✍واژگان مازنی ارسالی محمد_عابدی_فیروزجایی
✍واژگان مازنی ارسالی محمد_عابدی_فیروزجایی
با تشکر از پژوهشگر محترم جناب آقای محسن داداشپور باکر و تیم پژوهشی #ادملاوند
عبارت فوق در محاوره مردم کیاسر مرسوم و معمول هست ولی برخی از آنها اصلا در محاوره مردم بندپی و لفور وجود ندارد یا با تغییر قابل ملاحظه ای در محاوره این منطقه استفاده می شود( مرقاض، کش جمه، کمن، پرن، دیلمک، پسکنده، کوریک، شبره، بوی، گگ، وسا، زیر، پیش لما سر، بادی،بندا، کلکا، پاها، راپن، جرده، نسم، سره، خرزین، دنه، ساها، لم لم، آسنی، ان هانی، )
کوچک شما در سطور زیر به عباراتی بیشتر که مرتبط و قابل استفاده در محاوره مردم منطقه است را به حضور تقدیم می دارم.
✍#محمد_عابدی_فیروزجایی
👇👇
#واژگان #اصطلاحات تبری مازندران مرسوم در بندپی و لفور
لازم به ذکر اینکه محاوره تبری، منطقه به منطقه و گاهی اوقات روستا به روستا کمی از هم متمایز و متغیر می باشد
اِشنافه = عطسه
کِلِش= سرفه
کِتار = چونه _ فک پایین
مافور = چانه اسب
هِمِن= بیرون از خونه
مِقراض = قیچی
پَسّک= پُلیور, جلیقه
قِوا= کُت
جِمِه= پیراهن پارچه ای
تامون = شلوار
پَیرَن = پیراهن کاوایی
مُچِّکل = مارمولک
دِملاکن = پرنده دم جنبانک
شونه قِپّین = پرنده شانه به سر
زیگ= پرنده سینه سرخ
پِسپیک = پرنده چرخ ریسک
دارکِتِن= دارکوب
قِل قِلی = قلقلک
کورماز=مگس
آبچین = کیسه مشمایی(پلاستیک)
کوره لول=لوله بخاری
سُز=سبز
دوآج=لحاف
چارقَد=روسری
دِوَندی=کفش پلاستیکی
شِبرو=کفش چرمی
کاب بِلنددوندی = کفش پاشنه بلند
کَوِز = لاکپشت
اَرمِنجی = جوجه تیغی
دَکّل= اصلااا
شَلمُن=تیربرق
کُش=خارش
بَکُ=بِخارون
بَکُستمِه = خاروندم
چَنگلی=ناخن بلند
چَنگال=چنگال
چَنگِل=چغندر
غول=کَر(ناشنوا)
لَشت=طنابی که پارچه ای باشد
رَسِن = طناب
لینگ= پا
گَدبِبا=پدربزرگ
نِنا=مادربزرگ
مار =مامان, مادر
پِر= پدر
بِرار = برادر , داداش
خاخِر =خواهر
خِرزا= خواهر زاده
وَچه زا= نَوه
گَل = موش
لَمپا = گرد سوز
دَسکِچو= نخ یا چوبی که بین ستون های بالکن خانه برای آویختن هر چیزی از آن استفاده می شد
تَش کَش= خاک انداز فلزی
ماشه= گیره فلزی که باهاش آتیشو میگیرن
دیزِندُن= سه پایه فلزی که روش آشپزی میکردن
چَپّر=نردبانی از تنه درخت با شاخه های آن
کاتی= نردبانی از تنه درخت که به صورت پله کانی
قِوا=کُت
فِنِر=فانوس
چراغ سیتکه= چراغ زنبوری
فی یه= بیل چوبی
گوشگ= قارچ
شِ=شبنم
چَل = وسیله ای چوبی و دست ساز برای ریسندگی
خال=حصاری که با شاخه های درخت دور زمینها درست می کردند.
کَلُش=کفش پلاستیکی
دوری=بشقاب بزرگ
کَچِه = قاشق چوبی
بایّه=کاسه
لَوِه=قابلمه
سِمبار = سماور
دریچه=پنجره کوچک
کِلدَر= نیم درب که جلوی درب ورودی منزل و چسبیده به آن جهت جلوگیری از ورود مرغان و دیگر حیوانات و کمک به خروج دود از اتاق و ورود نور به آن استفاده می شد.
پِکا= چوبی به بلندی تا ٢ متر و محکم تک پایه جهت چپر بندی
داغِله= چوب دو شاخه و تک پایه جهت چپر بندی
جیج= هیزمی که بسیار نازک هستن
چَردِ= شرخانه های برگدار درختانی که برگ آن قابل خوردن برای حیوانات باشد
چرده پشته= بسته و پشته ای از شرشاخته درختان جهت خوراک گوساله
ولگ پشته= بسته ای از برگ های گیاه رونده روی تنه درختان جهت خوراک دام
وا = باد
بِشتی = ته دیگ
کَئی = کدو
سِرِه = منزل
شَبچَرِه = خوراکی یا خشکباری که بعد شام میخوردن.
پِشُم = پذیرایی بعد شام
کِلِسّی = دیواری کمتر از نیم متری که بالا یا پایین آن ضلعی از خانه که وسطش جای پخت و پز(کِلِه) بوده است (بالا کلسی, پایین کلسی ) برای نشستن و یا قرار دادن وسایل خانه روی آن
توک = چوب محکمی که برای خراب نشدن دیواری به آن تکیه میدادن.
نون مَرزه = وردنه چوبی
قنچاشّه= سفره ی گرد که با ریسمانی کشیده و جمع و بسته می شدجهت نگهداری و چای شکستن قند
قن انبور یا قنّ گاز= انبری که ساخته آهنگر بوده جهت شکستن قند
کَپِّل = پرتاب کردن
تَلِم = گاو ماده ای که هنوز مادر نشده
تِلِم = تنه درخت دو لنگه ی تو خالی شده که بهم متصل نموده و پس از ریختن ماست در آن و طی فرایندی از آن کره گرفتن
تَلم= چوب بلند کلفت به قطر تا ١۵ سانت
مَنگُو = گاو ماده ای که گوساله دارد
جُنکا = گاو نر ۴ ساله و بیشتر
تِشک= گاو نر جوان تا ٣ ساله
وِرزا = گاو نر چند ساله
چاشت = غذا
چاشت بار= در هنگام کوچ در بین راه جهت صرف غذا و استراحت خود و چارپایان مدتی توقف کردن
چاربیدار= متولی امور اسب و حمل و نقل بار
چوبدار= متصدی و شغل خرید و فروش گاو و گوسفند و بز
گالِش= متصد امور گاوداری
چَپّون= متصدی امور گوسفند داری
وره پِه= متصدی چرای بره ها
گوگِ پِه= متصدی نگهداری و چرای گوساله ها
گوگ = گوساله
چَلِک = ظرف حلبی
باربِن = طناب بزرگ برای بستن بار روی اسب
کَشی= تسمه ای از جنس چرم یا بافتنی از جنس کاموا و یا از نخ پشمی جهت محکم کردن دو لنگه بار روی اسب و قاطر
سایِ = سایه
نِسّوم = جایی که آفتاب خور نبود
خِرتّو= جایی که آفتاب خور باشد
پَنجی= نوبت
سِگ = بچه ای که مادر ندارد
بالبَند = النگو
گوشبال = گوشواره
اُدَنگ = آسیاب
کا = بازی
تِک = دهان
چاک = رودخونه
کِلِه = اجاقی که با سنگ و گل درست می کردند برای پختنغذا
شِلاب = بارون شدید
شپِل = سوتی که با دهن و یا انگشت و دهن میزنند
رزین= وسیله ای برای شکار گنجشک و پرندگان که از یک تکه چوب دو شاخه و تویی دوچرخه و تکه ای چرم درست می شد
پاپلی = پروانه
شاب = گام برداشتن
سَر تَن شور = حمام
نِهِب = تَشَر رفتن (یه نوع دعواکردن )
سیب هِدا = مشکلی کسی را تحت فشار قرار بده
شونگ = جیغ بسیار بلند
🖌 #محمد_عابدی_فیروزجایی
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
💥#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─