📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅

از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
قسمت دووازّهُم

این قسمت :قالی گافی🧶

یادش بخیر
ننه هامون بعضی وَخْتا تنهای بعضی وختام با زَنای هُمسادَه ، دَس هم می هَشتَن و قالی می گافتن 🌸
خونا های عیالوارُم که دختر زیاد داشتن خودشون تنهای قالی گافی میکردن
یَه سِریا هر شیش ماه یَه شیش متری مینداختن وُ بعضیام سالی یَکّی دیگه حتمی بود 👏
خومَه وُ پو وُ تونی، اصلی ترین چیز بَر قالیه ،
تِختَه ،شونَه ،نَخچٕه ، قیچی و تیغ قالی گافیُوم وسایل اصلی بود🌼
راسّیاتِش مردا وپسرا عارشون میکرد بشینن پُش قالی، چون میگفتن ای کارا زنونه یَه ولی خُب گای گُداری نَناها از پسرام‌کار میکشیدن 😂بعداها که فمیدیم تو‌بعضی شهرا مردا قالی می گافن کلی تعجب می کردیم
رنگ بوم و حِوْضِ بیشتر قالیا پرگُلی، سورمِیْ وُ گُلی بود
الانُم هامو خِولیا از ای قالیا میندازن زیر پاشون اما دیگَه مِث قِدیم دارقالی تو‌آبادی پیدا نَمیرَه
🌼🌸🌼
خدا بیامرزه هم ننه هامون که چشم وچارشونِه هشتن رو ای کار وُ خدا بیامرزه اونای که می مَدن دار قالی میزدن توخوناها
به اونایُم که زِندَیَن خدا عمر با عزت بِتَه
اِلایُّمین
🌸❤️🌸
حیف که صنایع روستایی پر سودی مثل قالی بافی کم کم فراموش شد
🌸❤️


کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
لینک دعوت:👇
https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

خوش باشید
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━

#بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۲)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
می بینُم که هشتی تاخچه بالا( تاقچه بالا_طاقچه بالا)

موارد استفاده:
بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن فلانی خودشو می گیره یازمانی که میخان بگن فلانی ناز میکنه
چم شایدم درست نگفته باشم 😢
🌼🌱
👈 لغت نامه روستا
هامو = هنوز
طِفرَه کرد= تلاش کرد
طِفرَه = تلاش
اوروزا= اون روزها
ایقَد= اینقدر
فِراوْن= فراوان
چارپا بُر = فحش به حیوون / چارتا پات بریده بشه ( نمیدونم کنایه تز چی بوده )
گاگای= گاه به گاه / بعضی وقتا
گَه گُداری= هروند وقت یکبار
اوسِنا= اونوقت
مِیْسُم= موسم / موقع
مِیسُم بادوما/ انگورا / گردووا یاهرمحصولی دیگه= موسم وزمانی که محصول بادام /انگور /گردو بدست می آد
ماشالاش باشه = ماشاالله ِبهِش
پِِرپِِرونه= پروانه
خِزّو= نوعی سوسک
حِوْصِلَه کُ= صبر کن
اومِیْسُم =اون موسِم/ اون موقع
ماچای= منم چای میخام ( این از جمله های زیبای بدون فعل رحمت اباده )
مام چای=منم چای میخام( این از جمله های زیبای بدون فعل رحمت اباده )
مامیخُم = منم میخام
خیلی زِلَّه= خیلی زرنگه
کِلاغ نِشین ِدرخت= بالاترین نقطه درخت/ نوک بلند ترین شاخه درخت
نیل داد= از دست داد / باخت واز دست داد
🌷🌿
آشنایی با اصطلاحات وترفند ها 😂😭
✓ به کسی که ادا اطفار در میاورد یا مثلا برا یه کاری بهونه میاورد میگفتن: پِسٌَه دس از ای کونه گیریا وردار😂

اگه کسی شعبده بازی یا یه کار بی فایده ای میکرد میگفتن آخه ای بی صٌَحَب گیریا بَر چی چی خوبه ،پسٌَه بَل کنار این کارا رِه😂

✓ قدیما بعضی زن بیوه هاو اون خانم هایی که تنها بودن شب ها یه جفت گیوه مردونه میزاشتن پشت در خونه تا اگه دزدی یا کسی خواست وارد خونه بشه، ومزاحمت ایجاد کنه یا سرقت انجام بده ، گیوه رو که بببنه فکر کنه تو این خونه هنوز مرد هست و از نیتی که داشت منصرف بشه
(بابا از ای پیره زنا)😂😂

✓ به یکی که حال کار کردن نداره وتنبله میگن: فلانی کون پیزی کارکِردن نداره😂

✓قدیم اگه یکی یه کار خارج از عرف میکرد بهش میگفتن پسه وخ راس ، دس از ای دییونه گیرییا وردار(یعنی پاشو پسر دست از این دیوانه بازی ها بر دار)

✓ قدیم اگه میخاستن بگن من قول میدم این کار رو نکنم میگفتن مُشقول ذِمٌِه عمَر باشُم اِگه ای کارِبُکنم🙈

✓ وقتی بچه ها یه چیزی گم میکردن پدر ومادر به محض اطلاع از موضوع می گفتن شالام خودت گم رفته بودی
💫
✓ وقتی بچه ها یه کاری رو نمیتونستن درست انجام بدن بزرگتر ها بهش میگفتن کاشکی ایقَد که میخوردی هنرُم داشتی
✓ یا میگفتن درد و بلا پسر فلانی بخوره تو سرت ، نِصٔمِ تونَه (نصفه توئه/ کوچکتر از توئه) ، ببین چکار مینه 😂😂😂
✓ وقتی یکی به قصد یه مدت طولانی میرفت یه جایی و بهر دلیل زودتر از موقع بر می گشت میگفتن: ها پس وَرگِشتی؟؟ ، تِنقَل نَوُردیا ؟؟
✓ یکی که سردی زیاد میخورد و حالش بد میشد میگفتن لقوه کِرده
✓ اگه کسی طبع مزاجیش به هم می ریخت وحالش بد میشد میگفتن : طِبیعَت رِفتَه
✓ اگه یکی می رفت سفر و حال مزاجیش بد می شد می گفتن اُوْ به اُوْ رِفته(آب به آب شده) اینجور وقتا دوتا نظر داشتن یکی اینکه میگفتن باید قبل از اولین غذا در سفر پیاز بخوره
ویه راه دیگه هم بود که میگفتن اینجور آدما باید یه ظرف اب از محل خودش میبرد سفر و چند وعده اونجا استفاده می کرد
🌺
✓قدیم رسم بود شب عروسی که دختر را از خونه باباش میبردن ،خانواده طرف مقابل یه قاشقی چیزی از خونه بابا عروس بر میداشتن یا می دزدیدن میگن با آوردن این شی ، علایق ذهنی و فکری عروس را با خانواده پدری اش قطع میکنن
🍇
✓قدیما که لوله کشی نبود هر طایفه یا از هر چند تا همسایه یکیشون یه چاله اب تو حیاتش داشت که از قنات های اطراف مثل قنات میلا و چنار هر چند روز یبار آبگیری می شد و همسایها برای شستشو و ...‌ ازش استفاده میکردن به این چاله ها میگفتن چاله اُوْ که معمولا به اسم صاحبش نامگذاری می شد مثلا چاله اُوْ بِچاها فلانی یا چاله او حاج آقا فلانی و..؟
🌼
✓رحمت ابادیا به قسم یا سوگند میگن قِسَّم
و معمولا هم مردم قسم خوردن رو زیاد پسندیده نمی دونن مگر به شوخی یا خیلی مواقع در گفتگو های صمیمانه یا دیگه بر حسب نیاز در مواقع ضروری (ان شاالله اگه کمکمون کنید در فرصت مناسب به انواع قسم رحمت آبادی می پردازیم )

🌸🌸🌸

ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم خصوصا سرکار خانم م.ن بابت ارسال مطالب مفیدشون تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید
منتظر مطالب زیبای شماهستیم
@Srezayat111
@MNR5105
@ghasemgorji59
@HelenRezayat
@Ghasemrezayat1
@Mirzaie2266
@Nargesrezayatm
💫

┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

#بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۳)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
نه قم خوبه نه کاشون لعنت به هر دوتا شون

موارد استفاده:
بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن هیچ یک از انتخابای شما درست نیس
🌼🌱
👈 لغت نامه روستا
تورکِ = دونه انگور
چُکَّه = چکه
زِرِنگه مینَه = از درد می ناله
از سِرما دارَه میگناسه = از سرما داره به خودش می پیچه / داره جون میده
حبه انگور = بُرِش کوچکی از خوشه انگور
پِلّارَه انگور = بخشی کمتر یا مساوی از یه حبه انگور شامل نهایتا بیست تا دونه انگور
پِلّارَه کردن = چیدن باقی مانده محصول درخت های میوه خصوصا گردو بادام با رضایت مالکین باغ توسط دیگران
پِلّارَه= به بعضی از اعضای بدن هم میگن مثلا پِلّارَه گوش یا همون نرمی زیر لاله گوش و...😂🙊
🌿
آشنایی با مراسمات
(ختم خونی_ اُوْگوشت ختم ) 🥣☕️

قدیما معمولا از ابان وآذرکه دیگه کار کشاورزی تموم میشد اونایی که توان مالی نسبی داشتن کم‌کم اماده گرفتن مراسم ختمْ خونی برا امواتشون میشدن (ختم خونی در طول سال هم بود و هنوز هم هست ولی اوجش پاییز و زمستون بود )
💫
مردم معمولا یه بره یا بزغاله ای رو به عنوان گوشتی (یا همون پروار) از مدتها قبل به قول خودشون مُتِوِجّی می رفتن(مورد توجه قرار میدادن و خوب ازش پذیرایی میکردن) تا حسابی چاق بشه 🐑🐏
برا گرفتن ختم ، صاحب مجلس یه روز قبل ، حداقل سی نفر باسواد که بتونه قران بخونه معمولا از بستگان رو‌مشخص می کرد و لیستشون رو میداد به یه نفر که کارش همینه تا همه رو خونه به خونه دعوت کنه ( قدیما این کاربیشتر به عهده سلمونیای خدابیامرز بود )🪴

دعوت کننده هم به درب منزل تک تک دعوت شده ها مراجعه وبرا ختم‌خونی دعوتشون می کرد

روش دعوت ختم خون به این شکل بود :👇
اگه پذیرایی مراسم ختم ناهار بود ، دعوت کننده میرفت در خونه ختم‌خون و میگفت صُباح صاحْب یا ظُوْر خونه فلانی ختم دعوتی🕊
دعوت کننده بعضی وقتا برا چند نفر همزمان ختم خون دعوت میکرد مثلا میگفت:
فردا صب خونه فلانی وعصر خونه فلانی دعوتی
ختما افتاده روهم :
بعضی وقتا هم دونفر همزمان یه ختم خون رو دعوت میکردن اینجور وقتا ختم خون باید چندجامیرفت ختم میخوند و یه جا غذا میخورد میگفتن ختما افتاده روهم

نحوه ختم خونی
ختم‌ خون از صبح زود تا قبل از ناهار وقت داشت که بره ویه جزء قرآن خونه صاحب ختم، تلاوت کنه اگه برا شام دعوت بود هم از ظهر تا غروب باید می رفت یه جزء قرآن می خوند🌹

در منزل صاحب ختم ، جزءهای قران رو میذاشتن وسط اتاق وهر ختم خونی که جزءش رو می خوند جزء خونده شده رو جدا میذاشتن تابا خونده نشده ها قاطی نشه واینجوری یه دور کامل قرآن خونده بشه

هم زمان با ختم خوندن ،یکی دو نفر مسئول پذیرایی با چای و خرما و تحویل جزء ها به قاریان بودند ,
چای ختم کلا با استکان نعلبکیه .خیلی هم می چسبه☕️
در طول مراسم یه نفر ساقی هم برای دم کردن چای وشستن استکانها در نظر گفته می شد
🫖☕️
قدیما قرار دادن زیر سیگاری و تعداد چند نخ سیگار هم در مراسم مرسوم بود که فعلا دیگه انجام نمی شه

خلاصه اگه ختم‌خونی به هر دلیلی نمی تونست بره، به دعوت کننده اعلام میکرد تا یه نفر دیگه جایگزین بشه
🪻🥀
موقع پذیرایی همه ختم خونا می رَن خونه صاحب مجلس ومنتظر میمونن تا آقا بیا ( پیش نماز مسجد هم بیاد) بعد غذا رو میکشن وباهم میل می کنن ودعای سفره میخونن
سفره که جمع بشه یکی دو دور چای استکان نعلبکی به همه میدن ، در اخر سر هم یکی از بزرگان برای اموات صاحب مجلس دعا میخونه وهمه یه فاتحه میفرستن و مجلس تمام می شه
محتویات سفره ختم:
آبگوشت پر چرب ، نان محلی ، ماست یا دوغ و سبزی وپیاز یا ترشی، یه پیش دستی گوشت برا هر نفر یا هر دونفری
آبگوشت ختم نخودومخلفات چندانی نداره
🌼🌺

همکاسه شدن با بعضی از بزرگان و باتجربه ها در مجالس ختم نیاز به مهارت خاصی داشت که در جای خود شنیدنیه😂😂😂

خدا رو شکر هنوز هم مراسم سنتی ختم به روش قدیم در روستا برگزار میشه فقط ممکنه بعضیا بجای آبگوشت غذایی دیگه بدن

یه نکته ضروری :
در مراسم ختم فقط آقایون دعوت میشن وباتوجه به اینکه این روز ها اغلب خانواده های روستا رو فقط یه خانم وآقای مسن تشکیل میده بهتره در زمان دعوت آقا یه فکری هم برای پذیرایی از همسرش بشه

روح همه اموات شاد
🌸🌸🌸

ضمن تشکر از مساعدت اعضای محترم بابت ارسال مطالب مفیدشون تقاضا داریم با ارائه نظرات وپیشنهادات سازنده تون مارو دراین مسیر تنها نذارید


منتظر مطالب زیبای شماهستیم
@Srezayat111
@MNR5105
@ghasemgorji59
@HelenRezayat
@Ghasemrezayat1
@Mirzaie2266
@Nargesrezayatm
💫

┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿┅
❤️روز روستا مبارک❤️

از شیر مرغ تا جون آدمیزاد
قسمت: سیمزَهوم

این قسمت بَندِنگور (بند انگور)

اَیْ خوب بود اوروزا😂
ای وَختا که می شد تو هر خونه ای میرفتی دسِّشون بندِ انگور بود 🍇
یا داشتن اِنگور می چین دَن
یا داشتن اِنگور ، بَند میکردن که دِلِنگون کنن تِل تیرا خونه بَر کشمش
یا روپشت بونا تورکِه اِنگور اُفتو‌ می کردن بَر کشمش اُفْتوی
یام که داشتن شیره می پُختن🫕

توهرخونِی میرفتی اِنگور داشتن
نون صاحْبِ یَه سِریام کُلا نون واِنگور بود
🍇
انگورچینی خیلی خوب بود
یادُمه یکی اِز چیزای که موقع انگور چینی خیلیا انجام‌میدادن کِر سیب خاکی بود (که به موقش میریم‌ سر وختِش)
🍀☘
اِنگورارِ که می چین دَن یه سریا، هِمو تو باغ بندِش میکردن
( نقش خانما خیلی خیلی اینجا مهم بود )
دونه ریزا و اِنگور پلاراها رِ وُم میبردن بر شیره پزی
(نقش آقایون اینجا مهم بود)
انگور که خلاص می رفت باغا رِ خود بُلُکَّه میچّروندن (نقش بچاهام اینجه مهم بود)

خلاصه همه مهم بودن

هالا شُموم اِگِه احساس مینین مُهمین یه نظری وَرکِشین زیر این پُسته تا بِبینوم چَندی مُهمّین
😂** هونگیر کنین تا دور نرفته **


کاری از گردهمایی مجازی اهالی رحمت آباد
لینک دعوت:👇
https://rubika.ir/joing/CIEHGAGH0DAQQNPXDHNQCFAFLPJNJFRO

خوش باشید
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━

#بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۴)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه
خرِ مِردم سو واری نداره

موارد استفاده:
بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن خودتو به استفاده از اموال دیگران عادت نده

🌼🌱
👈 لغت نامه روستا
آسُمون قُرُمَّه = رعد
آتیش برق= صاعقه
قاطور = چکه کردن آب از سقف خصوصا زمان بارندگی
تورک انگور= دانه انگور
خیلی زِلَّه = خیلی زبر وزرنگه
چندی خیرَیه = چقد خیره سره
چشماش حیزه= چشم چرونه
چشماش زِلَّه = تیز بینه/ چشماش درش وخیره اس
چشماش قیچه = چشماش چپه
چشمات بابا قوریه = یه اصلاحه که میخان بگن مگه کوری/چشمی که از حدقه زده باشه بیرون / باباقوری یه سنگ سفید مایل به خاکستری که برا انگشتر استفاده میشه
خود ای چشما زِلِّت = با این چشمای خیره ات
خوب چشما زلی داری= خوب چشمای تیز بینی داری
احتمالا یه چیزایی رو اشتباه گفتم درستشو شما بگید تا اصلاح کنم
🌳🌴🍀
🌸❤️🌸🌹
مروری بر خاطرات ماندگار رحمت اباد ( باتوجه به اینکه خاطرات زیر براساس واقعیته تقاضا داریم از بازگو نمودن آن با نام صاحب خاطره خود داری فرمایید )

فرار دولا دولا:
یه بنده خدایی که الان عمری ازش گذشته وخدا سلامتی بهش بده ، میگفت جوون‌ که بودم یه روز رفتم تو یه باغی که چارتا خوشه انگور بدزدم، باکلی تلاش جوری رفتم که مبادا صاحب باغ متوجه حضورم بشه ،
خلاصه وقتی بقچه مو پر انگور کردم یه گوشه نشستم یه خوشه انگور بخورم که یهو متوجه شدم صاحب باغ بالا سرم وایساده و داره بدون هیچ عکس العملی منو نگاه میکنه
منم همینکه چشمم به صاحب باغ افتاد از ترس دولا دولا ( به صورت خمیده) پا به فرار گذاشتم
صاحب باغ که ادم شوخ طبعی بود‌وکامل منو‌شناخته بود داد کشید گفت حالا دولا دولا فِرار مینی که ما نبینُمت خب وخ راس مِث آدم دَر رو(فرار کن) 😂😂😂😂
پشت پاتِه بِپّا:
👈یه بنده خدایی میگفت اون قدیما رفتم‌ صحرا هیزم بیارم یه پشته هیزم جمع کردم و محکم با طناب بستم وانداختم‌رو دوشمو‌ راه افتادم سمتِ آبادی
تو مسیر که میومدم سر طناب ول شده بود وهی میخورد پشتم و انگار قلقلکم می داد ، منم زیاد بدم نمی اومد که طنابه قلقلکم میداد 😂
وقتی رسیدم تو ابادی چند تا از پیر مردا که آفتاب گرفته بودن تا منو دیدن با دستپاچگی گفتن فلانی پشته هیزمِته بل زمین کارِت داریم
منم پشته روگذاشتم زمین ببینم‌چکار دارن واونجا بود که تازه فهمیدم اونی که میخورد پشتم طناب نبوده بلکه یه ماربوده که دُمش زیر طناب وسط هیزما گیر کرده و از پشته آویزون‌ بوده وخدا رحم کرده که نتونسته نیشم بزنه 🐍 تا چند ماه بعدِ این قضایا ،هروقت یه چیزی میخورد پُشتم تا دو زَرع می پریدم بالا😂😂😂

مادیگو تریاکی:
👈یه بنده خدایی میگفت کاکام هر از گاهی یه کمی تریاک مصرف میکرده و برا اینکه خونواده متوجه نشن یواشکی میرفت تو‌طویله و اونجا کارشو میکرد و فقط من از این موضوع خبر داشتم 🌪
بعد از چند وقت کاکام برا کار رفت تیرون وما هر وقت می رفتیم برا رسیدگی به حیوونا میدیدیم گاومون انگار یه چیزیشه که ما متوجه نمیشیم
تااینکه وسایل کار کاکام تو‌طویله پیدا شد و بابام متوجه موضوع شد
حالا دیگه ما موندیم ویه گاو معتاد که همش خماره ولب ولوچَش آویزونه 😂
فکرشم نمیکردم همنشینی اینقد تاثیر داشته باشه

ما اِز همه اینا میخوم
میگن قدیما یه بنده خدایی روز عید داشت با زن وبچه می رفت خونه اقوام عید دیدنی،
تو راه به پسرش گفت حالا که میریم اونجا سر سفره هفت سین که نشستی هی نگی من شیرینی میخام من آجیل می خوام من فلان چیزو‌میخاما ، یه کم صبر کنی خودشون همه خوراکیارو یکی یکی تعارف میکنن هرکدومو خواستی بردار🍒🍑🥯🥚🍡
وقتی رفتن نشستن سر سفره ،آقا پسره هرچی نشست دید کسی چیزی تعارف نمیکنه وهمش دارن باهم حال واحوال می کنن
کم کم حوصله اش سر رفت و اومد یه چیزی ورداره که یاد حرف باباش افتاد که گفته بود هی نگو اینو میخام اونو میخام 🍡🍢🍦
بخاطر همی یهو بلند داد کشید به باباش گفت : بابا ، اینایی که تو این سفریه یَ ما اِِز همه شون میخوم هی یوم نمیگوم که بعدٱچیزُم بُگوی😂😂خِلاصااااا


منتظر مطالب زیبای شماهستیم
@Srezayat111
@MNR5105
@ghasemgorji59
@HelenRezayat
@Ghasemrezayat1
@Mirzaie2266
@Nargesrezayatm
💫

┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

#بخچه_فرهنگی (قسمت ۵۵)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل پَشِه که میگن پٕخچَه )

🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿

👈 ضرب المثل و اصطلاحات عامیانه

بیا بشین سنگامون خود هم واچینیم (وا بچٌینیم)

موارد استفاده:
بیشتر زمانی استفاده میشه که میخان بگن بیاین با هم مشکلاتومون رو حل وفصل کنیم

🌼🌱
👈 لغت نامه روستا
هِمی = همین
هِمو = همان
هامو= هنوز
هااا؟= چی گفتی
هاااا= بله نشانه تایید
ها؟=چته
آها= متوجه شدم
آهاش= متوجه شدم
آهاش= حالا شد / این درسته
آهاشا = یه چیزی تو مایه های حالت جا اومد؟ همینو میخواستی؟
قی کَش رف = با سرعت رفت / شاید باسرعت آژیرکشون رفت هم درست باشه
یَلا وُ یَلشکوش کرد = بقول شهریا جروا جرش کرد/ داغونش کرد
سوک سوک کن تا بیام = اروم آروم کار کن وسرگرم کن تا من برسم بهت
کِز کِز کن تا وقتش برسه = کج دار مریض انجام بده تا وقتش برسه
تاواری = بار کج / باری که از یه طرف کج شده ممکنه روی الاغ یا موتور و دوچرخه باشه
مرغ لاری= مرغی که بدلیل تخم گذاری بیش از حد پراش می ریزه ودیگه توان تخم گذاری نداره یااگه تخم میذاره پوسته تخم هاش نرمه
لُمَّه گِل = یه تکه گِل تازه تقریبا از یه چونه خمیر بزرگتر تا یه بیل گِل
برنجش گل لُمَّه رف= برنجش در زمان دم‌کشیدن کته شد /دون دون نشد
لِمَّه = تخم مرغ با پوست نرم
لِمَّه میندازه = مرغی که تخم زود هنگام میذاره وهنوز پوست تخمش سفت نشده
دِلِمَه بس= جمع شدن یه لایه نازک سرشیر روی شیر جوشیده درحال سرد شدن
کَفِش جیر جیروه = وقتی شیره انگور میجوشه وکف میکنه ولی هنوز کاملا نپخته کفش جیر جیروه
شالام خدا اُوْ خورشتش بِکِّنَه =خدا ریشه کنش کنن

احتمالا یه چیزایی رو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم
🌳🌴🍀
🌸❤️🌸🌹

مروری بر اسامی مزارع قدیمی رحمت آباد
🌳🌲
در نظر داریم در آینده ای نه چندان دور به تاریخچه اماکن ، مزارع ، باغات ودشت های رحمت اباد ودلیل نام گذاری آنها به پردازیم بنابراین:

الف_ قبل از هر چیز تمامی اهالی محترمی که نامی ازشون دراین مطلب برده شده (چه اونهایی که در قید حیاتن و چه بستگان وبازماندگان افرادی که در قید حیات نیستن ، ) طلب بخشش داریم ، هدف ما فقط و فقط شناخت بیشتر اعضا واهالی گرانقدر با میراث جاودان آبادی و تلاش برای حفظ تاریخچه روستاس

ب_ به اسامی تعدادی از مزارع روستا ، ذیلا اشاره کردیم اگه مزرعه ای جا افتاده لطفا بهمون بگید ما تلاش کردیم همه رو بنویسیم

ج _ اگه اطلاعی از تاریخچه ، ودلیل نامگذاری هر یک از مزارع واماکن رحمت اباد دارید لطف کنید از طریق آی دی مدیران به اطلاعِ مون برسونید
باتشکر❤️
🍀🌳🍀
اسامی تعدادی از مزارع ودشت های روستا که زمانی بسیار سرسبز و پرمحصول بودن به شرح زیر تقدم حضورتون می گردد:
باغا دی🍃
دَش دِی
چِنار
چنار بالا
چاخلیل
بیدِعرب
مِزرَع
علی آباد
نِسا بلند
حَمیدُوا
احْمیدُوا
محمودوا
دَم غال
دِرٍسبندی
دشت چمه
میلّا
دَش میلٌا
باغا خندق
سرکِی ریز
لو بند
پُش کی ریز
باغ گرجی
خُشُوْ
سُقون
علی شا
بندقادر
گِندُوْ
بَد بوی
بَن سد علی( بند سید علی)
میدرعلی
مزرعه سِدجلال(خدا بیامرز)🪴
مزرعه خدارحم (خدا بیامرز)🪴
مزرعه حیدرآقا (خدا سلامتیشون بده)❤️
مزرعلی علی اکبر(خدا بیامرز)🪴
مزرعه محدتقی(خدابیامرز)🪴
مزرعه مشته آقاحسین(خدا بیامرز)🪴
باغ آخوند(خدا بیامرز)🪴
صالحوا
خونی
شعبون
قِمْبِرِه (قنبره )
قمبره پاین
دِرمحُوْ
پِلِردِرَه
مِزرعه جاگیر(مزرعه جَگیر)
ایدر
بید آباد
چشمه حسن
چشمه هرزو
چشمه سقون
چشمه آخوند
چشمه‌نوروز
حاجی آباد
بادین
سبزآباد
سِوْزِندون
دره چشمه (وقتی ک میرسی سر مزرعه جاگیر ی کم ب سمت پایین ک بری و بین دوتا مورا ک نگاه کنی معلومه یعنی درواقع میشه پشت مزرعه جاگیر تو ای لاجوریه)
و......
🌸🌺
منتظر مطالب زیبای شماهستیم
@Srezayat111
@MNR5105
@ghasemgorji59
@HelenRezayat
@Ghasemrezayat1
@Mirzaie2266
@Nargesrezayatm
💫

┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃•°━━

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─