🏛 اردشیر بابکان بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی
#تاریخ_پژوهی
#تاریخ_بدانیم
#ساسانی
🏛 اردشیر بابکان بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی
اردشیر یکم ساسانی شناختهشده به اردشیر بابکان (یا پاپکان) (به پارسی میانه: بنیانگذار شاهنشاهی ساسانی بود. وی پس از شکست واپسین شاهنشاه اشکانی، اردوان چهارم، در سال ۲۲۴ میلادی در نبردی در دشت هرمزدگان، دودمان اشکانی را برانداخت و پادشاهی ساسانی را بنیان گذاشت. اردشیر از آن پس خود را «شاهنشاه»[پ ۱] نامید و تسخیر سرزمینی را که «ایرانشهر» یا «ایران» میخواندش، آغازید.
پیرامون تبار و نیای اردشیر، گزارشهای تاریخیِ گوناگونی وجود دارد. براساس گزارش طبری، اردشیر پسر بابک پسر ساسان بوده است. روایت دیگری که در کارنامهٔ اردشیر بابکان میباشد، و شاهنامهٔ فردوسی نیز همان را بیان داشته، چنین است که اردشیر، زادهٔ ازدواج ساسان — فردی از نوادگان دارا — با دختر بابک، حاکمی محلی در ایالت پارس[پ ۲] بوده است.
اردشیر بر پایهٔ گزارش طبری، در پیرامون اصطخرِ پارس زاده شد؛ طبری میافزاید که اردشیر در هفت سالگی نزد فرماندهٔ دژ دارابگرد فرستاده شد؛ پس از مرگ فرمانده، اردشیر بر جای او نشست و ارگبد دژ دارابگرد شد. طبری در ادامه آورده است که سپس بابک، گوچهر شاه محلی پارس را سرنگون کرد و پسرش شاپور را بهجای وی گماشت. براساس گزارش طبری، شاپور و پدرش بابک بهناگاه مردند و اردشیر حاکم پارس شد. کشمکش میان اردشیر با شاهنشاهی اشکانی بالا گرفت و سرانجام در تاریخ ۲۸ آوریل (برابر با ۹ اردیبهشت) ۲۲۴ میلادی، اردشیر با لشکر اردوان چهارم در دشت هرمزدگان روبهرو شد و طی این جنگ اردوان، شاهنشاه اشکان، کشته شد.
بر پایهٔ گزارشهای سلطنتی، این بابک بود که گوچهر شاه محلی پارس را سرنگون ساخت و پسرش شاپور را بر جای وی نشاند؛ اردشیر از پذیرش گماشتن شاپور سرباز زد و برادر خویش و هر که در برابرش ایستاد را حذف کرد و سپس سکهای منقوش به چهرهٔ خود بر روی سکه و پدرش بابک در پشت سکه ضرب کرد. محتمل است نقشِ تعیینکنندهای که از اردشیر در رهبری شورش علیه دولت مرکزی ترسیم شده است، محصول خوانشهای متأخرتر تاریخی باشد. احتمالاً در آنگاه بابک بیشتر ایالت پارس را زیر حاکمیت خود متحد ساخته باشد.
اردشیر نقش بسزایی در گسترش ایدئولوژی شاهنشاهی داشته است. وی کوشید تا خویش را به مثابهٔ مزداپرستی مرتبط با خدا و دارندهٔ فَرّه ایزدی بنمایاند. ادعای مشروعیت پادشاهی وی بهعنوان نورستهای برحق از نسل شاهان اسطورهای ایرانی و نیز تبلیغات منتسب به اردشیر علیه مشروعیت و نقش پارتیان در توالی تاریخ ایرانی، مؤید جایگاه ممتازی است که میراث هخامنشی در ذهن نخستین شاهنشاهان ساسانی داشته است. اگرچه دیدگاه رایج برآن است که احتمالاً ساسانیان چندان دربارهٔ هخامنشیان و وضعیتشان نمیدانستهاند. از سوی دیگر، برخی از مورخان برآنند که نخستین شاهنشاهان ساسانی، با هخامنشیان آشنا میبودند و شاهنشاهان متأخر ایشان، بهعمد به کیانیان روی آوردند. ایشان آگاهانه هخامنشیان را نادیده گرفتند تا بتوانند پیشینهٔ خود را به کیانیان برسانند؛ و از همینجا بود که تاریخنگاری مقدس را در پیش گرفتند.
اردشیر برای یادبود پیروزیهایش، اقدام به نقر سنگنگاره در فیروزآباد (شهر گور یا اردشیرخوره)، نقش رجب و نقش رستم کرده است؛ در سنگنگارهٔ وی در نقش رستم، اردشیر و اهورامزدا سوار بر اسب در برابر یکدیگرند و جسد اردوان و اهریمن زیر سم اسبان اردشیر و اهورامزدا تصویر شده است. از این نقش چنین برمیآید که اردشیر میپنداشته یا میخواسته دیگران بپندارند که حاکمیت وی بر سرزمینی که در سنگنوشتهها «ایرانشهر» خوانده میشده، از سوی پروردگار مقرر شده است. واژهٔ ایران، پیش از این، در اوستا و بهعنوان «نام سرزمین اسطورهای آریاییان» به کار میرفت؛ در دوران اردشیر، عنوان «ایران» بر جغرافیای زیر حاکمیت ساسانیان اطلاق شد. اندیشهٔ «ایران»، هم برای جوامع زردشتی و هم غیر زرتشتی سراسر شاهنشاهی پذیرفته شد و حافظهٔ جمعی ایرانیان در مراحل گوناگون و لایههای مختلف جامعهٔ ایرانی تا دوران مدرن امروز ادامه یافت و زنده ماند. آنچه روشن است این است که مفهوم «ایران»، پیشتر کاربردی مذهبی نیز داشته و سپس به پیدایش صورت سیاسی آن و در مفهوم مجموعهای جغرافیایی از سرزمینها انجامیده است.
بیهوده و مبتذلی از جانب مغرضین و بدخواهان ساسانی توسط سرگویس نامی، مترجم سوریانی دربار انوشیروان میداند. شکی میگوید روشن است که این اراجیف را سرگیوس مسیحی ریاکارانه به آگاثیاس القا کرده است، گو اینکه از نسب نامه اردشیر در کارنامه گرده برداشته است، از برساختههای مسیحیون و فرق الحادی و دهریون و غیره است. استدلال شکی بر قانون جاری در مناسبات زناشویی است که در آن فرزندانی که حاصل ازدواج زن با همسر دومش (بعد از طلاق از همسر اولش)، به همسر اولی تعلق خواهند داشت.[۴۴] در کتیبهٔ سهزبانهٔ شاپور یکم بر کعبهٔ زردشت در نقش رستم، ساسان تنها یک نجیبزاده و بابک پادشاه معرفی شده است.[۴۵]
دربارهٔ صحت و سقم هر یک از روایات مذکور، نظراتی وجود میدارد. برخی گزارش طبری را بدین سبب مشکوک دانستهاند که وی شجرهنامهای مفصل از اردشیر بهدست میدهد که نسل وی را به پادشاهان اسطورهای و پهلوانی ایران باستان میرساند. برخی گزارش کارنامه و شاهنامه را موجهتر میدانند از آن جهت که پسرِ ساسان بودن اردشیر و به فرزندخواندگی گرفتنِ وی توسط بابک، با قوانین و رسوم زرتشتی سازگاری میدارد.[۴۶] البته برخی نیز با دیدهٔ تردید به گزارش کارنامه و شاهنامه نگریسته، آن را اسطورهای و گزارشی برای مشروعیتبخشی به بنیانگذار سلسلهٔ ساسانی دانستهاند.[۴۷]
به هر روی به سبب پرشماری گزارشها پیرامون تبار اردشیر، پذیرش هیچکدام ساده نیست؛ البته نباید از نظر دور داشت که اکثر بنیانگذاران هر سلسله، برای کسب مشروعیت، مدعی بودند که از تبار پادشاهان باستانیاند. در اینباره دریایی بر آناست که اگر اردشیر از خاندانی اشرافی رُسته بودی، بر یک گزارش تأکید داشتی؛ این درحالیاست که داستانهای گوناگون نشان از آن دارد وی در پی کسب مشروعیت از همهٔ سنتهای ایرانیان و شاید اقوام بیگانه بوده است.[۴۸]
در منابع به پیوندهای دینی اردشیر و موبد بودن پدرش اشاره رفته است؛ از این شواهد چنین پیداست که وی با خاندانهای سلطنتی پیوندی نمیداشته و تنها موبدزادهای میبوده که از دین آگاهی میداشته منتها خود موبد نبوده است. وز همین روی بود که برپایهٔ آگاهیهای مذهبیاش، این مجال را یافت که نخستین کسی باشد که در سنگنگارههایش، خود را در حال دریافت حلقهٔ پادشاهی از اهورامزدا بنمایاند؛ چیزی که یک اشرافزادهٔ پارسی نیاز بدان نمیداشت و تنها یک نورسته مجبور بود مدعی شود که تبار از ایزدان میدارد. شایان ذکر است گرفتن حلقهٔ پادشاهی از اهورامزدا، پیش از اردشیر سابقه نمیداشته و حتی در سنگنگارههای هخامنشی نیز دیده نشده است.[۴۹]
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B4%DB%8C%D8%B1_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%DA%A9%D8%A7%D9%86
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─