کهن در زبان مردم باید جُست و قبل از هر چیز توجه به آئینی باید داشت که در قرون اولیه قبل از میلاد، با ورود شالیکاران مهاجر به بخشی از شمال ایران، جایی که بعدها مازندران نام گرفت، اشاعه پیدا کرد. شاخص ترین مراسم متعلق به آن آئین، نوعی ریاضت و مشارکت همگانی در ایجاد تپه های خاکی گنبدی شکل بود که گاهی با ابعادی عظیم ساخته می شدند .


    در مازندران به ویژه در حوزه تجن این تپه ها موسوم به "دین" بوده مردم هنوز چنین نامی را برای آن ها قائلند. دین نام تپه های خاکی گنبدی شکل ساخته انسان است که به طور پراکنده در مازندران و به ویژه اطراف ساری و در مکان های مختلف وجود داشته، اما با ظهور عصر ماشین و به کمک بولدوزر و لودر، بسیارشان منهدم و به اصطلاح تسطیح شده اند .

    هنوز توضیح درستی از چگونگی ایجاد این آثار کهن و باستانی از سوی مورخان و باستان شناسان ایرانی در جایی ثبت نشده است. به گمان نگارنده این آثار، نشانه هایی از تمدن مردمی مهاجر و بودایی است که یک هزار و اندی سال قبل از ظهور اسلام به شمال ایران آمدند و آغازگر تمدن برنج در این ناحیه شدند .

    در فرهنگ بودیسم آ ن زمان ها بنا کردن تپه های گنبدی شکل، بر روی بقایایی که مقدس شمرده می شد مرسوم ، نام آن تپه ها استوپا stupa بوده است. گفته می شود ده ها هزار آثار از این دست همزمان با رونق آئین بودا در مناطق بودایی نشین جهان ، س از گرویدن آشوکا بزرگترین پادشاه تاریخ هند به این آئین، احداث شد.

    ساخت بعضی از آن تپه های گنبدی شکل، نیازمند تلاش هزاران کارگر و مستلزم ده ها سال متمادی کار بوده است. مردم مازندران در آن عصر، با انجام کارهایی نظیر نزد باقی ایرانیان شهره بوده اند و تپه های خاکی ساخته دست شان که گه گاه با ابعادی عظیم ساخته می شدند به همراه سنت های اجتماعی حول آن تپه ها، شاخص هویت شان در محدوده امپراطوری ایران شد .

    باید دید مردمی که آن نوع ریاضت را پذیرا می شدند چه نام و چه عنوانی به خود اختصاص داده اند؟

    ریاضت آئینی و مشارکت مشتاقانه در آن ، به سنسکریت taporata (تپورَتا) و معنای taporthIya (تپورتی ) نیز نزد همان مردم مهیا شدن به قصد ریاضت بوده است . اگر به وقت ریاضت ، ماه در آسمان و آسمان مهتابی بود لقب taporAja (تپوراجا ) به ماه آسمان داده می شد.

    همچنین نکته با اهمیت اینکه سنسکریت taporAzi تپورازِ ، انباشتن ریاضت ها برروی هم است. در این اصطلاح جزء آخر ( rAzi رازِ )اشاره به روی هم انباشتن و برپا نمودن تپه است. سنسکریت rAzikR رازکِرِ به معنای ساختن تپه و برروی هم انباشتن است و tapo ( تپو )به معنای ریاضت و کشیدن سختی است.

    مشاهده می شود که تپور جزء آغازین واژه های متعدد با اهمیت در آئین آن مردم ، به ویژه واژه taporAzi تپورازِ در میان آن واژه ها از همه نمایان تر است.

    بدین ترتیب پدیداری لفظ ) taporتپور ) در عصری اتفاق افتاذه است که سلوکیان و سپس اشکانیان بر منطقه استیلا داشته اند .و آن زمانی بود که یکی دو قرن از ظهور بودا می گذشت .

    برپایی استوپا و عبادت آن تپه های گنبدی شکل ، توسط نه گروهی خاص از مردم مثلاً راهبان بودایی، بلکه از سوی عامه مردم بوده است.

    دیگر جنبه های زندگی، نظیر تجارت و خرید و فروش و بازار که در کنار استوپا (تپه ) جریان داشت باعث میشد تا لفظ تپور شاخص هویت مذهبی و قومی مردمی شود که خود فرقه ای در میان بوداییان بوده ، شاید قبل از مهاجرت به شمال ایران ؛ در عصر اوج گرفتن آیین بودا ، آنها به این نام شناخته میشدند . پیداست بعد ها به مرور زمان و با اصلاحات پیش آمده و تضعیف بودیسم که برهمنان و فرقه های دیگر هندو بر آن پای می فشردند ،آن سنت ها متحول شدند .

    در عصر ساسانیان نام تپورستان و بعد از آن، در دوران اسلامی نام تبرستان برای بخشی مهم از سواحل جنوبی دریای مازندران باقی ماند .


    دین تپه - جمنان، قائمشهر ( دین معروف به گردکوه ارتفاع آن به هفتاد متر می رسد - به نقل از بخش اول جلد چهارم کتاب " از آستارا تا استار آباد - دکتر منوچهر ستوده )


    منبع :
    Cologne Digital Sanskrit Lexicon (from Monier-Williams' 'Sanskrit-English Dictionary 2008 )

    به نقل از کتاب مازندرانی و سنسکریت کلاسیک چاپ دوم ، تالیف درویش علی کولاییان ) در دست انتشار )

    • دیدگاه ها
    • بیان دیدگاه

    • طبری ریکا تپوری ریکاپاسخ به این دیدگاه303

      شنبه 2 بهمن 1400-17:23

      مازندرانی ها تنها قومی ایرانی هستند که برای هویت قومی خودشونو ارزشی قائل نیستند. کردها متحد هستند لرها متحد هستند ترک و فارس و گیل و تالش متحد هستند ولی طبری های مازندران متحد نیستند که هیچ علیه خودشونم هستند. بخاطر همینه هر کی از راه میرسه به طبری و مازندرانی توهین میکند‌.

      • علیپاسخ به این دیدگاه618

        شنبه 12 شهريور 1401-15:6

        این نظر شماست و به نظر من واقعی نیست

      • تپوری هاپاسخ به این دیدگاه330

        يکشنبه 5 دی 1400-2:54

        تپوری ها قومی غیر آریایی بودند که به گفته بطلمیوس از دیلم تا رودخانه چرینداس یعنی بابلرود سکونت داشتند.
        تپورئی ها هم تیره ای دیگر از تپوری ها بودند که در مارگانیا یعنی مر در خاک اسکیتیا سکونت داشتند.
        تپورها ماد و پارس و سکایی نبودند و غیر آریایی محسوب میشدند.
        استرابون تپورها را سکنه کوه های ماد در غرب مازندران و هیرکانی در شرق مازندران و منطقه گرمسار و ری و خراسان و اذربایجان و ارمنستان میداند.
        سایر مورخین تپورها را سکنه شمال ایران و سرزمین ماد دانستند.

        • سارویپاسخ به این دیدگاه1615

          سه شنبه 30 آبان 1396-4:45

          درود یک تپه به نام دین تپه در کنار شهرک فرهنگیان قرار دارد.

          • پاسخ به این دیدگاه624

            چهارشنبه 1 آذر 1396-13:6

            درود به شما ، از توجه تان متشکرم . کولاییان

          • تپورپاسخ به این دیدگاه4218

            دوشنبه 29 آبان 1396-2:47

            متاسفانه این مقاله بیشتر حالت افسانه وار داره و با منابع موجود درباره تپور ها همخوانی نداره . چونکه اگر جناب آقای کولائیان یک بررسی ساده میکردند و تنها کافی بود که منابع ایرانیکا درباره تپوران رو نگاه کنند تا ببینند که نام تپور ها در جغرافیای بطلمیوس و نقشه بطلمیوس از سرزمین های سکایی و جغرافیای استرابو و در کتاب آناباسیس اسکندر نوشته آریان و در کتاب تاریخ اسکندر نوشته کورتیوس رفوس کويینتوس مشهور به کوینت کورس آمده . پس تناقض های این مقاله با واقعیت های تاریخی این هست که اولا بطلمیوس صراحتا تپور ها رو سکایی گفته و سکنه سرزمین های سکایی در آسیای میانه و نقشه بطلمیوس بخوبی نشون میده این مطلب رو و استرابو تپور ها رو سکنه جایی میان هیرکانی و هرات عنوان کرده و ایرانیکا اونجا رو همون مرو باستان قلمداد میکنه که اشکانی نشین بوده و ایرانیکا این رو نشونه کوچ این قوم از شرق و به غرب میدونه یعنی از ۀسیای میانه ایرانی نشین به فلات فعلی ایران. تناقض بعدی هم این هست که تپور ها بنابر کتاب تاریخ ایران کمبریج ول 3 از پرثوه یا همون سرزمین پهلو به منطقه کوچ کردند که این اتفاق طبق تاریخ و اشاره راولسون در دوران فرهاد یکم اشکانی و بعد از شکست آماردها بدست فرهاد بود و نقشه دولت یونانی بلخ نام تپور رو نشون میده و حتی در گزارش آریان هست که اسکندر ساتراپ تپور ها رو جدا از آمارد ها تاسیس کرده پس تپورستان پیش از ساسانیان وجود داشته و تناقض بعدی این هست که تپور ها بنابر کتاب تاریخ اسکندر نوشته کویینتوس رومی در قالب یک لشگر هزار نفره کماندار در ارتش داریوش سوم و در جنگ گوگمل حضور داشتند و درست شبیه همین روایت در کتاب آناباسیس اسکندر آریان مورخ هست . پس این قضیه هند و سانسکریت و دوره ساسانیان کاملا مردود هست چونکه قبایل سکایی در دوران هخامنشیان جزیی از ارتش هخامنشی بودند و مسکن شون آسیای میانه بوده . واقعا جای سوال هست که چرا آقای کولاییان تا این حد به هند علاقه دارند و دوست دارند همه چیز مازندران رو به هند و سانسکریت بچسبونند . این مقاله واقعا متناقض و بی منبع هست .

            • احمدپاسخ به این دیدگاه219

              پنجشنبه 2 آذر 1396-0:15

              مازندنومه شما هم سانسور میکنید؟مگه ناسزا گفتم که چاپ نکردید.دوست عزیز همه ی جوامع برای پیشرفت نیاز به متحد دارن و چه متحدی بهتر از هند با سلمان خان و آمیتا چاخان،چی ببخشید باچان

              • درویش علی کولاییانپاسخ به این دیدگاه732

                چهارشنبه 1 آذر 1396-11:7

                دوست عزیزم همه نقل قول هاتان درست جز آنجا که ساسانیان را بی دلیل به موضوع وارد نموده اید . در نوشتار نام ساسانیان فقط در ارتباط با کاربرد واژه "تپورستان " آمده است . قرن ها بعد از ماجرای مهاجرت شالیکاران یا تپوران به شمال ایران ساسانیان بر ایران حاکمیت پیدا می کنند .
                چند نکته را به شما یادآور می شوم : اصطلاح آسیای میانه یا وجه دقیق تر آن آسیای مرکزی ، جغرافیایی است که شمال پاکستان و کشمیر را نیز شامل است . به عبارت دیگر مناطقی از هند باستان را در بر می گیرد . زمانی (قرون اولیه قبل از میلاد ) بخشی مهم از افغانستان امروز نیز متعلق به هند باستان بوده است . نکته دیگر این که سکایی بودن لزوماً اشاره نیست به قومی که فقط در بیرون از مرز های هند باستانی سکونت داشتند . نکته دیگر این که سکایی بودن به معنای بری بودن از آیین بودا نیست سکایی بودن اشاره به آیین نیست . تیره و نژاد های گوناگونی از مردم جهان به آیین بودا بوده و هنوز هم هستند . سر انجام این که مرز های سیاسی و جغرافیایی امپراطوری هخامنشی پیش از شکل گرفتن امپراطوری بزرگ شمال هند البته به شبه قاره هند می رسید و در امپراطوری بزرگ هخامنشی همه اقوام به یک آیین نبوده اند . پس حضور تپوران در قشون سلاطین هخامنشی نباید برایتان عجیب جلوه کند . از توجه شما به مطلب تشکر می کنم .

              • پاسخ به این دیدگاه2210

                يکشنبه 28 آبان 1396-15:4

                صاحب مقاله! کلهم اجمعین اشتباه از وجود این برداشت کردن
                از یک باستان‌شناس بپرسید تا درباره تپه‌ها بهتون یاد بدن.

                جامخانه

                  پیامبر اکرم (ص):نشان منافق سه چیز است: ۱-سخن به دروغ بگوید. ۲-از وعده تخلف کند. ۳ -در امانت خیانت نماید.

                  • کد خبر : 1834
                  • تاریخ انتشار : 2024/02/18نسخه چاپی :
                  • اندازه فونت :

                  پیشینه قوم تپوری

                  📜پیشینه قوم تپوری

                  با قوم تپولی یا قوم تپورئی اشتباه نشود.
                  تپوری(tapuri) یا تپیری (tapyri) (به یونانی: Τάπυροι) قومی باستانی و از اقوام ایرانی‌تبار ساکن در سرزمین ماد و سرزمین طبرستان در جنوب دریای مازندران بودند و تیره‌هایی از این قوم در نواحی همچون هیرکانیا، ماد کوچک، پارت و البرز سکونت داشتند. نام این قوم در کتیبه‌های ایلامی به‌صورت تپیر (tepir) ذکر شده است. به گفته برخی محققان، تپوری‌ها قومی گسترده پیش از آریایی‌ها بوده‌اند که به وسیله‌ی اقوام مهاجر ایرانی به نواحی کوهستانی البرز عقب رانده شدند. برخی از محققان دیگر مدعی‌اند، تپوری ها را از بومی‌های استان مازندران و نواحی آن از زمان قبل از آمدن آریان‌ها به ایران می‌دانند.

                  ویلیام اسمیت در فرهنگ لغت جغرافیای یونان و روم می‌نویسد : تپورها قومی بودند که محل سکونت آنها در دوره‌های مختلف تاریخ به نظر می‌رسد در امتداد فضای وسیعی از کشور از ارمنستان به سمت شرق تا آمودریا گسترش یافته بود. استرابون آنها را در کنار دروازه‌های کاسپین و ری، در پارت و بین دربیک و هیرکانی و همراه با آماردی‌ها و سایر مردم در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران قرار می‌دهد که آخرین دیدگاه یعنی سکونت در امتداد سواحل جنوبی دریای مازندران مطابق نظر کوینت کورس و دیونیسوس و پلینی هم می‌باشد. بطلمیوس در جایی آنها را در زمره اقوام سرزمین ماد به حساب می‌آورد و در جایی دیگر آنها را به مارگیانا نسبت می‌‌دهد. تپوری‌هایی که در پلینی و کوینت کورس به آنها اشاره می‌کند شکی در آن نیست که ناحیه کنونی طبرستان نام خود را از آنها گرفته است. آلیان توصیف عجیبی از تپوری‌هایی که در ماد زندگی می‌کردند ارائه می‌دهد.

                  بطلمیوس به دو قوم متفاوت با نام های شبیه به یکدیگر در دو منطقه متفاوت اشاره کرده است. بطلمیوس قوم اول را تپوری نامیده‌است که در سرزمین ماد و در جنوب دریای مازندران سکونت داشتند و قوم دوم را تپورئی نامیده‌است که در سرزمین سکستان سکونت داشتند. طبق نظر دانشنامه ایرانیکا منشا تپورئی‌ها به کوه‌های سرزمین هیرکانی می‌رسید و تپوری‌های جنوب دریای مازندران اجداد تپورئی‌ها بودند و مهاجرت تپورئی‌ها از کوه‌های هیرکانی به سمت سرزمین سکستان بود.

                  به گفته کتزیاس قوم تپوری مطیع نینوس حاکم آشور بودند. به گفته آریان گروهی از قوم تپوری در عصر هخامنشی و اسکندر در میان هیرکانیا و آمارد سکونت داشتند و اسکندر سرزمین آمارد را به قلمرو فرادات حاکم تپوری ضمیمه کرد.دانشنامه ایرانیکا نیز در مقاله مردمان باستانی ایران، در ارتباط با قوم تپور به گزارش‌های بطلمیوس و استرابون و آریان (مورخ) یونانی و کوینت کورس مورخ رومی استناد کرده‌است.

                  استرابون اقوام کادوسی، آماردی، تپوری و کرتی را به عنوان اقوام کوچنده و غارتگر نام برده است که در شمال سرزمین ماد زندگی می‌کردند. کتزیاس اشاره می‌کند که سرزمین های تپوری، کادوسی و دربیک توسط آشوریان فتح شد.

                  اخیراً نام قوم تپوری توسط «وتر هنکلمن» (Wouter Henkelman) به همراه دپوراپ قومی ایلامی در دو متن از متون و الواح بایگانی‌های اداری تخت جمشید مربوط به دوره هخامنشی ذکر شده بود شناسایی شده اند. در یک مورد (pf0856) در هفت ماه اول سال ۲۴ حکومت داریوش (۴۹۸ قبل از میلاد) به جیره‌هایی به کارگران نوجوان تپوری داده شد اشاره شده است در حالی که در مورد دیگر (fn-nn-2458) مربوط به سال ۲۷ حکومت داریوش (۴۹۵ قبل از میلاد) نام قوم تپوری ثبت شد.

                  نقشه دولت یونانی بلخ همزمان با شاهنشاهی اشکانیان و پس از اخراج قوم آمارد از حاشیه جنوبی کاسپین. نام سرزمین Tapuria در جنوب دریای تپورستان دیده می‌شود.


                  تاریخ

                  موقعیت تپوری‌ها (Tapuri) در قرن دوم قبل از میلاد، از شرق سپیدرود تا هیرکانیا

                  نقشه سرزمین سکاستان منتسب به بطلمیوس اثر ژاکوپ آنجلو مترجم قرن پانزدهم. سرزمین قوم تپورئی (Tapurei) یکی از تیره های قوم تپوری در این نقشه دیده میشود.

                  📜قلمروی تپوری ها (Tapuri) در سرزمین ماد جنوب دریای مازندران
                  در پیوند با تاریخ مردم طبری، باید به این نکته توجه داشت که پیشینه اطلاق نام منطقه کوهستانی طبرستان به منطقه جلگه‌ای مازندران پس از سرایش شاهنامه بوده‌است و در نگاشته‌های پیش از شاهنامه فردوسی، نامی از مازندران در دست نیست و تاریخ نگاران یونانی و رومی، در گزارش‌های تاریخی در عصر آشوریان، هخامنشیان، اسکندر و اشکانیان، نام آن سامان را تپوریا قید کرده‌اند. چنانچه در دوران ساسانیان آن را تپورستان خوانده‌اند و پس از یورش عرب‌ها در منابع ایرانی و عربی، به طبرستان معرب شده‌است. همچنین بسیاری از استادان شاهنامه‌شناس در اینباره کتاب و مقالاتی ارائه کرده‌اند. مانند کتاب «پژوهشی در شاهنامه» نوشته دکتر حسین کریمان، ادیب و لغت‌شناس و مورخ معاصر و استاد دانشگاه شهید بهشتی که در باب تفاوت مازندران شاهنامه فردوسی با مازندران امروزی نوشته شده‌است.

                  مردم مازندرانی یکی از اندک شمار اقوام ایرانی‌تبار هستند که امروزه از هویت و نام باستانی قومیت ایشان، در جغرافیای یونانی و رومی چون جغرافیای بطلمیوس و استرابون و همچنین گزارش مورخان یونانی و رومی چون آریان و کوینت کورس، نامی بر جای مانده‌است.

                  نظریه استپ؛ مهاجرت اقوام آریایی (هندواروپایی) از ۴۰۰۰ هزارسال تا ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد انجامید. ایران به طور کلی تحت تأثیر مهاجران هندواروپایی قرار گرفت.
                  طبق نظریه مدل استپ مردمی که امروزه مازندرانی یاد می‌شوند یک گروه زبانی-فرهنگی می‌باشند که حاصل امتزاج و اختلاط موج بزرگی از مهاجرت نژاد قفقازی (آریایی‌ها) با بومی‌های طبرستان مانند تپوری‌ها و آماردها می‌باشد. نظریه استپ (کورگان) معتبرترین نظریه است که درباره مهاجرت اقوام هندواروپایی مطرح شد. نام طبرستان معرب نام تپورستان بوده و به پیشینه یکی از اقوام ایرانی‌تبار با نام تپور (تیبارین)، که در حاشیه جنوبی دریای مازندران ساکن بودند بازمی‌گردد. قومی ایرانی‌تبار که در جغرافیای بطلمیوس و جغرافیای استرابون و همچنین در کتاب آناباسیس اسکندر نوشته آریان مورخ یونانی و گزارش کوینت کورس و در هیستوریای هرودوت و همچنین در آثار پولیبیوس و پلینی از این قوم یاد شده‌است.

                  📜از قوم طبری با نام‌های تپوری، تپیری، تیپار، تیبارین، تیبرانی، تبری و طبریان یاد شده‌است.

                  هرودوت(۴۸۴–۴۲۵ ق. م)، در کتاب «هیستوریای»، در زمینهٔ پرداخت‌های ساتراپ‌های امپراتوری هخامنشی به داریوش، از مردمان موشی (moschie)، تیبارین (تپور)(tibarenie)، ماکرون(macrones)، موزیکان (mossynoekie)، و مار (آمارد)(mares) در ساتراپ نوزدهم نام برده‌است.

                  به گفته آرنولد جی. توینبی تیپار و تیبارین در عصر هخامنشی صورت دیگر از نام قوم تپوری هستند و تمامی این اقوام همچون قوم تپوری در تپورستان اقوام کوه‌نشین (به یونانی: tapouroi) بودند. تیپارها و موسخی‌ها (موشی‌ها) دارای فرمانده واحد بودند و ماکرون‌ها با موزیکان‌ها فرمانده واحد داشتند و مارها با کلخی‌ها فرمانده واحد داشتند. تیپارها و ماکرون‌ها و موسخی‌ها (موشی‌ها) با ساز و برگ موسخی رژه میروند.
                  به گفته کتزیاس (۴۴۱–۳۹۲ق. م) نینوس پادشاه آشور تپوریان را مطیع خویش کرد. کتزیاس از قوم تپوری در کنار هیرکانی و کادوسی به عنوان یکی از نواحی نام می‌‌برد که توسط نینوس پادشاه آشور فتح شدند. به گزارش کتزیاس: از سرزمین‌های واقع در دریا و دیگر سرزمین‌های هم مرز با آن‌ها، نینوس مصر و فنیقیه را تحت سلطه خود درآورد، سپس سیلسیرا، کیلیکیه، پامفیلیه و لیکیه، و همچنین کاریا، فریگیه و لیدیه. به‌علاوه، او ترود، فریگیه را در هلسپونت، پروپونتیس، بیتینی، کاپادوکیه و همه ملل بربر که در سواحل پنتوس تا تنائیس ساکن هستند تحت کنترل خود قرار داد. او همچنین خود را حاکم سرزمین‌های کادوسی، تپوری، هیرکانی، درانگی، دربیکی، کارمانی، کورمنایی و بورکانی و پارت کرد. او هم به پارس و هم به سوزيانا و كاسپين حمله كرد، همانطور كه ​​می گويند، گذرگاه‌های بسيار تنگی وارد آن می‌شوند، به همين دليل به عنوان دروازه‌های کاسپین شناخته می‌شوند. بسیاری از ملل کوچکتر دیگر را نیز تحت سلطه خود درآورد، که صحبت درباره آنها کار طولانی خواهد بود. اما از آنجا که حمله به باکتریا دشوار بود و شامل بسیاری از مردان جنگجو بود، پس از زحمت و تلاش بیهوده، او جنگ با باکتریا را به زمان دیگری موکول کرد و نیروهای خود را به آشور بازگرداند و مکانی را برای تأسیس یک شهر بسیار بزرگ انتخاب کرد.

                  پولیبیوس (۲۰۵–۱۲۵ ق. م) در کتاب خود، آنجا که از دشت هیرکانیه صحبت می‌کند، اشاره دارد که خارج از مرزهای شرقی (سرزمین ماد)، دشتی بیابانی وجود دارد که تا کوه‌های تپوریه می‌رسد که از دریای هیرکانیه خیلی دور نیست. پولیبیوس می نویسد: ماد در آسیای مرکزی قرار دارند و به عنوان یک کل به آن نگاه می شود، از نظر وسعت و ارتفاع رشته کوه‌های خود نسبت به سایر مناطق آسیا برتری دارد. باز این مشرف بر کشور برخی از شجاع ترین و بزرگترین اقوام است. زیرا در خارج از مرز شرقی خود دارای دشت بیابانی است که پارس را از پارت جدا می کند. این مشرف به دروازه های کاسپین (caspian gate) است و تحت فرمان آن است و تا کوه‌های تپوری (mountains of the Tapyri) که فاصله زیادی با دریای هیرکانی ندارند، ادامه دارد.

                  به گفته آریان (۸۶ میلادی) مورخ یونانی گروهی از تپور‌ها بین هیرکانیا و آمارد ساکن بودند که اسکندر مقدونی پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به ساتراپ تپورستان که والی آن فرادات فرمانده قوم تپور بود ضمیمه کرد.

                  به گفته پلینی ملت‌هایی که در اطراف دریای هیرکانی قرار گرفته اند: در شرق کاسپی منطقه ای واقع شده است که با نام آپاورتن (Apavortene) شناخته می‌شود. جایی که به دلیل حاصلخیزی منحصر به فرد خود، داریوم (Dareium) نامیده می‌شود. سپس به سراغ ملتهای تپوری (Tapyri)، آناریاکه(Anariaci)، استائورس (Staures) و هیرکانی (Hyrcani) می آییم.

                  در کتاب ۶، فصل ۱۴، بخش ۱۲ از جغرافیای بطلمیوس(۹۰–۱۶۸ میلادی) که دربارهٔ سرزمین‌های سکاها در آسیای میانه هست، از تیره‌ای از این قوم به عنوان قومی ساکن در سرزمین‌های سکایی یاد شده‌است. بطلمیوس این دسته از تپورها را در سرزمین سکایی دانست. در شمال شرق نقشه بطلمیوسی که ارائه شده، نام قوم تپور (tapurei) دیده می‌شود. بطوریکه در همین نقشه به روشنی می‌توان دید، فاصله این تیره از تپورها (tapurei) که در سزمین سکاها ساکن هستند با سرزمین گروه دیگری از تپورها (tapuri) که در جنوب دریای مازندران سکونت دارند زیاد است. به گفته بطلمیوس به سمت شرق کوه‌های تپوری (tapuris mountains) و سرزمین سکستان (scymbi scythae) مردم تپوری (tapurei) ساکن هستند.
                  دو نقشه از کتاب جغرافیای ششم بطلمیوس بخش سرزمین‌های سکایی و دیگری نقشه‌ای از تپورستان در دوران اشکانیان که ضمیمه شده‌است. نام و محل اسکان قوم تپور در این نقشه‌ها مشخص شده‌است.

                  بطلمیوس(۹۰–۱۶۸ میلادی) در کتاب ۶، فصل ۲، بخش ۶ از جغرافیای خود که دربارهٔ سرزمین ماد هست، از تیره دیگری از قوم تپور یاد کرده که در شمال قومس (choromithrena) و منطقه الیماس (elymais) تا سرچشمه رود چرینداس (charindas river) (رودخانه چرینداس در شرق مازندران واقع شده است) در سرزمین ماد ساکن بودند. بطلمیوس می نویسد سرزمین قومس (choromithrena) تا پارت ادامه می‌یابد و در شمال آن الیمایس (helymais) هست، از آنجا تا سرچشمه‌های رودخانه چرینداس (charindas) مناطقی هستند که تپوری‌ها (tapuri) ساکن هستند.

                  استرابون(۶۳ ق. م) اقوام تپوری را در کنار اقوام آمارد به عنوان اقوام کوهستان نشین در شمال کشور یاد می‌کند. استرابو می‌نویسد: تمام مناطق این کشور به استثنای بخشی به سمت شمال که کوهستانی و ناهموار و سرد است و محل زندگی کوهنشینانی به نام کادوسی (Cadusii) و آماردی (Amardi) و تپوری (Tapyri) و کرتی (Cyrtii) و سایر مردمان دیگراست، حاصلخیز است.

                  استرابون(۶۳ ق. م) اعتقاد دارد نواحی تپور و ری و دروازه کاسپین بخشی از سرزمین ماد بود که اشکانیان بر آن سلطه یافتند و می‌نویسد: مناطقی از کشور پارت، قومس (Comisene) و خوار (Chorene) است و می‌توان گفت کل منطقه ای است که تا دروازه کاسپین (Caspian Gates) و ری (Rhagae) و تپوری (Tapyri) گسترش می‌یابد، که قبلاً متعلق به ماد بود.

                  استرابون(۶۳ ق. م) در قسمتی دیگر جایگاه تپورها را بین هیرکانی‌ها و دربیک‌ها معرفی می‌کند و می‌نویسد: گفته می‌شود که تپوری‌ها (Tapyri) بین دربیک‌ها (Derbices) و هیرکانی‌ها (Hyrcanians) زندگی می‌کنند.

                  📜در جغرافیای استرابون گروهی از قوم تپور به عنوان قومی ساکن میان سرزمین هیرکانی و سرزمین آریا یاد شده‌ است.

                  استرابون(۶۳ ق. م) گروهی دیگر از تپورها را ساکن کنارهٔ دریا هیرکانی معرفی می‌کند و از تپورها به عنوان قومی در کنار آناریاکه‌ها (شرق گیلان) نام می‌برد. استرابون می‌نویسد: موقعیت اقوام در حوالی دریای هیرکانی در شرق کاسپی … به اقوام تپوری (Tapyri)، آناریاکه (Anariaci)، استاورس (Staures) و هیرکانی (Hyrcani) می‌رسیم.

                  استرابون(۶۳ ق. م) اقوام ساکن در حاشیه جنوبی دریای مازندران و غرب هیرکانی را بدین گونه نام می‌برد: تپوری‌ها (Tapyri) بین هیرکانی‌ها و آریایی‌ها زندگی می‌کنند و در یک مدار در اطراف دریا پس از هیرکانی‌ها (Hyrcanins)، آماردی‌ها (Amardi) و آناریاکه (Anariacae) و کادوسی‌ها (cadusi) و آلبانی‌ها (albani) و کاسپی‌ها (Caspii) و ویتی‌ها(viti) و شماری دیگر از مردمان، تا جایی که به سکاها (scythians) می‌رسیم و از سوی دیگر به سرزمین هیرکانی و دربیک‌ها (Derbices) هستند، کادوسیان در مرز ماد و ماتیانی و پایین پرخوآتراس هستند.

                  استرابون(۶۳ ق. م) تپورها را ساکن پنج مکان متفاوت می‌داند. وی گروهی از تپورها را به عنوان کوهنشین‌های شمال کشور در کنار آمارد نام می‌برد.وی گروه دیگری از تپورها را میان هیرکانی‌ها و دربیک‌ها نام می‌برد.وی دسته دیگر تپورها را میان هیرکانی‌ها و آریا نام می‌برد. وی دسته دیگر از تپورها را در ماد نام می‌برد و مکان دسته دیگر از تپورها را در کنار آناریاکه‌ها می‌داند.

                  📜کیپر در کتاب جغرافیای قدیم خود تپورها را شعبه‌ای از اقوام آمارد می‌داند.

                  به گفته احمد کسروی طبرک نام دو دژ معروف در ری و اصفهان می‌باشد، یکی دژ طبرک در نزدیکی اصفهان و دیگری کوه طبرک در نزدیکی ری است شکل درست آن تپورک است و شکی نیست که هنگامی این دو مکان، نشیمن دسته‌هایی از قوم تپور بوده است.

                  به گفته یحیی ذکا در «کاروند کسروی» آورده‌است: آماردان یا ماردان، در زمان لشکر کشی اسکندر مقدونی به ایران، این تیره در مازندران نشیمن می‌داشتند و آن هنگام هنوز قبایل تپوران به آنجا نیامده بودند ولی سپس چنان‌که از گفته‌های استرابون پیداست در آذربایجان و ارمنستان و پارس و دیگر جاها پراکنده شدند.

                  تپورها تا عصر هخامنشی از بابل تا گرگان می‌زیستند و به گفته تئودور نلدکه و یوزف مارکوارت، خاک تپورها در بخش جنوبی تپورستان خاوری بوده که آن را پاتشوارش (پتشخوارگر) نام نهاده بودند.

                  فرادات حاکم تپورهای بخش شمالی تپورستان (دشت و هامون) بوده که با اسکندر مصالحه نمود و تپورهای بخش جنوبی تپورستان (کوهپایه و کوهستان) فرمانروای دیگری داشتند که حاضر به مصالحه با اسکندر نبودند و در نهایت فرادات بر سرزمین تپورهای کوهستان و آماردها دست یافت.

                  📜به اعتقاد یوزف مارکوارت تپوری‌ها در زمان اسکندر در آمارد ساکن شدند.

                  در نقشه‌ای که پومپونیوس میلا در سال ۴۵ میلادی ترسیم نمود طبرستان با نام تیبرانی در کرانه جنوبی دریای مازندران ذکر شده‌است. دراین نقشه به ترتیب از شرق به غرب اسامی آماردی، کادوسی، هیرکانی و تبیرانی در ساحل جنوب دریای خزر آمده‌است که تیبرانی همان قوم تپور یا تبر می‌باشد.

                  لاتیشف به نقل از دیونیس اسکندرانی مورخ قرن دوم میلادی اقوام اطراف دریای مازندران را بدین ترتیب نام می‌برد: سکاها، اون‌ها، کاسپ‌ها، کادوس‌ها، آلبان‌ها، ماردها، تپورها و هیرکانی.

                  به گفته ویلفرد مادلونگ، تپورها که در ابتدا در قسمت جنوب شرقی منطقه زندگی می‌کردند، در اوایل تحت تسلط هخامنشیان قرار گرفتند، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف ری اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. بطلمیوس در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. دیلم بخش کوهستانی گیلان بود.

                  به گفته واسیلی بارتلد تپوری‌ها در قسمت جنوب شرقی ولایت سکونت داشتند و در قید اطاعت هخامنشیان درآمده بودند و آماردها مغلوب اسکندر مقدونی و بعد مغلوب اشکانیان شدند و اشکانیان در قرن دوم ق.م آنها را در حوالی ری سکونت دادند و اراضی سابق آماردها به تصرف تپوری‌ها درآمد و بطلمیوس در شرح دیلم یعنی قسمت شرقی گیلان در ساحل بحر خزر فقط از تپوری‌ها نام می‌برد.

                  دانشنامه ایرانیکا نواحی یاد شده در گزارش استرابون را در امتداد دروازه کاسپین (شهر بندری دربند یا Caspian Gates) و شهر باستانی ری (در جغرافیای یونای Rhaga) می‌داند که در سرزمین ماد واقع بوده‌است و چنین نتیجه‌گیری کرده که بنابر این گزارش، دسته دیگری از قوم تپور در آن نواحی گسترده شده بودند. طبق نظر دانشنامه ایرانیکا کوه‌های داخلی ساحل هیرکانی «کوه‌های تپوری» (Tapurian mountains) نامیده می‌شد، سپس مردم آنجا، در کوه‌های بین دربیک و هیرکانی ساکن شدند و تپورها به سمت دروازه کاسپین (دربند قفقاز) و راگا (ری) در ماد گسترش یافتند. این تپورهای غربی (قفقاز) می تواند نتیجه یک تقسیم قومی در شمال رود اترک (مرز هیرکانیا و داهه) دانست. و شاید تپورهای سرزمین هیرکانی نیای گروه دیگر از تپورئی‌ها باشند که ساکن سرزمین سکاها بودند و باقی مانده تپورها به شرق و جنوب به سوی مارگانیا (محدوده بین هیرکانیا و آریا) حرکت کردند و گروه دیگر به سمت رودخانه تجن به سمت آریا حرکت کردند. به اعتقاد دانشنامه ایرانیکا تپوری‌های کاسپین (قفقاز) می‌تواند نشان دهنده مهاجرت بعدی به سمت غرب در امتداد بزرگراه اصلی شرق به غرب از مارگانیا باشد. این گروه از تپورها هزار سرباز برای جنگ گوگمل تهیه کرده بودند. ظاهرا تپورها با هیرکانی‌ها در یک صف قرار گرفتند. اسکندر بعدها تپورها را مطیع خود ساخت و وقتی اسکندر وارد شد و تپورها توسط یک ساتراپ جدا (ساتراپ تپور) اداره می‌شدند و آماردها نیز به آنها واگذار شدند.

                  احسان یارشاطر در کتاب تاریخ ایران کمبریج در صفحه ۷۶۶ چاپ ۱۹۸۳، تپوری‌ها قومی خوانده است که در دوران فرهاد یکم اشکانی، از پرثوه (Parthyene) به مناطق مرکزی جنوب دریای خزر (مازندران کنونی و حوالی آن) کوچانده شدند و تپورها با قوم آمارد، در همسایگی غربی‌شان، درآمیخته شد و با هضم در جوامع آریایی، قومیت کنونی مازندرانی را تشکیل دادند. اسدالله عمادی ادعای کوچ قوم تپور از پرثوه به مازندران را رد می‌نماید و می‌گوید پیش از آنکه اشکانیان به قدرت برسند تپورها در مازندران ساکن بودند و کراتر فرمانده یونانی از سرزمین آنها گذشت. نظر مورخان یونانی نیز موافق با نظر اسدالله عمادی می‌باشد و کتزیاس مورخ یونانی عصر هخامنشی سرزمین تپوری را همان مازندران می‌داند و سرزمین تپوری را سرزمینی ما بین هیرکانی و کادوسی معرفی می‌کند و پولیبیوس نیز کوه‌های تپوری را همان کوه‌های مازندران میداند و به این کوه بین دروازه کاسپین (گرمسار) و دریای هیرکانی اشاره می‌کند و استرابون به سرزمین تپوری در نزدیکی ری و دروازه کاسپین (گرمسار) اشاره می‌کند و آریان و کوینت کورس در شرح جنگ های اسکندر مقدونی و هخامنشیان به یک ساتراپ به نام ساتراپ تپوری در حاشیه دریای مازندران اشاره می‌کنند که سرزمین آمارد نیز به آن ضمیمه شده بود.

                  📜به گفته گای لسترنج شمس‌الدین مقدسی مورخ قرن چهارم از رودی با نام طیفوری (تیپوری) در ولایت گرگان یاد کرده‌است.
                  همچنین هاپلوگروپ R1a که مشخصه تبار پدری آریایی های وارده به ایران است،تنها حدود ۹٪ در مازندران وجود دارد.

                  🔎تپورها در عصر آشوریان
                  به گفته کتزیاس (۴۴۱–۳۹۲ق. م) نینوس پادشاه آشور تپوریان را مطیع خویش کرد.کتزیاس از قوم تپور در کنار هیرکانی و کادوسی به عنوان یکی از نواحی نام می‌‌برد که توسط نینوس پادشاه آشور فتح شدند. به گزارش کتزیاس: از سرزمین‌های واقع در دریا و دیگر سرزمین‌های هم مرز با آن‌ها، نینوس مصر و فنیقیه را تحت سلطه خود درآورد، سپس سیلسیرا، کیلیکیه، پامفیلیه و لیکیه، و همچنین کاریا، فریگیه و لیدیه. به‌علاوه، او ترود، فریگیه را در هلسپونت، پروپونتیس، بیتینی، کاپادوکیه و همه ملل بربر که در سواحل پنتوس تا تنائیس ساکن هستند تحت کنترل خود قرار داد. او همچنین خود را حاکم سرزمین‌های کادوسی، تپوری، هیرکانی، درانگی، دربیکی، کارمانی، کورمنایی و بورکانی و پارت کرد. او هم به پارس و هم به سوزيانا و كاسپين حمله كرد، همانطور كه ​​می گويند، گذرگاه‌های بسيار تنگی وارد آن می‌شوند، به همين دليل به عنوان دروازه‌های کاسپین شناخته می‌شوند. بسیاری از ملل کوچکتر دیگر را نیز تحت سلطه خود درآورد، که صحبت درباره آنها کار طولانی خواهد بود. اما از آنجا که حمله به باکتریا دشوار بود و شامل بسیاری از مردان جنگجو بود، پس از زحمت و تلاش بیهوده، او جنگ با باکتریا را به زمان دیگری موکول کرد و نیروهای خود را به آشور بازگرداند و مکانی را برای تأسیس یک شهر بسیار بزرگ انتخاب کرد.

                  🔎تپورها در عصر هخامنشیان
                  آریان مورخ یونانی ترکیب سپاه هخامنشی در جنگ گوگمل را چنین آورده است: باختری‌ها، سغدی‌ها و هندی‌های مجاور باختر به فرماندی بسوس والی باختر بودند. ساک‌ها که از سکاهای آسیایی و مستقلند ولی متحد داریوش می‌باشند و تحت فرماندهی ماباسس هستند. هندی‌های کوهستان تحت فرماندهی برسائت والی رخج بودند. سوارهای پارتی، هیرکانی و تپوری تحت فرماندهی فراتافرن بودند. مادی‌ها، کادوسی‌ها و سکاها تحت فرماندهی آتروپات بودند. سکنه دریای سرخ را اُرُن‌توبات و آریوبرزن و اکسی‌نِس اداره می‌کردند. بر شوشی‌ها و اوکسیان اُگزاتر پسر آبولیتاس ریاست داشت و بر بابلی‌ها، سی‌تاکیان و بر کاریان، بوپار ریاست داشت. ارمنی‌ها به سرداری اُرونت و میثروس‌تِس بودند و کاپادوکی‌ها به سرداری آری‌آرسِس بودند و سل سوریان و بین النهرینی ها به فرماندهی مازه والی بابل بودند.
                  آریان در مورد آرایش جنگی چنین آورده است: در جناح چپ سواره نظام غربی و دهایی و رخجی صف بسته بودند و نزدیک آن سواره نظام و پیاده‌نظام پارسی که با هم مخلوط بودند. در جناح راست سل سوریان، اهالی میانرودان، مادی‌ها، پارتی‌ها، سکاها و پس از آن تپوری‌ها و هیرکانی‌ها ایستاده بودند. در قلب، داریوش با تمام خانواده و نجبای ایران قرار گرفته بود و هندی‌ها و کاریان و آناپاست‌ها و تیراندازان آمارد در اطراف او بودند.

                  بنابر گزارش کوینت کورس مورخ رومی، ۱۰۰۰ سواره نظام تپوری در جنگ گوگمل و در ارتش داریوش سوم هخامنشی حضور داشتند.

                  🔎نبرد تپورها با اسکندر
                  کوینت کورس می‌نویسد: در همسایگی هیرکانیا مردمی می‌زیستند که موسوم به ماردها بودند. اینها حاضر نشدند رسولانی نزد اسکندر فرستاده و تمکین کنند. این قضیه بسیار به اسکندر گران آمد و گفت: خیلی غریب است که یک مشت مارد نمی‌خواهند مرا فاتح بدانند. پس از آن از قشون خود عده ای از سپاهیان زبده برداشته و قصد ماردها حرکت کرد و در طلیعه صبح مقابل آنها پدید آمد. ماردها بلندی‌ها را اشغال کرده بودند و اسکندر پس از جنگ آنها را از مواقعشان براند. بر اثر این احوال آنها به داخل مملکت خود عقب نشستند و دهات همجوار به دست مقدونی‌ها افتاد. ولی پس از آن حرکت قشون مقدونی به درون ولایت آنها دچار مشکل گردید، توضیح آنکه جنگل‌های وسیع و کوه‌های بلند در اینجا زیاد بود و بومی‌ها جلگه‌ها را هم با استحکاماتی سد کرده بودند.

                  کوینت کورس این استحکامات را چنین شرح میدهد: تپوری‌ها مخصوصا (به عمد) درختان را خیلی نزدیک به هم کاشته اند. پس از آنکه این درختها قدری نشو و نما کرد، ماردها جوانه‌های درختان را با دست در خاک فرو میبرند و هر یک از جوانه‌ها جوانه‌های دیگری را بیرون می‌دهد ولی تپوری‌ها نمی‌گذارند جوانه‌ها به‌طور طبیعی برویند بلکه آنها را بهم نزدیک کرده گره میزنند و بعد این ترکه ها دارای برگهای ضخیم میگردد تمام این زمین را فرو می‌گیرد. بدین ترتیب از جوانه‌ها و شاخ و برگ‌های آنها دامی مانند تور ایجاد شده تمام راه را مسدود می‌دارد. برای حرکت قشون اسکندر چاره ای جز استعمال تبر نبود ولی آنهم در مقابل سختی درختان که از گره‌های زیاد و از شاخه های درهم دویده حاصل شده بود به کار نمی‌آمد.

                  از طرف دیگر تپوری‌ها در پناه استحکامات خود به مقدونی ها باران تیر می‌باریدند. بالاخره اسکندر امر کرد که این جنگل ها را از هر طرف احاطه کنند و اگر روزنه‌ای یافتند حمله برند. مقدونی‌ها چنین کردند و چون محل را نمی‌شناختند اغلب مقدونی‌ها راه را گم کردند. در این احوال تپوری‌ها اسب اسکندر که بوسیفال نام داشت را ربودند. اسکندر چون این اسب را خیلی دوست می‌داشت در خشم فرو رفت جارچی فرستاده، تهدید کرد که اگر اسب او را پس ندهند به احدی امان نخواهد داد. پس از این تپوری ها اسب را به او رد کردند با وجود این اسکندر امر کرد درختان را بیندازند از کوه خاک آورده روی جوانه‌ها و شاخ و برگ‌ها بریزند. مقدونی‌ها به اجرایی امر اسکندر پرداختند و تپوری‌ها چون دیدند استحکامات آنها بدین ترتیب خراب خواهد شد فرستاده‌ای فرستادند و تمکین کردند. پس از آن اسکندر فرادات را حاکم آنها قرار داده و به اردوی خود برگشت.

                  فرادات حاکم تپورهای بخش شمالی تپورستان (دشت و هامون) بوده که با اسکندر مصالحه نمود و تپورهای بخش جنوبی تپورستان (کوهپایه و کوهستان) فرمانروای دیگری داشتند که حاضر به مصالحه با اسکندر نبودند و در نهایت فرادات بر سرزمین تپورهای کوهستان و آماردها دست یافت.
                  نبرد آماردها با اسکندر
                  آریان مینویسد: اسکندر با هیپاسپیست‌ها و تیراندازان آگریانی و دسته های سنوس و آمین‌تاس و کمانداران سواره و نیمی از سواره نظام به ولایت ماردها رفته و اسرای زیاد گرفت و اکثر اشخاصی را که جنگ کرده بودند کشت. چون محل‌های این مردم سخت و به علاوه این ولایت فقیر است هیچ مرد جنگی قبل از اسکندر به اینجا نیامده بود. فاتح ناگهان از ولایت آنها گذشت و قبل از اینکه متوجه شوند بر آنها تاخت. این مردم به جاهای سخت کوه‌ها پناه بردند و اسکندر در آنجا هم بر ماردها فایق آمد و پیروز شد. ماردها فرستاده‌ای فرستادند و مطیع اسکندر گشتند. اسکندر ولایت ماردها را به به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.

                  🔎فرادات حاکم تپورها در عصر اسکندر
                  فرادات فرمانده قوم تپور در نبرد هخامنشیان و یونانیان و همچنین والی تپورستان در عهد خشیارشاه و اسکندر مقدونی می‌باشد. به گزارش لوسیوس فلاویوس آریان گزنفون مورخ یونانی زمانی که اسکندر به ولایت هیرکانیا رفت قشون خود را سه قسمت کرد؛ قسمتی که از همه زیاد تر بود با خود به زادراکرات برد و قسمت دیگر را با کراتر به مملکت تپوری‌ها (تپوری‌های ساکن در هیرکانیا) برد و قسمت سوم را به سرداری اری گیوس مأمور بود که با بار و بنه و خارجی‌ها حرکت کند. پس از اینکه اسکندر از معابر هیرکانیا گذشت وارد زادراکرات (ساری یا استراباد) شد در اینجا کراتر به او رسید. در این هنگام ارته باذ با سه پسر خود که نامشان سوفن و آریو برزن و ارسام بود نزد اسکندر آمد. فرادات فرمانده تپوری‌ها و نمایندگان یونانی‌های اجیر هم با اینها آمدند. اسکندر ارته باذ را به احترام پذیرفت و فرادات را فرمانده تپورها و والی تپورستان ابقا کرد.

                  پس از آنکه اسکندر وارد شهر آروس گردید و کراتر و اریگسوس را در اینجا یافت. آنها فرادات حاکم تپوری‌ها را همراه آورده بودند. اسکندر این اسیر را خوب پذیرفت. پس از آن آن مناپیس را که در زمان اُخُس فرار کرده و به دربار فلیپ پناهنده شده بود والی هیرکانیا کرد و فرادات را به حکومت تپورستان ابقا داشت.

                  🔎شکل‌گیری ساتراپ تپوری در دوران اسکندر
                  اسکندر پس از دست یابی به سرزمین آمارد ولایت آمارد را به تپورستان که والی آن فرادات بود ضمیمه کرد.

                  نواحی شرقی کشور که شامل ایران و بخش‌هایی از آسیای میانه و هندوستان بودند و از چهارده ساتراپ نشین تشکیل می‌شدند:

                  پارس
                  پارتاکن
                  کرمان
                  ماد
                  تپوری (به ضمیمه آمارد)
                  پارت
                  هیرکانیا
                  باختر
                  هریوه (به ضمیمه درانگیانا)
                  گدروسیا (به ضمیمه کشور اوریتان)
                  آراخسیا
                  پاروپانیسادان
                  هندوستان این سوی سند
                  هندوستان آن سوی سند

                  🔎تپورها در عصر سلوکیان و اشکانیان
                  در دوران اسکندر مقدونی سرزمین آمارد به سرزمین تپور ضمیمه گشت. تیرداد اشکانی دومین پادشاه اشکانی هیرکانیا و کومس و کناره های جنوبی دریای مازندران که مملکت اقوام تپوری بود را به تصرف خود در آورد و پایتخت خود را به شهر سلوکی صد دروازه در ناحیه کومس انتقال داد. تیرداد اشکانی در سال ۲۲۱ پیش از میلاد در گذشت و ارشک دوم به پادشاهی رسید و قلمروی پارتیان تا سال ۲۰۹ پیش از میلاد تا همدان در ماد می‌رسید. سرزمین تپوریه در زمان ارشک دوم مورد حمله آنتیوخوس سوم قرار گرفت. آنتیوخوس سوم در عین اینکه با پایداری سختی مواجه بود به سرزمین تپوریه در البرز تاخت و هیرکانیا را نیز به تصرف خود درآورد و با ارشک دوم پیمان یگانگی بست. در این دوره پادشاهی اشکانی با وجود اینکه با فتوحات سلوکیان محدود و کوچک شده بود ولی بر پا ماند. پس از آن نیز با تاخت و تاز های دولت یونانی بلخ بار دیگر قلمرو شاهنشاهی اشکانی کوچکتر شد. پس از مرگ ارشک دوم در سال ۱۹۱ پیش از میلاد فریاپت شاه شد و دو پسر به نام های فرهاد و مهرداد داشت که فرزند بزرگتر فرهاد شاه شد. در این دوره آنتیوخوس سوم در جنگ با روم شکست خورده بود و در دفاع از قلمروی خود ناتوان شده بود. فرهاد اول بر آماردیان و دیگر اقوام ساکن رشته کوه های البرز تاخت و سرزمین تپوریه و هیرکانیا و سایر نواحی را به تصرف خود در آورد و مرز پارت را تا مغرب دربند خزر گشود و آماردیان را به شهر خاراکس (خوار) کوچ داد. پس از فرهاد قدرت به برادرش مهرداد یکم رسید. در این دوره سرزمین تپوریه مدتی تحت تسلط اوکراتید حاکم دولت یونانی بلخ در آمد ولی مهرداد یکم در سال ۱۶۰ پیش از میلاد سرزمین تپوریه را بار دیگر به تصرف خود در آورد. سرزمین تپوریه تا زمان بلاش یکم تحت سیطره اشکانیان باقی ماند ولی در زمان بلاش اول سرزمین تپوریه و دیگر نواحی جنوبی دریای مازندران مورد حمله و تاخت و تاز آلان‌ها قرار گرفت و حتی آلان ها از جنوب دریای مازندران و سرزمین تپوریه گذشته و به این طرف و آن طرف ارس در حال تاخت و تاز بودند ولی به نظر می‌رسد بلاش توانست کنترل سرزمین تپوریه را در دست بگیرد و بطوریکه در اواخر عهد اشکانیان خاندان گشنسب شاهان گرشاهی بر ولایت تپوریه حکم می‌راندند و حتی در دوران شاهنشاهی ساسانی قلمروی خود را تا گیلان توسعه دادند.

                  🔎اخراج آمارد‌ها و ورود قوم تپور به به نواحی آماردنشین

                  نقشه دولت یونانی بلخ. نام سرزمین Tapuria در جنوب دریای خزر دیده می‌شود.
                  تپورها و آماردها در همسایگی یکدیگر بودند و پس از کوچ اجباری آماردها، تپورها در نواحی آماردنشین جایگزین آماردها گشتند. به گفته ویلفرد مادلونگ، آماردها توسط اسکندر بزرگ و بعداً توسط پارتیان شکست خوردند و در قرن دوم پیش از میلاد آنها را در اطراف ری اسکان دادند. قلمرو سابق آماردها توسط تپورها اشغال شده بود. بطلمیوس در ناحیه شرق دیلم در ساحل دریای مازندران تنها از تپورها یاد می‌کند. پس از قدرت‌گیری اشکانیان، در دوران فرهاد یکم اشکانی، فرهاد به آماردها حمله کرد و پس از شکست آنان، قوم آمارد وادار به کوچ اجباری به بیرون از حاشیه جنوبی دریای مازندران شدند.
                  تپوری‌ها در عصر آشوریان، هخامنشی و اسکندر در ارتفاعات البرز و در منطقه ای بین هیرکانیا و آمارد سکونت داشتند. کوچ گسترده برخی تیره‌های قوم تپور و جایگزین شدن این بخش از تپوری‌ها به جای آماردها در نواحی غربی در دوران فرهاد اشکانی به شکل‌گیری سرزمین تپورستان منجر شد. چنانچه بعدها از سرزمین تپورستان در نقشه‌های جغرافیایی یونانی و رومی و گزارش مورخان یونانی و رومی، چه در دوران اشکانیان و چه در دوران ساسانیان می‌توانیم ببینیم. مانند تصویر نقشه‌ای از قلمرو دولت یونانی بلخ که ارائه شده‌است؛ که در پی شکست اشکانیان از دولت یونانی بلخ، تپورستان باستان (TAPURIA) و خراسان باستان (TRAXIANE) برای مدتی در تصرف دولت یونانی بلخ مانده بود. پس از حمله عرب‌ها و اشغال ایران به‌دست عرب‌ها، تپورستان در نوشته‌ها و منابع ایرانی و عربی به طبرستان معرب گشت و پسوند نام بسیاری از بزرگانش، طبری بود، چون محمد بن جریر طبری و ابن ربن طبری و مازیار بن قارن طبری و فضل بن قارن طبری و … طبرستان تا سیصد سال در برابر حملات عرب‌ها پایداری کرد و مستقل ماند و هرگز به تصرف ترکان و مغولان در نیامد.

                  🔎گشنسب شاهان تپورستان
                  گشنسب شاهان یا گشنسپداد گرشاهی سلسلهٔ پادشاهی در طبرستان بوده که در عصر اشکانیان در منطقه کوهستانی شرق مازندران شکل گرفت. این سلسله در اوایل عصر ساسانی قلمروی خود را تا گیلان گسترش دادند. در دوران اردشیر ساسانی قلمروی گشنسب شاهان علاوه بر رویان و طبرستان شامل گیلان، دیلمان و دماوند می‌شده‌است.

                  📜ریشه
                  ریشه خاندان گشنسپداد گرشاهی به مناطق کوهستانی شرق طبرستان منطقه هزارگری و شهر تمیشه می‌رسد و واژه گر به مردمان طبری کوهستان شرقی طبرستان اطلاق می‌گشت. از آنجا که این خاندان ساکن در منطقه کوهستانی مازندران بودند گرشاه لقب گرفتند. لقب پتشخوارگرشاه به پادشاه‌هان کوهستان طبرستان داده می‌شد.
                  شکل‌گیری
                  به اعتقاد برخی مورخان این سلسله در سال ۳۳۰ قبل از میلاد مسیح در ناحیه تپوری نشین دریای ورکانه واقع در کوهستان شرق مازندران شکل گرفت. اردشیر برزگر در کتاب خود آغاز پادشاهی خاندان گشنسپ شاهان را پس از مرگ اسکندر مقدونی در قرن سوم پیش از میلاد می‌داند ولی مشخص نیست که آیا گشنسب شاهان از نسل فرادات، حاکم طبرستان در زمان هخامنشیان و اسکندر، است یا خیر. به اعتقاد برخی مورخان دیگر این سلسله در سال ۱۷۰ قبل از میلاد مسیح پس از کوچ برخی از اقوام تپور از شرق مازندران به منطقه آمارد در غرب مازندران (رویان) به مرکزیت آمل شکل گرفت.

                  📜سقوط
                  گشنسب شاهان تا سال ۵۳۱ میلادی در طبرستان سلطنت می‌کردند. دوام حکومت و فرماندهی خاندان گشنسب در طبرستان تا روزگار فیروز ساسانی ادامه داشته‌است که در این زمان ترکان صحرانورد ماوراء جیحون به خراسان و مرزهای تپورستان (طبرستان) تاخته‌اند. کاری از گشنسب شاهان برنیامد ولی کیوس فرزند ارشد قباد شاه ساسانی، به امر پدر به کمک مردم طبرستان شتافت و کیوس به فرمان برادر با سپاهی انبوه از تبرستانی‌ها به سمت خراسان رفت و خاقان ترک را شکست داد. از این زمان حکومت خاندان گشنسب پایان یافت و حکومت به ساسانیان منتقل شد. در این سال کیوس، پسر مهتر قباد و برادر خسرو انوشیروان، خود از طرف پدرش قباد به فرمانروایی در طبرستان پرداخت. کیوس آیین مزدکی داشت و مزدکیان می‌خواستند او را به پادشاهی بنشانند از این جهت خسرو انوشیروان او را از طبرستان برداشته، قارن پسر سوخرا را به جای او گماشت. از این تاریخ سلسله کارنوندیان در طبرستان روی کار می‌آیند که ایشان را آل قارن می‌خوانند.

                  📜زبان تپیری‌ها
                  زبان تپیری یا زبان طبری یک زبان ایرانی است و دارای قرابت با زبان مادها می‌باشد. این زبان در زیرخانواده ایرانی شمال غربی طبقه‌ بندی می‌شود.] زبان طبری تنها زبان زنده از این خانواده است که آثاری با قدمت هزار ساله دارد و به جز طبری، هیچ زبان دیگری از زبان‌های ایرانی شمال غربی دارای ادبیات مکتوب هزار ساله نیست.

                  https://jamkhane.ir/%D9%BE%DB%8C%D8%B4%DB%8C%D9%86%D9%87-%D9%82%D9%88%D9%85-%D8%AA%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D8%A8%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%BE%D9%88%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%A7%D9%85/
                  ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                  📑#پژوهش_ادملاوند
                  @edmolavand
                  📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                  📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                  📜مادها

                  📙روزانه » تاریخ و تمدن

                  📜حکومت مادها؛ درباره پیدایش، ساختار این سلسله، قدرت و سقوط این پادشاهی

                  مادها اولین حکومت رسمی آریایان در ایران زمین بودند که این قوم درنهایت امپراتوری بزرگ مادها را بنا نهادند. ما امروز در سایت ادبی و هنری روزانه نگاهی بر این پادشاهی بزرگ از آغاز تا سقوط خواهیم داشت. پس اگر شما نیز علاقه‌مند به تاریخ هستید؛ در ادامه متن همراه ما باشید تا کمی در تاریخ کاوش کنیم.

                  🖨فهرست موضوعات این مطلب

                  • پیدایش مادها
                  • ایران‌زمین زیر یک پرچم واحد
                  • حمله آشوریان به ایران زمین
                  • مادها در متون تاریخی
                  • دیاکو اولین پادشاه رسمی ایرانیان
                  • فرورتیش دومین پادشاه مادها
                    • هووخشتره قدرتمندترین پادشاه مادها
                    • ایشتوویگو آخرین فرمان روای مادها
                    • سقوط امپراتوری مادها
                    • قدرت نظامی در زمان مادها
                    • زبان مادها چه بود؟
                    • دین و مذهب
                    • ساختار درباریان
                    • فرهنگ و هنر

                    📜پیدایش مادها

                    چهار الی پنج هزار سال پیش و در زمان عصر برنز؛ زمانی که اروپاییان مانند نخستن انسان‌ها زیست می‌کردند، مردمان ایرانی‌زبان به تدریج وارد این سرزمین شدند. قوم ماد بخشی از مردمانی بود که در مهاجرت آریایی‌ها به فلات ایران، شرکت داشتند. این قوم، در روزگار خود به آریاییان مشهور بودند و یکی از قبایل آنان، آری زانتو نام داشت؛ نامی که به معنای دودمان آریاییان است. این شهرت در آن روزگار تنها به قوم ماد محدود نمی‌شد و پارس‌ها نیز آریا شناخته می‌شدند.

                    مطابق منابع کهن آشوری، معلوم می‌گردد که شش طایفه تشکیل‌دهنده اتحاد مادها عبارت بودند از بوسی‌ها، ستروخاتی‌ها، بودی‌ها آریزانتایی‌ها و مغها و سرانجام پارتاکانی‌ها. مطابق منابع یونانی، در سرزمین کمنداندازان ساگارتی (زاکروتی، ساگرتی) مادی‌های ساگارتی می‌زیسته‌اند که شکل بابلی-یونانی شده نام خود یعنی زاگرُس (زاکروتی، ساگرتی) را به کوهستان غرب فلات ایران داده‌اند.

                    نام همین طوایف است که در اتحاد طوایف پارس نیز موجود است و خط پیوند خونی طوایف ماد و پارس از جمله از منشأ همین طایفه ساگارتی‌ها (زاکروتی، ساگرتی) است.

                    📜ایران‌زمین زیر یک پرچم واحد

                    همان‌طور که نوشتیم، ایران در آن زمان از قوم‌های مختلفی تشکیل شده بود و هر منطقه برای خود یک شاه محلی داشت. اما رفته رفته و در سبب پاسخ به حملات آشوریان که از سمت غرب می‌آمدند؛ ایرانیان تصمیم گرفتند برای خود یک حکومت یکپارچه داشته باشند. بعدها، در سده‌های نهم و هشتم پ.م. قدرت مادها تا حدی زیادی افزایش یافت و نقش آن‌ها برجسته شد و سرانجام در سده هفتم پ.م. سرتاسر غرب ایران و برخی از مناطق نزدیک آن به مادها تعلق یافت؛ بنابراین، مرزهای ماد در طول چند صدسال، به‌تدریج و رفته‌رفته تغییر کرد؛ با این حال، گستره جغرافیایی دقیق ماد ناشناخته باقی مانده‌است.

                    📜حمله آشوریان به ایران زمین

                    با آغاز سده نهم پ.م. آشوری‌ها به‌طور منظم به مناطق شمال غرب ایران که در آن‌زمان ده‌ها شاهک‌نشین خُرد در آن‌جا وجود داشت یورش می‌بردند و به غارت می‌پرداختند.

                    آشوری‌ها می‌توانستند از طریق دو مسیر به ماد دست یابند: از سوی شمال، از سوی گیزیل بوندا و ظاهراً در امتداد جاده امروزی بیجار به همدان؛ از سوی شمال غرب از طریق مسو در کنار مرز غربی گیزیل بوندا یا از طریق کیشِسیم در امتداد جاده سنندج به همدان.

                    آشوری‌ها همیشه در امتداد راه کوهستانی جاده بزرگ خراسان، از طریق خارخار، آرازیاش و بیت بارو که بخش شمالی الیپی را تشکیل می‌داد و سرانجام از طریق بیت همبان، از ماد به آشور بازمی‌گشتند. همه این سرزمین‌ها در کوه‌های زاگرس، میان اسدآباد از سوی شرق، خارج از جلگه همدان و دره ماهی‌دشت از طرف غرب واقع شده‌بودند که دره ماهی‌دشت جزو بیت همبان محسوب می‌شد.

                    آشوری‌ها نه فقط از طریق ماد بلکه از سوی شمال، از طریق پرسوا و سرزمین‌های همسایه نیز به جاده خراسان دسترسی داشتند. در این صورت، آشوری‌ها با عبور از کنار مسیر سنندج-بیستون یا پاوه-کرمانشاه، در سوی چپ نه‌تنها ماد، بلکه خارخار و کیشسیم قرار می‌گرفتند.

                    مطلب مشابه: سلسله صفویان؛ از پیدایش این حکومت تا اصالت و اوج شکوه در زمان شاه عباس

                    📜مادها در متون تاریخی

                    نخستین اشاره به نام مادها در سالنامه بیست و چهارم شلمنسر سوم، یعنی سال 836 پ.م. بازمی‌گردد، هنگامی که به نَمری حمله کرد. کتیبه‌های آشوری آکنده از گزارش‌هایی درباره تاخت‌وتازهای سپاه آشور در سرزمین‌های مادنشین و گشوده شدن شاهک‌های مادی هستند. در متن‌های آشوری، برای نمونه در کتیبه‌های تیگلات-پیلسر سوم، بدون اشاره به نام قبیله‌های مادی، از مادها همچون گروهی شناخته‌شده و نیرومند و با عنوان‌هایی چون «مادهای دوردست»، «مادهایی که در نزدیکی بیابان نمک هستند»، «مادهای نیرومند»، «مادهایی که در نزدیکی کوه بیکنی هستند» و «مادهای شرق» یاد شده‌است.

                    منابع یونانی، به‌ویژه تاریخ هرودوت درباره پادشاهی ماد گزارش‌هایی داده‌اند، اما این گزارش‌ها آمیخته به افسانه‌اند.

                    اطلاعاتی پراکنده از مورخینی چون هکاته وجود دارد که همین اطلاعات را مورخان بعدی نیز در آثارشان بازتاب داده‌اند. نخستین کسی که گزارشی جامع در مورد مادها ارائه کرد، هرودوت بود. در میان منابع کهن یونانی موجود که درباره مادها سخن گفته‌اند، مهم‌ترین آن‌ها هرودوت و کتزیاس هستند که نوشته‌های هرودوت تاحدودی قابل اعتماد است و پژوهش‌های نوین باستان‌شناسی هم در پاره‌ای از موارد، گفته‌های او را تأیید می‌کنند؛ اما نوشته‌های کتزیاس جنبه داستان‌سرایی و تفریح‌انگیز دارند و تقریباً در تمامی مواردی که هرودوت و کتزیاس درباره واقعه یکسانی صحبت کرده‌اند، گفته‌های آنان بسیار با هم اختلاف دارند و در مواردی که بتوان این اختلاف‌ها را از روی منابع دیگر بررسی کرد، گفته‌های کتزیاس نادرست است.

                    متون عهد عتیق کتاب مقدس نیز تا حدودی برای بازسازی تاریخ ماد مورد استفاده قرار می‌گیرند. این متون در دوره‌های تاریخی گوناگونی نوشته شده‌اند و به‌جز برخی از قسمت‌های کتاب‌های عزرا و دانیال که به زبان آرامی نوشته شده‌اند، همه این متون به زبان عبری نگاشته شده‌اند. کتاب‌های پیامبران ناحوم و حبقوق که تقریباً هم‌زمان بوده‌اند و در سده هفتم پ.م. می‌زیستند، سقوط فوری دولت آشور را شرح می‌دهند. ناحوم سقوط مصیبت‌بار نینوا را که در سال 612 پ.م. توسط مادها و بابلی‌ها تسخیر شد را گزارش کرده و حبقوق درباره تسخیر آشور در سال 614 پ.م. توسط مادها سخن می‌گوید. احتمالاً پیشگویی‌های هر دو کتاب به زمانی که دولت آشور هنوز پابرجا بوده تعلق دارند ولی در دوره‌ای بوده‌اند که سرانجام مصیبت‌بار دولت آشور، آشکار به نظر می‌رسید.

                    📜دیاکو اولین پادشاه رسمی ایرانیان

                    دیاکو ، دَهیوکَ ، یا دیا‌اُکو بنیان‌گذار و نخستین شاه حکومت ماد بود. نام وی در منابع گوناگون، به صورت‌های مختلفی ذکر شده‌است؛ از جمله هرودوت که نام وی را به صورت «دِیوکِس» نوشته‌است. نام دیاکو برگرفته از واژه ایرانی دَهْیوکَ به‌معنی سرزمین است.

                    تاریخِ دقیق دوره حکمرانی دیاکو دقیقاً مشخص نیست و احتمالاً بیش‌تر نیمه اول سده هفتم پیش از میلاد را دربرمی‌گرفته‌است. بنا بر گفته هرودوت، دیاکو 53 سال پادشاهی کرد.

                    براساس نوشته‌های هرودوت، دیاکو نخستین پادشاه ماد بوده که از آشوریان استقلال کسب کرده‌است. سارگون دوم شاه آشور در سال 715 پیش از میلاد، متوجه شد که دیاکو با روسای اول، شاه اورارتو متحد شده‌است.

                    او دیاکو را زیر نظر گرفت و در طی جنگ خود با منائیان، بار دیگر وارد ماد شد تا چنان‌که مدعی بود، به «هرج‌ومرج» آن‌جا پایان دهد. او در نهایت دیاکو را اسیر کرد و به‌همراه خانواده‌اش به حمات (در سوریه امروزی) تبعید کرد.

                    اما دیاکو معاصر با سناحریب آشوری از تبعید بازگشته و احتمالا با حمایت آشوریان در هگمتانه یک پادشاهی دست نشانده برپا میکند. حکومتی که نه چندان مدتی بعد از کنترل آشوریان خارج شده و خود به دشمن برجسته آنها بدل شد.

                    وی طرح و نقشه ایجاد یک حکومت واحد ماد را در ذهن داشت و در یک دوره بی‌قانونی در ماد، تلاش کرد تا عدالت را در دهکده خود اجرا کند و اعتبار و حسن شهرتی را به عنوان یک قاضی بی‌طرف به‌دست آورد.

                    به این ترتیب حوزه فعالیت او گسترش یافت و مردم روستاهای دیگر نیز به وی مراجعه می‌کردند تا اینکه سرانجام او اعلام کرد این جایگاه برای وی دردسرساز شده‌است و حاضر به ادامه کار نیست. در پی این کناره‌گیری، دزدی و اغتشاش فزونی یافت و مادها گرد هم آمدند و این بار وی را به‌عنوان پادشاه برگزیدند.

                    نخستین کار دیاکو پس از به پادشاهی رسیدن، گماشتن نگهبانانی برای خود و نیز ساخت پایتخت بود. شهری که دیاکو برای این منظور برگزید در زبان فارسی باستان هگمتانه و به زبان یونانی اکباتان خوانده می‌شد که همدان امروزی دانسته می‌شود.

                    هگمتانه به معنی «محل اجتماع» یا «شهری برای همه» است و اشاره‌ای است به گردهم آمدن طوایف مادی که سابقاً متفرق بودند. او در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد، دستور داد تا یک دژ مستحکم بر روی تپه‌ای در این شهر ایجاد شود تا همه امور نظامی، دولتی و خزانه‌داری در آن انجام گیرد. پس از دیاکو، پسرش فرورتیش جانشین او شد و مدت 22 سال حکومت کرد.

                    مطلب مشابه: نگاهی بر پادشاهی بزرگ ساسانیان؛ از شروع حکومت تا حمله اعراب و نکات خواندنی از این حکومت

                    📜فرورتیش دومین پادشاه مادها

                    فرَوَرتیش دومین شاه ماد بود. به گفته هرودوت فرورتیش پسر دیاکو بود و قبایل مادی را متّحد و به یک کشور تبدیل کرد.

                    وی که به همراه دیاکو و خانواده‌اش به آشور تبعید شده بود، به احتمال قوی در خاک آشور تربیت شد. بعدها وی خداوند ده ایالت بیت کاری در ناحیه همدان کنونی، به مرکزیت کار-کشی شد. گمان می‌رود آشوریان خود از روی عمد وی را به این مقام منصوب کرده‌باشند تا اولاً وی را از جایی که نفوذ و ریشه محلی داشته‌است دور کرده باشند، ثانیاً بر این باور بودند که فرورتیش که دست‌پرورده و دست‌نشانده خودشان است مانند سایر پیشوایان، شاهکان و شاهان دست‌نشانده در ادامه سیاست‌هایی را دنبال خواهد کرد که به نفع آشوریان باشد.

                    📜نبرد با آشوریان و سقوط فرورتیش

                    فرورتیش با آنکه سرنوشت اسارت پدرش دیاکو را دیده بود، همان راه پدرش را دنبال کرد و به آشور اعلان جنگ داد. برای این کار ابتدا پارس‌ها را تحت انقیاد خود درآورد و سپس با جلب یاری خداوندان پیشین‌ده دو ایالت مجاور خود قیامی را علیه آشور ترتیب داد. قیام به سرعت گسترش یافت و آشوریان قست اعظم سرزمین ماد را که در تصرف خود داشتند، از دست دادند. با مذاکرات آشور با سکاها که متحد مادها در این قیام بودند و خروج آن‌ها از اتحاد با مادها به نفع آشوریان، جریان قیام ناتمام ماند.

                    از آن تاریخ به بعد فرورتیش توانست مهم‌ترین نواحی ماد را از زیر یوغ آشور نجات دهد و در سه ایالت بیت کاری، مادای و ساپاردا دولت واحدی تأسیس کند و پادشاهی مستقل ماد را برپا کند.

                    در جریان یک کشمکش داخلی در آشور، فرورتیش فرصت را برای حمله دوباره به آشور مناسب دید و بدین ترتیب در سال 653 پیش از میلاد مجدداً به آشور یورش برد ولی کشته شد. بدین ترتیب 22 سال حکومت وی بر مادها پایان یافت.

                    برخی از مورخان معتقدند علی‌رغم شکست فرورتیش از آشوریان، این جنگ زمینه‌ساز نبردی شد که پسرش هووخشتره آن را تا سقوط دولت آشور در پیش گرفت. پس از فرورتیش، هووخشتره جانشین او شد و مدت 40 سال حکومت کرد.

                    مطلب مشابه: هخامنشیان، بزرگترین امپراتوری تاریخ؛ تاریخچه این حکومت از کوروش تا سقوط آن

                    📜هووخشتره قدرتمندترین پادشاه مادها

                    هُووَخْشَتْرَه سومین شاه ماد بود که در سال 625 پیش از میلاد به سلطنت رسید و تا سال 558 پیش از میلاد حکومت کرد. قلمروی مادها در دوران حکومت هووخشتره از مرزهای جغرافیایی قومی خود فراتر رفت و بسیار گسترش یافت و به بزرگ‌ترین امپراتوری زمان خود تبدیل شد. امپراتوری هووخشتره در مغرب تا رود هالیس (قزل‌ایرماق) و در مشرق تا آمودریا یا سیردریا گسترده شده بود.

                    برخی از پژوهشگران نام وی را برگرفته از دو واژه پارسی باستان هو (خوب) و خشثره (شاه) دانسته‌اند که در کل به معنی «پادشاه خوب» است. درباره زندگی هووخشتره منابع اندکی موجود است، که شامل منابع آشوری و رویدادنامه‌های بابلی، منابع یونانی به‌ویژه تاریخ هرودوت و گزارش‌هایی پراکنده از منابع یهودی می‌شود.

                    هووخشتره، نخست سکاها را که پس از مرگ پدرش فرورتیش بر ماد سلطه یافته‌بودند، شکست داد. پس از آن برای مقابله با آشوریان، نیروی نظامی مجهزی تشکیل داد؛ زیرا سربازان طوایفی که به‌همراه سرکردگان خود در هنگام جنگ به اردو می‌پیوستند، هرگز از عهده یک سپاه منظم برنمی‌آمدند.

                    به همین خاطر ابتدا ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و به جای تقسیمات سابق عشیرتی، آن‌ها را بر حسب نوع سلاح تقسیم‌بندی کرد و این خود استعداد جنگی آن‌ها را بسیار بالا برد. هووخشتره سپس با دولت بابل متحد شد و با نیروی نظامی خود به سوی سرزمین آشور حرکت کرد. در سال 614 پیش از میلاد از کوه‌های زاگرس گذشت و ضمن تسخیر آبادی‌های آشوری سر راه، شهر آشور، پایتخت باستانی دولت آشور را در محاصره گرفت.

                    پس از سقوط شهر آشور، نبوپَلَّسَر (پادشاه بابل) در شهر آشور به دیدار هووخشتره آمد و در آنجا پیمان دوستی ماد و بابل تجدید شد. در سال 612 پیش از میلاد هووخشتره و نبوپلسر توانستند با حمله به نینوا (پایتخت آشوریان) و فتح آن، به عمر امپراتوری آشور خاتمه دهند.

                    پس از فتوحات و پیروزی‌های فراوان، هووخشتره این بار متوجه غرب و لیدیه و شهرهای تجاری یونان باستان در آسیای صغیر شد. وی با آلیات شاه لیدیه جنگید و توانست سرزمین‌های بالای رود هالیس را تصرف کند.

                    جنگ بین مادها و لیدی‌ها سرانجام در سال 585 پیش از میلاد مسیح به‌دلیل خورشیدگرفتگی ناگهانی پایان یافت و هووخشتره هم در همان سال یا سال بعد از آن درگذشت و پس از وی، پسرش ایشتوویگو به پادشاهی رسید و 35 سال سلطنت کرد. بنا بر گفته ایگور دیاکونوف، آرامگاه هووخشتره در قزقاپان، مقبره‌ای صخره‌ای در استان سلیمانیه در کردستان عراق است.

                    📜ایشتوویگو آخرین فرمان روای مادها

                    ایشتوویگو یا آستیاگ چهارمین و آخرین پادشاه ماد بود. بر اساس تواریخ هرودوت ایشتوویگو حدوداً از سال 585 تا 550 پیش از میلاد به مدت 35 سال حکومت کرد.

                    ایشتوویگو پس از مرگ پدرش هووخشتره به حکومت ماد رسید. از اقدام‌های ایشتوویگو، جنگ با لیدیه بود که در نهایت، موجب پیمان صلح او با پادشاه لیدیه و ازدواج او با آرینیس، خواهر کرزوس شد. از دیگر اقدام‌های منتسب شده به ایشتوویگو لشکرکشی به قفقاز و ایلام است.

                    ایشتوویگو پدر ماندانا و آمیتیس بود. ماندانا با کمبوجیه یکم ازدواج کرد که حاصل این ازدواج تولد کوروش دوم یا کوروش بزرگ بود. کوروش در 550 پیش از میلاد علیه سلطنت پدربزرگش شورش کرد و او را از سلطنت خلع کرد. با خلع ایشتوویگو از سلطنت حکومت ۱۲۸ ساله مادها پایان یافت و شاهنشاهی هخامنشی بنیان نهاده شد.

                    اطلاعات زیادی در مورد دوران حکومت ایشتوویگو در دسترس نیست و قضاوت در مورد شخصیت و دوران حکومت او به دلیل کمبود منابع و گزارش‌های متناقض ممکن نیست.

                    📜سقوط امپراتوری مادها

                    غرور و استبداد در اواخر کار آسیتاگ، او را برخلاف طبیعت خویش به جنگجویی هم سوق داد. در واقع تا وقتی که بختنصر داماد وی بر بابل فرمان می‌راند وی به وسوسه تجاوز به قلمرو بابل و تسخیر حران هم که تعلّق به بابل داشت در خاطر او راه پیدا کرد.

                    نبونید پادشاه جدید بابل هم با او به مقاومت برخاست و کار به جنگ کشید. آستیاگ حران ـ شهر مقدس آشور در شمال بین‌النهرین ـ را محاصره کرد، اما قبل از آنکه به تسخیر آن نایل گردد به ترک محاصره و بازگشت به تختگاه خویش ناچار شد. چیزی که او را به این بازگشت سریع واداشت خبر شورش طوایف پارسه به رهبری کوروش پادشاه انشان (عیلام) بود. کوروش که نواده دختری خود وی بود و خاندان او از سالها پیش در انشان و پارس حکومت موروثی محلی داشت برای آنکه قوم خود ـ طوایف پارسه ـ را از یوغ تعدی و استبداد ماد برهاند در نواحی جنوب کشور به دعوی استقلال برخاسته بود.

                    شورش طوایف پارسه و طغیان کوروش، از دودمان هخامنش، آستیاگ را به دغدغه‌ای سخت دچار کرد. وی با عجله برای فرونشاندن آن به تجهیز سپاه پرداخت. کشمکش بین پادشاه پیر و نواده جوانش در حدود پارس و انشان سه سالی طول کشید. بالاخره لشکر ماد که هارپاگ «وزیر زخمدیده» وی در رأس آن قرار داشت در حدود پاسارگاد پارس وفاداری خود را نسبت به آستیاگ نقض کرد، پادشاه خود را که با سپاه همراه بود بازداشت کرد و خود به صف دشمن پیوست. بدین‌گونه ناخرسندی لشکر و بی‌علاقگی طوایف ماد نسبت به پادشاه ظالم و عیاش خویش عامل قابل ملاحظه‌ای در کامیابی کوروش و پیروزی شورشیان پارسه شد.

                    انقراض دولت ماد هم مثل اعتلای آن بیش از حد انتظار ناگهانی بود. طرفه آنکه سالها بعد از انقراض این دولت نام ماد در نزد یونانیان باستانی همچنان در مفهوم «سراسر ایران» به کار می‌رفت، و جنگهایی که اقوام پارسی و خاندان هخامنشی با یونانیان کردند گهگاه به جای جنگهای پارسی جنگهای مادی خوانده شد. گویی نزد آنها چنانکه تا حدی در نزد یهود امپراطوری پارس که به وسیلهکوروش هخامنشی بر روی خرابه‌های دولت ماد به وجود آمد، در واقع فقط دنباله امپراطوری ماد به شمار می‌آمد.

                    بعد از مادها هخامنشیان بر روی کار آمدند و این حکومت نیز درنهایت تبدیل به بزرگترین پادشاهی در جهان شد.

                    📜قدرت نظامی در زمان مادها

                    مادها در زمان فرورتیش، وسایل و فن محاصره کردن قلعه‌ها را در اختیار داشتند و دارای منصب مهندسی نظامی شدند. آن‌ها همچنین در زمان فرمانروایی سکاها با فنون و تاکتیک و استراتژی نظامی آن‌ها آشنا شده بودند و هنر تیراندازی با کمان را هم از آن‌ها یادگرفتند. بدین ترتیب ساختار ارتش ماد به هیچ وجه از ارتش آشور عقب نبود و به علاوه روحیه جنگی آن‌ها به مراتب از آشوری‌ها بهتر بود.

                    هووخشتره هنگامی به قدرت رسید که کشور در وضعیت نامناسبی قرار داشت و از هر سو در محاصره قبایل بربر کوچ‌نشین قرار داشت، به همین خاطر ابتدا به ساماندهی مجدد ارتش ماد پرداخت.

                    هرودوت در این زمینه می‌نویسد «او برای اولین بار مردمان آسیایی تابع خود را به قسمت‌های نظامی تقسیم کرد و نخستین بار مقررات جنگی برقرار کرد که هر نیزه‌دار و کمان‌دار و سوار جدا باشد. پیش از آن بدون تفاوت و با هم درآمیخته بودند.»

                    پیش از هووخشتره سپاهیان ماد به صورت افواج نامنظم قبیله‌ای بودند که در آن افراد با استفاده از استعداد نظامی خود و سلاح‌های گوناگونی که در دست داشتند در جنگ‌ها شرکت می‌کردند. هووخشتره ارتش ماد را به یگان‌های راهبردی و تاکتیکی تقسیم کرد و لشکریان را از روی نوع سلاح سازمان داد. تقسیمات جدید نه بر مبنای روابط قبیله‌ای افراد بلکه بر اساس نیاز نظامی دولت بود. بدین ترتیب هووخشتره توانست اولین ارتش منظم را در تاریخ ماد ایجاد کند.

                    هووخشتره با تکیه بر این ارتش توانست بر سکاها غلبه کند و به نظر می‌رسد توانست بخش بزرگی از سرزمین‌هایی را که پیش‌تر متعلق به سکاها بود، به دست بگیرد. با این پیروزی مادها از وابستگی به سکاها رهایی یافتند و تبدیل به یکی از مهم‌ترین قطب‌های سیاسی شرق باستان شدند. پس از آن بخشی از سکاها نیز به ارتش ماد پیوستند.

                    📜هیچ اثر مکتوبی از مادها بر جای نمانده است!

                    هیچ اثر مکتوبی از زبان مادی در دست نیست و مشخص نیست که این زبان اصولاً به رشته تحریر درآمده یا نه؛ اما از اشاراتی که در نوشته‌های مورخان یونانی نظیر کتزیاس، دینون و هرودوت به داستان‌ها، قصه‌ها و اشعار این دوره شده‌است، رد ادبیات روایی و سینه به سینه این دوره را می‌توان پی گرفت.

                    برای نمونه، عشق استریانگایوس به زرینا، ملکه سکاها و ناکام ماندن وی و داستان غنایی «زریادرس و اداتیس» را می‌توان نام برد که در مآخذ متعددی دیده می‌شود که به نظر مری بویس اصل مادی دارد و بعدها به‌صورت داستان گشتاسپ و کتایون در شاهنامه بازتاب یافته‌است.

                    از دیگر آثار ادبی مادی می‌توان از داستان‌های حماسیِ مادی یاد کرد که به پایه‌گذاری دولت ماد انجامیده و در آثار کتزیاس نقل شده‌است.

                    به‌گفته هرودوت، در زمان پادشاهی دیاکو، دعاوی‌ای را که می‌نوشتند، نزد وی می‌فرستادند. سپس او درباره آنچه نزدش آورده شده‌بود، داوری می‌کرد و داوری‌هایش را بازپس می‌فرستاد. تنها شاهد مستقیمی که نشان می‌دهد مادها خط را می‌شناختند، تکه‌ای نقره است که در تپه نوشیجان کشف شده و بخش‌هایی از دو نشانه خط میخی بر آن به‌جا مانده‌است، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. به باور دیاکونف، خط میخی پارسی باستان (خطی که برای کتیبه‌هایشان به‌کار می‌بردند)، در اصل نوآوری مادها بوده، درحالی‌که رودیگر اشمیت احتمال می‌دهد مادها از خط میخی آشوری بهره می‌بردند.

                    کتاب مقدس نیز روایت می‌کند که در زمان داریوش بزرگ هخامنشی، طوماری در کاخ اکباتان در سرزمین ماد یافت شد که فرمان‌هایی بر آن نوشته شده بود. از این شاهد نیز نمی‌توان دریافت که زبان این طومار مادی بوده‌است.

                    📜زبان مادها چه بود؟

                    زبان مادی یک زبان هندواروپایی و زبان مادها بوده‌است که به‌همراه زبان‌های سکایی، اوستایی و فارسی باستان از جمله زبان‌های باستانی ایرانی محسوب می‌شوند. هیچ سندی در دست نیست که بتوان با آن صحت زبان مادی را تأیید کرد. اما زبان‌شناسان، با استفاده از ساختار کلمات و علم واژه‌شناسی، کلماتی را که در متون کتیبه‌های فارسی باستان، عیلامی و بابلی با دستور زبان خود سازگار نیست، شناسائی کردند و آن را در دسته‌بندی زبان مادی قرار دادند؛ برای نمونه در کتیبه‌های فارسی باستان واژه‌هایی دیده می‌شوند که برخلاف قواعد آوایی فارسی باستان است، که این واژه‌ها را باید مادی دانست.

                    📜دین و مذهب

                    اطلاعات‌مان درباره دین مادها، عمدتاً بر پایه کتاب تاریخ هرودوت و نام افراد مادی است. به‌گفته هرودوت، «مُغ‌ها» قبیله‌ای مادی بودند که روحانیون را نه‌تنها برای مادها که برای پارس‌ها نیز فراهم می‌کردند؛ بنابراین، آن‌ها طبقه‌ای روحانی را تشکیل می‌دادند که وظیفه‌شان از پدر به پسر منتقل می‌شد.

                    افزون بر این، آن‌ها در دربار ایشتوویگو، به‌عنوان مشاور، پیشگو و تعبیرکننده خواب ایفای نقش می‌کردند؛ بنابراین، ظاهراً مغ‌ها در دربار آخرین شاه ماد نقش مهمی را بازی می‌کردند. درباره نام شخصی مادها، متون آشوری متعلق به سده‌های نهم و هشتم پ.م. شامل نمونه‌هایی است که بخش اصلی آن‌ها به هر دو زبان فارسی باستان و اوستایی شباهت دارد: واژه هندوایرانی اَرتَ (اوستایی: اَشا؛ هندوایرانی: رتا به‌معنای «راستی») یا با نام‌های تئوفوریک با مَژدَکُ و حتی نام اهورامزدا پیوستگی دارند.

                    نویسندگان کلاسیک، متفق‌القول از مغ‌ها به‌عنوان روحانیون زرتشتی یاد کرده‌اند و دیاکونوف چنین پنداشته‌است که «ایشتوویگو و حتی شاید هووخشتره، دینی را پذیرفته بودند که از آموزه‌های زرتشت الهام گرفته شده‌بود. (هرچند که این دین قطعاً با آموزه‌های پادشاه یکسان نبود)».

                    با این حال، اکثر پژوهشگران با این دیدگاه موافق نیستند. مری بویس حتی چنین استدلال می‌کند که وجود مغ‌ها در ماد با آداب و رسوم و شیوه‌های پرستش خاص خودشان، مانع از تبلیغ مذهبی زرتشتیان آن‌جا بود. به‌احتمال قوی، نوعی از مزداگرایی با آداب و رسوم رایج هندوایرانی در اوایل سده هشتم پ.م. در ماد شایع شد که با ویژگی‌های خاص آیین زرتشتی ناسازگار بود، در حالی که دین اصلاح‌شده توسط زرتشت تنها در نیمه نخست سده ششم پ.م. تحت فرمانروایی آخرین شاهان ماد در غرب ایران شروع به گسترش کرد.

                    به‌عقیده هنریک نوبری چنین بنظر می‌رسد که دین ماد باستان یک دین ابتدایی مزدایی باشد. در ماد یک مزداپرست را مَزْدَیزنَه (mazdayazna) می‌خواندند که از صورت اوستایی آن مَزْدیسنَه (mazdayasna) آشکارا جدا می‌شود. آنان در دیرین‌ترین زمان، مجموعه‌ای از خدایان را که با آریایی‌ها میتانی همانندگی بسیار باید داشته‌باشند، می‌پرستیدند.

                    📜ساختار درباریان

                    داده‌های در دسترس درباره دربار مادها بسیار اندک‌اند و همه آن‌ها نیز مورد اطمینان نیستند. بر اساس گزارش هرودوت درباره کودکی کوروش و بازی کردن او در نقش پادشاه، به‌نظر می‌رسد که دربار ماد شامل محافظان، پیام‌آوران، «چشمان شاه» (نوعی سازمان جاسوسی) و سازندگان بوده‌است. از این روی احتمالاً این بازی از روی دربار موجود الگوبرداری شده بود. هنگامی که این کودک به کوروش بزرگ تبدیل شد، احتمالاً همان شیوه‌ها و سازماندهی دربار ماد را ادامه داد، از جمله اَشکال آداب تشریفاتی و رسوم دیپلماتیکی که مادها نیز به نوبه خود آن‌ها را از آشوری‌ها به ارث برده بودند؛ اگرچه هیچ اطلاعات صریح و روشنی در این زمینه وجود ندارد. به گفته کتزیاس، یکی از منصب‌های دربار ماد، ساقی سلطنتی بود.

                    دیاکو برای دربار کوچک خود، آیین‌های شاهانه‌ای پدیدآورد تا در چشم دیگرانی که از زندگی گذشته او آگاه بودند، همچون انسانی برتر از همگان دیده شود. در دستگاه پادشاهی دیاکو، مادها دیگر نمی‌توانستند او را به‌سادگی ببیند و باید درخواست‌های خود را به پیغام‌آوران او می‌دادند. مادها نباید در پیشگاه دیاکو لب به خنده می‌گشودند یا آب دهان به زمین می‌افکندند. دیگر آن‌که، دیاکو بازرسان خود را که همچون گوش‌ها و چشم‌های او بودند به چهار گوشه ماد فرستاد تا همه رویدادها را به آگاهی او رسانند.

                    📜فرهنگ و هنر

                    هنر مادی موضوعی است که در حد حدس و گمان باقی مانده و حتی برخی از پژوهشگران وجود آن را رد می‌کنند. ظاهراً این وضعیت تا زمانی که کاخ‌های شاهانه در هگمتانه مورد کاوش و مطالعه قرار نگیرند، تغییری نخواهد کرد. اسکار وایت موسکارلا توجه کرده که «هیچ نمونه‌ای از هنر و آثار مکشوفه مادی در کاوش‌های باستان‌شناسی شناخته نشده‌است». با این وجود، دیگر پژوهشگران عقیده دارند محوطه‌هایی مانند تپه نوشیجان و گودین‌تپه که در محدوده تاریخی مادها قرار دارند و از نظر زمانی نیز به سده هشتم و هفتم پ.م. برمی‌گردند، مادی هستند. انتساب باباجان 3 به مادها نامشخص است.

                    اگرچه تپه نوشیجان شهری مرکزی نبود، اما به گفته دیوید استروناخ، این شهر به پُلی مهم میان زنجیره شواهد و اسناد در مورد ترکیب و توسعه معماری ماد و همچنین ترکیبی از فرهنگ مادی با فرهنگ دیگر تمدن‌های باستانی شرق تبدیل شد.

                    در معماری تپه نوشیجان و گودین‌تپه می‌توان تأثیر و اقتباس مستقیم، هم در جزئیات و هم در شکل کلی معماری و طراحی بنا را از هنر آشوری و اورارتویی ردیابی کرد. برای نمونه، طرح دژها شبیه به نمونه آشوری هستند و شیوه‌های احداث بنا مانند تونل‌های صخره‌ای، استفاده از پنجره‌های کور و مخازن آب نیز اورارتویی است. پیش از این، وجود تالار ستون‌دار در معماری شمال غرب ایران و اورارتو تأیید شده‌بود اما در تپه نوشیجان و گودین‌تپه، اتاق‌های کوچک‌تر مجاور سالن وجود ندارند.

                    ✍️کلام آخر

                    ما امروز درباره امپراتوری بزرگ مادها نوشتیم؛ امیدواریم که این مقاله برای شما مفید بوده باشد و همچنین این مقاله دلیلی برای آغاز مطالعه بیشتر تاریخ ایران عزیزمان باشد. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.

                    خط زمان «قوم پارس» و «خلیج فارس»

                    ◾️ حدود ۳۲۰۰ سال پیش (قبل از میلاد)
                    قوم‌های ایرانی مثل مادها، پارس‌ها و پارت‌ها از شمال وارد فلات ایران میشن.

                    ◾️ حدود ۲۵۰۰ سال پیش (۵۵۰ قبل از میلاد)
                    قوم پارس در جنوب ایران (منطقه امروزی استان فارس) قدرت می‌گیره.
                    کوروش کبیر از همین قوم پارس بود که امپراتوری هخامنشی رو ساخت؛ بزرگ‌ترین امپراتوری جهان اون زمان.

                    ◾️ نقشه‌های باستانی
                    از زمان یونانی‌ها (هرودوت و بطلمیوس) همیشه اسم این دریا رو زدن «Persian Gulf» یعنی خلیج پارس.

                    ◾️ زمان ساسانیان (۲۲۴-۶۵۱ میلادی)
                    باز هم قوم پارس محور قدرت ایران بود و خلیج فارس مرکز تجارت امپراتوری ساسانی بود.

                    ◾️ بعد از ورود اسلام (قرن ۷ میلادی)
                    عرب‌ها به خاطر نداشتن حرف «پ»، اسم «پارس» رو به «فارس» تغییر دادن.
                    از اون زمان توی منابع عربی هم اومد: الخلیج الفارسی (خلیج فارس).

                    ◾️ قرن‌های ۱۵ تا ۱۹ میلادی
                    نقشه‌نگاران اروپایی مثل پرتغالی‌ها، هلندی‌ها، و انگلیسی‌ها در همه نقشه‌ها نوشتن:
                    Persian Gulf یعنی «خلیج فارس».

                    ◾️ دهه ۱۹۶۰ میلادی
                    برخی کشورهای عربی تازه شروع کردن به تبلیغ اسم جعلی «خلیج عربی» ولی سازمان ملل و تمام اسناد رسمی دنیا همچنان میگن: خلیج فارس.

                    ✅ نتیجه:
                    اسم «خلیج فارس» ریشه در قوم پارس داره؛ همون مردمی که ایران امروز رو ساختن. این نام هزاران سال در نقشه‌ها بوده و اعتبار جهانی داره

                    🕊 @sedayeardakan1


                    🌍 مادها و لیدی ها سالها با هم میجنگیدند و به نتیجه ای نمیرسیدند، تا اينكه بعد از 25 سال وسط یکی از جنگها خورشید گرفتگی شد، هر دو ارتش فکر کردند این خشم خدایان است و از ميدان جنگ فرار كردند!


                    😱 @ajib_vali_vahshatnak 😱

                    📘تاریخ شاهان ایران از مادها تا عصر پهلوی
                    کتابی برای تحقیق دانش آموزان
                    ✍ریحانه جعفری
                    جلد شومیز
                    قطع وزیری
                    چاپ ۱۳۸۳
                    ۱۲۸صفحه

                    🔹لباس. زنان دوران پارتیان


                    🔹لباس زنان دوران ساسانیان


                    🔹لباس زنان دوران هخامنشیان


                    🔹لباس زن ماد- 600 تا 900 قبل از میلاد

                    ✍️ لباس و پوشاک مردان و زنان پارسی شامل:
                    🔹بالاپوش، دامن، کلاه، کفش و کمربند بوده است.
                    لباس بلند و پرچینی که در نگاره های تخت جمشید به چشم می خورد و شاه نیز آن را بر تن دارد، لباس مشخص دوره هخامنشی است و کوروش بنیان گذار این سلسله این لباس ها را از مادها که نخستین دولت آریایی و دولت قبل از هخامنش بودند گرفته بود و تمامی کارکنانش را متقاعد کرده بود که آن را بر تن کنند. ظاهرا او معتقد بود که این لباس نقص بدن اشخاص را می پوشاند و آدمی را زیبا و بلندبالا نشان می دهد.

                    ✍️ یکی از معروف ترین لباس پارسیان سارابیس نام داشته: این لباس از تعداد قطعاتی تشکیل شده بود شامل یک نیم تنه، این نیم تنه بدن را تا کمی پایین تر از کمر می پوشاند یعنی در اصل شکل آن یک بالا پوش یا شنل نیم دایره بوده که وقتی دستها را پایین می انداختند و به شکل آماده می ایستادند تعداد چین در اطراف دستها به وجود می آمد.


                    📛 *نامه دلنوشته یک هم وطن و ایرانی با اصالت ساکن و مقیم هلند.*
                    ا📙این نامه ارزش چندبار خواندن را دارد

                    *برسد به دست آقای خامنه‌ای* ...
                    *ایرانی‌تر از همه ایرانی‌ها در طول تاریخ پیدایش حکومت و مرز جغرافیایی در سرزمین پارس...به بهانه‌ی سالگشت انتخاب شما به رهبری ایران می‌نویسم...*

                    ✳️ *قسمت اول*
                    🔶من، تاریخ خوانده هستم.
                    و به اندازه‌ی کوچک خودم، دنیا دیده ام.
                    🔶من، تاریخ ایران را خوانده‌ام، از زمان سرزمین مادها، پارس‌ها و پارت‌ها...
                    🔶من، جز تاریخ جهان،‌ تاریخ پادشاهان ایران را خوانده‌ام؛
                    از کوروش و داریوش و انوشیروان و خسروپرویز تا نادرشاه و شاه‌عباس و کریم‌خان زند با لقب وکیل الرعایا!...
                    🔶من، تاریخ دویست ساله اخیر ایران را خوانده‌ام و آن سال‌های پایانی نظام پادشاهی ایران را...
                    🔶من، آنچه در ایران، دوره رضاخان و پسرش گذشته خوانده‌ام.
                    در کتب مختلف به زبان‌های مختلف...
                    و پس از آن...
                    🔶من، زندگی امام خمینی را خوانده‌ام و شیوه رهبری و حکومت‌داری‌اش و شأن و شخصیت و هویت او را.
                    و بعد شما...
                    🔶 من تاریخ زندگی شما را خوانده‌ام. با تنوعی بالا...
                    🔶من، بیست و چند سال سخنرانی‌های شما پس از رهبری را گوش داده‌ام و با دقت و فکر خوانده‌ام...
                    با جرأت و اعتماد به نفس و اتکا به اعتقاداتم می‌گویم:

                    بعد از امام خمینی ره،
                    ایرانی‌تر از همه‌ی ایرانی ها شما خامنه‌ای هستید.
                    پادشاه تر از همه پادشاهان ایران، شما هستید.
                    خدماتی که شما به ایران کرده‌اید
                    مثل و مثال دیگری جز امام خمینی ره ندارد.
                    آقای خامنه‌ای، رهبر فرزانه ایران؛

                    👈 فقط شما هستید که از قدرت خود سوء استفاده نکرده‌اید.
                    👈فقط شما هستید که بر خلاف تمام پادشاهان ایران، برای قدرت و ثروت نجنگیدید.
                    👈فقط شما هستید که برای شهرت و محبوبیت دست به رفتارهای رایج، جهت عوام فریبی نزدید.
                    👈فقط شما هستید که سفرهای تفریحی ندارید.
                    👈فقط شما هستید که از همسر و دخترانتان استفاده ابزاری نکردید.
                    👈 فقط شما هستید که نگذاشتید فرزندانتان دیده شوند و صاحبان مقام، منصب، شهرت و قدرت بشوند.
                    👈 فقط شما هستید که دغدغه دین و دنیای مردم را با هم در عالی‌ترین درجات دارید.
                    👈فقط شما هستید که به نحو احسن وظیفه‌ای که به گردن دارید را هزاران بار بیش از حد انتظار به انجام رسانده‌اید.
                    👈فقط شما هستید که مردم را تحقیر و تضعیف نکردید و هرگز از مردم بدگویی ننمودید.
                    *در این تمدن ۲۵۰۰ ساله تشکیل حکومت در ایران،‌ بین تمام پادشاهان این سرزمین*
                    ، 👈فقط شما هستید که نظام طبقاتی را بی اعتقادید، حرم سرا ندارید و بدون کاخ و برج و مراکز تفریحی اختصاصی هستید.
                    👈فقط شما هستید که بجای گردن زدن و چشم درآوردن و زبان از حلقوم بیرون کشیدن که عرف تنبیهات و جنایات پادشاهان سرزمینم بوده، سالانه و بارها، آسیب زنندگان به حیثیت و آبروی فرهنگ و اقتصاد و سیاست یک کشور را شامل عفو عمومی کردید.
                    👈فقط شما هستید که جنگ‌های متجاوزانه به سرزمین‌های مجاور نداشته‌اید که هیچ، بلکه برای استقلال آن‌ها و افتادن حکومت دست مردم آن سرزمین‌ها تلاش کرده‌اید.
                    👈فقط شما هستید که در سرزمین‌های مختلف همسایه و غیر آن، میلیون‌ها علاقه‌مند، معتقد و فدایی دارید...

                    ✳️در میان تمامی پادشاهان ایران و جهان👇

                    👈 فقط شما هستید که در حوزه‌های مختلف علمی و معرفتی سر آمد علما و دانشمندان زیادی هستید.
                    👈 فقط شما هستید که آن قدر کتاب خوانده‌اید که از شماره خارج است.
                    👈فقط شما هستید در میان رهبران کشورها که تحمل شکنجه و تبعید را داشتید و خم به ابرو نیاوردید و هر جا رفتید منشا خیر برای ایران و ایرانی شدید.
                    👈فقط شما هستید که اهل انتقام نبوده و نیستید.
                    👈فقط شما هستید که مثل امام خمینی ره تمام عمر خودتان را خرج ایران و ایرانی کرده‌اید نه ایران را خرج خواسته‌های خودتان...
                    👈فقط شما هستید که مثل امام خمینی ره از مظلومان منطقه و عالم دفاع می‌کنید.
                    👈فقط شما هستید که هرگز از ما مردم ناامید نشده‌اید.
                    👈 فقط شما هستید که معنای مقاومت را در کلام و عمل به ما ثابت کردید.
                    👈فقط شما هستید که جانانه از زبان فارسی حمایت کردید.
                    👈 فقط شما هستید که دغدغه و آرزو دارید که با همت همین جوانان ایرانی، روزی زبان علم دنیا، زبان فارسی باشد!...
                    👈فقط شما هستید که در بین رهبران جهان، ساده زندگی می‌کنید.

                    ✅ سپاسگزارم از آقای رضا رهبری که لطف کرده این مطلب ارزشمند را برامون فرستاده .

                    🌺 سلامتی وجود بابرکت رهبر معظّم انقلاب ، صلوات .

                    https://eitaa.com/YadeYaran1

                    🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷

                    https://roozaneh.net/art-culture/historical/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A7/
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📜سنگ نگاره کافرکلی آمل

                    📜سنگ نگاره کافرکلی آمل

                    #مازندران_شناسی
                    #سنگ_نگاره
                    #کافِر_کِلی

                    کافرکِلی در جاده هراز (منطقه ای در استان مازندران) به سنگ نگاره های تاریخی معروف است که به عنوان یکی از جاذبه های باستانی و اسرارآمیز ایران شناخته میشود. این نقوش صخره ای در نزدیکی روستای وانا (در مسیر جاده هراز، بین تهران و آمل) قرار دارند و قدمت آنها به دوران پیش از تاریخ (احتمالاً عصر آهن یا حتی قدیمیتر) میرسد.

                    ### مشخصات کافرکلی:
                    - طرحها: شامل نقوش حیوانات (مانند بز کوهی)، انسانهای شکارچی با کمان، و نمادهای نامشخص دیگر که به صورت کنده کاری روی سنگ ایجاد شدهاند.
                    - معنای نام: واژه "کافرکلی" به معنای "سنگ کافر" است و احتمالاً به دوران پیش از اسلام اشاره دارد که locals این نقوش را به اقوام غیرمسلمان نسبت دادهاند.
                    - اهمیت تاریخی: این سنگ نگاره ها ممکن است نشاندهنده آیینها، شکار، یا زندگی روزمره انسانهای باستانی منطقه باشد.

                    🚶دسترسی:
                    کافرکلی در مسیر جاده هراز، نزدیک روستای وانا (بعد از آب اسک و قبل از آمل) قرار دارد. برای بازدید باید از جاده اصلی کمی به سمت کوه بروید.

                    👇👇👇
                    #نوشتار بالا برداشت هوش مصنوعی از کافرکِلی است اما همانطور که میدانید کِلی درگویش مازنی به معنی لانه است و کافر کِلی در جاده هراز روبروی روستا وانا به یک کوه صخره ای اتلاق میشود که سوراخهایی مانند غار در آن قرار داردکه طبق باورهای محلی زمانیکه دین مبین اسلام به این منطقه رسید اکثریت مردم به دین اسلام گرویدند و اندک افرادی که به دین اسلام در نیامدندمحل زندگی خودرا ترک و به آن غارها پناه آوردندو آنجا را لانه و کاشانه خود برگزیدند بنابراین مردمی که مسلمان شده بودند آنها را کافر و پناهگاه آنان را کافرکِلی میگفتندکه این موضوع نیاز به تحقیق بیشتری دارد.

                    💠در مورد نقوشی که در بالا گفته شد هم باید بگویم که در کنار تونل وانا یک راه شوسه قدیمی قرار داره که منتسب به زمان ناصرالدین شاه قاجار می باشد و الان بیشتر مسیر این راه بر اثر سیل و حوادث طبیعی تخریب شده اما دراین مسیر زیبا که در مسیر رودخانه هراز می باشد بر روی دیواره های سنگی به دستور ناصرالدین شاه که با کالسکه به همراه افرادش از این مسیر عبور می کردند سنگ نگاره ای حکاکی شده که عبور شاه و همراهانش با نقشی از شکار کَل و بز را نشان می دهد و در گویش محلی به این سنگ نگاره #شَکِل_شاه گفته می شود.

                    📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    💥🍃ماجرای شعر «با آل علی هر که درافتاد برافتاد»

                    💥🍃ماجرای شعر «با آل علی هر که درافتاد برافتاد»

                    نسیم شمال روحانی و شاعر دوره مشروطیت پس از حمله روس‌ها به حرم امام رضا (ع) شعر مشهور «با آل علی هر که درافتاد برافتاد» را سرود.

                    به گزارش خبرنگار مهر، حرم مطهر اهل بیت (ع) از دیرباز محل رجوع مردم و زیارت و توسل به ائمه اطهار بوده است. توجه مردم به حرم های مطهر و عشق و علاقه آنان به خاندان آل الله باعث می‌شد تا دشمنان و عوامل بیگانه ای که در پی ضربه زدن به مردم بودند حرم‌ها را مورد حمله و تعدی قرار دهند. این اتفاق بارها در طول تاریخ چه برای حرم های مطهر عراق و حتی حرم مطهر امام رضا (ع) در ایران افتاده است.

                    حدود ۱١٢ سال قبل، دهم فروردین سال ۱۲۹۱ ارابه‌های جنگی روس به سمت حرم امام رضا (ع) حرکت کردند و در هتک حرمتی بی سابقه حرم را به توپ بسته و بیش از ۱۰۰ زائر و مجاور را به شهادت رساندند.

                    روس‌ها به عنوان بخشی از سیاست‌های استعماری روسیه برای دخالت در امور داخلی ایران و تضعیف انقلاب مشروطه حمله به مشهد و حرم مطهر امام رضا (ع) را برای سرکوب مردم در دستور کار خود قرار دادند. این اقدام روس‌ها در پی این بود که روس‌ها خواستار توقف اصلاحت اقتصادی در ایران و دستور برای اخراج مورگان شوستر آمریکایی بودند. چرا که اصلاحات شوستر استقلال اقتصادی ایران را تقویت کرده بود.
                    نیروهای نظامی روسیه پس از محاصره حرم مطهر، با این ادعا که افرادی مسلح در داخل حرم پناه گرفته‌اند؛ ابتدا گنبد طلایی حرم را هدف قرار دادند. با شکستن پنجره‌های حرم از پشت بام، ضریح مقدس را به رگبار بسند و گروهی دیگر وارد حرم شده و مردم و ضریح مطهر را به رگبار بستند.

                    در ادامه چند دستگاه توپ هم به پشت بام‌های حرم منتقل شد. گنبد حرم مطهر، گنبد مسجد گوهرشاد و چند گلدسته حرم مورد هدف قرار گرفت و آسیب‌های جدی به آنها وارد شد. تعداد دقیق کشته‌شدگان این حمله مشخص نیست؛ اما منابع مختلف تعداد قربانیان را بین ۴۰ تا ۵۵۰ نفر گزارش کرده‌اند. بسیاری از اجساد زائران تا روزها پس از حمله زیر آوار باقی ماندند.

                    گستاخی روس‌ها به این موارد ختم نشد، آنها چهار شبانه روز حرم را اشغال و اموال حرم خصوصاً اشیا قیمتی و تاریخی موزه حرم را غارت کردند. بعد از ترک حرم، روس‌ها قسمتی از اموال غارت شده را بازگرداندند اما بخش زیادی از اموال قدیمی و گران‌بها پس داده نشد.

                    نسیم شمال روحانی و شاعر دوره مشروطیت پس از حمله روس‌ها به حرم امام رضا (ع) شعر مشهور «با آل علی هر که درافتاد برافتاد» را سرود.
                    💥🍃
                    دیشب به سرم باز هوای دگر افتاد
                    در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
                    چشمم به ضریحِ شَهِ والا گهر افتاد
                    این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد

                    🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                    این قبرِ غریب الغربا خسرو طوس است
                    این قبرِ مُغیث الضُّعفا شَمس شُموس است
                    خاکِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
                    باید ز رَهِ صدق، بر این خاک در افتاد

                    🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                    این روضه‌ی پر نور، به جنّت زده پهلو
                    مغز مَلَک از عطر نسیمش شده خوشبو
                    بشنید نسیم سحری رایحه‌ی او
                    کز بوی بهشتیش، چنین بی‌خبر افتاد

                    🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                    حورانِ بهشتی زده‌اند در حرمش صف
                    خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف
                    شاهان به ادب در حرمش گشته مشرف
                    اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد


                    🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                    اولاد علی شافع یوم عرصات‌اند
                    دارای مقامات رفیع الدرجات‌اند
                    در روز قیامت همه اسباب نجات‌اند
                    ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد

                    🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                    کام و دهن از نام علی یافت حلاوت
                    گل در چمن از نام علی یافت طراوت
                    هر کس که به این سلسله بنمود عداوت
                    در روز جزا جایگهش در سقر افتاد

                    🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد🍂

                    هر کس که به این سلسله پاک جفا کرد
                    بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کرد
                    دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد
                    آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد

                    🍃با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد🍂

                    ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو
                    ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو
                    ما جمله نمودیم به سوی حرمت رو
                    از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد

                    🍃با آل علی هر که درافتاد ورافتاد.🍂
                    📩ارسالی.....
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    گزارش :

                    شعر زیبای ( با آل علی هرکه در افتاد ورافتاد ) رو همگی شنیده اید ولی کمتر کسی میداند که شاعر آن سید اشرف الدین قزوینی ملقب به نسیم شمال است.وی روزنامه ای با همین نام در اواسط دهه 20 و 30 خورشیدی با موضوع نقد اجتماعی-سیاسی دوران پهلوی منتشر میکرد.

                    ا🍃💥🍃

                    ديشب به سرم باز هواي دگر افتاد
                    در خواب مرا سوي خراسان گذر افتاد
                    چشمم به ضريحِ شَهِ والا گهر افتاد
                    اين شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد! 🍃

                    اين قبرِ غَريب الغُربا خسرو طوس است
                    اين قبرِمُغيث الضُّعفا شَمس شُموس است
                    خاكِ درِ او، مرجعِ ارواح و نفوس است
                    بايد ز رَهِ صدق، بر اين خاك در افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    اين روضه ي پر نور، به جنّت زده پهلو
                    مغز مَلَك از عطر نسيمش شده خوشبو
                    بشنيد نسيم سحري رايحه ي او
                    كز بوي بهشتيش، چنين بي خبر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد! 🍂

                    حورانِ بهشتي زده اند، در حرمش صف
                    خِيلِ مَلَك از نور، طَبَق ها همه بر كف
                    شاهان به ادب در حرمش گشته مُشرّف
                    اينجاست كه تاج از سر هر تاجوَر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    اولاد علي شافع يوم عَرَصاتند
                    داراي مقامات رَفيعُ الدَّرَجاتند
                    در روز قيامت همه اسباب نجاتند
                    اي واي بر آن كس كه به اين دَرّه در افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد !🍂

                    کام و دهن از نام علی یافت حَلاوت
                    گل در چمن از نام علی یافت طَراوت
                    هر کس که به این سلسله بنمود عَداوت
                    در روز جزا، جایگهَش در سَقَر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    هر کس که به این سلسله ی پاک جفا کرد
                    بد کرد، نفهمید، غلط کرد، خطا کرد
                    دیدی که یزید از ستم و کینه چه ها کرد
                    آخر به دَرَک رفت و به روحش شَرَر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    اولادِ اُمَیّه چو دَرِ کینه گشودند
                    بر عِترَتِ اطهار بسی ظلم نمودند
                    آخر همگی بِیدَقی از لعن ربودند
                    دیدیم که از نام و نشانشان، اثر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    حَجّاج که شد منکر هر خارقِ عادات
                    می کُشت به هر روز، بسی شیعه و سادات
                    امروز به او لعن کنند اهلِ سعادات
                    آوازه ی ظلمش به همه بحر و بر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    کردند جفاها بنی عبّاسِ ستمگر
                    مسموم شد از ظلم و جفا موسِیِ جعفر
                    بر قلب غریب الغربا، زَهر زد اَخگر
                    ظلم بنی عباس، به گیتی سَمَر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    بست آب به قبر شهدا چون مُتوکّل
                    در اوج فلک روح مَلَک شد متزلزل
                    دریا به فغان، موج زنان نعره زد از دل
                    در سطح زمین، غُلغُله در خشک و تر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    جِیشِ مُتوکّل، به لبِ شط بِنِشَستَند
                    بر زایِرِ شاه شهدا، راه ببستند
                    از کین، دل زَوّارِ حسین را بِشِکَستَند
                    از قافله ی عشق، بسی دست و سر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂

                    یا رب به حَقِ مَنزلتِ شاه شهیدان
                    امسال نما لطف، به مرد و زنِ تهران
                    ما غرق گناهیم، تویی غافرِ عصیان
                    این شعر مرا بارِ دگر در نظر افتاد

                    💥با آل علي هر كه درافتاد برافتاد!🍂
                    📩ارسالی......
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    ۰۰۰
                    گزارش :

                    🍃🌷چقدر این شعر زیبا و دل نشین است🌷🍃

                    💠 آیا می‌دانید ماجرای شعر مشهور؛
                    ''با آل علی هر که در افتاد ور افتاد'' چیست و این اثر از کیست؟

                    این شعر را سید اشرف الدین حسینی (سید اهل قزوین هست چون تبعید شد به شمال، نسیم شمالی لقب گرفت)(مدیر نشریه نسیم شمال) خطاب به نیکلای اول سزار یا تزار روسیه سرود.......
                    بعد از اینکه نیکلای فرمان داد که حرم مطهر رضوی (ع) گلوله باران شود و گفت:
                    حرم را زیر و رو می‌کنم تا ببینم چه کسی جلوی من را می‌گیرد.......
                    به حالت مستی توهین می‌کرد و دین و مذهب ما را نشانه می‌گرفت.
                    اما همان شب بطور نامحسوس و به صورت معجزه آسایی که هیچ پزشکی علتش را نفهید به درک واصل شد. صبح که منتظر دستورش بودند با جنازه ی نحسش......... روبرو شدند.
                    اکثریت فرماندهان یا جنون گرفتند یا فرار کردند، بعضی‌ها هم به قدرت اهلبیت سلام‌الله علیها پی‌برده و متاثر شدند.......
                    در آخر، طی یک کودتای وحشتناک، کل خاندان تزار روس حتی کودکان انها کشته شدند.
                    می گویند در همان روز، بطور خاصی طبع شعر آقا سید اشرف‌الدین شعله‌ور می‌شود.
                    و این شعر را می سراید:
                    💥🍃
                    دیشب به سرم باز هوای دگـر افتـاد
                    در خواب مرا سوی خراسان گذر افتاد
                    چشمم به ضریـح شه والا گهر افتاد
                    این شعر همان لحظه مرا در نظر افتاد:

                    💥با آل‌علی هرکه درافتـاد، ورافتاد🍂

                    این قبر غریبُ الغُـرَبا، خسرو طوس است
                    این قبر مُعین الضعفا، شمس شموس است
                    خاک در او ملجأ ارواح و نفـوس است
                    باید ز ره صدق بر این خاک درافتاد

                    💥با آل علی هرکه درافتاد، ورافتاد🍂

                    حـوران بهشتی زده اندر حرمش صف
                    خیل ملَک از نور، طبق‌ها همه بر کف
                    شاهـان به ادب در حرمش گشته مشرّف
                    اینجاست که تاج از سر هر تاجوَر افتاد

                    💥با آل علی هر که درافتاد، ورافتاد🍂

                    اولاد علی شافع یوم عرصاتند
                    دارای مقامات رفیـعُ الدرجاتند
                    در روز قیامت همـه اسباب نجاتند
                    ای وای بر آن کس که به این آل درافتاد

                    💥با آل علـی هـرکه درافتاد، ورافتاد🍂

                    کام و دهن از نام علی یافت حـلاوت
                    گل در چمن از نام علی یافت طراوت
                    هر کس که به این سلسله بنمود عداوت
                    در روز جزا جایگهش در سقر افتاد

                    💥با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد🍂

                    هرکس که به این سلسله پاک جفا کرد
                    بد کرد و نفهمید و غلط کرد و خطا کـرد
                    دیدی که یزید از ستم و کینه چه‌ها کرد
                    آخر به درک رفت و به روحش شرر افتاد

                    💥با آل علی هرکه درافتاد ورافتاد🍂

                    ‌ای قبله هفتم که تویی مظهر یاهو
                    ای حجت هشتم که تویی ضامن آهو
                    ما جمله نمـودیم به سوی حرمت رو
                    از عشق تو در قلب و دل ما شرر افتاد

                    💥با آل‌علی هرکه درافتاد، ورافتاد🍂

                    ═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄

                    اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم حضرت زینب سلام الله علیها🕊
                    نابودی کفر، نجات همه ی عالم
                    سلامتی و ظهور حضرت حجت ،
                    بفرست بلند صلوات بر محمد و آل محمد💥
                    اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
                    🍃
                    🌺🍃
                    📩ارسالی......
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    💜خلیج فارس

                    🟪برای دریافت نمایه ها به پژوهش ادملاوند در پیامرسان ایتا مراجعه نمائید.

                    💜خلیج فارس

                    یکشنبه / ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ / ۱۴:۱۷

                    دسته‌بندی: گردشگری و میراث

                    کد خبر: 1402021005564

                    خبرنگار : 71021

                    نام قدیم «خلیج فارس» چه بود؟

                    پیشینیان در نامگذاری سرزمین‌ها، رودها، کوه‌ها و دریاها، ‌اصولی را رعایت کرده و به کار برده‌اند و دریاها همیشه به نام کشور و سرزمینی که در مجاورت و پیرامون آن قرار داشته‌اند، نامیده شده‌اند، مانند اقیانوس هند، دریای چین، خلیج مکزیک و خلیج فارس.

                    به گزارش ایسنا، نام خلیج فارس میراث معنوی این سرزمین به شمار می‌آید که ریشه در تمدن ایرانی دارد و قرن‌های متمادی است که بر این گستره آبی سایه افکنده و هزاران سال است که جهانیان، این خلیج را با نام خلیج فارس می‌شناسند.

                    براساس آنچه در کتاب «اطلس جغرافیای جهان» انتشارات اشتوتگارت آلمان به سال ۱۹۷۱ میلادی آمده و مریم شریفی نیز پژوهش کرده است، قدیمی‌ترین نام خلیج فارس به موجب یکی از کتیبه‌های آشوری «نارمَهَ تو» (Nar Marratu) به معنای «رود تلخ» است که آشوریان پیش از تسلط آریایی‌ها بر فلات ایران، بر آن نهاده بودند.

                    در سنگ نبشته معروف داریوش هخامنشی در تل المسحوته یا المسخوته مصر نیز در عبارت، «درایه تیه هچا پارسا آیی تی» (Darya tya haca parsa aitya)، یعنی «دریایی که از پارس سر می‌گیرد» نام دریای پارس آمده است.

                    فلاویوس آریانوس، تاریخ‌نگار یونانی که در سده دوم قبل از میلاد می‌زیسته، نام لاتین «پرسیکون کاایتاس» (Persikon Kaitas) را که ترجمه دقیق و درستی از خلیج فارس است، بر آن نهاده که این اصطلاح در کتاب‌های لاتین هم آمده است.

                    در کتاب‌های جغرافیایی لاتین از جمله کتاب «اطلس جغرافیای جهان» که جزو آثار شاخص موزه کتابخانه‌ اختصاصی نیاوران است، ‌خلیج فارس به لاتین «مار یا ماره پرسیکوم» (Mare persicum) نوشته شده که همان دریای پارس است.

                    بنابراین، با توجه به منابع تاریخی به جای مانده از سده‌های قبل از میلاد مسیح تا دوره اسلامی و عصر حاضر، این خلیج، ‌همیشه در تمام نقشه‌ها و نوشته‌های مورخان «پارس» نامیده شده است. نامی که تنها میراث تاریخی و اسنادی این سرزمین نیست، بلکه باید آن را میراث زبانی هم دانست که با هم هویت منطقه‌ای را می‌سازد و امروز منطقه را با گذشته‌هایش پیوند می‌دهد و آن را در امتداد تاریخی پایدار می‌سازد.

                    اطلس جغرافیای جهان درحال حاضر در کتابخانه موزه نیاوران نگهداری می‌شود و به لحاظ قطع، بزرگترین کتاب لاتین این مجموعه به شمار می‌آید.
                    #خلیج_فارس
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


                    ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۹:۲۹

                    به مناسبت روز ملی خلیج فارس؛

                    مروری بر نام خلیج فارس در اسناد تاریخی

                    بندرعباس - ۱۰ اردیبهشت ماه هر سال همزمان با فرار پرتغالی ها از سواحل جنوبی ایران به نام روز «خلیج فارس» نامگذاری شد، روزی که در احادیث و روایت‌ها از آن به نام «بحر فارس» نام می‌برند.

                    خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها - رضا زرگر: خلیج فارس شناسنامه ایران و هر ایرانی محسوب می‌شود. دهم اردیبهشت در تاریخ ایران روز مهمی است. روزی که یادآور ازخودگذشتگی‌های ملت سرافراز ایران و فرار اشغال‌گران متجاوز پرتغالی بعد از ۱۱۷ سال تسلط جابرانه بر سواحل جنوبی کشور (۲۱ آوریل ۱۶۲۲ میلادی) است. شاه عباس صفوی در این روز در سال ۱۶۲۱ میلادی توانست هرمز را از چنگ پرتغالی‌ها درآورد.

                    تمامی خلیج فارس متعلق به فارس بوده است. تا سال ۱۳۵۵ شمسی بحرین یکی از استان‌های کشور ما بود و «کوت» یا همان کویت به معنای خیمه‌گاه نادر بوده است که این نشان می‌دهد از قدیم، این منطقه خلیج فارس بوده است.

                    روز ۱۰ اردیبهشت روز ملی خلیج فارس نام گذاری شده که سالروز اخراج پرتغالی‌ها از تنگه هرمز و خلیج فارس است.

                    خلیج فارس کجاست و چرا با اهمیت ترین نقطه در جهان است

                    خلیج فارس به لحاظ وسعت سومین خلیج بزرگ جهان است. از این رو به دلیل موقعیت جغرافیایی خود در طول تاریخ، همواره نامش بر سر زبان‌ها بوده است و آن را با نام خلیج فارس یا دریای پارس می‌شناسند. قدیمی ترین اسناد موجود درباره خلیج فارس به کتاب‌های باقیمانده از یونان باستان بر می‌گردد.

                    یونانی‌ها و مورخانشان در این کتاب‌ها با نام «پرسیکوس سینوس» که به معنی «خلیج فارس» است از این آبراهه یاد می‌کنند و تکرار همین نام باعث می‌شود که بسیاری از نقشه‌های باقیمانده از اروپاییان قرن‌ها بعد نیز با همین نام از خلیج فارس یاد کنند.

                    بر اساس نوشته‌های مورخان یونانی مانند هرودت (۴۸۴ – ۴۲۵ ق. م) کتزیاس (۴۴۵ – ۳۸۰ ق. م)، گزنفون (۴۳۰ – ۳۵۲ ق. م) استرابن (۶۳ ق. م – ۲۴ م) که پیش از میلاد مسیح می‌زیسته‌اند؛ یونانیان نخستین ملتی هستند که به این دریا نام «پرس» و به سرزمین ایران «پارسه»، «پرسای»، «پرس‌پولیس» یعنی شهر یا مملکت پارسیان داده‌اند.

                    خلیج‌فارس در واقع محور ارتباط بین اروپا، آفریقا، آسیای جنوبی و جنوب شرقی است. از نظر راهبردی در منطقه خاورمیانه، به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مرکز ارتباطی بین این سه قاره‌است و بخشی از یک سیستم ارتباطی شامل اقیانوس اطلس، دریای مدیترانه، دریای سرخ و اقیانوس هند است.

                    هم چنین این منطقه منبع مهم انرژی جهان است. در مجموع خلیج‌فارس از نظر جغرافیای سیاسی، استراتژیک، انرژی و تاریخ و تمدن یک پهنه آبی مهم و حساس در دنیا محسوب می‌شود. در حدود ۳۰ درصد نفت جهان از منطقه خلیج‌فارس تأمین می‌شود که این مقدار گاهی افزایش و گاهی کاهش می‌یابد. نفت تولید شده در حوزه خلیج‌فارس باید از طریق این پهنه آبی و از راه تنگه هرمز به سایر نقاط جهان حمل شود.

                    📜اسنادی بر حقانیت نام خلیج فارس

                    اصطلاح «خلیج ع ر ب ی» برای نخستین بار در دوره تحت قیمومت شیخ نشین‌های خلیج فارس توسط کارگزاران انگلیس و به طور ویژه از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس مقیم در خلیج فارس به نام «رودریک اوون» در کتابی به نام حباب‌های طلایی در خلیج ع ر ب ی نوشت که «من در تمام کتب و نقشه‌های جغرافیایی نامی غیر از خلیج فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در سواحل خلیج فارس (بحرین) متوجه شدم که ساکنان ساحل عرب هستند بنابراین ادب حکم می‌کند که این خلیج را ع ر ب ی بنامیم».

                    این در حالی است که تا اوایل دهه ۱۹۶۰ درباره نام خلیج فارس هیچ گونه بحث و جدلی در میان نبوده است و در تمام منابع اروپایی و آسیایی و امریکایی، دانشنامه‌ها و نقشه‌های جغرافیایی این کشورها از خلیج فارس در تمام زبان‌ها به همین نام یاد شده است.

                    پس از اقداماتی که جاعلان در راستای بزرگترین جعل تاریخی در تغییر نام خلیج فارس انجام دادند، واکنش‌های بسیاری در ایران در پی داشت و در این راستا اسناد متعدد و معتبر تاریخی نیز در اختیار جهانیان قرار گرفت، سندی در اثبات حقانیت نام خلیج فارس کشف شد که سندی مقدس و معیاری برای سنجش افرادی است که خود را مسلمان و پیرو پیامبر گرامی اسلام (ص) می‌دانند.

                    نیما صفا محقق و پژوهشگر هرمزگانی در اسنادی از احادیث و گفتار رسول اکرم (ص) دال بر بحر فارس یا دریای فارس ارائه و منتشر شد که برای نخستین بار در خبرگزاری مهر این اسناد رسانه‌ای شد.

                    📌در کتاب حدیث «مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی» مربوط به اهل سنت حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل شده که در آن پیامبر سه بار نام بحر فارس را از زبان مبارک خود جاری ساخته‌اند و این حدیث در صفحه ۱۱۹ و ۱۲۰ از جز چهارم کتاب مسند ابی یعلی الموصلی البغدادی آمده است و احمد ابن علی ابن المثنی التمیمی (۲۱۰-۳۰۷ ه. ق) مؤلف این کتاب نیز از بزرگان علم حدیث نزد اهل سنت است.

                    این کتاب توسط انتشاراتی «دارالثقافة العربیة» در سال ۱۴۱۲ هجری قمری در دمشق به چاپ رسیده است و درباره رویت این حدیث که توسط جابر ابن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) نقل شده چنین آمده است: حدثنا ابو هشام الرفاعی، حدثنا محمد بن فضیل، حدثنا الولید ابن جمیع، عن ابی سلمة بن عبدالرحمن، عن جابر.

                    شرح حدیث: روزی پیامبر مکرم اسلام در جمع اصحابشان در خصوص دجال صحبت می‌فرمایند و نهایتاً این گونه بیان می‌دارند: «…المدینة، ما باب من ابواب‌ها الا ملک مصلت سیفه یمنعه و بمکة مثل ذالک.» ثم قال: «فی بحر فارس، ما هو، فی بحر الروم ما هو.ثلاثا. ثم ضرب بکفه الیمنی علی الیسری. ثلاثا.... که ترجمه آن به این شرح است: در مدینه هیچ دروازه‌ای نیست مگر اینکه فرشته‌ای در حالی که شمشیرش را بیرون آورده از ورود (دجال) ممانعت کند. سپس پیامبر سه بارگفتند: (دجال) در دریای فارس و در، دریای روم نیست و سپس سه بار کف دست راست خود را بر کف دست چپ شأن زدند و در ذیل صفحه ۱۲۰ این کتاب نیز به صحیح بودن این حدیث با عبارت «رجاله الصحیح» اشاره شده است.

                    همین حدیث نیز در چاپ جدیدتر این کتاب که در سال ۱۴۲۲ هجری قمری توسط دارالفکر بیروت به چاپ رسیده نیز آمده، که در جلد دوم، صفحه ۲۱۴، ذیل حدیث شماره ۲۱۶۸ قرار دارد و نکته قابل توجه دیگر این است که همین حدیث درجلد اول، صفحه ۲۹۸ و ۲۹۹ از کتاب (حدیث الزهری) نوشته شده توسط ابی الفضل عبید الله ابن عبدالرحمن، متوفی به سال ۳۸۱ هجری قمری نیز آمده است که این کتاب در سال ۱۴۱۸ هجری قمری توسط انتشارات اضواء السلف در شهر ریاض عربستان سعودی به چاپ رسیده است.

                    این حدیث صحیح در چند کتاب حدیثی اهل سنت آمده که عبارتند از کتاب «الایماء الی الزوائد الامالی و الاجزاء» و همچنین یکی از سندهای این روایت بصورت تقطیع یافته در کتاب صحیح «سنن ابی داوود السجستانی» که از جمله کتب صحیح و معتبر حدیثی است، ذکر شده که نشان از اعتبار سندی این روایت دارد.

                    از سوی دیگر کاوش‌های باستان‌شناسی در شهرهای ساحلی خلیج فارس، فرهنگ، هنر و اقتصاد ایرانیان را در گذشته‌های دور بر ما روشن می‌کند. این تمدن در شمال و جنوب خلیج فارس ریشه داشته و ساکنان کنونی همه بخش‌ها و کرانه و پس کرانه‌های خلیج فارس وامدار و میراث‌دار فرهنگ و تمدن ایرانی هستند. باستان‌شناسان در جای جای خلیج‌فارس هرچه بیشتر این کرانه‌ها را کاوش کنند، یادگارهای بیشتری از تمدن و فرهنگ و هنر ایرانی در آن خواهند یافت.

                    از منظر سیاسی نیز کرانه و پس‌کرانه این دریا در شمال و جنوب و شرق و غرب از سده‌های پیش از میلاد مسیح در اختیار ایرانیان بوده است و کاوش‌های باستان‌شناسی در شهرهای گوناگون در همه کرانه و پس‌کرانه‌های خلیج فارس در شمال و جنوب و شرق و غرب گواه این نظریه است.

                    📝کد خبر 5200946
                    #خلیج_فارس
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


                    📷 خودنمایی نام خلیج‌‌فارس در موزۀ ملی قطر

                    🔹در تمام نقشه‌های قدیمی که در موزۀ ملی قطر (متحف الوطنی) به روی دیوارها نصب شده، نام خلیج‌فارس دیده می‌شود.

                    عکس: الیاس قنبری
                    @Farsna
                    #خلیج_فارس
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    🖼 عراقچی: نام خلیج فارس، ریشۀ عمیق در تاریخ بشر دارد

                    🔹اغراض سیاسی برای تغییر نام تاریخی خلیج فارس، نشان‌دهندۀ نیت خصمانه علیه ایران و مردم آن است و به شدت محکوم می‌شود. چنین اقدامات مغرضانه‌ای، توهین به همه ایرانیان، صرف نظر از پیشینه یا محل اقامت آن‌هاست.

                    🔹هرگونه اقدام کوته‌بینانه در این زمینه هیچ اعتبار یا اثر قانونی یا جغرافیایی نخواهد داشت، جز آنکه خشم همه ایرانیان از هر قشر و عقیده سیاسی در ایران، ایالات متحده و سراسر جهان را به دنبال خواهد اورد.
                    #خلیج_فارس
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    🖼 قالیباف تصاویر نقشه‌های تاریخی خلیج فارس را منتشر کرد

                    🔹شاید کفش و لباس با دلار و درهم خریدنی باشد ولی تاریخ و جغرافیا خریدنی نیست.
                    @Farsna
                    #خلیج_فارس
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    🌿طایفه وزیری

                    #فرهنگ_عامه
                    #شجره #خاندان #طایفه
                    🌿طایفه وزیری
                    طایفه وزیری از طوایف شناخته‌شده در منطقه بندپی غربی در شهرستان بابل (مازندران) است. روستای شیاده نیز از روستاهای این منطقه محسوب می‌شود که برخی از خانواده‌های طایفه وزیری در آن ساکن هستند.

                    🔎اطلاعات کلی درباره طایفه وزیری در بندپی غربی و شیاده:

                    ۱. خاستگاه و تبار:
                    - طایفه وزیری به عنوان یکی از طوایف کرد تبار شناخته می‌شود که در گذشته به مناطق مختلف ایران، از جمله مازندران، مهاجرت کرده‌اند.
                    - برخی از منابع تاریخی اشاره می‌کنند که وزیری‌ها در دوران صفویه یا قاجار به مناطق شمالی ایران کوچانده شده‌اند.

                    ۲. پراکندگی جغرافیایی:
                    - این طایفه در مناطق مختلف مازندران از جمله بندپی (شرقی و غربی)، بابل، آمل و حتی برخی مناطق گیلان سکونت دارند.
                    - در روستای شیاده نیز برخی خانواده‌های وزیری زندگی می‌کنند که عمدتاً به دامداری، کشاورزی و مشاغل محلی مشغول هستند.

                    ۳. فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی:
                    - سنت‌های محلی این طایفه ترکیبی از فرهنگ کردی و مازندرانی است.
                    - برخی از افراد این طایفه در سال‌های اخیر به شهرهای بزرگتر مهاجرت کرده‌اند، اما هنوز در روستاهایی مانند شیاده حضور دارند.

                    ۴. وجه تسمیه "وزیری":
                    - برخی معتقدند این عنوان به دلیل منصب "وزارت" یا ریاست برخی از افراد این طایفه در گذشته به آن‌ها داده شده است.
                    - روایتی دیگر اشاره به مهاجرت آن‌ها از منطقه وزیریه در کردستان دارد.
                    👇👇
                    اطلاعات دقیق‌تر درباره ی تاریخچه یا #شجره‌نامه خانواده‌های وزیری در شیاده میتوان از منابع زیر کمک گرفت:
                    - سازمان ثبت احوال بابل (برای تحقیق در مورد اسناد محلی)
                    - کتاب‌های تاریخ محلی مازندران مانند *تاریخ بندپی* یا *تاریخ طایفه‌های کرد در شمال ایران*
                    - مصاحبه با بزرگان محلی در روستای شیاده یا بندپی
                    مصاحبه با بزرگان محلی نیازمند فرصتی مناسب هست که ان شاءالله در آینده بتوانیم با افراد آگاه محلی صحبتی داشته باشیم.

                    📌وزیریه در کدام منطقه کردستان قراردارد؟
                    منطقه ی وزیریه در استان کردستان ایران، در بخش چنگ الماس از توابع شهرستان دیواندره قرار دارد. این منطقه عمدتاً کردزبان است و مردم آن به گویش سورانی از زبان کردی صحبت می‌کنند.

                    📌*وزیریه یک منطقه روستایی و ییلاقی است و طبیعت زیبایی دارد. برای اطلاعات دقیقتر ازموقعیت مکانی می‌توانید از نقشه‌های منطقه دیواندره یا جستجوی نام روستا در سرویس‌هایی مانند Google Maps استفاده کنید.
                    📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                    ۱۴۰۴/۰۲/۱۷
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📜گوردخمه‌های بندر سیراف

                    #دخمه

                    گوردخمه‌های بندر سیراف (یا طاهری) از آثار تاریخی مهم در استان بوشهر هستند که مربوط به دوره‌ی ساسانی و اوایل اسلام می‌شوند. این گوردخمه‌ها در نزدیکی شهر تاریخی سیراف (بندری مهم در تجارت خلیج فارس) قرار دارند و نشان‌دهنده‌ی سبک تدفین و باورهای مذهبی مردمان آن دوره هستند.

                    ### تاریخچه و شکل‌گیری گوردخمه‌های سیراف
                    ۱. دوره ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ میلادی):
                    - گوردخمه‌های سیراف احتمالاً در دوره ساسانی ساخته شده‌اند، زمانی که این منطقه تحت حکومت ساسانیان بود و بندر سیراف (یا "اردشیریه") یک مرکز تجاری مهم محسوب می‌شد.
                    - در این دوره، آیین زرتشت دین رسمی بود و مردگان را طبق سنت زرتشتی در استودان (محفظه‌های سنگی) یا گوردخمهها قرار می‌دادند تا از آلوده‌ شدن خاک و آب جلوگیری شود.

                    ۲. دوره اسلامی (از قرن ۷ میلادی به بعد):
                    - پس از فتح ایران توسط اعراب، سیراف همچنان یک بندر مهم باقی ماند و تا قرن ۴ هجری (۱۰ میلادی) رونق داشت.
                    - با گسترش اسلام، روش‌های تدفین تغییر کرد، اما گوردخمه‌های قدیمی احتمالاً تا مدتی مورد استفاده باقی ماندند یا به عنوان محل دفن ثانویه استفاده شدند.
                    - برخی از این گوردخمه‌ها ممکن است در دوره‌های بعدی توسط مسیحیان یا سایر اقلیت‌های دینی نیز استفاده شده باشند.

                    ### ویژگی‌های معماری و کاربرد گوردخمه‌ها
                    - این گوردخمه‌ها معمولاً در دل کوه یا صخره‌ها کنده شده‌اند و طرحی مشابه گوردخمه‌های فارس و کرمانشاه دارند.
                    - برخی از آن‌ها دارای اتاقک‌های کوچک با طاقچه‌هایی برای قرار دادن اجساد هستند.
                    - احتمالاً ابتدا اجساد در فضای باز (روی دخمه) قرار می‌گرفتند تا توسط پرندگان و عوامل طبیعی پاک شوند، سپس استخوان‌ها در گوردخمه جمع‌آوری می‌شدند.

                    ### وضعیت کنونی و اهمیت تاریخی
                    - امروزه بقایای این گوردخمه‌ها در اطراف بندر طاهری (سیراف قدیم) دیده می‌شود.
                    - این آثار نشان‌دهنده‌ی تداوم سنت‌های تدفین در جنوب ایران و ارتباط فرهنگی این منطقه با سایر نقاط ایران هستند.
                    - متأسفانه برخی از این گوردخمه‌ها به دلیل فرسایش طبیعی و فعالیت‌های انسانی آسیب دیده‌اند.

                    📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش
                    https://mohsendadashpour2021.blogfa.com/post/4403
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    🏔برفچال اسک آمل

                    🏔برفچال آمل

                    در منطقه برفچال (یکی از مناطق خوش آب و هوای استان مازندران در ایران)، پذیرایی از مهمانان معمولاً با توجه به فرهنگ محلی و طبیعت زیبای منطقه انجام می‌شود. در ادامه به برخی از سنت‌ها و روش‌های پذیرایی در این منطقه اشاره می‌کنیم:

                    ### ۱. پذیرایی با غذاهای محلی مازندرانی
                    - ترشیجات محلی: مانند ترشی آلوچه، ترشی انار و ترشی سیر.
                    - نان محلی: نان کوهستانی و نان محلی مازندرانی.
                    - غذاهای سنتی:
                    - مرغ ترش (مرغ مازندرانی با طعم ترش و سبزی‌های معطر).
                    - آغوزمسما (خوراکی محلی با شیر و برنج).
                    - کباب مازندرانی (کباب گوشت با ادویه‌های خاص).
                    - ماهی شکم‌پر (با توجه به نزدیکی به رودخانه‌ها و طبیعت سرسبز).

                    ### ۲. چای و شیرینی‌های محلی
                    - چای مازندرانی که در فنجان‌های مخصوص سرو می‌شود.
                    - شیرینی‌های محلی مانند کلوچه، نان برنجی و پشت‌زیک (نوعی نان محلی شیرین).

                    ### ۳. استقبال گرم و دوستانه
                    - در فرهنگ مازندرانی، مهمان‌نوازی جایگاه ویژه‌ای دارد و معمولاً با روی گشاده و احترام زیاد از مهمانان استقبال می‌شود.
                    - ممکن است از مهمانان با گل‌های محلی یا سبزی‌های معطر کوهستانی استقبال کنند.

                    ### ۴. استفاده از فضای باز و طبیعت
                    - اگر هوا مناسب باشد، پذیرایی در حیاط خانه‌های محلی یا کنار رودخانه انجام می‌شود.
                    - در برخی موارد، مهمانان را به پیاده‌روی در جنگل یا کنار چشمه‌های منطقه دعوت می‌کنند.

                    ### ۵. موسیقی و رقص محلی
                    - در مهمانی‌های بزرگتر، ممکن است موسیقی مازندرانی با سازهای محلی مانند لَله‌وا و نی‌لبک نواخته شود.
                    - رقص‌های محلی مانند چکه‌سما (نوعی رقص گروهی مازندرانی) نیز اجرا می‌شود.

                    ### ۶. هدیه دادن به مهمانان
                    - در برخی موارد، به مهمانان سوغات محلی مانند عسل کوهی، مربای آلوچه یا ترشیجات خانگی هدیه داده می‌شود.

                    ### نکته:
                    اگر قصد سفر به برفچال را دارید، بهتر است از قبل با اهالی منطقه هماهنگ کنید، زیرا برخی از خانه‌های محلی ممکن است به صورت مهمان‌پذیر یا خانه‌باغ فعالیت کنند و خدمات پذیرایی ارائه دهند.
                    📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش

                    برفچال روستای اَسک در منطقه دماوند واقع شده و یکی از جاذبههای طبیعی و دیدنی این منطقه است. این مکان بهخاطر انباشت برف در فصول سرد سال معروف است و برای طبیعتگردی و کوهنوردی مناسب است.

                    ### مسیر دسترسی به برفچال روستای اسک:
                    1. مسیر اصلی:
                    - از تهران به سمت جاده فیروزکوه حرکت کنید.
                    - پس از گذر از دماوند، به سمت رودهن و سپس روستای اسک بروید.
                    - از روستای اسک، یک جادهٔ خاکی یا پیادهروی به سمت برفچال وجود دارد (حدود ۲ تا ۳ ساعت پیادهروی).

                    2. نقشه و موقعیت:
                    - مختصات حدودی: 35°55'30"N 52°07'30"E (میتوانید در گوگلمپ سرچ کنید).
                    - پس از رسیدن به اسک، از locals برای مسیر دقیقتر راهنمایی بگیرید.

                    3. نکات مهم:
                    - در فصول گرم (تابستان) برفچال ممکن است کمبرف یا بدون برف باشد.
                    - بهترین زمان بازدید: اوایل بهار تا اواخر زمستان.
                    - مسیر ممکن است برای خودروهای معمولی سخت باشد؛ توصیه به استفاده از خودروهای شاسیبلند یا پیادهروی است.

                    اگر قصد کوهنوردی دارید، حتما تجهیزات مناسب و آب و غذای کافی همراه داشته باشید. 🏔️
                    📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش

                    📩ارسالی #سیدقاسم_صیادمنش

                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    💠فرهنگ عامه  🕊چلچلا

                    💠#فرهنگ_عامه
                    🕊#چلچلا

                    ✍چلچلا اتا پرندوئه باریک بال دانّه و ونه دِم دِچلّوئه.
                    وه لل و دیگه بئوئون ره خانّه و ونه قد سر تا بِن ۱۶ سانتی‌میتر نَوانه.
                    مازرون مردِم چلچلا ره بهار ِمژده دونّه و ونه بکاشتِن ره نخاش دونّه. چلچلائون مازرون دله سره‌ئون ِبومِ‌سَر یا دیفار دله شه وسّه کالی سازنّه و اوایل بهار تا اواخر پاییز اینجاهان دَرنه. وشون ره وفاداری ِنماد هم دونّه. قدیم مازرون دله گاتنه که چلچلای کَش‌بِن قرآن کَته تا وچون وه ره کار ندارن و اشکار نَواشه.

                    📝#شعر_مازنی
                    🕊چلچلا در اشعار:

                    ته وسه کهنه شو ره تازه کمبه
                    چشه جا آسمون ره سازه کمبه
                    #چلچلا بومه پر زمبه ته سرپیش
                    اره ، مجنون ره ای آواره کمبه
                    ❅𖣔༅═─
                    🕊مثنوی نوروزِ خون:
                    نو بهیه سال و ماه، نوروزِ خون
                    مازِرونِ دل نخاره ای بخون،
                    باو زمسّون شونه تیتی زنّه دار،
                    گل در انه رج به رج دشتِ کنار،
                    مژده هاده سونِ مسِّ #چلچلا
                    تازه وونه مردمِ کهنه قوا!
                    اونه ما هسّا ته ونگ و وا
                    نیه!غرصه داری، دردِ، باری؟ باو چیه،
                    ترنه وای نوبهارون پس کوبه؟
                    جانِ دل! نوروزِ سلطون پس کوبه؟
                    تا نخونی وا نوونه باغِ چش،
                    زلفه شه گلجارِ دیم نکّاینه خِش!
                    من ته دردِ آشِنا، نوروزِ خون،
                    کوکِ داردِن، این بهار طالب بخون!

                    ✍آزاده مهجوریان نماری
                    𖣔༅═─
                    دیاری دیاری نزن مه وسّه اشاره
                    مه دل وونه پاره
                    مثال #چلچلا شونی
                    ای انی دباره این دراز راه ره
                    ونگ بزومه جان خدا هاده راه چاره
                    ته بوین مه زار ره
                    گلی بزومه تسّه یار نشنونی صداره
                    من تنه بلاره
                    𖣔༅═─
                    بهار #چلچلا بَیمه پیدا نی
                    سیو پوش تیکا بَیمه پیدا نی
                    تا کی ته سر راه ره چش بکشم
                    اسیر لله وا بیمه پیدا نی
                    های برو های نشو صبح ستاره
                    تو شونی غریبی دل بونه پاره

                    𖣔༅═─
                    🌹چلچلا نمویی مه حال خرابه
                    🌹مِه وِسّه دَیّن این دنیا عذابه
                    🌹#چلچلا بخون تا مه حال بیه جا
                    🌹ته آواز مثل او مسّه سرابه

                    ✍️داداشی-درازکلا
                    𖣔༅═─
                    نلمه مازرون صدا بمیره مه دل ارمونی
                    آسمون ماه و روجا بمیره مه دل ارمونی
                    گلی ره سر دما وِ ناله زمه مه دل ارمونی
                    نلمه کتولی طالبا بمیره مه دل ارمونی

                    وطن من شه دل ره تنه کوتر سازمه
                    شه بشکسّه تن ره تنه سنگر سازمه

                    هفت بند لَله ره آواز دنیه
                    مازرون بیشه ره ناز دنیه
                    شه دیار شه مازندرون ِ میرمه
                    گالش مردی پهلوون میرمه

                    ککی و بلبل ره غصه ور هایته مه دل ارمونی
                    امه سامون #چلچلا پر هایته مه دل ارمونی
                    هلی دار هم دیگه تتی نکنّه مه دل ارمونی
                    گمون کمّه مه ملک ره غم سر هایته مه دل ارمونی
                    𖣔༅═─
                    بهارِ سبزه تا سر زنّه انه
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    سفری #چلچلا پر زنّه انه
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    کجه پر بکِشی مه کوه کوتر
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    ته بئی دلخشی در زنّه انه
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    مره چو نزن نو به نو نزن
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    دس بشکن سر بشکن دل رِ لو نزن
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    ته وسّه بزنم تار و لَله وا
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    ته مسه بخونّی طالب طالبا
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    ته گیس مه تار شو ته چش مه لمپا
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    مه راه ره سو هاکن برسم ته جا
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    مره چو نزن.......
                    چش خله بکشیه ته انتظاری
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    دل خله هاکرده ته بیقراری
                    آی ربابه جان ته بلاره
                    شه چش ره پر هاده برس مه یاری
                    هلا چش ندیمه ته چشِ واری
                    آی ربابه جان
                    دس بشکن سر بشکن دل رِ لو نزن
                    𖣔༅═─
                    بومه #چلچلا پربزنم پر
                    دخترخاله تنه بمیرم
                    خانه دل ره خوامه دربزنم در
                    دخترخاله تنه بمیرم
                    دخترخاله تنه بمیرم
                    سرراه تره بهیرم
                    𖣔༅═─
                    آه بهار #چلچلا بیمه نمویی ای دنیا
                    آخ کوه ابری هوا بیمه نمویی ای دنیا
                    آخ گتی خومه تومنه لله بووش ای دنیا
                    بشکسته لله وا بیمو نمویی هی دنیا
                    آخ آی برو آی نشو ....
                    𖣔༅═─
                    نماشون نصفِ شو صبح گمه لیلی چلچلا
                    اتی ناله هدا سر مدا ککی #چلچلا
                    عشق گل دارمبه دل بلبل واری چلچلا
                    سر به کوه بزومه بیمه صحرایی چلچلا
                    چلچلا ته پر دا ته قشنگ سرِ دا
                    چلچلا ته پر کو وه مه جان دلبر کو وه
                    🕊#چل‌چلا

                    دَپیته دَر و دَروِن ره میا اَی
                    بَئیته مَحله ره مه وَنگِ وا اَی
                    بِهار بیمو مه چِش کِندا بَمونِس
                    نِموئه مه سَفِری #چِلچِلا ای

                    ✍#خسرو_نورانی_کوتنایی 🍁🍂
                    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═─
                    #در_فراق_پدر_مادر

                    یادش بخیرجان پِر و جان مار
                    تنگ هسه مه دل
                    تـا دَینـه خِش بِیّـه اَمـه روزگـار
                    کـو اون روزا پِر و مار دَینه خِنه
                    وَچـونِ دلِ قــرار دَینـه خِنـه
                    بَخـون #چلـچلا تـا بَخـونّه بلـبل
                    اون روزای خشی ره وِنه مِه دل
                    اون روزایی که داشته بوی بهار
                    خِنـه پـر بِیّـه از عطـر پِــر و مــار
                    اَجـل تـا کـه پِـر و مـار ره بَــورده
                    دیگه خنـه ی دلخشی بَمـرده
                    عجـب رسمیه ایـن رسـم زمـونه
                    همه شـونّه فقط دلتنـگی مـونّه
                    اِسـا بـی سِک و سـو بَیّـه روزگار
                    خنه نـا پِـر دَره نـا کـه جـان مار
                    کجـه بـورم بنـالم تنـگِ مـه دل
                    حیف پِـر و مـار بُـوردنه زیـر گِل
                    شه جان پِـر و جان مـار قروون
                    تـا کـه بَمـردنه بَیمه سر گردون
                    مــره قــدیـم روزگـــار بَــوِسّــه
                    نـوازشِ مـه جـان مار بَوِسّـه
                    پِـر و مـار کـه بُـورن خنـه خـرابه
                    دیگـه اون خنه دلخشـی سَرابه
                    پِـر مثل اِفتاب و مار مثل ماهه
                    بـی وِشـون عمـر روزگـار کـوتاهه
                    این دنیا گرچه«مداح»یک محکه
                    زنـدگـی بـی پِــر و مـار بـی نمکه

                    🖊#علی_اکبراسفندیار_مداح
                    𖣔༅═─
                    📝 شعر تبری مشتلق_چی :

                    مشتلق چی دارنه پیغوم بهار
                    دنه مشلق که درانه جان یار

                    سوروسات نوروزی بونه ب پا
                    هف سین سفره ره چینده م ننا

                    هلی تی تی زنده بونه اسب پوش
                    ککی هم ایندار اوندار کنده سروش

                    بهار نارنج بو، پیچنه، باغ
                    دواره بلبل انه گل سراغ

                    بوی نعناع و اوجی و اوتره
                    پیچنه باز باغ و لتکای دله

                    ورف شونه کله باز پر پر او
                    ونوشه النه ش سر تاج کهو

                    گل نرگس گل یاس و یاسمن
                    رقصنه همراه سبزه و چمن

                    انه #چلچلا دواره ش کلی
                    گل دور گردنه بازم پاپلی

                    بلوره گرنه ش دوش مشتی برار
                    تاکه مرز بیره دواره تیم جار

                    اتاور گالش ونگ و های وهو
                    گت و خورد راه کفنه تا بورن کو

                    دشت و صحرا ره ویندِ هلاله جار
                    یاد ایارنه ش شهیدون دیار
                    ✍#غفوری
                    𖣔༅═─
                    اون روزی که دلبرزنگ بزومه ور
                    خسه #چلچلا دلبر
                    بته تنهاهسمه بووش مه دلبر
                    خسه چلچلا دلبر
                    دلبرتره یاده بیه بهار ماه
                    خسه چلچلا دلبر
                    ونوشه پربیه جنگل و صحرا
                    خسه چلچلا دلبر
                    𖣔༅═─
                    #چلچلا صحرا بی ته سوت و کوره
                    بزن ناله می حال خیلی ناجوره
                    🕊#چل‌چلا
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    💠آیین چلچلا | فرهنگ عامه | مجن سمنان

                    💠آیین چلچلا | فرهنگ عامه | مجن سمنان

                    #فرهنگ_عامه
                    #آئین #رسوم #سنتها
                    #چِلچِلا

                    🗓تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۵

                    💠آشنایی با آیین «چِلچِلا» در شهر تاریخی مجن - سمنان

                    📝همشهری آنلاین:
                    شهر زیبا و پلکانی شکل مُجن که در فاصله ۳۳ کیلومتری شمالغرب شاهرود واقع است هر سال در ایام ماه محرم میزبان هزاران تن از عزاداران حسینی و گردشگران مذهبی از اقصی نقاط کشور خصوصاً تهران و گرگان است.

                    📌منطقه سمنان، مجن، چند تکیه به نام‌های تکیۀ بالا(قلعه)، پایین(مرکزی)، سادات، ملاگوهر و ذوالجناح و نیز تعدادی منبرخانه دارد که از چند روز مانده به ماه محرم غبارروبی و سیاهپوش می‌شود.

                    📌از قدیم‌الایام از شب سوم ماه محرم در صحن دو تکیۀ بزرگ مجن تکایای بالا و پایین مقارن با غروب آفتاب مراسم با شکوهی تحت عنوان «چِلچِلا» انجام شده و این آیین تا شب دهم با حضور خادمان و انبوه عزاداران ادامه می‌یابد.

                    📌در تکیۀ پایین پیش ازغروب آفتاب ابتدا فراشان تکیه را آب و جارو می‌کنند پس از آن فضای تکیه را با تعدادی جاجیم و چادر شب فرش کرده و چهل پایه چراغ شمعدان برای برگزاری مراسم در محل می‌چیینند. گویا از همین‌روست که این مراسم زیبای معنوی را چلچلا یا همان چهل چراغ نامیده‌اند.

                    📌خدام تکیه مقابل چراغ‌ها و رو به جمعیت حاضر می‌ایستند و فردی که اغلب متولی و به‌اصطلاح محلی‌ها بابای تکیه است، دعا با لحنی دلنشین را می‌خواند.

                    📌زنان و دختران بر پشت‌بام‌های پلکانی اطراف تکیه به‌تماشای مراسم می‌نشینند. ایشان بر این باورند که هنگام غروب دعا زودتر مستجاب شده و نباید این فرصت را از دست بدهند.

                    📌تکیه‌ پایین از فضای معنوی خاصی برخوردار است. پوششی چادری که برروی صحن تکیه و برفراز ستون چوبی برافراشته شده نمادی از خیمه‌گاه اباعبدالله‌الحسین(ع) است.

                    📌در این آیین پس از ذکر صلوات قسمت‌هایی از دعای زیارت عاشورا خوانده می‌شود آنگاه برای سلامت و فرج آقا امام زمان(عج) دعا می‌کنند و حضار همگی با الهی آمین پاسخ می‌گویند.

                    📌قسمتی از این دعا بدین شرح است: «از جهت تعجیل ظهور حامل لواح ولایت الهی/ و صابح محبت لایتناهی/ نور انوار شارقه احدیت / و نور انوار بارقه عزلیت / شمس فلک عصمت و طهارت / قمر آسمان عزت و جلالت / حجت پروردگار و زریه احمد مختار و...

                    📌در همین حین مردم نذورات خود که بیشتر شامل نان محلی و قند است و برای مراسم اطعام روز بعد عزاداران استفاده می‌شود را به تکیه آورده و برروی سفره‌های کرباسی قرار می‌دهند ایشان در قبال آن بسته‌ای کوچک از نبات را به‌عنوان تبرک از خادمان دریافت می‌کنند.

                    در پایان مراسم نیز برای آمرزش اموات، شفای بیماران و برطرف کردن و دفع بلیات و قبولی نذورات دعا و فاتحه می‌خوانند سپس چراغ‌ها را دست به دست می‌بوسند و می‌چرخانند و برای اقامه‌ی نماز مغرب آماده می‌شوند.

                    آیین معنوی «چلچلا» بهمن‌۱۳۹۱ در هفتمین اجلاس شورای ثبت آثار معنوی کشور در شاهرود به ثبت رسید.

                    علیرضا اسلام پناه - ایسنا
                    منبع: همشهری آنلاین
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📜سیــستــان مبدأ جـهــان | دکتر رئوفی

                    سیــستــان مبدأ جـهــان

                    بخش اول
                    🔸سرزمین نیمروز( سیستان /زرنگ / زاولستان )بانجوم و بویژه با گاهشماری ایرانی پیوندی عمیق و دیرینه دارد.نام های گوناگون این سرزمین از کارکردهای نجومی آن برخاسته است . نامواژه «زابل / زاول » با رسیدن خورشید به سمت الرأس و اندازه گیری آن به عنوان مبدأ شبانروز در پیوند بوده و بعدها واژه «مزوله » به معنای «شاخص خورشیدی » از همان ریشه برگرفته شده است.

                    🔸 نامواژه «زرنگ»( در خط میخی هخامنشی«زرگه»)ظاهرا با«درنگ» و«زمان»مرتبط است و از همه مهمتر نامواژه «نیمروز» از این باور و آگاهی کهن سرچشمه می گیرد که خط «نیمروزان» یا نصف النهار مبدا از این ناحیه عبور می کند.
                    در توضیح بیشتر این پدیده باید گفت که مردمان باستان همواره برای اندازه گیری تقویمی و جغرافیایی همانندامروز به یک نصف النهار مبدا نیاز داشته اند که معمولا آنرا با میانگاه جهان ،یعنی میانه همه سرزمین های مسکونی شناخته شده تطبیق می داده اند.این تطبیق گاهی با ناحیه « اوجین » در هند (پاکستان امروزی) گاه با شهر بابل در میاندورود و گاهی آنگونه که استاد پرویز اذکایی نقل کرده است (مجله فرهنگ پاییز1367،ص125)با نصف النهاری که از قلعه «استوناوند» در شمال گرمسار می گذشته است برابر می کرده است. نصف النهار یاد شده اخیر با طول جغرافیایی 52/5 درجه شرقی همان است که امروزه نیز مبدا رسمی کشور شناخته می شود(درتداول عموم به اشتباه تصور بر این است که نصف النهارمبدا از شهر تهران می گذرد)
                    🔸اما یکی از جالبترین و شگفت انگیزترین نقاطی که مردمان باستان به عنوان میانگاه جهان ، انتخاب کرده اند ،سرزمین سیستان یا نیمروز بوده است.آگاهی های علمی امروزی نیز به ما ثابت کرده است که براستی نیمروز در میانگاه نیمکره شرقی واقع شده است و فاصله آن تا جزایر«کوریل» در اقیانوس آرام ( آخرین ناحیه مسکونی شرقی ) به اندازه ۹۰ درجه و فاصله آن از غرب تا جزایر «آزور» در اقیانوس اطلس ( آخرین ناحیه مسکونی غربی ) نیز به اندازه 90 درجه است به عبارت دیگر هنگامی که خورشید در سیستان به میانگاه آسمان می رسد،در شرق جهان خورشید در حال غروب و در غرب جهان در حال طلوع است.به دیگر سخن هنگامی که سراسر جهان در روشنایی روز بسر می برد ،در سیستان هنگام ظهر یا «نیمروز» است.

                    انتخاب این سرزمین به اندازه ای بر بنیادهای دقیق علمی استوار بوده است که براستی امروزه از شیوه این اندازه گیری دقیق اطلاعی دردست نیست. ظاهرا به نظر می آید که با توجه به گستردگی بسیار زیاد این ناحیه ۱۸۰ درجه ای ،اندازه گیری ها نه با شیوه های ژئودزی و زمین پیمایی ،بلکه با محاسبات ناشناخته نجومی انجام می شده است.

                    🔸انتخاب سیستان بعنوان میانگاه جهان ،علاوه بر اینکه نشانه دستیابی به دانش لازم بوده است ،نشان دهنده این واقعیت است که ظاهرا اندازه گیری های جغرافیایی و تقویمی حتی در آن زمان نیز جنبه بین المللی بخود گرفته بوده اند و لازم بوده است تا ناحیه ای به عنوان مبدا انتخاب شود تا مورد پذیرش مردمان دیگر کشورها قرار گیرد.

                    🔸از واژه «نیمروز / نیمروزان» بعدها عبارت عربی «نصف النهار» ساخته شد که عینا ترجمان همان واژه است اما در دو صده گذشته و بدنبال کم توجهی ما به دانش و فرهنگ ملی ،کارکرد سیستان به عنوان مبدا منطقی نصف النهار جهانی ،تغییر یافته و این مبدا یکبار به شهرپاریس و بار دیگر به گرینویچ انگلستان برده شد.
                    🔸منابع کهنی که نیمروز را به عنوان میانگاه جهان یاد کرده اند ،متعدد هستند که در اینجا به دو نمونه ی آن اکتفا می شود ، نخست کتاب «تاریخ سیستان» از سده پنجم هجری که در آن آمده است «اما حکمای عالم جهان را بخش کردند بر برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق ،از آنجا که خورشید به کوتاهترین روزی برآید و از سوی مغرب ،از آنجا که به بلندترین روز فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد»(تاریخ سیستان مولف ناشناخته ، تصحیح جعفر مدرس صادقی, ۱۰)
                    🔸منبع بعدی که درواقع کهن ترین ماخذ ثبت میانگاه جهان بشمار می آید عبارت است از «مهریشت اوستا» که در آن چنین سروده شده است» او که دستان بسیار بلندش پیمان شکن را گرفتار می سازد، او را بر می افکند ، اگر چه در خاور هندوستان باشد، اگر چه در باختر باشد، اگر چه در میانه این زمین ،در ریزشگاه رود ارنگ باشد ( اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجوم شناسی بخش های کهن آن ، ر . م.غیاث آبادی ،ص ۵۰ ) منظور از رود ارنگ ،رود سیحون یا سیر دریا است که ریزشگاه یا مصب آن در دریای خوارزم ( آرال ) دقیقا بر خط نیمروزان واقع شده است( حدود ۶۱ درجه امروزی)
                    ادامه دارد
                    ✍ دکتر رئوفی
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    بخش دوم
                    🔸که همه خشکی های زمین درمیانه دریای « محیط» واقع شده اند، در میانه زمین نیز کوه خواجه در میانه دریاچه هامون جای گرفته است.
                    🔸این کوه و دریاچه از دیرباز برای ایرانیان فرخنده وگرامی بوده است ودر اوستا و بسیار ی از آثار ایرانی و با احترامی فراوان از آن یاد شده است و هنوز هم این احترام با آیین های ویژه ای که توسط مردم محلی بر بالای کوه انجام می شود ادامه دارد.وجود تعداد فراوانی اماکن مقدس و زیارتگاه ها و نام های ورجاوند ، نشانه ادامه گرامیداشت این کوه است.
                    🔸شاید دردوران باستان بناها و تقویم های آفتابی متعددی بر بالای این کوه که مبدا تقویم و گاهشماری در حدود سه تا چهار هزار سال پیش بوده ، ساخته شده بود ، هر چند پژوهش ها دراین باره تا کنون به پایان نرسیده ، اما به برخی سازه ها که ظاهرادر پیوند با تقویم و تشخیص نقطه طلوع و غروب خورشید در ابتدا هر یک از فصل های سال هستند، پی برده اند.
                    🔸تقویم آفتابی یا رصد خانه نیمروز که به نام « بنای شماره 3 دهانه غلامان » (QN3) شناخته می شود ، بنایی چهار گوش است که طول هر ظلع آن به ۵۴ متر می رسد، این بنا به تمامی از خشت و گل ساخته شده است . در لچهار سوی حیاط مرکزی ، ایوان ها و ستون هایی پله مانند قرار دارد که در رصد سایه ها به ترتیب خاصی کاربری دارند.
                    🔸رصد خانه نیمروز یا بنای دهانه غلامان در کنار شاخآبه ای از رود هیرمند در جنوب روستای قلعه نو از بخش زهک شهرستان زابل و در نزدیکی دریاچه مصنوعی « چاه نیمه شماره ۳ » قرار دارد و تا زابل قریب ۴۵ کیلومتر و تا مرز افغانستان حدود ۱۰ کیلومتر فاصله دارد.
                    🔸ساختمان دهانه غلامان در سالهای دهه ۱۳۴۰ خورشیدی به دست گروهی از باستان شناسان ایتالیایی حفاری و مرمت شد اما از آنجا که آنان پی به کاربرد واقعی بنا نبرده بودند و از این بنا تنها با نام « ساختمان مقدس » نام می بردند ، علیرغم کوشش بسیار در مرمت و بازسازی آفتاب سنج ها دقت کافی بکار برده نشد در نتیجه امروزه از دقت آفتاب سنج ها تا اندازه ای کاسته شده است.
                    تعیین دیرینگی رصد خانه نیمروز هنوز به قطعیت دست نیافته است، به نظر می رسد قدمت بنا به حدود دو هزار و پانصد تا سه هزار سال پیش باز می گردد.
                    🔸از آنجا که ابوریحان بیرونی در « تحدید نهایات الاماکن » قدیمی ترین رصد را از آن صاحبان «زیج سند هند » می داند ونیز بسیاری از جفرافی نویسان قدیم ایران از جمله ابن خرداد به در « مسالک و ممالک »از رود سند هند به نام رود هیرمند گنام می برند ، بعید نمی دانم که « سند هند » و « هند مند » که در تاریخ نجوم اهمیت فراوانی دارد ، بر یک جایگاه اطلاق شده باشد و منظور ابوریحان از زیج سند هند ، زیج اخترشناسان سیستان یا نیمروز بوده باشد.
                    🔸در این باره چند دلیل دیگر می توان پیدا کرد : ابوالفدا در « تقویم البلدان » از شمال سیستان به نام زمین هند نام می برد.
                    🔸ابوریحان در آثار الباقیه ثغور خراسان را به هند متصل می داند ونیزبه صراحت می نویسد : آفتاب در اول ادوار سندو هند در میان دو نهایت عمارت زمین بوده است" ( آثار الباقیه، ص71 ) که نشان دهنده یکی بودن سند هند ونیمروز است .همچنین ابن حوقل در « صوره الارض » از هند به عنوان بخشی از سیستان نام می برد و نیز سیستان را از شمال محدود به هند می داند.
                    🔸از آنجا که در آثار ایرانی آمده است که زرتشت در رصد خانه نیمروز حلول خورشید به برج بره ( حمل ) را رصد کرد و تقویم باستانی را اصلاح و بنیاد گاهشماری جدیدی را پی افکند (که گاهشماری هجری خورشیدی فعلی با تغییر مبدا سالشماری ادامه آن است) این گمان نیز وجود دارد که رصد خانه نیمروز همان رصد خانه زرتشت بوده باشد.
                    🔸میدانیم که درباره دانش ستاره شناسی زرتشت ، نه تنها منابع ایرانی ، بلکه در متون و ماخذ یونانی نیز بدان تصریح شده است و حتی کتاب های نجومی منسوب به زرتشت به زبان یونانی به دست آمده است . به گزارش منابع یونانی تعداد زیادی از کتاب های زرتشت و دیگر کتب علمی ایرانی در سال 488 میلادی سوزانده شده و نابود می گردد ( کولر الفونسو نیلنو،تاریخ نجوم اسلامی ، ترجمه استاد احمد آرام ، ص 236)
                    نکته جالب توجه دیگر این است که درنزدیکی رصد خانه نیمروز محوطه ای وجوددارد که مردم محلی از دیرباز از آن به نام « قبر زرتشت » نام می برند.
                    🔸به نظر این نگارنده و به دلایل زیربنایی، دهانه غلامان یک رصد خانه خورشیدی یا تقویم آفتابی برای سنجش گردش خورشید و به تبع آن نگهداشتن حساب سال و سالشماری و استخراج تقویم و تشخیص روزهای اول هر ماه خورشیدی و انقلاب های تابستانی و زمستانی واعتدال های بهاری و پائیزی بوده است.البته این کاربری منافاتی باکاربری های احتمالی دیگر ندارد
                    ادامه دارد.
                    ✍ دکتر رئوفی
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    بخش سوم
                    🔸از این ساخته می شد ، هیچیک از ویژگی های رصدی آن انجام پذیر نمی بود .
                    1.هریک از ضلع های رصد خانه نیمروز با چهار جهت اصلی 32درجه شرقی انحراف دارد.
                    2. تغییرات زاویه بین نقاط مشخص شده در آفتاب سنج ها با تغییرات زاویه طلوع خورشید و همچنین ارتفاع خورشید در هنگام ظهر در ماه های گوناگون سال برابر است .
                    3. در آفتاب سنج های ایوانی غربی سازوکاری اندیشیده شده است که به موجب آن می توان نزدیک شدن آغاز مهر ماه ( مهرگان باستانی ) را هفته به هفته تشخیص داد .
                    4. پله هایی که در دو سوی آفتاب سنج های سه گانه مرکزی بنا قرار دارند ونیز همچنین سقف خرپشته ای بین ستون های ایوان شرقی و شمالی در حکم درجه های یک صفحه مدرج هستند و از آنجا که وظیفه آنان محاسبه زمان از راه تغییرات میل خورشید در هنگام طلوع و غروب و ظهر است ، زوایه بین آنها تا لبه شمالی ستون ها دقیقا برابر با زاویه میل خورشید در ماه ها ی گوناگون سال است .
                    5. به این خاطر که سایه دیواره های چهار سوی بنا در کار رصد مشکلی ایجاد نکند ، این دیوارها کوتاهتر از ستون ها و دیوارهای داخلی بنا ساخته شده است .
                    6. به خلاف نظر کاوشگر ایتالیایی ، بخش های چهار گوشه ساختمان ، برج دیدبانی نیستند ،چرا که ارتفاع آنها ونیز همچنین ارتفاع دیوارهای بنا بسیار کمتر از آن است که احتیاج به دیدبان داشته باشند .
                    7. این بنا علیرغم وسعت سه هزار متری خود ، تنها یک درب کوچک در ضلع جنوبی خود دارد و این نشان می دهد که کسان زیادی به درون بنا رفت و آمد نمی کرده اند . علاوه بر این ساختمان فاقد هر گونه اتاق یا تالار یا نشیمن گاه است . در نتیجه نمی توانسته به عنوان کاخ یا قرار گاه حاکم یا نیایشگاه مورد بهره برداری قرار گیرد .
                    8. در افق شرق بنا ، رشته کوهی باریک با سمت الراس یکنواخت قرار دارد که آغاز و پایان آن کوه ، از نگاه ناظری که در محل رصد خانه ایستاده است ، با زاویه تغییرات میل خورشید در فاصله انقلاب تابستانی تا انقلاب زمستانی برابری دارد .
                    🔸جایگاه خط نیمروز مبدا " نصف النهار " در سال 1767 پیش از میلاد از سوی زرتشت ، پیامبر ایران باستان رصد شده است . خط نیمروز مبدا در ایران ، استان سیستان " نیمروز" و بلوچستان و در شهر زابل قرار دارد .
                    🔸این خط نیمکره ی شمالی زمین را به دو بخش برابر ، قسمت می کند و این به آن معناست که تنها در این نقطه از جهان ،هنگامی که خورشید به میانه آسمان میرسد یعنی به هنگام میانه ی روز یا نیمروز همه نیمکره ی شمالی جهان در روز به سر می برد .
                    🔸" نیمروز " نام علمی سیستان است و از همین روی در روزگار پیشین ، این بخش از ایران را "ساتراپ نیمروز " خوانده اند . به گفته ی افشار " رصد خانه ی نیمروز " درست بر این خط ساخته شده بود ودایره ی نیمروز جهان ازاین رصد خانه می گذشت که اکنون زیر توده هایی از شن و خاک پنهان است . رصدخانه ی نیمروز در پهنای 33/5 درجه در میانه ی کرانه ی خاوری و باختری خشکی جهان است . بی گمان شگفت آور است که ایرانیان می دانستند آبادانی های جهان ، در پهنای 67 درجه ی شمالی کره ی زمین است و با برآورد های خود ، به پهنای 33/5 درجه که همانا میانه 67 درجه یا به گویشی دیگر ، میانه ی آبادانی های جهان است دست یافته بودند .
                    🔸ایرج افشار گفت : سیستان میانه ی آبادانی جهان درنیمکره ی شمالی است و خط نیمروز در پی رصد های زرتشت پیامبر ، در این جایگاه دقیق استوار است . زرتشت در سال 1725 پیش از میلاد در رصد خانه ی " گنگ دژ " در نیمروز یا سیستان ، درآمدن خورشید را رصد کرد و پایه گاهشماری آینده را استوار ساخت .
                    به هر روی دیگر سالهاست که کسی از نیمروز مبدا که در " سیستان " "نیمروز" استوار است ، سخنی نمی گوید و... و نقطه ی نیمروز کنونی بدون هیچ شواهد علمی به شهرک گرینویچ در 8 کیلومتری لندن برده شده است که آن نیز بر پایه زور و استعمار جهانی است. یک روز آن را بردند به پاریس و اکنون نزدیک به صد سال است که گرینویچ رامرکز گذر نیمروز " نصف النهار " می دانند ...
                    پایان
                    ✍ محمدعلی رئوفی
                    🔆 #سیستان 🔆
                    #عشق_سیستو
                    درکانال عشق سیستو عضو شوید
                    ✅ «عشق سیستو»
                    🌹 @ESHGHE30STO
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    💌سلام
                    خوش آمدیدمحسن داداش پور باکر هستم؛ پژوهشگر اسناد خطی و فرهنگ عامه .
                    برگ کوچکی از ۱۵۰۰۰ اسناد و کتابت، انجامه و عکس؛ آنچه از اعتماد شما نازنینان برآمد به اشتراک گذاشتم.
                    با من در ارتباط باشید ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
                    فعالیت مجازی من بصورت دقیق و شفاف در پیامرسان#ایتا کانال پژوهش ادملاوند خلاصه میشه.

                    ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                    💞💞💞💞💞
                    #محسن_داداش_پور_باکر
                    #پژوهش_ادملاوند
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📍اینجا ایستگاه خاطرات است.💝

                    ➺‌‌𝄠✿♥#نگارخانه_ادملا📻
                    @EDMOLLA1400
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📸هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.
                    🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.
                    ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                    🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                    در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                    ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                    🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📜سیــستــان مبدأ جـهــان | دکتر رئوفی

                    📜سیــستــان مبدأ جـهــان | دکتر رئوفی

                    سیــستــان مبدأ جـهــان

                    بخش اول
                    🔸سرزمین نیمروز( سیستان /زرنگ / زاولستان )بانجوم و بویژه با گاهشماری ایرانی پیوندی عمیق و دیرینه دارد.نام های گوناگون این سرزمین از کارکردهای نجومی آن برخاسته است . نامواژه «زابل / زاول » با رسیدن خورشید به سمت الرأس و اندازه گیری آن به عنوان مبدأ شبانروز در پیوند بوده و بعدها واژه «مزوله » به معنای «شاخص خورشیدی » از همان ریشه برگرفته شده است.

                    🔸 نامواژه «زرنگ»( در خط میخی هخامنشی«زرگه»)ظاهرا با«درنگ» و«زمان»مرتبط است و از همه مهمتر نامواژه «نیمروز» از این باور و آگاهی کهن سرچشمه می گیرد که خط «نیمروزان» یا نصف النهار مبدا از این ناحیه عبور می کند.
                    در توضیح بیشتر این پدیده باید گفت که مردمان باستان همواره برای اندازه گیری تقویمی و جغرافیایی همانندامروز به یک نصف النهار مبدا نیاز داشته اند که معمولا آنرا با میانگاه جهان ،یعنی میانه همه سرزمین های مسکونی شناخته شده تطبیق می داده اند.این تطبیق گاهی با ناحیه « اوجین » در هند (پاکستان امروزی) گاه با شهر بابل در میاندورود و گاهی آنگونه که استاد پرویز اذکایی نقل کرده است (مجله فرهنگ پاییز1367،ص125)با نصف النهاری که از قلعه «استوناوند» در شمال گرمسار می گذشته است برابر می کرده است. نصف النهار یاد شده اخیر با طول جغرافیایی 52/5 درجه شرقی همان است که امروزه نیز مبدا رسمی کشور شناخته می شود(درتداول عموم به اشتباه تصور بر این است که نصف النهارمبدا از شهر تهران می گذرد)
                    🔸اما یکی از جالبترین و شگفت انگیزترین نقاطی که مردمان باستان به عنوان میانگاه جهان ، انتخاب کرده اند ،سرزمین سیستان یا نیمروز بوده است.آگاهی های علمی امروزی نیز به ما ثابت کرده است که براستی نیمروز در میانگاه نیمکره شرقی واقع شده است و فاصله آن تا جزایر«کوریل» در اقیانوس آرام ( آخرین ناحیه مسکونی شرقی ) به اندازه ۹۰ درجه و فاصله آن از غرب تا جزایر «آزور» در اقیانوس اطلس ( آخرین ناحیه مسکونی غربی ) نیز به اندازه 90 درجه است به عبارت دیگر هنگامی که خورشید در سیستان به میانگاه آسمان می رسد،در شرق جهان خورشید در حال غروب و در غرب جهان در حال طلوع است.به دیگر سخن هنگامی که سراسر جهان در روشنایی روز بسر می برد ،در سیستان هنگام ظهر یا «نیمروز» است.

                    انتخاب این سرزمین به اندازه ای بر بنیادهای دقیق علمی استوار بوده است که براستی امروزه از شیوه این اندازه گیری دقیق اطلاعی دردست نیست. ظاهرا به نظر می آید که با توجه به گستردگی بسیار زیاد این ناحیه ۱۸۰ درجه ای ،اندازه گیری ها نه با شیوه های ژئودزی و زمین پیمایی ،بلکه با محاسبات ناشناخته نجومی انجام می شده است.

                    🔸انتخاب سیستان بعنوان میانگاه جهان ،علاوه بر اینکه نشانه دستیابی به دانش لازم بوده است ،نشان دهنده این واقعیت است که ظاهرا اندازه گیری های جغرافیایی و تقویمی حتی در آن زمان نیز جنبه بین المللی بخود گرفته بوده اند و لازم بوده است تا ناحیه ای به عنوان مبدا انتخاب شود تا مورد پذیرش مردمان دیگر کشورها قرار گیرد.

                    🔸از واژه «نیمروز / نیمروزان» بعدها عبارت عربی «نصف النهار» ساخته شد که عینا ترجمان همان واژه است اما در دو صده گذشته و بدنبال کم توجهی ما به دانش و فرهنگ ملی ،کارکرد سیستان به عنوان مبدا منطقی نصف النهار جهانی ،تغییر یافته و این مبدا یکبار به شهرپاریس و بار دیگر به گرینویچ انگلستان برده شد.
                    🔸منابع کهنی که نیمروز را به عنوان میانگاه جهان یاد کرده اند ،متعدد هستند که در اینجا به دو نمونه ی آن اکتفا می شود ، نخست کتاب «تاریخ سیستان» از سده پنجم هجری که در آن آمده است «اما حکمای عالم جهان را بخش کردند بر برآمدن و فرو شدن خورشید به نیمروز و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق ،از آنجا که خورشید به کوتاهترین روزی برآید و از سوی مغرب ،از آنجا که به بلندترین روز فرو شود و این علم به حساب معلوم گردد»(تاریخ سیستان مولف ناشناخته ، تصحیح جعفر مدرس صادقی, ۱۰)
                    🔸منبع بعدی که درواقع کهن ترین ماخذ ثبت میانگاه جهان بشمار می آید عبارت است از «مهریشت اوستا» که در آن چنین سروده شده است» او که دستان بسیار بلندش پیمان شکن را گرفتار می سازد، او را بر می افکند ، اگر چه در خاور هندوستان باشد، اگر چه در باختر باشد، اگر چه در میانه این زمین ،در ریزشگاه رود ارنگ باشد ( اوستای کهن و فرضیاتی پیرامون نجوم شناسی بخش های کهن آن ، ر . م.غیاث آبادی ،ص ۵۰ ) منظور از رود ارنگ ،رود سیحون یا سیر دریا است که ریزشگاه یا مصب آن در دریای خوارزم ( آرال ) دقیقا بر خط نیمروزان واقع شده است( حدود ۶۱ درجه امروزی)
                    ادامه دارد
                    ✍ دکتر رئوفی
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    بخش دوم
                    🔸که همه خشکی های زمین درمیانه دریای « محیط» واقع شده اند، در میانه زمین نیز کوه خواجه در میانه دریاچه هامون جای گرفته است.
                    🔸این کوه و دریاچه از دیرباز برای ایرانیان فرخنده وگرامی بوده است ودر اوستا و بسیار ی از آثار ایرانی و با احترامی فراوان از آن یاد شده است و هنوز هم این احترام با آیین های ویژه ای که توسط مردم محلی بر بالای کوه انجام می شود ادامه دارد.وجود تعداد فراوانی اماکن مقدس و زیارتگاه ها و نام های ورجاوند ، نشانه ادامه گرامیداشت این کوه است.
                    🔸شاید دردوران باستان بناها و تقویم های آفتابی متعددی بر بالای این کوه که مبدا تقویم و گاهشماری در حدود سه تا چهار هزار سال پیش بوده ، ساخته شده بود ، هر چند پژوهش ها دراین باره تا کنون به پایان نرسیده ، اما به برخی سازه ها که ظاهرادر پیوند با تقویم و تشخیص نقطه طلوع و غروب خورشید در ابتدا هر یک از فصل های سال هستند، پی برده اند.
                    🔸تقویم آفتابی یا رصد خانه نیمروز که به نام « بنای شماره 3 دهانه غلامان » (QN3) شناخته می شود ، بنایی چهار گوش است که طول هر ظلع آن به ۵۴ متر می رسد، این بنا به تمامی از خشت و گل ساخته شده است . در لچهار سوی حیاط مرکزی ، ایوان ها و ستون هایی پله مانند قرار دارد که در رصد سایه ها به ترتیب خاصی کاربری دارند.
                    🔸رصد خانه نیمروز یا بنای دهانه غلامان در کنار شاخآبه ای از رود هیرمند در جنوب روستای قلعه نو از بخش زهک شهرستان زابل و در نزدیکی دریاچه مصنوعی « چاه نیمه شماره ۳ » قرار دارد و تا زابل قریب ۴۵ کیلومتر و تا مرز افغانستان حدود ۱۰ کیلومتر فاصله دارد.
                    🔸ساختمان دهانه غلامان در سالهای دهه ۱۳۴۰ خورشیدی به دست گروهی از باستان شناسان ایتالیایی حفاری و مرمت شد اما از آنجا که آنان پی به کاربرد واقعی بنا نبرده بودند و از این بنا تنها با نام « ساختمان مقدس » نام می بردند ، علیرغم کوشش بسیار در مرمت و بازسازی آفتاب سنج ها دقت کافی بکار برده نشد در نتیجه امروزه از دقت آفتاب سنج ها تا اندازه ای کاسته شده است.
                    تعیین دیرینگی رصد خانه نیمروز هنوز به قطعیت دست نیافته است، به نظر می رسد قدمت بنا به حدود دو هزار و پانصد تا سه هزار سال پیش باز می گردد.
                    🔸از آنجا که ابوریحان بیرونی در « تحدید نهایات الاماکن » قدیمی ترین رصد را از آن صاحبان «زیج سند هند » می داند ونیز بسیاری از جفرافی نویسان قدیم ایران از جمله ابن خرداد به در « مسالک و ممالک »از رود سند هند به نام رود هیرمند گنام می برند ، بعید نمی دانم که « سند هند » و « هند مند » که در تاریخ نجوم اهمیت فراوانی دارد ، بر یک جایگاه اطلاق شده باشد و منظور ابوریحان از زیج سند هند ، زیج اخترشناسان سیستان یا نیمروز بوده باشد.
                    🔸در این باره چند دلیل دیگر می توان پیدا کرد : ابوالفدا در « تقویم البلدان » از شمال سیستان به نام زمین هند نام می برد.
                    🔸ابوریحان در آثار الباقیه ثغور خراسان را به هند متصل می داند ونیزبه صراحت می نویسد : آفتاب در اول ادوار سندو هند در میان دو نهایت عمارت زمین بوده است" ( آثار الباقیه، ص71 ) که نشان دهنده یکی بودن سند هند ونیمروز است .همچنین ابن حوقل در « صوره الارض » از هند به عنوان بخشی از سیستان نام می برد و نیز سیستان را از شمال محدود به هند می داند.
                    🔸از آنجا که در آثار ایرانی آمده است که زرتشت در رصد خانه نیمروز حلول خورشید به برج بره ( حمل ) را رصد کرد و تقویم باستانی را اصلاح و بنیاد گاهشماری جدیدی را پی افکند (که گاهشماری هجری خورشیدی فعلی با تغییر مبدا سالشماری ادامه آن است) این گمان نیز وجود دارد که رصد خانه نیمروز همان رصد خانه زرتشت بوده باشد.
                    🔸میدانیم که درباره دانش ستاره شناسی زرتشت ، نه تنها منابع ایرانی ، بلکه در متون و ماخذ یونانی نیز بدان تصریح شده است و حتی کتاب های نجومی منسوب به زرتشت به زبان یونانی به دست آمده است . به گزارش منابع یونانی تعداد زیادی از کتاب های زرتشت و دیگر کتب علمی ایرانی در سال 488 میلادی سوزانده شده و نابود می گردد ( کولر الفونسو نیلنو،تاریخ نجوم اسلامی ، ترجمه استاد احمد آرام ، ص 236)
                    نکته جالب توجه دیگر این است که درنزدیکی رصد خانه نیمروز محوطه ای وجوددارد که مردم محلی از دیرباز از آن به نام « قبر زرتشت » نام می برند.
                    🔸به نظر این نگارنده و به دلایل زیربنایی، دهانه غلامان یک رصد خانه خورشیدی یا تقویم آفتابی برای سنجش گردش خورشید و به تبع آن نگهداشتن حساب سال و سالشماری و استخراج تقویم و تشخیص روزهای اول هر ماه خورشیدی و انقلاب های تابستانی و زمستانی واعتدال های بهاری و پائیزی بوده است.البته این کاربری منافاتی باکاربری های احتمالی دیگر ندارد
                    ادامه دارد.
                    ✍ دکتر رئوفی
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    بخش سوم
                    🔸از این ساخته می شد ، هیچیک از ویژگی های رصدی آن انجام پذیر نمی بود .
                    1.هریک از ضلع های رصد خانه نیمروز با چهار جهت اصلی 32درجه شرقی انحراف دارد.
                    2. تغییرات زاویه بین نقاط مشخص شده در آفتاب سنج ها با تغییرات زاویه طلوع خورشید و همچنین ارتفاع خورشید در هنگام ظهر در ماه های گوناگون سال برابر است .
                    3. در آفتاب سنج های ایوانی غربی سازوکاری اندیشیده شده است که به موجب آن می توان نزدیک شدن آغاز مهر ماه ( مهرگان باستانی ) را هفته به هفته تشخیص داد .
                    4. پله هایی که در دو سوی آفتاب سنج های سه گانه مرکزی بنا قرار دارند ونیز همچنین سقف خرپشته ای بین ستون های ایوان شرقی و شمالی در حکم درجه های یک صفحه مدرج هستند و از آنجا که وظیفه آنان محاسبه زمان از راه تغییرات میل خورشید در هنگام طلوع و غروب و ظهر است ، زوایه بین آنها تا لبه شمالی ستون ها دقیقا برابر با زاویه میل خورشید در ماه ها ی گوناگون سال است .
                    5. به این خاطر که سایه دیواره های چهار سوی بنا در کار رصد مشکلی ایجاد نکند ، این دیوارها کوتاهتر از ستون ها و دیوارهای داخلی بنا ساخته شده است .
                    6. به خلاف نظر کاوشگر ایتالیایی ، بخش های چهار گوشه ساختمان ، برج دیدبانی نیستند ،چرا که ارتفاع آنها ونیز همچنین ارتفاع دیوارهای بنا بسیار کمتر از آن است که احتیاج به دیدبان داشته باشند .
                    7. این بنا علیرغم وسعت سه هزار متری خود ، تنها یک درب کوچک در ضلع جنوبی خود دارد و این نشان می دهد که کسان زیادی به درون بنا رفت و آمد نمی کرده اند . علاوه بر این ساختمان فاقد هر گونه اتاق یا تالار یا نشیمن گاه است . در نتیجه نمی توانسته به عنوان کاخ یا قرار گاه حاکم یا نیایشگاه مورد بهره برداری قرار گیرد .
                    8. در افق شرق بنا ، رشته کوهی باریک با سمت الراس یکنواخت قرار دارد که آغاز و پایان آن کوه ، از نگاه ناظری که در محل رصد خانه ایستاده است ، با زاویه تغییرات میل خورشید در فاصله انقلاب تابستانی تا انقلاب زمستانی برابری دارد .
                    🔸جایگاه خط نیمروز مبدا " نصف النهار " در سال 1767 پیش از میلاد از سوی زرتشت ، پیامبر ایران باستان رصد شده است . خط نیمروز مبدا در ایران ، استان سیستان " نیمروز" و بلوچستان و در شهر زابل قرار دارد .
                    🔸این خط نیمکره ی شمالی زمین را به دو بخش برابر ، قسمت می کند و این به آن معناست که تنها در این نقطه از جهان ،هنگامی که خورشید به میانه آسمان میرسد یعنی به هنگام میانه ی روز یا نیمروز همه نیمکره ی شمالی جهان در روز به سر می برد .
                    🔸" نیمروز " نام علمی سیستان است و از همین روی در روزگار پیشین ، این بخش از ایران را "ساتراپ نیمروز " خوانده اند . به گفته ی افشار " رصد خانه ی نیمروز " درست بر این خط ساخته شده بود ودایره ی نیمروز جهان ازاین رصد خانه می گذشت که اکنون زیر توده هایی از شن و خاک پنهان است . رصدخانه ی نیمروز در پهنای 33/5 درجه در میانه ی کرانه ی خاوری و باختری خشکی جهان است . بی گمان شگفت آور است که ایرانیان می دانستند آبادانی های جهان ، در پهنای 67 درجه ی شمالی کره ی زمین است و با برآورد های خود ، به پهنای 33/5 درجه که همانا میانه 67 درجه یا به گویشی دیگر ، میانه ی آبادانی های جهان است دست یافته بودند .
                    🔸ایرج افشار گفت : سیستان میانه ی آبادانی جهان درنیمکره ی شمالی است و خط نیمروز در پی رصد های زرتشت پیامبر ، در این جایگاه دقیق استوار است . زرتشت در سال 1725 پیش از میلاد در رصد خانه ی " گنگ دژ " در نیمروز یا سیستان ، درآمدن خورشید را رصد کرد و پایه گاهشماری آینده را استوار ساخت .
                    به هر روی دیگر سالهاست که کسی از نیمروز مبدا که در " سیستان " "نیمروز" استوار است ، سخنی نمی گوید و... و نقطه ی نیمروز کنونی بدون هیچ شواهد علمی به شهرک گرینویچ در 8 کیلومتری لندن برده شده است که آن نیز بر پایه زور و استعمار جهانی است. یک روز آن را بردند به پاریس و اکنون نزدیک به صد سال است که گرینویچ رامرکز گذر نیمروز " نصف النهار " می دانند ...
                    پایان
                    ✍ محمدعلی رئوفی
                    🔆 #سیستان 🔆
                    #عشق_سیستو
                    درکانال عشق سیستو عضو شوید
                    ✅ «عشق سیستو»
                    🌹 @ESHGHE30STO
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    ‍ 📣 #فراخوان جمع آوری مستندات سعیدالعلما

                    ‍ 📣 #فراخوان جمع آوری مستندات سعیدالعلما

                    ‍ 📣 #فراخوان

                    🖨به اطلاع همشهریان محترم و مخاطبین عزیز #پژوهش_ادملاوند می رساند رسانه پژوهشی ادملاوند با همکاری مولف و پژوهشگر محترم استاد حجت الاسلام ناصر رضایی چراتی در نظر دارد در راستای حفظ و صیانت از فرهنگ، آداب و رسوم و تاریخ کتابی، ملّی و فاخر در خصوص #علامه_سعیدالعلما تالیف و چاپ نماید.

                    📌در مرحله ی اول مقرر است اسناد و مدارک خطی و قدیمی و هم چنین تصاویر قدیمی منتسب به علامه سعیدالعلما جمع آوری شده و پس از خوانش، بازنویسی، بررسی و اصالت سنجی در قالب کتاب چاپ شود.

                    📜 لذا از همه همشهریان عزیز و فرهیخته و فرهنگ دوست تقاضا میشود در صورتی که اسناد خطی و قدیمی مانند قباله های ازدواج، مبایعه نامه ها، وقفنامه، بنچاق، نسخه های تعزیه، دست نوشته قدیمی، کتابت، انجامه و ... که به خط علامه سعیدالعلما مکتوب یا تقریظ شده را در اختیار دارند به سه روش در اختیار مدیران کانال پژوهش ادملاوند قراردهند.

                    📸 اسکن اسناد و تصاویر با استفاده از اسکنر و یا استفاده از نرم افزار cam scanner در تلفن های همراه و ارسال فایل به مدیران کانال.

                    ↔️ امانت دادن اسناد و تصاویر به مدیران کانال برای تصویربرداری با کیفیت به گونه ای که مدیران کانال خود را متعهد به بازگرداندن اسناد و تصاویر ظرف حداکثر ۲۴ ساعت یا زمان توافق شده بصورت نعین و مشخص به مالکان آنها می دانند.

                    💰فروش یا اهدای اسناد و تصاویر به گروه محقق و تدوین کننده این اثر فاخر.

                    📎بدیهی است تمامی اسناد و تصاویر ارائه شده توسط افراد به نام خود آنان در کتاب چاپ خواهد شد.
                    افرادی که قبلا در این زمینه اقدام به تحقیق نموده، دارای تجربه می باشند یا تمایل به همکاری دارند با ادمین کانال هماهنگ نمایند.

                    اطلاعات تکمیلی در اطلاعیه های بعدی منتشر خواهد شد.
                    ارتباط، مستقیم با من
                    ٠۹۱۱۲۲٠۵۳۹۱ #محسن_داداش_پور_باکر
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    🟢امامزاده سیّد نورعلی بن زین العابدین علیه السّلام قم

                    #امامزادگان
                    #امامزاده
                    #قم
                    🟢امامزاده سیّد نورعلی بن زین العابدین علیه السّلام.

                    #امامزادگان

                    بقعه «امامزاده نور علی» از نوادگان امام سجاد علیه‌السّلام در میان باغهای روستای کرمجگان از توابع شهر کهک در استان قم قرار دارد.

                    🟢 نسب شریف این امامزاده با چهار واسطه به امام چهارم، حضرت زین العابدین علیه‌السّلام منتهى مى‌شود که از این قرار است:
                    سید على بن أبی‌عبدالله محمّد الشجرى بن ع
                    مر الأوسط بن
                    على‌الأصغر المحدّث بن
                    عمر الأشرف بن
                    الامام على بن الحسین زین العابدین علیه‌السّلام

                    وى سیدى جلیل القدر و بسیار بزرگوار بود، اکثر اجداد او از بزرگان سادات حسینى در طبرستان به شمار مى‌آمدند.


                    🟢 زندگینامه‌ی ایشان...

                    پسر عموى او حسن بن على الاطروش، از رهبران دولت علویان طبرستان است که با اقتدار کامل به مدّت پنج سال بر بخشهاى وسیعى از شمال ایران حکومت مى‌کرد و بنیانگذار حکومت علوى در آن نواحى بود.
                    پس از وفات اطروش به سال ۳۰۴ ه.ق، احمد ابوعلى فرزند امامزاده نورعلى مشهور به صاحب الخال، که در دستگاه اطروش از موقعیت ممتازى برخوردار بود، به قم مهاجرت کرد و مورد احترام بزرگان این شهر قرار گرفت و کمى پس از آن نقابت سادات قم به او تفویض شد.
                    امامزاده نور على که از نخستین سادات اشرفى حسینى مهاجر قم است، از احترام فوق العاده‌اى برخوردار و به زهد و تقوی آراسته بود. پس از مهاجرت فرزند او به قم، احترام او دو چندان شد. او بخاطر گرماى شدید قم در فصل تابستان، به یکى از روستاهاى قم (کرمجگان) نقل مکان نمود تا اینکه در اوایل قرن چهارم هجرى وفات یافته و در روستاى کرمجگان به خاک سپرده شد.


                    🟢 علّت نامگذارى ایشان به «نورعلى» بدرستى معلوم نیست؛ برخى معتقدند که چون او نواده بزرگوار امام على بن الحسین زین العابدین علیه‌السّلام است، لذا به «نور على» خوانده شده است.
                    عدّه‌اى دیگر «نور على» را ماده تاریخ نخستین بنایى که بر سر قبر او ساخته‌اند مى‌دانند که در این صورت طبق حروف ابجد، سال ۳۶۶ ه.ق بدست مى‌آید، کرامات زیادى از این امامزاده به منصّه ظهور رسیده است.
                    #امامزاده
                    @alzekr_alhakim
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📌عمارت سالاری؛ یادگاری از تاریخ پزشکی و معماری مشهد

                    #فرهنگ_عامه
                    #گردشگری
                    #خانه
                    #سالاری
                    #تهران

                    📌عمارت سالاری؛ یادگاری از تاریخ پزشکی و معماری مشهد

                    ✅معرفی شماره (۸۶)

                    درست پشت سر مجسمه نادر و سه سرباز برنزی‌اش، عمارتی ۱۰۰ ساله با کاشی‌های فیروزه‌ای خودنمایی می‌کند. خانه‌ای که نه‌تنها یادگاری از معماری اصیل است، بلکه بخشی از تاریخ پزشکی این شهر را نیز در دل خود جای داده است.

                    📍برای آشنایی بیشتر با "خانه تاریخی سالاری" از طریق لینک زیر به مجله گردشگری مراجعه نمایید:

                    https://eitaa.com/majalegardeshgari8
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #فرهنگ_عامه
                    #گردشگری
                    #خانه
                    #سالاری
                    #تهران

                    🔻سالاری کیست؟
                    خانه سالاری، با آن دورچینی‌های آجری و کاشی‌کاری‌های مینیاتوری، تنها یک نمونه مشابه در مشهد دارد: عمارت «ساختیانچی» در جنت.
                    عمارت سالاری متعلق به دکتر حسین سالاری، ملقب به معتمدالحکما، یکی از نخستین پزشکان مشهد بود. او متولد ۱۲۳۸ خورشیدی در تفت یزد بود و پس از تحصیل در اصفهان و تهران، به‌عنوان پزشک ارتش راهی خراسان شد.
                    معتمدالحکما پس از درمان همسر والی خراسان، ریاست دارالشفای آستان قدس را بر عهده گرفت و ۴۷ سال از عمر خود را وقف درمان بیماران و تدریس پزشکی در مشهد کرد.

                    🔻«کوی سالاری»؛ محل سکونت نسل پزشکان
                    این عمارت که بین سال‌های ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۷ توسط دکتر رضا، فرزند ارشد معتمدالحکما ساخته شد، بخشی از املاک خانوادگی در کوچه پشت باغ نادری بود. به دلیل سکونت اکثر فرزندان معتمدالحکما در این محدوده، این کوچه به «کوی سالاری» شهرت یافت.
                    دکتر رضا، احمد و علی سالاری که تحصیلات خود را در فرانسه به پایان رساندند، پس از بازگشت به مشهد در حوزه پزشکی فعالیت کردند.
                    دکتر رضا، جراح و رئیس بخش جراحی بیمارستان امام رضا (علیه السلام)، و دکتر احمد، متخصص داخلی و جراح، هر دو از نام‌آوران پزشکی مشهد بودند.
                    دکتر رضا تا سال ۱۳۳۰ در همین خانه سکونت داشت. از طبقه بالا به عنوان مسکونی استفاده می‌کرد و طبقه همکف، مطبش بود.
                    پس از فوت دکتر رضا هم که در همین عمارت اتفاق افتاد، پسرش، دکتر ناصر سالاری، یکی از جراحان بیمارستان امام رضا (علیه السلام)، تا ۱۰ سال بعد، مطب را اداره کردند. در واقع این مطب، شبیه بیمارستانی کوچک بود که حدود ۵۰ سال به مردم مشهد، خدمات درمانی رساند و دکتر معتمدالحکما و پسرانش آنجا رفت و آمد داشتند.

                    🔻 سبکی متفاوت از خانه‌های تاریخی
                    خانه سالاری توسط معمار معروفی به نام «بنایی» طراحی شد که بعدها خانه ساختیانچی را نیز در خیابان ارگ با همان سبک ساخت. این دو بنا، که استاد معماری دکتر هادی ایوانی آن‌ها را «خواهرخوانده» نامیده، از معدود نمونه‌های باقی‌مانده از این سبک در مشهد هستند.
                    آنچه خانه سالاری را متمایز می‌کند، معماری برون‌گرای آن است. برخلاف خانه‌های سنتی مشهد که حیاط مرکزی داشتند، در این عمارت پنجره‌ها رو به خیابان‌اند و حیاط کوچک آن، بیشتر به یک سراچه شباهت دارد.
                    تلفیق نمای آجری با کاشی‌های لعاب‌دار فیروزه‌ای و قاب‌های منقش به مینیاتور، جلوه‌ای خاص به این عمارت داده است.

                    🔻میراثی که ثبت ملی شد
                    خانه سالاری در ۱۲ تیر ۱۳۸۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و همچنان یادگاری از تاریخ پزشکی و معماری مشهد باقی مانده است.
                    بازدید با هماهنگی اداره‌کل میراث فرهنگی امکان‌پذیر است.

                    📚منبع: روزنامه شهرآرا

                    🚕آدرس: چهارراه شهدا، پشت آرامگاه نادر، نبش کوچه خوراکیان
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    🟢امامزاده حسن بن حسن المجتبی علیه السّلام تهران

                    #امامزادگان
                    🕌#امامزاده

                    🟢امامزاده حسن بن حسن المجتبی علیه السّلام.
                    واقع در تهران

                    #امامزادگان

                    🟢 بر اساس شجره‌نامه‌هایی که به دست آمده و منابع موجود امامزاده حسن از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام و همچنین پسر عموی شاه عبدالعظیم حسنی بوده است.

                    📌او در زمان حکومت بن‌مروان به خاطر سختگیری‌های زیاد حاکم به شیعیان به ایران مهاجرت می‌کند.

                    🟢 امامزاده حسن در روستایی به نام «جی‌ اولیا» که امروزه منطقه ۱۷ نام دارد ساکن شده و پس از فوت هم در همان منطقه به خاک سپرده شدند...

                    🟢 امامزاده حسن در خیابان امین‌الملک میان پل امامزاده معصوم و سه راه آذری، در منطقهٔ ۱۷ شهر تهران واقع شده‌است

                    @alzekr_alhakim
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    🟢 امامزاده زید بن زین العابدین علیه السّلام دره شهر ایلام

                    #امامزادگان
                    🕌#امامزاده

                    🟢 امامزاده زید بن زین العابدین علیه السّلام
                    دره شهر
                    واقع در ایلام، شهرستان دره­‌شهر، بخش بدره، روستاي زيد واقع شده است.

                    #امامزادگان

                    امام زاده زید بن زین العابدین علیه السّلام

                    📜#شجره_نامه
                    "زيد بن علي بن ابوالحسين موسي بن ابوالقاسم جعفر بن ابوعبدالله الحسين بن علي بن ابومحمد حسن المكفوف حسين بن حسن الافطس بن علي الاصغر بن امام علي بن الحسين زين العابدين عليه السلام

                    🟢 زید روستایی سرسبز از توابع بخش هندمینی شهرستان بدره در استان ایلام است که در فاصله ۲۱ کیلومتری شهر بدره، ۲۵ کیلومتری دره شهر و ۱۰۶ کیلومتری شهر ایلام (مرکز استان) واقع شده است.

                    نام روستا از امام زاده تاریخی زید بن علی علیه السّلام گرفته شده است.

                    @alzekr_alhakim
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📚کتاب قمقام زخار و صمصام بتار؛ مقتل سالار شهیدان 

                    #کتاب
                    📚نام کتاب:
                    قمقام زخار و صمصام بتار؛ مقتل سالار شهیدان

                    نام مولف: حاجی فرهاد میرزا معتمد الدوله

                    زبان کتاب: فارسی
                    مترجم : تلخیص و ترجمه غلامحسین انصاری
                    موضوع : عمده عناوین کتاب حاضر:
                    جولگیری سلاطین بنی امیه از نشر فضائل اهل بیت علیهم السلام، مناظره ابن عباس با معاویه، سخت گیری بر شیعیان و ناسزاگویی به امیرمؤمنان علیه السلام، جعل احادیث در مدح صحابه، سخن حضرت امیر علیه السلام درباره این احادیث، نمونه هایی از احادیث جعلی و...

                    📌کنیه ها ، اقلب ها، مدت عمر، اولاد، ازدواج و اصحاب امام حسین علیه السلام، بشارت جبرئیل به میلاد آن حضرت، وقایع هنگام میلاد، ماجرای فطرس ملک، ختنه شدن ائمه اطهار علیهم السلام، نامگذاری حضرت سید الشهداء، چهل حدیث در فضیلت امام حسین علیه السلام و...

                    📌آیات قرآنی که به شهادت امام حسین علیه السلام تاویل شده است، خبر دادن پیامبر اسلام از شهادت امام حسین علیهما السلام، خبر دادن امیرالمومنین علیه السلام، خبردادن امام مجتبی و امام حسین علیهما السلام از فاجعه کربلا، سخنان اصحاب امام و دیگران قبل از شهادت حضرت و...

                    📌برخی از نصوص وارده در حق امام حسین علیه السلام، شهادت امام مجتبی و وقایع پس از آن، وصیت امام حسن علیه السلام، امام حسین علیه السلام در زمان معاویه، ماجرای حلف الفضول، کشته شدن حجر بن عدی، کشته شدن عمرو بن الحمق، دیگری بقیه یاران حجر و...

                    📌عشق یزید به زن عبد الله بن سلام، خطبه امام حسین علیه السلام در منا، نسب یزید بن معاویه علیه اللعنه، دعوت معاویه از مردم برای بیعت با یزید، مرگ معاویه و وصیت های او، آغاز حکومت یزید و نامه او برای بیعت گرفتن از امام، وداع امام حسین با قبر جد مطهر و...

                    📌حرکت امام از مدینه به سوی مکه، فرستادن مسلم بن عقیل به کوفه، نامه حضرت به رؤسای بصره، دستگیر شدن هانی بن عروه، شهادت میثم تمار، توجه امام به جانب عراق، قصیده فرزدق، پیوستن زهیر به امام، رسیدن حر به خدمت حضرت، ادامه حرکت امام و...

                    📌ورود امام حسین علیه السالم به کربلا، تردید عمر سعد در پذیرفتن فرماندهی، مذاکره امام با عمر سعد، توبه حر بن یزید، شهادت برخی از یاران حضرت، شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام، شهادت فرزندان عقیل، شهادت فرزندان جعفر بن ابی طالب، شهادت فرزندان امام حسن علیه السلام و...

                    📌شهادت ابوالفضل العباس علیه السلام، امام حسین علیه السلام در میدان نبرد، شهادت حضرت، وقایع بعد از شهادت امام حسین علیه السلام، شهادت طفلان مسلم ره، اسامی شهدای اهل بیت و تعداد آنها، نوحه جنیان بر امام، ورود اهل بیت به کوفه، خطبه حضرت زینب علیها السلام و...

                    📌فرستاده شدن سرهای شهیدان از کوفه به شام، ورود اهل بیت به شام، شهادت رسول قیصر روم، خطبه حضرت سجاد علیه السلام، تحقیقی درباره اربعین و زمان بازگشت اسرای اهل بیت به کربلا، اقوال محدثین و مورخین درباره سر مقدس امام حسین علیه السلام و...

                    📌مدت عمر امام و نحوست روز عاشورا، پاره ای از عقبوت های دنیایی قاتلان امام، بخشی از معجزات و کرامات امام حسین، پاره ای از موعظه ها، خطبه ها و اشعار امام، خلاصه ای از حالات فرزندان و همسران امام ، فضیلت زیارت امام حسین علیه السلام و...

                    📌دعوت توابین و شرح قتال آنها با شامیان، جنگ عین الورده و شهادت سلیمان بن صرد، مختصری از حال مختار ره، جنگ ابراهیم اشتر با ابن زیاد و شورش کوفیان، کشدن شدن شمر علیه اللعنه، تفحص مختار از قاتلان امام ، کشته شدن عمر بن سعد و عبیدالله علیهما اللعنه و...

                    📌چند روایات درباره مختار ره، اهانت های عباسیان به مرقد مطهر امام حسین علیه السلام، ویران کردن قبر امام توسط دیزج و عاقبت او، ماجرای حمانی و موسی بن عیسی، اشعاری از سلیمان بن قته و ابوالرمیح خزاعی، گزیده ای از قصیده دعبل خزاعی و...

                    📌اشعاری از ابن هباریه، اشعاری از شافعی، اشعاری از دعبل و مغامس، گزیده ای از قصیده سید رضی ره، دوازده بند محتشم کاشانی، اشعاری از میرزا تقی علی آبادی صاحب دیوان، اشعاری از وصال شیرازه، واژه نامه، فهرست اعلام و...
                    👇👇
                    تعداد جلد: ۱
                    نوع جلد: سلفون
                    قطع کتاب: وزیری
                    نوع خط: حروف چینی
                    تعداد صفحات : ۶۴۱
                    توضیحات: چاپ ۱۳ سال قبل

                    #امام_حسین
                    #مقتل
                    #تاریخ_اسلام
                    #اعتقادی
                    #امامزادگان
                    #مختار
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    معرفی کتاب📚 سه دیدار | امام خمینی | شجره نامه | تاریخ | خانواده

                    معرفی کتاب📚 سه دیدار | امام خمینی | شجره نامه | تاریخ | خانواده

                    #معرفی_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘ایران🇮🇷 موجودی است الهی که بر بالِ فرشتگان نشسته است. امام خمینی من داستان می نویسم، تاریخ📜 نمی‌نویسم. تاریخ های📜 بسیاری قبل از من نوشته شده است و هم زمان با من و بعد از من نیز نوشته می شود و خواهد شد؛ اما داستان فقط یک بار نوشته می شود؛ فقط یک بار. آن ها که واقعیت را می‌خواهند نه حقیقت را و طالبِ واقعیات تاریخی 📜هستند نه حقایق انسانی، می‌توانند بی دغدغه ی خاطر، به بهترین تاریخ ها مراجعه کنند.
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #معرفی_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘این کتاب که در دوجلد نگارش شده است، داستان‏ بلندی درباره زندگی امام خمینی (ره) 👳را روایت می‌کند که نادر ابراهیمی👨‍🦰 نویسنده کتاب در آن‏ کوشیده ابعاد مختلف شخصیتی ایشان را در قالب داستان بررسی‏ کند.
                    ☘دوران کودکی👦 امام و شکل‏ گیری شخصیت وی در دامن پرمهرمادر 🧕و صاحبه خانم (عمه ایشان) مرام و منش پدر امام و نحوه‏ شهادت ایشان، حضور امام در کلاس درس مدرس👨‍🏫، بررسی‏ #شجره -نامه اجداد امام و شرحی از زندگی پدر بزرگ ایشان، مراحل ‏آشنایی امام با دختر🧕 حاج ‏آقا ثقفی تا ازدواج از جمله مواردی است که‏ محتوای این داستان را دربرمی‏گیرد.
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #معرفی_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘جلد اول و دوم کتاب را نادر ابراهیمی👨‍🦰 در بین سال‌های ۷۵ تا ۷۷ نوشته است.
                    ☘این اثر اولین بار در حوزه هنری🎨 و همزمان با بیست‌وپنجمین سالگرد درگذشت امام خمینی👳، در سال ۱۳۷۷ منتشر شد.
                    ☘جلد نخست با عنوان «رجعت به ریشه‌ها» داستان بلندی درباره ی زندگی سید روح‌الله خمینی👳 است، که نویسنده در آن کوشیده ابعاد مختلف شخصیتی او را در قالب داستان بررسی نماید. این مجلد شرح وقایع دوران کودکی👦 خمینی و شکل‌گیری شخصیت وی است.
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #معرفی_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘«نخستین دیدار» در فصل اول کتاب سه دیدار نوعی پیش درآمد داستان است. ابراهیمی 👨‍🦰در دیدار دوم، قسمت‌هایی از کودکی 👦امام خمینی را روایت می‌کند با نام «دیدار دوم: ذرات خاطره در هوا معلق نخواهد ماند». در فصل سوم با نام «دیدار سوم: این شیخ👳 را نگین کنید!» ماجرای دیدار امام خمینی است با سید حسن مدرس. در فصل چهارم دیداری رویا گونه را شرح می‌دهد که بین یک پیر👴 و مریدش روی می دهد. فصل پنجم، در این فصل به گذشته امام خمینی👳 باز میگردد و قسمتی از مبارزات ایشان را شرح می دهد. در همین فصل، نویسنده به گذشته های دورتر هم می رود و زندگانی و پیشینه اجداد و نیاکان خمینی را شرح می دهد. فصل ششم کتاب، ماجرای بیرون بردن همسر👩‍🦳 رضا خان و زنان👩 درباری از حرم معصومه به رهبری او را شرح می دهد.
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #معرفی_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘کتاب حاضر که جلد اول از مجلد دو جلدى است، داستان‏ بلندى درباره زندگى امام خمینى (ره)👳 است، که نویسنده در آن‏ کوشیده ابعاد مختلف شخصیتى ایشان را در قالب داستان بررسى‏ کند. دوران کودکى👦 امام و شکل ‏گیرى شخصیت وى در دامن پرمهرمادر و صاحبه خانم (عمه ایشان)…

                    ☘فصل اول کتاب «سه دیدار» با نام «نخستین دیدار»، به نوعی پیش‌درآمد داستان است. «دیدار دوم: ذرات خاطره در هوا معلق نخواهد ماند» فصل بعدی کتاب است که ابراهیمی طی آن، برش‌هایی از کودکی‌های👦 امام را روایت می‌کند. «دیدار سوم: این شیخ را نگین کنید!» ماجرای دیدار امام است با آیت‌الله مدرس. ابراهیمی در فصل چهارم دیداری رویا گونه را شرح می‌دهد که بین یک پیر👨‍🦳 و مریدش روی می‌دهد. فصل پنجم، رجعتی است به کودکی‌های👦 امام تا از آن جا نقبی بزند به گذشته‌های دور و ماجرای مبارزات آقا سید مصطفی ـ پدر امام ـ را شرح دهد. در همین فصل، نویسنده به گذشته‌های دورتر هم می‌رود و زندگانی و پیشینه اجداد و نیاکان امام را شرح می‌دهد. فصل ششم کتاب، روایتی است از بیرون افکندن همسر رضا خان و زنان درباری از آستانه حضرت معصومه(س) به رهبری امام.‌
                    ☘ابراهیمی در ادامه باز هم روایتی شاعرانه به دست می‌دهد از دیدار یک پیر👨‍🦳 با مریدانش. فصل بعدی کتاب، شرحی است بر درماندگی و آوارگی آنان که پدر امام را به شهادت رساندند. نویسنده آن‌گاه به فصلی می‌رسد که با ازدواج امام پایان می‌یابد. فصل آخر کتاب، بین شعر و نثر در نوسان است و روایتی است از عاشقانه‌های امتی با امامش.
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #برش_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘در اینجا در پیشگاه شما مردان👨‍🦱 و زنان👩‍🦰 با ایمان ایرانی که ایران🇮🇷 را عاشقانه و پُرشور می خواهید و آرزومند وطنی سربلند و قدرتمند هستید به جمیع معتبرات خویش سوگند می خورم که آنچه در این داستان گفته ام، به اعتقاد و باور خودم عین حقیقت است و جُز حقیقت، هیچ نیست و بخشی از حقیقت که بتواند بخش های دیگر حقیقت را نفی و اِنکار کند نیز نیست و آماده ام تا اگر ـ ندانسته یا دانسته ـ کلامی🗣 به ناحق بر قلمم📝 جاری شده باشد سخت ترین مُجازات را به سبب ارتکاب این گناه نابخشودنی و این ستمی که بر قلم و اندیشه کرده ام و این حُرمتی که از مکتوب بر باد داده ام بپذیرم و دَم برنیاورم …
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #برش_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘و به آن ها که در راه ایمان و ایران🇮🇷، رزمی باور نکردنی را در برابر یک جهان دشمن آغاز کردند و پِی گرفتند و فخری ابدی برای فرزندان👦 خویش و سُنّتی سرشار از شهامت برای ملت خود به یادگار نهادند و به بزرگ بانوی 👩‍🦰روزگار ما، بانو قدس ایران ثقفی، که همسر دلاور، صبور و با ایمان مردی چون روح الله خمینی👳 بوده اند و هم سفری برای سخت ترین سفرهای این جهانی و عمری در اضطراب های زندان، تبعید، شکنجه و شهادت🥀…
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #برش_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘مادر 🧕را غم این نبود که هیچ یک از پسران 🧑خان ها، بچه های مکتب، یا فرزندان رعایای نزدیک ـ باغبان یا میراب ـ نمی توانستند به حریم پسر ورود کنند و در نتیجه، او را غالباً تنهای تنها، به حال خویش رها می کردند و می رفتند، و یا از اساس، به او نزدیک نمی شدند تا دور شوند؛ غم این بود که خود صاحبه خانم و هاجر بانو هم، رفته رفته توان برقراری ارتباط مهرمندانه با روح الله را از دست میدادند. غم، این بود.
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    #برش_کتاب📚
                    #سه_دیدار
                    #جلد_اول

                    ☘این غریب است که ماهی‌گیران، به هنگامِ بارش باران☔️، از پنجره‌های کلبه‌هایشان، دریا 🌊را نگاه نمی‌کنند. این نهیبِ واپسْماندگی است.

                    ☘بارانِ سیل‌آسا زیباست؛ توفانِ بی‌ترحُّم زیباست؛ و تاب خوردن مرغانِ دریاییِ بی‌تابْ بر فراز دریا زیباست.

                    ☘باران💧، حکایتی‌ست الهی؛ توفان حکایتی‌ست الهی؛ و تاب خوردن مرغانْ نیز. شما که نمی‌نگرید، از خدا و زیبا پرهیز می‌کنید.


                    ♥️کانال خودتون رو به دوستانتون معرفی کنید♥️

                    🌱 دلتکانی|خانه تکانی دل با کتاب
                    🌸
                    🌿
                    🍃 @deltekani
                    🍃
                    💐🍃🌿🌸🍃🌹
                    #رهبری
                    #امام_خمینی
                    #ولایت
                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

                    📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل ۲۲

                    📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

                    #بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۵)
                    (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                    🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                    ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                    مرد آرَه و زن وارَه
                    موارد استفاده:
                    خلاصه اش اینه که مرد وظیفه اش کسب در آمد برخانواده اس و خانم خونه وظیفه اش مدیریت در آمد شوهر
                    تشبیه شده به جوی آبی که سر راهش یه راه آب برای تنظیم میزان و مسیر خروجی اب قرار گرفته
                    🌼🌱🪴
                    👈 لغت نامه روست
                    غال= غار
                    غال= لونه / لونه مرغ ، لونه موش و...
                    غال= سوراخ
                    غال غالی= سوراخ سوراخ
                    بهد = باید
                    جیرجیرونک= جیرجیرک
                    قوووت= اصلا
                    هونگیر کُ = عجله کن ، سریع باش
                    مُزِنَّم= گمان کنم
                    🌼🌹
                    اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

                    🌸
                    آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿

                    این قسمت= روش نام‌گذاری و انواع نام ها
                    🌼
                    روش اول: کتاب باز کردن
                    یه زمانی نامگذاری از روی قران مرسوم بود مثلا وقتی یه بچه خصوصا پسر بدنیا میومد یکی از بزرگان قوم قران رو باز میکرد و یکی از اسامی یا صفات خدا وند رو که توی اون صفحه بود با رضایت پدر ومادر بچه انتخاب می کردن مثلا اگه کلمه غفار تو‌اون صفحه بود همون رو انتخاب میکردن متنها چون از القاب خدا بود یه کلمه عبد اولش اضافه میکرد مثل عبدالغفار , عبدالرسول ، عبدالصمد، عبدالغنی ، عبدالرضاو.....
                    یه کار دیگه هم که میکردن این بود که چون شناسنامه نبود در زمان تولد بچه اسم وتاریخ تولدبچه رو یه گوشه قران می نوشتند که یادشون بمونه کی بدنیا اومده

                    روش دوم :اقتباس از نام اجداد و بستگان

                    برداشتن نام اموات خصوصا بستگان اصلی مثل پدر وپدر بزرگ از رسومات بسیار خوب قدیم بود مثلا اگه اسم پدر یا یکی از اجدادش محمد بود وفوت کرده بود این اسم رو براش انتخاب میکردن
                    🌹
                    روش سوم : انتخاب اسم به دلخواه( که دیگه معلومه)
                    روش چهارم : نام گذاری بر اساس مناسبت زمان تولد
                    الف ـ همزمانی با تولد یکی از ائمه ( نام همون امام رو انتخاب میکردن
                    ب - ماه تولد قمری
                    بعضی اسمارو باتوجه به زمان تولدشون تعیین میکردن خصوصا در ماه های قمری مثلا اگه تو ماه رجب بدنیا می اومد میذارشتن رجب یا ماه صفر میذاشتن صفر یا صفر علی
                    ماه شعبان می ذاشتن شعبان یا شعبانعلی عید قربان میذاشتن قربان یا قربانعلی ،حاجی

                    نکته :
                    معمولا اگه کسی اسمی انتخاب می کرد که تو بستگانِ نزدیک مثلش بود ، موجب دلخوری اونا میشد و میگفتن مگه فلانی مرده که تو اسمشو ورداشتی؟ دراین مواقع معمولا یه پسوند یا پیشوند براش انتخاب می کردن که کدورتی پیش نیاد، مثلا اگه محمد بود میذاشتن محمد علی ، محمد رضاو....

                    پیشوند وپسوند نام زنانه:
                    بَگُم( بیگم ) هم به تنهایی به عنوان اسم استفاده می شد وهم به عنوان پیشوند وپسوند مثل زهرا بگم
                    بیگم در اصل یه کلمه ترکی به معنی «عالی مقامه »که اشراف استفاده میکردن

                    خاتون، سلطان ، بی بی = اینها، هم به تنهایی به عنوان اسم استفاده می شد وهم به عنوان پیشوند وپسوند اصلی یا تشریفاتی ، مثل زهرا خاتون ، زهرا سلطان ، زهرا بی بی و...

                    پسوند جان = ( صاحب جان ، قمرجان ،خانم جان ، بی بی جان و..)

                    علاوه بر موارد بالا بد نیس بدونید:
                    ✓ بعضی از اسامی والقاب قدیمی زنان دیگه کمتر استفاده میشه مثل:
                    خانم کوچیک ، پسوندهای خاتون ، سلطان ، فاطْمه صُغری، فاطْمه کبری، فاطْمه بی بی، جهان ، کشور ، ماه سلطان ، شهر بانو، کوکب ، گلنسا ،قمر، گلچهره ، خیر النسا و...

                    ✓ بعضی از اسامی وابسته به ائمه هم بود که کمتر استفاده میشه مثل : اُمِّ حبیبه ، ام سلمه ، ام‌کلثوم ، ربابه و.....
                    🌺
                    ✓ تک و توک از پسوندهای «شاه» ، هم برا خانم ها وهم برای اقایون استفاده می شد

                    ✓ بعضی اسامی هم زنونه اس وهم مردونه ، منتها برا اقایون معمولا از پسوند الله استفاده میشه مثل نصرت ، عزت برای خانم ها یا نصرت الله ، عزت الله و.. برای اقایون
                    🌸
                    تلفظ بعضی از اسامی مردانه در رحمت اباد
                    مَحَمَّد= مَحمد
                    مَحمًِیْدی= محمد مهدی
                    مَحَنْ نقی= محمد نقی
                    محت تقی= محمد تقی
                    محدعلی = محمد علی
                    مَحد حسین=محمد حسین
                    محد حسن=محمد حسن
                    جحفر=جعفر
                    محن جحفر/ محم جحفر= محمد جعفر
                    محرضا= محمد رضا
                    محدیکبر= محمد اکبر
                    زِکْریا= زَکَریا
                    اسمَعَیل= اسماعیل
                    محسین= محسن
                    ابرایم= ابراهیم
                    زَرا = زهرا
                    فاطْمَه = فاطِمه
                    خی نسا= خیر النسا
                    شربانو= شهر بانو
                    زُبید= زبیده
                    کُرثُم = کلثوم
                    و...

                    #بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۶)
                    (اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

                    🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

                    ضرب المثل واصطلاحات محلی:
                    کاچی بِیزِ هوچی
                    موارد استفاده:
                    وقتی هیچی نداری به کمترین ها قناعت کن
                    (کاچی ساده ترین غذاییه که میشه با ارد بوداده و آب و نمک و کمی زرد چوبه هم آماده کرد)
                    البته قضیه کاچی خیلی مفصله و یه بار ان شاالله بهش می پردازیم

                    🌼🌱🪴
                    👈 لغت نامه روستا
                    پل= پر
                    پَلّا سفریه ربگی بتکونش= گوشه های سفره رو بگیر وبتکونش
                    سرخط نوشیم= به قرار دادی که بین چوپان و صاحب گوسفندان نوشته میشه ومیزان حقوق و... مشخصه میگن سرخط
                    گله در رف= گوسفندارو در یه محیط مشخص جمع کردن تا چوپان ببره صحرا برای چرا
                    تا خرتناق شام خوردیم= تا خِرخره شام خوردیم / کنایه از اینکه خیلی خوردیم
                    شلال کنن قد کمرش= محکم بزن به کمرش بیشتر به کتک زدن با چوب وکمر بند اشاره داره
                    قریب قاقه= چقدر خشک و‌شکننده اس /قریب اینجا نشانه تعجبه
                    قاق= خشک / سفت ( مثل نون خشک )/ غیر قابل انعطاف
                    قریب قاقه= چقدر خسیسه یه اصلاحه/ در برقراری ارتباطات چقد خشکه
                    کلونه = غال مرغ
                    بهد = باید
                    ماجه =یه تخم مرغ میذارن تو لونه مرغی که قراره شروع به تخم گذاری کنه تا تحریک بشه برا تخم گذاری توی لونه
                    او‌غوره بخورفشارت ورمیجکه پاین = آب غوره بخور فشارت میاد پایین
                    ور میجکه = سریع می پره
                    ورچکی می نه = از خوشحالی می پره این ور اونور
                    ورتیزونی مینه = می پره این ور اونور وجفتک میندازه
                    جفتک زدن= با جفت پا لگد زدن
                    لِقَه= لگد
                    جیرجیرونک= جیر جیرک
                    گرد وپرش نپلک= دور و برِش نرو / نزدیکش نشو خطر ناکه
                    قوووت= اصلا

                    🌼
                    اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم


                    🌸
                    آشنایی با روش نامگذاری های قدیم رحمت اباد وروستاهای اطراف 🌱🌿

                    این قسمت= نام‌ خانوادگی در رحمت اباد

                    میگن از حدود صد سال قبل ( سال های ۱۳۰۰ ) استفاده از برخی القاب قاجاری ممنوع شد وبجاش استفاده از نام خانوادگی برای همه مردم اعم از اشراف و رعیت اجباری شد
                    رحمت آبادم از این امر مستثی نبود و قرار شد برا هرکسی یه نام خانوادگی انتخاب بشه دقیقا نمیدونیم فامیلی های رحمت آبادیا بروه مبنایی انتخاب شده ولی چیزی که هس اینه که از چند روش مختلف برای این کار استفاده شده :

                    روش اول: استفاده از اصل ونسب
                    نام خانوادگی بعضی از طوایف رحمت اباد از روی محل قبلی زندگیشون( قبل از مهاجرت به رحمت اباد) انتخاب شده
                    مثل دمابی ، دارونی ، مهابادی ، اشنی و خصوصا طایف بزرگ گرجی ها که از گرجستان به این منطقه مهاجرت کردن

                    روش دوم : تعیین نام خانوادگی از طریق شغل مثل حداد

                    روش سوم : تعیین نام خانوادگی به انتخاب متصدی ثبت احوال
                    🌸
                    نام های خانوادگی رحمت اباد
                    طبق نظر اغلب اهالی ، طوایفی که پیشینه اسکان بیشتری در رحمت اباد دارند ، دارای نام خانوادگی به شرح زیر می باشند: روستای رضایت ،گرجی، حسومی ،کلوخی ، جاگیری ، معنوی و...

                    ضمن اینکه:
                    معنوی ها (بجز یک خانواده که از رضایت به معنوی تغییر فامیلی داده ) مابقی همگی از سید های رحمت آباد بوده و برای همه خاندان سادات که از یکی دو طایفه مختلف هستند نام خانوادگی معنوی انتخاب شده ، یعنی اگه جایی سید با نام خانوادگی معنوی دیدید احتمال اینکه یه رگ وریشه ای از رحمت اباد داشته باشه خیلی زیاده

                    نام‌ های خانوادگی مهاجرین
                    این افراد که اغلب ساکنین محله قلعه هستند دارای نام هایی به این شرح می باشن : دارونی ، دمابی، نادری، بنی اسد ، جُرک، محبی نیا، عنایتی ، مهابادی ، دارانی ، اسماعیلی ، هاشمی، جنتی، درخشنده ، زمانی، میرزایی، خیر آبادی، ونداده و... اغلب این خانواده ها در قدیم از روستاهای اطراف به رحمت اباد مهاجرت کرده اند

                    تغییر نام خانوادگی:
                    از دهه شصت به بعد ، بعضی از طوایف نام خانوادگی خود را بنا به دلایلی ، تغییر داده واز نام خانوادگی جایگزین استفاده کردند بعضی از این فامیلیها عبارتند از: کلوخی ، حسومی ، دمابی ، جُرک، رضایت ، جاگیری و...

                    فامیلی های جایگزین عبارتند از :
                    گلرخی ،اسلام پناه ، مومن نژاد ، محمد پور ، محبی نیا، نوربخش، ایزد پناه و.....

                    اغلب فامیلی های دارای پیشوند وپسوند کسانی هستند که نام خانوادگی خود را تغییر داده اند
                    🌸🌹
                    نکته ضروری:
                    اولا :
                    هدف ما صرفا آشناییِ نسل جوان به آداب و رسوم بسیار خوب و قدیمی روستاست وبه هیچ‌وجه قصد شوخی ،بی احترامی ، یا دست انداختن کسی را نداریم
                    دوما:
                    از همه عزیزان وبستگان آندسته از همشهریانی که ممکنه نامشون رو بدون اجازه شون برده باشیم عذر خواهی می کنیم

                    🌼❤️🌼

                    ازهمه عزیزان که مارو یاری می کنن ، وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم


                    ┏━━ °•🍃🌹🌻🍃•°━━┓
                    @jameerahmatabad
                    ┗━━ °•🍃🪴🌻🍃 •°━━

                    ⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
                    🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
                    در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
                    ⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
                    🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

                    ─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
                    📑#پژوهش_ادملاوند
                    @edmolavand
                    📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
                    📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─