💢 قم در منابع کهن | بنیاد قم پژوهی
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر
📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی
بسم الله الرحمن الرحیم
بنیاد قمپژوهی:
💢 قم در منابع کهن (۱)
المسالک و الممالک، (۱۸۸۹م)، ابیعبیدالله بن عبدالله ابنخرداذبه [۲۱۱_۳۰۰ق]، لیدن، بریل.
راه از مدینه السلام [: بغداد] تا نواحی خراسان(۱۸)
و کورههای جبل عبارتند از ماسبذان و مهرجانقذق و ماهالکوفه، که دینور است، و ماهالبصره، که نهاوند است، و همدان و قم.(۲۰)
ذکر رستاقهای اصبهان(۲۰)
... رستاق قم...(۲۱)
و فضل بن مروان [، وزیر عباسیان در قرن سوم،] به من اطلاع داد که از اصبهان و قم، َشش هزار هزار درهم [خراج] پذیرفته است، به شرطی که هزینهای بر عهدهی سلطان نباشد.
و کیکاوس، جودرز را بر آنجا پادشاهی داده بود.(۲۱)
راه تا کورههای جبل و واسط و اهواز و فارس(۴۱)
... و از همدان تا قم، چهل و هفت فرسخ است، و خراج قم، دو هزار هزار درهم است.(۴۱)/
و از زرقاء تا قم، سه گذرگاه است، و از قم تا اصبهان، هفده گذرگاه است.(۴۲)
راه از اصبهان تا ری
از یهودیه [محلهی جویباره در اصفهان امروزی] تا برخوار، سه فرسخ اسث، سپس تا رباط وز، هفت فرسخ است، سپس تا انبارز، پنج فرسخ است، سپس تا اصعافه، شش فرسخ است، سپس تا دناره، چهار فرسخ است، سپس تا باذ، پنج فرسخ است، سپس تا ابروز، پنج فرسخ است، سپس تا حواضر [در تاریخ قم: خواصر]، نه فرسخ است، سپس تا مقطعه، پنج فرسخ است، سپس تا قارص [کاج امروزی]، نه فرسخ است، سپس تا قم، شش فرسخ است.
و از قارص تا دیر [+ جص؛ همان دیر گچ]، هفت فرسخ است، سپس تا دزّه، هفت فرسخ است، سپس تا ری، هفت فرسخ است.(۵۸_۵۹)
به ضمیمهی:
نبذ من کتاب الخراج و صنعه الکتابه، ابیالفرج قدامه بن جعفر الکاتب البغدادی [۲۷۵_۳۳۷ق].
باب یازدهم
در بارهی دیوان برید و گذرگاهها و راه تا نواحی مشرق و مغرب(۱۸۴)
گذرگاههای راه مستقیم تا قم و اصبهان، از دور [شاید: دورآخور] تا قم، سه گذرگاه است، و از قم تا اصبهان، چهل و هفت فرسخ، و از شهر قم تا گذرگاه رودآخر [شاید: همان دورآخور] که خراج آن با [خراج] اصبهان میآید، سیزده گذرگاه است.(۲۲۷)
باب ششم
در بارهی مملکت اسلام و خراجها و درآمدهای آن(۲۳۴)
کورهی حلوان، و توضیح دادیم که [حلوان] جزو اعمال عراق بوده است، سپس به اعمال جبل افزوده شده است، و [جبل] عبارت است از کورهی ماهالکوفه و ماهالبصره، اذربیجان، همدان، ایغارین، قم، ماسبذان، مهرجانقذق.(۲۴۳)
... قم و قاسان، و درآمد آنها به طور متوسط، روی کاغذ، سه هزار هزار درهم است.(۲۴۴)
[داخل جدول:]
،،، قم و قاسان: سه هزار هزار درهم.(۲۵۰)
پانوشت:
۱. اصل کتاب، به زبان عربی و مطالب این نوشتار، به ترجمهی نگارنده است.
۲. توضیحات مترجم داخل [ ] آمده است.
۳. اسامی را عینا نقل کردیم و در پاری از آنها تصحیف وجود دارد.
۴. ترتیب بابها در کتاب ضمیمه، ابتدا باب یازدهم است و بعد بابهای دیگر.
۵. صفحهی مطالب منبع را، داخل ( ) آوردهایم.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۳
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۲)
چهار مقاله، (۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م)، احمد بن عمر بن علی النظامی العروضی السمرقندی [تالیف حدود ۵۵۰ق]، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، [چاپ اول،] لیدن، بریل.
مقالت اول
در ماهیت دبیری و کیفیت دبیر کامل و آنچه تعلق بدین دارد(۱۲)
صاحب کافی اسماعیل بن عبّاد الرازی، وزیر شهنشاه بود و در فضل، کمالی داشت و ترسّل و شعر او برین دعوی، دو شاهد عدلاند و دو حاکم راست.
و نیز صاحب، مردی عدلیمذهب بود و عدلیمذهبان، بغایت متنسّک و متّقی باشند و روا دارند که مومنی، به خصمیِ یک جو، جاودانه در دوزخ بماند؛ و خدم و حشم و عمّال او، بیشتر، آن مذهب داشتندی که او داشت.
و قاضیای بود به قم از دست صاحب که صاحب را در نسک و تقویِ او، اعتقادی بود راسخ؛ و یکیک بر خلاف این، از وی خبر میدادند؛ و صاحب را استوار نمیآمد، تا از ثقات اهل قم، دو مقبولالقول گفتند که، زمان خصومت که میان فلان و بهمان بود، قاضی، پانصد دینار رشوت بستد؛ صاحب را عظیم، مستنکر آمد به دو وجه: یکی از کثرت رشوت و دوّم از دلیری و بیدیانتی قاضی؛ حالی قلم برگرفت و بنوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
ایّها القاضی بِقمّ! قد عَزَلناکَ/ فَقُم!
و فضلا دانند و بلغا بشناسند که این کلمات، در باب ایجاز و فصاحت، چه مرتبه دارد؛ لاجرم از آن روز باز، این کلمه را بلغا و فصحا بر دلها همینویسند و بر جانها همینگارند.(۱۷_۱۸)
پانوشت:
۱. الرازی: مصحح کتاب(۱۰۷_۱۰۸)، توضیح داده است که صاحب بن عبّاد، نه اهل ری، بلکه اهل طالقان اصفهان یوده است. امروزه این شهر، طالخونچه نام دارد و از توابع بخش مرکزی شهرستان مبارکهی استان اصفهان است.
۲. ترسّل: نامهنگاری.
۳. عدلیمذهب: معتزلی؛ پیرو مذهب معتزله.
۴. به خصمی یک جو: به دلیل منازعه در یک جو مال؛ به دلیل اندک بیعدالتی.
۵. متنسّک: دیندار.
۶. از دست صاحب: از طرف صاحب بن عبّاد.
۷. نسک: دینداری.
۸. استوار نمیآمد: درست به نظر نمیرسید.
۹. مستنکر: ناپسند.
۱۰ ایّها...: ای قاضی در قم! تو را برکنار کردم؛ پس برخیز!
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۴
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۳_۱)
اخبار البلدان، (۱۴۴۰ق/۱۹۱۸م)، ابنالفقیه الهمدانی، احمد بن محمد بن اسحاق [۲۵۵_۳۳۰ یا ۳۴۰ق]، نشره نقدیه اعدّتها د. سهیر یوسف الحداد؛ مراجعه ا. د. ایمن فواد سیّد، ۲ جلد، القاهره، دار الکتب و الوثائق القومیه.
سخن در بارهی جبل
و این منطقه، بلاد پهلویان نامیده میشود و عبارت است از: ماسبذان و مهرجانقذق، و آن صیمره است، و قم و ماهالبصره و ماهالکوفه و قرمیسین.
و آنچه به بلاد جبل نسبت دادهاند و از آنها نیست، [عبارت است از:] ری و اصبهان و قومس و طبرستان و جرجان و سجستان و کرمان و مُکران و قزوین و دیلم و ببر و طیلسان.(۴۸۱/۱)
سخن در بارهی قرمیسین
و ابوالمنذر هشام بن سائب کلبی گفت: هنگامی که قتیبه بن مسلم بر فیروز بن کسری یزدگرد ظفر یافت، در حین فتح خراسان، دخترش، شاهآفرید، را گرفت و همراهش سبدی سربهمهر بود و با او به سوی حجّاج رفت و حجاج، وی را نزد ولید بن عبدالملک برد، و برایش یزید ناقص را زاد، و حجّاج در سبد را گشود و داخل آن کتابی به فارسی بود.
پس زادَنفروخ بن بیری کسکری را فراخواند و او آن را برای وی قرائت کرد؛ در آن، به نام خداوند نقشآفرین، قباد بن فیروز، سرزمینش را متمایز ساخته بود و آب و خاکش را سنجیده بود تا برای خود شهری جهت آسایش بسازد.(۴۸۲/۱)
[نتیجه این که، هر چند شهر در یک ویژگی سرآمد بودند و آنها را ذیل ویژگیاشان متذکر میشود و طلسماتی را که بر آنها بسته است و جایی را که به جهت آسایش خویش برگزیده است، ذکر میکند](۴۸۲/۱_۴۸۷)
و زیباترین نواحی اقلیمش را ده موضع یافت: حیره و مدائن و کَلواذی و سابور و اصطخر و جَنّابا و ری و اصبهان و قمّ و تَشَّوی.(۴۸۳/۱)
و کمترین نظر در عواقب را از اهل اقلیمش در اهل هشت موضع یافت: بندِنجین و ماسبندان [ماسبذان درست است] و مهرجانقذق و اردشیرخُرّه و رامهرمز و ارمینیّه و اذربیجان و بَحروذ [در تاریخ قم: طخرود یا همان طغرود]، که دهی از دههای قم است؛ در وقت ورود اعراب چهارهزار مرد از آنان به نهاوند رفتند تا با اعراب بجنگند و ایشان را از اقامت در شهرهای عجم بازدارند و با هر مرد، خدمتگزاری و نظافتچیای و نانوایی و آشپزی بود و تمامشان در اسفیذهان کشته آمدند و جز یک مرد از ایشان نگریخت.(۴۸۴/۱)
پانوشت:
۱. اصل این کتاب دوجلدی، به زبان عربی و ترجمهی این بخشها از نگارنده است.
۲. بخشهای مربوط به قم از این کتاب به دلیل حجم نسبتا زیاد، در سه نوشتار میآید.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۶
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 یادداشتچههایی از قم
"ستاره صبح (ناهید)
سیدحسن مقدسزاده و مدیریت ابراهیم خان ناهید، تهران
سال ۱۳۲۴ ق[؟]، شماره ۷ تا ۵۶، ۵۸، ۵۹، ۶۳، ۶۶، ۶۸ تا ۷۰
سال ۱۳۴۳ شماره ۱ تا ۱۰
موجود در موسسه آسیایی دانشگاه شیراز، ص۳۷۶
گیتی شکری، فهرست روزنامهها و مجلههای فارسی در موسسه آسیایی دانشگاه شیراز، فرهنگ ایران زمین، جلد ۲۷ (۱۳۶۶) ص ۳۹۵".
توضیح
۱. دیروز در جلسه بنیاد قمپژوهی با موضوع تاریخ مطبوعات قم که جناب دکتر رضا دلاوری ارائه کردند، یکی از شرکت کنندگان صحبت از نشریه ناهید کرد و اینکه نشریه مزبور را مرحوم بابایی هم عرضه میکرد. در جلسه عرض کردم خرده یادداشتهایی از قدیم دارم کمکم به همین بهانه منتشر میکنم.
۲. مرحوم بابایی کیوسکی در میدان آستانه داشت و من روزنامههایی را که سالها از دوره کودکی و نوجوانی جمع کرده بودم به صورت کیلویی بعد از آمدن به خانه ما و ارزیابی به وی فروختم. باید بیشتر از ایشان گفت.
۳. نشریه ناهید در تهران چاپ میشد و چون موسس و مدیر آن قمی بود به مطالب مربوط به قم توجه خاص داشت. یکی دو نامه هم از پدر من که از زبان کارگران کارخانه ریسباف قم دادخواهی کرده بود چاپ کرده است.
۴. نقشه من این بود که رسالهای در باره مطبوعات قم بنویسم و جای نگهداری آنها را هم ذکر کنم.
این نقشه برای همان سال ۱۳۶۶ بود. یادداشت بالا ناشی از این آرزوهای خام بود. اینها را میگویم تا آنهایی که علاقهمندند بدانند باید کار جدی بکنند.
سیدمحسن محسنی
۱۴۰۴/۰۵/۰۸
#نشریه_ستاره_صبح
#نشریه_ناهید
#بنیاد_قم_پژوهی
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۳_۲)
همچنان:
اخبار البلدان، (۱۴۴۰ق/۱۹۱۸م)، ابنالفقیه الهمدانی، احمد بن محمد بن اسحاق [۲۵۵_۳۳۰ یا ۳۴۰ق]، نشره نقدیه اعدّتها د. سهیر یوسف الحداد؛ مراجعه ا. د. ایمن فواد سیّد، ۲ جلد، القاهره، دار الکتب و الوثائق القومیه.
شوراب فراهان(۶۲۲/۲)
در فضل آتش (۶۲۳/۲)
و در این رستاق، دهی است که به آن فُردَجان [امروزه فردقان، در بخش خنجین شهرستان فراهان استان مرکزی] میگویند، و در آن آتشگاهی کهن بوده است، و [جای] یکی از آتشهایی است که مجوس، در حق آن، مانند آتش آذرخُرّه و آتش جَمَّشاذ، که آتش اول است، غلو ورزیدهاند.(۶۲۳/۲)
[آنگاه به معرفی آتشها و جایگاه آنها نزد زردشتیان میپردازد (۶۲۳/۲_۶۲۴) و بعد مینویسد:]
متوکّلی گفت: برخی مجوس که آنها [: آتشها] را دیده بودند، به من خبر دادند که، وقتی مزدک، بر قباد غالب آمد، گفت: شایسته است این آتشها همه خاموش شوند، مگر سه آتش برتر که بقیه به آنها انتقال پیدا کنند، و این کار را انجام داد...
پس وقتی مزدک کشته شد، مردم، آن آتشها را به جایگاههایشان بازگردانیدند، و آن [: آتش آذرجُشنسف] را [که از فُردَجان به اذربیجان برده بودند،] در اذربیجان نیافتند و پیوسته دنبالش بودند تا پی بردند به فُردَجان بازگشته است. پس همواره در این آتشگاه و در این ده قرار داشت تا سال دویست و هشتاد و دو که ابزون [در نسخهبدل و در تاریخ قم: برون] تُرکی که والی قم شده بود، بدانجا رفت، و منجنیقها و عرادهها بر بارهی ده نهاد تا آن را متصرف شد و بارهاش را ویران و آن آتشگاه را خراب و آن آتش را خاموش کرد و آتشدان را به قم آورد، چندان که آن آتش تا به امروز، خاموش است.(۶۲۵/۲)
سخن در بارهی نهاوند و اصبهان و قمّ و جز آنها(۶۶۱/۲)
سخن در بارهی قمّ(۶۶۸/۲)
و گفته میشود: کسی که شهر قمّ را ساخت، قمسار بن لهراسف بود.
و ابوموسی اشعری روایت کرد و گفت: از علی بن ابیطالب [ع] در بارهی امنترین شهرها و بهترین جایها هنگام نزول فتنه و ظهور شمشیر پرسیدم؛ فرمود: در آن هنگام امنترین جایها زمین جبل است، پس آنگاه که خراسان آشفته شود و جنگ میان جرجان و طبرستان درگیرد و مابقی سجستان به ویرانی گراید،/ آن هنگام، امنترین جایها، قصبهی قم است؛ این [قصبه] همان است که یاران بهترین مردم به لحاظ پدر و مادر و جد و جدّه و عمو و عمه [ع و عج]، از آن خروج میکنند؛ همان که زهراء نام دارد؛ جبریل هنگام نزول [بلا] بر قوم لوط، بدانجا آمد؛ و جایی است که آن آب که هر که آن را نوشد، از بیماری لاعلاج امان یابد، در آن سرچشمه دارد؛ و مسیح از آن آب، گلی ورز داد که بدان موجودی چونان پرنده پدید آورد، و مهدی [عج] با آن غسل میگیرد؛ و قوچ ابراهیم (ع) و عصای موسی (ع) و انگشتری سلیمان (ع) از آنجا پدیدار آمدند؛ و شان آن شان بزرگترین و قدرت آن قدرت برترین شهرهاست؛ امنیت و فراونی و عزت و شکوه و پیروزی و همت اهالی و پاکی هوا در آنجا یافتنی است.
و از رستاقها و طَسّوجهای قمّ است: طسّوج لنجروذ و طسّوج روذبار و طسّوج ابرسیحان [احتمالا ابرستجان درست است] و طسّوج سجاران و طسّوج سَراجه و طسّوج وراکَروَذ [وازَکرود درست است]، رستاق/ جبل، رستاق ساوه، رستاق جرّی [خوی درست است] و جز آنچه نام بردیم از طسّوجها و رستاقها.(۶۶۸/۲_۶۷۰)
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۹
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۳_۳)
همچنان:
اخبار البلدان، (۱۴۴۰ق/۱۹۱۸م)، ابنالفقیه الهمدانی، احمد بن محمد بن اسحاق [۲۵۵_۳۳۰ یا ۳۴۰ق]، نشره نقدیه اعدّتها د. سهیر یوسف الحداد؛ مراجعه ا. د. ایمن فواد سیّد، ۲ جلد، القاهره، دار الکتب و الوثائق القومیه.
[مالیات قم]
و محمد بن ابیمریم به من اطلاع داد و گفت: مبلغ وظیفهی خراج در کورهی قم و آنچه از مخارج در آن میگنجد و آنچه بر عهدهی آلعجل و کسانیست که در ناحیهی آنانند و [آنچه] بر عهدهی مردم اطراف است، سه هزار هزار و دویست هزار و بیست هزار و سی درهم است.
و آنچه بر ضیعتهای منقوله به این کوره [قرار داده شده] است، دویست هزار و بیست دوهزار [؟؛ شاید: هزار] و سیصد و سی درهم است؛ قیمت آن با برگرداندن هر هفده درهم به یک دینار، [میشود] دویست هزار و دو هزار و پانصد و چهل و نه دینار.(۶۷۰/۲)
[طلسمات قم]
و زمانی که قباد به بُلُنیاس[در تاریخ قم: بلیناس] فرمان داد تا آفات شهرهایش را طلسم کند، او بر قم گذشت و چاههایی را برابر شورهزار آنجا به سمت درخت نمکین [دید و] طلسم نمود، چنان که چشمهی شوراب، پیوسته جاری باشد و بند نیاید تا زمانی که از آن منعی صورت نگیرد، و اگر ممنوعیتی باشد یا مردم از آن منع شوند، خشک آید و جریان نپذیرد./ و آب این چشمه روان است و هرچه از آن دور[تر] گردد، جمود [بیشتر] پیدا میکند و حالت نمکی میگیرد که مردم آن بلاد از آن برمیدارند.
و طلسمی دیگر به کار برد تا معدن طلا و نقره را که آنجا بودند، پنهان سازد، چه، کشاورزان با پرداختن به آنها از کارشان بازمیماندند.
و طلسمهای دیگری برای ماران و کژدمان به کار برد، و اهل آنجا از اینها آزار بسیار میدیدند، پس [آنها را] به کوهی نزدیک آنجا بازداشت که تا این زمان احدی از کثرت ماران و کژدمان یارای گذر بر آنجا را ندارد.(۶۷۰/۲_۶۷۱)
پانوشت:
۱. چنان که در بخش اول نوشتار آمد، ترجمهی این متن و توضیحات داخل [ ] از نگارنده است.
۲. "اخبارالبلدان" از منابع "تاریخ قم" بوده است و بعضی نکات تصحیحی دو کتاب در تطبیق با یکدیگر قابل اصلاح است.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۱
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۴)
تاریخ بیهقی، (۱۳۶۸)، خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر [۳۸۵_۴۷۰ق]، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، چاپ اول، تهران، سعدی.
[هنگامی که سلطان مسعود غزنوی بر سر کار آمد، با خواجه احمد حسن میمندی که از وزیران کاردان غزنویان بود، در بارهی امور مملکت، رای میزد و سخن به ری و جبل رسید. خواجه احمد حسن گفت:]
امیر ماضی [، سلطان محمود،] در خلوات با من حدیث ری، بسیار گفتی که آنجا قصد باید کرد، و من گفتمی: رای، رای خداوند است، که آن ولایت را خطری نیست، و والی آن، زنی است [سیدهخاتوننام]؛ بخندیدی و گفتی: "آن زن، اگر مرد بودی، ما را لشکر بسیار بایستی داشت به نشابور"، و تا آن زن برنیفتاد، وی قصد ری نکرد، و چون کرد و آسان به دست آمد، خداوند [: سلطان مسعود] را آنجا بنشاند؛ و آن ولایت، از ما سخت دور است و سایهی خداوند [: سلطان]/، دیگر بود و امروز دیگر باشد، و بنده را خوشتر آید که آن نواحی به پسر کاکو [: فرامرز بن محمد بن دشمنزیار بن کاکویه، از امرای دیالمهی کاکویه] داده آید، که مرد هرچند نیمدشمنی است، از وی انصاف توان ستد...
امیر [مسعود] گفت: این اندیشیدهام و نیک است، اما یک عیب بزرگ دارد و آن عیب، آن است که وی، سپاهان تنها داشت و مجدالدوله و رازیان، دائم از وی به رنج و دردسر بودند؛ امروز که ری و قم و قاشان و جملهی آن نواحی به دست وی افتد، یک دو سال از وی راستی آید، پس از آن باد در سر کند و دعوی شاهنشاهی کند...(۴۱۲/۲_۴۱۳)
[و در آن سال، یعنی ۴۲۱ق، ولایت این شهرها و از جمله قم را به تاش فراش، از سپهسالاران غزنویان، داد(۴۱۵/۲)].
پانوشت:
قابوسنامه، (۱۳۷۸)، عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار [۴۱۲_شاید ۴۸۰ق]، به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی، چاپ نهم، تهران، علمی و فرهنگی.
[با این که مطلب، به درازا میکشد، بجاست، نسب و ماجرای حکومت سی و اند سالهی سیّدهخاتون را بر ری و اصفهان و قهستان، که گزارش بالا نشان داد قم هم جزو آنها بوده است، از زبان نویسندهی این کتاب و داماد سلطان محمود غزنوی، خطاب به فرزندش، گیلانشاه، بخوانیم، باشد تا این برههی تاریخ قم مورد واکاوی بیشتری قرار گیرد].
حکایت
چنان که وقتی به ری، زنی پادشاه بود؛ به لقب، سیّده گفتندی. زنی بود ملکزاده و عفیفه و زاهده و کافیه؛ و دختر عمّ مادر من بود؛ زن فخرالدوله بود. چون فخرالدوله فرمان یافت، وی را پسری بود کوچک، مجدالدوله لقب دادندش و نام پادشاهی بر وی نهادند، و خود پادشاهی همیراند سی و اند سال. چون مجدالدوله بزرگ شد، ناخلف بود، پادشاهی را نشایست؛ همان نام ملک بر وی بود، در خانه نشسته بود، با کنیزکان خلوت همیکرد؛ و مادرش به ری و اصفهان و قهستان، سی و اند سال، پادشاهی همیراند.
مقصود من ازین سخن آن است که جدُ تو، سلطان محمود، رحمه الله، به ری رسولی فرستاد و گفت: باید که خطبه بر من کنی و زر به نام من زنی و خراج بپذیری، و اگرنه من بیایم و ری بستانم و تو را نیست گردانم، و تهدید بسیار کرد؛ و چون رسول بیامد و نامه بداد و پیام بگزارد، سیّده گفت: بگوی سلطان محمود را، تا شوی من، فخرالدوله، زنده بود، این اندیشه همیبود که مگر تو را این رای افتد و قصد ری کنی، چون وی فرمان یافت و شغل به من افتاد، اندیشه از دل من برخاست، گفتم: محمود، پادشاهی عاقل است، داند که چون او ملکی را به جنگ زنی نباید آمدن؛ اکنون اگر بیایی، خدای عز و جل داند که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستادهام؛ از بهر آن که از دو بیرون نباشد: از دو لشکر، یکی شکسته شود؛ اگر من تو را بشکنم، به همه حال به همه عالم نامه نویسم که سلطانی را شکستم که صد پادشاه شکسته است، و اگر تو مرا بشکنی، چه توانی نبشت؟ گویی: زنی را شکستم، تو را/ نه فتحنامه برسد و نه شعر فتح، که شکستن زنی، بس فتحی نباشد. بدین یک سخن، تا وی زنده بود، سلطان محمود قصد وی نکرد.(۱۴۶_۱۴۷)
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۲
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۵)
تاریخ جهانگشای جوینی، (۱۳۶۷)، عطاملک علاءالدین بن بهاءالدین محمّد بن شمسالدّین محمد جوینی [۶۲۳_۶۸۱ق]، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد بن عبدالوهّاب قزوینی، ۳ جلد، چاپ سوم، تهران، بامداد و ارغوان.
[ولایت ناصرالدین علی ملک بر قم در زمان مغولان]
[منکوقاآن، نواهی چنگیز و از فرمانروایان مغول، هنگام بر تخت نشستن، ابتدا به رتق و فتق امور پرداخت و ضمن این کار] از ملوک، ناصرالدین علی ملک را که در حکم، شریک امیر ارغون بود در تمامت ممالک، و [؟] بخصوصیت، تومان نیشابور و طوس و تومانهای اصفهان و قم و کاشان بدو مفوّض کرد.(۲۵۵/۲)
[مغولان و تحصیل خراج از اهل قم]
[در روایتی دیگر، شرفالدین خوارزمی که از وزیران جزء مغولان و بر خلاف نامش، شرّ فی الدین بود، با عنوان تحصیل خراج، دست بر جان و مال مردم گشاد و جورها روا داشت و هنگامی که به ری رسید]، از مواضع دیگر چون اصفهان و قم و کاشان و همدان و غیر آن، محصّلان بازرسیدند و وجوهات آوردند.(۲۷۸/۲)
[پدر حسن صبّاح در قم]
[در روایتی دیگر، مولف تاریخ جهانگشا که مخالف اسماعیلیان بوده است، راجع به جستجو برای یافتن منابع این فرقه سخن میگوید و میافزاید مجلدی کتاب مشتمل بر احوال و وقایع حسن صباح که ایشان آن را "سرگذشت سیدنا" میخوانند، یافته است و بعد مینویسد، این کتاب:] نسبت او به قبیلهی حمیر کرده است؛ پدر او از یمن به کوفه آمد و از کوفه به قم و از قم به ری؛ آنجا متوطّن گشت و حسن صبّاح، آنجا در وجود آمد.(۱۸۷/۳)
پانوشت:
۱. ناصرالدین علی ملک: از سپهسالاران ایرانی مغول.
۲. در حکم: در حکومت.
۳. امیر ارغون: چهارمین ایلخان مغول از زمان حملهی مغولان تا روی کار آمدن هولاکوخان.
۴. بخصوصیت: به طور خاص.
۵. تومان: در ترکی مغولی به معنای ده هزار سپاهی است و در اینجا مجازا یعنی سپهسالاری و ولایت.
۶. محصّلان: گیرندگان مالیات از طرف سلطان.
۷. حمیر: نام قبیلهای از عرب قحطانی در یمن و نام موضعی در غرب صنعا و نام پادشاهی باستانی یمن.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۵
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۶)
احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، (۲۰۰۲م/۱۴۲۴ق)، شمسالدین ابیعبدالله محمد بن احمد بن ابیبکر المقدسی [۳۳۶_۳۸۰ق]، علّق علیه و وضع حواشیه: محمدامین الضنّاوی، الطبعه الاولی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
اقلیم جبال (۲۸۹)
این اقلیم، گیاهش زعفران است و نوشیدنی اهلش، عسل و لبنیات و درختانش، گردو و خانوادهی انجیرها؛ پاکیزه و خرم و پرنعمت است و دارای جایگاه والا. در آن، ری شکوهمند و همذان و کورهی ارزشمند اصفهان، که بزودی وصف آن را هنگام وصف بلاد خواهیم آورد، قرار دارند، و [همچنین] دینور نازنین و کرمانشاهان را متذکر خواهیم شد، و خوبیهای قم و قشان را خواهیم گفت، و دماوند و قَرج و قصران را وصف خواهیم کرد...(۲۸۹)
و نخستین کورههای آن از جانب هموارش، ری است و سپس همذان و سپس اصفهان و نواحی قم، قاشان، صیمره، کرج، ماهالکوفه، ماهالبصره، شهرزور. (۲۹۰)
فاما ری...، و از [زمرهی] نواحی، قم، دماوند، شهرزور، جزو آنند...(۲۹۰)
و اصفهات کورهای ارزشمند است و قم و کرج جزو آن بودهاند، جز این که برخی خلفا آنها را به ری و همذان افزودهاند.(۲۹۲)
همهی احوال این اقلیم (۲۹۶)
... و اهل قم، شیعهی غالی هستند که نمازهای جماعت را ترک گفتند و مسجد جامع را عاطل گذاشتند، تا این که رکنالدوله آنان را به ساختن آن و حضور در آن واداشت؛ و همذان [نیز چنین است]. (۲۹۶)
... و از قم، اسباب و وسایل چوبی و لگام و رکاب و پارچه و زعفران، زیاد [به جاهای دیگر] میبرند...(۲۹۶)
... و پرکاربردترین کنیهی اهل قم، ابوجعفر است...(۲۹۸)
... و خراج قم، دو هزار هزار درهم است...(۲۹۹)
پانوشت:
۱. متن این کتاب مهم، به زبان عربی و ترجمهی آن از نگارنده است.
۲. نظر مولف کتاب در بند پنجم، سوگیرانه و در تطبیق با کتاب تاریخ قم، نادرست است.
۳. اسامی را عینا آوردیم و برای نمونه، کاشان را یک جا "قشان" نوشته است که به همان صورت آمد.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۶
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۷_۱)
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهابالدین ابیعبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.
قُمّ: به ضم، و تشدید میم؛ واژهای فارسی است.
شهری است که به همراه قاشان یاد میشود.
طول قم، شصت و چهار درجه، و عرض آن سی و چهار درجه و دو سوم درجه است.
و یک شهر نوظهور اسلامی است که اثری از عجم در آن نیست.
و نخستین کسی که آن را شهر کرد، طلحه بن احوص اشعری بود.
و در آن چاههایی وجود دارد که از نظر گوارایی و سردی، مانند آنها در زمین نیست؛ و میگویند چهبسا در تابستان، برف از آنها بیرون میآید.
و ساختمانهای آن از آجر است.
و آن را سردابهایی است بینهایت خوش.
و از آنجا تا ری، کویری بایر است که در آن کاروانسراها و چشماندازها و پاسگاههایی هستند؛ و میان این کویر، دژی بس بزرگ، منسوب به قوم عاد وجود دارد که آن را "کَردشیر" میگویند و ذکر آن ذیل دیرها گذشت.
اصطخری گفت: قم شهری است که آن را بارهای نیست، و پرنعمت است، و آب آنان از چاههایی است که دراصل، شور است و موقع کندن به آنها وسعت و ارتفاع میدهند و سپس آنها را از بن میسازند تا برسد به سر چاه، و هنگامی که زمستان میشود، در طول زمستان، آبهای بیابانها و آب بارانها را به این چاهها جاری میکنند و زمانی که در تابستان از آنها آب برمیدارند، گوارا و پاک است؛ و آب بستانهایشان که در آنها میوهها و درختان پسته و فندق است، با اندازهگیریهای دقیق میآید.
و بلاذری گفت: وقتی ابوموسی اشعری از نهاوند به اهواز روی آورد، کار آن را سر و سامان داد و سپس به قم آمد و روزگاری در آنجا به سر برد و آن را متصرف شد؛ و گفتهاند، احنف بن قیس فرمان داد و عنوه آن را فتح کرد؛ و این [واقعه] در سال ۲۳ هجری روی داد.
پانوشت:
۱. معجم البلدان از مهمترین منابع جغرافیایی جهان اسلام است که ترجمهی مدخل "قم" آن را به قلم نگارنده طی چند شماره میخوانید و دربردارندهی آگاهیهای ارزندهای است.
۲. این که زمانی، اثری از عجم در قم نبوده است، یک اشتباه تاریخی قابل تحقیق است و هرچند در دورههایی حاکمیت قم به دست اعراب افتاده است، خاندانهای عرب اشعری و جز آنان قم در حال حاضر معدود و مشخصند و همچنین خاندانهای سادات حسینی و حسنی، معلومند و در بسیاری از شهرهای ایران و کشورهای اسلامی و حتی جز آنها کمابیش حضور دارند.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۹
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۷_۲)
همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامان شهابالدین ابیعبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.
و برخی از آنان [: جغرافیدانان] گفتهاند که، قم، میان اصفهان و ساوه قرار دارد؛ و بزرگ و نیکو و پاکیزه است؛ و اهل آن، همه شیعهی امامیهاند.
و آغاز شهر شدن آن به روزگار حجاج در سال ۸۳ هجری اتفاق افتاده است؛ و این [واقعه] آن گونه است که عبدالرحمن بن اشعث بن قیس، از سوی حجاج، امیر سجستان بود و سپس، علیه او خروج کرد و در لشکر وی، ۱۷ تن از علمای تابعین اهل عراق حضور داشتند، و چون پسر اشعث شکست خورد و منهزم به کابل بازگشت، در لشکر او برادرانی به نامهای عبدالله و احوص و عبدالرحمن و نُعَیم [نیز] حضور داشتند که پسران سعد بن مالک بن عامر اشعری بودند و به ناحیه قم آمدند که شامل هفت قریه بود و یکی از آنها "کُمُندان" نام داشت و این برادران در این قریه فرود آمدند تا جایی که آن را متصرف شدند و اهلش را کشتند و بر آن استیلا پیدا کردند و در آنجا ماندند و در آن توطن گزیدند و پسرعموهایشان هم به آنان پیوستند.
و آن هفت قریه، هفت محلهی آن را پدید آورد و بر آن، نام یکی از آنها که "کُمندان" باشد، نهاده شد و بعضی حروف آن را انداختند و آن را با تعریب، قمّ خواندند.
و بزرگ این برادران، عبدالله بن سعد بود و او پسری داشت که در کوفه تربیت یافته بود و از آنجا به قم آمد و امامی بود و وی کسی است که تشیع را به اهل آن منتقل کرد.
و هرگز در آن، سنّی یافتنی نیست.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۰
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۷_۳)
همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهابالدین ابیعبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.
و از لطیفههایی که حکایت میشود، این است که
یک سنّی افراطی والی قم شد و به او خبر رسید از بغض صحابهی گرامی، هرگز [کسی به] نام ابوبکر و عمر در میان آنان [: مردم قم] نیست.
روزی ایشان را گرد آورد و به سرانشان گفت: مرا مطلع ساختهاند که شما در حق صحابهی رسول الله، صلی الله علیه و سلم، بغض میورزید و از روی بغض، نام ایشان را بر اولادتان نمینهید؛ به خدای علی عظیم قسم اگر یک نفر از خودتان را که نامش ابوبکر یا عمر باشد، پیش من نیاورید و به من ثابت نکنید که نامش ابوبکر یا عمر است، با شما چنین و چنان خواهم کرد!
از او سه روز مهلت خواستند و شهرشان را گشتند و زور زدند و کسی [به این نامها] نیافتند، جز یک مرد راهزن پابرهنهی لخت لوچ که چهرهش زشتترین چهرهای بود که خدا آفریده است و ابوبکر نام داشت، زیرا پدرش غریب بود و در آنجا توطن گزیده و نامش را ابوبکر نهاده بود.
با او پیش وی رفتند و [چون این وضع را دید،] گفت: زشتترین خلق خدا را پیش من آوردهاید و مرا به مسخره گرفتهاید؟ و دستور داد آنان را کتک بزنند.
یکی از ظریفان ایشان گفت: یا امیر! هر کار میخواهی بکنی، بکن! در هوای قم، کسی که اسمش ابوبکر باشد، خوشگلتر از این به عمل نمیآید.
وی ناخواسته خندهاش گرفت و بخشیدشان.
پانوشت:
لطیفههایی مانند این لطیفهی یاقوت حموی که در باب به کار نرفتن نام سه خلیفه در قم، ضمن متون آمدهاند، تعداد و تنوع نسبتا زیادی دارند و گردآوری و تحلیل آنها موضوع نوشتاری مفصل تواند بود.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۱
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۷_۴)
همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهابالدین ابیعبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.
و میان قم و ساوه ۱۳ فرسخ است و همچنین میان قم و قاشان.
و صاحب بن عبّاد به قاضی قم گفت:
ایها القاضی بقمّ
قد عزلناک فقمّ
و هنگامی که از قاضی در بارهی سبب عزلش پرسیده بودند، گفته بود: من معزول سجعم، بدون جرم و سببی.
و دعبل بن علی [خزاعی]، اهل قم را [چنین] هجو کرده است:
تَلاشی اهل قمِّ و اضمحلّوا
[مردم قم به پراکندگی و نابودی دچار آمدند]
تحلّ المخزیات بحیث حلّوا
[هر جا رفتند، رسواییها رفت]
و کانوا شَیّدوا فی الفقر مجداً
[در نداری بنای شکوه را برآورده بودند]
فلما جاءت الاموال ملّوا
[و چون داراییها آمد، به خستگی افتادند]
و [همو] در بارهی آنان گفته است:
ظلّت بقمَّ مطیّتی یعتادها
[مرکبم در قم ماند و به آن عادت کرد]
هَمّانِ غُربتها و بُعد المدلج
[دو اندوه بود: غربت آنجا و دوری از مدلج/که قبیلهی من است]
ما بین عِلج قد تعرّب فانتمی
[میان عربهایی که به رسم خود نمانده بودند، و من بدانان تعلق داشتم]
او بین آخر معرب مستعلج
[یا میان دیگرانی که غیرعرب عربشده بودند و رسم عرب را ادا میکردند]
گروهی اهل علم به آنجا منتسبند.
و از آن جمله است:
ابوالحسن، یعقوب بن عبدالله بن سعد بن مالک اشعری قمّی، پسرعموی اشعث بن اسحاق بن سعد، که از عیسی بن جابر روایت کرده است، و ابوالربیع زهرانی و جز او از وی روایت کردهاند، و سال ۷۴ در قزوین درگذشت.
و [همچنین] از آن جمله است:
ابوالحسن، علی بن موسی بن داود.
و [نیز] گفتهاند:
ابنیزید قمّی، صاحب احکام القرآن و امام حنفیها در عصر خویش؛ از محمد بن حُمید رازی و جز او حدیث شنیده است، و ابوالفضل، احمد بن احید کاغدی و دیگران از وی روایت کردهاند، و در سال ۳۰۵ وفات یافت.(۳۹۷/۴_۳۹۸)
پانوشت:
۱. پایان مدخل "قمّ" در کتاب "معجم البلدان" یاقوت حموی، به ترجمهی نگارنده.
۲. هنوز ممکن است در این کتاب، ذیل مدخلهای دیگر، مطالب پراکندهای راجع به قم وجود داشته باشد که انشاءالله در یکی دو نوشتار آینده، ترجمهی آنها را میآوریم.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۳
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۷_۵)
همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهابالدین ابیعبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.
[ذیل اصبهان]
این قول اهل کوفه است که اعتقاد دارند فتح اصبهان به دست آنان بوده است.
و اما اهل بصره و بسیاری از مسافران معتقدند هنگامی که ابوموسی اشعری از رخداد نهاوند به سوی اهواز برگشت و آن را سر و سامان داد، به قم آمد و روزگاری در آنجا به سر برد و آن را فتح کرد و احنف بن قیس به قاشان رفت و عنوه آن را فتح نمود.[۲۱۰/۱]
براوستان:
از قریههای قم است و وزیر، مجدالملک، ابوالفضل، اسعد بن محمد براوستانی، وزیر سلطان برکیارق بن ملکشاه از آنجاست و بر او سلطه داشت و لشکرش، وی را به بر هم زدن وضعشان متهم کردند و شورش کردند تا این که او [: برکیارق] وی را به دست ایشان سپرد، با این شرط که به جانش آسیب نرسانند و از او فرمان نبردند و وی را در سال ۴۷۲ کشتند.(۳۶۸/۱)
گفتار در ذکر دیرها(۴۹۵/۱)
دیر کَردَشیرّ:
در کویری است که میان ریّ و قمّ قرار دارد و مسعر [ابن مهلهل خزرجی ینبوعی، مکنّی به ابودلف، جهانگرد مشهور قرن چهارم] در رسالهاش از آن یاد کرده است؛ و دژی بس بزرگ است منسوب به قوم عاد و دارای بنای عظیم، و برجهایی بغایت بزرگ و بلند دارد، و بارهی آن بلند است و برساخته با آجرهای بزرگ، و داخل آن، ساختمانها و آستانهها و بندوبستهاییست، و اندازهی صحن آن دو جریب و بیشتر مساحت دارد.
و بر یکی از ستونهایش نوشته است: هر آجر از این آجرها / با یک درهم و سه پیمانه نان و یک دانگ دیگابزار و یک شیشه شراب ناب برآمده است، پس هر فرد این را باور کرد [که هیچ]، وگرنه سرش را به هر ستونی که خواست، بکوبد! و اطراف آن، حوضهایی است بزرگ و کنده در سنگ.(۵۲۹/۲_۵۳۰)
[ذیل قاشان]
... با قم یاد میشود...(۲۹۶/۴)
و ابن الهیّاریه در بارهی آن و شماری از شهرهای جبل سروده است:
لا بارک الله فی قاشان من بلد
زُرتُ علی اللّوم و البلوی بنائقُهُ
و لا سقی ارض قُمّ غیر ملتهب
غضبان تحرق من فیها صواعقُهُ...(۲۹۷/۲)
... و میان قمّ و قاشان دوازده فرسخ است...(۲۹۷/۴)
پانوشت:
۱. پایان مطالب پراکنده در بارهی قم، از کتاب معجم البلدان یاقوت حموی.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۶
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۸)
عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، (۱۳۸۲)، محمد بن محمود بن احمد طوسی [تالیف بین سالهای ۵۵۶_۵۷۳ق]، به اهتمام منوچهر ستوده، چاپ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.
الرکن الرابع
فی ذکر البلاد و المساجد و الکنائس و غیرها (۱۶۳)
باب القاف (۲۵۸)
قم: شهریست نیکو.
آن را زهرا خوانند.
و شیعیان آنجا کثرتی دارند.
گویند کی جبریل، آن روز کی شهرهاء قوم لوط برگردانید، به قم فرود آمد.
درین شهر، آبیست کی از داء العصال سود دارد.
گویند کی عیسی علیه السلم، گل را بدان/ آب سرشت کی در قم بود، و مرده را بدان زنده کردی و مرغ را از گل در حرکت آوردی.
و کبش اسحق از آنجا آوردند.
و هوایی درست دارد.
و هیکل شهر بزرگ دارد.
در حب علی و خاندان، غلو کنند؛ اگر دیگر اصحاب پیغمبر را شتم نکردندی، پسندیده بودی.(۲۵۹_۲۶۰)
پانوشت:
۱. آن را زهرا خوانند: در بارهی این نام، ر.ک: همین کانال: نگاهی ریشهشناختی به یکی از نامهای قدیم قم.
۲. داء العصال: داء العضال، به معنای بیماری لاعلاج، درست است.
۳. کبش: قوچ.
۴. کبش اسحق: از نظر یهودیان، آن فرزند حضرت ابراهیم که دستور آمد تا قربانی شود، اسحق بوده است، نه اسماعیل، و قوچ اسحق، یعنی همان قوچی که حضرت ابراهیم، آن را به جای فرزندش قربانی کرد.
۵. با این که اطلاع چندانی از نویسندهی کتاب در دست نیست، سطر آخر این نوشتار نشان میدهد که از اهل سنت و شافعیمذهب بوده است، زیرا شافعیان ضمن باور به خلافت چهار خلیفه، حب اهل بیت (ع) را مستحسن میدارند.
۶. ظاهرا نوشتار این نویسنده در بارهی قم، جز جملات پایانی آن، تحت تاثیر اخبار البلدان ابنفقیه همدانی بوده است که ترجمهی بخشهای مربوط به قم آن، پیشتر گذشت.
۷. در بارهی بند ۴، با این که مولف کتاب، مسلمان بوده است، مشخص نیست چرا و چگونه، اسماعیل به اسحق تغییر یافته است.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۸
#عجایب_المخلوقات_و_غرایب_الموجودات
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۹)
سفرنامه ابودلف در ایران، (۱۳۵۴)، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه ابوالفضل طباطبایی، چاپ دوم، تهران، زوار.
بعد از آنجا [: کرج ابودلف]، قم است و آن شهر تازهساز اسلامی است. در قم اثری از غیرعرب (اعاجم) وجود ندارد. احداثکنندهی این شهر، طلیحه بن الاحوص الاشعری بود. در آنجا چاههای آب وجود دارد و مانند آب آن از حیث خنکی و گوارائی در روی زمین یافت نمیشود.
میگویند گاهی در تابستانها از آن چاهها برف بیرون آمده است. ساختمانهای قم، آجری و سردابهای بسیار خنک دارد.
از آنجا تا ری کویر شورهزاری است که در آن، کاروانسرا و مناظر و بناهای خیریه (خ: مصالح) موجود/ است. در میان این کویر دژ بزرگی با ساختمانهای عظیم مربوط به زمان عاد (عادی) وجود دارد (ق_ی: که دیر کردشیر نامیده میشود).
این دژ دارای برجهای بسیار بزرگ و بلند و نیز حصار ضخیم و مرتفع است که از آجرهای بزرگ ساخته شده. در داخل دژ، ساختمانهای مستطیل و سقفهای ضربی دیده میشود. مساحت محوطهی آن، دو جریب یا بیشتر است. بر یکی از ستونها دژ نوشته شده: نصب هر یک از آجرهای این کاخ با یک درهم و دوسوم درهم و یک رطل نان و یک دانق (یک دانگ یا یک ششم درهم_ مترجم) ادویه و یک بطری شراب انجام شده. هر کس باور ندارد، اگر بخواهد، سر خود را به ستونهای آن بکوبد. اینجا "دیر الجص" معروف به "دیر گچین" است و اطراف آن آبانبارهای بسیار بزرگ که در میان سنگ، حفر شده، وجود دارد. در دیر، هیچ اثری از ایرانیان موجود نیست و ساختمانهای ایشان را ویران نمودهاند. (۷۱_۷۲)
پانوشت:
۱. ابودلف، مسعر بن مهلهل خزرجی ینبوعی، جهانگرد مشهور قرن چهارم که که کتاب "عجایب البلدان" از او باقی است و کتاب "سفرنامهی ابودلف در ایران" گردآوری و توضیح و ترجمهی بخشهای مربوط به ایران همین کتاب است.
۲. چنان که میبینیم، این مطالب عینا مورد رجوع یاقوت حموی در کتاب "معجم البلدان" بوده است و مطالب آن کتاب در بارهی قم که تقریبا همین مطالب بالا باشد، به ترجمهی نگارنده، پیشتر گذشت و اکنون میتوانید دو ترجمه را که مستقل از یکدیگر صورت گرفته است، مقایسه کنید.
۳. تعلیقات مینورسکی در صفحات ۱۳۱_۱۳۲ کتاب، مفید است و راجع به این که در منابع، نامی از طلیحه بن احوص اشعری یا به قول یاقوت حموی، طلحه بن احوص اشعری وجود ندارد، سخن رفته است و همچنین "دیر کردشیر" را دراصل "دیر کرد_اردشیر" به معنای دیر ساختهی اردشیر دانسته است.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۳۰
#سفرنامه_ابودلف_در_ایران
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
💢 قم در منابع کهن (۱۰)
البلدان، (۱۴۲۲ق_۲۰۰۲م)، احمد بن ابییعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح الشهیر بالیعقوبی[؟_۲۸۴ یا ۲۹۲ق]، وضع حواشِیَهُ محمّد امین ضنّاوی، الطبعه الاولی، بیروت، دار الکتب العلمیه.
کورههای جبل (۷۱)
قمّ و آنچه بدان افزودهاند
و آن که بخواهد به قمّ برود، از شهر همذان، حدودا به سمت مشرق بیرون میآید و از رستاقهای همذان میگذرد.
و از شهر همذان تا شهر قمّ، پنج منزل است.
و به شهر بزرگ قمّ، "منیجان" میگویند و [شهری] بلندمرتبه است. گفته میشود در آن، هزار راه و گذر وجود دارد؛ و درون شهر، بارهای قدیمی برای عجم موجود است.
و در کنار آن [: منیجان]، شهری است که به آن "کمندان" میگویند.
و آن را رودخانهای است که در آن، آب، میان این دو شهر، جریان مییابد؛ و روی آن، پلهایی است که با [با طاقهای ضربی از] سنگ ساختهاند، و بر آن، از شهر "منیجان" به شهر "کمندان" میروند.
و مردمی که بر آن غلبه دارند، قومی از مذحج و سپس، از اشعریانند؛ و در آن عجمهایی از قدیم / و [نیز] قومی از موالی که آنها را موالی عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب میدانند، وجود دارند.
و دو نهر دارد: یکی در بالاشهر که به "راس المور" [شاید: راس الوز] معروف است، و دیگری در پایینشهر که به "فوروز" [؟] مشهور است؛ و این دو، از سرچشمههایی پدید آمدهاند که درون قناتهای کندهشده در مرغزاری وسیع به طول ده فرسخ جریان پیدا میکنند و سپس به سوی کوههای آنجا میروند.
و از آن جمله، کوهی است که به رستاق سرداب معروف است و کوهی که به نمکستان [متن عربی: ملاحه] مشهور است.
و دوازده رستاق دارد: رستاق ستاره [صح: ساوه]، و رستاق کرزمان [؟]، و رستاق الفراهان، و رستاق وره، و رستاق طیرس [صح: طبرس]، و رستاق کوردر [صح: کوزدر]، و رستاق وردراه [صح: ور اردهار]، و رستاق سرداب، و رستاق برآوستان، و رستاق براحه [صح: سراجه]، و رستاق قارص، و رستاق هندجان.
و بیشتر آب شرب مردم شهر در تابستان از چاههاست.
و از آنجا، راههایی به سوی ریّ، و به سوی اصبهان، و به سوی کرج، و به سوی همذان میرود.
و خراج آن چهار هزار هزار و پانصد درهم است.
اصبهان
و از قمّ تا اصبهان شصت فرسخ است، و سه منزل است...(۸۴_۸۵)
پانوشت:
۱. البلدان یعقوبی، از معدود منابع عربی است که در بارهی قم، بهروزترین و میدانیترین و غیرمغرضانهترین اطلاعات قرن سوم را، هرچند اندک، به دست داده است و ترجمهی بخشهای مربوط به قم آن را به قلم نگارنده میخوانید.
۲. ظاهرا در نسخهی خطی کتاب، اشتباهات کتابت، کم نبوده است و همین اشتباهات به نسخهی چاپی مورد استفادهی ما راه یافته است.
۳. این که یعقوبی، هر یک از دو بخش اصلی قم زمان خود را شهر خوانده است، دلیل بر وسعت قم در قرن سوم است؛ قرنی که این شهر در آن، یکی از برجستهترین دورههای شکوفایی خویش را میگذرانیده است.
دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۶/۰۲
#البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قمپژوهی|کانوننویسندگان
مرکز مشاوره |مهارتافزایی|قرارگاهفرهنگی
📝ادامه دارد
https://eitaa.com/qompajoohi
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.
📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.
🔴 به منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.
⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─