📜شعر آبیار روستا
📜شعر آبیار روستا
🟦#آبداری
🔵#آبران
🔷#اوران
📜 نقل #داستان یکی از آبران های مزارع کشاورزی به خصوص در کشت شالی
✍نقل یکی از آ برانها در طول تاریخ نقل شده از زنده یاد حاج عیسی ساوری #کتولی ((ملقب به عیسی غلامحسین ))
👈نقل رویداد اینکه در گذشته و امروز این رویدار که برخیش زندگی روزانه کشاورزان هست که داستان آبدارهای روستا در این مناطق که کشت #شالی مرسوم هست ؛که در روستا ها جمع میشن و یک یا دو نفر رو از اهالی روستا را انتخاب می کردن که برای آبیاری کشت شالی باشن.
این امر در این مرز و بوم خیلی ضروری هست که در فصل بهار که شالی کاری های این مناطق شروع میشود #آبداری انتخاب میکردند در روستا هرکس که به مقدار زمینی که داره سهم آب زمینش و از آبیاری روستا بگیره که در سر تقسیم آب درگیری بین اهالی روستا پیش نیاد.
همه روستاهای این مناطق آبیاری هست که به گویش محلی میگن #اوران.
روستاهای که #قنات دارن سهم آب کشاورزی شونو از قنات میگیرن و اغلب روستاهای که آب کشت شالیشونو از قنات میگیرن یه نفر آبیار میگیرن برای رسیدگی به آبیاری کشاورزی و کشت شالی روستا ؛ولی روستا هایی که از آب دهنه کوه سهم دارن همان رودخانه ها اغلب دو نفر میگیرن و اگر هم این روستا های که از کوه سهم آب دارن اگر یه نفر باشن اغلب آدمهای دلیرو شجاع و نترس میگیرن ؛که بتواند سهم آب روستا رو حفظ کنه چون از #رودخانه چندین روستا سهم دارن. شاید گاهی اوقات درگیری بین روستا پیش بیاد. خلاصه یا تنها یا دونفر میگیرن البته بیشتر چنین روستا ها دونفر در این امر میگیرن که دخیل این کار باشن البته یکنفر باشد کارش بیشترمیشود و اگر دونفر باشن دغدغه ی کار کمتر میشه ،چون یکنفر هم باید سرزمین های روستا باشد که آب را به مقدار زمینی که داره تقسیم کنه و البته امروز هم این روال هست و ادامه دارد. البته در آن زمانها کشاورزی بدلیل امکانات کمتر بود بیشتر برای مصرف روزانه خودشون کشت می کردند، چون با گاو و اسب کارهای کشاورزی رو انجام میدادن کمتر کشت کار داشتن البته آن زمان #ارباب ها یا #خان روستا میان سر مزارع کشت شالی که به اصطلاح محلی میگن #نسق می آمدن زمین هارو که شالی میکاشتن در فصل بهار بین اهالی تقسیم میکردن، رسم هم بر این بود که هرکس یه جفت گاونر داشت یه تیکه زمین بهش میدادن به حساب ميگفتن #یه_پا یعنی نیم هکتار، اگه تعداد گاو جفت هاش بیشتر بود زمین بیشتری سهمش میشد. تو این کار بیشتر از گاوهای نر استفاده میشد که به گویش محلی میگن #وِرزا دیگه ، زمین ها رو تقسيم میکردن و هرکس زمین خودشو کشت کار میکرد. رسم هم بر این بود که جوب آبی که از همان جای تقسیم آب میاد برای روستا ها هرسال می رفتن برای تمیز کردن #جوب بحساب ؛ لایروبی میکردن ، تا اول زمین نسق جوب آب رو تمیز میکردن چون این کارها باد دست بود در همان روز هم رسمی داشتن که یه گوسفند قربونی و کباب خوری را میداختند. البته امروزه هم در موقع روشن کردن #چاه آب هم گوسفند قربونی میکنن دیگه. بعد از تمیز کردن جوب آب آبدار روستا میرفت سهم آب روستارو می آورد داخل روستا سرزمین ها یه موقع هایی هم که دونفر بودن موقع تقسیم #آب و آب از رودخانه آوردن هم دونفری میرفتن.
📌خلاصه وظایف هر دو چنین کارها بود، که حالا در داستانهای دراین امر بیشتر توضیح داده میشه ...
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
✍خلاصه نقل این رویداد که درگذشته در یکی از همین مناطق پایین دست #کتول نقل شد :
که یکی از روستاها یک نفر بود که کارش #آبیار روستا بود و خیلی هم آدم نترس و دلیرو شجاعی بود و کماکم در حین کارش #اشعاری رو میخوند و خیلی هم خاطره خانوادش را میخواست آدم شجاعی بود و صدای خوبی هم داشت. در حین کارها خیلی با ذوق شوق میخوند.
📌خلاصه که بحساب راهی بشه که برود سر تقسیم آب و سهم روستا شونو بیاره. رخت لباس های مخصوص کارشو پوشید و آن زمان ها کفشی زیاد نبود، کفش محلی این مناطق #چارق و #پاتوعه هست. چارق از پوست گاو تهیه میشد و پاتوعه از پشم گوسفند و موی بز تهیه میکردن که امروزه هم اغلب دامدار ها دارن ؛ 👈خلاصه که داشت آماده میشد بره اسبی که داشت آماد ه میکرد و یه #دره یا همان #داس بزرگی هم گرفت وسایل مورد نیاز شو داشت جمع میکرد .
📌به یکی از دوستاش هم گفت شما هم بیا امروز بریم باهم...
خلاصه توهمین کارها، شروع کرد فلبداعه خوندن.
#شعر
🌸چوقاره بیار درّره بیار جان دلخواه جان دلخواه
🌸خورهاکنین آدم جمع کنین اوکابیرین جان دلخواه جان دلخواه
🌸مالار بیارین گاوبیارین ازال بیارین جان دلخواه جان دلخواه
🌸گوسفند بیارین خون هاکنین جان دلخواه جان دلخواه
🌸آتیش هاکنین سیخ بیارین کباب هاکنین جان دلخواه جان دلخواه
🌸سربند بربند برین آب بیرین دعوا نیرین جان دلخواه جان دلخواه
🌸ارباب ها بیان جمع هابوعن سرزمین ها جان دلخواه جان دلخواه
🌸جمع هابوین سرپلا تقسیم هاکنین نسقهار جان دلخواه جان دلخواه
🌸تقسیم هاکردن با نسقها مردم بیتن همه یه پا جان دلخواه جان دلخواه
🌸او دونین میان زمین ها ورزا بورین شالی زمین جان دلخواه جان دلخواه
🌸کیل ها کنین زمین هارنشاع هاکنین شالی هار جان دلخواه جان دلخواه
🌸وجین هاکردن زمین هار دروع هاکردن شالی هار جان دلخواه جان دلخواه
🌸خرمن هاکردن شالی هاره در ها کردن مالیت هاره جان دلخواه جان دلخواه
🌸کد خدا بیا سرزمین ها جمع هاکنه مالیت هار جان دلخواه جان دلخواه
🌸نازنین دلبر شومبه سفر هستی بی خبر جان دلخواه جان دلخواه
📌«این #اشعار قبل از رفتن #سربند_آب و قبل از تمیز کردن جوبها و این کارها فلبداعه بخواند. البته آب زودتر هم می آوردن هم برای این که بهتر بتوانن جوبها رو تمیز کنن و هم بذر #شالی در زمین آب بگیرن بریزن داخل زمین ؛ چون بذر شالی باید چن روزی زودتر داخل زمین بریزی که سبز بشه بیاد بالا .
✍خلاصه این اشعار کارآن زمان و جلوی دوستش برای خانومش فلبداعه خوند. یکرد شوکرد سر کارش .
البته آن زمان موقع برداشت محصول ها #کدخدا میآمد که مالیات را از کشاورز بگیره که این اشعار رو هم در این خوندنش خونده بود »
🖊#گردآوری و ویرایش:
حسین اصفهانی
🟦#آبداری
🔵#آبران
🔷#اوران
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─