📜رحمت آباد | فرهنگ عامه | اصطلاحات و اعتقادات | ضرب المثل

✿💠❀﴾﷽﴿❀💠

#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت یازدهم

بررسی سفر نامه حزین لاهیجی وتجلیل از رحمت ابادیها دراین کتاب

آقاسید محمد دراین قسمت به بررسی سفر نامه زنده یاد حزین لاهیجی در مورد رحمت ابادیها می پردازد و چنین می نگارند

مختصری در خصوص حزین لاهیجی نویسنده کتاب (گنج دانش یا همون جغرافیای تاریخی شهر های ایران)که در مورد رحمت اباد هم در آن سخن گفته اند

حزین نامش شیخ محمد على، واصولا پدرش اهل لاهیجان گیلان بوده
او در اواخر دولت صفوی متولد شده ، وی صاحب کمالات صوری و معنوی، ادیب و شاعر و عارف و دارای حسن خط و دیوان ، طالبانِ علم را به او اعتماد، و مردم را، با و اعتقاد بوده است.
🌹
ایشان بعد از سیروسیاحت در ایران به هندوستان رفته ودر دهلی اسکان میگیرد

علیهذا گفتار او در کتاب مذکور بعد از مطالب مربوط به گلپایگان و خوانسار آورده شده است او خود میگوید:
با لباس مبدل " روستایی " از اصفهان خارج و به خوانسار آمده و سپس به خرم آباد رفته است
حزین به صورت خاص بیان میکند که یک نمونه از دلاور مردی مردم در مقابل افغان ها قضیه مقاومت مردم رحمت آباد است

لذا بر حسب قاعده اگر مشاهدات حزین در سفرنامه اش، در این موردِ بخصوص، برای دیگران ملاک نباشد برای ما مردم رحمت آباد سندِ تاریخی و گویشی از واقعیت ها است.
وبرای کسانیکه قصد تحقیقات تاریخی داشته باشند بهترین سنداست
خصوصا اردوی افغان ها که برای محاصره رحمت آباد شرکت داشته اند و عده ای از لشگریان افغان که خود سرانه برای غارت دهات آمده بودند.💫
فرقی هم ندارد به سرکردگی محمود و اشرف افغان باشند یا کسی دیگر ، چرا که از اصلغ ماجرا چیزی کاسته نمیگردد. چرا ؟

برای اینکه قشون زیر نظر هر که بوده و عِدّه آنها هر چقدر بوده، بالاخره مجهز به عراده و توپ بوده اند. و خرابی زیاد در رحمت آباد و قلعه آن ببار آورده اند ولی در نهایت مردم رحمت آباد با اتحاد یکپارچگی و با کمال شهامت و شجاعت وزیرکی و هوشیاری و شبیخون زدن ، و مهارت در تیراندازی ، خصم را به ستوه آوردن واز جان ومال و ناموس خود دفاع کردند
تا جایی که صاحبْ کمالی م، ثل حزین لاهیجی چنین قلم فرسائی کند که : من این صفات را منحصرا به اهالی ایران دیدم وسپس بگوید نمونه این قضیه ، مقاومت مردم رحمت اباد است
مهارت تیر اندازی رحمت ابادی ها زبانزد خاص وعام است و برای قهرمانانش نظير حكم تفنگداری منطقه عربستان ( نایب حسن خان) سند رسمی هم در دست داریم،

گاهی رفتار مردم یک روستا و ده به مملکتی اعتبار می بخشد وحتی گاهی رفتار و ا عمال یک فرد چنین انعکاسی پیدا میکنند و گاهی هم بر عکس (۰۰۰۰۰)

افاغه نزدیک به هفت سال مملکت را زیر چنگال خود گرفته بودند. تا اینکه نادرشاه آنها را قلع و قمع کرد
لازم است یه نکته در مورد موضوع آخر داستان شبیخون به افغان ها و خروج ارواح از قبرها جهت كمك به مردم یا تقویت روحیه آنها (و تصور مردم به ظهور ارواح از این مکان مقدس) اضافه کنم:
از آن موقع که سن من از قبل هفت سالگی بود تا الان که به قبل هفتاد سالگی رسیده ، بنده به خاطر محترم نگه داشتن روح مادرم، ان بکار بردن هر چون و چرایی دراین خصوص ، خود داری کرده ام و بی تفاوت از کنار آن میگذرم.
🌸
لیکن برای ادای احترام به خوانندۀ این مقاله و یا احیانا محققی که باین کتابت برخورد کند . یاد آوری میکنم که :
استباط از این مسائل و ادراک از این قبیل مباحث وقضايا ،اعم از دیده ها یا شنیده ها . برداشتی را در ذهن پرورش میدهد که با سرشت فطری و تربیت محیط خانوادگی و محیط اجتماعی، ونوع عقيده و میزان بینش و دانش افراد، بستگی دارد، حال آن برداشت، اعم از اینکه در مرحله شک، یا ظن، يقين قرار بگیرد ، یا محکم و یا متزلزل باشد. فرق نمیکند

ادامه دارد.....
🌺💫..

🌹روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

✿💠❀﴾﷽﴿❀💠

#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت دوازدهم

بررسی کتابهای تاریخی و ارتباط ظل السلطان با رحمت اباد

سند دوم (از کتاب شرح حال رجال ایران جلد چهارم از صفحات ۸۵ و ۸۷ )

در ادامه بررسی تاریخ رحمت آباد ، بعد از کتاب حزین لاهیجی به سند دوم می پردازیم دراین کتاب امده است:
" ظل السلطان تا سال ۱۳۰۵ قمری حاکمِ ایالات و ولایات اصفهان ، بختیاری، یزد، فارس ، بروجرد، خوزستان . کرمانشاه ،کردستان، لرستان، عراق( اراک)، کَمَرِه , گلپایگان، خوانسار، ملایر، تویسرکان، نهاوند ،محلات، بوده وبه عبارت دیگر کلیه نواحی جنوب و غرب کشور وایالات و ولایات ایران که تحت نفوذ انگلستان بوده ، بتدریج جزء حکومت ظل السلطان در می آمدند .
🌸
وبه قول پیشکارش، رضا قلی خانِ سراج الملک ، ظل السلطان شاه نیس فقط یه کمی از شاه کوچک تراست چون تقریبا نصف حکومت ایران را داشته است
🌸
ظل السلطان در ادارۀ حکومت تحت سیطرۀ خودش کمال تسلط را داشته است او سیرچهار سال حاکم اصفهان بود

مظفرالدین شاه که از قدرت گرفتن ظل السلطان واهمه داشته ، ظاهرا ژنرال واگنِر خان، را برای بازدید از لشکر ظل السلطان و در باطن او را برای تحقیق کار، به دیدار ظل السطان می فرستد

واگنر هم پس از دیدار با ظل السلطان و بازدید از قشون، به نزد شاه رفته و با بدگویی از ظل السلطان ، حسابی مایه ظل السلطان را آنگونه که شایسته بود گرفت وبقول امروزیا ، زیراب ظل السلطان رو حسابی پیش شاه زد 😂
از سوی دیگر الغوروكی، نماینده وزیر مختار روسیه هم در جاجرود ، بدگویی های زیادی در مورد ظل السلطان، نزد شاه کرده و این دو نفر، حقیقتا شاه را از قدرت گرفتنِ ظل السلطان ترسانده بودند ،به حدی که روزی که شاه خواست از سواره نظام همراهِ ظل السلطان ، سان به بینند دستور داد تا آنها تفنگ در دست نگیرند و هر سواری بجای تفنگ چوب به دست داشته باشد "
🌹
ظل السلطان نامش مسعود میرزا و پسر ارشد ناصر الدین شاه بوده است
واگنِر هم اتریشی و افسر توپخانه بوده که بوسیله مترجم، در دارالفنون نیز، تاریخ طبیعی تدریس میکرده و باید گفت واگنر ، هم ژنرال و هم معلم بوده است. البته با کمک مترجم.

بگذریم؛
خاطراتی که ذکر کردیم ، چون عده کمی از آن آگاهی دارند بمنزله مستندات (صغری ) مورد استفاده ما قرار میگیرد ومطالبی که از کتاب های تاریخی بیان شد هم ، بدلیل اینکه عده زیادی از آن اطلاع دارند ،بمنزله مستندات (کبری) برای ما قابل اعتماد است . لذا نتیجه این دو مستند صغری وکبری به ما کمک میکند تا مفاد حکم تفنگداری مرحوم محمد حسن خان رابهتر بررسی کنیم تابه نتیجه برسیم

اما محتوی حکم یا فرمان محمد حسن خانِ رحمت آبادی :
محتوای این حکم که در قسمت اول آنرا تقدیم حضورشما کردیم ، نهایتا چهار سطر است به اضافه مهر و امضاء و جملات ، واین حکم چهار سطری نشان از لیاقت و شایستگی او دارد و کلمات و واژه هایی مثل «خان »و «سالاری» و «رحمت آبادی» دراین حکم ،هر يك دارای اهمیت بسیاریست و میتوان در توصيف وتوضيح و توجیهِ هر کدام از این کلمات ،شرحی واضح نوشت ، لیکن کلمات مورد نظر ما کلمه های « سالاری »و «رحمت آبادی» میباشند

الف: سالاری- کلمه ایست به معنای رئیس، پیشرو ،قوی، برازنده، فرمانده و معتبر

این کلمه در یگان های نظامی ولشگری ، در مرتبه بالا تر بکار گرفته می شده . مثل سپهسالار ، دریا سالار، یا سالارِ لشگر، که امروزه سپهبُد ، دریابُد و ارتشیُد هم گفته میشود
(بد نسیت بدانید که پسوندِ « بُد» در اصل با فتحه صحیح است گرچه با ضمه بیشتر استفاده می شود )
🌼
علیهذا انتخاب یک نفر رحمت آبادی، به منصب تفنگدار سالاری ، توسط حاکمی که آن همه ایالات و ولایات در قلمرو حکومتی خود دارد، آنهم پس از مشاهدۀ لیاقت و شایستگیِ او ، چیز کمی نبوده .

و اینکه مرحوم دائی در رحمت آباد در زمینه آن سخنی نمی گفتند و یا به کسی نگفته اند، مسلما تشخیص داده بودند که در دهات تشخیصی برای ارزش یابی این منصب ، کمتر یافت میگردد .


ادامه دارد.....
🌺💫..

🌹روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

،#بخچه_فرهنگی (قسمت ۷۱)
(اصلش بُقچَه است ولی درگویش رحمت آباد میگن بُخچَه، مثل تاقچه که میگن تاخچه )

🌱گلچینی از گویش ها وآداب ورسوم رحمت آباد🌿
ضرب المثل واصطلاحات محلی:
خر که خاک میخوره دل خودش درد می گیره
موارد استفاده:
به کسی میگن که برا ضرر زدن به دیگران یه کاری میکنه که خودش بیشتر ضرر میکنه
مثل بچه ای که برا این که لج باباشو در بیاره درس نمیخونه یا غذا نمیخوره

🌼🌱🪴
👈 لغت نامه روستا
دانگی اِفتید= افتاد وصدای بلندی داد بیشتر برا وسایل فلزی وبزرگ استفاده میشه
دامّی اِفتید =یهو از بلندی افتاد /تشبیه شده به افتاد تشت یا بشکه از بلندی که صدای بلندی میده
تِپّید = سخت فرو رفتن به گِل یا هرچیزی دیگه که در امدنش سخت باشه
می تپّی= گیرمیکنی فرو میری تو گِل
کُرچ = خسیس
کُپ رف= خم شد
کُپ رف= واژگون شد /یهو ریخت/ بیشتر برا ریخته شدن محتویات ظرف و دستمال و بخچه کار برد داره خصوصا که به یکباره انجام بشه
کُپش کو= یهو خالیش کن
کُپَ=کُپِه
مرغش کُپه= مرغش خوابیده روی تخم برا جوجه شد
کِپ شد= کیپ شد/ محکم بسته شد برا بسته شدن در ظرف و سوراخ استفاده میشه
کِپَّه= کفه ترازو / کفه بیل و...
کِپَه کو= بخواب بیشتر برا سگ کار برد داره ویه لفظ توهین آمیزه
کُکش کو = کوکش کن/ وقتی میخوان بین دونفر دعواوجرو بحث راه بندازن، میرن ، یکی از طرفا رو تحریک میکنن که شروع به کلکل کنه اینجور وقتا میگن کُکش کردن
تاس= تشت یا کاسه ای کوچک برآب ریختن توحموم های عمومی
کِوُچِکی=کسی که دچار یه نوع انگل شده و لاغر ونحیف شده و جون نمیگیره
کِوُچَک=یه نوع انگل که وارد بدن چارپایان میشه ومثل زالو آروم آروم حیوان رو از پا درمیاره
البته یه قرص هم بود که برا مداوای این بیماری استفاده می شد

اگه جایی شو اشتباه گفتم خوشحال میشیم درستشو بگید تا اصلاح کنیم

🌸
آشنایی با بیماری های فراگیر قدیمی در دهستان عربستان

این قسمت : کله بادی (اُریون)
قدیما مدرسه ها رحمت آباد پر از بچه مدرسه ای بود ، بیماری های واگیر دار هم ، خیلی زود سرایت میکرد و معمولا اغلب بچه ها و بعد هم خانواده ها رو درگیر می کرد 😢

یکی از اون بیماری ها کله بادی بود

علائم کله بادی معمولا این بود که از زیر گوش ها تا اطراف گلو یا همون بنا گوش ناحیه بناگوش و زیر چانه متورم می شد ودرد هم داشت ولی نه زیاد فقط بعضی وقتا همراه با تب بود
قیافه بعضی بچه ها خصوصا افرادی که لاغر تر بودن ، موقع ابتلا به کله بادی یه کمی کاریکاتوری ودیدنی میشد ولی برا تپلا کمتر مشخص بود
😂
بیمارانی که کله بادی می گرفتن تقریبا حدود پنج شش روزی در گیر می شدن واین مدت باید فقط استراحت میکردن
🌺
اولین دستور پزشک برا کله بادی هم ، استراحت مطلق در منزل بود، چون هم واگیر دار بود وهم میگفتن خطرناکه

میگفتن کسانی که کله بادی میگیرن اگه مراعات نکنن وخیلی راه برن ، عقیم می شن خصوصا اقا پسرا

کسی که یکبار کله بادی می گرفت دیگه تا آخر عمر به این بیماری مبتلا نمی شد مثل خیلی از بیماری های دیگه

این بیماری فصل خاصی نداشت ولی بیشتر زمستون و ایام مدرسه سرایت میکرد
❤️🌸

یادش بخیر یه همکلاسی داشتیم یه کم تُپل بود ، ایشون، صورتش یه کم استخونی بود و بناگوشش یه کم چاق تر ازصورتش نشون میداد
در زمان همه گیری کله بادی در مدارس ، چون یه عده دوست نداشتن کسی بفهمه که مبتلا به این بیماری شدن ومثلا عارشون می شد ، معلم ها سعی میکردن این افراد روشناسایی کنن وبفرستن بهداری ، در اوج همه گیری کله بادی یه روز معلم اومدتو کلاس و تا نگاهش به ایشون افتاد به خیال اینکه مریض شده ومیخاد به کسی نگه ،از کلاس بیرونش کرد و فرستادش بهداری ، ایشونم از خدا خواسته سریع رفت بهداری و چند روزی استراحت گرفت ،و براخودش خوش گذروند و بعد از استراحت باز با همون وکله بادی خدا دادی برگشت کلاس
😂😂
بعدها گفتن کله بادی همون بیماری اریونه

ان شاالله که بچه ای کله بادی نگیره

⛺️🏡

ازهمه عزیزانی که مارو یاری می کنن خصوصا سرکار خانم رضایت وسرکار خانم م.ن وشما که مطالب مارو دنبال میکنید سپاسگذاریم ،
خوشحال میشیم ایرادای ما رو بگید
🌸
┏━━ °•🍃🌹🌻🪴🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🪴🌻🌹🍃 •°━━

┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿

#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت سیزدهم

بررسی کتابهای تاریخی و ارتباط ظل السلطان با رحمت اباد


اقاسید محمد در ادامه بررسی اسناد بجا مانده از بزرگان پیرامون حمله افغان ها چنین می نگارند:

اما ازکسانیکه سواد و مطالعاتی دارند. بعید نیست که در مواردی که ذیلا طرح میشود با ما هم عقیده باشند :

۱ ـ امکان دارد در موقع حمله افغان ها به رحمت آباد ، افرادی از بستگان محمد حسن خان یا نظیر آنها، در رحمت آباد تفنگچی بوده باشند که مردانه جلو افغانها را گرفته اند.

البته شاهکارِ این نبرد، همان نفوذهای شبانه با استفاده از اسلحه سرد به اردوی افغانها بوده چون که تفنگهایِ آن موقع، که گویا قریب به یکصد سال از اختراع آنها بوسیله آلمانیها میگذشته و مراحل ابتدائی را طی میکرده اند، بُرد زیادی نداشته اند
بدیهی است توپ و تفنگ افغانها هم در همین ردیف بوده
🧨🏹
۲ـ در هر حال بکار گرفتن اسلحه اعم از گرم یا سرد، بعد از شهامت و شجاعت ،محتاج ، بداشتن مهارتیست که مسلما مردم رحمت آباد داشته اند.

۳ـ به حزين لا هيجي (رحمت اله علیه باید بگوئیم جانا سخن از زبان ما میگوئی ) که حديث ما و امثال ما را در سفرنامه خود ثبت کرده ای و داستان دلاوری مردم مارا ، به هندوستان رسانیده و بطوطیانش تلقین کرده ای .

۴- عملیات از جان گذشتگیِ غیورانه و دفاع از جان و مال و زن و فرزند تپسط نفر دهقان و چوپان رحمت آبادی ، سبب شده که خوانساریها، سِدِهی ها، قزوینی ها ، یزدیها و دیگران هم جرأت کنند وبقول خودمون شیرک شده وبا افغانها در گیر شوند .

۵- افتخارآفرینی رحمت آبادی ها در مقابل افغان ها بگونه ای بود که می توانیم به تقلید از اُدباء و شعرا، درمقام مبالغه برآمده و مباهات کرده و بگوئیم چون کار شبیخون رحمت آبادیها به پایان رسید و دم گرگی یا همون سپیده دم در دامنۀ سپهر نیلگون، از سه تیغ کوههای دهق نمودار شد ، نسیم سحرگاهی ، پیام پیروزی را به بگوش« نادر»، آن چوپانِ صحرا گردی که در قلعۀ کهنۀ مجاور روستای قویگان، در دامنه جنوبی کوههای الله اکبر خراسان پابدنیا گذاشته و اينك در مرزسی سالگی است، میرساند و آنچنان قوت قلبی به این چوپان می بخشد که مردانه قد عَلَم کرده وچَک وپَک افغانها را در می آورد و بقول خودمان دمار از روزگشارشان در می آورد و در تاریخ (با تمام کارشکنی های تاریخی ) بعنوان آخرین فاتح آسیائی نامش ثبت میگردد

استاد دراینجا اشاره به موفقیت های نادرشاه در شکست افغان و بیرون راندن دشمن از کشور، وجنگ‌های پیروزمندانهٔ نادرشاه نموده که سبب شهرت او شده و او را آخرین فاتح بزرگ آسیای میانه یادکرده اند. و به طنز ومبالغه عنوان میدارد ،نسیم سحرگاهی خبر دلاور مردی رحمت ابادی ها را بگوش نادر رساند و اورا بر حمله به افغان ها قوت قلب داده است تا به افغان ها حمله کند

بقول شاعر:
جهانش به خداوند برابر نکنیم،
قطعه خاکی که بر آن پایه کاشانه ماست
آنچه برباد حوادث نرود طُره تست
وآنچه از بار فلك خم نشود شانه ماست. "

در کتاب تاریخ ایران جلد ۲ تالیف ژنرال سِرپِرسی سایْکْس ، ترجمه سید محد تقی فخرداعی در صفحه ۳۵۰ در مورد نادر شاه ،چنین آمده است:
ما شخصی را می یابیم که اصل ونسب و آغازِ حیاتش بطوری تاریک است که به سختی میتوان آنرا تشریح کرد ، اويك جريانی را با عزم و ثبات، رهبری کرده و در طی فرصت هاییکه بدست آورده ، با تامل وبردباری ، نقشه هایی برای ساختمانِ بخت و اقبال آینده خود کشیده و با یک پشتکار خستگی ناپذیری نقشه های خود را اجرا نموده،
به همین سبب او نیز مانند دیگر فاتحین قبلیِ خود ، برای آسیا وحشتناک شده و بدون شک فرمانروای مشرق گردید

ادامه دارد...


روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار


🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

┅✿💠❀﴾﷽﴿❀💠✿

#مستند برگی از تاریخ رحمت آباد
قسمت :چهاردهم

اقاسید محمد در ادامه بررسی اسناد بجا مانده از بزرگان پیرامون رحمت اباد چنین می نگارند:
در ادمه بررسی حکم تفنگداری نایب حسن خان، بعد از بررسی کلمه «سالاری» به کلمه «رحمت آباد» می پردازیم
ب - رحمت آباد
بعد از استیلای عرب، از عشور ، غاری و از حَمًاد، گداری و از بندسید علی و میر سلیمان، بند آبی و از شعبان ،گورستانی و از چشمه حَصَن، اثر قلعه ای و از علیشاه و میان لای یا همون میلا، اثر بنائی و از میرزا حسینِ آجدان، حسینیه ای و از ملاعبد الباقی اثر خط شکسته ای وجود دارد
لیکن هیچکدام سند رسمی ندارند،

حتی میرزا حسین آجودان باشی بعلت اینکه زمان فتحعلیشاه و محمد شاه و ناصرالدین شاه را درک کرده و مشاغل مهمی هم داشته بارها نامش در تاریخ ذکر شده و خصوصا که منشی هم داشته ، لیکن هرگز نگفته که از سادات رحمت آباد است ، در صورتیکه نیاکان او، میرزا کمال و میرزاغیات و میرزا عنایت، خود داستانی مشهور برای تمام رحمت آبادیها و روستاهای مجاور دارند ، بعلاوه یکی از بازماندگان او مهندس اریانا در حال حاضر در قید حیات است که در اینده به او اشاره ای خواهیم داشت .
توضیح این نکته ضروریه که این مستند دردهه شصت و هفتاد نوشته شده و مهندس اریانا در سال ۱۴۰۰ فوت نمودند /روحش شاد

با این حال در تاریخ، میرزاحسین اجودانباشی را از بازماندگان آقاخان مقدم واهل مراغه معرفی کرده اند که این امر ، اشتباه است و خود لغزش تاریخی پیش آورده است

در کتُب تاریخی ، از وجود اولاد و بازماندگان و محل فوت ودفن و تاریخ فوت میرزاحسین اجودانباشی اظهاربی اطلاعی شده در صورتیکه برای ما رحمت آبادیها تاريخ قتل ومحل دفن او و همچنین، محل دفن اولاد و بازماندگان او واضح و روشن است و
شکی نداریم که تاریخ در مورد موطن و اجداد و واولاد میرزا حسین آجودان باشی دارای لغزش است

نویسنده یِ شرح حال اجودانباشی ، مُنشی او بوده که در این زمینه مرتکب اشتباه شده ،
ضمن اینکه پس از قتل آجودانباشی در زمان ناصرالدین شاه، مجددا در زمان حکومت فرزند ناصرالین شاه ، فرد دیگری را رسما، بعنوان سالارِتفنگداری رحمت اباد معرفی می کنند
و به جرئت می توان گفت که میرزا حسین آجودان باشی ، شخصی بجز همان میرزا حسین آجدان ما رحمت ابادی ها نیست .

بدیهی است ما به مردان بزرگ خود اشکال نمیگیریم که مثلا چرا میرزا حسین آجودان باشی خودش نگفته که رحمت آبادی است ولی ، محمد حسن خان ، گفته که رحمت آبادی است ، چونکه بر این باوریم که آنها برای اتخاذ تصمیمِ خود، صلاحیت داشته و صلاح خود را بکار میگرفته اند .

بحث ما آنست که کلمه «رحمت آبادی» در حکم صادره، برای ما و دیگران ابهامی باقی نمیگذارد که چرا در قشونِ ظل السلطان، در سال ۱۳۱۱ قمری ، سالار تفنگدارانِ وی شخصی رحمت آبادی بوده( سندش هم ، همین حکم رسمی که دردست میباشد )
خصوصا که همین حکم و کلمه بود که بما ایده داد و مارا تشویق کرد تا چند سطری درباره مردی خود ساخته و برخاسته از زادگاه خود بنویسم، باشد که چنانگه در اینده تحقیق کننده ای صاحب ذوق، خواست درباره وقایع صد ساله اخیر نظیر اتفاقات متعلق به سالهای گرانی و خشک سالی و گشنگی مطلبی بنویسد یا در مورد جریان محمد علی خراط قره سورانی( راداری) ، یا جریان رضا فرزند حسین و پدر حسین ، یا جریان مرحوم حاجی خان ( حاج حفیظ الله فرزند حاج محمد علی)، یا جریان میرزابابایی ( از طوایف لر) یا قیام میرزاغیاث ،از نیکان میرزا حسین آجودان، یا جریان میرزا حسن و میرزای دارانی. یا تعزیه علی اکبر و برداشت ملا مسیب دمابی از آن با مقایسه تغزیه در قریه خم پیچ ، یا درمورد جریان خالق و پیامدهای آن و احیانا جریانهای دیگر قصد کرد چیزی بنویسد و این نوشته هم به نظرش رسید سرنخی دستش بوده باشد.

ضمن اینکه ،مرحوم آخوند ملاعبد الباقی با خط زیبای شکسته به زبان فارسی و عربی در پشتِ صفحاتِ سی پاره های قدیمیِ خطی ، نسبت به انچه در دوران قحطی از نزدبک دیده ، نوشته ای دارد که از محتوای آن، نتیجه اخلاقی مورد نظرِ وی کاملا برای افراد یا هوش معلوم است. واگر کسی بخواهد می تواند برای اطلاع بیشتر به آنها مراجعه نماید


ان شاالله در فرصت بعدی بیشتر به این مهم می پردازیم

ادامه دارد.....

روح استاد آقاسید محمد معنوی قرین آرامش ابدی

باتشکر وتقدیر ویژه ازهمه اساتید محترم خصوصا استاد ارجمند جناب آقای علیرضا رضایت بابت ارائه این سند ماندگار
🌸💫
┏━━ °•🍃❤️🌸🍃•°━━┓
@jameerahmatabad
┗━━ °•🍃🌹🍇🍃•°━━┛

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─