📜نسخه خطی سئوال و جواب میرزا ابوطالب مجتهد قمی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜نسخه خطی سئوال و جواب
میرزا ابوطالب مجتهد قمی

سیدمحسن محسنی
۱۴۰۴/۰۲/۲۳
#میرزا_ابوطالب_مجتهد_قمی
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت

#نسخ_خطی
#پرسش_پاسخ
#میرزا_ابوطالب_مجتهد_قمی

💢 نسخه خطی سئوال و جواب
میرزا ابوطالب مجتهد قمی

سئوال و جواب‌ها مبتنی بر فتاوی فقهی است که صاحب فتوا در مقام جواب به سئوالات شرعیِ خاص و عام صادر می ‌کرد‌.
این رساله‌ها بعدها به روزگار ما به شکل کلی‌تر و مختصرتر به نام توضیح المسائل درآمد.

میرزا ابوطالب مجتهد قمی (معاصر دوران فتحعلی شاه قاجار) نیای اعلای خاندان سیدی و میرزاییِ قم و داماد میرزا ابوالقاسم قمی مشهور به میرزای قمی (مدفون در شیخان قم) و صاحب قوانین الاصول و جد مادری میرزا حسین متولی‌باشی و صاحب باغ زنبیل‌آباد (سالاریه بعدی) است که موقوفات کثیر در قم دارد و قسمت اعظم کتابخانه میرزای قمی به وی رسید.

📌۱۱۴ نسخه خطی از این کتابخانه در زمان پهلوی به کتابخانه آستانه قم بخشیده شد و فهرست این نسخ گویا به خط مرحوم ناصرالدین آرام کتابدار کتابخانه آستانه که مرد درست‌کردار و امین و صادقی توصیف می‌شود، در دست است.

✍نگارنده براساس یادداشت‌هایی که بر برخی کتاب‌ها در آستانه از او دیده است بر پاک‌دستی و امینی و حافظ و دانش‌یار بودن او گواهی می‌‌دهد و چه کم چو او در این روزگار دیده می‌شود.

👈ای کاش مجلسی برای بزرگداشت این مرد شریف ترتیب داده شود. روانش به مینو شادان باد.

👈نگارنده پیش‌تر پیشنهاد داده بود که کتابخانه مرحوم میرزا که از کتابخانه‌های کهن و معظم قم بود براساس فهارس نسخ خطی به صورت مجازی بازسازی شود تا با بازسازی مجازی دیگر کتابخانه‌های بزرگ همچون کتابخانه میرزاعلی اکبر فیض و حاج میرزا محمد ارباب جد خاندان اشراقی قم تصویری از کتابخانه‌های بزرگ قم در دوران قاجار به دست آید.

✍دست خطِ تصویر اول از مرحوم آیت‌الله حاج سیدحسن سیدی امام مسجد کوچه نو و مسجد حاج آقا نقی در اول باجک و همسایه مقابل خانه ما در محله کوچه نو است که از نیک‌مردان و کم‌مانندان روزگار به شمار بود.
تصویر دوم گویا دست خطی از همان مرحوم آرام است.

📌گفته می شود که این نسخه به احتمال قوی به خط مرحوم مولف است و قصد بر آن است که حداقل به صورت دیجیتال در نسخ محدودی چاپ گردد.
فرصت نشد که دقت بیشتری در آن شود. اما با نگاه اجمالی به نظر فواید متعدد از جمله فقهی و تاریخی و فرهنگی و اجتماعی و مدنی از این نسخه برمی‌آید.
تفصیل را به وقت دیگری موکول می‌کنیم.
با تشکر وافر از حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سیدعلی سیدی امام مسجد حاج سیدنقی رضوی در باجک.
باز هم از این خاندان معظم خواهیم گفت.

🖊#سیدمحسن_محسنی
۱۴۰۴/۰۲/۲۳
#میرزا_ابوطالب_مجتهد_قمی
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

💢 قم در منابع کهن | بنیاد قم پژوهی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

بنیاد قم‌پژوهی:
💢 قم در منابع کهن (۱)

المسالک و الممالک، (۱۸۸۹م)، ابی‌عبیدالله بن عبدالله ابن‌خرداذبه [۲۱۱_۳۰۰ق]، لیدن، بریل.

راه از مدینه السلام [: بغداد] تا نواحی خراسان(۱۸)
و کوره‌های جبل عبارتند از ماسبذان و مهرجانقذق و ماه‌الکوفه، که دینور است، و ماه‌البصره، که نهاوند است، و همدان و قم.(۲۰)

ذکر رستاقهای اصبهان(۲۰)
... رستاق قم...(۲۱)
و فضل بن مروان [، وزیر عباسیان در قرن سوم،] به من اطلاع داد که از اصبهان و قم، َشش هزار هزار درهم [خراج] پذیرفته است، به شرطی که هزینه‌ای بر عهده‌ی سلطان نباشد.
و کیکاوس، جودرز را بر آنجا پادشاهی داده بود.(۲۱)

راه تا کوره‌های جبل و واسط و اهواز و فارس(۴۱)
... و از همدان تا قم، چهل و هفت فرسخ است، و خراج قم، دو هزار هزار درهم است.(۴۱)/
و از زرقاء تا قم، سه گذرگاه است، و از قم تا اصبهان، هفده گذرگاه است.(۴۲)

راه از اصبهان تا ری
از یهودیه [محله‌ی جویباره‌ در اصفهان امروزی] تا برخوار، سه فرسخ اسث، سپس تا رباط وز، هفت فرسخ است، سپس تا انبارز، پنج فرسخ است، سپس تا اصعافه، شش فرسخ است، سپس تا دناره، چهار فرسخ است، سپس تا باذ، پنج فرسخ است، سپس تا ابروز، پنج فرسخ است، سپس تا حواضر [در تاریخ قم: خواصر]، نه فرسخ است، سپس تا مقطعه، پنج فرسخ است، سپس تا قارص [کاج امروزی]، نه فرسخ است، سپس تا قم، شش فرسخ است.
و از قارص تا دیر [+ جص؛ همان دیر گچ]، هفت فرسخ است، سپس تا دزّه، هفت فرسخ است، سپس تا ری، هفت فرسخ است.(۵۸_۵۹)

به ضمیمه‌ی:

نبذ من کتاب الخراج و صنعه الکتابه، ابی‌الفرج قدامه بن جعفر الکاتب البغدادی [۲۷۵_۳۳۷ق].

باب یازدهم
در باره‌ی دیوان برید و گذرگاهها و راه تا نواحی مشرق و مغرب(۱۸۴)
گذرگاههای راه مستقیم تا قم و اصبهان، از دور [شاید: دورآخور] تا قم، سه گذرگاه است، و از قم تا اصبهان، چهل و هفت فرسخ، و از شهر قم تا گذرگاه رودآخر [شاید: همان دورآخور] که خراج آن با [خراج] اصبهان می‌آید، سیزده گذرگاه است.(۲۲۷)

باب ششم
در باره‌ی مملکت اسلام و خراجها و درآمدهای آن(۲۳۴)
کوره‌ی حلوان، و توضیح دادیم که [حلوان] جزو اعمال عراق بوده است، سپس به اعمال جبل افزوده شده است، و [جبل] عبارت است از کوره‌ی ماه‌الکوفه و ماه‌البصره، اذربیجان، همدان، ایغارین، قم، ماسبذان، مهرجانقذق.(۲۴۳)
... قم و قاسان، و درآمد آنها به طور متوسط، روی کاغذ، سه هزار هزار درهم است.(۲۴۴)
[داخل جدول:]
،،، قم و قاسان: سه هزار هزار درهم.(۲۵۰)

پانوشت:
۱. اصل کتاب، به زبان عربی و مطالب این نوشتار، به ترجمه‌ی نگارنده است.
۲. توضیحات مترجم داخل [ ] آمده است.
۳. اسامی را عینا نقل کردیم و در پاری از آنها تصحیف وجود دارد.
۴. ترتیب بابها در کتاب ضمیمه، ابتدا باب یازدهم است و بعد بابهای دیگر.
۵. صفحه‌ی مطالب منبع را، داخل ( ) آورده‌ایم.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۳
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۲)

چهار مقاله، (۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م)، احمد بن عمر بن علی النظامی العروضی السمرقندی [تالیف حدود ۵۵۰ق]، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، [چاپ اول،] لیدن، بریل.

مقالت اول
در ماهیت دبیری و کیفیت دبیر کامل و آنچه تعلق بدین دارد(۱۲)

صاحب کافی اسماعیل بن عبّاد الرازی، وزیر شهنشاه بود و در فضل، کمالی داشت و ترسّل و شعر او برین دعوی، دو شاهد عدل‌اند و دو حاکم راست.
و نیز صاحب، مردی عدلی‌مذهب بود و عدلی‌مذهبان، بغایت متنسّک و متّقی باشند و روا دارند که مومنی، به خصمیِ یک جو، جاودانه در دوزخ بماند؛ و خدم و حشم و عمّال او، بیشتر، آن مذهب داشتندی که او داشت.
و قاضی‌ای بود به قم از دست صاحب که صاحب را در نسک و تقویِ او، اعتقادی بود راسخ؛ و یک‌یک بر خلاف این، از وی خبر می‌دادند؛ و صاحب را استوار نمی‌آمد، تا از ثقات اهل قم، دو مقبول‌القول گفتند که، زمان خصومت که میان فلان و بهمان بود، قاضی، پانصد دینار رشوت بستد؛ صاحب را عظیم، مستنکر آمد به دو وجه: یکی از کثرت رشوت و دوّم از دلیری و بی‌دیانتی قاضی؛ حالی قلم برگرفت و بنوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
ایّها القاضی بِقمّ! قد عَزَلناکَ/ فَقُم!
و فضلا دانند و بلغا بشناسند که این کلمات، در باب ایجاز و فصاحت، چه مرتبه دارد؛ لاجرم از آن روز باز، این کلمه را بلغا و فصحا بر دلها همی‌نویسند و بر جانها همی‌نگارند.(۱۷_۱۸)

پانوشت:
۱. الرازی: مصحح کتاب(۱۰۷_۱۰۸)، توضیح داده است که صاحب‌ بن عبّاد، نه اهل ری، بلکه اهل طالقان اصفهان یوده است. امروزه این شهر، طالخونچه نام دارد و از توابع بخش مرکزی شهرستان مبارکه‌ی استان اصفهان است.
۲. ترسّل: نامه‌نگاری.
۳. عدلی‌مذهب: معتزلی؛ پیرو مذهب معتزله.
۴. به خصمی یک جو: به دلیل منازعه در یک جو مال؛ به دلیل اندک بی‌عدالتی.
۵. متنسّک: دیندار.
۶. از دست صاحب: از طرف صاحب بن عبّاد.
۷. نسک: دینداری.
۸. استوار نمی‌آمد: درست به نظر نمی‌رسید.
۹. مستنکر: ناپسند.
۱۰ ایّها...: ای قاضی در قم! تو را برکنار کردم؛ پس برخیز!

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۴
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۳_۱)

اخبار البلدان، (۱۴۴۰ق/۱۹۱۸م)، ابن‌الفقیه الهمدانی، احمد بن محمد بن اسحاق [۲۵۵_۳۳۰ یا ۳۴۰ق]، نشره نقدیه اعدّتها د. سهیر یوسف الحداد؛ مراجعه ا. د. ایمن فواد سیّد، ۲ جلد، القاهره، دار الکتب و الوثائق القومیه.

سخن در باره‌ی جبل
و این منطقه، بلاد پهلویان نامیده می‌شود و عبارت است از: ماسبذان و مهرجانقذق، و آن صیمره است، و قم و ماه‌البصره و ماه‌الکوفه و قرمیسین.
و آنچه به بلاد جبل نسبت داده‌اند و از آنها نیست، [عبارت است از:] ری و اصبهان و قومس و طبرستان و جرجان و سجستان و کرمان و مُکران و قزوین و دیلم و ببر و طیلسان.(۴۸۱/۱)

سخن در باره‌ی قرمیسین
و ابوالمنذر هشام بن سائب کلبی گفت: هنگامی که قتیبه بن مسلم بر فیروز بن کسری یزدگرد ظفر یافت، در حین فتح خراسان، دخترش، شاه‌آفرید، را گرفت و همراهش سبدی سربه‌مهر بود و با او به سوی حجّاج رفت و حجاج، وی را نزد ولید بن عبدالملک برد، و برایش یزید ناقص را زاد، و حجّاج در سبد را گشود و داخل آن کتابی به فارسی بود‌.
پس زادَنفروخ بن بیری کسکری را فراخواند و او آن را برای وی قرائت کرد؛ در آن، به نام خداوند نقش‌آفرین، قباد بن فیروز، سرزمینش را متمایز ساخته بود و آب و خاکش را سنجیده بود تا برای خود شهری جهت آسایش بسازد.(۴۸۲/۱)

[نتیجه این که، هر چند شهر در یک ویژگی سرآمد بودند و آنها را ذیل ویژگی‌اشان متذکر می‌شود و طلسماتی را که بر آنها بسته است و جایی را که به جهت آسایش خویش برگزیده است، ذکر می‌کند](۴۸۲/۱_۴۸۷)

و زیباترین نواحی اقلیمش را ده موضع یافت: حیره و مدائن و کَلواذی و سابور و اصطخر و جَنّابا و ری و اصبهان و قمّ و تَشَّوی.(۴۸۳/۱)

و کمترین نظر در عواقب را از اهل اقلیمش در اهل هشت موضع یافت: بندِنجین و ماسبندان [ماسبذان درست است] و مهرجانقذق و اردشیرخُرّه و رامهرمز و ارمینیّه و اذربیجان و بَحروذ [در تاریخ قم: طخرود یا همان طغرود]، که دهی از دههای قم است؛ در وقت ورود اعراب چهارهزار مرد از آنان به نهاوند رفتند تا با اعراب بجنگند و ایشان را از اقامت در شهرهای عجم بازدارند و با هر مرد، خدمتگزاری و نظافتچی‌ای و نانوایی و آشپزی بود و تمامشان در اسفیذهان کشته آمدند و جز یک مرد از ایشان نگریخت.(۴۸۴/۱)

پانوشت:
۱. اصل این کتاب دوجلدی، به زبان عربی و ترجمه‌ی این بخشها از نگارنده است.
۲. بخشهای مربوط به قم از این کتاب به دلیل حجم نسبتا زیاد، در سه نوشتار می‌آید.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۶
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 یادداشت‌چه‌هایی از قم
"ستاره صبح (ناهید)

سیدحسن مقدس‌زاده و مدیریت ابراهیم خان ناهید، تهران
سال ۱۳۲۴ ق[؟]، شماره ۷ تا ۵۶، ۵۸، ۵۹، ۶۳، ۶۶، ۶۸ تا ۷۰
سال ۱۳۴۳ شماره ۱ تا ۱۰
موجود در موسسه آسیایی دانشگاه شیراز، ص۳۷۶
گیتی شکری، فهرست روزنامه‌ها و مجله‌های فارسی در موسسه آسیایی دانشگاه شیراز، فرهنگ ایران زمین، جلد ۲۷ (۱۳۶۶) ص ۳۹۵".

توضیح
۱. دیروز در جلسه بنیاد قم‌پژوهی با موضوع تاریخ مطبوعات قم که جناب دکتر رضا دلاوری ارائه کردند، یکی از شرکت کنندگان صحبت از نشریه ناهید کرد و اینکه نشریه مزبور را مرحوم بابایی هم عرضه می‌کرد. در جلسه عرض کردم خرده یادداشت‌هایی از قدیم دارم کم‌کم به همین بهانه منتشر می‌کنم.
۲. مرحوم بابایی کیوسکی در میدان آستانه داشت و من روزنامه‌هایی را که سال‌ها از دوره کودکی و نوجوانی جمع کرده بودم به صورت کیلویی بعد از آمدن به خانه ما و ارزیابی به وی فروختم. باید بیشتر از ایشان گفت.
۳. نشریه ناهید در تهران چاپ می‌شد و چون موسس و مدیر آن قمی بود به مطالب مربوط به قم توجه خاص داشت. یکی دو نامه هم از پدر من که از زبان کارگران کارخانه ریسباف قم دادخواهی کرده بود چاپ کرده است.
۴. نقشه من این بود که رساله‌ای در باره مطبوعات قم بنویسم و جای نگهداری آن‌ها را هم ذکر کنم.
این نقشه برای همان سال ۱۳۶۶ بود. یادداشت بالا ناشی از این آرزوهای خام بود. این‌ها را می‌گویم تا آنهایی که علاقه‌مندند بدانند باید کار جدی بکنند.

سیدمحسن محسنی
۱۴۰۴/۰۵/۰۸
#نشریه_ستاره_صبح
#نشریه_ناهید
#بنیاد_قم_پژوهی
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۳_۲)

همچنان:
اخبار البلدان، (۱۴۴۰ق/۱۹۱۸م)، ابن‌الفقیه الهمدانی، احمد بن محمد بن اسحاق [۲۵۵_۳۳۰ یا ۳۴۰ق]، نشره نقدیه اعدّتها د. سهیر یوسف الحداد؛ مراجعه ا. د. ایمن فواد سیّد، ۲ جلد، القاهره، دار الکتب و الوثائق القومیه.

شوراب فراهان(۶۲۲/۲)

در فضل آتش (۶۲۳/۲)
و در این رستاق، دهی است که به آن فُردَجان [امروزه فردقان، در بخش خنجین شهرستان فراهان استان مرکزی] می‌گویند، و در آن آتشگاهی کهن بوده است، و [جای] یکی از آتشهایی است که مجوس، در حق آن، مانند آتش آذرخُرّه و آتش جَمَّ‌شاذ، که آتش اول است، غلو ورزیده‌اند.(۶۲۳/۲)

[آنگاه به معرفی آتشها و جایگاه آنها نزد زردشتیان می‌پردازد (۶۲۳/۲_۶۲۴) و بعد می‌نویسد:]

متوکّلی گفت: برخی مجوس که آنها [: آتشها] را دیده بودند، به من خبر دادند که، وقتی مزدک، بر قباد غالب آمد، گفت: شایسته است این آتشها همه خاموش شوند، مگر سه آتش برتر که بقیه به آنها انتقال پیدا کنند، و این کار را انجام داد...
پس وقتی مزدک کشته شد، مردم، آن آتشها را به جایگاههایشان بازگردانیدند، و آن [: آتش آذرجُشنسف] را [که از فُردَجان به اذربیجان برده بودند،] در اذربیجان نیافتند و پیوسته دنبالش بودند تا پی بردند به فُردَجان بازگشته است. پس همواره در این آتشگاه و در این ده قرار داشت تا سال دویست و هشتاد و دو که ابزون [در نسخه‌بدل و در تاریخ قم: برون] تُرکی که والی قم شده بود، بدانجا رفت، و منجنیقها و عراده‌ها بر باره‌ی ده نهاد تا آن را متصرف شد و باره‌اش را ویران و آن آتشگاه را خراب و آن آتش را خاموش کرد و آتشدان را به قم آورد، چندان که آن آتش تا به امروز، خاموش است.(۶۲۵/۲)

سخن در باره‌ی نهاوند و اصبهان و قمّ و جز آنها(۶۶۱/۲)

سخن در باره‌ی قمّ(۶۶۸/۲)
و گفته می‌شود: کسی که شهر قمّ را ساخت، قمسار بن لهراسف بود.
و ابوموسی اشعری روایت کرد و گفت: از علی بن ابی‌طالب [ع] در باره‌ی امن‌ترین شهرها و بهترین جایها هنگام نزول فتنه و ظهور شمشیر پرسیدم؛ فرمود: در آن هنگام امن‌ترین جایها زمین جبل است، پس آنگاه که خراسان آشفته شود و جنگ میان جرجان و طبرستان درگیرد و مابقی سجستان به ویرانی گراید،/ آن هنگام، امن‌ترین جایها، قصبه‌ی قم است؛ این [قصبه] همان است که یاران بهترین مردم به لحاظ پدر و مادر و جد و جدّه و عمو و عمه [ع و عج]، از آن خروج می‌کنند؛ همان که زهراء نام دارد؛ جبریل هنگام نزول [بلا] بر قوم لوط، بدانجا آمد؛ و جایی است که آن آب که هر که آن را نوشد، از بیماری لاعلاج امان یابد، در آن سرچشمه دارد؛ و مسیح از آن آب، گلی ورز داد که بدان موجودی چونان پرنده پدید آورد، و مهدی [عج] با آن غسل می‌گیرد؛ و قوچ ابراهیم (ع) و عصای موسی (ع) و انگشتری سلیمان (ع) از آنجا پدیدار آمدند؛ و شان آن شان بزرگترین و قدرت آن قدرت برترین شهرهاست؛ امنیت و فراونی و عزت و شکوه و پیروزی و همت اهالی و پاکی هوا در آنجا یافتنی است.
و از رستاقها و طَسّوجهای قمّ است: طسّوج لنجروذ و طسّوج روذبار و طسّوج ابرسیحان [احتمالا ابرستجان درست است] و طسّوج سجاران و طسّوج سَراجه و طسّوج وراکَروَذ [وازَکرود درست است]، رستاق/ جبل، رستاق ساوه، رستاق جرّی‌ [خوی درست است] و جز آنچه نام بردیم از طسّوجها و رستاقها.(۶۶۸/۲_۶۷۰)

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۰۹
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۳_۳)

همچنان:
اخبار البلدان، (۱۴۴۰ق/۱۹۱۸م)، ابن‌الفقیه الهمدانی، احمد بن محمد بن اسحاق [۲۵۵_۳۳۰ یا ۳۴۰ق]، نشره نقدیه اعدّتها د. سهیر یوسف الحداد؛ مراجعه ا. د. ایمن فواد سیّد، ۲ جلد، القاهره، دار الکتب و الوثائق القومیه.

[مالیات قم]
و محمد بن ابی‌مریم به من اطلاع داد و گفت: مبلغ وظیفه‌ی خراج در کوره‌ی قم و آنچه از مخارج در آن می‌گنجد و آنچه بر عهده‌ی آل‌عجل و کسانی‌ست که در ناحیه‌ی آنانند و [آنچه] بر عهده‌ی مردم اطراف است، سه هزار هزار و دویست هزار و بیست هزار و سی درهم است.
و آنچه بر ضیعتهای منقوله به این کوره [قرار داده‌ شده] است، دویست هزار و بیست دوهزار [؟؛ شاید: هزار] و سیصد و سی درهم است؛ قیمت آن با برگرداندن هر هفده درهم به یک دینار، [می‌شود] دویست هزار و دو هزار و پانصد و چهل و نه دینار.(۶۷۰/۲)

[طلسمات قم]
و زمانی که قباد به بُلُنیاس[در تاریخ قم: بلیناس] فرمان داد تا آفات شهرهایش را طلسم کند، او بر قم گذشت و چاههایی را برابر شوره‌زار آنجا به سمت درخت نمکین [دید و] طلسم نمود، چنان که چشمه‌ی شوراب، پیوسته جاری باشد و بند نیاید تا زمانی که از آن منعی صورت نگیرد، و اگر ممنوعیتی باشد یا مردم از آن منع شوند، خشک آید و جریان نپذیرد./ و آب این چشمه روان است و هرچه از آن دور‌[تر] گردد، جمود [بیشتر] پیدا می‌کند و حالت نمکی می‌گیرد که مردم آن بلاد از آن برمی‌دارند.
و طلسمی دیگر به کار برد تا معدن طلا و نقره را که آنجا بودند، پنهان سازد، چه، کشاورزان با پرداختن به آنها از کارشان بازمی‌ماندند.
و طلسمهای دیگری برای ماران و کژدمان به کار برد، و اهل آنجا از اینها آزار بسیار می‌دیدند، پس [آنها را] به کوهی نزدیک آنجا بازداشت که تا این زمان احدی از کثرت ماران و کژدمان یارای گذر بر آنجا را ندارد.(۶۷۰/۲_۶۷۱)

پانوشت:
۱. چنان که در بخش اول نوشتار آمد، ترجمه‌ی این متن و توضیحات داخل [ ] از نگارنده است.
۲. "اخبارالبلدان" از منابع "تاریخ قم" بوده است و بعضی نکات تصحیحی دو کتاب در تطبیق با یکدیگر قابل اصلاح است.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۱
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۴)

تاریخ بیهقی، (۱۳۶۸)، خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر [۳۸۵_۴۷۰ق]، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر، چاپ اول، تهران، سعدی.

[هنگامی که سلطان مسعود غزنوی بر سر کار آمد، با خواجه احمد حسن میمندی که از وزیران کاردان غزنویان بود، در باره‌ی امور مملکت، رای می‌زد و سخن به ری و جبل رسید. خواجه احمد حسن گفت:]
امیر ماضی [، سلطان محمود،] در خلوات با من حدیث ری، بسیار گفتی که آنجا قصد باید کرد، و من گفتمی: رای، رای خداوند است، که آن ولایت را خطری نیست، و والی آن، زنی است [سیده‌خاتون‌نام]؛ بخندیدی و گفتی: "آن زن، اگر مرد بودی، ما را لشکر بسیار بایستی داشت به نشابور"، و تا آن زن برنیفتاد، وی قصد ری نکرد، و چون کرد و آسان به دست آمد، خداوند [: سلطان مسعود] را آنجا بنشاند؛ و آن ولایت، از ما سخت دور است و سایه‌ی خداوند [: سلطان]/، دیگر بود و امروز دیگر باشد، و بنده را خوشتر آید که آن نواحی به پسر کاکو [: فرامرز بن محمد بن دشمنزیار بن کاکویه، از امرای دیالمه‌ی کاکویه] داده آید، که مرد هرچند نیم‌دشمنی است، از وی انصاف توان ستد...
امیر [مسعود] گفت: این اندیشیده‌ام و نیک است، اما یک عیب بزرگ دارد و آن عیب، آن است که وی، سپاهان تنها داشت و مجدالدوله و رازیان، دائم از وی به رنج و دردسر بودند؛ امروز که ری و قم و قاشان و جمله‌ی آن نواحی به دست وی افتد، یک دو سال از وی راستی آید، پس از آن باد در سر کند و دعوی شاهنشاهی کند...(۴۱۲/۲_۴۱۳)
[و در آن سال، یعنی ۴۲۱ق، ولایت این شهرها و از جمله قم را به تاش فراش، از سپهسالاران غزنویان، داد(۴۱۵/۲)].

پانوشت:

قابوسنامه، (۱۳۷۸)، عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر بن زیار [۴۱۲_شاید ۴۸۰ق]، به اهتمام و تصحیح غلامحسین یوسفی، چاپ نهم، تهران، علمی و فرهنگی.

[با این که مطلب، به درازا می‌کشد، بجاست، نسب و ماجرای حکومت سی و اند ساله‌ی سیّده‌خاتون را بر ری و اصفهان و قهستان، که گزارش بالا نشان داد قم هم جزو آنها بوده است، از زبان نویسنده‌ی این کتاب و داماد سلطان محمود غزنوی، خطاب به فرزندش، گیلانشاه، بخوانیم، باشد تا این برهه‌ی تاریخ قم مورد واکاوی بیشتری قرار گیرد].

حکایت
چنان که وقتی به ری، زنی پادشاه بود؛ به لقب، سیّده گفتندی. زنی بود ملک‌زاده و عفیفه و زاهده و کافیه؛ و دختر عمّ مادر من بود؛ زن فخرالدوله بود. چون فخرالدوله فرمان یافت، وی را پسری بود کوچک، مجدالدوله لقب دادندش و نام پادشاهی بر وی نهادند، و خود پادشاهی همی‌راند سی و اند سال. چون مجدالدوله بزرگ شد، ناخلف بود، پادشاهی را نشایست؛ همان نام ملک بر وی بود، در خانه نشسته بود، با کنیزکان خلوت همی‌کرد؛ و مادرش به ری و اصفهان و قهستان، سی و اند سال، پادشاهی همی‌راند.
مقصود من ازین سخن آن است که جدُ تو، سلطان محمود، رحمه الله، به ری رسولی فرستاد و گفت: باید که خطبه بر من کنی و زر به نام من زنی و خراج بپذیری، و اگرنه من بیایم و ری بستانم و تو را نیست گردانم، و تهدید بسیار کرد؛ و چون رسول بیامد و نامه بداد و پیام بگزارد، سیّده گفت: بگوی سلطان محمود را، تا شوی من، فخرالدوله، زنده بود، این اندیشه همی‌بود که مگر تو را این رای افتد و قصد ری کنی، چون وی فرمان یافت و شغل به من افتاد، اندیشه از دل من برخاست، گفتم: محمود، پادشاهی عاقل است، داند که چون او ملکی را به جنگ زنی نباید آمدن؛ اکنون اگر بیایی، خدای عز و جل داند که من نخواهم گریخت و جنگ را ایستاده‌ام؛ از بهر آن که از دو بیرون نباشد: از دو لشکر، یکی شکسته شود؛ اگر من تو را بشکنم، به همه حال به همه عالم نامه نویسم که سلطانی را شکستم که صد پادشاه شکسته است، و اگر تو مرا بشکنی، چه توانی نبشت؟ گویی: زنی را شکستم، تو را/ نه فتح‌نامه برسد و نه شعر فتح، که شکستن زنی، بس فتحی نباشد. بدین یک سخن، تا وی زنده بود، سلطان محمود قصد وی نکرد.(۱۴۶_۱۴۷)

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۲
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۵)

تاریخ جهانگشای جوینی، (۱۳۶۷)، عطاملک علاءالدین بن بهاءالدین محمّد بن شمس‌الدّین محمد جوینی [۶۲۳_۶۸۱ق]، به سعی و اهتمام و تصحیح محمد بن عبدالوهّاب قزوینی، ۳ جلد، چاپ سوم، تهران، بامداد و ارغوان.

[ولایت ناصرالدین علی ملک بر قم در زمان مغولان]
[منکوقاآن، نواه‌ی چنگیز و از فرمانروایان مغول، هنگام بر تخت نشستن، ابتدا به رتق و فتق امور پرداخت و ضمن این کار] از ملوک، ناصرالدین علی ملک را که در حکم، شریک امیر ارغون بود در تمامت ممالک، و [؟] بخصوصیت، تومان نیشابور و طوس و تومانهای اصفهان و قم و کاشان بدو مفوّض کرد.(۲۵۵/۲)

[مغولان و تحصیل خراج از اهل قم]
[در روایتی دیگر، شرف‌الدین خوارزمی که از وزیران جزء مغولان و بر خلاف نامش، شرّ فی الدین بود، با عنوان تحصیل خراج، دست بر جان و مال مردم گشاد و جورها روا داشت و هنگامی که به ری رسید]، از مواضع دیگر چون اصفهان و قم و کاشان و همدان و غیر آن، محصّلان بازرسیدند و وجوهات آوردند.(۲۷۸/۲)

[پدر حسن صبّاح در قم]
[در روایتی دیگر، مولف تاریخ جهانگشا که مخالف اسماعیلیان بوده است، راجع به جستجو برای یافتن منابع این فرقه سخن می‌گوید و می‌افزاید مجلدی کتاب مشتمل بر احوال و وقایع حسن صباح که ایشان آن را "سرگذشت سیدنا" می‌خوانند، یافته است و بعد می‌نویسد، این کتاب:] نسبت او به قبیله‌ی حمیر کرده است؛ پدر او از یمن به کوفه آمد و از کوفه به قم و از قم به ری؛ آنجا متوطّن گشت و حسن صبّاح، آنجا در وجود آمد.(۱۸۷/۳)

پانوشت:
۱. ناصرالدین علی ملک: از سپهسالاران ایرانی مغول.
۲. در حکم: در حکومت.
۳. امیر ارغون: چهارمین ایلخان مغول از زمان حمله‌ی مغولان تا روی کار آمدن هولاکوخان.
۴. بخصوصیت: به طور خاص.
۵. تومان: در ترکی مغولی به معنای ده هزار سپاهی است و در اینجا مجازا یعنی سپهسالاری و ولایت.
۶. محصّلان: گیرندگان مالیات از طرف سلطان.
۷. حمیر: نام قبیله‌ای از عرب قحطانی در یمن و نام موضعی در غرب صنعا و نام پادشاهی باستانی یمن.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۵
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۶)

احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، (۲۰۰۲م/۱۴۲۴ق)، شمس‌الدین ابی‌عبدالله محمد بن احمد بن ابی‌بکر المقدسی [۳۳۶_۳۸۰ق]، علّق علیه و وضع حواشیه: محمدامین الضنّاوی، الطبعه الاولی، بیروت، دار الکتب العلمیه.

اقلیم جبال (۲۸۹)
این اقلیم، گیاهش زعفران است و نوشیدنی اهلش، عسل و لبنیات و درختانش، گردو و خانواده‌ی انجیرها؛ پاکیزه و خرم و پرنعمت است و دارای جایگاه والا. در آن، ری شکوهمند و همذان و کوره‌ی ارزشمند اصفهان، که بزودی وصف آن را هنگام وصف بلاد خواهیم آورد، قرار دارند، و [همچنین] دینور نازنین و کرمانشاهان را متذکر خواهیم شد، و خوبیهای قم و قشان را خواهیم گفت، و دماوند و قَرج و قصران را وصف خواهیم کرد...(۲۸۹)

و نخستین کوره‌های آن از جانب هموارش، ری است و سپس همذان و سپس اصفهان و نواحی قم، قاشان، صیمره، کرج، ماه‌الکوفه، ماه‌البصره، شهرزور. (۲۹۰)

فاما ری...، و از [زمره‌ی] نواحی، قم، دماوند، شهرزور، جزو آنند...(۲۹۰)

و اصفهات کوره‌ای ارزشمند است و قم و کرج جزو آن بوده‌اند، جز این که برخی خلفا آنها را به ری و همذان افزوده‌اند.(۲۹۲)

همه‌ی احوال این اقلیم (۲۹۶)
... و اهل قم، شیعه‌ی غالی هستند که نمازهای جماعت را ترک گفتند و مسجد جامع را عاطل گذاشتند، تا این که رکن‌الدوله آنان را به ساختن آن و حضور در آن واداشت؛ و همذان [نیز چنین است]. (۲۹۶)

... و از قم، اسباب و وسایل چوبی و لگام و رکاب و پارچه و زعفران، زیاد [به جاهای دیگر] می‌برند...(۲۹۶)

... و پرکاربردترین کنیه‌‌ی اهل قم، ابوجعفر است...(۲۹۸)

... و خراج قم، دو هزار هزار درهم است...(۲۹۹)

پانوشت:
۱. متن این کتاب مهم، به زبان عربی و ترجمه‌ی آن از نگارنده است.
۲. نظر مولف کتاب در بند پنجم، سوگیرانه و در تطبیق با کتاب تاریخ قم، نادرست است.
۳. اسامی را عینا آوردیم و برای‌ نمونه، کاشان را یک جا "قشان" نوشته است که به همان صورت آمد.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۶
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۷_۱)

معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهاب‌الدین ابی‌عبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.

قُمّ: به ضم، و تشدید میم؛ واژه‌ای فارسی است.
شهری است که به همراه قاشان یاد می‌شود.
طول قم، شصت و چهار درجه، و عرض آن سی و چهار درجه و دو سوم درجه است.
و یک شهر نوظهور اسلامی است که اثری از عجم در آن نیست.
و نخستین کسی که آن را شهر کرد، طلحه بن احوص اشعری بود.
و در آن چاههایی وجود دارد که از نظر گوارایی و سردی، مانند آنها در زمین نیست؛ و می‌گویند چه‌بسا در تابستان، برف از آنها بیرون می‌آید.
و ساختمانهای آن از آجر است.
و آن را سردابهایی است بی‌نهایت خوش.
و از آنجا تا ری، کویری بایر است که در آن کاروانسراها و چشم‌اندازها و پاسگاههایی هستند؛ و میان این کویر، دژی بس بزرگ، منسوب به قوم عاد وجود دارد که آن را "کَردشیر" می‌گویند و ذکر آن ذیل دیرها گذشت.
اصطخری گفت: قم شهری است که آن را باره‌ای نیست، و پرنعمت است، و آب آنان از چاههایی است که دراصل، شور است و موقع کندن به آنها وسعت و ارتفاع می‌دهند و سپس آنها را از بن می‌سازند تا برسد به سر چاه، و هنگامی که زمستان می‌شود، در طول زمستان، آبهای بیابانها و آب بارانها را به این چاهها جاری می‌کنند و زمانی که در تابستان از آنها آب برمی‌دارند، گوارا و پاک است؛ و آب بستانهایشان که در آنها میوه‌ها و درختان پسته و فندق است، با اندازه‌گیری‌های دقیق می‌آید.
و بلاذری گفت: وقتی ابوموسی اشعری از نهاوند به اهواز روی آورد، کار آن را سر و سامان داد و سپس به قم آمد و روزگاری در آنجا به سر برد و آن را متصرف شد؛ و گفته‌اند، احنف بن قیس فرمان داد و عنوه آن را فتح کرد؛ و این [واقعه] در سال ۲۳ هجری روی داد.

پانوشت:
۱. معجم البلدان از مهمترین منابع جغرافیایی جهان اسلام است که ترجمه‌ی مدخل "قم" آن را به قلم نگارنده طی چند شماره می‌خوانید و دربردارنده‌ی آگاهیهای ارزنده‌ای است.
۲. این که زمانی، اثری از عجم در قم نبوده است، یک اشتباه تاریخی قابل تحقیق است و هرچند در دوره‌هایی حاکمیت قم به دست اعراب افتاده است، خاندانهای عرب اشعری و جز آنان قم در حال حاضر معدود و مشخصند و همچنین خاندانهای سادات حسینی و حسنی، معلومند و در بسیاری از شهرهای ایران و کشورهای اسلامی و حتی جز آنها کمابیش حضور دارند.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۱۹
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۷_۲)

همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامان شهاب‌الدین ابی‌عبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.

و برخی از آنان [: جغرافی‌دانان] گفته‌اند که، قم، میان اصفهان و ساوه قرار دارد؛ و بزرگ و نیکو و پاکیزه است؛ و اهل آن، همه شیعه‌ی امامیه‌اند.
و آغاز شهر شدن آن به روزگار حجاج در سال ۸۳ هجری اتفاق افتاده است؛ و این [واقعه] آن گونه است که عبدالرحمن بن اشعث بن قیس، از سوی حجاج، امیر سجستان بود و سپس، علیه او خروج کرد و در لشکر وی، ۱۷ تن از علمای تابعین اهل عراق حضور داشتند، و چون پسر اشعث شکست خورد و منهزم به کابل بازگشت، در لشکر او برادرانی به نامهای عبدالله و احوص و عبدالرحمن و نُعَیم [نیز] حضور داشتند که پسران سعد بن مالک بن عامر اشعری بودند و به ناحیه قم آمدند که شامل هفت قریه بود و یکی از آنها "کُمُندان" نام داشت و این برادران در این قریه فرود آمدند تا جایی که آن را متصرف شدند و اهلش را کشتند و بر آن استیلا پیدا کردند و در آنجا ماندند و در آن توطن گزیدند و پسرعموهایشان هم به آنان پیوستند.
و آن هفت قریه، هفت محله‌ی آن را پدید آورد و بر آن، نام یکی از آنها که "کُمندان" باشد، نهاده شد و بعضی حروف آن را انداختند و آن را با تعریب، قمّ خواندند.
و بزرگ این برادران، عبدالله بن سعد بود و او پسری داشت که در کوفه تربیت یافته بود و از آنجا به قم آمد و امامی بود و وی کسی است که تشیع را به اهل آن منتقل کرد.
و هرگز در آن، سنّی یافتنی نیست.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۰
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۷_۳)

همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهاب‌الدین ابی‌عبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.

و از لطیفه‌هایی که حکایت می‌شود، این است که
یک سنّی افراطی والی قم شد و به او خبر رسید از بغض صحابه‌ی گرامی، هرگز [کسی به] نام ابوبکر و عمر در میان آنان [: مردم قم] نیست.
روزی ایشان را گرد آورد و به سرانشان گفت: مرا مطلع ساخته‌اند که شما در حق صحابه‌ی رسول الله، صلی الله علیه و سلم، بغض می‌ورزید و از روی بغض، نام ایشان را بر اولادتان نمی‌نهید؛ به خدای علی عظیم قسم اگر یک نفر از خودتان را که نامش ابوبکر یا عمر باشد، پیش من نیاورید و به من ثابت نکنید که نامش ابوبکر یا عمر است، با شما چنین و چنان خواهم کرد!
از او سه روز مهلت خواستند و شهرشان را گشتند و زور زدند و کسی [به این نامها] نیافتند، جز یک مرد راهزن پابرهنه‌ی لخت‌ لوچ که چهره‌ش زشت‌ترین چهره‌ای بود که خدا آفریده است و ابوبکر نام داشت، زیرا پدرش غریب بود و در آنجا توطن گزیده و نامش را ابوبکر نهاده بود.
با او پیش وی رفتند و [چون این وضع را دید،] گفت: زشت‌ترین خلق خدا را پیش من آورده‌اید و مرا به مسخره گرفته‌اید؟ و دستور داد آنان را کتک بزنند.
یکی از ظریفان ایشان گفت: یا امیر! هر کار می‌خواهی بکنی، بکن! در هوای قم، کسی که اسمش ابوبکر باشد، خوشگل‌تر از این به عمل نمی‌آید.
وی ناخواسته خنده‌اش گرفت و بخشیدشان.

پانوشت:
لطیفه‌هایی مانند این لطیفه‌ی یاقوت حموی که در باب به کار نرفتن نام سه خلیفه در قم، ضمن متون آمده‌اند، تعداد و تنوع نسبتا زیادی دارند و گردآوری و تحلیل آنها موضوع نوشتاری مفصل تواند بود.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۱
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۷_۴)

همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهاب‌الدین ابی‌عبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.

و میان قم و ساوه ۱۳ فرسخ است و همچنین میان قم و قاشان.

و صاحب بن عبّاد به قاضی قم گفت:
ایها القاضی بقمّ
قد عزلناک فقمّ
و هنگامی که از قاضی در باره‌ی سبب عزلش پرسیده‌ بودند، گفته بود: من معزول سجعم، بدون جرم و سببی.

و دعبل بن علی [خزاعی]، اهل قم را [چنین] هجو کرده است:
تَلاشی اهل قمِّ و اضمحلّوا
[مردم قم به پراکندگی و نابودی دچار آمدند]
تحلّ المخزیات بحیث حلّوا
[هر جا رفتند، رسواییها رفت]
و کانوا شَیّدوا فی الفقر مجداً
[در نداری بنای شکوه را برآورده بودند]
فلما جاءت الاموال ملّوا
[و چون داراییها آمد، به خستگی افتادند]

و [همو] در باره‌ی آنان گفته است:
ظلّت بقمَّ مطیّتی یعتادها
[مرکبم در قم ماند و به آن عادت کرد]
هَمّانِ غُربتها و بُعد المدلج
[دو اندوه بود: غربت آنجا و دوری از مدلج/که قبیله‌ی من است]
ما بین عِلج قد تعرّب فانتمی
[میان عربهایی که به رسم خود نمانده بودند، و من بدانان تعلق داشتم]
او بین آخر معرب مستعلج
[یا میان دیگرانی که غیرعرب عرب‌شده بودند و رسم عرب را ادا می‌کردند]

گروهی اهل علم به آنجا منتسبند.

و از آن جمله‌ است:
ابوالحسن، یعقوب بن عبدالله بن سعد بن مالک اشعری قمّی، پسرعموی اشعث بن اسحاق بن سعد، که از عیسی بن جابر روایت کرده است، و ابوالربیع زهرانی و جز او از وی روایت کرده‌اند، و سال ۷۴ در قزوین درگذشت.

و [همچنین] از آن جمله‌ است:
ابوالحسن، علی بن موسی بن داود.

و [نیز] گفته‌اند:
ابن‌یزید قمّی، صاحب احکام القرآن و امام حنفیها در عصر خویش؛ از محمد بن حُمید رازی و جز او حدیث شنیده است، و ابوالفضل، احمد بن احید کاغدی و دیگران از وی روایت کرده‌اند، و در سال ۳۰۵ وفات یافت.(۳۹۷/۴_۳۹۸)

پانوشت:
۱. پایان مدخل "قمّ" در کتاب "معجم‌ البلدان" یاقوت حموی، به ترجمه‌ی نگارنده.
۲. هنوز ممکن است در این کتاب، ذیل مدخلهای دیگر، مطالب پراکنده‌ای راجع به قم وجود داشته باشد که ان‌شاءالله در یکی دو نوشتار آینده، ترجمه‌ی آنها را می‌آوریم.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۳
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۷_۵)

همچنان:
معجم البلدان، (۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م)، الشیخ الامام شهاب‌الدین ابی‌عبدالله یاقوت بن عبدالله الحَموی الرّومی البغدادی [۵۷۴_۶۲۶ق]، پنج جلد، بیروت، دار صادر.

[ذیل اصبهان]
این قول اهل کوفه است که اعتقاد دارند فتح اصبهان به دست آنان بوده است.
و اما اهل بصره و بسیاری از مسافران معتقدند هنگامی که ابوموسی اشعری از رخداد نهاوند به سوی اهواز برگشت و آن را سر و سامان داد، به قم آمد و روزگاری در آنجا به سر برد و آن را فتح کرد و احنف بن قیس به قاشان رفت و عنوه آن را فتح نمود.[۲۱۰/۱]

براوستان:
از قریه‌های قم است و وزیر، مجدالملک، ابوالفضل، اسعد بن محمد براوستانی، وزیر سلطان برکیارق بن ملکشاه از آنجاست و بر او سلطه داشت و لشکرش، وی را به بر هم زدن وضعشان متهم کردند و شورش کردند تا این که او [: برکیارق] وی را به دست ایشان سپرد، با این شرط که به جانش آسیب نرسانند و از او فرمان نبردند و وی را در سال ۴۷۲ کشتند.(۳۶۸/۱)

گفتار در ذکر دیرها(۴۹۵/۱)
دیر کَردَشیرّ:
در کویری است که میان ریّ و قمّ قرار دارد و مسعر [ابن مهلهل خزرجی ینبوعی، مکنّی به ابودلف، جهانگرد مشهور قرن چهارم] در رساله‌اش از آن یاد کرده است؛ و دژی بس بزرگ است منسوب به قوم عاد و دارای بنای عظیم، و برجهایی بغایت بزرگ و بلند دارد، و باره‌ی آن بلند است و برساخته با آجرهای بزرگ، و داخل آن، ساختمانها و آستانه‌ها و بندوبست‌هایی‌ست، و اندازه‌ی صحن آن دو جریب و بیشتر مساحت دارد.
و بر یکی از ستونهایش نوشته است: هر آجر از این آجرها / با یک درهم و سه پیمانه نان و یک دانگ دیگ‌ابزار و یک شیشه شراب ناب برآمده است، پس هر فرد این را باور کرد [که هیچ]، وگرنه سرش را به هر ستونی که خواست، بکوبد! و اطراف آن، حوضهایی است بزرگ و کنده در سنگ.(۵۲۹/۲_۵۳۰)

[ذیل قاشان]
... با قم یاد می‌شود...(۲۹۶/۴)

و ابن الهیّاریه در باره‌ی آن و شماری از شهرهای جبل سروده است:
لا بارک الله فی قاشان من بلد
زُرتُ علی اللّوم و البلوی بنائقُهُ
و لا سقی ارض قُمّ غیر ملتهب
غضبان تحرق من فیها صواعقُهُ...(۲۹۷/۲)

... و میان قمّ و قاشان دوازده فرسخ است...(۲۹۷/۴)

پانوشت:
۱. پایان مطالب پراکنده در باره‌ی قم، از کتاب معجم البلدان یاقوت حموی.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۶
#معجم_البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۸)

عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، (۱۳۸۲)، محمد بن محمود بن احمد طوسی [تالیف بین سالهای ۵۵۶_۵۷۳ق]، به اهتمام منوچهر ستوده، چاپ دوم، تهران، علمی و فرهنگی.

الرکن الرابع
فی ذکر البلاد و المساجد و الکنائس و غیرها (۱۶۳)

باب القاف (۲۵۸)
قم: شهری‌ست نیکو.
آن را زهرا خوانند.
و شیعیان آنجا کثرتی دارند.
گویند کی جبریل، آن روز کی شهرهاء قوم لوط برگردانید، به قم فرود آمد.
درین شهر، آبی‌ست کی از داء العصال سود دارد.
گویند کی عیسی علیه السلم، گل را بدان/ آب سرشت کی در قم بود، و مرده را بدان زنده کردی و مرغ را از گل در حرکت آوردی.
و کبش اسحق از آنجا آوردند.
و هوایی درست دارد.
و هیکل شهر بزرگ دارد.
در حب علی و خاندان، غلو کنند؛ اگر دیگر اصحاب پیغمبر را شتم نکردندی، پسندیده بودی.(۲۵۹_۲۶۰)

پانوشت:
۱. آن را زهرا خوانند: در باره‌ی این نام، ر.ک: همین کانال: نگاهی ریشه‌شناختی به یکی از نامهای قدیم قم.
۲. داء العصال: داء العضال، به معنای بیماری لاعلاج، درست است.
۳. کبش: قوچ.
۴. کبش اسحق: از نظر یهودیان، آن فرزند حضرت ابراهیم که دستور آمد تا قربانی شود، اسحق بوده است، نه اسماعیل، و قوچ اسحق، یعنی همان قوچی که حضرت ابراهیم، آن را به جای فرزندش قربانی کرد.
۵. با این که اطلاع چندانی از نویسنده‌ی کتاب در دست نیست، سطر آخر این نوشتار نشان می‌دهد که از اهل سنت و شافعی‌مذهب بوده است، زیرا شافعیان ضمن باور به خلافت چهار خلیفه، حب اهل بیت (ع) را مستحسن می‌دارند.
۶. ظاهرا نوشتار این نویسنده در باره‌ی قم، جز جملات پایانی آن، تحت تاثیر اخبار البلدان ابن‌فقیه همدانی بوده است که ترجمه‌ی بخشهای مربوط به قم آن، پیشتر گذشت.
۷. در باره‌ی بند ۴، با این که مولف کتاب، مسلمان بوده است، مشخص نیست چرا و چگونه، اسماعیل به اسحق تغییر یافته است.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۲۸
#عجایب_المخلوقات_و_غرایب_الموجودات
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۹)

سفرنامه‌ ابودلف در ایران، (۱۳۵۴)، با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی، ترجمه‌ ابوالفضل طباطبایی، چاپ دوم، تهران، زوار.

بعد از آنجا [: کرج ابودلف]، قم است و آن شهر تازه‌ساز اسلامی است. در قم اثری از غیرعرب (اعاجم) وجود ندارد. احداث‌کننده‌ی این شهر، طلیحه بن الاحوص الاشعری بود. در آنجا چاههای آب وجود دارد و مانند آب آن از حیث خنکی و گوارائی در روی زمین یافت نمی‌شود.
می‌گویند گاهی در تابستانها از آن چاهها برف بیرون آمده است. ساختمانهای قم، آجری و سردابهای بسیار خنک دارد.
از آنجا تا ری کویر شوره‌زاری است که در آن، کاروانسرا و مناظر و بناهای خیریه (خ: مصالح) موجود/ است. در میان این کویر دژ بزرگی با ساختمانهای عظیم مربوط به زمان عاد (عادی) وجود دارد (ق_ی: که دیر کردشیر نامیده می‌شود).
این دژ دارای برجهای بسیار بزرگ و بلند و نیز حصار ضخیم و مرتفع است که از آجرهای بزرگ ساخته شده. در داخل دژ، ساختمانهای مستطیل و سقفهای ضربی دیده می‌شود. مساحت محوطه‌ی آن، دو جریب یا بیشتر است. بر یکی از ستونها دژ نوشته شده: نصب هر یک از آجرهای این کاخ با یک درهم و دوسوم درهم و یک رطل نان و یک دانق (یک دانگ یا یک ششم درهم_ مترجم) ادویه و یک بطری شراب انجام شده. هر کس باور ندارد، اگر بخواهد، سر خود را به ستونهای آن بکوبد. اینجا "دیر الجص" معروف به "دیر گچین" است و اطراف آن آب‌انبارهای بسیار بزرگ که در میان سنگ، حفر شده، وجود دارد. در دیر، هیچ اثری از ایرانیان موجود نیست و ساختمانهای ایشان را ویران نموده‌اند. (۷۱_۷۲)

پانوشت:
۱. ابودلف، مسعر بن مهلهل خزرجی ینبوعی، جهانگرد مشهور قرن چهارم که که کتاب "عجایب البلدان" از او باقی است و کتاب "سفرنامه‌ی ابودلف در ایران" گردآوری و توضیح و ترجمه‌ی بخشهای مربوط به ایران همین کتاب است.
۲. چنان که می‌بینیم، این مطالب عینا مورد رجوع یاقوت حموی در کتاب "معجم البلدان" بوده است و مطالب آن کتاب در باره‌ی قم که تقریبا همین مطالب بالا باشد، به ترجمه‌ی نگارنده، پیشتر گذشت و اکنون می‌توانید دو ترجمه را که مستقل از یکدیگر صورت گرفته است، مقایسه کنید.
۳. تعلیقات مینورسکی در صفحات ۱۳۱_۱۳۲ کتاب، مفید است و راجع به این که در منابع، نامی از طلیحه بن احوص اشعری یا به قول یاقوت حموی، طلحه بن احوص اشعری وجود ندارد، سخن رفته است و همچنین "دیر کردشیر" را دراصل "دیر کرد_اردشیر" به معنای دیر ساخته‌ی اردشیر دانسته است.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۵/۳۰
#سفرنامه‌_ابودلف_در_ایران
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
تلگرام | ایتا | سایت

🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

💢 قم در منابع کهن (۱۰)

البلدان، (۱۴۲۲ق_۲۰۰۲م)، احمد بن ابی‌یعقوب اسحاق بن جعفر بن وهب بن واضح الشهیر بالیعقوبی[؟_۲۸۴ یا ۲۹۲ق]، وضع حواشِیَهُ محمّد امین ضنّاوی، الطبعه الاولی، بیروت، دار الکتب العلمیه.

کوره‌های جبل (۷۱)

قمّ و آنچه بدان افزوده‌اند
و آن که بخواهد به قمّ برود، از شهر همذان، حدودا به سمت مشرق بیرون می‌آید و از رستاقهای همذان می‌گذرد.

و از شهر همذان تا شهر قمّ، پنج منزل است.

و به شهر بزرگ قمّ، "منیجان" می‌گویند و [شهری] بلندمرتبه است. گفته‌ می‌شود در آن، هزار راه و گذر وجود دارد؛ و درون شهر، باره‌ای قدیمی برای عجم موجود است.

و در کنار آن [: منیجان]، شهری است که به آن "کمندان" می‌گویند.

و آن را رودخانه‌ای است که در آن، آب، میان این دو شهر، جریان می‌یابد؛ و روی آن، پلهایی است که با [با طاقهای ضربی از] سنگ ساخته‌اند، و بر آن، از شهر "منیجان" به شهر "کمندان" می‌روند.

و مردمی که بر آن غلبه دارند، قومی از مذحج و سپس، از اشعریانند؛ و در آن عجم‌هایی از قدیم / و [نیز] قومی از موالی که آنها را موالی عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب می‌دانند، وجود دارند.

و دو نهر دارد: یکی در بالاشهر که به "راس المور" [شاید: راس الوز] معروف است، و دیگری در پایین‌شهر که به "فوروز" [؟] مشهور است؛ و این دو، از سرچشمه‌هایی‌ پدید آمده‌اند که درون قناتهای کنده‌شده در مرغزاری وسیع به طول ده فرسخ جریان پیدا می‌کنند و سپس به سوی کوههای آنجا می‌روند.

و از آن جمله، کوهی است که به رستاق سرداب معروف است و کوهی که به نمکستان [متن عربی: ملاحه] مشهور است.

و دوازده رستاق دارد: رستاق ستاره [صح: ساوه]، و رستاق کرزمان [؟]، و رستاق الفراهان، و رستاق وره، و رستاق طیرس [صح: طبرس]، و رستاق کوردر [صح: کوزدر]، و رستاق وردراه [صح: ور اردهار]، و رستاق سرداب، و رستاق برآوستان، و رستاق براحه [صح: سراجه]، و رستاق قارص، و رستاق هندجان.

و بیشتر آب شرب مردم شهر در تابستان از چاههاست.

و از آنجا، راههایی به سوی ریّ، و به سوی اصبهان، و به سوی کرج، و به سوی همذان می‌رود.

و خراج آن چهار هزار هزار و پانصد درهم است.

اصبهان
و از قمّ تا اصبهان شصت فرسخ است، و سه منزل است...(۸۴_۸۵)

پانوشت:

۱. البلدان یعقوبی، از معدود منابع عربی است که در باره‌ی قم، به‌روزترین و میدانی‌ترین و غیرمغرضانه‌ترین اطلاعات قرن سوم را، هرچند اندک، به دست داده است و ترجمه‌ی بخشهای مربوط به قم آن را به قلم نگارنده می‌خوانید.
۲. ظاهرا در نسخه‌ی خطی کتاب، اشتباهات کتابت، کم نبوده است و همین اشتباهات به نسخه‌ی چاپی مورد استفاده‌ی ما راه یافته است.
۳. این که یعقوبی، هر یک از دو بخش اصلی قم زمان خود را شهر خوانده است، دلیل بر وسعت قم در قرن سوم است؛ قرنی که این شهر در آن، یکی از برجسته‌ترین دوره‌های شکوفایی خویش را می‌گذرانیده است.

دکتر علیرضا فولادی
۱۴۰۴/۰۶/۰۲
#البلدان
#قم_در_منابع_کهن
#بنیاد_قم_پژوهی
🔷 ارتباط با دانشگاه #طلوع_مهر
واحدخواهران|قم‌پژوهی|کانون‌نویسندگان
مرکز مشاوره |مهارت‌افزایی|قرارگاه‌فرهنگی

📝ادامه دارد

https://eitaa.com/qompajoohi
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🟢مالک زمین حرم امام رضا (علیه السلام) چه کسی است؟

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

#آگاهی_بخشی
#امام_رضا

🟢مالک زمین حرم امام رضا (علیه السلام) چه کسی است؟

حمید بن قَحْطَبَه طایی (به عربی: حمید بن قحطبه الطائی) والی و سردار معروف خراسان در دوره خلافت هارون الرشید و مامون بود. حمید از قبیله طیء بود.

وی در دوران حکومت هارون الرشید، کاخ معروفی واقع در سناباد داشت. در بهار سال ۱۹۳ هجری قمری، هارون الرشید که برای سرکوب شورشی عازم سرزمین شرقی خلافتش بود، در نوغان بیمار شد و بنا به وصیتش او را در آن باغ دفن کردند. چند سال بعد در دوران خلافت مامون، در ۲۰۲ هجری قمری، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام که پس از یک سال اقامت در مرو عازم بغداد بود، در منزل امیر سناباد مسموم شد و مامون پیکر او را نزدیک قبر هارون به خاک سپرد. از آن پس آن نقطه «مشهد الرضا» به معنی «محل کشته‌شدن رضا» و به اختصار مشهد نام گرفت.[۱]

📚منابع

«تاریخ مشهد». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ فوریه ۲۰۱۱. دریافت‌شده در ۳ مه ۲۰۱۱.

عیون أخبار الرضا ، شیخ صدوق ج 1، ص 109 - 111، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.

تاریخ نیشابور از فریدون گرایلی ص ۱۵۰

تاریخ مشهد چاپ آستان قدس

"حمید بن قحطبه طایی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد" https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%D9%86_%D9%82%D8%AD%D8%B7%D8%A8%D9%87_%D8%B7%D8%A7%DB%8C%DB%8C
________________________
🟢امام رضا(ع) وقتی به سرزمین طوس رسید با انگشت مبارکشان بر خاک نوشتند هذا تربتی و محل دفن خود را مشخص کردند.

آیت الله علم الهدی با تاکید بر اینکه حرم امام رضا(ع) تنها اینجا نیست، گفت: پیغمبر اکرم فرمودند "بین الجبلین، روضة من ریاض الجنة"، فرمایش پیغمبر(ص) ثابت می‌کند که دشت مشهد حرم امام رضاست و کل این شهر مال حرم امام رضاست.

📌امام جمعه مشهد یادآور شد: اینجا شهر نبود، دو روستا بود، یک روستا در شمال این حرم، روستای نوغان و یک روستا هم در جنوب غربی این حرم، روستای سناباد، اینجا هم یک باغی بود، وسطش قبه هارونیه و مالک باغ هم حمید بن قهتبه، استاندار هارون در خراسان بود.

📌علم‌الهدی افزود: امام رضا (ع) از مسیر کوه خلج به مرو تشریف بردند، این باغ را خریداری کردند و این باغ که شاید همین‌جا که شما نشسته‌اید، واقعاً ملک امام رضا (ع) است، شهر مشهد از اینجا شروع شد، مالک این شهر امام رضا هستند، شهر، شهر امام رضا است، هم به اعتبار فرمایش پیغمبر و هم به اعتبار این‌که شهر نقطه آغاز، شروع و ساختارش از این باغ شروع‌شده و قبل از این باغ هم شهری نبود، این باغ‌ملک امام رضاست پس شهر متعلق به ایشان است.
۰۲ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۷:۵۴
۸۹۹۲۴۷۲
"مالک زمین حرم امام رضا(ع) چه کسی است؟ + فیلم" https://www.yjc.ir/fa/amp/news/8992472
https://eitaa.com/edmolavand/21533
https://eitaa.com/edmolavand/21534
🖊گردآورنده و بازنشر:
#محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۶۰۳۰۶۵۰
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜تاریخچه سقاخانه اسماعیل طلا

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

🕌سقاخانه اسماعیل طلا

در زمان فتحعلی شاه قاجار از طرف يكی از دولت‌های خارجی بسته‌ای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد.

"اسماعيل ‌خان" كه جزء ملتزمين بود و از فرماندهان فتحعلی شاه، از شاه استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود؛ چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت.

اتفاقا هنگام باز كردن بسته منفجر شد و خساراتی هم به بار آورد.

فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيل‌خان سكه‌های طلا به او مرحمت شود؛ چنين كردند و اسماعيل خان معروف به "زر ريز خان" شد!

اسماعیل خان هم که ارادت ویژه ای به امام رضا علیه السلام داشت، طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد!
تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود از آن زمان این سقاخانه را به "سقاخانه اسماعیل طلا" می شناسند!

معرفی سقاخانه اسمال طلا

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

سقاخانه اسمال طلا یا اسماعیل طلا در صحن انقلاب یا عتیق حرم امام رضا رو به روی پنجره فولاد واقع شده است. زائران قدیمی حرم رضوی احتمالا کاسه‌های برنجی که به رنگ طلا زیر شیر آب سقاخانه آویزان بوده، را به یاد دارند. این سقاخانه تاریخچه‌ای طولانی دارد و یکی از قدیمی‌ترین سقاخانه‌های ایران محسوب می‌گردد. سنگ بنای سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشته است.

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

هدف از ساخت سقاخانه

سقاخانه در معماری سنتی ایران فضای کوچک و عمومی در معابر شهر بوده که اهالی و کسبه محل برای رفع نیاز تشنگی عابران و رهگذران درست می‌کردند. در گذشته سقاخانه‌ها یک ظرف سنگی بزرگ بودند که آب آشامیدنی را در آن می‌ریختند و در کنار این ظرف سنگی، پیاله‌هایی با زنجیر به آن‌ها می‌بستند.

برای مشخص بودن سقاخانه در هنگام شب نیز در گوشه‌ای از آن شمع روشن می‌کردند و بعدها رسم شد که افرادی که نذر و یا حاجتی دارند، هر شب جمعه شمع‌هایی را در سقاخانه‌ها روشن می‌کردند. این شمع‌ها علاوه بر روشنایی که به کوچه و معابر عمومی می‌داد، باعث مشخص شدن سقاخانه‌ها نیز می‌گردید.

در برخی محلات سقاخانه‌های موقت وجود داشت که در زمان‌های خاص مانند ایام محرم یا شب‌های قدر برپا می‌شد. با گذر زمان معماری سقاخانه‌ها تغییر کرد. یکی از قدیمی‌ترین بناهای سقاخانه‌ای، در حرم امام رضا واقع شده که به سقاخانه اسمال طلا مشهور است.

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

تاریخچه سقاخانه اسمال طلا

سقاخانه اسمال‌طلا یکی از قدیمی‌ترین سقاخانه‌های ایران به حساب می‌آید. گفته می‌شود سنگ بنای این سقاخانه توسط نادرشاه افشار گذاشته شده است. اما بنای فعلی توسط یکی از سرداران فتحعلی شاه قاجار ایجاد گردیده است.

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

نادر شاه افشار در جنگ هرات سنگی یک پارچه به غنیمت آورد. در برخی کتب تاریخی آمده که نادرشاه جایزه‌ای برای فردی که بتواند این سنگ را بدون آسیب رساندن طی 12 روز به مشهد برساند، تعیین کرد. فردی مسئولیت آن را پذیرفت و با خود فکر کرد شاید اگر سنگ را زودتر برساند، جایزه‌ای ویژه دریافت خواهم کرد و طی 8 روز سنگ را به مشهد رساند.

البته نادرشاه به دلیل نافرمانی چشم‌های او را کور کرد زیرا اعتقاد داشت او 12 روز را به نیتی خاص اعلام کرده بود. در هر صورت سنگ در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط صحن عتیق عبور می‌کرده نصب شد، تا آب در آن ذخیره شده و مردم بتوانند برای رفع تشنگی از آن استفاده کنند. این وضعیت تا زمان فتحعلی شاه قاجار ادامه داشت.

طلاهای اهدایی به اسماعیل خان

در زمان فتحعلی شاه قاجار، هدایایی از دربار هندوستان که زیر نظر انگلستان بود برای شاه ارسال شد. پیش از باز کردن هدایا، سردار شاه اسماعیل خان به محتویات هدیه مشکوک شد و از شاه درخواست کرد که بسته در فضای بسته باز نشود و آن را به خارج از شهر ببرند و توسط چند خدمه باز شود. شاه نیز با درخواست وی موافقت کرد و بسته در خارج از شهر منفجر شد.

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

شاه که جان سالم به در برده بود، به پاس این خدمت اسماعیل خان، مقدار زیادی طلا به وی اهدا کرد. اسماعیل خان با دریافت این طلاها به «زرریز خان» مشهور شد. وی نیز دستور دارد با طلاهای دریافتی بر روی سنگ نادری، سقاخانه‌ای با پوشش طلا بسازند و آن سنگ هراتی نیز منبع آب سقاخانه باشد. از آن به بعد بود که سقاخانه به نام اسمال طلا مشهور شد.

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

منبع آب سقاخانه اسمال طلا

تا سال‌ها منبع آب سقاخانه اسمال طلا از چشمه‌ای به نام چشمه گیلاس که در فاصله 48 کیلومتری مشهد امروزی بود، تامین می‌شد. در گذشته در اطراف سقاخانه 4 باغچه قرار داشت و جوی انتقال آب از میان آنها می‌گذشت اما در سال 1330 برای ایجاد وضوخانه‌ها در مکان باغچه‌های قدیمی، چهار حوض جدید ساخته شد و چاهی برای این موضوع در محوطه موزه احداث شد.

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

بعدها با لوله‌کشی از این چاه و نصب شیرها، حوض‌های سقاخانه همیشه پر آب بودند. البته بعد از آن نیز یک بار در سال 1345 شمسی سقاخانه مرمت شد. امروزه حوض‌ها از اطراف سقاخانه حذف شده‌اند و در سال 1390 شیرهای سقاخانه تغییر کردند (دارای چشم الکترونیکی شدند) و کاسه‌‌های طلایی برنجی نیز به علت شرایط بهداشتی جایشان را به لیوان‌های یکبار مصرف دادند.

سقاخانه اسمال طلا حرم امام رضا

عکس از آرشیو سایت آستان قدس رضوی

سخن نهایی

سقاخانه‌ها که امروزه تنها نام و نشانی از آنها باقی مانده، جزو میراث تاریخی ایران محسوب می‌شوند. یکی از قدیمی‌ترین سقاخانه‌ها که هنوز فعال است، سقاخانه اسمال ‌طلا در حرم رضوی مشهد می‌باشد که علاوه بر تاریخچه طولانی، داستان‌ها و روایت‌های بسیاری برای آن در میان مردم گفته شده است.


  • ​​​​​​​​​​​​​​اسماعیل طلایی
  • زبان
  • دریافت پی‌دی‌اف
  • پیگیری
  • ویرایش

اسماعیل طلایی یا اسمال طلا (در گویش عامه) نام سقاخانه‌ای در صحن انقلاب (عتیق) حرم الرضا است.

نمایی قدیمی از سقاخانه اسماعیل طلا در صحن عتیق، عکاس: آنتونیو جیانوزی

نمایی از صحن انقلاب حرم علی بن موسی‌الرضا و سقاخانه اسماعیل طلایی در گوشه سمت راست تصویر

تاریخچه اسماعیل طلایی

ویرایش

در زمان افشار

ویرایش

بین سال‌های ۱۱۴۴ تا ۱۱۴۵ قمری به دستور نادرشاه افشار سنگابی یکپارچه از سنگ مرمر که از نبرد هرات به غنیمت گرفته بود، در کنار جوی آبی که آن زمان از وسط صحن عتیق عبور می‌کرد نصب شد تا مردم برای رفع تشنگی از آب درون این سنگ که سه کُر (۱۱۳۰ لیتر) گنجایش داشته، استفاده کنند.

نادرشاه پس از نبرد اعلام کرد به هر کس که آن سنگ را بدون رسیدن آسیبی طی ۱۲ شبانه روز به مشهدالرضا برساند، هدیه ویژه‌ای خواهد داد. فردی داوطلب انجام این کار شد و سنگ را به حرکت درآورد. این فرد در بین راه با خود محاسبه کرد که اگر شاه گفته برای رساندن این سنگ به مشهد طی ۱۲ روز جایزه‌ای ویژه خواهد داد به‌طور حتم اگر در زمان کمتری آن را برسانم جایزه‌ام بیشتر می‌شود. همین مسئله باعث شد تا او کل توان خود را به کار گیرد و سنگ را به جای ۱۲ شبانه روز طی مدت زمان ۹ شبانه روز به مشهد برساند. پس از آن به نزد نادر شاه رفته و تقاضای جایزه می‌کند اما نادرشاه دستور داد تا مطابق رسم آن زمان که چشم‌های نافرمانان را کور می‌کردند، چشم‌های حامل سنگ را کور کنند. پس از چند روز که خشم شاه فروکش کرد، دستور داد مرد کور را نزد وی بیاورند و هدیه‌ای به او ارزانی کرد و گفت که او هم می‌دانسته می‌توان کمتر از ۱۲ روز سنگ را از هرات به مشهد منتقل کرد.

اما او از اعلام دوازده روز نیتی داشته‌است و ادامه می‌دهد البته اگر تو در ۸ روز هم این کار را کرده بودی تو را عقوبتی این چنین سخت نمی‌کرد.[۱]

در زمان قاجار

ویرایش

در دوران حکومت فتحعلی شاه قاجار، سردار اسماعیل خان سنگسری از اهالی سنگسر (مهدیشهر امروزی) اقدام به احداث بنای سقاخانه نمود. او هزینه ساخت سقاخانه را از طلاهایی تأمین کرد که فتحعلی شاه به پاس نجات جانش به او اهدا کرده بود.

آن زمان از طرف یکی از دول خارجه، بسته‌ای به عنوان هدیه به دربار رسید و شاه قصد گشودن آن را کرد اما اسماعیل خان که بسته را مشکوک دید درخواست نمود این کار در محوطهٔ کاخ به وسیلهٔ خدمتگزاران انجام شود تا احتمال سوء قصد از شاه دور بماند. اتفاقاً هنگام بازکردن، بسته منفجر شد. شاه به رسم پاداش از دوراندیشی اسماعیل خان، هم وزن وی به او طلا اهدا کرد. او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایه‌های سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود. از آن زمان سقاخانه را «سقاخانه اسماعیل طلائی» نامیده‌اند.[۲]

ساختمان سقاخانه

ویرایش

سقف این سقاخانه از طلاست و بدنه آن از سنگ مرمر ساخته شده‌است. ساختمان سقاخانه هشت ضلعی است و در مرکز صحن انقلاب قرار گرفته‌است.[۳]

در گذشته آب سقاخانه اسماعیل طلایی از طریق چشمه‌ای به نام چشمه گیلاس در فاصله ۴۸ کیلومتری مشهد امروزی تأمین می‌شده‌است. البته به دلیل فصلی بودن این چشمه در ایامی از سال خشک می‌شد و زائران با مشکلاتی مواجه بودند تا اینکه در سال ۱۳۳۰ خورشیدی چاهی برای تأمین آب حفر شد و چهار حوض جدید هم به‌عنوان وضوخانه در اطراف آن ساخته شد و به این صورت مشکل آب حرم حل شد.[۴]

این بنا تا سال ۱۳۴۵ خورشیدی دارای پنجره‌های آهنی بود که سال ۴۶ تجدید بنا شد. پس از پیروزی انقلاب ۵۷ هم هنگام ساخت رواق دارالحجه در زیر صحن انقلاب بنای سقاخانه بازسازی و مقاوم‌سازی شد.

در سال ۱۳۹۰ آستان قدس رضوی اقدام به نصب شیرهای اتومات آب (دارای چشم الکترونیکی) در این سقاخانه نمود و با قرار دادن لیوانهای آب یکبار مصرف، ظروف قدیمی را که مردم قبلاً با آنها آب می‌نوشیدند، جمع‌آوری نمود.

بسیاری از زائران با آوردن قمقمه‌های خالی از این آب برای تبرک و تیمن بر می دارند و به شهر خود می برند.

هم‌اکنون میدانی در ناحیه طالب آباد مهدیشهر (زادگاه بانی اش اسماعیل خان) به نام اسماعیل طلایی نامگذاری شده‌است.

​​​​​​​https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D9%84_%D8%B7%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📖اطلاعات جامع از شخصیت برجسته ی ایران زمین ابوریحان محمد بن احمد بیرونی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

#چهره_ها
#علما
#ابوریحان_بیرونی

📜ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه‍.ق)، دانشمند و همه‌چیزدان، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تقویم‌شناس، انسان‌شناس، هندسه‌شناس، تاریخ‌نگار، گاه‌نگار و طبیعی‌دان ایرانی در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است.

🌸🍃🌸🍃🌸

📖اطلاعات جامع از شخصیت برجسته ی ایران زمین ابوریحان محمد بن احمد بیرونی👇👇
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/816
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/817
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/818
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/820
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/822
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/823

📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/824

❤وی در ۱۴ شهریورماه ۳۵۲ در شهر کاث مرکز ایالت خوارزم به‌دنیا آمد.

🔲ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در روز ۲۲ آذرماه سال ۴۲۷ در غزنین دیده از جهان فروبست.

📚او از بزرگ‌ترین دانشمندان و اندیشمندان قرن چهارم و پنجم هجری قمری و به تعبیری بزرگ‌ترین دانشمند جهان اسلام بود که آثار و تالیفات متعددی در حدود ۱۵۰ کتاب از خود برجای گذاشته است.

🖊#محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۹۰۸۲۴
📩سپاس از محمدفیروزیان
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📝ابوریحان بیرونی در پژوهش آرش کیانی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📝آرش کیانی ١٦:٢٩ - ١٤٠٣/٠٩/٠٩.
❇️ ابوریحان در کتاب دیگر خود � الصیدنه � اشاره میکند که زبان مادری اش � خوارزمی � است و تازه زبان عربی و فارسی را یاد گرفته است ( کوچکترین اشاره ای به ترکی نمیکند )
🔺 ابوریحان که یک اسلام گرا بود و نسبت به اسلام و زبان عربی تعصب زیادی داشت ؛ زبان های خوارزمی و فارسی را مناسب نوشتن کتاب های علمی نمی دانست. هرچند بعدها کتاب علمی التفهیم را به فارسی نوشت


🔺 در همین کتاب الصیدنه بیش از ۲۰۰ بار به زبان فارسی اشاره میکند و برابر پارسی گیاهان را ذکر میکند. ولی فقط ۵ بار به زبان ترکی اشاره میکند
🆔 @iranzamin777

ابوریحان بیرونی

گزارش

0 | 0

آرش کیانی١٦:٢٨ - ١٤٠٣/٠٩/٠٩❌ ابوریحان بیرونی، در کتاب پارسی خود � التفهیم � میگوید : و اندر اقلیم هفتم بس آبادانی نیست. و بوی اندر سوی مشرق مردمانی اند وحشی گونه اندر کوه و بیشه ها ازجمله ترکان. و به کوه های باشخرت رسد و حدهای غز و بجناک و . . . .


🔺 و در کتاب آثار الباقیه که به زبان عربی است، میگوید : ملوک خوارزم هنگام فرا رسیدن فصل سرما � اتراک غز � را از سرحدات خود بیرون می نمودند و اطراف کشور خویش را از وجود آنان پاک می ساختند
🔺 ابوریحان در همین کتاب ؛ قوم بدنام � یاجوج و ماجوج � را � صنفی از اتراک شرقی � میداند که زبانی میان � خزری و ترکی � دارند.
🆔 @iranzamin777

ابوریحان بیرونیابوریحان بیرونیابوریحان بیرونیابوریحان بیرونی

گزارش

0 | 0

آرش کیانی١٦:٢٦ - ١٤٠٣/٠٩/٠٩🔴 ابوریحان بیرونی ( سده ۴ - ۵ ق ) : از دیگر پروژه های کشورهای تازه تاسیس ازبکستان و ترکیه در تصاحب میراث ایرانیان !
🔷 ابوریحان بیرونی ؛ اندیشمند بزرگی ایرانی در حومه شهر کاث در منطقه خوارزم زاده شد و به همین دلیل به � بیرونی � معروف گشت.

🔷 زبان مادری او اصالتا خوارزمی بود، یک زبان کهن از شاخه شرقی زبان های ایرانی ؛ با این وجود او آثاری همچون التفهیم را به زبان پارسی نوشته است
❇️ ابوریحان در کتاب آثار الباقیه، خودش میگوید که : � مردم خوارزم شاخه ای از درخت استوار ایرانیان ( الفرس، پارسیان ) و چشمه ای جوشان از کوهسار ایشان بودند . . . �. هیچ سندی بالاتر از این در تایید ایرانی بودن ابوریحان و مردم خوارزم نیست
🔥 از طرفی ابوریحان در جای جای آثار خود به � زرتشتی � بودن مردم � سغذ و خوارزم � اشاره میکند. همان سرزمینی که گفته میشود خاستگاه دین زرتشتی و اوستا بوده است
🆔 @iranzamin777

ابوریحان بیرونیابوریحان بیرونیابوریحان بیرونیابوریحان بیرونی

گزارش

0 | 0

آرش کیانی١٤:٣٤ - ١٤٠٣/٠٩/٠٩✍ بلوخا | توصیف ابوریحان بیرونی از خوی وحشی ترکان
📒 ابوریحان محمد بن احمد بیرونی ( ۳۶۲ – ۴۴۲ ه‍. ق ) ، دانشمند و همه چیزدان در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است. بیرونی را از بزرگ ترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگ ترین دانشمندانِ ایرانی در همهٔ اعصار می دانند. همچنین، او را پدرِ انسان شناسی و هندشناسی می دانند.


📚 او در کتاب خود با نام التَّفهیم لِأَوائلِ صناعة التَّنجیم درباره ترکان می نویسد:
و اندر اقلیم هفتم آبادانی نیست. و بوی اندر سوی مشرق مردمانی اند وحشی گونه اندر کوه و بیشه هااز جمله ترکان.
📌 نسخه خطی عربی التَّفهیم لِأَوائلِ صناعة التَّنجیم، صفحه ۶۷
🖇 التَّفهیم لِأَوائلِ صناعة التَّنجیم، ابوریحان بیرونی، بامقدمه استاد جلال الدین همایی، سلسله انتشارات انجمن آثار ملی، صفحه ۲۰۰
🆔 BTR | @Belukhatr
این رو منتشر کردم آنهای که می گویند ابوریحان بیرونی ترک هستند تحویل بگیرند

ابوریحان بیرونیابوریحان بیرونیابوریحان بیرونیابوریحان بیرونی

"ابوریحان بیرونی - معنی در دیکشنری آبادیس" https://abadis.ir/fatofa/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C/
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

⬛مرگ ابوريحان بيروني

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

#چهره_ها
#علما
#ابوریحان_بیرونی
#اربعین
📜ابوریحان محمد بن احمد بیرونی (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه‍.ق)، دانشمند و همه‌چیزدان، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تقویم‌شناس، انسان‌شناس، هندسه‌شناس، تاریخ‌نگار، گاه‌نگار و طبیعی‌دان ایرانی در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است.

🌸🍃🌸🍃🌸

📖اطلاعات جامع از شخصیت برجسته ی ایران زمین ابوریحان محمد بن احمد بیرونی👇👇
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/816
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/817
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/818
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/820
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/822
📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/823

📍https://mohsendadashpourbaker2012.blogfa.com/post/824

❤وی در ۱۴ شهریورماه ۳۵۲ در شهر کاث مرکز ایالت خوارزم به‌دنیا آمد.

🔲ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در روز ۲۲ آذرماه سال ۴۲۷ در غزنین دیده از جهان فروبست.

📚او از بزرگ‌ترین دانشمندان و اندیشمندان قرن چهارم و پنجم هجری قمری و به تعبیری بزرگ‌ترین دانشمند جهان اسلام بود که آثار و تالیفات متعددی در حدود ۱۵۰ کتاب از خود برجای گذاشته است.

🖊#محسن_داداش_پور_باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۹۰۸۲۴
📩سپاس از محمدفیروزیان
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


  • شماره 4814 -
  • 1399 يکشنبه 23 آذر

⬛مرگ ابوريحان بيروني

🖊مرتضي ميرحسيني

در حوالي (بيرون) شهر كاث در خوارزم متولد شد و به همين مناسبت هم بود كه او را بيروني مي‌خواندند. تا اوايل جواني در خوارزم زندگي كرد و همان‌جا هم علوم رايج زمانه را فراگرفت و در چند علم مختلف، از صرف و نحو و كلام گرفته تا رياضي و پزشكي تحصيل كرد. گويا ۲۵ ساله بود كه دلزده از تغيير و تحولات سياسي زادگاهش به بخارا، به مركز امارت خاندان ساماني رفت و آنجا از حمايت‌هاي امير منصور دوم بهره‌مند شد. پيش از آن هم با دانشمندان مقيم بخارا نامه‌نگاري داشت و دورادور دوستاني براي خودش پيدا كرده بود. پس از آن به شمال ايران رفت و چندي در طبرستان كه آن زمان بخشي از قلمرو پادشاهي آل ‌زيار بود مقيم شد. گويا با فرمانرواي آنجا، شمس‌المعالي قابوس هم مكاتبه داشت و شايد حتي به دعوت او به آنجا رفت. متن اوليه كتاب مشهورش، يعني آثار الباقيه عن القرون خاليه را - كه مطالعه‌اي جامع در فرهنگ‌هاي ملل و اقوام مختلف است- همان دوره، زماني كه در دربار قابوس اقامت داشت، نوشت. هرچند بعدها به مرور اطلاعاتي به آن افزود و يك‌بار هم كل آن را بازنويسي كرد. ابوريحان در طبرستان هم ماندگار نشد و پس از چند سال دوري، دوباره به زادگاهش برگشت. سال‌هاي ظهور و بالندگي قدرت محمود غزنوي را به چشم ديد و به دعوت يا الزام او به غزنه رفت. غزنويان او را بيشتر از آنكه يك دانشمند برجسته بدانند، پيشگويي حاذق مي‌ديدند كه مي‌تواند از آينده رازگشايي كند. خود ابوريحان هم اين برداشت‌شان را مخدوش نمي‌كرد و حتي در امكان پيشگويي از طريق مشاهده ستارگان با آنان هم‌عقيده بود. هرچند گفته‌اند اميران غزنوي و از همه بيشتر محمود برخي پيشگويي‌هاي ابوريحان را نمي‌پسنديدند. اما بيروني در غزنه ماند و ۳ دهه پاياني عمرش زير سايه دولت غزنوي گذشت و احتمالا سال ۴۲۷ خورشيدي در چنين روزي همان‌جا از دنيا رفت. محقق و نويسنده پركاري بود و تعداد زيادي كتاب و رساله در چند موضوع مختلف، از ستاره‌شناسي و پزشكي و داروشناسي گرفته تا جغرافيا و مردم‌شناسي نوشت. فهرست آثار او حداقل ۱۸۰ عنوان را در خود جاي مي‌دهد، هرچند از آنها فقط ۳۰ عنوان تا به امروز باقي مانده است. ساير آثار ابوريحان در گذر زمان از بين رفتند و فقط نامي از آنها در كتاب‌هاي ديگران به جاي ماند.

"روزنامه اعتماد :: مرگ ابوريحان بيروني" http://www.etemadnewspaper.ir/fa/Main/Detail/160111/%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C

درگذشت ابوریحان بیرونی

شماره روزنامه:۴۲۱۴

تاریخ چاپ:۱۳۹۶/۰۹/۲۲

شماره خبر:۳۳۲۶۰۹۹

تاريخ و اقتصاد

ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ ایرانی در روز ۲۲ آذرماه سال ۴۲۷ در غزنین دیده از جهان فروبست. وی از بزرگ‌ترین دانشمندان و اندیشمندان قرن چهارم و پنجم هجری قمری و به تعبیری بزرگ‌ترین دانشمند جهان اسلام بود که آثار و تالیفات متعددی در حدود ۱۵۰ کتاب از خود برجای گذاشته است.

درگذشت ابوریحان بیرونی

نام کامل وی «محمدبن احمد بیرونی خوارزمی» بود. وی در ۱۴ شهریورماه ۳۵۲ در شهر کاث مرکز ایالت خوارزم به‌دنیا آمد. مشهور است لقب «بیرونی» به سبب کثرت سفرها به وی داده شده اما یاقوت حموی و سمعانی «بیرونی» را نام روستایی در خارج از خوارزم آورده‌اند و این شهرت را برگرفته از آن روستا می‌دانند. وی تحصیلات ابتدایی خود را در شهر خوارزم شروع کرد و بعد در جست‌وجوی دانش راهی خراسان، ری، طبرستان و گرگان شد. وی در این سفرها به خدمت بزرگان این ایالات درآمد و در سایه حمایت آنها آثاری از جمله «مقالید علم الهیئه» را در علم ریاضی به نام مرزبان بن رستم بن شهریاربن شروین نوشت. بعد از آن به خوارزم بازگشت و در خدمت مامونیان درآمد و به کار خود در تحقیق و پژوهش ادامه داد. کارهای وی پهنه وسیعی در علم ریاضی، علم هیات و نجوم و تقویم، بررسی فلزات، داروهای گیاهی و... را شامل می‌شود، همچنین او را پدر انسان‌شناسی و هندشناسی نیز می‌دانند.

"درگذشت ابوریحان بیرونی" https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF-36/3326099-%D8%AF%D8%B1%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C

علت مرگ
ابوریحان بیرونی ابوریحان بیرونی باقی عمر خود را در دربار غزنه زیست؛ اما نتوانست با سلطان محمود ارتباط نزدیکی برقرار کند. وی در غزنه اوضاع خوبی نداشت و در آثارش که در این زمان نوشته، گلایه‌ها کرده و از خداوند خواسته که خیلی زود وی را از آزمون الهی رهایی دهد.

علت درگذشت ابوریحان بیرونی در منابع تاریخی مشخص نشده است، به نظر می‌رسد کهولت سن، علت اصلی مرگ وی بوده است؛ چون سن بالای او سبب نابینایی وی در پایان عمر شده بود و توانایی نوشتن نداشت. ابوریحان در پایان عمر برای نوشتن از دستیار استفاده می‌کرد. ابوریحان بیرونی در هنگام مرگ بیشتر از ۸۰ سال عمر داشت.

ابوریحان بیرونی در آذرماه سال ۴۲۷ هجری خورشیدی در شهر غزنه افغانستان وفات یافت. علت مرگ او مشخص نیست و به احتمال زیاد به‌دلیل کهولت سن بوده است. منابع تاریخی سن ابوریحان در زمان مرگ را متفاوت ذکر کرده‌اند؛ اما ابوریحان خود در مقدمه کتاب الصیدنه نوشته است که چون سن او از ۸۰ گذشته و شنوایی و بینایی‌اش مشکل پیدا کرده، در نوشتن کتاب‌ها از دستیار بهره می‌برد. بنابراین سن وی در هنگام مرگ از ۸۰ سال بیشتر بوده است.


منابع تاریخی بر این عقیده‌اند که وی در شهر غزنه دیده از جهان بست. مقبره ابوریحان بیرونی را در شهر غزنه دانسته‌اند. در سال‌های اخیر مقبره جدیدی برای وی در نظر گرفته شده است. طرح مقبره ابوریحان بیرونی یک ترکیب از معماری عصر غزنوی با شاخصه‌هایی از طرح‌های اسلامی است که به‌صورت یک ستاره هشت ضلعی طراحی شده است. در این طرح از برخی شاخصه‌های ممعاری منار بهرام شاه و سلطان مسعود غزنوی الهام گرفته‌اند. در طراحی این مقبره تلاش شده تا از آثار ابوریحان بیرونی استفاده شود؛ از این‌رو، سعی شده تا شکل منظومه شمسی در سقف بنا به کار رود. این مقبره در شهر غزنه هنوز به‌طور کامل ساخته نشده است.

"میگنا - ابوریحان بیرونی" https://www.migna.ir/news/313/subh1yttjfd2.uz2.html
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📚ابوریحان بیرونی و آثار او

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📚ابوریحان بیرونی و آثار او

ابوریحان بیرونی و آثار او-img

منبع : کیهان فرهنگی، فروردین و اردیبهشت 1385 - شماره 234و235 , آذر شب، فرشتهتعداد بازدید : 19164 تاریخ درج : 1398/09/23


ابوریحان محمد بیرونی خوارزمی فرزند احمد در سوم ذیحجه سنه 362 ق در یکی از نواحی کاث خوارزم (خیوه کنونی) متولد شد[1] و تحصیلات خود را در خوارزم انجام داد، سپس به دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر رفت و مورد توجه او قرار گرفت و کتاب «آثارالباقیه» را در سال 391 به نام او تألیف کرد.

ابوریحان به خوارزم بازگشت و به دربار خوارزمشاهیان آل مأمون پیوست و مورد احترام قرار گرفت و هنگامی که سلطان محمود غزنوی به گرگانچ دست یافت، ابوریحان را به غزنین برد. ابوریحان در سفرهای سلطان محمود به هند با او همراه بود و با دانشمندان هندی مصاحبت و معاشرت کرد و از عقاید و علم آنها استفاده بسیار کرد و زبان سانسکریت را آموخت. بعد از سلطان محمد در دربار مسعود باقی ماند و کتاب هایی به نام او تألیف کرد. ابوریحان فهرست کتاب های خود را تا سال 427، یکصد و سیزده نسخه شمرده است. او در مسایل هیئت، نجوم، تاریخ و جغرافیا، فیزیک، اسمار و احادیث، داروشناسی و زبان پارسی و عربی استاد بود و از مفاخر عصر خود به شمار می رفت. وی در سن 80 سالگی در حدود 442ق. درغزنه از جهان رخت بربست.[2]

بیرونی[3] بسیار خردسال بود که تحصیل علم را آغاز کرد و ابونصر منصور؛ منجم و ریاضیدان بزرگ خوارزمی، به پرورش او همت گماشت. در هفده سالگی با استفاده از یک حلقۀ مدرج، که جز نیم درجه را نشان نمی داد، ارتفاع نصف النهاری (نیمروزی) خورشید را در کاث اندازه گرفت، و از روی آن مقدار عرض جغرافیایی آن شهر را به دست آورد (تحدید 274: 7). چهار سال بعد تصمیم داشت رصدهای دیگری انجام دهد و برای این کار «دایره ای به قطر پانزده ذراع با چیزهای بایستۀ دیگر، فراهم آورد؛ اما فقط فرصت آن را یافت که در دهکده ای در جنوب کاث و مغرب آمودریا انقلاب صیفی سال 385/374 را رصد کند. در آن زمان جنگ داخلی در گرفت. بیرونی مخفی شد و مدتی بعد ناگزیر آن سرزمین را ترک کرد (تحدید، 87،، 30، 109: 6، 110: 11). به گفته خود او «پس از آن مدت، چند سال نتوانستم در یک جا بمانم تا آنگاه که روزگارش آرامش خاطر بهرۀ من کرد، و به کارهایی دنیوی پرداختم که نادانان در آن بر من رشک می بردند و خرمندان دلسوزی می نمودند».

شاید در همین زمان بود که به ری، نزدیک تهران امروزی رفت. در «آثارالباقیه» (ص338) شعری هجوآمیز درباره مصایب فقر نقل می کند و در توضیح آن می گوید وقتی در ری محروم از عنایت سلاطین و در فقر و فاقه می زیسته و یکی از احکامیان آن شهر، چون او را فقیر می دید، نظرش را در یک مسألۀ فنی نجومی به سخره گرفت. اما بعدها که حال و روز او رو به بهبود نهاد همان مرد با او دوستی پیشه کرد.

برخی از شواهد دلالت می کنند که ابوریحان در همین سال ها به گیلان رفته بوده است. وی کتابی را به نام اسپهند گیلان، مرزبان بن رستم، که با زیاریان بستگی داشت، تألیف کرد. در «آثار الباقیه» که در حدود سال 390/379 پایان یافته، از بودن خود در دربار این شخص یاد می کند. شاید این همان اسپهبدی باشد که شاعر حماسه سرای ایران فردوسی را که از خشم محمود گریخته بود، پناه داد (براون، ص49، 135).

به هر حال ابوریحان بیرونی هرجا که بوده سو، در 387/376 دوباره به کاث برگشته است. زیرا در آنجا/جمادی الاول/ 7خرداد خسوفی را (خسوف اوپولتر 3403) رصد کرد، و پیش از آن با ابوالوفای بوزجانی قرار گذاشته بود که او نیز همان خسوف را از بغداد رصد کند. (در تحدید، 250: 11، فقط سال ذکر شده اما خسوف اوپولتد 3404، که در 13 ذیقعدة 387/ 2آذر 376 روی داده، در این دو شهر نامریی بوده است). وی از روی اختلاف زمانی که بدین طریق به دست آمد توانست اختلاف طول جغرافیایی دو شهر را حساب کند. در همین سال دولت مستعجل منصور دوم سامانی آغاز شد. اگر ابوریحان به دربار او در بخارا رفته باشد، بی گمان در همین زمان بوده است. در این هنگام قابوس زیاری؛ فرمانروای گرگان ناگزیر از قلمرو خود گریخته بود و در بخارا، یار و یاور می جست تا قدرت رفته را باز یابد. او سرانجام توانست دوباره در گرگان مستقر شود و ابوریحان به همراه او یا در پی او به گرگان رفت، زیرا در حدود سال 390/379 نخستین اثر بازمانده مهمش «آثار الباقیه» را به نام او کرده است (متن آثار الباقیه، ص24).

ابوریحان در پایان اقامت در دربار زیاری دو خسوف را از گرگان رصد کرد: یکی در 12 ربیع الاخر 393 / 4اسفند 381 و دیگری در 11شوال 393 / 27 مرداد 382- در 12 شعبان 394/ 20خرداد 383 وی خسوف دیگری را، این بار در جرجانیه رصد کرد (قانون، 740، 741) بنابراین، باید در فاصلۀ این دو تاریخ، وی برخوردار از عنایات خوارزمشاه وقت، به زادگاهش برگشته باشد.[4]

بخشش های شاهانه، بیرونی را قادر ساخت تا در جرجانیه آلتی بسازد و آن ظاهراً حلقۀ بزرگی بود که در صفحۀ نصف النهار نصب می شد و به شکرانه، آن را در «حلقۀ شاهیه» بنامد (قانون، 612: 5). وی در جاهای مختلف «تحدید» از پانزده رصد عبور نصف النهاری خورشید یاد می کند که اولی در 27 ذیحجه 406/ 23 خرداد 395 (انقلاب صیفی) و آخری در 4 رجب 407/ 22 آذر 395 بوده است. ظاهراً در همین دوران تنعم و مراحم شاهانه بود که توانست نیمکره ای بسازد که از آن به عنوان وسیله ای برای تصویرگری در حل ترسیمی مسایل مساحی استفاده می شد (تحدید 38: 6).

... از این پس، نخستین جایی که از ابوریحان خبری داریم دهکده ای نزدیک کابل است، که او در آنجا افسرده و تهیدست زندگی می کرد ولی سخت به تألیف «تحدید» مشغول بود (تحدید 119: 1-12). در آخر جمادی الاول 409/ 27مهر 397 می خواست ارتفاع آفتاب را بگیرد، ولی وسیله ای در اختیار نداشت. ناچار قوس مدرجی بر پشت تختۀ محاسبه (تخت) ترسیم کرد و با استفاده از یک شاقول، آن را به جای ربع به کار برد. بر پایۀ نتایجی که به دست آمد، عرض جغرافیایی محل را محاسبه کرد. او نیز کسوفی را در تاریخ 28 ذیقعدۀ 409/ 23فروردین 398 از لمغان در شمال کابل صد کرده است. ابوریحان در کار خود تا اندازه ای از حمایت رسمی برخوردار بود، زیرا در قانون (ص609) می نویسد که عرض غزنه را در بین سال های 397 و 399 از راه رصد و با استفاده از آلتی به نام حلقۀ یمینیه تعیین کرده است.[5]

روش فکری و علمی و بینشی بیرونی

همان کاری را که اروپاییان در انقلاب علمی و ادبی در بنیاد علوم و معارف جدید در قرن شانزدهم میلادی کردند؛ ابوریحان در سدۀ دهم میلادی کرده بود؛ به این معنی که کلی مواریث قدیم را اعم از علوم عقلی یا نقلی اول بار به دیدۀ تردید و انکار می نگریست و آن را در بوتۀ عدم قبول می گذاشت تا خلاف آن به دلیل قاطع معلوم شود؛ یعنی تا وقتی که خود شخصاً غوررسی و تحقیق عمیق نمی کرد مطلبی را نمی پذیرفت؛ اگر از مسایل عقلی نظری است دلیل ریاضی و برهان منطقی می خواست؛ و اگر از امور حسی است تجربه و شهود شخصی را به کار می بست؛ و آنچه نتیجه برهان قاطع عقلی و استقراء و تجربه حسی شهودی خود او بود همان رامدار رد و قبول و مناط حکم امکان و امتناع قرار می داد؛ خواه با افکار و آراء دیگران موافق یا مخالف افتاده باشد.

ابوریحان بیرونی، دانش را مایه برتری انسان بر حیوان دانسته و بیان کرده که علم به خودی خود، خواستن است. او همچنین یادآور شده است که دانش ها برحسب نیازهای ناگزیر انسان پدید آمده است. اما در مجموع و در تحلیل نهایی، او از زاویه دین و جهان بینی مذهبی بر علوم نگریسته است. ابوریحان معتقد است که تحقیق در علوم مختلف مانند جغرافیا و علوم طبیعی از آن رو جایز است که برای حیات دینی و معنوی جامعه اسلامی در خور اهمیت است و باید باتوجه به این غایت دنبال شود.

از نظر ابوریحن، علوم و فنون باید به منظور ایجاد زندگی اسلامی و نیل به هدفی که اسلام تجویز کرده ترویج یابد. به اعتقاد او، البته فایده علمی و مادی ملاک ارزش علم نیست و فضیلت ایثار را تضمین نمی کند؛ بلکه اعتبار تحقیق در علوم، مبتنی بر گفتار خداوند است که در قرآن انسان را امر فرموده که در خلقت آسمان ها و زمین تفکر کند؛ چرا که او جهان را به حق خلق کرده است.[6] این گونه است که برای ابوریحان فرقی میان علوم دینی و غیردینی نیست و آنچه او مورد مطالعه قرار می دهد، اعم از مطالب تاریخی و طبیعی، جنبه دینی به خود می گیرد.[7] بدین ترتیب، او دانشمندی است سخت متشرع که طریق استدلال و تجربه را با ایمان دینی در آمیخته است... استدلال از نظر بیرونی مرتبه نازلی است از عقل و نردبانی است که انسان از طریق آن، از عالم محسوسات به جهان معقولات صعود می کند.[8]

گفتنی آن که، ابوریحان طبیعت و تاریخ را به عنوان دو منبع معرفت می پذیرد، اما پذیرش آنها را ناشی از تأییدشان از ناحیه دین و وحی می داند. این امر باعث می شود که او از یک سو دین را مرجع و منبع اصلی معرفت خود تلقی کند و از سوی دیگر برای علم وجودی مستقل و بالذات قایل نباشد؛ لذا در نزد او علم منبعی تلقی می شود که وجودش وابسته است و هویتی مستقل ندارد.[9] ابوریحان همچنین معتقد است که «در افعال طبیعت گاهی به طور نادر غلط و اشتباه روی دهد تا دانسته شود که طبیعت، خدا نیست و خدا غیر از آن است. انسان فقط با درک عجز و ناتوانی خود و تسلیم شدن به اراده الهی می تواند به هماهنگی و زیبایی طبیعت پی ببرد و نه با اکتفا به تصورات محدود فکربشری.[10] این اظهارات و پس از ذکر مواردی می آیند که از نظر ابوریحان غیرعادی شمرده شده اند.

ابوریحان می افزاید: «این که پاره ای از آن گفته شده خاصیاتی است که در موجودات مطبوع است و علل آن به جواهر بسیط و آغاز تألیف و آفرینش جهان منتهی می شود و آنچه از این قبیل باشد، ممکن نیست که شخصی آن را با علم دریابد.»[11]

آثار و تألیفات

بیرونی در شصت و سه سالگی فهرستی از تألیفات محمدبن زکریای رازی طبیب را فراهم آورد و فهرست آثار خود را هم به آن ضمیمه کرد. این فهرست شامل 113 عنوان است (به جز عناوین رسالاتی که دوستانش به نام او نوشته اند). فهرست تا حدودی برحسب موضوع مرتب شده و گاه گاه با نکات مختصری درباره محتویات کتاب ها همراه است. اغلب آثار بیرونی که هنوز موجودند، در ذیل به اختصار وصف شده اند. این آثار بهترین منابعی هستند که برای ارزیابی دامنه و اهمیت کار او در اختیار داریم. بیرونی یکی از علمای قرون وسطا بود که با پژوهش های ستاره شناسی و تحقیق در آن، علاقه مندی کاملی داشت و دانش او از منابع یونان قدیم و هند سرچشمه گرفته و هم بر معلومات منجمان اسلامی پیش از او اتکا داشت که لباب لباب آن را در شاهکارش «القانون المسعودی» فراهم آورده است.

بیرونی دارای تألیفات فراوان و موءلف زبردست است و از آثار او 28کتاب به هند تعلق دارد. وی یک عالم واقعی بود که نگاه عمیق علمی توأم با اعمال اسلامی داشت و بنابراین از تعصب خشک قشریان مذهبی یا نژادی به دور بود. وی برای مسجد غزنه تقویمی ترتیب داد، که مبنی بر تقوم رومی بود و از این رو امام مسجد از استعمال آن استنکاف ورزید و گفت این چیز مبنی بر یک تقویم غیراسلامی است.

اگر چه زبان مادری او خوارزمی بود، به عربی، یونانی، فارسی، سانسکریت و چندین زبان دیگر هم می فهمید. کتاب «ماللهند» وی در بیان افکار فلسفی و فرهنگ و علوم و خصوصیات دیگر هندیان موثق ترین کتب به زبان عربی است، که در زبان تازی نظیری ندارد. البیرونی با تألیف این کتاب و خدمت عظیمی به گویندگان زبان عربی کرد، زیرا پیش از او هیچکسی هنر را به این نحو نشناسانیده بود. وی عمر خود را مانند یک طالب علم مجرد گذرانیده و متأهل نشد.

خدمت حقیقی بیرونی به علم این است که وی معلومات باستانی را به وجه نیکو فراهم آورد و آن را در پرتو افکار و امعان نظر و تحقیق خویش ترجمه کرد و هم از این رو است، که مقام وی در تاریخ علم جاوید است و در صف بزرگترین دانشمند قرون ماند.

بررسی و مطالعه در آثار ابوریحان بیرونی، این واقعیت را روشن می سازد که او را نمی توان (حداقل در زمینه علوم اجتماعی، یک نظریه پرداز برجسته قلمداد کرد؛ آن چنان که فی المثل از فارابی یا ابن خلدون به این عنوان یاد می شود.

ابوریحان علاوه بر کتاب گرانسنگ خود تحقیق «ماللهند»، در کتاب «آثار الباقیه» خویش نیز به مسایل فرهنگی جوامع مختلف پرداخته است؛ به طوری که از خلال این دو اثر، می توان شالوده های اندیشه اجتماعی او را دریافت. نکته ای که جا دارد این دو اثر مطمح نظر قرار گیرد آن است که باید مراقب بود تا مبادا به گزاف، بعدی از روش و بینش او، با جنبه ای از اندیشه مدرن یکسان تلقی شود. به عبارت دیگر، باید همواره متوجه تفاوت های بنیادین هستی شناختی میان دنیای قدیم و دنیای جدید بود.

ابوریحان طی سفرهای متعدد خود به هند (بین سالهای 408 تا 421 ق) زبان سانسکریت را آموخته است. او ضمن آشنایی با مردم و فرهنگ سرزمین هند، چندین کتاب از آن زبان به عربی و بالعکس ترجمه کرده است. درباره محتوای کتاب تحقیق «ماللهند» باید گفت که این کتاب نه یک کتاب جغرافیایی است و نه یک کتاب تاریخی، بلکه گنجینه ای است از تمام معلومات درباره سرزمین هند، آنهم براساس تحقیقات صحیح علمی.[12] به عبارتی دیگر، شاید بهتر باشد که آن را از دایرة المعارفی مربوط به هندوستان در قرون وسطا بدانیم.[13] محتوای این کتاب، موضوعات متنوعی را در بر می گیرد و پاره ای از آنها را به شرح زیر می توان بیان داشت:

-زبان شناسی هندوان و ذکر ویژگی های زبان آنها

-دین شناسی هندوان و بررسی اعتقادات آنها درباره خدای سبحان و مقایسه این اعتقادات با اعتقادات مسیحیان و پیروان مانی

-بیان اعتقادات هندوان درباره گروههای مختلف مردم در سلسله مراتب اجتماعی و سلسله مراتب هستی

-بیان برخی از عادات و رفتارهای هندوان با توجه به منابع مختلف، فی المثل: او آداب و رسوم آنها را مورد توجه قرار می دهد و درباب اقسام ازدواج، بت پرستی، جادوگری در میان آنها سخن می گوید.

-نگاه دوگانه خواص- عوام ابوریحان، باعث شده تا او ضمن آشنایی با فرهنگ عامه به کتب دانشمندان و متفکران هندی نیز توجه کند. در بخش هایی از کتاب، از نظریات نجومی، هندسی، ریاضی و... دانشمندان آن دیار سخن گفته است[14]

بیرونی کتاب «آثار الباقه» را در حدود سال 391ق/1000م نوشته است و البته، بعدها تغییراتی در آن داده است. این کتاب از بهترین مأخذگاه شماری و تقویم شناسی ملل قدیم است. و در این کتاب از دانش «گاه شناسی» که آن را «علم برایام شادمانی و روزهای غمناکی ملل و شناخت اوقات روزه اهل کتاب و برخی از مذاهب دیگر و روزهای تاریخی می داند، سخن گفته است. بیرونی در این اثر، در پی شناسایی اخبار مهم ملت های گذشته است و می خواهد احوال و اصول رفتار و پندار آنها را از روی سنت های باقی مانده آنها بشناسد. او ضمن توجه به این که با اموری سروکار دارد که نمی توان آنها را با مشاهده مستقیم درک کرد، اذعان می کند که راه استدلال و قیاس معقول به محسوس در این جا، فاقد کارایی است و این گونه، روش دیگری را پیشنهاد می کند: «راه موجود این است که از اهل کتاب و ملل و اصحاب آراء که این گونه تواریخ مورد استفاده آنهاست، تقلید و پیروی کنیم».

البته در نظر او تنها این استناد به اقوال نخبگان و دانشمندان کافی نیست، بلکه باید فکر خود را از عوامل زیان آوری که بدان معتقد شده از قبیل تعصب و غلبه و پیروی از هوی و ریاست طلبی که سبب هلاک بسیاری از مردم است و مانع دیدار حق و حقیقت پاک سازیم و سپس آرا و گفته هایش ایشان را در اثبات این مقصود با یکدیگر بسنجیم.[15]

اسطرلاب (کتاب فی استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة لاصطرلاب) در میان رساله های بسیاری که در قرون وسطا درباره اسطرلاب نوشته شده، این اثر از آثار معدودی است که ارزش واقعی دارند. در این کتاب، گذشته از ساختمان اسطرلاب معمولی، انواع وسایلی هم که در این کار مورد استفاده قرار می گیرد به تفصیل وصف شده است. برای ساختن دسته دوایری که روی صفحات مختلف حک می شوند و داخل دستگاه قرار می گیرند، مقادیر عددی داده شده است. همچنین انواع مختلف و غیرمتعارف اسطرلاب، که تا روزگار بیرونی ساخته شده بود، توصیف شده است. در مورد نظریه ای که ساختمان اسطرلاب بر آن مبتنی است، گذشته از شیوه ها و ویژگی های تصویر جسم نمای متعارف، شیوه ها و ویژگی های انواع تصویرهای غیرجسم نما و نا قائم بر صفحه هم بیان شده است.

سدس (حکایة الآلة الموسومة بالسدس الفخری). این رساله دو صفحه ای آلت دیواری عظیمی را که خجندی به امر فخرالدوله ساخته بود و برای رصدعبور نصف النهاری خورشید به کار می رفت وصف می کند، شاید بیرونی خود آن را دیده باشد ولی چیزی در این باره نمی گوید.

تحدید (تحدید نهایات الاماکن لتصحیح مسافات المساکن). موضوع اصلی آن تعیین مختصات جغرافیایی مناطق مختلف است بخصوص بیرونی می خواهد اختلاف طول جغرافیایی بغداد و غزنه را محاسبه کند. درباره مسایل مقدماتی مختلفی بحث می شود. راههای تعیین عرض بلاد، میل دایرة البروج، توزیع خشکی ها و ساختمان آنها، طول یک درجه نصف النهار، و تعیین اختلاف عرض جغرافیایی ز روی رصد خسوف و کسوف. رصدهایی را که خود او و دیگران کرده اند و روش هایی را که به کار برده اند وصف می کند. قضیه ای را که بطلمیوس آورده، و تفاوت طول جغرافیایی دو محل را برحسب عرض هر یک و فاصله بین آنها در امتداد دایره عظیمیه زمین به دست می دهد، به کار می برد.

فاصله بین دو شهر را از روی جاده های کاروانرو و طول منازل تخمین می زند. آن گاه با محاسبات متوالی اختلاف طول بغداد، ری، جرجانیه، بلخ و غزنه را به دست می آورد و یکبار هم این کار را از طریق یک مسیر جنوبی که از شیراز و زرنج می گذشت انجام می دهد.

چگالی ها (مقالة فی النسب التی بین الفلزات و الجواهر فی الحجم). با استفاده از یک نوع ترازوی بدیع که بر پایه اصل ارشمیدس کار می کند، روشی برای تشخیص وزن مخصوص ماده جامدی که شکل نامشخصی داشته باشد فراهم می آورد. آن گاه نتایج تعیین وزن مخصوص هشت فلز، پانزده ماده جامد دیگر (که غالباً سنگهای گرانبها یا نیمه گرانبها هستند) و شش مایع را می آورد، که بسیار هم دقیق است.

سایه ها (افراد المقال فی امر الظلال). چنان که از عنوان این رساله برمی آید رساله ای است جامع درباره همه مطالبی که بیرونی در مورد سایه ها می دانسته است. از مجموع سی فصل کتاب، سه فصل اول تذکراتی فلسفی درباره ما هیت نور و سایه و انعکاس نور است. اشعار بسیاری هم از شاعران عرب نقل کرده که انواع سایه را وصف کرده اند. در فصل چهارم ثابت می شود که مسیر سایه نوک هر شاخص در طول روز یک مقطع مخروطی است. در دو فصل بعد ویژگی های سایه هایی را که از تابش نور اجرام فلکی می افتد مورد بحث قرار می دهد. در فصل های هفتم و هشتم توابع ظل (تانژانت و کوتانژانت) تعریف شده و منشاء تقسیمات مختلفی که در فرهنگهای گوناگون برای شاخص به کار می رود، توضیح داده شده است: تقسیم 60 بخشی یونانی م آبی، تقسیم 12 بخش هندی و تقسیم 7 یا 5 و 6بخش اسلامی. در سه فصل بعد قواعد توابعی که بر حسب طول های مختلف شاخص بیان شده باشند و نیز تبدیل آنها به توابع مثلثاتی دیگر (سینوس، سکانت و توابع متمم آنها، با پارامترهای مختلف توابع اخیر)، و برعکس، توضیح داده شده و مسئله درون یابی تانژانت، کوتانژانت برای چهار طول متعارف شاخص به دست داده شده است. و مسأله مورد بحث قرار گرفته است. در دو فصل بعد بیان می شود که چگونه می توان توابع ظل را روی اسطرلاب حک کرد؛ و به دنبال آن، در فصل پانزدهم درباره سایه هایی که شاخص بر روی صفحات غیرافقی و نیز صفحات خمیده می اندازد بحث شده است. در فصل های شانزدهم و هفدهم درباره تأثیر میل خورشید و عرض محل بر ارتفاع نصف النهاری سایه بحث شده است. برخی قواعد تقریبی و غیرمثلثاتی هندی هم به دست داده شده است. فصل های هجدهم تا بیست و یکم شامل روش های مختلف تعیین نصف النهار است (از جمله روشی مأخوذ از Analemma دیودوروس که در قرن اول پیش از میلادی می زیسته و کتابش اکنون از بین رفته است. فصل بیست و دوم درباره طول روز و زمان طلوع برج های مختلف برحسب عرض بلد و فصل سال است. در این فصل و فصل بعد (که به تعیین وقت از روی طول سایه اختصاص دارد) قواعدی از منابع مختلف هندی و ساسانی و اوایل اسلام نقل شده که اغلب آنها از بین رفته اند. برخی از قواعد اولیه اسلامی به تقلید از «سلوکا»های سانسکریت به صورت موزون (رجز) است. در فصل های بیست و پنجم و بیست و ششم اوقات نمازهای پنج گانه، برخی بر حسب طول سایه ها تعیین شده است. در فصل بیست و هفتم ثابت می شود که در بسیاری از وضعیت های روی کره فلکی، قضیه منلائوس روابط میان توابع ظل را به دست می دهد. در سه فصل آخر، روش های هندی و اسلامی برای محاسبه فواصل ارضی و سماوی به کمک سایه ها بیان شده است.

وترها (استخراج الوتار فی الدوائرة). این کتاب با بیان قضیه زیر شروع می شود: سه نقطه Aو Bو Cطوری روی دایره ای قرار گرفته اند که AB > BC. از نقطه D، وسط کمان AC، عمود DEرا بر وتر ABفرود می آوریم، ثابت کنید که پای عمود، خط شکسته ABCرا به دو نیم می کند. سپس اثبات های مختلفی برای این قضیه نقل می شود که به ریاضیدانان مختلف یونانی و اسلامی منسوب است و بعضی از آنها را جز از این طریق نمی شناسیم. قضیه دوم هم که می گوید در شکل بالا 2= ABxBC+ BD2 ADبه طرق مختلفی ثابت می شود، و همین کار برای رابطه ADC- ABC= DExEBانجام می گیرد. آن گاه براساس این دو قضیه مجموعه ای از روابط طولی بین وترها ذکر می شود و منتهی به قضایایی می گردد که در محاسبه وتر (یا سینوس) مفیدند.

پاتنجلی. این کتاب که به صورت سوءال هایی که راهبی طرح می کند و جواب هایی که حکیمی می دهد، به مسایلی فلسفی و عرفانی از قبیل نجات و رها شدن از قید عالم خارج، صفات خدا، قدرت روح برات، و ساختمان جهان می پردازد.

التفهیم (التفهیم لاوائل صناعة التنجیم). کتابی است درسی در علم احکام نجوم، که بیش از نیم آن به مقدمات موضوع اصلی اختصاص دارد. کتاب هم به فارسی موجود است و هم به عربی، که ظاهراً هر دو صورت آن را ابوریحان خود فراهم کرده است. و در مجموع پنج فصل دارد. فصل اول (که در چاپ فارسی سی و سه صفحه می شود) در هندسه است، و به قضیه منلائوس در کره ختم می شود. فصل دوم (بیست و سه صفحه) درباره اعداد و حساب و جبر است. فصل سوم، که طولانی ترین فصل کتاب است (229 صفحه) به جغرافیا و کیهان شناسی و نجوم می پردازد. از این فصل می توان مجموعه کاملی از اصطلاحات این علوم، به اضافه مجموعه هایی از پارامترهای عددی که برخی نامتعارفند، به دست آورد. فصل بعد (سی و یک صفحه) درباره شرح اسطرلاب از لحاظ نظری و کاربرد آن است. فقط فصل آخر (223 صفحه) به احکام نجوم خالص اختصاص دارد، اما آن هم کامل و مبسوط است.

قرة الزیجات. این کتاب نمونه ای است از کرنه ( Karana)ی هندی، یعنی کتاب مرجعی که استفاده کننده با کمک آن می توانست همه مسایل نجومی زمان خود را حل کند، و در آن تأکید بیشتر به محاسبات عملی است تا مباحث نظری، و بدین دلیل شبیه زیج های اسلامی است. مباحث این کتاب شامل قواعد تقویم نگاری؛ طول روز، تعیین «خداوندگاران» احکامی سال و ماه روز و ساعت؛ مکان متوسط و مکان واقعی خورشید و ماه و سیارات، ساعت روز؛ عرض جغرافیایی محل؛ خسوف و کسوف؛ و شرایط روءیت برای ماه و سیارات است. بیرونی مسایل حل شده ای، بخصوص در مورد تبدیل تقویم شکه ( saka) هندی به تقویم هجری و یزدگردی و یونانی که «تاریخ اسکندر» خوانده می شود بر کتاب فزوده، اما می گوید که تغییری جز این در آن نداده است. رویهم رفته، روش های این کتاب همان روش های متعارف نجوم هندی قرون وسطا است اما پارامترهای آن با هیچ یک از اسناد موجود سانسکریت مطابقت ندارند. مثلا در مورد تابع جیب (سینوس) شعاع دایره را 200 دقیقه ونمو قوس، یا کردجه، را ده درجه گرفته اند.

قانون (القانون مسعودی). این کتاب، که در میان آثار نجومی بازمانده بیرونی از همه جامع تر است، جداول عددی بسیاری را که منجمان و احکامیان قرون وسطا برای حل مسایل متعارف خود لازم داشته اند به تفصیل شامل است، اما در آن بیش از زیج های معمولی به گزارش های رصدی و روش به دست آوردن روابط توجه شده است. کتاب به یازده مقاله و هر مقاله به ابواب، و فصولی تقسیم شده است.

ممرها (تمهید المستقر لتحقیق معنی الممر). این کتاب به توصیف پدیده های احکامی مختلفی که لفظ ممر (گذر یا عبور) بر آنها اطلاق می شد اختصاص دارد. وقتی می گوییم سیاره ای از سیاره دیگر عبور می کند، منظور این است که از لحاظ طول سماوی یا عرض سماوی یا فاصله نسبی تا زمین از آن می گذرد. ظاهراً این مفهوم را احکامیانی پرورده اند که از نظریه های احکامی غیر بطلمیوسی استفاده می کرده اند، و آثاری که بیان این که نظریه ها را شامل بوده، اکنون از بین رفته است. بنابراین، ارزش اصلی این کتاب در استفاده ای است که از آن برای بازسازی این نظریه های از میان رفته هندی و ساسانی و صدراسلام می توان کرد.

الجماهیر (الجماهر فی معرقة الجواهر). این کتاب به دو بخش تقسیم شده است. بخش اول درباره احجار کریمه و نیمه قیمتی است و بخش دوم درباره فلزات. بیرونی در اینجا مطالبی را از منابع یونانی م آب، رومی و سریانی، هندی و اسلامی با هم جمع کرده و با ذکر مشاهدات خود تکمیل نموده است. کتاب، گذشته از بیان خواص فیزیکی مواد گوناگون، بحث های گسترده ای را درباره ریشه اصلاحات این فن در زبان ها و لهجه های مختلف، و نیز شواهد فراوانی را از شعر عربی، شامل است. معدن اصلی و جاهایی که جواهر را از آنجا می آوردند ذکر شده وزن قدس سره مخصوص[فلزات نسبت به طلا بیان گردیده، و ارزش مروارید و زمرد برحسب اندازه آنها در جداولی درج شده است.

صیدله (کتاب الصیدلة فی الطب). این کتاب با مقدمه ای در پنج فصل آغاز می شود. فصل اول درباره ریشه لغت صیدلانی قدس سره داروفروش[در زبان عربی است. فصل دوم اصلاحات مختلف مربوط به انواع داروها را به دست می دهد. فصل بعد درباره نظریه عمومی داروها است. در فصل چهارم و پنجم بیرونی می گوید که عربی را بر فارسی به عنوان زبان علم، ترجیح می دهد و فرهنگهای چندزبانه ای را که در اختیار داشته نام می برد. بدنه اصلی کتاب فهرست الفبایی داروها است که تقریباً شامل 720 عنوان است. معمولا در مورد هر دارو، نام آن به عربی، یونانی، فارسی و یک زبان هندی، و گاهی هم به زبان ها و لهجه های کم وبیش آشنایی چون عبری، خوارزمی، طخاوی و زابلی می آید. در پی آن، ناهای مختلف دارو به عربی و مترادفات آن بیان می شود و به عنوان شاهد، اشعار بسیاری از شاعران عرب نقل می گردد. بیرونی هرچند مدعی خبرگی در فن داروشناسی نیست، اما هر ماده ای را وصف می کند، محل یا محل های پیدایش و پرورش آن را بیان می دارد و خواص درمانی آن را به دست می دهد. منابع خود را هم به تفصیل و با دید انتقادی نام می برد.

اندیشه فلسفی

از بررسی کتب و رسایل بیرونی چنین به نظر می رسد که ابوریحان بیرونی از لحاظ اندیشه فلسفی، فیلسوفی ناشناخته است؛ ناشناخته بدین علت که سیطره سنت فلسفی کندی، فارابی، و ابن سینا از یکطرف و سنت فلسفی شیخ اشراق و نیز عرفان از طرف دیگر، مجالی به تجلی آن نداد. گواه بر این امر نیز، جمله «ولم یکن الخوص فی بحار المعقولات من شأنه و کل مسیر لما خلق» است که بیهقی[16] و شهرزوری[17] با اظهار آن، ابوریحان را از جرگه فلاسفه بیرون می برند. و او را ساخته و پرداخته برای توغل در معقولات نمی دانند؛ معقولاتی که محتوای سنت متداول و معمول اسلامی است. تا هنگامی هم که ما با ملاکات رایج در این سنت به تفحص در آثار او بپردازیم، نمی توانیم بدون اشکال او را در زمره پیروان این یا آن مکتب درآوریم، بلکه اگر از منظر فلسفه های اصیل یونانی- و با توجه به افکار بعد از قرون وسطای عالم غرب- به آراء و اظهارنظرهای متفرق در آثار بیرونی بنگریم می بینیم که اساساً امتیاز بیرونی در این است که پیرو فیلسوف و فلسفه ویژه ای نیست. بیرونی خود صاحب اندیشه خاصی است؛ اندیشه ای که مولود تسلط وی به فلسفه یونان، و نتیجه احاطه او به افکار و عقاید هندویان و سایر ملل و ثمره آشنایی او با ادیان و مذاهب مختلف، و زاییده تخصص و صاحبنظری او در علوم جزمی و مبتنی بر ایمان او به قرآن است. بیرونی دو موضوع اصلی فلسفه، یعنی جهان و انسان را با علم و عمل مطرح کرده و آنها را در تحت اساسی ترین سوءال های فلسفه: «از کجا؟» و «به کجا» مورد اندیشه قرار داده و درباره آنها - و او به طور پراکنده- اظهارنظر کرده است. آنچه برای ما در اینجا مطرح است خود این آراء نیست، بلکه چگونگی اندیشه فلسفی اوست. اساسی ترین پایه اصلی آن را یک «ملاک کلی نظری» تشکیل می دهد؛ ملاک کلیی که به نوبه خود مبنای یک اصل مسلم فلسفی، اساس یک سلوک علمی خاص، و بنیاد روش تحقیقی ویژه ای می گردد. منظور از ملاک کلی اندیشه بیرونی، اصل تکامل تدریجی خاص است که در کتب و رسائل او، از «آثارالباقیه» گرفته تا «الجماهر فی معرفة الجواهر» و «الصیدنه» که از نوشته های دوران جوانی و از آثار سنوات آخر زندگی اوست، به کار رفته است. بیرونی نظریه تکامل تدریجی، را در هرکجا که موردی برای آن یافته به کار برده است؛ در این جمله که «واندر یک، همه عددهاست همین در شگفتن امر نهفته» را بیان می کند که اصل کلی فکر اوست و بر طبق اصل فکری نیز تسبیج و سجودی را که قرآن به موجودات غیرذیحساب نسبت می دهد به تکامل آنها، یعنی به وصول هر یک از آنها به کمال ویژه خود تفسیر می نماید.[18] آنچه در مجموع عقید وی به تکامل تدریجی اهمیت قابل توجهی دارد، عامل تکامل است.

در امور طبیعی عامل تکامل طبیعت، و در امور انسانی عامل تکامل عقل است، با حفظ این که هر دو عامل، بنوبه خود خالق مدبری داشته که در آنها، آنچه اصل کمال آنها اقتضا می کند نهفته است.[19] این خود یکی از بزرگترین قدم های علمی است که یک دانشمند مسلمان معتقد به خدا می تواند برداشته باشد که به هر یک از دین و علم استقلال مجزا و در عین حال خصلت همکاری به بخشد. در هر حال از این طرز اندیشه فلسفی بیرونی در درجه اول اصول و مبانی ذیل منشعب می گردد.

1- اصل مسلم فلسفی 2- سلوک علمی 3- روش تحقیقی

1- اصابت عقل و سمع بصر برای وی، اصل مسلم علمی است[20] چون عقل، عامل اصلی تکامل انسانی فرداً و جمعاً می باشد؛ باید از خطا مصون بماند؛ مشروط بر این که طبق موازین صحیح به کار بسته شود.

2- مماشات و مدارا با تمام عقاید و افکار مخالف و موافق، سلوک علمی اوست؛ زیرا تمام عقاید و آراء در ظرف زمان و مکان خود و در رهگذر تکامل قابل ستایش و احترامند.[21]

3- پایه روش تحقیقی او را «آزمایش عقاید و افکار» تشکیل می دهد که این نیز به نوبه خود براساس شک علمی یعنی بر دو اصل مبتنی است: الف- تا دلیلی بر بطلان امر موجود نباشد امکان آن را نمی توان انکار کرد.

ب- تا افکار و آراء دیگران هرچه و از هرکه دلایل علمی و یقینی همراه نداشته باشند، قابل قبول نیستند.[22]

طبق همین اصول و مبانی، از طرفی قرآن را بهترین کتاب آسمانی می داند، چون قرآن سخنی که مخالف علم باشد نگفته. و از طرف دیگر به قرآن خرده می گیرد که چرا «کوکب دری» گفته، در صورتی که طبق اصول علمی جواهرشناسی «درکوکبی»» می بایستی می گفت، ولی در عین حال با ظرافت ادبی به این سوءال پاسخ می دهد، که چون قرآن به لسان قوم عرب سخن گفته، چنین تعبیر نموده است.[23]

نیز طبق اصول و مبانی نامبرده، روش تأویل را در چه مورد آراء فلاسفه، مثل افلاطون و چه در مورد آیات قرآن، ناصحیح و غیرعلمی می داند. اقوال صوفیه را به نامفهومی مذمت می کند و به اهل تأویل نفرین می نماید و می گوید «والله یجمع بین موسی و لحن هولاء المعللین»[24] خدا بین تیغ و ریش این جماعت را جمع کند (یعنی خدا آنان را بی آبرو کند) که بلای جام علم و معرفت شده اند. گویی که بیرونی با تمام تعلیماتش در عصر ما نشسته و به هموطنان خود درس علم و زندگی می دهد.

از خلال آثار بیرونی چنین برمی آید که او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روشی که به وسیله کندی و فارابی تحکیم شده نیست.[25] باید افزود که او در زمینه فلسفی طی مکاتبه ای با بوعلی سینا، ده ایراد را بر مکتب ارسطو وارد می داند.[26] گفته می شود این مکاتبه با پاسخی که از سوی بوعلی در پی داشته و در آن به زکریا (که مورد احترام ابوریحان بوده) بی احترامی شده چندان تداوم نیافته است. همچنین میان روش تحقیق بوعلی و ابوریحان تفاوت بوده است. یکی از محققان معاصر در این باره می گوید «درحالی که ابوعلی می گفت هرچه را شنیدی در محل امکان بگذار و آن را ممکن بشمار تا خلافش با دلیل و برهان قطعی بر تو معلوم شود، ابوریجان برخلاف او اظهار می داشت؛ هرچه را شنیدی در بوته انکار بگذار تا خلافش با دلیل و برهان قطعی برتو ثابت گردد.[27] اگر چه اثری مستقل در زمینه فلسفه به معنای اخص آن از ابوریحان در دسترس نیست باید گفت مکتب فلسفی او هرچه بوده با ابوعلی سینا متفاوت بوده است.[28] ابوریحان تحت تأثیر روش تجربی زکریای رازی بوده است و اگرچه گرایش زکریا به مکتب مانوی موردپسند او نبوده، اما او علاقمندی خود را به زکریا حفظ کرده و در محتوای عقاید او بسیار تحقیق کرده است.

پی نوشت ها

[1] رساله ای که البیرونی در بیان موءلفات محمدبن زکریای رازی در 427 ق به عمر 65 سالگی خود نوشت و در آن تألیفات خود را تا همین سال شرح داد. ابواسحاق ابراهیم بن محمد تبریزی مشهور به غضنفر تبریزی (همان شخصیت معاصر مولانا جلال الدین بلخی) است که در سنه 615 ق و 1279 م در قونیه نسخه خطی کتاب الصیدنه البیرونی را در 134 ورق نوشت و در آن معلومات دقیقی درباره ولادت و وفات البیرونی را فراهم آورد. وی می نویسد: «امام فاضل ابوالفضل سرخسی؛ موءلف کتاب جوامع التعالیم که از ملازمان نزدیک و شاگردان البیرونی بود، برحاشیه یکی از کتاب های امام رییس (مراد البیرونی است) نوشته بود. شیخ عالم رحمة الله بعد از ثلث اول شب جمعه 2 رجب سنه 440 ق وفات یافت. خدا تربت او را روشن گرداناد و هم وی می گوید در جای دیگر به خط دیگری دیدم که عمر حکیم ابوریحان بیرونی بردالله مضعجه 77 سال و 7 ماه قمری بود. بنابراین روایت هم سال وفاتش 440 ق باشد، زیرا سال ولادت او 362 + 77 سال و 7 ماه = جمله 439 سال و هفت ماه است که امتداد 440 ق است.

[2] همان

[3] اگر چه نسبت ابوریحان را به قرار افسانه کتاب الانساب سمعانی منسوب به بیرون یعنی خارج شهر دانسته اند، ولی یاقوت این را یک زعم (گمان) می داند (معجم الادباد 17/180) و پیدایش 565 ق) در تتمه صوان الحکمه گوید: «و بیرون التی هی منشاه و مولده بلدة طیبه فیها غرائب. ص 63) و از این صراحت برمی آید که بیرون شهری بود و هر خارج شهر را بیرون و منسوب آن را بیرونی و غریب نگفتندی درحقیقت بیرون و درون دو ناصیت یا قلعتی سود بین مروونا در شمال خراسان که تا عصر صفویان و حتی نادرشاه افشار به همین نام ها شهرت داشته اند، مثلا درون در عالم آرای عباسی اسکندر بیگ بارها مذکور است و بیرون هم در مقابل آن قلعتی بود (ذیل عالم آرا، خطی ص 2). همچنین در عباسنامه عهد طاهر قزوینی (حدود 1073 ق) در (صص 210/203، 319) و نیز در نامه عالم آرای محمد کاظم مروی (ج 2 صص 137، 141 و ج 3 صص 6- 248) بارها ذکر قلعه درون در همین ناصیت شمال خراسان بین ناو مرو و ابیورد آمده است پس اگر شهری و ناصیتی به نام بیرون از همان عصر ابوریحان تا حدود 1100 ق موجود و معلوم باشد، نسبت آن را به زعم و گمان به خارج البلد یا غریب و غیره کردن نشاید. درحالی که خود البیرونی در این باره تصریحی ندارد و مورخان معاصر از این گونه تعلیل انتساب او خاموشند.

[4] خوارزمشاه آن زمان ابوالعباس مأمون نام داشت و فرزند همان کسی بود که این عنوان را از قدس سره خاندان عراق[به قد گرفت مأمون و برادرش، که جانشین او شده هر دو خواهران سلطان محمود غزنوی را که قدرت و قساوتش هر دم فزونی می گرفت به زنی گرفته بودند.

[5] یمین الدوله لقبی بود که خلیفه به محمود بخشیده بود و بی شک این حلقه دستگاه عظیمی بوده که مطابق مرسوم به نام حکمران حامی دانشمند نامیده شده است.

[6] سیدحسین نصر، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، ص 180.

[7] همان، ص 258.

[8] همان، ص 185.

[9] تک منبعی بودن دنیای قدیم در تقابل با چندگانه بودن منابع معرفت در دوران جدید است. اقبال لاهوری؛ متفکر برجسته پاکستان نیز که طبیعت و تاریخ و تجربه درونی را به منبع معرفت انسان مسلمان می داند، خود یادآور شده است که مشروعیت این منابع منبعث از قرآن (وحی) است. (بنگرید به کتاب مهم او تحت عنوان احیاء فکر دینی در اسلام) ترجمه احمد آرام، صص 111 و 146 و 147 و...) بدین ترتیب شاید بتوان گفت و نزد گذشتگان دین منبع معرفی غالب بوده است. این نکته یکبار دیگر ما را به موضوع اشاره شده در متن رهنمون می شود که استقلال علم در جهان نگری دین سالار خدشه دار می شود.

[10] سیدحسین نصر، پیشین، ص 198.

[11] همان، ص 197.

[12] عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، امیرکبیر، تهران، 1348 ش. ص 75.

[13] کوریانکی، مجتبایی، همایی و دیگران، مجموعه سخنرانی های فارسی (یادنامه بیرونی) تهران، 1353، ص 58.

[14] ابوریحان بیرونی، تحقیق، ص 25.

[15] همان.

[16] ظهیرالدین ابوالحسن بن ابی القاسم، البیهقی: تتمه صوان الحکمة (نسخه خطی، مقاله مربوط به بیرونی).

[17] شمس الدین محمدبن محمود الشهر زوری؛ نزهة الارواج... فی تواریخ الحکماء (نسخه خطی، مقاله مربوط به بیرونی).

[18] افراد المقال فی امرالضلال، حیدرآباد، 1367 هجری، ص 5.

[19] الجماهر، صفحات 3 به بعد.

[20] مرجع سابق، صص 4 و 5.

[21] رجوع شود به مقدمه کتاب «فی تحقیق ماللهند» حیدرآباد، 1377 هجری و مقدمه الاثار الباقیه، لایپزیک، 1925.

[22] همان

[23] فی تحقیق ماللهند، ص 219 به بعد.

[24] افراد المقال فی امرالضلال، ص 40.

[25] ذبیح الله صفا، احوال و آثار بیرونی، ص 163.

[26] ابوریحان و بوعلی با یکدیگر ملاقات نیز داشته اند. دیدار آن دو در خوارزم و در ایامی که هر دو با جمعی دیگر از علمای برجسته مانند ابوسهیل و ابوالحسن خمار و ابونصر عمران در دربار خوارزمشاه می زیسته اند، رخ داده است. ابوریحان درپاره ای از موءلفات خود از جمله آثار الباقیه و قانون مسعودی و تحدید نهایات الاماکن، از ابوعلی سینا نام برده و مناظر کتبی آنها در هجده مسأله فلسفی هم به صورت رساله منفرد و با عنوان (المسئله و الاجوبه) درآمده که به چاپ رسیده است (همان، 1353 ش، ص 82).

[27] پیشین (یادنامه بیرونی)، ص 84.

[28] پرویز اذکایی، ابوریحان بیرونی، ص 121.

"ابوریحان بیرونی و آثار او" https://hawzah.net/fa/Article/View/98752/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%D8%B1%D9%88%D9%86%DB%8C-%D9%88-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D9%88
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📍ابوریحان بیرونی؛ دانشمندی برای تمام اعصار

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜مشاهیرتاریخی و فرهنگی

📍ابوریحان بیرونی؛ دانشمندی برای تمام اعصار

پنج‌شنبه 31 تیر 1400 - 10:02

زهرا آذرنیوش

ابوریحان بیرونی نابغه و دانشمند بزرگ تمامی تاریخ است و علم او در دوران معاصر نیز تازگی دارد.

ابوریحان بیرونی دانشمند به نام ایرانی است که در دروه سامانی و غزنوی می‌زیست. او جزو اولین کسانی است که برای یافتن وزن مخصوص اجسام، وقت زیادی گذاشت. ابوریحان در زمینه فلسفه، ریاضیات، تقویم، جغرافیا، تاریخ و دیگر علوم عصر خود، سرآمد دانشمندان و اندیشمندان عصر بود. شاید بی‌راه نباشد اگر ابوریحان بیرونی را بزرگ‌ترین دانشمند تمامی اعصار بدانند؛ چراکه هرچه زمان می‌گذرد، هرروز جنبه‌ای از شخصیت علمی وی نمودار می‌شود که در زمان‌های پیش، مغفول بوده است.

آنچه باید درباره ابوریحان بیرونی بدانید:

فهرست مطالب

  • آنچه باید درباره ابوریحان بیرونی بدانید:

  • زندگی‌نامه ابوریحان بیرونی

  • علت مرگ ابوریحان بیرونی

  • سخنان ابوریحان بیرونی

  • مقبره ابوریحان بیرونی

  • اختراعات ابوریحان بیرونی

  • ابوریحان بیرونی و ابن سینا

  • کتاب‌ها و تالیفات ابوریحان بیرونی

  • مهم‌ترین آثار ابوریحان بیرونی عبارت‌اند از:

📜زندگی‌نامه ابوریحان بیرونی

ابوریحان بیرونی در سوم ذی‌حجه سال ۳۶۲ قمری در اطراف کاث در خوارزم متولد شد. بیرونی در اشعارش اذعان می‌کند که از خانواده خود اطلاعی ندارد. مورخان از این سخن او چنین استنباط کرده‌اند که ابوریحان بیرونی از خانواده‌ای اشرافی و متمول نبوده است. او ۲۵ سال ابتدای زندگی خود را در شهر کاث گذراند و در آنجا به آموختن علوم فقه و الهیات، ریاضیات و نجوم مشغول شد. ابوریحان در این مدت از محضر دانشمندی چون بونصر عراقی بهره‌مند شد. وی در دوران جوانی با ابن‌سینا که در آن زمان نوجوان بود، مکاتبه داشته است. برخی از این مکاتبات که مربوط به فلسفه بوده، هنوز باقی مانده است. بیرونی طرفدار سلسله آل‌فریغ در خوارزم بود و با آنان نسبت دور خانوادگی داشت.

ابوریحان بیرونی کیست؟

منبع عکس: ناشناس

ابوریحان بیرونی از حمایت امیران سامانی و امیران آل زیاد برخوردار بود

با سقوط سلسله آل فریغون، زادگاهش را به مقصد بخارا ترک کرد و به نزد امرای آل سامان رفت. گفته شده ابوریحان بیرونی در رفتن به بخارا به‌قدری عجله کرد که نتوانست تحقیقاتش را با خود همراه ببرد. ابوریحان در بخارا به دیدار امیر منصور سامانی رفت و امیر از او حمایت کرد.

ابوریحان زمانی که از امنیت حمایت آل سامان برخوردار شد، به‌راحتی سفرهای خود را در پیش گرفت. او به گرگان رفت و با امیر قابوس بن وشمگیر دیدار کرد و مدتی را در دربار وی ماند. ابوریحان بیرونی اولین کتاب خود یعنی کتاب «آثارالباقیه عن‌القرون الخالیه» را در گرگان نوشت و آن را به امیر قابوس بن وشمگیر تقدیم کرد. پس از آن به ری رفت، در این زمان به فقر دچار شده بود؛ اما امرای آل بویه به او توجهی نکردند. مدتی در ری ماند و توانست دوستانی در این شهر پیدا کند و از طریق آن‌ها اوضاع مالی خود را بهبود دهد. او با دو ریاضی‌دان به نام کوشیار گیلانی و ابومحمود خجندی آشنا شد که منجم نیز بودند. خجندی دستگاهی برای رصد ستارگان ساخته بود و بیرونی رساله‌ای در توضیح این دستگاه نوشت.

ابوریحان بیرونی در پایان عمر

منبع عکس: بهارایران

ابوریحان بیرونی بعد از ری، به دربار آل باوند رفت و در آنجا کتاب « مقالید علم الهیئه ما یحدث فی سطح بسیط الکره » را تالیف کرد و سپس دوباره به گرگان بازگشت. ابوریحان بیرونی در مدتی که در گرگان بود، تلاش کرد قطر زمین را اندازه‌گیری کند. این مسئله برای ابوریحان اهمیت زیادی داشت؛ اما قابوس او را حمایت نکرد و سبب دلسردی ابوریحان شد و نتوانست کار را تمام کند. ابوریحان تلاش کرد تا امیر دیگری را با خود همراه کند تا بتواند کار را تمام کند؛ اما توفیق نیافت، پس تصمیم گرفت به زادگاهش به دربار آل مامون برود و با آن‌ها صلح کند.

ابوریحان بیرونی پیش از رفتن به خوارزم و درگاه آل مامون، در گرگان دو خسوف را رصد کرده بود. رفتن ابوریحان به خوارزم مصادف با روی کار آمدن ابوالعباس مامون بود. در دوره او ابوریحان بیرونی ارج و قرب زیادی در دربار آل مامون پیدا کرد. ابوریحان هفت سال مشاور ابوالعباس مامون بود و آن‌قدر معتمد او شده بود که امیر وی را به سفرهای سیاسی می‌فرستاد. ابوریحان بیرونی علاقه‌ای به فعالیت‌های سیاسی نداشت؛ چون او را از کارهای علمی باز می‌داشت و سفرهای او سبب حسادت بسیاری از مردان سیاست می‌شد.

ابوریحان بیرونی از حمایت درباریان برای توسعه دادن تحقیقات خود بهره می‌برد

ابوریحان بیرونی در حدود سال‌ ۴۰۷ هجری قمری به کار رصد مشغول شد. او رصدهای خود را در کاخ مامون بن مامون در دربار خوارزم انجام می‌داد. ابوریحان در این زمان با حمایت‌های امیر، دستگاه رصدی ساخته و نام آن را «حلقه شاهیه» نهاده بود. این آخرین رصد او در خوارزم بود؛ چون امیر در این سال به دست سربازانش کشته شد و محمود غزنوی در حمله‌ای خوارزم را به تصرف خود درآورد.

در چهار مقاله نظامی سمرقندی ذکر شده که محمود غزنوی از دربار خوارزم خواست که دانشمندان را به دربار غزنه بفرستد. ابن‌سینا و جرجانی، دانشمندان هم‌عصر ابوریحان، به گرگان رفتند تا در خوارزم با سلطان محمود روبه‌رو نشوند؛ اما ابوریحان بیرونی راه غزنه را در پیش گرفت. برخی منابع تاریخی نیز بر این عقیده‌اند که ابوریحان بیرونی بعد از فتح خوارزم توسط غزنویان، به‌عنوان اسیر به غزنه برده شد.

⬛علت مرگ ابوریحان بیرونی

ابوریحان بیرونی باقی عمر خود را در دربار غزنه زیست؛ اما نتوانست با سلطان محمود ارتباط نزدیکی برقرار کند. وی در غزنه اوضاع خوبی نداشت و در آثارش که در این زمان نوشته، گلایه‌ها کرده و از خداوند خواسته که خیلی زود وی را از آزمون الهی رهایی دهد. ابوریحان بیرونی در مقدمه کتاب «تحدید نهایات الاماکن» به اسارت خود در دربار غزنوی اشاره کرده است. وی در غزنه به کار رصد مشغول بود و در لشکرکشی سلطان محمود به هند، او نیز به‌همراه لشکر غزنوی، راهی هند شد.

زندگینامه ابوریحان بیرونی

منبع عکس: ناشناس

علت مرگ ابوریحان بیرونی در منابع تاریخی نیامده، به نظر می‌رسد کهولت سن علت مرگ وی بوده است

ابوریحان بیرونی در سفرهایی که به هند داشت، به فرهنگ این کشور علاقه‌مند شد. وی در کتاب آثارالباقیه اشاراتی به برخی از این موارد کرده است. ابوریحان با وجود اینکه بیشتر از ۵۰ سال سن داشت، سانسکریت و علوم هندی را در هند آموخت. یادگیری سانسکریت سبب شد که او آثار هندوان را به‌طور مستقیم مطالعه کند. ابوریحان در زمان حضور در غزنه چندین سفر به هند داشت و بعد از آن، پس از هفت سال تحقیق، کتاب «تهدید النهایات الاماکن» را به پایان رساند. در این کتاب نوشته است که چگونه در هند با استفاده از اسطرلاب به‌اندازه‌گیری قطر زمین پرداخته است.

ابوریحان در دوره شاهی سلطان محمود، مسعود، مودود و حتی عبدالرشید زیست و همان جا درگذشت. علت درگذشت ابوریحان بیرونی در منابع تاریخی مشخص نشده است، به نظر می‌رسد کهولت سن، علت اصلی مرگ وی بوده است؛ چون سن بالای او سبب نابینایی وی در پایان عمر شده بود و توانایی نوشتن نداشت. ابوریحان در پایان عمر برای نوشتن از دستیار استفاده می‌کرد. ابوریحان بیرونی در هنگام مرگ بیشتر از ۸۰ سال عمر داشت.

📜سخنان ابوریحان بیرونی

سخنان ابوریحان بیرونی بیشتر سویه علمی و فلسفی دارند. او در علم از هر دری سخن گفته است. برای اطلاع از سخنان ابوریحان بیرونی باید به سراغ آثار وی بروید و آن‌ها را مطالعه کنید. ابوریحان شخصیتی امیدوار داشت و روی علم، هیچ تعصبی از خود نشان نمی‌داد؛ از این‌رو، سخنان اخلاقی وی حول امید می‌گشت. امید بالای او بود که سبب می‌شد در ۵۰ سالگی سانسکریت بیاموزد. او شاگردانش را به دوری از تعصب فرامی‌خواند و در سخنانش، تعصب را مایه جهل می‌دانست. بدون شک برخی سخنان و نظریات ابوریحان که در رد تعصب بودند، از بین رفته‌اند؛ چون با فرهنگ جوامع آن روز هم‌خوانی نداشته‌اند.

مجسمه ابوریحان در پارک لاله تهران، منبع عکس: گوگل مپ، عکاس:  Nima F. Haqiqi

مجسمه ابوریحان بیرونی در پارک لاله تهران، منبع عکس: گوگل مپ، عکاس: Nima F. Haqiqi

ابوریحان علاوه بر سخنان علمی و فلسفی، یک ادیب، شاعر هم بود. او در زمانه خود، داستان یونانی شادبهر و عین‌الحیات را به عربی درآورد. این داستان که به‌ نظم بیان شده بود از بین رفته و تنها دو بیت از آن باقی مانده است. از دیگر منظومه‌های ابوریحان، می‌توان به داستان «خنگ بت و سرخ بت» اشاره کرد که ابوریحان بیرونی آن را با نام «حدیث صنمی بامیان» آورده است. این آثار تا قرن ششم نیز وجود داشتند؛ اما به‌قول مورخان، بعد از این زمان گویا از بین رفته‌اند.

📜 برخی داستان‌ها و سخنان ابوریحان بیرونی به‌دلیل عدم تجانس با فرهنگ عامه مردم، از بین رفته است

دلیل از بین رفتن سخنان منظوم ابوریحان بیرونی، متجانس نبودن آن‌ها با فرهنگ عامه مردم بوده است؛ چون موضوع داستان‌های او، بازمانده فرهنگ بودایی بلخ بود و شادبهر نیز اصالت یونانی داشت و با فرهنگ ایرانی هم‌خوانی نداشتند. یحتمل مردم علاقه‌ای به حفظ و بیان کردن آن‌ها نداشته‌اند و همین موضوع سبب شده که کنار گذاشته و به مرور از ذهن‌ها پاک شوند. غیبت سخنان ادبی ابوریحان سبب شده است که چهره ادبی وی کم‌رنگ شده و به‌عنوان یک ادیب از او یاد نشود.

⚪مقبره ابوریحان بیرونی

ابوریحان بیرونی در آذرماه سال ۴۲۷ هجری خورشیدی در شهر غزنه وفات یافت. علت مرگ او مشخص نیست و به احتمال زیاد به‌دلیل کهولت سن بوده است. منابع تاریخی سن ابوریحان در زمان مرگ را متفاوت ذکر کرده‌اند؛ اما ابوریحان خود در مقدمه کتاب الصیدنه نوشته است که چون سن او از ۸۰ گذشته و شنوایی و بینایی‌اش مشکل پیدا کرده، در نوشتن کتاب‌ها از دستیار بهره می‌برد.

مقبره ابوریحان بیرونی در شهر غزنه افغانستان است

بنابراین سن وی در هنگام مرگ از ۸۰ سال بیشتر بوده است. منابع تاریخی بر این عقیده‌اند که وی در شهر غزنه دیده از جهان بست.

قبر ابوریحان بیرونی

منبع عکس: ناشناس

مقبره ابوریحان بیرونی را در شهر غزنه دانسته‌اند. در سال‌های اخیر مقبره جدیدی برای وی در نظر گرفته شده است. طرح مقبره ابوریحان بیرونی یک ترکیب از معماری عصر غزنوی با شاخصه‌هایی از طرح‌های اسلامی است که به‌صورت یک ستاره هشت‌ضلعی طراحی شده است. در این طرح از برخی شاخصه‌های ممعاری منار بهرام شاه و سلطان مسعود غزنوی الهام گرفته‌اند. در طراحی این مقبره تلاش شده تا از آثار ابوریحان بیرونی استفاده شود؛ از این‌رو، سعی شده تا شکل منظومه شمسی در سقف بنا به کار رود. این مقبره در شهر غزنه هنوز به‌طور کامل ساخته نشده است.

📍 اختراعات ابوریحان بیرونی

ابوریحان بیرونی از دانشمندانی است که ابعاد شخصیت علمی متنوعی داشت. او از نظر علمی به بیشتر علوم زمانه خود احاطه داشت و کاربرد عنوان «حکیم» برای او صادق است. ابوریحان بیرونی جزو اولین کسانی بود به‌دنبال یافتن وزن اجسام بود. محاسبه دقیق وزن اجسام توسط او اختراع شد. این محاسبه در مقایسه با وزن‌هایی که دانشمندان اخیر در عصر حاضر، با داشتن امکانات و تجهیزات محاسبه، به آن رسیدند تفاوت بسیار اندکی داشت.

نوشته های مرتبط با ابوریحان بیرونی، منبع عکس: iranpress.com

منبع عکس: iranpress.com

ابوریحان بیرونی در طول عمر خود، سفرهای زیادی به شهرهای مختلف کرد. از مهم‌ترین اختراعات ابوریحان بیرونی در این سفرها، اندازه‌گیری طول و عرض جغرافیایی مکان‌های مختلف و مشخص کردن موقعیت آن‌ها روی کره جغرافیایی بود. ابوریحان بیرونی در این راه، وقت زیادی صرف کرد تا اینکه پس از مدت‌ها توانست موقعیت تمامی شهرها را روی نقشه جغرافیایی مشخص و تعیین کند. تعیین جزر و مد را نیز اولین بار ابوریحان مطرح کرد. در واقع این کار ابوریحان بیرونی نوعی کارتوگرافی بود و وی را می‌توان واضع این گرایش از علم جغرافیا دانست. در ابتدا اهمیت کارهای ابوریحان بیرونی برای بسیاری از محققان مشخص نبود. بعد از قرن ۱۸ میلادی با بالا گرفتن اهمیت علم، معلوم شد که ابوریحان اختراعات زیادی داشته و خدمات علمی بسیار مهمی به جامعه بشری داشته است. ابوریحان بیرونی کسی بود که دقیق‌ترین رقم طول محیط زمین را حساب کرد. او همچنین مخترع نظریه حرکت زمین به دور خود بود.

ترازوهای ابوریحان، از دقیق‌ترین ترازوهایی است که تاکنون اختراع شده است. قاعده قبله‌یابی، ساخت محراب و ایجاد کره جغرافیایی از دیگر اختراعات ابوریحان بیرونی است.

«جلال‌الدین همایی» بر این عقیده است که از صدر اسلام تاکنون، هیچ دانشمند و نابغه‌ای در دنیا، از لحاظ علمی به پای ابوریحان بیرونی نرسیده است.

📍ابوریحان بیرونی و ابن سینا

ابوریحان بیرونی نابغه عصر خود بود و به روایت برخی فیلسوفان و محققان، از ابوعلی سینا که هم‌عصر او بود، اطلاعات و استعداد بیشتری در امر فلسفه داشته است. از ابوریحان آثار زیادی برجای مانده که به احتمال بسیار به‌دلیل طول عمر او بوده است. ابن سینا فیلسوف، ریاضی‌دان، منجم و ستاره‌شناس، با ابوریحان بیرونی هم‌عصر بوده است. این دو هم‌دیگر را می‌شناختند؛ اما تفاوت‌های زیادی با یکدیگر داشتند. بیرونی شخصیتی نقاد و پرتکاپو داشت و بیشتر به‌دنبال کشف بود؛ ازاین‌رو به علوم جدید نزدیک می‌شد؛ اما ابن‌سینا چنین نبود و بیشتر سعی داشت علوم پیش از خود را ترکیب و تکمیل کند.

📜ابوریحان بیرونی ۱۸ مسئله طرح کرد و ابن سینا به آن‌ها پاسخ داد

ابوریحان بیرونی روی علم تعصب نداشت و از افکار و کشف‌های جدید استقبال می‌کرد. کنجکاوی و شهامتی که در روبه‌رویی با علوم داشت سبب می‌شد که بیشتر به‌سمت جلو برود. نمی‌توان گفت ابن‌سینا جایگاه علمی پایین‌تری نسبت به بیرونی دارد؛ اما بوعلی بیشتر متمایل به این بود که مفاهیم را ترکیب کند و بیشتر بینشی دایره‌المعارفی داشت.

به گفته نظامی عروضی در چهارمقاله، این دو دانشمند با هم مراوداتی داشتند و در جلسات خود بحث‌های علمی را مطرح کرده‌اند که ابوریحان بیرونی در کتاب آثارالباقیه به آن‌ها اشاره کرده است. موضوع بحث آن‌ها ۱۸ مسئله بوده که سوالات آن‌ها از جانب ابوریحان طرح شده و ابوعلی سینا به آن‌ها پاسخ داده است. سوالات در موضوع طبیعی، ریاضی و فلسفه بیان شده است. ابوریحان پاسخ ابن سینا به سوالات را نپذیرفته و بین آن‌ها بحث‌وجدل رخ داده است؛ اما ابن سینا حاضر به پاسخ به ایرادات ابوریحان نبود. سرانجام پاسخ نقدهای ابوریحان بیرونی را، ابوعبدلله معصومی، شاگرد ابن‌سینا، از طرف استاد، به عهده گرفته است.

📚کتاب‌ها و تالیفات ابوریحان بیرونی

آثار و کتاب‌های برجای مانده از ابوریحان بیرونی نشان می‌دهد که او از دانشمندان سرآمد عصر خود بوده است. ابوریحان، شخصیت علمی چند بعدی داشت و موضوع آثار او، این جنبه‌ای از شخصیت وی را هویدا می‌کند. ابوریحان بیرونی مباحث بسیاری را مطرح و نظریات جدیدی را بیان کرده که پیش از وی کسی به آن‌ها نپرداخته است.

ابوریحان بیرونی آثار زیادی در علم ریاضیات، نجوم، جغرافیا، تاریخ، پزشکی، گیاه‌شناسی و فلزشناسی از خود برجای گذاشت

تالیفات ابوریحان بیرونی، به زبان غالب عصر خود، یعنی عربی بوده و تنها کتاب التفیهم را خود وی به زبان فارسی برگردانده است. او تعداد کتاب‌های خود را تا ۶۵ سالگی، ۱۱۳ نسخه و تعداد رسالاتش را ۱۴۶ عدد ذکر کرده است. ابوریحان بیرونی به‌دلیل علاقه‌ای که به علم و فلسفه داشت به دربار شاهان مختلف می‌رفت تا با حمایت آن‌ها، وظایف علمی خود را در امنیت و آسایش به انجام برساند. او با وجود اینکه با محمود غزنوی ارتباط خوبی نداشت و محمود وسایل و امکانات کافی در اختیار او قرار نمی‌داد؛ اما لحظه ای از تلاش در راه علم باز ننشست.

📚مهم‌ترین آثار ابوریحان بیرونی عبارت‌اند از:

  • التفهیم لاوایل صناعته‌التنجیم، در ریاضیات و نجوم نوشته شده است.
  • آثارالباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ و جغرافیا نوشته شده است.
  • قانون مسعودی دانشنامه‌ای در مورد نجوم که در ۱۱ فصل نوشته شده و بخش‌هایی از آن درباره مثلثات کروی، زمین و ابعاد آن، خورشید، ماه و سیارات است.
  • تحقیق ماللهند درباراه اوضاع سرزمین هند، تاریخ، جغرافیا و آداب و رسوم و طبقات اجتماعی هند است.
  • دائره‌المعارف مسعودی که به نام سلطان مسعود غزنوی نوشته شده است.
  • کتاب هند شناسی در مورد هند است.
  • الجماهر فی معرفه الجواهر که به نام مودود بن مسعود نوشته شده و موضوع آن بررسی فلزات و مواد معدنی و شناخت جواهرات است.
  • الصیدنه فی طب، درباره داروهای گیاهی و خواص آن‌ها نوشته است.
  • استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاصطرلاب، در مورد روش‌های ساخت اسطرلاب است.
  • ابوریحان بیرونی به‌دلیل تسلط به زبان هندی و سانسکریت، کتاب‌هایی از هندی به عربی ترجمه کرد که عبارت‌اند از: سیدهانتا، کلب‌یاره، الموالید الصغیر.
  • داستان‌هایی نیز از او وجود دارد که از فارسی به عربی ترجمه شده و عبارت‌اند از: شادبهر، داستان اورزدیار و مهریار، عین‌الحیات، سرخ بت و خنگ بت.

نقاشی ابوریحان بیرونی در حال تماشای شب، منبع عکس: iranpress.com

منبع عکس: iranpress.com

ابوریحان بیرونی، نابغه‌ای بی‌بدیل و عالمی بزرگ در زمینه ریاضیات، نجوم، گیاه‌شناسی، جغرافیا و تاریخ، فلزشناسی، ادبیات و زبان است. آثار زیادی از این نابغه بزرگ بر جای مانده است. نام او بر سردر بسیاری از دانشگاه‌ها و تالار کتابخانه‌ها، زده شده است و لقب «استاد جاوید» را به او داده‌اند. شخصیت علمی ابوریحان بیرونی از جنبه‌های متنوعی برخوردار بود و علومی که او روی آن‌ها تحقیق کرده، ابعاد گسترده‌ای داشته‌اند. نبوغ ابوریحان بیرونی به‌اندازه‌ای بوده است که حتی در دوره معاصر، هنوز از بخشی از کشفیات او پرده برمی‌دارند. ازاین‌رو وی را می‌توان دانشمندی برای تمامی اعصار نامید. شما هم نظر خود را در مورد ابوریحان بیرونی با کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.

منبع عکس کاور: گوگل مپ، عکاس: علیرضا جواهری

سوالات متداول

  • ابوریحان بیرونی کیست؟

  • مقبره ابوریحان بیرونی کجاست؟

مقاله رو دوست داشتی؟

لایک

نظرت چیه؟

ارسال نظر

✍️زهرا آذرنیوش

"ابوریحان بیرونی که بود | معرفی جامع + زندگینامه و آثار" https://www.kojaro.com/figures/192102-aburihan-biruni-scientist/
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜ابوریحان محمد بن احمد بیرونی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📚ابوریحان بیرونی

  • زبان
  • پیگیری
  • نمایش مبدأ

📜ابوریحان محمد بن احمد بیرونی[۳][۴] (۳ ذیحجه ۳۶۲ – بعد از سال ۴۴۲ ه‍.ق)، دانشمند و همه‌چیزدان، ریاضی‌دان، ستاره‌شناس، تقویم‌شناس، انسان‌شناس، هندسه‌شناس، تاریخ‌نگار، گاه‌نگار و طبیعی‌دان ایرانی[۵][۶][۷][۸][۹] در سدهٔ چهارم و پنجم هجری است. بیرونی را از بزرگ‌ترین دانشمندان مسلمان و یکی از بزرگ‌ترین دانشمندانِ ایرانی در همهٔ اعصار می‌دانند.[۱۰] همچنین، او را پدرِ انسان‌شناسی و هندسه‌شناسی می‌دانند.[۱۱] او به زبان‌های خوارزمی، فارسی، عربی، و سانسکریت مسلط بود و با زبان‌های یونانی باستان، عبری توراتی و سُریانی آشنایی داشت. بیرونی یک «نویسندهٔ بی‌طرف» در نگارشِ باورهای مردمِ کشورهای گونه‌گون بود و به‌پاسِ پژوهش‌های قابلِ توجهش، با عنوانِ اُستاد شناخته شده است.[۱۲]

ابوریحان بیرونی

نگاره ابوریحان بیرونی از تمبر شرکت پُست اتحاد جماهیر شوروی به مناسبت هزاره ابوریحان بیرونی

زادهٔ۳ ذیحجه ۳۶۲

کاث، خوارزم، ایران بزرگ

درگذشت بعد از سال ۴۴۲ ه‍.ق

غزنی، ایران بزرگ

آرامگاه غزنی، افغانستان امروزی

ملیت ایرانی[۱]

آثارالتفهیم، قانون مسعودی، تحقیق ماللهند،آثار الباقیه

📍دوره دورهٔ غزنوی (دورهٔ عباسی)

علاوه بر اصلاحات و بهبودهایی که او در ریاضیات محاسباتی و تجربی و همچنین روش‌های تجربی ارائه داد، مشارکت‌های چشمگیر بیرونی شامل محاسبات علمی خاص و فنی گسترده است. او با استفاده از روش‌های پذیرفته شده برای محاسبه ارتفاع یک کوه، راهی برای محاسبه شعاع زمین ارائه کرد. میزانی که او به دست آورد، تنها ۱۷٫۲ کیلومتر کمتر از تخمین فعلی ناسا از شعاع قطبی زمین است.[۱۳]

🌿نام و تبار

ابوریحان محمد بن احمد، در خانواده‌ای ایرانی،[۱۴] در حومه (بیرون) شهر کاث، مرکز امارت خوارزم، متولد شد و بدین سبب، او را «بیرونی» لقب داده‌اند. برخی عربی‌نویسان نظیر یاقوت حموی از او با نام خوارزمی هم یاد کرده‌اند اما جهت جلوگیری از اشتباه گرفته‌شدن او با دیگر دانشمند ایرانی اهل خوارزم، محمد بن موسی خوارزمی، از این نام کمتر استفاده می‌شود.[۱۵]

📜سرگذشت

ابوریحان بیرونی ۳ ذیحجه ۳۶۲ قمری، برابر ۴ سپتامبر ۹۷۳ میلادی در حومه کاث، پایتخت امارت آل آفریغ در خوارزم متولد شد.[۱۶] تاریخ تولد ذکر شده را غضنفر تبریزی که علاقه زیادی به بیرونی داشت، گزارش کرده است. بیرونی در سال ۴۲۷ ه‍.ق سن خود را ۶۵ سال قمری نوشته است که بدین ترتیب باید به سال ۳۶۲ ه‍.ق متولد شده باشد.[۱۷] او ۲۵ سال اول زندگی خود را در همان شهر سپری کرد و به یادگیری علوم العربیه (فقه و الهیات اسلامی، زبان عربی و غیره) و علوم العجمیه (به خصوص علوم یونانی، ریاضیات، نجوم، طب و غیره) مشغول بود.[۱۸] در این مدت از تعالیم دانشمندانی چون بونصر منصور بن علی بن عراقی جیلانی بهره‌مند شد و نیز برخی از آثار اولیه‌اش را تألیف کرد. او در این دوره از زندگی‌اش با ابن سینای نوجوان که تنها ۷ سال از او کوچک‌تر بود مکاتبه و تبادل نظر داشت که برخی نامه‌هایشان در ربط با فلسفه طبیعی ارسطو و فلسفه مشاء باقی مانده است.[۱۹] محتمل است که بیرونی از سلسله امرای خوارزم، آل آفریغ که در سال ۳۸۵ ه‍.ق/ ۹۹۵ م توسط سلسله رقیب در گرگانج (آل مأمون) از قدرت خلع شدند، طرفداری می‌کرده و شاید با آنان نسبت خانوادگی داشته است.[۲۰] هر چند خود در شعری به اغراق می‌گوید که حتی نمی‌داند پدرش کیست، چه برسد به اجدادش. دائرةالمعارف بزرگ اسلامی از این بیت برداشت می‌کند که او از خانواده‌ای اشرافی نبوده است.[۲۱]

به هر روی با سقوط آل آفریغ در اثر حمله امیر مأمون بن محمد از گرگانج، واقعه‌ای که بیرونی آن را «نزاع بین دو بزرگ خوارزم» یاد کرده است، زادگاهش را با عجله بسیار و به گونه‌ای که حتی نتوانست پژوهش‌هایش را با خود ببرد،[۲۲] به مقصد بخارا، پایتخت امارت آل سامان، ترک کرد تا با امیر منصور ثانی بن نوح ثانی سامانی (حکومت در ۳۸۷–۳۸۹ ه‍.ق/ ۹۹۷–۹۹۹ م) دیدار کند و به خدمت دربار او در آید.[۲۳] او این امیر را به عنوان یکی از اولین حامیان خود ستوده است. مقصد بعدی‌اش گرگان و دربار امیر قابوس بن وشمگیر از آل زیار بود. ظاهراً در ۳۸۸ ه‍.ق/ ۹۹۸ م بخارا را ترک کرد و مدت زیادی در گرگان ماند. اولین اثر مهم ابوریحان بیرونی به نام آثار الباقیه عن القرون الخالیه در زمان اقامت او در گرگان و به تاریخ ۳۹۰ ه‍.ق/ ۱۰۰۰ م تألیف و به قابوس تقدیم شد؛ البته بعداً اصلاحاتی بر کتاب اعمال کرد.[۲۴] سفر بیرونی به ری نیز در همین خلال اتفاق افتاده است.[۲۵] ابوریحان در زمان رسیدن به ری فقیر و پریشان شده بود اما امرای آل بویه حمایت قابل توجهی از او نکردند، البته اوضاعش قدری سامان گرفت. بیرونی در آثار الباقیه بعد از ذکر شعری اندر مصائب فقر، شرح می‌دهد که یکی از منجمان ری ابتدا نظر او در ربط با یک مسئله فنی در نجوم را به سخره گرفت اما پس از بهبود اوضاع او، با وی از در دوستی وارد شد. نیز در همین شهر با دو ریاضی‌دان و منجم ایرانی، به نام‌های کوشیار بن لبان گیلانی و ابومحمود حامد بن خضر خجندی، دیدار کرد. بیرونی رساله حکایه آله المسماه بسدس فخری را در شرح سدس فخری، دستگاهی ساختهٔ خجندی جهت رصد دقیق ستارگان، نوشته است. سپس راهی دربار اسپهبد ابوالعباس مرزبان بن رستم بن شروین[الف] از آل باوند شد و آنجا بود که اثر مهم مقالید علم الهیئه ما یحدث فی سطح بسیط الکره را تألیف کرد. مدتی بعد به گرگان نزد امیر قابوس بن وشمگیر بازگشت.[۲۶]

در زمان اقامت در گرگان، بیرونی کوشید مانند اصحاب ممتحن[ب] قطر زمین را اندازه بگیرد و اختلاف نظر موجود در ربط با حاصل کار آنان (۵۶ میل بنا به یک روایت، دو سوم میل بیش از مقدار قبلی مطابق گفته فرغانی) را از میان بردارد. ظاهراً این مسئله برای بیرونی از اهمیتی بسیار داشت، اما قابوس، حامی او، در میانه راه علاقه خود به این موضوع را از دست داد و در نتیجه بیرونی نتوانست کار را به سرانجام برساند. این یک ناامیدی بزرگ برای ابوریحان بود و او تلاش کرد از حمایت امیر دیگری برخوردار شود. نیز امیدش به بازگشت آل آفریغ به قدرت در خوارزم را از دست داده بود و دربار آل مأمون در گرگانج هم به پرورش علم و هنر مشهور شده بود. بازگشت به زادگاهش و هم‌نشینی با دانشمندان بزرگ عصر چون ابوسهل مسیحی، ابوالخیر خمار، ابن سینا، ابوعلی حبوبی و غیره برایش جاذبه‌ای داشت که نمی‌توانست نادیده بگیرد.[۲۷] در نتیجه، تصمیم گرفت که با امرای آل مأمون صلح کند.[۲۸]

بیرونی دو خسوف ۱۴ ربیع‌الثانی و ۱۳ شوال ۳۹۳ را در گرگان و خسوف ۱۴ رمضان ۳۹۴ را در گرگانج رصد کرد؛ در نتیجه عزیمت او به دربار خوارزم در این بازه زمانی اتفاق افتاده است. با توجه به اشاره ابوریحان در تسطیح الصور و تبطیح الکور — کتابی که بیرونی آن را به «ملک العادل ولی النعم خوارزمشاه»[پ] تقدیم کرده است — به برگزاری جشن سده، ریچر-برنبورگ تاریخ دقیق ورود او به خوارزم را ۲۰ ژانویهٔ ۱۰۰۴ یا ۱۹ ژانویهٔ ۱۰۰۵ م می‌داند. بعد از درگذشت علی بن مأمون و به قدرت رسیدن برادرش ابوالعباس مأمون بن مأمون (حکومت در ۳۹۹–۴۰۷ ه‍.ق/ ۱۰۰۹–۱۰۱۷ م) بر ارج و قرب بیرونی در دربار خوارزم افزوده شد.[۲۹] ابوریحان، مطابق گفته ابوالفضل بیهقی، با «زبان زرین و سیمین خود» هفت سال به عنوان ندیم و مشاور به آن امیر خدمت کرد و حتی به ماموریت‌های سیاسی فرستاده می‌شد.[۳۰] مانند زمانی‌که خلیفه القادر بالله به واسطهٔ سالار حاجیان خوارزم، برای مأمون بن مأمون هدایا و لقبی فرستاد و امیر که تصور می‌کرد ارتباط مستقیمش با خلیفه سبب خشمگین‌شدن سلطان محمود غزنوی خواهد شد، به بیرونی مأموریت داد که پنهانی این هدایا را در بیابان غرب گرگانج بستاند و با هیچ‌کس سخنی در ربط با این موضوع نگوید. چنان به نظر می‌رسد که بیرونی علاقه‌ای به این نوع فعالیت‌های سیاسی نداشته است و مقصود او از کارهایی که «مایهٔ رشک نادانان و دل‌سوزی خردمندان» است، احتمالاً مواردی از این دست بوده است زیرا او را از «خدمت به علم» بازمی‌داشت.[۳۱]

بیرونی ۴۰۶ و ۴۰۷ ه‍.ق را به کار رصد مشغول بود و برخی از این ارصاد را در کاخ مأمون بن مأمون انجام داد. او با حمایت مالی امیر دستگاهی رصدی به نام حلقهٔ شاهیه ساخت و برای آخرین مرتبه در جمعه ۴ رجب ۴۰۷ در گرگانج آسمان را رصد کرد. در همان سال مأمون توسط سربازانش کشته شد و سلطان محمود غزنوی سال بعد گرگانج را تصرف کرد.[۳۲] نظامی عروضی سمرقندی در چهارمقاله حکایتی نقل می‌کند که جلال دربار مأمون حسادت سلطان محمود غزنوی را برانگیخت و او نیز به امیر هشدار داد که عالمان بزرگ دربارش را به سوی غزنی روانه کند. مطابق همین حکایت، دانشمندانی چون ابن سینا و ابوسهل عیسی بن یحیی المسیحی الجرجانی برای روبرو نشدن با سلطان به گرگان هجرت کردند، اما بیرونی راه غزنی در پیش گرفت.[۳۳] بر اساس دانشنامه اسلام، بیرونی و چندی دیگر از علمای دربار ابوالعباس مانند بونصر منصور، بعد از فتح خوارزم توسط سلطان محمود غزنوی در واقع به عنوان اسیر به غزنی برده شدند.[۳۴] ابوریحان ۳ دهه آینده از عمرش را در دربار سلطان محمود، سلطان مسعود، مودود و احتمالاً عبدالرشید سپری کرد و همان‌جا درگذشت. اطلاعات موجود از اتفاقات زندگی بیرونی در غزنی خیلی کم است، به گونه‌ای که تاریخ درگذشت او نیز مشخص نیست.[۳۵]

این زمان وضعیت مالی بیرونی به شدت بد بود، دوره‌ای که مصادف است با نگارش اثر تحدید نهایات الاماکن توسط ابوریحان. بعد از مدتی زندگی در قلمروی محمود، رابطه‌اش با او و نیز وضعیت زندگی‌اش بهتر شد اما آن دو هرگز ارتباط نزدیکی برقرار نکردند. بیرونی در مقدمه تحدید نهایات الاماکن که در اوایل ۴۰۹ ه‍.ق/ ۱۰۱۸ م نوشته شده است، مفصلاً از نامرادی‌های زندگی گله کرده است. در جمادی‌الثانی ۴۰۹ ه‍. ق، زمانی که در کابل بود، وضعیتش به گونه‌ای پیش می‌رفت که آن را با نوح و لوط مقایسه کرده است و امید داشت بتواند با پشت سر گذاشتن این «آزمون الهی» رستگار شود. نیز در پایان مقدمه تحدید نهایات الاماکن، به صورت تلویحی، به اسارت خود در دربار غزنوی اشاره کرده است و حضور اجباری خود در آنجا را به کنایه «تقدیر بشری» خوانده است. بیرونی خورشیدگرفتگی ذیقعده ۴۰۹ ه‍.ق را در لمغان (بین قندهار و کابل) رصد کرد. نیز از جمادی‌الاول ۴۱۰ تا ۴۱۲ ه‍.ق مشغول یک سلسله رصدهای مختلف در غزنی بود. آخرین این ارصاد، رصد انقلاب تابستانی ۴۱۲ ه‍.ق بود.[۳۶] بعد از این بود که به همراه سلطان محمود غزنوی در لشکرکشی سلطان مذکور به هند راهی شبه‌قاره شد. این سفر یکی از چند سفر متناوب او به هند به همراه محمود بود.[۳۷] در این عهد هنوز زندگی بیرونی به سختی می‌گذشت زیرا از رنج‌های بی‌شمار خود بعد از پنجاه سالگی (بعد از ۴۱۲ ه‍.ق) یاد کرده است.[۳۸]

مشهود است که این سفرها سبب علاقه‌اش به فرهنگ هند شده است زیرا او در آثار الباقیه اشارات خیلی کمی به هندیان کرده است.[۳۹] بیرونی آنجا به عالمان هندی علوم یونانی آموخت و در عوض تعلیم سانسکریت و علوم هندی دید.[۴۰] یادگیری سانسکریت به او امکان می‌داد که شخصاً به صورت مستقیم آثار هندوان را مطالعه کند. در ۴۱۵ ه‍.ق بیرونی مجدداً در غزنی بود و با سفیران خان ترکان ولگا (در شمال روسیه امروزی) دیدار کرد. اینان به سلطان محمود گفتند که در شمال (نواحی داخل دایرهٔ قطبی) خورشید برای روزهای پی‌درپی غروب نمی‌کند. سلطان محمود این حرف را کفرآمیز یافت و آشفته شد اما بیرونی به او توضیح داد که سفیر درست می‌گوید. سفر بعدی بیرونی به هند در رجب ۴۱۶ ه‍.ق به پایان رسید. او هفت روز قبل از تمام‌شدن این ماه، بعد از حداقل ۷ سال تحقیق کتاب تحدید نهایات الاماکن را تکمیل کرد. در این کتاب، بیرونی از اقامت خود در قلعهٔ نندنه هند یاد کرده است. همان‌جا بود که او شیوه ابتکاری خود برای اندازه‌گیری قطر زمین با استفاده از اسطرلاب را اولین بار به صورت عملی آزمود. احتمالاً مقالهٔ فی استخراج قدر الارض برصد انحطاط الافق عن قلل الجبال را نیز در همین زمان نوشته است. او کار نوشتن رسالهٔ استخراج الاوتار را نیز در ۴۱۸ ه‍.ق به پایان برد. همزمان با هیئت‌هایی از چین و ترکان اویغور در دربار محمود دیدار کرد. با خواهش ریحانه بنت حسین خوارزمی کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم را در ۴۲۰ ه‍.ق به فارسی و عربی نوشت. مدت کوتاهی بعد سلطان محمود غزنوی درگذشت و پسرانش درگیر نزاع جانشینی شدند.[۴۱]

در همان خلال که سلطان مسعود بر برادر غلبه می‌کرد، بیرونی کتاب فوق‌العاده مهم تحقیق ما للهند من مقوله مقبوله فی العقل او مرذوله که بر اساس مشاهداتش از مسافرت‌های هند نوشته شده است را در ۴۲۱ ه‍.ق/ ۱۰۳۰ م تکمیل کرد.[۴۲] در عهد سلطنت مسعود، شرایط بیرونی بسیار بهتر شد و سلطان جدید حمایت بیشتری از او نشان داد. نتیجتاً بیرونی دائرةالمعارف نجومی القانون المسعودی را به نام او تألیف کرد. او در ۴۲۷ ه‍.ق رساله‌ای دربارهٔ آثار زکریای رازی نوشت که در پایان آن، فهرست آثار خود را نیز ثبت کرده است. احتمالاً سفر کوتاهی به زادگاه خود، خوارزم، نیز در همین زمان داشته است زیرا اشاره کرده است که بعد از ۴۰ سال جستجو، موفق به یافتن جُنگی از آثار مانویان شده است. او در دورهٔ سلطنت مودود بن مسعود (حکومت در ۴۳۳–۴۴۱ ه‍.ق) نیز از حمایت دربار غزنوی برخوردار بود. بیرونی دستور و الجماهر را به او تقدیم کرده است.[۴۳]

دربارهٔ سال درگذشت بیرونی اختلافاتی وجود دارد. به گفته دانشنامه ایرانیکا او بعد از سال ۴۴۲ ه‍.ق/ ۱۰۵۰ م درگذشته است،[۴۴] اما غضنفر تبریزی به نقل از ابوالفضل سرخسی (یکی از مریدان بیرونی) زمان آن را ۳ رجب ۴۴۰ ه‍.ق/ ۱۲ دسامبر ۱۰۴۸ م روایت کرده است. همو با استناد به منبعی دیگر سن بیرونی در زمان مرگ را ۷۷ سال و ۷ ماه دانسته است اما بیرونی در مقدمه الصیدنه فی الطب نوشته است حال که عمرش از ۸۰ سال گذشته، دچار ضعف بینایی و شنوایی شده و دستیاری به نام نهشعی در تألیف کتاب او را یاری رسانده است. در نتیجه او باید تا عهد سلطنت عبدالرشید زندگی کرده باشد و همان تاریخ بعد از سال ۴۴۲ ه‍.ق/ ۱۰۵۰ م صحیح می‌نماید. بعد از این زمان دیگر هیچ اطلاعی از بیرونی در تاریخ وجود ندارد و احتمالاً مدت زیادی نزیسته است.[۴۵]

📍فلسفه

بیرونی دقّت و اصابت نظر خویش را مدیون مطالعات فلسفی بود، امّا او در فلسفه پیرو روش متعارف عهد خویش یعنی آن روش که به وسیلهٔ فارابی و نظایر آنان تحکیم و تدوین شده، نبود.[نیازمند منبع] وی همچنین از آثار فلسفی هندوان کتاب‌هایی همچون «شامل» را به عربی ترجمه نمود.[۴۶]

📍ستاره‌شناسی و ریاضیات

نموداری از روشِ پیشنهادی از سوی ابوریحان برای برآوردِ شعاع و محیط زمین

نوشته‌هایی از بیرونی در دست است که به وضوح در آن‌ها از گردشِ زمین به دورِ خودش نام برده می‌شود. در کتابِ «استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاسطرلاب» ابوریحان می‌گوید: «از ابو سعید سجزی، اُسطرلابی از نوع واحد و بسط دیدم که از شمالی و جنوبی مرکّب نبود و آن را اسطرلاب زورقی می‌نامید و او را به جهت اختراع آن اسطرلاب تحسین کردم چه اختراع آن متکی بر اصلی است قائم به ذات خود و مبنی بر عقیدهٔ مردمی است که زمین را متحرّک دانسته و حرکت یومی را به زمین نسبت می‌دهند و نه به کرهٔ سماوی. بدون شک این شبهه‌ای است که تحلیلش در نهایتِ دشواری؛ و قولی است که رقع و ابطالش در کمال صعوبت است. مهندسان و علمای هیئت که اعتماد و استناد ایشان بر خطوط مساحیه(= مدارات و نصف النهارات و استوای فلکی و دائرةالبروج) است؛ در نقضِ این شبهه و رد آن عقیدت بسی ناچیز و تهی دست باشند و هرگز دفع آن شبهه را اقامت برهان و تقریر دلیلی نتوانند نمود؛ زیرا چه حرکت یومی را از زمین بدانند و چه آن را به کرهٔ سماوی نسبت دهند در هر دو حالت به صناعت آنان زیانی نمی‌رسد و اگر نقض این اعتقاد و تحلیل این شبهه امکان‌پذیر باشد موکول به رای فلاسفهٔ طبیعی دان است.»[۴۷]

در ایران، زادروز ابوریحان بیرونی را به‌عنوان روز مهندس نقشه‌بردار گرامی می‌دارند.[۴۸]

📍محاسبهٔ شعاع زمین

ابوریحان بیرونی در کتاب «الاسطرلاب» روشی برای محاسبهٔ شعاع زمین ارائه می‌کند (بوسیلهٔ افتِ افق وقتی از ارتفاعات به افق نگاه می‌کنیم). بعدها در کتابِ «قانون مسعودی» ابوریحان عملی کردن این روش توسط خود را گزارش می‌دهد.[۴۹] اندازه‌گیری او یک درجهٔ سطح زمین را ۵۸ میل به‌دست آورده است که با توجه به اینکه هر میل عربی ۱۹۷۳٫۳ متر است، شعاع زمین ۶۵۶۰ کیلومتر (بر حسب واحدهای امروزی) به دست می‌آید که تا حدِ خوبی به مقدار صحیح آن نزدیک است.[۵۰]

خورشیدگرفتگی هشتم آوریل سال ۱۰۱۹ را در کوه‌های لغمان در افغانستان کنونی را رصد و بررسی کرد و ماه‌گرفتگی سپتامبر همین سال را در غزنی پژوهید.

📍دانش فیزیک

وی اپیکتوگرام یعنی چگال سنج (ابزاری برای سنجش وزن مخصوص در فیزیک) را اختراع نمود که با آن وزن مخصوص چیزها تعیین می‌شود.[۴۶]

📍زیست‌شناسی و فرگشت

بیرونی در فصل ۴۷ کتاب تحقیق ماللهند تلاش می‌کند که از دید یک طبیعی‌دان به توضیح این که چرا نزاع‌های مهاباراتا «باید رخ می‌داد» بپردازد. او در آن کتاب به توضیح روندهای طبیعی و از جمله نظرات زیست‌شناختی مربوط به تکامل (فرگشت) می‌پردازد. برخی از اندیشمندان نظرات بیرونی را با داروینیسم و انتخاب طبیعی قابل قیاس می‌دانند. تکامل یکی از این نظرات مشابه با نظریه بنیادین مالتوس دربارهٔ عدم تناسب میان نسبت تولید مثل و نیازهای ابتدایی حیات است. بیرونی می‌گوید:

  • «حیات جهان بستگی به دانه افشانی و زاد و ولد دارد. با گذشت زمان هر دوی این فرایندها افزایش می‌یابند. این افزایش نامحدود است حال آنکه جهان محدود است».[نیازمند منبع]

او سپس به این اصل موجودات زنده اشاره می‌کند.

  • «هنگامی که گروهی از گیاهان یا جانوران دیگر تغییری در ساختمانشان رخ ندهد و گونه ویژه نامیرایی را به‌وجود آورند، اگر یکایک اعضای این‌گونه‌ها به جای آنکه تنها به دنیا بیایند و از بین بروند، به زاد و ولد بپردازند و چندین بار، چندین موجود همانند خود را به وجود آورند، به زودی تمام دنیا از همان یک گونه گیاهی یا جانوری پر خواهد گشت و آن‌ها هر قلمرویی که بیابند تسخیر خواهند کرد».[نیازمند منبع]

📍زادگیری گزینشی و انتخاب طبیعی

بیرونی سپس به تشریح انتخاب مصنوعی می‌پردازد:

«کشاورز زرع خود را برمی‌گزیند و تا جایی که می‌خواهد به کشت و زرع آن می‌پردازد و آنچه را که نمی‌خواهد ریشه‌کن می‌کند. جنگل‌دار شاخه‌هایی که به نظرش برگزیده هستند را نگه می‌دارد و سایر شاخه‌ها را می‌برد. زنبورها افرادی از گروه را که تنها می‌خورند ولی کاری برای کندویشان نمی‌کنند، می‌کُشند».[نیازمند منبع]

وی سپس نظر خود را دربارهٔ طبیعت اعلام می‌کند. با کمی توجه می‌توان دل‌مشغولی‌های داروین دربارهٔ انتخاب طبیعی را در این عبارات بازیافت:

«طبیعت به شیوه‌ای مشابه عمل می‌کند، ولی در تمامی شرایط رویکردش در مورد همه یکسان است. او اجازه نابودی برگ و میوه را می‌دهد و بدین طریق جلوی آن‌ها را برای تولید آنچه هدف نهاییشان است می‌گیرد. طبیعت آن‌ها را نابود می‌کند تا جایی برای دیگران باز نماید».[نیازمند منبع]

📍دیدگاه دربارهٔ خط عربی، زبان فارسی، اسلام و ایرانیان

قریب به اتفاق تالیفات ابوریحان بیرونی تماماً به زبان عربی یعنی زبان علمی و همه کس فهم عالم اسلام و ایران بوده است. تنها اثر فارسی ابوریحان بیرونی کتاب التفهیم است.[۵۱] برخی معتقدند مشخص نیست که متن عربی کتاب التفهیم ترجمه متن فارسی است یا بالعکس.[۵۲]

📍دربارهٔ خط عربی

در کتاب الصیدنه می‌نویسد:

یک یونانی به ولایت ما گذر کرد و من پیش او می‌رفتم و نام‌های میوه‌ها، تخم‌ها، گیاه‌ها و دانه‌ها را به زبان یونانی می‌پرسیدم و می‌نوشتم؛ ولی خط عربی آفت بزرگی دارد و آن همانندی واتها به همدیگر و ضرورت تمایز با نقطه و اعراب و علامات است که اگر آن‌ها را ننویسند، معنی مبهم می‌شود. اگر این آفت نبود، کتاب‌های ترجمه شده به عربی از قبیل دیسقوریدس و جالینوس و غیره کافی بود؛ ولی اکنون اعتمادی بر آن‌ها نیست.

📍دربارهٔ زبان فارسی

در کتاب «الصیدنه» می‌نویسد:

چنان‌که علمی به زبان خوارزمی که مطلوب من است جاودانه شود، بی‌گانه در آید. پس به زبان‌های عربی و فارسی پرداختم، در هر یک از آن‌ها تازه واردم، به زحمت آن‌ها را آموختم، اما نزد من دشنام دادن به زبان عربی خوش‌تر از ستایش به زبان فارسی است، درستی سخنانم را کسی در می‌یابد که یک کتاب علمی نقل شده به فارسی را بررسی کند، همین که زرق و برقش ناپدید شد معنایش در سایه قرار می‌گیرد، سیمایش تار می‌شود و استفاده از آن از میان می‌رود زیرا این زبان فقط برای داستان‌های خسروانی و قصه‌های شب مناسب است.

⚪در ارتباط با دین اسلام

در کتاب خود الصیدنه فی الطب می‌نویسد:

دین ما و دولت به لحاظ گذشته خود عربی است. [آنها] توأمان‌اند که بر فراز یکی از آنها نیروی الهی در اهتزاز است و بر فراز دیگری دست آسمانی [گسترده است]. بارها طوایف گوناگون از زیردستان به‌ویژه گیلانیان و دیلمیان گرد هم آمدند تا جامه توحش به دولت بپوشند اما آرزوی آن‌ها برآورده نشد. روزانه پنج بار تا اذان در گوش‌هایشان به صدا در می‌آید، صف اندر صف پشت سر امامان به نماز [می‌ایستند] و قرآن عربی کریم را می‌خوانند. در مسجدها پارسایی را به این زبان [عربی] برایشان موعظه می‌کنند- «[گسترده] بمانند بر دست‌ها و دهن»، ریسمان اسلام پاره نشود و دژ آن ویران نگردد.[۵۳]

🔴حکومت‌های هم‌دوره

در زمان بیرونی، سامانیان بر شمال‌شرقی ایران شامل خراسان بزرگتر و خوارزم به پایتختی بخارا، زیاریان بر گرگان و مازندران و مناطق اطراف، بوئیان بر سایر مناطق ایران تا بغداد، بازماندگان صفاریان بر سیستان و غزنویان بر جنوب ایران خاوری (مناطق مرکزی و جنوبی افغانستان امروز) حکومت می‌کردند و همه آنان مشوق دانش و ادبیات فارسی بودند و سامانیان بیش از دیگران در این راه اهتمام داشتند. بیرونی که در جرجانیه خوارزم نزد ابونصر منصور تحصیل علم کرده بود، مدتی نیز در گرگان زیر پشتیبانی مادی و معنوی زیاریان که مرداویج سر دودمان آن‌ها بود به پژوهش پرداخته بود و پس از آن تا پایان عمر در ایران خاوری آن زمان به پژوهش‌های علمی خود ادامه داد. با این که محمود غزنوی میانه بسیار خوبی با بیرونی نداشت و وسایل کافی برای پژوهش، در اختیار او نبود ولی این دانشمند لحظه‌ای از تلاش برای تکمیل تحقیقات علمی خود دست نکشید.

📙کتاب‌ها و کارها

یک طراحی از کتاب التفهیم ابوریحان بیرونی. در این نمایه، شماری از گام‌های ماه به تصویر کشیده شده است. هنوز مشخص نیست که متن عربی ترجمه متن فارسی است یا بالعکس[۵۴]

بیرونی که بر زبان‌های یونانی، هندی و عربی هم چیره بود، کتب و رسالات بسیار نوشت که شمار آن‌ها را بیش از ۱۴۶ عنوان، گزارش کرده‌اند که جمع سطور آن‌ها بالغ بر ۱۳ هزار است. او خود در سال ۴۲۷ ق، در ۶۵ سالگی، در رساله‌ای در بیان مولفات محمدبن زکریای رازی، تألیفات خود را نیز شرح می‌دهد و تعداد کتاب‌هایش را تا آن موقع ۱۱۳ عنوان می‌شمرد.[۵۵]

مهم‌ترین آثار او التنجیم در ریاضیات و نجوم، آثار الباقیه در تاریخ و جغرافیا، قانون مسعودی که نوعی دانشنامه است و کتاب تحقیق ماللهند دربارهٔ اوضاع این سرزمین از تاریخ و جغرافیا تا عادات و رسوم و طبقات اجتماعی آن. بیرونی کتاب دانشنامه خود را به نام سلطان مسعود غزنوی حاکم وقت کرد، ولی هدیه او را که سه بار شتر سکه نقره بود نپذیرفت و به او نوشت که که کتاب را به خاطر خدمت به دانش و گسترش آن نوشته است، نه پول.

بیرونی، هم‌دورهٔ بوعلی سینا بود که در اصفهان می‌نشست و با هم مکاتبه و تبادل نظر فکری داشتند.

بیرونی در جریان لشکرکشی‌های محمود غزنوی به هند (پاکستان امروز بخشی از آن بود) امکان یافت که به این سرزمین برود، زبان هندی فراگیرد و دربارهٔ اوضاع هند پژوهش کند که فراوردهٔ این پژوهش، کتاب «هندشناسی» اوست.

از دیگر آثار وی می‌توان به کتاب الصیدنه فی الطب اشاره کرد که کتابی است دربارهٔ گیاهان دارویی و با تصحیح دکتر عباس زریاب خویی منتشر شده است.

📜آثار

چهارسو و تقسیمات سیاسی ایران، از ابوریحان بیرونی

📙تحقیق ماللهند:

موضوع این کتاب مذهب و عادات و رسوم هندوان و نیز گزارشی از سفر به هند است.

📙قانون مسعودی کتابی است در نجوم و تقویم شامل یازده بخش. در این کتاب بخش‌هایی مربوط به مثلثات کروی و نیز زمین و ابعاد آن و خورشید و ماه و سیارات موجود است.

📙التفهیم لاوایل صناعة التنجیم:

این کتاب نیز در نجوم و به فارسی نوشته شده است و برای مدت چند قرن متن کتاب درسی برای تعلیم ریاضیات و نجوم بوده است.

📙الجماهر فی معرفة الجواهر:

بیرونی این کتاب را به نام ابوالفتح مودود بن مسعود تألیف کرد و موضوع کتاب معرفی مواد معدنی و مخصوصاً جواهرات مختلف است. ابوریحان در این کتاب فلزات را بررسی کرده و نوشته است. او نظریّات و گفته‌های دانشمندانی مانند ارسطو اسحاق الکندی را دربارهٔ حدود سیصد نوع ماده معدنی ذکر کرده است.

وی در این کتاب به شرح فلزها و جواهرهای قاره‌های آسیا، اروپا و آفریقا می‌پردازد و ویژگی‌های فیزیکی ماند بو، رنگ، نرمی و زبری حدود ۳۰۰ نوع کانی و مواد دیگر را شرح می‌دهد و نظریه‌ها و گفتارهای دانشمندان یونانی و اسلامی را دربارهٔ آن‌ها بیان می‌کند.

📙الصیدنة فی الطب:

این کتاب دربارهٔ داروهای گیاهی و خواص و طرز تهیه آن‌ها نوشته شده است.

📙آثار الباقیه عن القرون الخالیه (اثرهای مانده از قرن‌های گذشته):

ابوریحان در این کتاب مبدأ تاریخ‌ها و گاه‌شماری اقوام مختلف را مورد بحث و بررسی قرار داده است. از جمله این اقوام - ایرانی‌ها - یونانی‌ها - یهودی‌ها - مسیحی‌ها عرب‌های زمان جاهلیت و عرب‌های مسلمان نام برده و دربارهٔ اعیاد هر یک به تفصیل سخن گفته است. این کتاب را می‌توان نوعی تاریخ ادیان دانست.

استیعاب الوجوه الممکنة فی صنعة الاصطرلاب: در باب ارائهٔ روش‌های مختلف ساخت انواع اسطرلاب است.

📝ترجمه‌ها

بیرونی بر اثر سفرهای بسیار به هند به زبان‌های هندی و همچنین سانسکریت چیره بود و کتاب‌های مختلفی را از هندی به عربی ترجمه کرد که عبارتند از: سیدهانتا، الموالید الصغیر، کلب‌یاره.

📙قرةالزیجات

این کتاب که از متون علم نجوم شمرده می‌شود و نام آن در سانسکریت «کرنه تلکه» است بیرونی آن را در اوایل قرن پنجم هجری از سانسکریت به عربی ترجمه کرده است.[۵۶]

او همچنین داستان‌هایی را از پارسی به عربی ترجمه کرده است. از جمله این داستان‌ها می‌توان شادبهر (حدیث قسیم السرور)، عین الحیات، داستان اورمزدیار و مهریار و همچنین داستان سرخ‌بت و خنگ‌بت (حدیث صنمی البامیان) را نام برد.

  • چهارتاقی دانشمندان ایرانی

  • مجسمهٔ ابوریحان بیرونی در دفتر سازمان ملل متحد در وین

  • تمبر یادبود بیرونی در هزارمین سال زادروز وی

  • تمبر یادبود بیرونی چاپ شده در شوروی

اکتشافات، اختراعات و پژوهش‌ها

ابوریحان بیرونی ترازویی برای اندازه‌گیری وزن مخصوص جامدات و نیز تعیین مقدار طلا و نقره در اجسام مرکب اختراع کرد. این ترازوی دقیق برای این اندازه‌گیری‌ها به کار گرفته می‌شد.[۶۰] چگالی‌سنج از دیگر اختراع‌های او می‌باشد.[۶۱]

⬛ سایر اختراع‌های او:[نیازمند منبع]

  • بدست‌آوردنِ سینوس یک‍درجه
  • قاعدهٔ تسطیح کُره و ترسیم نقشه‌های جغرافیایی
  • چاه آرتزین؛ این کشف را به موسیوزله منسوب کرده‌اند اما در واقع از اکتشافت ابوریحان بوده و سال‌ها پیش در کتاب آثارالباقیه آمده بود.
  • حرکت خاصه وسطی خورشید
  • خاصیت فیزیک الماس و زمرد
  • جزر و مد رودها و نهرها
  • چشمه‌های متناوب
  • اشکال هندسی گُل‌ها و شکوفه‌ها
  • امکان خلأ
  • کیفیت و چگونگی ساختن عسل توسط زنبور عسل
  • رصد خسوف و کسوف
  • مقدار حرکت دوری ثوابت
  • تحقیق در تأسیس دولتِ ساسانیان
  • اطلاعات دقیق و کشف سلسلهٔ هخامنشیان
  • تصاعیف خانه‌های شطرنج
  • ساختن کره جغرافیایی
  • ساختن آلات و افزارهای رصدی همانند سه میله، شاغول ...
  • طرح نظریاتی دربارهٔ وجودِ قاره آمریکا
  • جدول ارزش مکانی دهدهی

📝پانویس

  1. D.J. Boilot, "Al-Biruni", in Encyclopaedia of Islam (Leiden), 2nd Ed. ,vol.1 , p. 1236
  2. The Exact Sciences, E.S.Kennedy, The Cambridge History of Iran: The period from the Arab invasion to the Saljuqs, Ed. Richard Nelson Frye, (Cambridge University Press, 1999), 394.
  3. Sachau, E. (1879). The chronology of ancient nations; an english version of the Arabic text of the Athâr-ul-Bâkiya of Albîrûnî, or "Vestiges of the past", (p. Vii). London: Pub. for the Oriental translation fund of Great Britain & Ireland by W.H. Allen.

    «In our time the word is pronounced Biruni (or Beerooni), e.g. in Teheran. but the vowel of the first syllable is majhul, which means that in more ancient times it was pronounced Beron (or Bayroon)... That the name was pronounced in this way in Central Asia about the author's time, we learn from indisputable statement regarding our author from the pen of Alsam'ani, a philologist and biographer of high repute.»

  4. MAcKENZIE, D. (1971). A Concise Pahlavi Dictionary (p. 18). OXFORD UNIVERSITY PRESS
  5. D.J. Boilot, "Al-Biruni (Beruni), Abu'l Rayhan Muhammad b. Ahmad", in Encyclopaedia of Islam (Leiden), New Ed. , vol.1:1236-1238. Excerpt 1: "He was born of an Iranian family in 362/973 (according to al-Ghadanfar, on 3 Dhu'l-Hididja/ 4 September — see E. Sachau, Chronology, xivxvi), in the suburb (birun) of Kath, capital of Khwarizm". Excerpt 2:"was one of the greatest scholars of mediaeval Islam, and certainly the most original and profound. He was equally well versed in the mathematical, astronomic, physical and natural sciences and also distinguished himself as a geographer and historian, chronologist and linguist and as an impartial observer of customs and creeds. He is known as al-Ustdadh, "the Master".
  6. L. Massignon, "Al-Biruni et la valuer internationale de la science arabe" in Al-Biruni Commemoration Volume, (Calcutta, 1951). pp 217-219. “In a celebrated preface to the book of Drugs, Biruni says: And if it is true that in all nations one likes to adorn oneself by using the language to which one has remained loyal, having become accustomed to using it with friends and companions according to need, I must judge for myself that in my native Chorasmian, science has as much as chance of becoming perpetuated as a camel has of facing Kaaba. ”
  7. Al-Biruni (Persian scholar and scientist), Encyclopaedia Britannica:"A Persian by birth, a rationalist in disposition, this contemporary of Avicenna and Alhazen not only studied history, philosophy, and geography in depth, but wrote one of the most comprehensive of Muslim astronomical treatises, the Qanun Al-Masu'di." "al-Bīrūnī." Encyclopædia Britannica. Encyclopædia Britannica Online. Encyclopædia Britannica, 2011. Web. 16 May. 2011. .
  8. Gotthard Strohmaier, "Biruni" in Josef W. Meri, Jere L. Bacharach, Medieval Islamic Civilization: A-K, index: Vol. 1 of Medieval Islamic Civilization: An Encyclopedia, Taylor & Francis, 2006. excerpt from page 112: "Although his native Khwarezmian was also an Iranian language, he rejected the emerging neo-Persian literature of his time (Firdawsi), preferring Arabic instead as the only adequate medium of science.";
  9. Berggren, J. L.; Borwein, Jonathan; Borwein, Peter (۲۰۱۴). Pi: A Source Book (به انگلیسی). Springer. p. 680. ISBN 978-1-4757-4217-6. The Persian polymath, al-Birüni, a younger contemporary of Abu'l-Wafa', calculated the perimeters of inscribed and ...
  10. جرج سارتن (۱۳۵۷). تاریخ علم. ترجمهٔ احمد آرام. امیر کبیر.
  11. Akbar S. Ahmed (1984), "Al-Beruni: The First Anthropologist" , RAIN 60
  12. D.J. Boilot, "Al-Biruni (Beruni), Abu'l Rayhan Muhammad b. Ahmad", in Encyclopaedia of Islam (Leiden), New Ed. , vol.1:1236–1238. Excerpt 1: "He was born of an Iranian family in 362/973 (according to al-Ghadanfar, on 3 Dhu'l-Hididja/ 4 September — see E. Sachau, Chronology, xivxvi), in the suburb (birun) of Kath, capital of Khwarizm". Excerpt 2:"was one of the greatest scholars of mediaeval Islam, and certainly the most original and profound. He was equally well versed in the mathematical, astronomic, physical and natural sciences and also distinguished himself as a geographer and historian, chronologist and linguist and as an impartial observer of customs and creeds. He is known as al-Ustdadh, "the Master".
  13. Salim Ayduz, Caner Dagli (۲۰۱۴). The Oxford Encyclopedia of Philosophy, Science, and Technology in Islam. Oxford University Press. صص. ۱۰۵. شابک ۰-۱۹-۹۸۱۲۵۷-۸.
  14. D.J. Boilot, "Al-Biruni", in Encyclopaedia of Islam (Leiden), 2nd Ed. ,vol.1 , p. 1236
  15. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  16. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  17. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  18. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  19. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  20. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  21. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  22. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  23. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  24. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  25. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  26. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  27. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  28. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  29. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  30. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  31. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  32. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  33. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  34. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  35. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  36. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  37. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  38. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  39. Yano, “Bīrūnī”, Biographical Encyclopedia of Astronomers, 132.
  40. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  41. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  42. Boilot, “Al-Biruni”, The Encyclopaedia of Islam, 1236.
  43. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  44. Bosworth, “BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life”, Encyclopædia Iranica.
  45. کرامتی، «بیرونی»، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  46. دانشنامه جهان اسلام به همت بنیاد دائرة المعارف اسلامی، جلد: 1 صفحه: 2455.
  47. بررسی‌هایی دربارهٔ ابوریحان بیرونی به مناسبت هزارهٔ ولادت او، شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، ص ۳۶۹ و ۳۷۰
  48. «به مناسبت روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی و مهندس نقشه‌بردار، مراسمی شهریور ماه سال جاری ازسوی جامعه صنفی مهندسان نقشه‌بردار ایران با حضور مقامات و مسئولین حوزه مهندسی و نقشه‌برداری، مسئولین سازمان نقشه‌برداری کشور، پیشکسوتان این رشته و اعضاء جامعه برگزار گردید». ۱۰ مهر ۱۳۹۶. دریافت‌شده در ۹ بهمن ۱۴۰۰.
  49. بررسی‌هایی دربارهٔ ابوریحان بیرونی به مناسبت هزارهٔ ولادت او، شورای عالی فرهنگ و هنر، مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی، ص ۳۷۲
  50. تاریخ نجوم اسلامی، کرلو الفونسو نلینو، ترجمه احمد آرام، چاپخانه بهمن، ص ۳۶۱ و ص۳۶۵
  51. تحلیل نثر فارسی ابوریحان بیرونی و برخی از فواید لغوی التفهیم، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، زمستان 1380، صفحه 22
  52. بررسی فعالیت علمی-آموزشی ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم، ماهنامه آفاق علوم انسانی، شماره بیست و چهارم، صفحه 94
  53. الصیدنة فی الطب، ترجمه: باقر مظفر زاده، فصل چهارم صفحهٔ ۱۶۸
  54. بررسی فعالیت علمی-آموزشی ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم، ماهنامه آفاق علوم انسانی، شماره بیست و چهارم، صفحه 94
  55. آذر شب، فرشته، ابوریحان بیرونی و آثار او، مجله کیهان فرهنگی، فروردین و اردیبهشت 1385، شماره 234و235، در دسترس در سایت حوزه
  56. اسلامیک کالچر (مهر ۱۳۴۲). «نسخه واحد یک اثر نامعلوم». آریانا (۲۴۷).
  57. Abbasov, Shukhrat (14 April 1975), Abu Raykhan Beruni, Pulat Saidkasymov, Bakhtiyer Shukurov, Razak Khamrayev, retrieved 4 July 2018
  58. «دربارهٔ ما». داروسازی ابوریحان.
  59. http://www.unis.unvienna.org/unis/pressrels/2009/unisvic167.html
  60. هزارهٔ ققنوس: ساسانیان تا سامانیان، نویسنده: محمود کویر، صفحه ۳۱۴، انتشارات اچ‌انداس مدیا، لندن، چاپ ۱۳۹۶
  61. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۳

📜 یادداشت‌ها

  1. بیرونی این امیر را با دو لقب جیلجیلان (گیلِ گیلان) و فذشوارجرشاه (پَتِشْخُوارگَر شاه) یاد کرده است. ممکن است این مرزبان بن رستم همان مؤلف مرزبان‌نامه و جد مادری عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر بن قابوس بن وشمگیر، مؤلف قابوس‌نامه، باشد.
  2. اینان گروهی از دانشمندان (اغلب ایرانی چون یحیی بن ابی‌منصور و خالد بن عبدالملک مرورودی) بودند که مأمون در سال‌های آخر خلافت خود به آنان امر کرد طول یک درجه از کمان نصف‌النهار را در نزدیکی بغداد اندازه بگیرند و از این طریق قطر زمین را به دست آوردند. اصحاب ممتحن دو گروه بودند و به صورت مستقل از هم چنین کردند، در نتیجه اختلاف اندکی در حاصل کارشان پدید آمد.
  3. منظور ابوالحسن علی بن مأمون است اما بیرونی نام دقیق او را ذکر نکرده است.

جستارهای وابسته

  • اختراع‌های دوران طلایی اسلام
  • دارالحکمه

📙منابع

  • Bosworth, C. Edmund (1990). "BĪRŪNĪ, ABŪ RAYḤĀN i. Life". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Vol. IV. p. 274-276. Retrieved 22 July 2025.
  • Boilot, D. J. (1986). "AL-BlRONl". THE ENCYCLOPAEDIA OF ISLAM (به انگلیسی). Vol. I (2nd ed.). LEIDEN: E. J. BRILL. p. 1236-1238. Retrieved 22 July 2025.
  • آثار الباقیه عن القرون الخالیه: ابوریحان بیرونی، مصحح: عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس، ۱۳۹۰، ۵۶۰ صفحه. شابک: ۸–۴۶۴–۳۲۰–۹۶۴–۹۷۸
  • تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، جلد اول، صفحهٔ ۲۸۲
  • تحلیل نثر فارسی ابوریحان بیرونی و برخی از فواید لغوی التّفهیم، اسماعیل حاکمی
  • «زندگی‌نامهٔ ابوریحان بیرونی». هوپا. دریافت‌شده در ۱۱ آبان ۱۳۸۷.
  • دائرةالمعارف بزرگ زرین، بابک حقایق، بابک ریاحی پور، چاپ دوم، ۱۳۸۰، مؤسسه فرهنگی امید
  • کرامتی، یونس (۱۳۸۳). «بیرونی». دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. ج. ۱۳. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی.
  • کویر، محمود، هزارهٔ ققنوس: ساسانیان تا سامانیان، صفحه ۳۱۴، انتشارات اچ‌انداس مدیا، لندن، چاپ ۱۳۹۶
  • مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۳

📜 مُهرِ تأييدِ ابوریحان بیرونی بر وقوع یک حادثه تاریخی | اربعین حسینی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

ابوریحان بیرونی کیست؟

🔹 مُهرِ تأييدِ ابوریحان بیرونی بر وقوع یک حادثه تاریخی:

👈 اسرای اهل بیت [ع] روز اربعین به کربلا رسیدند

🔹دانشمند بزرگ اسلامی، ابوریحان در کتاب گرانسنگ آثار الباقیه🔻

در روز بیستم آن (ماه صفر) سر حسین "علیه السلام" را به بدنش ملحق کردند و در همانجا دفن نمودند و زیارت اربعین راجع به همین روز است و بدین سبب این زیارت را اربعین گویند که چهل نفر از اهل بیت [علیهم السلام] او پس از مراجعت از شام قبرش را زیارت کردند.

📚منبع: آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان بیرونی، اکبر داناسرشت، ص۵۲۸
🌸🍃🌸🍃🌸

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📙آثار الباقیه عن القرون الخالیه ابوریحان بیرونی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

ابوریحان بیرونی کیست؟

📙آثار الباقیه عن القرون الخالیه


🔹 مُهرِ تأييدِ ابوریحان بیرونی بر وقوع یک حادثه تاریخی

👈 اسرای اهل بیت [ع] روز اربعین به کربلا رسیدند

🔹دانشمند بزرگ اسلامی، ابوریحان در کتاب گرانسنگ آثار الباقیه🔻

در روز بیستم آن (ماه صفر) سر حسین "علیه السلام" را به بدنش ملحق کردند و در همانجا دفن نمودند و زیارت اربعین راجع به همین روز است و بدین سبب این زیارت را اربعین گویند که چهل نفر از اهل بیت [علیهم السلام] او پس از مراجعت از شام قبرش را زیارت کردند.

📚منبع: آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ابوریحان بیرونی، اکبر داناسرشت، ص۵۲۸
🌸🍃🌸🍃🌸


  • زبان
  • پیگیری
  • ویرایش

آثار الباقیه عن القرون الخالیه (به فارسی: اثرهای مانده از سده‌های گذشته) کتابی نوشتهٔ ابوریحان بیرونی (۳ ذیحجه ۳۶۲–۲ رجب ۴۴۰) است.[۱] این کتاب مطالعه تطبیقی تقویم‌های فرهنگ‌ها و تمدن‌های گوناگون، درهم‌بافته با ریاضیات، نجوم، اطلاعات تاریخی، به همراه کاوش در سنن و مذاهب ملت‌های گوناگون است. بیرونی در این تألیف ارجمند به مقوله‌هایی نظیر گاهشماری و تقویم ملل مختلف، تاریخ ایران و بابل و روم، جشن‌ها و اعیاد ایرانیان و دیگر اقوام، ادیان و آثار مقدس دین یهود، زردشتی، مانوی، صائبی، مزدک و … پرداخته و نظرات ارزشمند عالمانه‌ای در این باره ارائه نموده‌است. آثار الباقیه در سال ۳۹۰ تا ۳۹۱ هجری به پایان رسید و جزو نخستین آثار بیرونی است که تقریباً در بیست سالگی او توسط دربار قابوس در گرگان گردآوری شد. نسخه‌ای از این کتاب به خط ابن الکتوبی و متعلق به اوایل سده چهاردهم میلادی در زمان فرمانروایی ایلخانان، اکنون باقی مانده‌است که در کتابخانه دانشگاه ادینبورگ نگاه‌داری شود. این نسخه شامل ۲۵ نگاره‌است که در نسخه باقی‌مانده دقیق دیگری متعلق به قرن هفدهم میلادی در دوره عثمانی نیز وجود دارد.

آثار الباقیه عن القرون الخالیه

صفحه ای از نسخه ای از کتاب آثار الباقیه در کتابخانه دانشگاه ادینبورگ که واقعه عید غدیر خم را نشان می دهد

نویسنده(ها)ابوریحان بیرونی

کشور تهران

زبان زبان عربی(اصلی)،زبان فارسی

تعداد جلد

۱

موضوع(ها)گاهشماری و جشنهای ایرانیان، یونانیان، یهودیان، عیسویان، هندوان و اعراب

ناشر انتشارات فردوس

تاریخ نشر

۱۳۹۰

شمار صفحات۵۶۰

شابک شابک ‎۹۷۸۹۶۴۳۲۰۴۶۴۸

رده‌بندی دیوئی

۵۲۹

کتابخانه کنگره۱۳۹۰ ۲۰۴۱ آ ۲ الف / D۱۱

ترجمه و تصحیح

ویرایش

  1. یک ترجمه به فارسی از این کتاب در سال ۱۳۲۱ هجری شمسی توسط اکبر داناسرشت و با نام ترجمه آثارالباقیه ابوریحان بیرونی به زیور طبع آراسته شد که ۷ بار منتشر شده‌است.
  2. در سال ۱۳۹۰ خورشیدی با نام آثار الباقیه عن القرون الخالیه توسط عزیزالله علیزاده تصحیح و در انتشارات فردوس در ۵۶۰ صفحه منتشر شد. در این تصحیح افزون بر نمایه و واژه‌نامه، با استفاده از نسخه مدرسه سپهسالار تهران، جدول‌ها به صورت کامل ترسیم شده‌است.
  3. پرویز اذکایی (سپنتمان) نیز تصحیحی از این اثر گرانقدر را با نام آثار باقیه: از مردمان گذشته را در نشر نی، در سال ۱۳۹۲ هجری شمسی منتشر نموده‌است. این تصحیح در سال ۱۳۸۱ برندهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی شد.[۲] محمود جعفری دهقی استاد دانشگاه تهران این تصحیح را از شاهکارهای ترجمه و تألیف در بیرونی‌پژوهی می‌داند. اذکایی این اثر گران‌سنگ را پس از مقابله با سه نسخه دیگر که پیش از این از سوی ادوارد زاخائو، خاورشناس آلمانی و نخستین مترجم این اثر به زبان‌های اروپایی، ترجمه و همراه با یادداشت‌های خود منتشر کرده‌است.[۳]
  4. در سال ۱۸۷۸ ادوارد زاخائو این اثر را در لایپزیک آلمان به زبان عربی مشتمل بر ۴۳۸ صفحه چاپ کرد. منتهی پرویز اذکایی در مصاحبه با هفته نامه اجتماعی فرهنگی همدان‌نامه به تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۹۹ در پاسخ به این پرسش که تصحیح شما در برابر نسخه زاخائو یا حتی نسخه‌ای که پیشتر در ایران منتشر شده بود (تصحیح اکبر داناسرشت)، چه چیزی اضافه دارد؟ می‌گوید: سقطات را ندارد. آن سقطات حدود صد صفحه از متن اصلی از چاپ زاخائو را شامل می‌شده و هر چه این کتاب چاپ می‌شد از روی نسخه ناقص زاخائو بود.[۴]

نمونه‌ای از کتاب

ویرایش

«قتیبة بن مسلم هر کس را که خط خوارزمی می‌دانست از دم شمشیر گذرانید و آنان که از اخبار خوارزمیان آگاه بودند و این اخبار و اطلاعات را میان خود تدریس می‌کردند ایشان را نیز به دستهٔ پیشین ملحق ساخت بدین سبب اخبار خوارزم طوری پوشیده ماند که پس از اسلام نمی‌شود آنها را دانست و ولایت در ایشان پس از این کار در دست قبایل دور می‌زد تا آنکه… ولایت و خوارزمشاهی هر دو از دست ایشان بدر رفت.»[۵]

پانویس

ویرایش

  1. «نسخه آرشیو شده». بایگانی‌شده از اصلی در ۳ ژانویه ۲۰۱۳. دریافت‌شده در ۳ آوریل ۲۰۱۴.
  2. «اتفاقات نامنتظره در جایزه کتاب سال». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۷ سپتامبر ۲۰۱۵. دریافت‌شده در ۲۹ ژوئیه ۲۰۱۵.
  3. پرویز اذکایی؛ عالمی جامع‌الاطراف و ایرانشناسی بی بدیل
  4. /آثار-باقیه؛تاریخ‌شناسی-ملت‌های-کهن/https://hamedannameh.ir/
  5. آثار الباقیه عن القرون الخالیه، ۱۳۹۰، ص ۶۳.

منابع

ویرایش

  • محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، ۱۳۲۱: آثار الباقیه، مترجم اکبر داناسرشت، تهران: امیرکبیر، ۶۴۸ صفحه. شابک: ۷-۰۲۷۹-۰۰-۹۶۴-۹۷۸
  • ابوریحان بیرونی، ۱۳۹۰: آثار الباقیه عن القرون الخالیه، مصحح عزیزالله علیزاده، تهران: انتشارات فردوس، ۵۶۰ صفحه، شابک ‎۸-۴۶۴-۳۲۰-۹۶۴-۹۷۸
  • محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، ۱۳۹۲: آثار باقیه: از مردمان گذشته، مصحح پرویز اذکایی، تهران: نی، ۹۴۸ صفحه. شابک: ۵-۳۲۷-۱۸۵-۹۶۴-۹۷۸
  • برگرفته از ویکی‌پدیای انگلیسی

"آثار الباقیه عن القرون الخالیه - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد" https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1_%D8%A7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B9%D9%86_%D8%A7%D9%84%D9%82%D8%B1%D9%88%D9%86_%D8%A7%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C%D9%87
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜شجره نامه | مادرم و نسب نامه ام

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜#شجره_نامه

۲- مادرم و نسب نامه ام

بسمه تعالی
در شب های قبل گفتم مادرم زن صالحه ‏ای بود.
خدای تعالی به او بیشتر از پانزده فرزند پسر و دختر عنایت کرده بود ولی جز شش نفر آنها بیشتر در دنیا زنده نماندند و بقیه در همان دوران شیرخوارگی از دنیا رفتند.
او تقریبا در سن ۴۵ سالگی با سکته قلبی روز شهادت حضرت فاطمه الزهرا علیها السلام یعنی ۱۳ جمادی الاول از دنیا رفت و مورد استقبال فرزندان از دنیا رفته ‏اش قرار گرفت.

اگر چه ممکن بود.....

📜نسب پدرم با بیست و نه واسطه به حضرت موسی بن جعفر علیهما السلام به این ترتیب می‏رسد "
پدرم سيّد رضا (۱)
بن سيّد حسن (۲)
ابن سيّد جعفر (۳)
بن سيّد حسن (۴)
بن سيّد حسین (۵)
بن سيّد رجب (۶)
ابن سيّد قاسم (۷)
بن سيّد حسین (۸)
بن سيّد نورالدّین (۹)
بن سيّد میر کلان (۱۰)
بن سيّد میر گنگ (۱۱)
بن سيّد احمد (۱۲)
بن سيّد علاء الدّین (۱۳)
ابن سيّد حسین (۱۴)
بن سيّد محمّد (۱۵)
بن سيّد صلاح الدّین (۱۶)
ابن سيّد فیروزالدّین (۱۷)
بن سيّد شرف الدّین (۱۸)
بن سيّد شمس الدّین (۱۹)
ابن سيّد قطب الدّین (۲۰)
بن سيّد جعفر (۲۱)
بن سيّد محمّد (۲۲)
بن سيّد صالح (۲۳)
بن سيّد اسماعیل (۲۴)
بن سيّد على (۲۵)
بن سيّد نورالدّین (۲۶)
بن سيّد صالح (۲۷)
بن سيّد احمد (۲۸)
بن سيّد ابراهیم المرتضى (۲۹)
بن حضرت امام کاظم سلام اللّه و صلواته علیه و علی آبائه و ابنائه"


تاریخ نگارش:
۱۴۲۵/۱۲/۲۸ قمری
۱۳۸۳/۱۱/۲۰ شمسی

© 2017 پایگاه مجموعه آثار و اندیشه های حضرت آیت الله سید حسن ابطحی
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۸۱۴۲۵
"۲- مادرم و نسب نامه ام - پایگاه مجموعه آثار و اندیشه های حضرت آیت الله سید حسن ابطحی" https://www.hasanabtahi.com/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D9%85-%D9%88-%D9%86%D8%B3%D8%A8-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%85/
🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🔴 از دوران غیبت صغری امان مهدی عجل چه میدانید؟

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

عبارت دعایی تعجیل فرج امام زمان، خط ثلث اثر علی رضائیان، ۱۴۰۲ش

#پرسش_پاسخ
#امام_زمان
🖨تاریخاتور:
🔴 از دوران غیبت صغری حضرت بقیه الله الاعظم امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چه میدانید؟
در این ۷۰ سال چه اتفاقاتی افتاد؟
چه کسانی واسطه مردم با امام بودند؟
در ایران و جهان چه کسانی حکومت میکردند؟
آیا می‌دانستید منصور حلاج و زکریای رازی در این دوران زندگی میکردند ؟
و یا حتی فردوسی با پایان غیبت صغری به دنیا آمد؟!

🔹عباسیان آن روزها قدرت بلامنازع جهان بودند و در حالی که از حکومت های محلی ایران برای خودشان دیوار گوشتی درست کرده بودند از طرف دیگر قیام های بابک و مازیار را سرکوب کردند و در طرف دیگر در نبرد انزن با فرماندهی سردار ایرانی خود (افشین) توانسته بودند اروپای آن روز را به صُلابه بکشند!
با این که دنیا بر وِفق مراد آن ها بود اما چالش بزرگ این جماعت نه در ایران و نه در اروپای آن روز، بلکه در سامرا بود!

در خانه ای در پایتخت بزرگترین کشور آن روز دنیا!

منزلی که استراتژی نظم آینده جهان در آن تعیین می شد!!!

عباسیان از چه آینده ای خبر داشتند که برای مانع شدن از آن از اقتدارشان هزینه میکردند؟!!

آنها از دهه ها قبل سنگ تمام گذاشته بودند و دو امام بزرگ شیعه را به پایتخت فرا خواندند و در پادگان هایشان بر آن ها احاطه کامل داشتند و همانند فرعونیان بر زاد و ولد نیز نظارت میکردند!
اما این جماعت هیچ وقت فکرش را نمیکردند در روزهایی که بزرگترین ایدئولوژی مخالف را سال ها در حصر نگه داشته بودند با ولادت دوازدهمین امام شیعیان اینگونه رَکَب بخورند!!!
اما از آن طرف امامان شیعه، نیروهای خود را از سالها قبل با این مدل اجتماعی آشنا کرده بودند! یک سبک زندگی متفاوت و یا رابطه ی خاصی از امام و مأموم که با حضور واسطه ها ادامه یافت(غیبت صغری) و بعد از هفت دهه تبدیل به ندیدنی شد که دوازده قرن از آن می گذرد و...

🔴 ایام غیبت صغری

۲۵۵ هجری قمری/
▫️ولادت حضرت حجت در سامرا در حالی که خانواده ایشان در محاصره کامل قرار داشتند.

۲۵۹ / چهار سالگی امام
▫️سلسله طاهریان، اولین حکومت
ایرانی پس از اعراب بعد از پنج دهه حکومت بر ایران، سقوط کرد.

۲۶۰/ پنج سالگی
▫️با شهادت امام حسن عسکری، امامت حضرت حجت آغاز شد.
▫️اندکی بعد از شهادت پدر ، مادر ایشان (حضرت ملیکا یا نرجس خانم) که از اهالی ایتالیای امروز بودند نیز وفات یافتند .

۲۶۱/شش سالگی
▫️سلسله سامانیان در نواحی شرقی ایران و آسیای میانه استارت زد .

۲۶۵/ ده سالگی
▫️عثمان بن سعید
اولین نایب امام ، در گذشت .
▫️یعقوب لیث لیدر سلسله صفاریان و پایه گذار زبان فارسی که خود را از فرزندان انوشیروان می‌دانست درگذشت .

۲۷۹/ بیست و چهار سالگی امام
▫️با مرگ معتمد پانزدهمین خلیفه عباسی ، معتضد خلیفه عباسیان شد.

۲۸۹/ سی و چهار سالگی امام
▫️معتضد هم مرد و مکتفی عباسی خلیفه شد .

۲۹۵/چهل سالگی امام
▫️مقتدر عباسی ،هفدهمین خلیفه عباسیان شد .

۳۰۵/پنجاه سالگی امام
▫️محمد بن عثمان ، دومین نایب امام وفات یافتند و نیابت ایشان به یک ایرانی انتقال داده شد .

۳۰۹/پنجاه و چهار سالگی امام
▫️منصور حلاج را به جرم گفتن اناالحق در بغداد به دار زدند !
▫️ احمدبن فضلان به عنوان اولین مسلمان راهی قطب شمال شد !

۳۱۰/ پنجاه و پنج سالگی
▫️محمد بن جریر بچه ی آمل و نویسنده ی کتاب معروف #تاریخ_طبری درگذشت!

۳۱۳/پنجاه و هشت سالگی
▫️ دانشمند معروف زکریای رازی ، درگذشت!

۳۱۷/شصت و دو سالگی
▫️حسین بن روح ، نایب ایرانی امام پس از پنج سال اسارت در زندان های عباسیان آزاد شد .
▫️ « شلمغانی » یکی از علمای شیعه در زمان اسارت حسین ، ادعای نیابت کرد .

۳۲۰/ شصت و پنج سالگی
▫️اولین حکومت شیعه در ایران تأسیس شد. اهالی املش گیلان سلسله آل بویه را که یکی از مقتدرترین سلسله های تاریخ ایران بود را راه اندازی کردند .

۳۲۲/شصت و هفت سالگی امام
▫️شلمغانی یکی از علمای شیعه بعد از ادعای نیابت و نبوت و خدایی مورد لعن حضرت قرار گرفت و در نهایت توسط خلیفه عباسی اعدام شد .

۳۲۶/ هفتاد و یک سالگی
▫️حسین بن روح نایب ایرانی امام در گذشت و علی بن محمد سمری چهارمین نایب حضرت شد .

۳۲۹/هفتاد و چهار سالگی
▫️فردوسی در ایران به دنیا آمد و رودکی در گذشت!
▫️با درگذشت نایب چهارم حضرت ، دوران غیبت کبری آغاز شد .
https://eitaa.com/edmolavand/21338

🔴نایبان خاص حضرت حجت در زمان غیبت صغری

🔻عثمان بن سعید
روغن فروش بود و به همین خاطر بهش می‌گفتند سمانی !
عثمان بن سعید سمانی!
شاگرد سه امام قبل حضرت حجت بود و بعد از حصر امام هادی و امام عسکری ، رابط بین امام و مردم شد و در پوشش روغن فروشی وجوهات و نامه ها را به امام میرساند!
عثمان پنج سال هم نایب حضرت حجت بود که در سال ۲۶۵ هجری ق درگذشت .

🔻محمدبن عثمان
طولانی ترین دوران نیابت حضرت حجت را بر عهده داشت !
به مدت چهل سال!
محمد که پسر نایب اول بود با نایبان دروغین که وجوه و اموال شیعیان را به دروغ نیابت امام عصر دریافت می کردند درافتاد!
در دوران محمد ، ایران تحت قلمرو حکومت سامانیان بود !

🔻حسین بن روح نوبختی
پسر ایرانی خاندان نوبخت ، به مدت ۲۱ سال نایب امام زمان بود .
خ اذیت شد و حتی پنج سال زندان هم رفت و در طول اسارت حاضر نشد وجوهات شیعیان را به حساب حکومت واریز کند !
در دوران وکالت او، بعضی علمای شیعه از جمله شلمغانی ادعای وکالت حضرت حجت را کردند که مورد لعن امام قرار گرفتند و دین و دنیا رو با هم به باد دادند !

🔻علی بن محمد
نایب چهارم از خاندان خوشنام سمری( اطراف بصره ) بود !
خاندانی که بخش زیادی از اموال خود را به امامان بخشیدند!
حاج علی ،زمان امام حسن عسکری ، وکیل ایشان بود و در سالخوردگی دوباره به مدت پنج سال به وکالت حضرت حجت منصوب شد !
بعد از وفات او ، دوران غیبت کبری آغاز شد .
@Hs_Land
https://eitaa.com/edmolavand/21339
🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄﷽🍃⃟🌸᭄•🍃⃟🌸᭄•
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
@edmolavand
#قرارگاه_فرهنگی_میرمریم
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

⚪پسر آخرین پادشاه زندیه، ولیعهدی که خواجه حرمسرا شد

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

⚪پسر آخرین پادشاه زندیه، ولیعهدی که خواجه حرمسرا شد

خواجه خسرو، پسر لطفعلی خان زند و آخرین بازمانده خاندان زندیه، یکی از شخصیت‌های تاریخی پیچیده و تأثیرگذار دوره انتقال قدرت از زندیه به قاجاریه است.

خواجه خسرو در شرایطی دشوار زیسته و زندگی اش سرشار از فراز و نشیب‌هایی بوده که کمتر مورد توجه رسمی تاریخ قرار گرفته، اما بررسی دقیق زندگی او نه تنها حکایت خانواده زند را به پایان می‌رساند، بلکه نمایی از سرنوشت کسانی است که به ناچار تسلیم نظم سیاسی جدید شدند.

لطفعلی خان زند، آخرین فرمانروای سلسله زندیه، مردی بود که با رشادت و شجاعت در برابر نظامیان قاجار ایستاد اما در نهایت شکست خورد و کشته شد. خواجه خسرو، فرزند او، اما در مسیری کاملاً متفاوت قدم گذاشت؛ سرنوشت او از کودکی با شکست پدر و فروپاشی خانوادهاش گره خورده بود. برخلاف پدر که شاه و جنگجوی بزرگی بود، خواجه خسرو به عنوان یک خواجه در حرمسرای بی‌در و پیکر فتحعلی شاه قاجار حضور یافت و به نوعی مجبور شد به عنوان خدمتکار و وفادار به دشمن پیشین، جایی در دربار جدید بیابد.

⬛خواجه خسرو یا خواجه فتح‌الله

لطفعلی خان زند در سال ۱۱۸۳ هجری قمری به دنیا آمد و در سالهای آخر سلطنت خود (از حدود ۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ ق) درگیر جنگهای سنگین با آقامحمدخان قاجار بود. پس از شکست نهایی او، خاندان زند تهدید شدند و بسیاری از اعضای خانواده به صورت خشونت‌آمیز سرکوب، اخته یا تبعید شدند. در چنین شرایطی، خواجه خسرو به عنوان پسر لطفعلی خان زند، بخشی از زلزله سیاسی بود که پس‌لرزه آن زندگی او را شکل داد.

در منابع مختلف دوره زندیه و قاجاریه البته دو نام “فتح الله خان” و “خسرو خان” برای پسران لطفعلی خان زند آمده است. اغلب منابع ایرانی پسر ارشد لطفعلی خان را فتح الله خان میدانند، در حالی که تنها سرهارفورد جونز، نماینده انگلیسی کمپانی هند شرقی که در سال ۱۲۰۵ ه.ق (۱۷۹۱ میلادی) در شیراز حضور داشت، پسر لطفعلی خان را “خسرو” نامیده و از دیدار با پسری هفت ساله، زیبا و باهوش به نام خسرو در باغ کلاه فرنگی شیراز گزارش داده است.

احتمالاً آوردن نام “خسرو” در نوشته‌های جونز به دلیل اشتباه در تشخیص برادر و پسر لطفعلی خان باشد، زیرا هیچ منبع دیگری نام خسرو را به عنوان پسر بزرگ تر لطفعلی خان ذکر نکرده و خسرو بیشتر به عنوان برادر کوچکتر لطفعلی خان شناخته می‌شود که در زمان خروج لطفعلی‌ خان از شیراز، جانشین او بوده است. در لشکرکشیهای لطفعلی خان در سالهای ۱۲۰۴ و ۱۲۰۵ ه.ق نیز خسرو که کودک بوده، در شیراز به عنوان جانشین او مانده است.

فتح الله خان به عنوان پسر ارشد لطفعلی خان در بیشتر منابع آمده و احتمالاً در حدود سال ۱۲۰۲ ه.ق متولد شده است. گفته شده که فتح الله خان در کودکی در سال ۱۲۰۹ ه.ق اخته شده است و سیاح انگلیسی جورج کپل که در سال ۱۸۲۴ میلادی با او در بمبئی دیدار کرده، سن او را در آن زمان حدود ۳۸ سال ذکر کرده است. همچنین فتح الله خان در دوران حکومت کوتاه پدرش احتمالاً در حرم‌خانه بزرگ شده و در حدود پنج یا شش سالگی شروع به دریافت آموزشهای نظامی و دریافت لقب کرده است.

پس از سقوط شیراز و پیروزی قاجارها، رفتار خشونت‌بار با زنان و فرزندان لطفعلی خان، از جمله اخته کردن پسر خردسال، گزارش شده است. اما از اینکه چه کسی اخته شده – فتح الله خان یا خسرو – مناقشه وجود دارد و برخی منابع اخته شدن پسر لطفعلی خان را در سال ۱۲۰۹ ه.ق و در محاصره کرمان ذکر می‌کنند.

جانشینی و سرنوشت خسرو برادر کوچکتر لطفعلی خان پس از فتح شیراز مشخص نیست اما گفته شده که به طور قطع در این واقعه کور و اخته شده است. فتح الله خان بعدها در دوره فتحعلی شاه به عنوان نماینده در دربار حضور داشته و رفتار شاه با او محترمانه بوده است. روایت‌هایی از ملاقات سرهارفورد جونز با خسرو در حدود سال ۱۲۲۴ ه.ق و مشاهده نابینایی او نیز ذکر شده است.

سر هارفورد جونز داستان غم‌انگیزی از دو دوره‌ی مختلف زندگی این پسر نقل می‌کند. هنگامی که جونز برای خرید جواهرات در دربار لطف‌علی‌خان رفته بود و می‌گوید:«…در باغ کلاه‌ فرنگی شیراز با پسر لطف‌علی‌خان که پسری هفت ساله بود روبرو شدم که همراه لَله‌اش ایستاده بود… او یکی از پیش‌خدمت‌ها را به سراغم فرستاد. وقتی نزدیکش شدم و سلام گفتم رو به من کرد و گفت: شما همان فرنگی هستید که پدرم بار‌ها حرفتان را زده است؟ شما برای او یک ساعت موسیقیدار هدیه آورده بودید. برای من هیچ چیز نیآورده‌اید؟ من فردا در غیاب پدرم پادشاه خواهم شد و شما باید به دیدن من بیایید. همان طور که به دیدن پدرم می‌آمدید. من از این کودک خیلی خوشم آمد. پرسیدم: میل حضرت والا چه چیزی است؟ جواب داد میرزا حسن به من می‌گوید بهترین چاقوهای جیبی را در کشور شما می‌سازند. حاضرید یک چاقو به من بدهید؟ دَدَه‌ام می‌گوید: بهترین قیچی‌ها را هم در مملکت شما درست می‌کنند شما را به خدا یک جفت قیچی هم به دَدَه‌ام بدهید. از روی اتّفاق یک چاقوی جیبی بسیار نفیس با خود داشتم فوراً به او تعارف کردم و گفتم وقتی به کشورم باز گردم دو سه چاقو برای خودش و دو سه قیچی هم برای دَدَه‌اش خواهم فرستاد. کودک در اوج شادی فریاد زد وای چقدر شما آدم خوبی هستید! سپس یک ساعت در کنار من ور رفت و حرف زد و من هرگز کودکی مؤدّب‌تر و زیباتر و با‌هوش‌تر از او ندیدم.

دوره‌ی دوم ایّامی ‌بود که سر هار فورد جونز به عنوان سفیر پادشاه انگستان به ایران آمده بود و در آذربایجان به حضور فتح‌علی‌شاه رسیده بود. در این جا هم او خسرو میرزا را ملاقات کرد؛ امّا این بار به قول هارفورد جونز او برده‌ای چروکیده و اخته بود…. در اوجان به حکم تصادف فتح‌علی‌شاه که از دوستی و سوابق الفت میان ‌هارفورد جونز آگاه بود پیش‌نهاد کرد که شاید جونز بی میل به دیدن خسرو میرزا فرزند لطف‌علی‌خان نباشد.

خود هارفورد جونز با احساس تمام جریان آن دیدار را در کتابش وصف کرده است وی می‌نویسد:

«…آن جوان رشید و زیبا روی که به دست آقامحمّدخان بی‌رحم کور شده بود در ساعت مقرّر به چادر جونز آمد و همین که سفیر انگلیس او را در آغوش گرفت گریه سر داد و در حالی که بغض گلویش را می‌فشرد گفت: دو خواهش از خدا داشتم که هر دو را اجابت کرد. اکنون او را سپاس می‌گزارم که زنده ماندم تا اوّلاً آن مرد بی غیرت حاجی ‌ابراهیم را کور کردند و ثانیاً به ملاقات شما نائل آمدم. روز بعد که فتح‌علی‌شاه را دیدم. از وی پرسید: راستی تو چه بلایی بر سر آن بیچاره ‌آوردی که چون از ملاقات تو باز گشت. همه‌ی شب، اشک می‌ریخت؟ …»

از دیگر برادران لطفعلی خان، نجفعلی خان نیز نام برده شده که پس از سقوط زندیه در هند زندگی می‌کرده است. به طور کلی فرزندان و بازماندگان زندیه پس از سقوط این سلسله، دیگر نقش سیاسی برجستهای نداشتند و برخی از آنان در تبعید یا حاشیه دربار قاجار زندگی میکردند.

زندگی در دربار قاجار و نقش خواجه

زندگی خواجه خسرو در دربار فتحعلی شاه قاجار، سرشار از تردیدها و ناگزیریها بود. او که در واقع بقایای سلسله زند به شمار میآمد، به ناچار خود را در جایگاهی کاملاً متفاوت یافت؛ به عنوان یک خواجه سرای مجیزگو حاضر در حرمسرا که باید وفاداری و اطاعت از دشمن گذشته را باید پیشه می کرد.

چنین جایگاهی، به عنوان نمادی از زوال خاندان زند و قدرت حاکم قاجاریه، همواره همراه با محدودیت و فشار بود. خواجه‌ها در دربار قاجار افرادی اخته بودند که نقش‌های مختلفی از جمله خدمت به شاه و مدیریت حرمسرا بر عهده داشتند و خواجه خسرو نیز از این نظر تفاوتی نداشت. این وضعیت هم نشاندهنده قدرت مطلق فتحعلی شاه بود و هم وضعیت تلخ بازماندگان خانواده های شکستخورده در برابر نظم نوین قاجار.

اگرچه خواجه خسرو از منظر سیاسی در وضعیت نامناسب و بدون اختیار قرار داشت، اما او به عنوان فردی با استعداد و اهل ادب و فرهنگ نیز معرفی شده است. منابع تاریخی از او به عنوان شخصی با ذوق ادبی و شعری یاد می‌کنند که در کنار شرایط سخت خود، توانست در حوزه شعر و سایر هنرها سرآمد باشد.

شعرهایی که از خواجه خسرو باقی مانده، نشان میدهد او در کنار زندگی درباری و پر از مراقبتهای سخت، فردی عمیق بوده و تلاش میکرد وجه انسانی و فرهنگی خود را حفظ کند. این نکته، خوانشی متفاوت از زندگی او به ما میدهد؛ زندگیای نه فقط در تیررس سیاست بلکه در جستجوی هویت و حفظ میراث فرهنگی.

با این وجود، خواجه خسرو به‌واسطه حضور در دربار قاجار و زندگی در حرمسرای بی‌در و پیکر فتحعلی شاه، بازمانده‌ای از زندیه محسوب می‌شود که سرگذشتش نمایانگر یک دوره پر آشوب و فرازوفرودهای تاریخی مهم در تاریخ ایران است. او نمادی از قدرت‌های از دست رفته و ضرورت تن دادن به دوره جدید می‌باشد و یادآور سرنوشت کسانی که ناچار شدند در شرایطی غیرعادی و تلخ بازمانده خاندان سلطنتی خود باشند.

خواجه خسرو پسر لطفعلی خان زند، شخصیتی است که بررسی زندگی‌اش امکان شناختی ژرف‌تر نسبت به شرایط اجتماعات و خانواده‌های سلطنتی در دوره گذار از سلسله زندیه به قاجار ارائه می‌دهد. زندگی او نمادی از پایان یک دوره و شروع دوره دیگری است که هم با خشونت و هم با سازش و ناگزیر همراه بود.

او به عنوان بازمانده‌ای که در دربار سلطنتی دشمن پیشین حضور یافت و نقش خواجه در حرمسرا را ایفا کرد، همواره در سایهای تلخ و شاید شرم‌آور زندگی کرد اما در عین حال، شاعری با ذوق و تیزبین بود که نشان می‌دهد انسانیت و فرهنگ در هر وضعیتی یافت می‌شود.

📑منبع: دیروزبان

"پسر آخرین پادشاه زندیه، ولیعهدی که خواجه حرمسرا شد"


🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜کهن‌ترین سند مربوط به روابط ایران و لهستان

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📝کهن‌ترین سند مربوط به روابط ایران و لهستان نامه‌ ای است که از طرف «اوزون حسن پادشاه ایران» برای «کازیمیر یاگلون» پادشاه لهستان فرستاده شد که اکنون در آرشیو ملی لهستان ضبط است.

خبر ظهور شگفت‌انگیز «اوزون حسن» نه فقط در میان همسایگان شرقی، بلکه در بین قدرت‌های غربی نیز پیچیده بود، مترصد فرصتی برای گسترش ارتباط بودند!
«اوزون حسن» پدر بزرگ مادری شاه اسماعیل اول بود.
....................................................
ایشیق قاپیسی؛ دروازه ای نو به "واقعیت های تاریخی و مفاخر"
https://eitaa.com/ishiqqapisi

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜شاه اسماعیل صفوی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜شاه اسماعیل صفوی؛ مردی که با درایت و شجاعت، مسیر تاریخ ایران را تغییر داد و میراثی ماندگار از خود بر جای گذاشت. اگرچه او در جوانی و در سن ۳۸ سالگی چشم از جهان فرو بست، اما بنای استواری که او پی افکند، قرن‌ها پابرجا ماند.
نبوغ نظامی و سیاسی شاه اسماعیل، سرزمین‌های از دست رفته ایران را بازپس گرفت و اقتدار از دست رفته ایرانیان را احیا کرد. او با ایجاد ساختار حکومتی منسجم، توانست امنیت و ثبات را به سرزمینی بازگرداند که سال‌ها گرفتار هرج و مرج بود.
....................................................
ایشیق قاپیسی؛ دروازه ای نو به "واقعیت های تاریخی و مفاخر"
https://eitaa.com/ishiqqapisi

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📍نوای شاعر در ادبیات ترک

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

🖊 نوایی بزرگترین شاعر زمان خود و بزرگترین شخصیت ادبیات تورک بوده و زبانهای عربی و فارسی و تورکی را به صورت کامل میدانست. او دیوان شعر تورکی و فارسی دارد. تخلص او در شعر تورکی نوایی و در شعر فارسی فانی بوده است. او شخصیت قدرتمند زمان خود بوده و به زبان مادری و مردمش وابسته بود.
از این رو شاعران زمان خود را توصیه می کرد تا به زبان مادری شعر سرایند و برای اثبات اینکه تورکی وسیع تر وکاملتر از زبان فارسی است ، کتابی با نام ” محاکمه اللغتین ” نوشت.
نوایی 32 اثر منظوم ومنثور نوشته که نیمی به فارسی ونیمی دیگر به تورکی هستند. خمسه مهمترین اثر نوایی است که جمعا 23 هزار بیت دارد.
نوایی چنان در ایران و ترکیه نامدار شده که شاعران ترکیه و آذربایجان بر اشعار او نظیره ها نوشته و کتاب لغتی چون سنگلاخ را برای فهم بهتر دیوان او نوشته اند.
نوایی بنیان گذار ادبیات جغتایی است. تورکی جغتایی از تلفیق لهجه اندیجان و تورکی ادبی آسیای مرکزی ظهور کرده است. تورکی جغتایی تاثیر مهمی بر تورکی آذربایجانی داشته است.

✍دکتر جواد هیئت
....................................................
ایشیق قاپیسی؛ دروازه ای نو به "واقعیت های تاریخی و مفاخر"
https://eitaa.com/ishiqqapisi
https://eitaa.com/edmolavand/21308

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜 اثر دست که ۴۰۰۰ ساله

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜 اثر دست که ۴۰۰۰ ساله

کشف یک دست‌نویس‌ بزرگ در قلب تمدن کهن که هزاران سال پنهان مانده

اسرار اثر دست ۴۰۰۰ساله در مصر باستان | از اثر انگشت تا خطوط کف دستان

تصویر کنید، با یک نگاه ساده به زیر یک اثر باستانی، رد دست فردی را می‌بینید که چهارهزار سال پیش آن را ساخته است. این فقط یک اثر باستانی نیست؛ بلکه یک پل واقعی میان گذشته و حال ماست.

اسرار  اثر دست ۴۰۰۰ساله در مصر باستان

همشهری آنلاین - یکتا فراهانی: یک مدل سفالی ساده در موزه کمبریج، با اثری که هیچ‌کس تا کنون ندیده بود تلاش دست یک سازنده باستانی برای جابه‌جایی اثرش پیش از پختن را نشان می‌دهد؛ لحظه‌ای که می‌تواند زمان را درهم شکند.

اسرار  اثر دست ۴۰۰۰ساله در مصر باستان | از اثر انگشت تا خطوط کف دستان

یادبودی زنده از لحظه‌ ساخت یک اثر!

آیا تابه‌حال فکر کرده‌اید معماران، هنرمندان یا صنعتگرانی که بیش از سه‌هزاری سال پیش زندگی می‌کرده‌اند ‌ چه احساسی داشتند؟ پژوهشگران موزه فیتزویلیام در دانشگاه کمبریج کشفی شگفت‌آور کرده‌اند: اثرِ کاملی از یک اثر دست که ۴۰۰۰ سال پیش بر زیر یک «روح‌خانه» ‌ مصری به ‌جا مانده را بررسی کرده اند.

این فقط یک اثر نیست؛ بلکه یادبودی است زنده از لحظه‌ ساخت همین اثر؛ لحظه‌ای که سازنده‌اش با دستان خیس خاک، به‌طور ناخواسته اثر خود را بر جای گذاشت. زیر این مدل، رد دست او باقی‌مانده؛ طوری که انگار در تاریخ نفس می‌کشد. این کشف بخشی از نمایشگاه جدید “Made in Ancient Egypt” است که از ۳ اکتبر ۲۰۲۵ تا آوریل ۲۰۲۶ به نمایش گذاشته خواهد شد. اما این شروع ماجراست.

"اسرار اثر دست ۴۰۰۰ساله در مصر باستان | از اثر انگشت تا خطوط کف دستان - همشهری آنلاین" https://www.hamshahrionline.ir/news/968219/%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%DB%B4%DB%B0%DB%B0%DB%B0%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D8%B5%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D8%A7%D9%86%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AE%D8%B7%D9%88%D8%B7
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜شجره نامه خاندان داداش باکر جلد سوم | بقلم محسن داداش پور باکر

welcome. good day,welcome in the name of the allah.avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

به صفحه شخصی محسن داداش پور آوات قلم خوش آمدید

بسم الله الرحمن الرحیم
مقاله جامع خاندان کربلایی داداش باکر جلدسوم

به قلم محسن داداش پور باکر

Image result for شحره نامه

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

محسن داداش پور باکر

محسن داداش پور باکر

پژوهشگر، شاعر و نویسنده، مجری

⊰❀⊱━⊰﷽⊱═━═━⊰❀⊱
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
✍در گذشته بدلایل متعدد از جمله عدم پژوهش و تحقیق پیرامون مسائل مربوط به شجره نامه ی ایل، طوایف و تیره ها به سبب پراکندگی ، تغییر سبک زندگی و شیوع بی سوادی در بین تعداد قابل توجهی از خاندان ها، شجره نامه نویسی و علم انساب دیده و مکتوب نشد.

📎حتی بعدها کم رنگ شدن حس طایفه گری و هم تباری، مع الاسف در پاره ای موارد فراموش کردن اصل ، ریشه، خاستگاه و بی معرفتی نسبت به اجداد و نیای مشترک ، بی مهری و تضعیف رابطه های نسبی و سببی در مقابل پر رنگ شدن رابطه های اقتصادی و منافع شخصی موجب شد که #شجره_نامه_نویسی، #تبار_شناسی مهم جلوه داده نشود.

📎با توجه به دلایل عنوان شده، در راستای اتکال به یافته های شفاهی و یا استناد به شجره نامه های موجود؛ پژوهشگر احتیاج به صرف هزینه زیاد ،وقت کافی و عناصر تحقیقاتی فعال و علاقمند دارد.

📎محتوای پژوهش اِدمُلّاوَند در باب هویت ،فرهنگ و تاریخ اقوام، ایل، تبار، تیره، خاندان مختلف، مجموعه ای است از حوادث زندگانی مردان و زنان بزرگ ؛ زمام امور حیات اجتماعی جوامع مختلف که در طول تاریخ و در میان تمام ایلات، نژادها و طوایف گوناگون به دست مردانی برجسته بوده است که به نیروی استعداد ، قریحه ،اراده و فکرخویش بر دیگران برتری یافته اند و هرگاه تاریخ زندگانی اینگونه رجال را از تاریخ بشر برداریم ، دیگر چیزی که قابل مطالعه ، دقت و پیروی باشد در آن باقی نخواهد ماند.

📎 شایسته است گفتار ، کردار و رفتار این انسان های بزرگ را قابل احترام ، مطالعه، پژوهش و تحقیق بدانیم، باید اذعان کرد و پذیرفت مردان و زنانی که عزت و احترام کسب کردند و در میان جامعه عزیز و موثر واقع شدند در حقیقت قیمت زحمت و مشقت های فراوانی بود که در طول عمر خود کشیدند تا به این مرحله از بلوغ فکری و شخصیت اجتماعی رسیده اند.

📎می توان گفت یکی از مشکلات بزرگ نسل اخیر جامعه، بحران هویت و عدم مطالعه کافی در تاریخ به دلیل نداشتن برنامه و الگوی مناسب شخصیت اجتماعی است .

📎 از جمله اصول مهم در امر پژوهش در #تبارشناسی داشتن روحیه ی جهادی و اتکال به قوه ی صبر و عشق است. چنانچه محقق با عشق و توکل بر ذات اقدس الله، پای در تحقیق میدانی، مصاحبه با اشخاص حقیقی و حقوقی و جمع آوری اسناد نماید، به زودی یک #مجموعه_دار مرجع خواهد شد. این یعنی بازسازی تاریخ و نگاهداشت موثر تاریخ که لازم و واجب است.

📎احمد کسروی می گوید:
بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند، تیره بخت تر از آن ملتی که علاقمند به دانستن تاریخ خود نباشد، شوربختر از همه ملتی است که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد و به راستی ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن خواهدبود.

📎قطعا انجام این مهم؛ کمک به تاریخ و احیای سنت های پسندیده [...شجره نامه نویسی] می باشد که البته برای افراد ی که پژوهش گران نو پا و محققین محلی چون به مستدات مکتوب دسترسی نداشته و در این حوزه فعالیت و تجربه ای نداشتند کمی سخت ، و شاید از حوصله و علاقمندی آنها به دور باشد.

🇮🇷امید قطعی دارم که پژوهش اِدمُلّاوَند با حضور و همکاری جمعی مردان و زنان دانا، دلسوز، انقلابی و متعهد و متخص، چراغ راه پژوهش گران و علاقمندان به بازخوانی اسناد و شجره نامه نویسی مازندران خواهد بود.

📎نگارنده که از یک سو عضوی از جامعه روستایی و از سویی دیگر عضوی از ایل خردمند باکر در ایران اسلامی است ،با لحاظ این دو شاخص امیدوار است این اثر؛ پژوهش اِدمُلّاوَند را جهت آگاهی و تجدید آرمان های قوم انگاری ، قبیله ای، تبارشناسی، تیره شناسی، بازخوانی اسناد، جنع آوری کتب و اسناد منتشر نشده و همچنین احیای هویت و اصالت ریشه و نیای مشترک، در اختیار علاقمندان، محققین، پژوهشگران، دانش پژوهان قرار دهد اگر چه این اثر از کاستی هایی برخوردار است ولی قطعاً گامی کوچک است در جهت نیل به اهدافی بزرگ ان شاالله.

📎اینجانب محسن داداش پور باکر بر خود لازم می دانم از گرد آورنده گان، محققین، نویسندگان و پژوهش گران حقیقی و حقوقی که همواره با این حقیر همراه بوده و بابت زحماتی که متحمل شدند تشکر و قدردانی نمایم.

📎از صمیم قلب از دوستان ، آشنایان ، هم تباران و هم کیشان ،منتقدان ، صاحب نظران ، محققان و علاقمندان جهت تکمیل و اصلاح پژوهش اِدمُلّاوَند دعوت بعمل می آید با اظهار نظر و ارسال مطالب ارزشمندتان، ما را در تکمیل این اثر یاری فرمایند.
۱۴۰۱/۰۷/۲۴
✍محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

📝شجره نامه چیست؟

شجره‌نامه (تبارنامه یا نسب‌نامه)، به فهرست نمودار یا جدولی گفته می‌شود که در قالبی منظم، اصل و نسب افراد را به تصویر می‌کشد. شجره نامه که انگلیسی‌زبان‌ها به آن Family tree (درخت خانواده یا درخت خانوادگی) می‌گویند، در لغتنامه دهخدا این‌طور توصیف شده است: «فهرست نام‌های پدران و نیاکان کسی، به‌صورت درختی که نیای اولی اصل و فرزندان به‌ترتیب شاخ‌های آن باشند.»

اینکه چرا برای اشاره به این فهرست از واژه شجره یا همان درخت استفاده شده، شاید از آثار هنری دوران قرون وسطی سرچشمه گرفته باشد. در یکی از نقاشی‌های آن زمان با عنوان «درخت جسی» (Tree of Jesse) اجداد عیسی مسیح در کنار شاخه‌های یک درخت به تصویر کشیده شده بودند.

شجره‌نامه‌ ها ابزارهایی قدرتمند برای کشف تاریخچه خانوادگی و اجدادمان هستند. آیا تا به حال به دنبال ریشه‌های خانوادگی خود بوده‌اید؟

🌿درخت اجداد (Ancestor Tree)

این شجره نامه، اجداد فرد را مشخص می‌کند. درخت اجداد را می‌توان به شکل‌های مختلفی رسم کرد؛ مانند:

نمودار استاندارد: نموداری با ظاهری جمع ‌و جور که در آن، نام فرد در سمت چپ و اسامی اجداد را به‌ترتیب جدید به قدیم در سمت راست قرار می‌گیرد.

نمودار بادبزنی (Fan chart): در اینجا، نام فرد موردنظر در مرکز یک دایره، درواقع قطاعی از دایره به‌شکل بادبزن، قرار می‌گیرد و نام اجداد از آن در جهات مختلف منشعب می‌شود. انواع نیم‌دایره و ربع‌دایره این نمودار هم وجود دارند.

نمودار عمودی: در این نوع، اسامی اجداد فرد در راستای عمودی چیده می‌شوند.

📌شجره‌نامه ژنتیکی چیست؟ چه تفاوتی دارد؟

آزمایش نیاکان با تحلیل DNA، اطلاعات دقیقی درباره پیشینه نژادی و تاریخچه خانوادگی فراهم کرده و به تکمیل شجره‌نامه‌ها کمک می‌کند. شجره‌نامه ژنتیکی یا ژنوگرام، شامل تاریخچه ژنتیکی و پزشکی افراد است و به پزشکان و متخصصان برای شناسایی الگوهای ارثی کمک می‌کند. این شجره‌نامه‌ها که براساس تبارشناسی ژنتیکی نوشته می‌شوند، در قرن ۲۱ بین مورخان خانوادگی رایج شده و در سیستم بهداشت و درمان، گروه‌های آماتور و پروژه‌های تحقیقاتی کاربرد دارند.

اگر به دنبال کشف ریشه‌های نژادی و ترکیب ملیتی خود هستید، انجام این آزمایش می‌تواند تجربه‌ای جذاب و مفید باشد. یکی از خدمات ژنتیکی که مای اسمارت ژن ارائه می دهد، شجره نامه ژنتیکی است؛ ...

شجره نامه با شماره‌گذاری آلمانی (Ahnentafel Numbering)

در این سیستم که در نمودار‌ها و گزارش‌های وراثت استفاده می‌شود، به خود فرد مورد نظر و هرکدام از اجداد او، یک عدد اختصاص می‌دهند؛ به‌ طوری‌ که برای رسیدن به پدر باید عدد را دوبرابر کنیم و برای رسیدن به مادر هم عدد یک را به عدد پدر اضافه کنیم. Ahnentafel در زبان آلمانی به معنای «جدول اجداد» است.

📜کاربرد شجره نامه چیست؟

#شجره_نامه نسبت افراد با یکدیگر را به ما نشان می‌دهد و ساده‌ترین ابزار برای اطلاع از روابط خویشاوندان نَسَبی و سَبَبی است. همچنین تبارنامه، درصورتی‌که دارای جزئیات کافی باشد، در پزشکی و روانپزشکی کاربرد دارد و فرد می‌تواند به کمک آن از بیماری‌های ارثی احتمالی خود باخبر شود.

این ابزار همچنین در مطالعات تاریخی، ازجمله شناخت بهتر رویدادهای مهم و بررسی دوران‌های حکمرانی حکومت‌ها، به کار می‌آید.

یکی از کاربرد‌های دیگر نسب‌نامه، جداسازی افرادی بوده که نام یکسانی با یکدیگر داشته‌اند؛ یعنی در زمانی که هنوز به‌کارگیری نام خانوادگی برای تفکیک کردن افراد جامعه از یکدیگر آغاز نشده بود. مشابه این روش را در میان عرب‌ها شاهد هستیم که برای تفکیک کردن افراد هم‌نام، از نام پدر آن‌ها استفاده می‌کنند یا آنکه پدر یا مادر را به اسم فرزند او صدا می‌زنند.
✍با سپاس فراوان محسن داداش پور باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۳۰۷۳۱
https://eitaa.com/edmolavand/21281
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

عناوین مقاله:
سخن گرد آورنده- خاندان میرزاآقا دریک نگاه - فرزندان میرزاآقا - منابع مقاله- ادملا کجاست- ادملائی کیست- آیا ادملائی ها مهاجر هستند- آیا خاندان داداش پور مهاجر هستند- تعداد طایفه های مقیم ادملا- آقاجان دسته - نسب شناسی- قرآن و نسب شناسی- واژه پور- نسل میرزاآقا- دلیل تغییر نام خانوادگی برادران آقبا داداش پور - الحاقیه - شعر امام زاده یحیی علیه السلام-شعر خوشا به حالت ای ادملائی

محسن داداش پور mohsendadashpour

سخن گردآورنده:
این مقاله با سعی و کوشش فراوان، همدلی و همراهی بزرگان اقوام،اهتمام برخی از عموزاده ها و تلاش بی وقفه ی همه ی بستگان سببی و نسبی گردآوری شده و به پاس همت مردم نجیب روستای ادملا ، ادب فراوان به ارواح طیبه شهدای این دیار و همچنین صلوات و رحمت به آستان مقدس امام زاده گان واجب التعظیم یحیی و پادشاه علی علیهما السلام و گرامی داشت یاد و خاطره همه ی درگذشتگان نازنین این دیار به حضور تقدیم می شود.
محسن داداش پور mohsendadashpour

خاندان میرزاآقا در یک نگاه:
علیشاه باکر _ رخش سوار قلیخان باکر _ جان قلی داداش خان باکر - میرزاآقاخان باکر - میرعلی خان باکر - فرج خان باکر - جان برار خان باکر - خانداش خان باکر - نامدار خان باکر - آخوندشاه بابابیک باکر - حاجی آقالر معروف به حاجی لو - اخوند ملاآقبابیک باکر - جانی سلطان بیک باکر - آقبا بیک باکر _ الهوردی بیک باکر - فرج الله بیک باکر - الله وردی بیک باکر - کربلایی داداش باکر.

نظر دکتر مهران داداش پور:داداش فرزند فرج الله است . نظر دکتر مهران در تقابل با قول مشهور تناقض داشته و ضعیف است. الله اعلم

محسن داداش پور mohsendadashpour

فرزندان میرزاآقا:

1) فرزندان میرزاآقا:
میرعلی خان باکر - فرج خان باکر - جان برار خان باکر - خانداش خان باکر - نامدار خان باکر - آخوندشاه بابابیک باکر - حاجی آقالر معروف به حاجی لو - اخوند ملاآقبابیک باکر - جانی سلطان بیک باکر - آقبا بیک باکر _ الهوردی بیک باکر - فرج الله بیک باکر - الله وردی بیک باکر - کربلایی داداش باکر.

نظر دکتر مهران داداش پور:داداش فرزند فرج الله است . نظر دکتر مهران در تقابل با قول مشهور تناقض داشته و ضعیف است. الله اعلم

2) فرزندان آقالر:
چهار دختر و پنج پسر: از جمله آقبا بیک - میرزا آقا - جانی سلطان
3) فرزندان آقبا بیک:
دو دختر و نه پسر: از جمله الله وردی
4) فرزندان الله وردی اول:
یک دختر و چهارپسر: آقبا - حسین یا جانی - اصغر - سلمان - علی - ننه مار(دخترش جده گل علی زاده هاست)
5) فرزندان آقبا: ازجمله فرج دوم
6) فرزندان فرج الله (فرج دوم):
دو پسر: الله وردی دوم - فرج (فرج پسری به نام صفر داشته که پسرش محمدلی بوده که محمدعلی با ننه خانم ابن داداش ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام میرک شدند. نقل است که محمدعلی و میرک در یک رورز به رحمت خدا رفتند).

نظر دکتر مهران داداش پور: صفر برادر داداش بوده است و به عبارتی وی معتقد است که داداش و صفر پسران فرج الله بودند نه الله وردی دوم.نظر دکتر مهران در تقابل با قول مشهور تناقض داشته و ضعیف است.الله اعلم
7) فرزندان الله وردی دوم:
دو دختر و دو پسر: پسران داداش و گرجی(در پاشاامیر دفن است) دختران خورشید(مادر حاجی آقایی ها) و بمانی
8) فرزندان داداش و زنش گوهر(گوهر دختر سیده میر مریم که قبرش کرازمین است):
هفت پسر و سه دختر که عبارتند از:

جان علی - آقاجان - میرزاجان - الله وردی - علی برار - عمه خانم - ننه خانم - جان جان خانم
الف) جان علی و زنش ربابه تالش:
خانم باجی - داداش علی - شاه باجی - رجب - لیلا - نوروزعلی - آقبا
ب) آقاجان معروف به عموقشنگ:
پنج بار ازدواج کرد ولی صاحب اولاد نشد.
ج) میرزاجان و زنش کلثوم اکبری:
عروس خانم - خان آقا - مولود - مشهدی ننه - سلیمان - حمزه - گوهر
ص) الله وردی و زنش سوسوحسین پور:
نازخانم - تاج خانم اول - تاج خانم دوم - مرادعلی - نامدار - ملوس - صفر
د) علی برار: در سریازی به رحمت خدا رفت.
ک) عمه خانم داداش پور :
عمه خانم و شوهراول غلام رضا رضایی باکر:
یک پسر و سه دختر که عبارتند از حسین جان و صدیقه و صفیه و آمنه رضایی باکر
عمه خانم و شوهردوم سیدلقمان حسن زاده:
یک پسر و دو دختر عبارتند از سیدحسین و سیده نورخانم و سیده ایران خانم حسن زاده
ه) ننه خانم داداش پور:
ننه خانم و شوهر اول محدعلی داداش پور:

محمدعلی فرزند صفر ابن فرج الله می باشد. فرج الله برادر الله وردی دوم است، اما دکتر مهران معتقد است که داداش برادر صفر است که هر دو آنها فرزند فرج الله هستندو قول دکتر مهران در تقابل با قول مشهور تناقض داشته و ضعیف است. با این حال از ازدواج محمدعلی ابن صفر با ننه خانم داداش پور فرزندی به نام میرک به دنیا می آید. نقل است که محمدعلی و میرک باهم وفات یافته و به همین دلیل ننه خانم بیوه شد.
ننه خانم و شوهر دوم شکرالله محمدی گنجکلاهی:

تنها فرزندش نامدار است.محل سکونت نامدار در روستای زریوران می باشد.
ی) جان جان خانم داداش پور معروف به گل خانم:
مادر سید آقازاده گنجکلاهی.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

Image result for شحره نامه

محسن داداش پور mohsendadashpour

منابع مقاله:
الأخبار و الأنساب، ابوجعفر احمدبن یحیی مشهور به بلاذری.الأخبار و الأنساب و السیر، ابوالعباس عبداللّه بن اسحاق.الإشتقاق، ابوبکر محمدبن حسن ازدی معروف به ابن درید (د. 321 ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت. 1991م.الأنساب و الأخبار، محمدبن قاسم تمیمی معروف به ابوالحسن نسابه.أنساب الأشراف، احمدبن یحیی بلاذری227 279 ق.بحث مختصر فی أنساب العرب، محمدنبیل القوتلی.التعریف بالأنساب، ابوالحسن احمدبن محمداشعری یمنی د. 500 یا 600 ق .الأخبار و الأنساب، ابوجعفر احمدبن یحیی مشهور به بلاذری.الأخبار و الأنساب و السیر، ابوالعباس عبداللّه بن اسحاق.الإشتقاق، ابوبکر محمدبن حسن ازدی معروف به ابن درید (د. 321 ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت. 1991م.یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 62 کتاب سفرنامه سواحل جنوبی دیای خزرملگونف روسی .
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

*مصاحبه حضوری و تلفنی:مشهدی رجب و آقبا داداش پور ، آقا محمد علیجان زاده ، نورعلی خورشیدی ، حسین آقا باکر، خانداش تیرناز ، آخوند کامیابی ، رستم ادبی ، حاجی خان و حاجی گل حاجی زاده ، پنجعلی رضایی ، اعظم محمدزاده ،جانی سلطان و احمدعلی حسین پور ، تقی غلامعلی زاده ، قهرمان کامیابی ، ابوطالب تقی نیاء ، قنبر گل علی زاده ، سلیمان و مشهدی ننه و حمزه وسرهنگ زرقام داداش زاده ،علی اکبر و صفر و علی میرزا و محمد و سرهنگ گرجی و دکتر مهران و دبیر کامران و مهر علی و علی محمد و رجبعلی و خانعلی و جانعلی و سرهنگ آقاعلی و پدرم حاج بخشعلی داداش پور ، حاج جمشید و محمد و پرویز و رشید حسین پور ، اصغر اصغری ، علی و محمد گل آقاپور ، و شجاع محمدزاده و رضا طهماسب نژاد ، سیف اله همایونی ، نورمحمد ابوالقاسمی ، حسین علی خورشیدی ، حجت الاسلام سید ماندگار موسوی ، جلیل کامیابی، هاشم و علی مراد علیجان زاده ، صمد و مهندس محمد حاجی زاده ، سید تیمور حسن زاده ، محمدرضا طالش و سایر عزیزان..... و در نهایت از اهالی ولایی و انقلابی روستای ادملا که در این تحقیق از گذشته تا کنون ما را یاری کردند.پیگیری و مراجعه به : اداره ثبت احوال و اسناد بابل و بندپی و کتابخانه مدرسه خاتم الانبیاء و منابع طبیعی ساری،بابل و آمل، اوقاف بابل و بندپی، و حجت الاسلام نصراله حسنی از مقریکلاه و کتابخانه مسجد جامع آمل و.......
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

مقدمه:
ادملا کجاست؟
ادملا، روستایی است از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل در استان مازندران ایران.جمعیتاین روستا در دهستان سجادرود قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳9۵، جمعیت آن ۱239 نفر (۲۴۸خانوار) بوده‌است. اما در سال 1304 دارای 34 خانوار بوده است.
شعر ادملاادملا گوشه ی دنج جهان است بیا - ادملا خلوت باغ جنان است بیا - دشت و طبیعتش همیشه نو بهار - ادملا جلوه ی رنگین کمان است بیا -
مردمانش آرام،فضایش ملکوت - ادملا چون کلاس امتحان است بیا - کوچه کوچه ها مرکز آرامش است - ادملا کلبه ی روح و روان است بیا-در یک جمله وصف گویم از دیار - ادملا همیشه میزبان خوبان است بیا

ادملائی کیست؟
ادملائی ها آدم‌هایی هستند که دلشان از جنس نور است محبت شان زلال و پاک و بی ریاست و سخاوت شان به وسعت اقیانوس است...حتی فرصت نوشیدن یک فنجان چای گرم در زمستانی سرد کنار ادملائی هابرای تمام زمستان و حتی برای تمام عمر کافیست!
چون سفره های محقر و بی ریایشان حلال است و پاک پاک. ℘…℘…℘…℘…℘حتما تجربه کنید!℘…℘…℘…℘…℘
مردم این دیار با همه ی مشکلات همیشه لبخند معرکه‌ای بر لب دارند و نگاهی پرنفوذ و زیبا و در عمیق‌ترین فکرهایشان، نجا که دست هیچکس نمی‌رسد، باز هوای دل همه اقوام و همسایه ها و هم محلی ها و دوستان و مهمان را دارند که مبادا غبار غم بر آن بنشیند.عمرشان دراز و پربرکت باد.…℘…℘…℘…
ما همیشه لبریز از مهربانی خواهیم ماند حتی اگر قدرنشناسان بار‌ها و بار‌ها ما را بشکنند. این روح خدایی است که در ما دمیده شده است انتظار هیچ پاسخی را از هیچ کس نداریم .ما برای دلمان و برای خدای خودمان و برای انقلاب مان محبت پخش می‌کنیم تا بهتر و در آرامش خاطر زندگی کنیم…℘…℘…℘…
رهگذر!تو می‌توانی دردهایت را به قله‌ای تبدیل کنی.فقط کافی است خوبی‌ای را که در درون لحظه‌ای بد نهفته است، کشف کنی و از آن بهره ببری.
لبخند بزن رهگذز اینجا دیار ادب آوازه ی ادملاست.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
آیا ادملائی ها مهاجر هستند؟
مهاجرت یا کوچ به معنای جابه‌جایی مردم از مکانی به مکانی دیگر برای کار یا زندگی است. مردم معمولاً به دلیل دور شدن از شرایط یا عوامل نامساعد دورکننده‌ای مانند فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت می‌کنند. دلیل دوم می‌تواند شرایط و عوامل مساعد جذب‌کنندهٔ مقصد مهاجرت مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادی‌های سیاسی بهتر باشد. اگرچه مهاجرت بشر برای مدت صدها هزار سال وجود داشته و دارد .
مهاجرت در مفهوم مدرن به حرکت و کوچ افراد از یک ملیت- کشور به کشور دیگر، که در آنجا شهروند نیستند، محسوب می‌شود. مهاجرت به‌طور ضمنی به اقامت درازمدت با مهاجرت اطلاق می‌شود توریست ها و بازدید کنندگان موقتی و کوتاه مدت به‌عنوان مهاجر شناخته نمی‌شوند؛ اما با وجود این، مهاجرت فصلی کارگران و نیروی کار (به‌طور نمونه برای مدت کمتر از یک سال) اغلب به‌عنوان شکلی از مهاجرت به حساب می‌آیند. اقوام متعدد و متنوعی در حاشیه خزر ساکن می باشند که هر یک از آنها اقیانوسی از فرهنگ و زبان بوده و قطعاً نمی توان در چند صفحه به توضیح مفصّلی راجع به آنان پرداخت. توجه به آمارهای ارائه شده در اسناد معتبر گویای آن است که کشورهای آسیای میانه و همچنین کشورهای حاشیه خزر بر محوریت قومیت و مردم شناسی بنا گردیده به گونه ای که نام اکثر کشورهای اورآسیا نیز از نام یکی از اقوام حاضر در آن کشورها اقتباس گردیده که دارای بیشترین اکثریت عددی است.
همچنین کاملاً مشهود است که سیاست های ترکیب نژادی و یا کوچ دادن های اجباری در زمان شوروی سابق باعث نگردیده است تا ماهیت قومی-مردمی یک سرزمین به صورت اساسی دست خوش تغییر گردد. البته نمی توان از این نکته نیز غافل گردید که, ترکیب قومی و نژادی سرزمین های حاشیه خزر به سبب اراده سیاسی حکومت شوروی دست خوش تغییراتی هر چند به صورت ناچیز گردیده است. دربرخی اسناد چهل و یک قوم و نژاد قابل شناسایی که حضوری مستمر و فعال در جوامع کشورهای حاشیه خزر دارند ذکر گردیده است و می توان دریافت به سبب گذر زمان, قوم های با ریشه مشترک چگونه می توانند دست خوش تغییر و دگرگونی گردند و فرهنگ هایی متفاوت را بسازند. البته بر شمردن این اقوام دلیل بر دیدگاه نژادی داشتن به کشورهای حاشیه خزر نمی باشد, بلکه می توان از این ظرفیت های قومی متنوع به بهترین نحو ممکن برای غنی کردن فرهنگ های کشورهای حاشیه خزر بهره برد. زیرا هر فرهنگ زیبایی های زیادی را در خود جای داده که می توان از آنها به عنوان یک میراث ملی و حتی یک میراث جهانی مشترک نام برد. کلمات و زبان ها، شعرها، ادبیات، رقص و آوازها، ادیان و ساختار اجتماعی-سیاسی، سبک لباس پوشیدن ها و مراسمات ملی و محلی می تواند گنجینه ای از زیبایی ها باشد که اگر به آنها توجه نشود می توانند به فراموشی سپرده شوند.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
برخی از قومیت ها مانند تبری ها و گیلک ها بومی منطقه ایران بوده و همین وضع برای کشورهای دیگر حاشیه خزر نیز حکم فرماست. البته کاملاً بدیهی و واضح است که پراکندگی قومیت های حاضر بسیار گسترده می باشد و به خصوص در جمهوری های تازه استقلال یافته اتحاد جماهیر شوروی, این پراکندگی بیشتر به چشم می خورد. بیشترین پراکندگی را شاید بتوان به نژاد ترک ها ارتباط داد که عموما مسلمان می باشند. این گروه های قومی که خود شعبات متعددی دارند در زمان شوروی سابق و حتی قبل از آن به دلایل مختلف به مناطق دیگر خزری کوچ می کردند. البته نباید از نظر دور داشت که قومیت های مخفی و خرده جمعیت هایی نیز حضور دارند که در گذشته های دور از جمعیت های قابل توجهی برخوردار بوده و به دلایل مختلف از جمله تسویه حساب های قومی و سیاسی و یا دلایل گوناگون شخصی و اجتماعی و اقتصادی ناپدید یا کمرنگ گردیده اند.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
موسس سایت تاریخ ما آقای آنی کاظمی می نویسد:
آقا محمد خان در ۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه.ق. (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغ‌های اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمه‌اش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به استرآباد و ساری رفت و با کمک سران اشاقه‌باش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد.
وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار با شورش برادرش حسین قلی خان تا پای مرگ پیش رفت؛ ولی سرانجام در بندپی-روستای ادملا توسط حاجی خان حلال خور و عباسقلی بیگ لاریجانی و چند برادرش نجات یافت و به استرآباد یعنی زادگاه خویش بازگشت و در همان‌جا تاجگذاری کرد و پایتخت خود را در ابتدا امر استرآباد نهاد و به دستور وی جشن نوروز را با تشریفات زیاد برگزار نمودند.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
آقامحمد خان پس از تسخیر شمال ایران بر آذربایجان و کرمانشاهان نیز دست یافت. حکومت زندیه در جنگ و ستیز میان شاهزادگان زند قرار گرفت ولی سرانجام لطفعلی خان زند با همیاری حاج ابراهیم خان کلانتر شیرازی بر تخت سلطنت نشست. آقا محمد خان از آن زمان به مدت ۱۵ سال با لطفعلی خان زند – که جوان بود و شجاع – به جنگ و تعقیب و گریز پرداخت. مهم‌ترین این نبردها، جنگ بابا خان برادرزاده آقا محمد خان در سمیرم و محاصره شیراز است. سرانجام آقا محمد خان قدرت نظامی خود را افزایش داد و با کمک حاج ابراهیم خان کلانتر (که به گفته ناصر نجمی معتقد بود لطفعلی خان دلاوری شجاع اما نامناسب برای مملکت‌داری است و آقا محمد خان قابلیت انجام امور سیاسی را داراست و به این جهت دروازه‌های شهر را پنهانی برای او گشود) و حمایت لشکر اردلان (کردستان) به سرداری خسروخان اردلان در ۱۲۰۸ ه.ق. وارد شیراز شد. با ورود آقا محمد خان به شیراز، لطفعلی خان به کرمان گریخت. در این جنگها لطفعلی خان مقاومت زیادی از خود نشان داد. برخی از بزرگان ادملا معتقدند که آقا محمدخان قاجار نیروهای وفادار و شجاع اش را از همین روستای ادملا انتخاب و در اتفاقات مهم از جمله در شیراز نیز با او همراه بوده اند.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
آیا ادملائی ها مهاجر هستند؟
در پاسخ به این سوال می توان در چند مسئله بحث و گفتگو کرد:
الف-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها از ((روستای انند دهستان ولوپی شهرستان سوادکوه مازندران)) به این مکان فعلی مهاجرت کرده و مقیم شده اند.
ب-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها از محلی به نام باکر کوه در سواد کوه یا فیروزکوه به این سامان مهاجرت کردند.
ت-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از هم طایفه ها از روستای انند دهستان ولوپی شهرستان سوادکوه مازندران به روستای پاشاکلاه دودانگه از دهستان فریم شهرستان ساری مهاجرت کردند.
س-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از هم طایفه ها از روستای انند دهستان ولوپی شهرستان سوادکوه مازندران به باکر محله ی گرگان مهاجرت کردند و اکنون مقیم بوده و محله ی آنان ((محله باکر)) است.
ج-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها به روستای دشت سر محمود آباد مهاجرت کرده و پسوند باکر داشته و کاملا خود را از نسل باکر و داداش پور از روستای ادملا می دانند.
د-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها از طایفه ی علیجان زاده به روستای نوده عطایان دشت سر شهرستان آمل مهاجرت نموده و نام خانوادگی آنان ایزدی و یزدانی با پسوند باکر و یا بدون پسوند باکر است.
ش-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها از روستای هلوم سر آمل به روستای ادملا مهاجرت نموده اند که اکنون نام خانوادگی آنان کامیابی و یا کامیاب نژاد می باشد.
ک-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها معتقد هستند که طایفه ی کامیابی و یا کامیاب نژاد از روستای طالقان کرج می باشند که به این روستا مهاجرت نمودند.
ف-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از طوائف از جمله تقی زاده ها و یا تقی نیا ها با پسوند عمران و یا بدون پسوند از اصفهان به این دیار مهاجرت نموده اند.
ق-بنابر نقل و قول بزرگان برخی طوائف از جمله سادات مقیم محل از استر آباد گرگان به اینجا مهاجرت نمودند.
ص-بنابر نقل و قول بزرگان برخی طوائف از جمله تیغ خورشید و خورشیدی ها در اصل اسبک یا اسبکیان بوده و از روستای پاشاامیر و یا از بابل به اینجا مهاجرت نموده اند.
ک-بنابر نقل و قول بزرگان برخی طوائف از جمله بخشی تبارها و رستمی ها از منطقه فیروزجاه بوده از روستای گاوزن به این سرزمین مهاجرت نموده اند.
و-بنابر نقل و قول بزرگان برخی طوائف از جمله رمضانی ها و یا رمضان زاده ها و تالش همگی تالش بوده و از گیلان هستند.
ه-برخی ها معتقد هستند که محل اصلی ادملائی ها در ارتفاعات جنگلی اطاقسر و هندروی بوده و گبری قبر متعلق به گذشته ی خیلی دور این روستا است.

ی-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها از خاندان داداش پور به روستای دیودشت بخش مرکزی بابل مهاجرت کرده و اکنون نام خانوادگی آنان ((پور داداش)) می باشد.
تحقیقات ما ادامه دارد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
آیا خاندان داداش پور مهاجر هستند؟
بنابر نقل و قول برخی از بزرگان معتقدند که خاندادن بزرگ داداش پور در اصل از اماکن ذیل هستند:
الف) برخی ها معتقد هستند که خاندان داداش پور مهاجر نبوده و اصالتشان همین روستای ادملا می باشد.
ب) مرحوم پدربزرگم مشهدی رجب داداش پور معتقد بوده که خاندان دادادش پور از جاده هراز آمل به این روستا مهاجرت نموده اند.
ج) برخی ها معتقد هستند که خاندان داداش پور اصالتا ترک (شهر هشترود آذربایجان شرقی) هستند.
د) برخی ها معتقد هستند که خاندان داداش پور همچون آقاجان دسته از روستای انند سوادکوه به اینجا مهاجرت نموده اند اما باکر نیستند.
ک) برخی ها معتقد هستند که خاندان داداش پور باکر هستند و از کوه بوکر فیروزکوه یا بوکر سوادکوه به اینجا مهاجرت نموده اند.
تحقیقات ما ادامه دارد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
تعداد طایفه های مقیم ادملا:
به طور کلی مردم روستای ادملا از نظر تفاوت نام خانوادگی به چند گروه تقسیم می شوند:
خاندان میرآقا یا میرزا آقا داداش پور با پسوند ادملائی:
متشکل از داداش پورها و حسین پورها و اصغری ها و دادش زاده ها و گل علی زاده ها (اختلاف نظر است).
خاندان عیسی خان معروف به آقاجان دسته با پسوند باکر و یا ادملائی:
متشکل از همایونی ها و باکری ها و طهماسب نژادها و رضایی ها و محمدزاده ها و غلام علی زاده ها ومهدی قلی زاده ها و تیرناز ها و غلامی ها و احمدی ها و محمودی ها و حاجی زاده و حاجی آقازاده ها و ابوالقاسمی ها.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خاندان علی جان با پسوند باکر و یا ادملائی:
متشکل از علیجان زاده باکر و ایزدی ها و یزدانی ها .

خاندان کشاورز ادملائی:

اکنون این سلسله در روستای پاشاامیر بندپی شرقی مقیم هستند.
خاندان رستم:
رستمی ها که از رودگرمحله بابل هستند.
خاندان بخشی:
بخش تبارها که از گاوزن محله بندپی شرقی بابل هستند.
خاندان سادات:
متشکل از حسن زاده ها که از استرآباد استان گلستان هستند،موسوی صدر و موسوی پوست کلاه بندپی شرقی .
خاندان اصفهانی:
تقی نیاءها و تقی زاده ها که از اصفهان هستند.
خاندان کامیاب:
کامیابی و کامیاب نژادها که از هلوم سر آمل و در نهایت از طالقان استان البرز هستند.
خاندان اسبکیان:
متشکل از تیغ خورسیدی ها و خورشیدی ها و اسبکیان و نقی دوست ها و تقی دوست ها و شریفی نیک ها که اصالتا بابلی هستند.اما برخی معتقدن که آنها پاشا هستند.(قول ضعیف)
خاندان تالش:
متشکل از رمضانی ها و رمضان زاده ها و تالشها و محمدزاده های تالش .
خاندان های عمران و ملکشاه:
متشکل از ابراهیمی ها و باباتبارها،اکبری ها و غلامی ها و خدادی ها و احسانی ها .
سایرخاندان ها :
متشکل از فیروزجایی ها و حیدری ها و رحمانی ها و ادبی هاو علی تبارها و تک تبارها و فیروزی ها و فتحی ها و سماکوش و لمسو و گنجی و بزرگ نیا و امیرزاده و عبدی زاده و ...
تحقیقات ما ادامه دارد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
آقاجان دسته ادملا:
آقاجان باکر فرزند عیسی خان باکر است. عیسی خان باکر دارای یک پسر و یک دختر به نام آقاجان و حوا بود.
فرزندان آقاجان باکر: وی شش پسر و یک دختر(بیب جانی) داشت.
*نام پسران آقاجان:
ابوذر جد غلام علی زاده ها
سلمان جد طهماسب نژادها - همایونی ها - باکری ها - مهدی قلی زاده ها
باب خان جد حاجی حاجی زاده ها
داوود جد رضایی ها
محمد جد محمدزاده ها
آقاعلی به روستای هلوم سر آمل مهاجرت کرد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
ماجرای مشهور آقاجان:
گویا حاجی آقاجان و جاجیه حوا؛این برادر و خواهر پیاده به مکه مشرف می شوند اما به مراسم حج نرسیده و تصمیم گرفتند تا ذی الحجه سال آینده در آنجا بمانند. مشهور است که در آن یک سال آقاجان به کارگری و کفش دوزی مشغول بوده و خواهرش حوا نیز به کار نظافت رضایت داد تا ضمن تهیه آذوقه و مخارج یکسال،بتوانند هزینه ی بازگشت خودشان را نیز مدیریت نمایند. در این فاصله فرزندان آقاجان پنداشتند که پدر و عمه شان وفات یافته ،لذا تصمیم به تقسیم و فروش اموال پدری گرفتند.بخش عمده ای از ملک و باغ و زمین آقاجان به فروش قطعی رسید و از تملک ایشان خارج گردید. حاجی آقاجان باکر و خواهرش حاجیه حوا از سفر برگشته و وقتی به بابل رسیدند،خبر سلامت و زنده بودنشان به ادملا رسید. پس از آن که آنان به روستای ادملا رسیدن و از ماجرای تقسیم و فروش اموال توسط فرزندانش مطلع شد اقدام به وقف مابقی اموال از جمله دوازده خویز زمین کشاورزی و زمین های جنگلی در سطح وسیع و هکتاری ((بازیرون)) نمود که گویا باید فقط خرج مجالس عزای حسینی در ماه محرم ؛ در محل تکیه ی امام حسین علیه السلام جنب مسجد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ادملا بشود.
قول مشهور است که آقاجان دسته از روستای انند دهستان ولوپی شهرستان سوادکوه مازندران به روستای ادملا مهاجرت کرده و مقیم شدند.
روحشان شاد و نامشان نیک.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour نسب شناسی:
عزیزان لازم است در این جا مطالبی را جهت رفع شبهات توضیح بدهم، لطفا با صبر و حوصله با ما همراه باشید.
تبارشناسی یا نسب ‌شناسی یا نسل ‌شناسی در یونانی γενεά λόγος، در عربی علم الأنساب به معنی ((دانش نسب‌ها)) به دانستن تبار اشخاص و مطالعه ی تبارنامه می‌گویند. تبارشناسی، در هر زمانی اهمیت بسیار داشته‌است، زیرا روابط اجتماعی و سیاسی بر اساس خویشاوندی بوده‌است. مسائل چندی در فقه و کلام شیعه، تابع نتایج پژوهش های نسب شناسی است؛ مانند:الف) تولّی و قبول امامت اهل بیت علیهم السلام واجب است.چنان که در قرآن آمده است: (( به امت بگو که من مزد رسالت نمی خواهم جز محبت به خویشاوندان)).ب) حرمت پرداخت صدقه به اهل بیت علیهم السلام و نوادگان آنها و وجوب پرداخت خمس به آنها؛ البته تشخیص اهل بیت علیهم السلام و نوادگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر عهده ی نسب شناسی است.
فقیهان یکی از شرایط مشروعیت امام علیه السلام را اعتبار نسب وی، به ویژه قریشی بودن او، می دانند. در وقف، ارث و ازدواج مسائلی وجود دارد که مصادیق آنها قریشی بودن است و نیاز به تعیین مصداق توسط دانش انساب دارد.غیر از بهره وری از تجارب و دستاوردهای این دانش در حقوق، روایت هایی به دیدگاه های اخلاقی پرداخته اند؛ برای نمونه، در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چنین آمده است: تَخَیَّرُوا لنطفکم وَ انکحُوا الأکفاء وَ انکحُوا إلَیهِم))؛در روایت دیگری آمده است:مَن انتَسَب إلی غَیر أَبِیه أَو تولی غَیر مَوالِیه فَعَلَیه لَعنَةُ اللّه وَ المَلائِکَة وَ النَّاس أَجمَعِین )). شعر عرب در زمینه های فخر به آبا و اجداد و هجو و ناسزاگویی به آنها، از مطالب نسب شناسی بسیار سود برده است .سترستین فواید دینی، فرهنگی و اجتماعی نسب شناسی را این گونه طبقه بندی کرده است:الف-ایمان به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم منوط به شناخت ایشان است و بخشی از این شناخت از طریق علم انساب صورت می گیرد؛ب-مشروعیت امامت؛ج-شناخت مردم از یکدیگر؛د-ضرورت شناخت همسر لایق.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

قرآن و نسب شناسی:
قرآن از یک سو، تفاخر نسبی را کنار نهاده و از سوی دیگر به آثار حقوقی نسبت های خانوادگی پرداخته و روش هایی را برای تصحیح نسب ها یا شیوه هایی برای جلوگیری از آثار سوء اختلاط نسبت ها پیش نهاده است.
بسیاری از مفسران ذیل آیه (( یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّه ِ أَتْقَاکُمْ )) به بررسی نظر اسلام درباره ی فلسفه ی تعدد و تکثر قبایل پرداخته اند.علامه طباطبایی معتقد است:این آیه در مقام از میان برداشتن تفاخر به انساب است. اختلافات بین مردم، فقط به منظور شناسایی یکدیگر و تمایز افراد است نه این که دست مایه ی فخرفروشی و امتیازات طبقاتی و نژادی گردد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
رابطه ی نسبی یعنی رابطه ای که از راه ولادت و رحم، فردی را به فرد دیگر پیوند می دهد که در اصل یک رابطه ی طبیعی است. این واقعیت در قوانین اسلامی، مانند ازدواج و ارث، مؤثر است. از سوی دیگر برای جلوگیری از آلودگی نسب ها، زنا در شریعت اسلام تحریم شده است.
اساس علم نسب شناسی عرب بر تقسیم عرب به قحطانیان و عدنانیان است.حتی عمر بین آنها، در پرداخت، تفاوت و تمایز قایل بود؛ ولی در قرآن از این طبقه بندی خبری نیست و همه ی عرب را از یک جد اعلی یعنی ابراهیم می داند.
برخی از دانشمندان اهمیّت دادن به نسب را مولود نیاز انسان به تعاون و بهره مندی از کمک دیگران دانسته اند و برای اثبات نظرشان به آیات قرآن استشهاد می کنند:قرآن کریم شرح حال دو تن از فرستادگان خدای متعال را نقل کرده که یکی از آنها به دلیل نداشتن خویشاوندان از ناتوانی خود خبر داده و گفته است: ای کاش مرا بر منع شما توانی بود(هود، آیه 91).
البته باید متذکر شد نسب شناسی غیر از تعاضد و تعاون اجتماعی است.اساس جامعه ی جاهلی بر قبایل و قبایل بر عصبیت نهاده شده بود. عصبیت محور وفاق و تعاون درونی قبیله را ایجاد می کرد. و در واقع پیوند درونی اعضای قبیله بود که بدون نسب تحقق نمی یافت.با ظهور اسلام نظام قبیله ای به نظام بزرگ تر مدنی و سیاسی تبدیل شد و اسلام فرهنگ و گفتمان جدیدی در مناسبات و روابط اجتماعی طرح کرد و تعریف جدیدی از نسب ارائه نمود. قرآن در این بازسازی فرهنگی نقش زیادی داشت.گروهی به نسب شناسی قبایل یا شخصیت ها پرداخته و گروهی دیگر به تألیف منابع عمومی دست زده اند. به منظور تکمیل این مقاله گزیده ای از منابع مهم این علم معرفی می گردد:الأخبار و الأنساب، ابوجعفر احمدبن یحیی مشهور به بلاذری.الأخبار و الأنساب و السیر، ابوالعباس عبداللّه بن اسحاق.الإشتقاق، ابوبکر محمدبن حسن ازدی معروف به ابن درید (د. 321 ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت. 1991م.این اثر با این که موسوعه ای از معارف است ولی چون بسیاری از اطلاعات نسب شناسی در آن وجود دارد، در زمره ی کتاب های نسب نگاری طبقه بندی شده است.الأنساب و الأخبار، محمدبن قاسم تمیمی معروف به ابوالحسن نسابه.أنساب الأشراف، احمدبن یحیی بلاذری (227 279 ق).این کتاب درباره ی انساب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، علویان، عباسیان، آل هاشم و امویان است. بخش پایانی کتاب را مفقود دانسته اند. ولی به نظر می رسد نسخه ی کامل آن در دسترس است. آقایان عالم زاده و سجادی، چاپ های مختلف آن را همراه با توصیفی جامع معرفی کرده اند.بحث مختصر فی أنساب العرب، محمدنبیل القوتلی.جلد اول این اثر درباره ی قحطان و قضاعه است که نویسنده به جدول بندی انساب و تشجیر آنها پرداخته است.التشجیر، دَغْفَل بن حنظلة بن زید سدوسی شیبانی د. 65 ق.عبدالغنی به نقل منابع مختلف از جمله همدانی در الاکلیل و ابن ندیم در الفهرست از آن یاد کرده است.التعریف بالأنساب، ابوالحسن احمدبن محمد اشعری یمنی (د. 500 یا 600 ق).این اثر مختصرِ الأنساب سمعانی است و التعریف بالأنساب را زیر عنوان اللباب فی معرفة الأنساب تلخیص کرد.التعریف فی الأنساب و التنویه لذوی الأحساب، احمدبن محمدبن ابراهیم اشعری قرطبی (د. 550 ق) تصحیح و چاپ سعد عبدالمقصود ظلام. از سده ی اول هجری / هفتم میلادی تاکنون صدها اثر در حوزه ی نسب شناسی مسلمانان تألیف شده است.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
عبدالغنی نام های نسب شناسان عرب از سده ی اول تا چهاردهم هجری را فهرست کرده است. البته فهرست او کامل و جامع نیست، اما گویای کثرت تألیفات و فراوانی مؤلفان در این قلمرو است. اولین نسب شناسی را که وی نام برده، عقیل بن ابی طالب (د. 50 ق) و آخرین آنها حسین طباطبایی بروجردی (د. 1385 ق) است.
سترستین فهرست بلندی از آثار نسب شناسی را آورده است.
جواد علی هم فصل مطولی را به نسب شناسی اختصاص داده و اطلاعات مفیدی ارائه کرده است.
ابن ندیم در الفهرست و ابن خیر در الفهرسة نیز فصل هایی را به اطلاعات مربوط به نسب شناسان اختصاص داده اند.
حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل علم الانساب به معرفی کتاب های مهمّ می پردازد.
آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشی کشف الارتیاب را در مقدمه ی لباب الانساب بیهقی نوشت و کارنامه ی نسب شناسان از سده ی اول تا پانزدهم را معرفی کرد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
کتاب کشاف الدوریات العربیة، که مقالات عربی را فهرست کرده است، در بخشی به مهم ترین مقالات درباره ی انساب پرداخته است. سبک و اسلوب و خاستگاه همه ی نسابه ها در کتاب هایشان یکسان نیست.
گروهی به نسب شناسی قبایل یا شخصیت ها پرداخته و گروهی دیگر به تألیف منابع عمومی دست زده اند.
مرحوم آیت اللّه نجفی مرعشی با احیای کتاب های اصیل نسب شناسی، در بازسازی این دانش با جدیّت کوشید و، حداقل، علم انساب شیعی به همت ایشان حیات دوباره یافت.
در دوره های پیشین، نیاز به نسب همانند نیاز به شناسنامه ی امروزی بود؛ چنان که آدمی بدون آگاهی به نسب خود، مانند انسان بی شناسنامه، مجهول بود و نمی توانست به استیفای حقوق خود بپردازد؛ بنابراین، دسترسی به انساب از طریق علم انساب، فقط برای تبعیض نژادی و تفاخر طبقاتی و برتری جویی قبیله ای نبود، بلکه وسیله ای برای ترقی اجتماعی نیز بود. حتی در گذشته نسب شناسی آن قدر پیشرفت کرده بود که برای برخی حیوانات هم تحقیقات کارشناسانه انجام می دادند.
هشام بن محمّد، معروف به ابن کلبی، پس از پژوهش درباره ی انساب اسب، کتاب انساب الخیل فی الجاهلیة و الاسلام را تدوین کردبه درستی می توان ادعا کرد که نسب شناسی در گذشته یک ضرورت اجتماعی بوده، ولی امروزه این کارآیی خود را از دست داده و به مثابه جزئی از میراث فرهنگی مسلمانان و عرب است که هویت تاریخی و تمدنی مسلمانان منوط به آن است.
تحقیقات ما ادامه دارد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014


محسن داداش پور mohsendadashpour

واژه پور:
واژه پور در ​​​​​​لغت‌نامه دهخداپور. (اِ) در اوستا و پارسی باستان پوثره و در سانسکریت پوتره و در پهلوی پوس و پسر و پوهر و پور.یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 62. پسر. مقابل دختر. ابن . پوره . پُس . فرزند نرینه :نه چون پور میر خراسان که او عطا را نشسته بود کردگار.رودکی .سوی میسره گرد بستور بود زریر سپهدار را پور بود.دقیقی از شاهنامه.بیامد همانگاه بستور شیرنبرده کیان زاده پور زریر.دقیقی از شاهنامه.پدر زنده و پور جویای گاه از این خام تر نیز کاری مخواه .فردوسی .بنابراین علی رضا داداش پور یعنی علی رضا فرزند داداش است. گرچه صحیح آن است که بگوییم علی رضا پور داداش! avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

نسل میرزا آقا معروف به میرآقا:
میرزاآقا یا میرآقا – فرج - جان برار - خان داش – نامدار – آقاجان - آقالر معروف به حاجی لو - آقبا بیک - الله وردی اول- آقبا – فرج الله (فرج دوم) – الله وردی دوم – داداش: فرزندان و نوادگان داداش.*گفتنی است که میرزاآقا فرزند جان قلی بوده است.
*نقل قول دکتر مهران داداش پور از پدرش آقبا و آقبا از پدرش جان علی: داداش ابن فرج الله ابن الله وردی ابن میرزاآقا ابن آقبابیک ابن آقا لر. (نقل قول دکتر مهران داداش پور در مقابل قول مشهور و اکثریت تناقض داشته و ضعیف است )
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خاندان میرزاآقا در یک نگاه:
جان قلی - میرزاآقا - میرعلی - فرج اول - جان برار - خانداش - نامدار - آقاجان - آقالر معروف به حاجی لو - آقبا بیک - الله وردی اول - آقبا - فرج الله (فرج دوم) - الله وردی دوم - داداش.

1) فرزندان میرزاآقا:
میرعلی - فرج اول - جان برار - خانداش - نامدار - آقاجان - آقالر معروف به حاجی لو - آقبا بیک - الله وردی اول - آقبا - فرج الله (فرج دوم) - الله وردی دوم - داداش.

2) فرزندان آقالر:
چهار دختر و پنج پسر: آقبا بیک - میرزا آقا - جانی سلطان(همسر آقالر آمنه خاتون بود)

3) فرزندان آقبا بیک:
دو دختر و نه پسر: الله وردی(همسر آقبابیک سیما بود)

4) فرزندان الله وردی اول:
یک دختر و چهارپسر: آقبا - حسین یا جانی - اصغر - سلمان - علی - ننه مار(دختر ننه مار جده گل علی زاده هاست)

5) فرزندان آقبا: فرج دوم

6) فرزندان فرج الله (فرج دوم):

دو پسر: الله وردی دوم - فرج (فرج پسری به نام صفر داشته که پسرش محمدلی بوده که محمدعلی با ننه خانم ابن داداش ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام میرک شدند. نقل است که محمدعلی و میرک در یک رورز به رحمت خدا رفتند).

نظر دکتر مهران داداش پور: صفر برادر داداش بوده است و به عبارتی وی معتقد است که داداش و صفر پسران فرج الله بودند نه الله وردی دوم.نظر دکتر مهران در تقابل با قول مشهور تناقض داشته و ضعیف است.الله اعلم

7) فرزندان الله وردی دوم:
دو دختر و دو پسر: پسران داداش و گرجی(در پاشاامیر دفن است) دختران خورشید(مادر حاجی آقایی ها) و بمانی

8) فرزندان داداش و زنش گوهر(دختر سیده میر مریم که قبرش کرازمین است):

فرزندان داداش هشت پسر و سه دختر بودند که عبارتند از: جان علی - آقاجان - میرزاجان - الله وردی - علی برار - عمه خانم - ننه خانم - جان جان خانم
الف) جان علی و زنش ربابه تالش:
خانم باجی - داداش علی - شاه باجی - رجب - لیلا - نوروزعلی - آقبا
ب) آقاجان معروف به عموقشنگ:
پنج بار ازدواج کرد ولی صاحب اولاد نشد.
ج) میرزاجان و زنش کلثوم اکبری:
عروس خانم - خان آقا - مولود - مشهدی ننه - سلیمان - حمزه - گوهر
و) الله وردی و زنش سوسوحسین پور:
نازخانم - تاج خانم اول - تاج خانم دوم- مراد علی - نامدار - ملوس - صفر

ک) الله وردی و زنش سوسوحسین پور:
نازخانم - تاج خانم اول - تاج خانم دوم - مرادعلی - نامدار - ملوس - صفر
و) علی برار: در سریازی به رحمت خدا رفت.
ی) عمه خانم داداش پور :
عمه خانم و شوهراول غلام رضا رضایی باکر:
یک پسر و سه دختر که عبارتند از حسین جان و صدیقه و صفیه و آمنه رضایی باکر
عمه خانم و شوهردوم سیدلقمان حسن زاده:
یک پسر و دو دختر عبارتند از سیدحسین و سیده نورخانم و سیده ایران خانم حسن زاده
و) ننه خانم داداش پور:
ننه خانم و شوهر اول محدعلی داداش پور:

محمدعلی فرزند صفر ابن فرج الله می باشد. فرج الله برادر الله وردی دوم است، اما دکتر مهران معتقد است که داداش برادر صفر است که هر دو آنها فرزند فرج الله هستندو قول دکتر مهران در تقابل با قول مشهور تناقض داشته و ضعیف است. با این حال از ازدواج محمدعلی ابن صفر با ننه خانم داداش پور فرزندی به نام میرک به دنیا می آید. نقل است که محمدعلی و میرک باهم وفات یافته و به همین دلیل ننه خانم بیوه شد.
ننه خانم و شوهر دوم شکرالله محمدی گنجکلاهی:

تنها فرزندش نامدار است.محل سکونت نامدار در روستای زریوران می باشد.

ه) جان جان خانم داداش پور معروف به گل خانم:
مادر سید آقازاده گنجکلاهی
روحشان شاد و نامشان نیک.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

داداش داداش پور ابن الله وردی:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد و پنج سال محل زندگی: ادملامحل دفن: قول مشهور در کربلا
همسر: گوهر فرزند سیده میر مریم(سیده میر مریم در روستای ییلاقی کرازمین دفن بوده و محل زیارت است)
فرزندان داداش داداش پور:
فرزندان داداش هشت پسر و سه دختر بودند که عبارتند از: جان علی - آقاجان - میرزاجان - الله وردی - علی برار - عمه خانم - ننه خانم - جان جان خانم(گل خانم)
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
*نوادگان داداش داداش پور:
1-از فرزندش جان علی داداش پور :
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان امام زاده یحیی ع ادملا
همسرداداش ربابه طالش ابن جانبرار تالش بوده است.
قرزندان: خانم باجی - داداش علی - شاه باجی - رجب -لیلا - نوروزعلی - آقبا
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
2-از فرزندش آقاجان داداش پور معروف به عموقشنگ :
تولد:مدت عمر: حدودا هفتاد و پنج سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان امام زاده پادشاه علی ع ادملا .
با این که پنج بار ازدواج نمود اما صاحب اولاد نشد.
نام همسران آقاجان:
الف) خانم کوچیک که دختر عموی آقاجان بوده است.
ب) تاج مار که غریبه بود.
ج) جان ننه که گنجکلاهی بود.
د) باجی خانم که خواهر زن علی جان اصغری بود.
ی) مشهدی ننه که گنجکلاهی بود.
علت ازدواج متعدد: فقدان فرزتد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
3-از فرزندش میرزا جان داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان امام زاده پادشاه علی ع ادملا
همسرمیرزاجان کلثوم اکبری (غلامی و بعدا داداش زاده شد) بوده است.
فرزندان: عروس خانم- خان آقا- مولود- دولت- مشهدی ننه- سلیمان - حمزه و گوهر معروف به بگوم دو قلو هستند.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
4-از فرزندش الله وردی داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان امام زاده پادشاه علی ع ادملا
همسر الله وردی سوسو حسین پور بوده است.
سوسو حسین پور دختر حسن جان و ماه سلطان خورشیدی بوده است.
ماه سلطان خواهر حسن جان خورشیدی که عمه ی نورعلی خورشیدی محسوب می شود.
فرزندان: ناز خانم- تاج خانم اول که در جوانی فوت شد- تاج خانم دوم - مرادعلی که در جوانی فوت شد - نامدار- ملوس- صفر
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
5-از فرزندش عمه خانم داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد و پنج سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا .
ایشان دو بار شوهر کرد:شوهر اول غلام رضا رضایی باکر و شوهر دوم سید لقمان حسن زاده.
الف) فرزندان عمه خانم داداش پور از شوهر اول:
حسین جان و صدیقه و صفیه و آمنه رضایی باکر
ب) فرزندان عمه خانم داداش پور از شوهر دوم:
سیده نورخانم و سید حسین و سیده ایران خانم حسن زاده
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
6-از فرزندش ننه خانم داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هفتاد و پنج سال محل زندگی: ادملا و گنج کلاه محل دفن :قبرستان گنجکلاه

ننه خانم و شوهر اول محدعلی داداش پور:

محمدعلی فرزند صفر ابن فرج الله می باشد. فرج الله برادر الله وردی دوم است، اما دکتر مهران معتقد است که داداش برادر صفر است که هر دو آنها فرزند فرج الله هستندو قول دکتر مهران در تقابل با قول مشهور تناقض داشته و ضعیف است. با این حال از ازدواج محمدعلی ابن صفر با ننه خانم داداش پور فرزندی به نام میرک به دنیا می آید. نقل است که محمدعلی و میرک باهم وفات یافته و به همین دلیل ننه خانم بیوه شد.
ننه خانم و شوهر دوم شکرالله محمدی گنجکلاهی:

تنها فرزندش نامدار است.محل سکونت نامدار در روستای زریوران می باشد.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
7-از فرزندش جان جان (گل خانم) داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا و گنج کلاه محل دفن :قبرستان گنج کلاه
شوهرش سید آقا آقازداه گنجکلاهی بوده است.
تنها فرزندش سید ابراهیم می باشد.
روحشان شاد و نامشان نیک.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014


محسن داداش پور mohsendadashpour

* الله وردی داداش پور دوم فرزند فرج دوم :
الله وردی برادری به نام فرج الله داشت که نوه ی آن صفر بوده است.
صفر ابن فرج الله ابن الله وردی نامزد ننه خانم فرزند دادش بوده که در سربازی به رحمت خدا رفت.
اما ننه خانم داداش پور با شکراله محمدی گنجکلاهی ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام نامدار شد.
تولد:مدت عمر: حدودا نود سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا
فرزندان اله وردی داداش پور دوم:
دو دختر و دو پسر عبارتد از خورشید - بمانی - داداش - گرجی،
فقط داداش در ادملا ماند اما خورشید و بمانی و گرجی در پاشاامیر و گنجکلاه و تهمتن کلاه مقیم شدتد.
روحشان شاد و نامشان نیک. avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
*نوادگان اله وردی داداش پور دوم:
1- نوادگان اله وردی داداش پور دوم از فرزندش خورشید داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا و پاشاامیرمحل دفن :قبرستان امام زاده سید نظام الدین پاشاامیر
شوهرش حاجی آقا حاجی آقایی در پاشاامیر بوده است.نام پدر شوهر خورشید حاجی با بوده است.
فرزندان خورشیدداداش پور:
عباس علی و نادلی و نورعلی و بی بی زهرا و...
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

2- نوادگان اله وردی داداش پور دوم از فرزندش گرجی داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا سی سال محل زندگی: ادملا و پاشاامیر و تهمتن کلاه محل دفن :قبرستان امام زاده سید نظام الدین پاشاامیر
گرجی داداش پور ابن اله وردی در دوران نامزدی وفات یافته است.
زمین کشاورزی گرجی داداش پور در تهمتن کلاه بوده که به فرزندان خورشید هدیه شد.
اما بعدها زمین اهدائی توسط شوهر خواهرش حاجی آقا حاجی آقایی وقف گردیده است.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
3-نوادگان اله وردی داداش پور دوم از فرزندش بمانی داداش پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا و گنج کلاه محل دفن :قبرستان گنج کلاه
بمانی داداش پور دو بار شوهر کرد.
الف) شوهر اول: آقای اسداله پوراعراقی
فرزند: یک دختر به نام شهربانو اسدالله پور اعراقی بوده است.
ب)شوهردوم: آقای علی جان قاسم زاده گنجکلاهی.
فرزندان بمانی داداش پور از ازدواج دوم:
1-فاطمه صغری قاسم زاده که در کیه محله پاشاامیر شوهر داشته است.
2-محرم بانو قاسم زاده گنجکلاهی که در گنج کلا شوهر داشته است.فامیلی فرزنداش میز قاسم زاده می باشد.
3-ثریا قاسم زاده گنجکلاهی که در پاشاامیر شوهر داشته است.فامیلی فرزنداش محمدزاده است.
روحشان شاد و نامشان نیک.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

* فرج داداش پوردوم فرزند آقبا :
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا
فرزندان فرج داداش پور دوم:
دو پسر به نام فرج الله(فرزندش صفر در سربازی فوت شد) و الله وردی دوم
الف) امتداد نسل فرج دوم: از الله وردی تا داداش و فرزندان و نوه ها و نتیجه ها که آمارشان مشخص است.
ب) امتداد نسل فرج دوم: فقط از فرج الله و پسرش صفر که در حین سربازی وفات یافت اطلاعاتی نداریم.
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.
روحشان شاد و نامشان نیک. avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

* آقبا داداش پور فرزند الله وردی اول :
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا
فرزندان آقبا داداش پور:
فقط از فرج دوم مطلع هستیم.
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.
روحشان شاد و نامشان نیک. avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

*اله وردی داداش پور اول که فرزند آقبا بیک:
تغییر نام خانوادگی از فرزندان اله وردی داداش پور اتفاق افتاد.
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا محل دفن :قبرستان ادملا
آقبا بیک برادری به نام میرزاآقا داشته است.
فرزندان اله وردی داداش پور اول که فرزند آقبا بیک است:
یک دختر و چهار پسر: ننه مار - آقبا - حسین یا جانی - اصغر - سلمان - علی(بنابر قول اختلافی)
همگی از یک پدر و مادر بودند.
*نقل قول دکتر مهران داداش پور از پدرش آقبا و آقبا از پدرش جان علی:
آقالر دارای دو پسر به نام جانی سلطان و آقبابیک بوده که حسین پورها و اصغری ها از نسل جانی سلطان و داداش پورها و گل آقاپورها از نسل آقبابیک هستند. (نقل قول دکتر مهران داداش پور در مقابل قول مشهور و اکثریت، ضعیف است )
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

*نوادگان اله وردی داداش پور اول:
در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.
1-نوادگان اله وردی داداش پور اول از فرزندش آقبا داداش پور:
از آقبا داداش پور تا داداش دادش پور در ابتدا بیان کردیم.
2-نوادگان اله وردی داداش پور اول از فرزندش حسین یا جانی حسین پور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا محل دفن :قبرستان ادملا تعداد پسران: تعداد دختران:
در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.
3-نوادگان اله وردی داداش پور اول از فرزندش اصغر اصغری:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا محل دفن :قبرستان ادملا تعداد پسران:تعداد دختران:
در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.
4-نوادگان اله وردی داداش پور اول از فرزندش سلمان گل آقاپور:
تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد و پنج سال محل زندگی: ادملا محل دفن :قبرستان ادملا تعداد پسران:تعداد دختران:
در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.
5-نوادگان اله وردی داداش پور اول از فرزندش علی گل علی زاده:
همسرش نوه ی الله وردی اول دختر ننه مار بوده است.
اختلاف نظرتولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا تعداد پسران:تعداد دختران:
در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.
روحشان شاد و نامشان نیک.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

*دلیل تغییر نام خانوادگی برادران آقبا داداش پور:
با توجه به اظهارات ملگونف روسی در کتاب سفرنامه سواحل جنوبی دیای خزر که می گوید: ادملا روستایی است که دارای سی و چهار سکنه است و ..... و همچنین به دلیل اهمیت شناسایی هویت افراد و اموری چون اخذ مالیات تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرار گرفت در نتیجه در سوم دی ماه ۱۲۹۷ این سازمان در تهران فعالیت خود را آغاز کرد، به تدریج که میزان جمعیت و فرزند آوری افزایش پیدا کرد برای توسعه شهر‌ها صدور شناسنامه برای همه افراد در نظر گرفته شد.
در سال ۱۲۹۷ برای اولین بار برای دختری به نام فاطمه در ایران شناسنامه صادر شد و به دلیل اهمیت شناسایی هویت افراد تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرار گرفت.
برقراری سجل احوال آغاز مرحله جدیدی در سرشماری و مسائل مربوط به جمعیت ایران به شمار می‌رود. سجل یا همان شناسنامه را ورقه‌ی هویت می‌خواندند دفترچه‌ای که رویداد‌های چهارگانه زندگی (موالید، ازدواج، طلاق و متوفیات) در آن ثبت می‌شد و گرفتن شناسنامه از سال ۱۳۰۶ خورشیدی طبق قانون مصوب بهمن ماه اجباری شد و در اولین قانون ثبت احوال مشتمل بر ۳۵ ماده در خرداد سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در مجلس شورای ملی وقت تصویب شد،که براساس این قانون مقرر شد کلیه اتباع ایرانی در داخل و خارج از کشور باید دارای شناسنامه باشند و نخستین سند هویتی ایرانیان خارج از کشور در اسفند ماه ۱۳۰۸ در شهر بمبئی به نام «عبدالحسین سپنتا» صادر شد.
با گذشت زمان در تاریخ ۱۳۰۴ اولین قانون ثبت احوال در مجلس شورای ملی تصویب شد و بنابر قانون قرار شد تا تمام ایرانی‌ها در داخل و خارج از کشور دارای شناسنامه شوند؛ تا قبل از اینکه شناسنامه‌ای صادر شود، والدین نام فرزندان خود را در پشت کتب مقدس به تاریخ قمری یادداشت می‌کردند تا اینکه سازمان ثبت احوال تاسیس و برای هر فردی شناسنامه صادر شد.
گزینش نام خانوادگی نیز، معمولا از چند روش پیروی می‌کرد که یکی از آن‌ها پیشه نیاکان در یک قوم است. محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان (پدر، پدربزرگ، جد)، از دیگر شیوه‌های متداول انتخاب نام خانوادگی بوده است. گاهی هم یک نام خانوادگی بر اساس شغل یا حرفه (همچون صراف، جواهریان، پزشکزاد) یا یک ویژگی بدنی یا فیزیکی (خوش‌چهره، قهرمان) بازمی‌گشت.
در نهایت و با تصویب قانون مدنی کشور در سال ۱۳۱۳ ثبت نام خانوادگی نیز، اجباری شد.
بر اساس قانون، سرپرست خانواده باید برای خانواده خود نام‌خانوادگی انتخاب می‌کرد و نام خانوادگی انتخاب شده از سوی وی به سایر افراد خانواده‌اش هم اطلاق می‌شد؛ و از آن زمان تاکنون بیش از چهار نسل از ایرانیان به این نام‌های خانوادگی خوانده می‌شوند.
جالب است بدانید که نام اولیه سازمان ثبت احوال به اداره احصائیه و سجل احوال معروف بود و پس از اینکه قسمت آمار از ثبت احوال منفک و تحت عنوان اداره کل آمار عمومی ادامه فعالیت داد تشکیلات جدید ثبت احوال نیز پس از این جدایی به اداره کل ثبت احوال تغییر نام یافت.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
علت تفاوت نام خانوادگی برادران آقبا (حسین پور، اصغری، گل آقاپور و قول اختلافی گل علی زاده) به این دلیل بود که به موجب قانون اولیه ثبت احوال در هر شهر نباید نام خانوادگی اشخاص تکراری می‌شد.
بنابراین فارغ از احتمال نفوذ شخص یا گروهی با هر دلیلی در خود روستا اعم از خویشاوند و یا غیر طایفه جهت تغییر نام خانوادگی برادران آقبا داداش پور ،یقینا از سال ۱۳۰۴ در هنگام اجرای احراز هویت سجلدی فامیلی فرزندان اله وردی داداش پور دست خوش سلیقه و یا اجبار ماموران ثبت آن زمان صورت گرفته است و لذا برادران آقبا دیگر از آن زمان به نام خانوادگی جدید شهرت یافتند، ولی از همان زمان تا اکنون هم چنان نوادگان آقبا و برادرانش همدیگر را با واژه های چون((آمی)) و یا)) پسرعمو)) خطاب کرده و رفت و آمد و معاش دارند. اما بعد از ثبت رسمی نام خانوادگی در روستای ادملا فرزندان الله وردی داداش پور دیگر با فامیلی جدید خطاب و معرفی می شدند که به شرح ذیل است:
1-فامیلی آقبا داداش پور، آقبا داداش پور باقی ماند.
2-فامیلی حسین یا جانی داداش پور به حسین یا جانی حسین یور تغییر کرد.
3-فامیلی اصغر داداش پور به اصغر اصغری تغییر کرد.
4-فامیلی سلمان داداش پور به سلمان گل آقاپور تغییر کرد که اکنون این نسل در روستای مومن آباد(فکچال) زندگی میکنند.
5-فامیلی علی داداش پور به علی گل علی زاده تغییر کرد.(بنابر قول اختلافی)
6-برخی از فرزندان میرزاجان داداش پور نیز طی سالیان اخیر به داداش زاده تغییر یافته است.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
*از گذشته تا کنون نیز برخی از طایفه ها در روستای ادملا تغییر نام خانوادگی داشته اند از جمله ی آنها به شرح ذیل است:
تیغ خورشید: خورشیدی و نقی دوست و شریفی نیک و تقی دوست - مهدی قلی زاده: مهدی زاده و قلی زاده و مهدی قلی نسب - حاجی زاده: حاجی آقازاده و تیرناز - کامیابی نژاد: کامیابی - علیجان زاده: ایزدی و یزدانی - کوچک زاده موسوی: موسوی صدر - داداش پور ادملائی: داداش پور- همایونی باکر: همایونی - طهماسب نژاد: طهماسبی - طهماسب نژاد: باکری - احمدی: محمودی - رمضانی: رمضان زاده - رمضانی تالش: رمضانی - رحمانی: فتحیادبی: دامن گیر - اکبری: غلامی - اکبری: داداش زاده.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

* آقبا بیک فرزند آقالر معروف حاجی لو :
نام همسرش: سیما
آقبابیک برادرانی به نام میرزاآقا و جانی سلطان داشته است.
فرزندان آقبابیک داداشپور: دو دختر و نه پسر : الله وردی اول
آقبا بیک انسانی نیک اندیش و صاحب نام بوده است. او به دامداری و کشاورزی اما هنرمند در عرصه ی صنایع دستی با چوب بوده است. آقبا بیک مردی فعال و خیر همچون پدرش بلند قامت بوده نه پسر و دو دختر داشته است . سرای آقبا بیک متشکل از پنج اتاق و بسیار مهمان پذیر بوده است.پشت بام سرای آقبابیک به حدی برنج بوده که افزون بر طعام اهل منزل برای مهمانان و همسایه ها اهدا و صرف می شده است. آقبابیک در سرای شخصی مراسمات سنتی و مذهبی می گرفت. وی علاقه ی زیادی به اقامت در کرا زمین داشته است به حدی که در کرا زمین به بیماری سختی مبتلا شد که موجب بیماری خاصی شد اما همچنان در زمان مقرر به کرا زمین ایاب و ذهاب می نمود. گفتنی است آقبا بیک همچون پدرش دارای سواد خواندن و نوشتن بوده است.
روحشان شاد و نامشان نیک.
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

آقالر معروف به حاجی لو فرزند آقاجان :
نام همسرش: آمنه خاتون
فرزندان آقالر داداش پور: چهار دختر و پنج پسر: آقبا بیک و میرزا آقا و جانی سلطان
آقالر معروف به حاجی لو انسانی نیک اندیش و صاحب نام بوده که به عتبات عالیات از جمله به کربلا و مدینه و مکه مشرف شده و حج تمتع انجام داده است . او همچون پدران خود به دامداری و کشاورزی از جمله به پرورش اسب و گاو فراوان اشتغال داشته است. حاجی لو مردی بلند قامت اما لاغر اندام بوده که دارای پنج پسر و چهار دختر بوده است. . سرای حاجی لو متشکل از پنج اتاق و بسیار مهمان پذیر بوده است.پشت بام سرای حاجی لو به حدی برنج بوده که افزون بر طعام اهل منزل برای مهمانان و همسایه ها اهدا و صرف می شده است. حاجی لو از مریدان خاص اهل بیت علیهم السلام بوده که به همین منظور در سرای شخصی مراسمات سنتی و مذهبی برپا می کرده است. عده ای معتقد هستند او اولین کسی بوده که در کرا زمین خانه ی ییلاقی خوش نشین و چند اتاقه ساخته است و دیگران را با خود همراه نموده است. دو تا از پسران حاجی لو به شهر آمل مهاجرت نموده و در همان جا مقیم شدند.حاجی لو دارای اموال فراوان و درآمد خوبی بوده است اما به جهت دو قابلیت شهرت افزونی داشته است: الف) خواندن و نوشتن می دانسته و فردی آینده نگر بوده است ب) در حل نزاع و رفع اختلافات بسیار مردی زیرک و قادر و حکیم بوده است.
روحشان شاد و نامشان نیک.
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
*شرح حال آقاجان تا میرزاآقا:
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات بیشتر اجدادمان از آقالر تا میرآقا هستیم.
آقا لرمعروف به حاجی لو فرزند آقاجان - آقاجان فرزند نامدار - نامدارفرزند خانداش - خانداش فرزند جانبرار - جانبرار فرزند فرج - فرج فرزند میرعلی - میرعلی فرزند میرآقا یا میرزاآقا
*گفتنی است که میرزاآقا فرزند جان قلی بوده است.
روحشان شاد و نامشان نیک. avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
الحاقیه:
*ازدواج رجب داداش پور و یمنی محمد زاده باکر:
رجب ابن جان علی ابن داداش دوبار ازدواج نمود.
الف) همسر اول یمنی محمدزاده دختر جعفرقلی : که صاحب یک فرزند پسر شدند.
ب) سیده نورخانم حسن زاده دختر سید لقمان : که صاحب چهار پسر و پنج دختر شدند.
شجره یمنی محمدزاده باکر:
مرحومه یمنی محمدزاده باکر فرزند جعفر قلی محمد زاده و زینب رستمی بود. یمنی محمدزاده باکر دارای دو خواهر به نام های بلقیس و صبح جان و همچنین دو برادر به نام های احمدعلی و علی گدا بوده است. صبح جان محمدزاده مادر اصغر ادبی فیروزجائی می باشد که در جوانی به رحمت خدا رفت(حسین علی خورشیدی و اصغر ادبی پسر خاله هستند). امابلقیس محمدزاده در خاندان همایونی شوهر داشته و صاحب اولاد شد. خانم یمنی محمدزاده بعد از جدایی با رجب داداش پور به عقد مرحوم نورعلی خورشیدی درآمد و صاحب اولاد شد. نورعلی خورشیدی فرزند حسن جان خورشیدی و عروس فاضل تبار دیوایی است.
نکته قابل توجه آن است که مرحوم نورعلی خورشیدی و مرحوم رجب داداش پور بسیار با هم صمیمی بوده تا آن جا که هزینه خرید و فرش موزائیک حیاط مسجد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ادملا بصورت مشترک انجام دادند. اکنون سنگ نوشته ای به عنوان یادبود برای این دو بزرگوار در کنار درب وردی مسجد نصب شده است. این سنت حسنه امروز به فرزندان و نوادگان آن بزرگواران به ارث رسیده است که به چند نمونه اشاره می کنم:
الف) تهیه و نصب چراغ عابر برای اولین بار در خیابان اصلی ادملا توسط فرزندان مرحوم رجب داداش پور انجام شد.
ب) اعاده داوطلبانه و با اختیار هفت خویز زمین کشاورزی ادملا توسط رجب داداش پور به رستم ادبی در اول انقلاب.
ج) موسس برگزاری مراسم دهه ی آخر صفر در ادملا نوه ی رجب به نام محسن داداش پور فرزند بخش علی چوبدار می باشد.
د) مهندس ناظر ساخت و نصب مسجد امام حسین علیه اسلام در کنار بارگاه امام زاده یحیی علیه السلام ادملا در سال 1398 نوه ی رجب به نام مهندس حامد داداش پور فرزند مرحوم علیرضا (مشهدی علی برار خیاط) می باشد.
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

الله علی ما نقول وکیل

ارادتمند محسن داداش پور باکر

📝این تحقیقات در سطح وسیعی ادامه داشته و در آینده تکمیل و به حضور ایفاد می گردد .
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

شعر​امام زاده یحیی علیه السلام


امام زاده یحیی ادملا گوشه ی دنج جهان است،با وضو بیا
امام زاده یحیی ادملاخلوت باغ جنان است،با وضو بیا
گنبد و گلدسته اش همیشه برقرار باشد الهی
امام زاده یحیی ادملا جلوه ی رنگین کمان است،با وضو بیا
صحن و سرایش آرام،فضایش سلام و صلوات
امام زاده یحیی ادملا چون کلاس امتحان است،با وضو بیا
جای جای این زمین هبه ای از بهشت است
امام زاده یحیی ادملا کلبه ی روح و روان است،با وضو بیا
در یک جمله وصف گویم ازامام زاده یحیی ادملا
شفاخانه ی دردمندان،ضامن هر مهمان است،با وضو بیا
ارادتمند محسن داداش پور
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

شعر خوشا به حالت ای ادملائی
به قلم محسن داداش پور


خوشا به حالت ای ادملائی
خوشا به حالت ای ادملائی
چه مبارک و مقدس، چه جائی
روز ايجاد،كه حق خلقتِ ادملاء كرد
بس انفال، ودیعه ها اِعطا کرد
بزرگان در حق این سامان، دعا کردند
مِلک وقفی،سقاخانه بنا کردند
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه شاد و خرم، چه باصفایی
ادملا دیار شکوه و جلال است
ادملا معدن عزت و آمال است
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه ناز و مهر، چه بی ریائی
با آنكه بُود قبلة ما كعبه ولي
خانه ی مهر است پادشاه علی
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
از کار و کوشش آرام نداری
با شأن گویم از مردی با صوت جلي
امام زاده یحیی،کعبه ی ازلی
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه پاک و تمیز، چه رهائی
دل كه شكست ره به جايي دارد
تکیه ی ادملا عَجب صفايي دارد
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه آزاد و آباد، چه افتخاری
بازیرون و اشدکت یادگار داری
کرا زمین فصل بهار،قرار داری
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه مرد و زن، چه انقلابی
ادملاء سرچشمه ی بصیرت است
ادملاء کاشانه ی دیانت است
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
خوشا به حالت ای ادملائی
چه ملک و سرائی، چه روستائی
الحمدلله كه به كوي تو مقيمم
در خاکت چون کوزه ای از جنس زمینم
هر دم رسد از نام نکوی تو نسيمم
اي خاك مسجدت،جنّت فردوس نعيمم
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
اي رهگذر به تشنه كامان بگو
چادرکا زلال است به از سجرو
ای کاش من هم پرنده بودم
با شادمانی پر می­ گشودم
می رفتم از شهر به روستایی
آنجا که دارد آب و هوایی
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
از واو ولی فقیه، ولایت ما معتبر است
وز لام سید علی، لسان ما پر گهر است
آنكس كه ندارد خبر از بسیجی ادملائی
از هویت خود در اين سرا بي خبر است
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
زِمام مُلك خويش را سپرده حق به راه شهید
چه قربانعلی چه جمال،تمام ادملا خورشید
ای مخاطب! گر روی آورد بر تو بلایی
آتش به اختیار باش؛چو دلاور ادملائی
هزار فتنه اگر در پوست و خورجین دارند
نمیری گر تو را عاشقِ پیرِ خمین بدانند
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
سحري به خواب ديدم دیارِ صفا را
به حق نظاره كردم مَهِ خوب دلربا را
به ادب زبان گشودم بسرودم اين نوا را
ادملا اي وطن من، سپاس خدای یکتا را
شعری از محسن داداش پور
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
الله علی ما نقول وکیل

ارادتمند محسن داداش پور باکر

این تحقیقات در سطح وسیعی ادامه داشته و در آینده تکمیل و به حضور ایفاد می گردد .

دیدگاه تان را ارسال کنید

در صورت تمایل و مشارکت در این تحقیق از طریق ارسال نظر در پایان این صفحه برایمان بنویسید
کدام متن را بیشتر از بقیه دوست داشتید و یا چه نقد و پیشنهادی دارید.

* آ *و*ا*ت*​*ق*ل*م*
avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

📜شجره نامه خاندان داداش باکر جلد دوم | بقلم محسن داداش پور باکر


📜شجره نامه خاندان داداش باکر ادملا به قلم محسن داداش پور باکر

welcome. good day,welcome in the name of the allah.avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور

mohsendadashpour

به صفحه شخصی محسن داداش پور آوات قلم خوش آمدید

🍃🌺🍂
🌿🍂 ❖ ﷽

بسم الله الرحمن الرحیم

مقاله خاندان کربلایی داداش باکر جلد دوم

جلددوم

به قلم : محسن داداش پور باکر

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم مراجعه کنید.

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014



🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی


محسن داداش پور باکر

پژوهشگر، شاعر و نویسنده، مجری

⊰❀⊱━⊰﷽⊱═━═━⊰❀⊱
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
✍در گذشته بدلایل متعدد از جمله عدم پژوهش و تحقیق پیرامون مسائل مربوط به شجره نامه ی ایل، طوایف و تیره ها به سبب پراکندگی ، تغییر سبک زندگی و شیوع بی سوادی در بین تعداد قابل توجهی از خاندان ها، شجره نامه نویسی و علم انساب دیده و مکتوب نشد.

📎حتی بعدها کم رنگ شدن حس طایفه گری و هم تباری، مع الاسف در پاره ای موارد فراموش کردن اصل ، ریشه، خاستگاه و بی معرفتی نسبت به اجداد و نیای مشترک ، بی مهری و تضعیف رابطه های نسبی و سببی در مقابل پر رنگ شدن رابطه های اقتصادی و منافع شخصی موجب شد که #شجره_نامه_نویسی، #تبار_شناسی مهم جلوه داده نشود.

📎با توجه به دلایل عنوان شده، در راستای اتکال به یافته های شفاهی و یا استناد به شجره نامه های موجود؛ پژوهشگر احتیاج به صرف هزینه زیاد ،وقت کافی و عناصر تحقیقاتی فعال و علاقمند دارد.

📎محتوای پژوهش اِدمُلّاوَند در باب هویت ،فرهنگ و تاریخ اقوام، ایل، تبار، تیره، خاندان مختلف، مجموعه ای است از حوادث زندگانی مردان و زنان بزرگ ؛ زمام امور حیات اجتماعی جوامع مختلف که در طول تاریخ و در میان تمام ایلات، نژادها و طوایف گوناگون به دست مردانی برجسته بوده است که به نیروی استعداد ، قریحه ،اراده و فکرخویش بر دیگران برتری یافته اند و هرگاه تاریخ زندگانی اینگونه رجال را از تاریخ بشر برداریم ، دیگر چیزی که قابل مطالعه ، دقت و پیروی باشد در آن باقی نخواهد ماند.

📎 شایسته است گفتار ، کردار و رفتار این انسان های بزرگ را قابل احترام ، مطالعه، پژوهش و تحقیق بدانیم، باید اذعان کرد و پذیرفت مردان و زنانی که عزت و احترام کسب کردند و در میان جامعه عزیز و موثر واقع شدند در حقیقت قیمت زحمت و مشقت های فراوانی بود که در طول عمر خود کشیدند تا به این مرحله از بلوغ فکری و شخصیت اجتماعی رسیده اند.

📎می توان گفت یکی از مشکلات بزرگ نسل اخیر جامعه، بحران هویت و عدم مطالعه کافی در تاریخ به دلیل نداشتن برنامه و الگوی مناسب شخصیت اجتماعی است .

📎 از جمله اصول مهم در امر پژوهش در #تبارشناسی داشتن روحیه ی جهادی و اتکال به قوه ی صبر و عشق است. چنانچه محقق با عشق و توکل بر ذات اقدس الله، پای در تحقیق میدانی، مصاحبه با اشخاص حقیقی و حقوقی و جمع آوری اسناد نماید، به زودی یک #مجموعه_دار مرجع خواهد شد. این یعنی بازسازی تاریخ و نگاهداشت موثر تاریخ که لازم و واجب است.

📎احمد کسروی می گوید:
بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند، تیره بخت تر از آن ملتی که علاقمند به دانستن تاریخ خود نباشد، شوربختر از همه ملتی است که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد و به راستی ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن خواهدبود.

📎قطعا انجام این مهم؛ کمک به تاریخ و احیای سنت های پسندیده [...شجره نامه نویسی] می باشد که البته برای افراد ی که پژوهش گران نو پا و محققین محلی چون به مستدات مکتوب دسترسی نداشته و در این حوزه فعالیت و تجربه ای نداشتند کمی سخت ، و شاید از حوصله و علاقمندی آنها به دور باشد.

🇮🇷امید قطعی دارم که پژوهش اِدمُلّاوَند با حضور و همکاری جمعی مردان و زنان دانا، دلسوز، انقلابی و متعهد و متخص، چراغ راه پژوهش گران و علاقمندان به بازخوانی اسناد و شجره نامه نویسی مازندران خواهد بود.

📎نگارنده که از یک سو عضوی از جامعه روستایی و از سویی دیگر عضوی از ایل خردمند باکر در ایران اسلامی است ،با لحاظ این دو شاخص امیدوار است این اثر؛ پژوهش اِدمُلّاوَند را جهت آگاهی و تجدید آرمان های قوم انگاری ، قبیله ای، تبارشناسی، تیره شناسی، بازخوانی اسناد، جنع آوری کتب و اسناد منتشر نشده و همچنین احیای هویت و اصالت ریشه و نیای مشترک، در اختیار علاقمندان، محققین، پژوهشگران، دانش پژوهان قرار دهد اگر چه این اثر از کاستی هایی برخوردار است ولی قطعاً گامی کوچک است در جهت نیل به اهدافی بزرگ ان شاالله.

📎اینجانب محسن داداش پور باکر بر خود لازم می دانم از گرد آورنده گان، محققین، نویسندگان و پژوهش گران حقیقی و حقوقی که همواره با این حقیر همراه بوده و بابت زحماتی که متحمل شدند تشکر و قدردانی نمایم.

📎از صمیم قلب از دوستان ، آشنایان ، هم تباران و هم کیشان ،منتقدان ، صاحب نظران ، محققان و علاقمندان جهت تکمیل و اصلاح پژوهش اِدمُلّاوَند دعوت بعمل می آید با اظهار نظر و ارسال مطالب ارزشمندتان، ما را در تکمیل این اثر یاری فرمایند.
۱۴۰۱/۰۷/۲۴
✍محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

📝شجره نامه چیست؟

شجره‌نامه (تبارنامه یا نسب‌نامه)، به فهرست نمودار یا جدولی گفته می‌شود که در قالبی منظم، اصل و نسب افراد را به تصویر می‌کشد. شجره نامه که انگلیسی‌زبان‌ها به آن Family tree (درخت خانواده یا درخت خانوادگی) می‌گویند، در لغتنامه دهخدا این‌طور توصیف شده است: «فهرست نام‌های پدران و نیاکان کسی، به‌صورت درختی که نیای اولی اصل و فرزندان به‌ترتیب شاخ‌های آن باشند.»

اینکه چرا برای اشاره به این فهرست از واژه شجره یا همان درخت استفاده شده، شاید از آثار هنری دوران قرون وسطی سرچشمه گرفته باشد. در یکی از نقاشی‌های آن زمان با عنوان «درخت جسی» (Tree of Jesse) اجداد عیسی مسیح در کنار شاخه‌های یک درخت به تصویر کشیده شده بودند.

شجره‌نامه‌ ها ابزارهایی قدرتمند برای کشف تاریخچه خانوادگی و اجدادمان هستند. آیا تا به حال به دنبال ریشه‌های خانوادگی خود بوده‌اید؟

🌿درخت اجداد (Ancestor Tree)

این شجره نامه، اجداد فرد را مشخص می‌کند. درخت اجداد را می‌توان به شکل‌های مختلفی رسم کرد؛ مانند:

نمودار استاندارد: نموداری با ظاهری جمع ‌و جور که در آن، نام فرد در سمت چپ و اسامی اجداد را به‌ترتیب جدید به قدیم در سمت راست قرار می‌گیرد.

نمودار بادبزنی (Fan chart): در اینجا، نام فرد موردنظر در مرکز یک دایره، درواقع قطاعی از دایره به‌شکل بادبزن، قرار می‌گیرد و نام اجداد از آن در جهات مختلف منشعب می‌شود. انواع نیم‌دایره و ربع‌دایره این نمودار هم وجود دارند.

نمودار عمودی: در این نوع، اسامی اجداد فرد در راستای عمودی چیده می‌شوند.

📌شجره‌نامه ژنتیکی چیست؟ چه تفاوتی دارد؟

آزمایش نیاکان با تحلیل DNA، اطلاعات دقیقی درباره پیشینه نژادی و تاریخچه خانوادگی فراهم کرده و به تکمیل شجره‌نامه‌ها کمک می‌کند. شجره‌نامه ژنتیکی یا ژنوگرام، شامل تاریخچه ژنتیکی و پزشکی افراد است و به پزشکان و متخصصان برای شناسایی الگوهای ارثی کمک می‌کند. این شجره‌نامه‌ها که براساس تبارشناسی ژنتیکی نوشته می‌شوند، در قرن ۲۱ بین مورخان خانوادگی رایج شده و در سیستم بهداشت و درمان، گروه‌های آماتور و پروژه‌های تحقیقاتی کاربرد دارند.

اگر به دنبال کشف ریشه‌های نژادی و ترکیب ملیتی خود هستید، انجام این آزمایش می‌تواند تجربه‌ای جذاب و مفید باشد. یکی از خدمات ژنتیکی که مای اسمارت ژن ارائه می دهد، شجره نامه ژنتیکی است؛ ...

شجره نامه با شماره‌گذاری آلمانی (Ahnentafel Numbering)

در این سیستم که در نمودار‌ها و گزارش‌های وراثت استفاده می‌شود، به خود فرد مورد نظر و هرکدام از اجداد او، یک عدد اختصاص می‌دهند؛ به‌ طوری‌ که برای رسیدن به پدر باید عدد را دوبرابر کنیم و برای رسیدن به مادر هم عدد یک را به عدد پدر اضافه کنیم. Ahnentafel در زبان آلمانی به معنای «جدول اجداد» است.

📜کاربرد شجره نامه چیست؟

#شجره_نامه نسبت افراد با یکدیگر را به ما نشان می‌دهد و ساده‌ترین ابزار برای اطلاع از روابط خویشاوندان نَسَبی و سَبَبی است. همچنین تبارنامه، درصورتی‌که دارای جزئیات کافی باشد، در پزشکی و روانپزشکی کاربرد دارد و فرد می‌تواند به کمک آن از بیماری‌های ارثی احتمالی خود باخبر شود.

این ابزار همچنین در مطالعات تاریخی، ازجمله شناخت بهتر رویدادهای مهم و بررسی دوران‌های حکمرانی حکومت‌ها، به کار می‌آید.

یکی از کاربرد‌های دیگر نسب‌نامه، جداسازی افرادی بوده که نام یکسانی با یکدیگر داشته‌اند؛ یعنی در زمانی که هنوز به‌کارگیری نام خانوادگی برای تفکیک کردن افراد جامعه از یکدیگر آغاز نشده بود. مشابه این روش را در میان عرب‌ها شاهد هستیم که برای تفکیک کردن افراد هم‌نام، از نام پدر آن‌ها استفاده می‌کنند یا آنکه پدر یا مادر را به اسم فرزند او صدا می‌زنند.
✍با سپاس فراوان محسن داداش پور باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۳۰۷۳۱
https://eitaa.com/edmolavand/21281
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

عناوین مقاله:

سخن گرد آورنده- فرزندان میرزاآقا دریک نگاه - منابع مقاله- ادملا کجاست- ادملائی کیست- آیا ادملائی ها مهاجر هستند- آیا خاندان داداش پور مهاجر هستند- تعداد طایفه های مقیم ادملا- آقاجان دسته - نسب شناسی- قرآن و نسب شناسی- واژه پور- نسل میرزاآقا- دلیل تغییر نام خانوادگی برادران آقبا داداش پور - الحاقیه - شعر امام زاده یحیی علیه السلام

محسن داداش پور mohsendadashpour
سخن گردآورنده:

این مقاله با سعی و کوشش فراوان، همدلی و همراهی بزرگان اقوام،اهتمام برخی از عموزاده ها و تلاش بی وقفه ی همه ی بستگان سببی و نسبی گردآوری شده و به پاس همت مردم نجیب روستای ادملا ، ادب فراوان به ارواح طیبه شهدای این دیار و همچنین صلوات و رحمت به آستان مقدس امام زاده گان واجب التعظیم یحیی و پادشاه علی علیهما السلام و گرامی داشت یاد و خاطره همه ی درگذشتگان نازنین این دیار به حضور تقدیم می شود.

محسن داداش پور mohsendadashpour

خاندان میرزاآقا در یک نگاه: جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.


علیشاه باکر _ رخش سوار قلیخان باکر _ جان قلی داداش خان باکر - میرزاآقاخان باکر - میرعلی خان باکر - فرج خان باکر - جان برار خان باکر - خانداش خان باکر - نامدار خان باکر - آخوندشاه بابابیک باکر - حاجی آقالر معروف به حاجی لو - اخوند ملاآقبابیک باکر - جانی سلطان بیک باکر - آقبا بیک باکر _ الهوردی بیک باکر - فرج الله بیک باکر - الله وردی بیک باکر - کربلایی داداش باکر.

1) فرزندان میرزاآقا:
میرعلی خان باکر - فرج خان باکر - جان برار خان باکر - خانداش خان باکر - نامدار خان باکر - آخوندشاه بابابیک باکر - حاجی آقالر معروف به حاجی لو - اخوند ملاآقبابیک باکر - جانی سلطان بیک باکر - آقبا بیک باکر _ الهوردی بیک باکر - فرج الله بیک باکر - الله وردی بیک باکر - کربلایی داداش باکر.

2) فرزندان آقالر:

چهار دختر و پنج پسر: از جمله آقبا بیک - میرزا آقا - جانی سلطان

3) فرزندان آقبا بیک:

دو دختر و نه پسر: از جمله الله وردی

4) فرزندان الله وردی اول:

یک دختر و چهارپسر: آقبا - حسین یا جانی - اصغر - سلمان - علی - ننه مار(دخترش جده گل علی زاده هاست)

5) فرزندان آقبا: ازجمله فرج دوم

6) فرزندان فرج دوم:

دو پسر: الله وردی دوم - فرج الله (فرزندش صفر نامزد ننه خانم بود ولی در سربازی وفات شد).

7) فرزندان الله وردی دوم:

دو دختر و دو پسر: پسران داداش و گرجی(در پاشاامیر دفن است) دختران خورشید(مادر حاجی آقایی ها) و بمانی

8) فرزندان داداش و زنش گوهر(گوهر دختر سیده میر مریم که قبرش کرازمین است):

الف) جان علی و زنش ربابه تالش:

خانم باجی - داداش علی - شاه باجی - رجب - لیلا - نوروزعلی - آقبا

ب) آقاجان معروف به عموقشنگ:

پنج بار ازدواج کرد ولی صاحب اولاد نشد.

ج) میرزاجان و زنش کلثوم اکبری:

عروس خانم - خان آقا - مولود - مشهدی ننه - سلیمان - حمزه - گوهر

و) الله وردی و زنش سوسوحسین پور:

نازخانم - تاج خانم اول - تاج خانم دوم - مرادعلی - نامدار - ملوس - صفر

ی) عمه خانم داداش پور :

عمه خانم و شوهراول غلام رضا رضایی باکر:

یک پسر و سه دختر که عبارتند از حسین جان و صدیقه و صفیه و آمنه رضایی باکر

عمه خانم و شوهردوم سیدلقمان حسن زاده:

یک پسر و دو دختر عبارتند از سیدحسین و سیده نورخانم و سیده ایران خانم حسن زاده

و) ننه خانم داداش پور:

ننه خانم و نامزد اولش .......جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
منابع مقاله:

الأخبار و الأنساب، ابوجعفر احمدبن یحیی مشهور به بلاذری.الأخبار و الأنساب و السیر، ابوالعباس عبداللّه بن اسحاق.الإشتقاق، ابوبکر محمدبن حسن ازدی معروف به ابن درید (د. 321 ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت. 1991م.الأنساب و الأخبار، محمدبن قاسم تمیمی معروف به ابوالحسن نسابه.أنساب الأشراف، احمدبن یحیی بلاذری227 279 ق.بحث مختصر فی أنساب العرب، محمدنبیل القوتلی.التعریف بالأنساب، ابوالحسن احمدبن محمداشعری یمنی د. 500 یا 600 ق .الأخبار و الأنساب، ابوجعفر احمدبن یحیی مشهور به بلاذری.
الأخبار و الأنساب و السیر، ابوالعباس عبداللّه بن اسحاق.الإشتقاق، ابوبکر محمدبن حسن ازدی معروف به ابن درید (د. 321 ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت. 1991م.یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 62 کتاب سفرنامه سواحل جنوبی دیای خزرملگونف روسی .

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
*مصاحبه حضوری و تلفنی:
مشهدی رجب و آقبا داداش پور ، آقا محمد علیجان زاده ، نورعلی خورشیدی ، حسین آقا باکر، خانداش تیرناز ، آخوند کامیابی ، رستم ادبی ، حاجی خان و حاجی گل حاجی زاده ، پنجعلی رضایی ، اعظم محمدزاده ،جانی سلطان و احمدعلی حسین پور ، تقی غلامعلی زاده ، قهرمان کامیابی ، ابوطالب تقی نیاء ، قنبر گل علی زاده ، سلیمان و مشهدی ننه و حمزه وسرهنگ زرقام داداش زاده ،علی اکبر و صفر و علی میرزا و محمد و سرهنگ گرجی و دکتر مهران و دبیر کامران و مهر علی و علی محمد و رجبعلی و خانعلی و جانعلی و سرهنگ آقاعلی و پدرم حاج بخشعلی داداش پور ، حاج جمشید و محمد و پرویز و رشید حسین پور ، اصغر اصغری ، علی و محمد گل آقاپور ، و شجاع محمدزاده و رضا طهماسب نژاد ، سیف اله همایونی ، نورمحمد ابوالقاسمی ، حسین علی خورشیدی ، حجت الاسلام سید ماندگار موسوی ، جلیل کامیابی، هاشم و علی مراد علیجان زاده ، صمد و مهندس محمد حاجی زاده ، سید تیمور حسن زاده ، محمدرضا طالش و سایر عزیزان..... و در نهایت از اهالی ولایی و انقلابی روستای ادملا که در این تحقیق از گذشته تا کنون ما را یاری کردند.پیگیری و مراجعه به : اداره ثبت احوال و اسناد بابل و بندپی و کتابخانه مدرسه خاتم الانبیاء و منابع طبیعی ساری،بابل و آمل، اوقاف بابل و بندپی، و حجت الاسلام نصراله حسنی از مقریکلاه و کتابخانه مسجد جامع آمل و.......جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

مقدمه:

ادملا کجاست؟جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

ادملا، روستایی است از توابع بخش بندپی شرقی شهرستان بابل در استان مازندران ایران.جمعیتاین روستا در دهستان سجادرود قرار دارد و بر اساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳9۵، جمعیت آن ۱239 نفر (۲۴۸خانوار) بوده‌است. اما در سال 1304 دارای 34 خانوار بوده است.

شعر ادملا
ادملا گوشه ی دنج جهان است بیا - ادملا خلوت باغ جنان است بیا - دشت و طبیعتش همیشه نو بهار - ادملا جلوه ی رنگین کمان است بیا -

مردمانش آرام،فضایش ملکوت - ادملا چون کلاس امتحان است بیا - کوچه کوچه ها مرکز آرامش است - ادملا کلبه ی روح و روان است بیا-
در یک جمله وصف گویم از دیار - ادملا همیشه میزبان خوبان است بیا

ادملائی کیست؟جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

ادملائی ها آدم‌هایی هستند که دلشان از جنس نور است محبت شان زلال و پاک و بی ریاست و سخاوت شان به وسعت اقیانوس است...حتی فرصت نوشیدن یک فنجان چای گرم در زمستانی سرد کنار ادملائی هابرای تمام زمستان و حتی برای تمام عمر کافیست!

چون سفره های محقر و بی ریایشان حلال است و پاک پاک. ℘…℘…℘…℘…℘حتما تجربه کنید!℘…℘…℘…℘…℘

مردم این دیار با همه ی مشکلات همیشه لبخند معرکه‌ای بر لب دارند و نگاهی پرنفوذ و زیبا و در عمیق‌ترین فکرهایشان، نجا که دست هیچکس نمی‌رسد، باز هوای دل همه اقوام و همسایه ها و هم محلی ها و دوستان و مهمان را دارند که مبادا غبار غم بر آن بنشیند.عمرشان دراز و پربرکت باد.…℘…℘…℘…

ما همیشه لبریز از مهربانی خواهیم ماند حتی اگر قدرنشناسان بار‌ها و بار‌ها ما را بشکنند. این روح خدایی است که در ما دمیده شده است انتظار هیچ پاسخی را از هیچ کس نداریم .ما برای دلمان و برای خدای خودمان و برای انقلاب مان محبت پخش می‌کنیم تا بهتر و در آرامش خاطر زندگی کنیم…℘…℘…℘…

رهگذر!تو می‌توانی دردهایت را به قله‌ای تبدیل کنی.فقط کافی است خوبی‌ای را که در درون لحظه‌ای بد نهفته است، کشف کنی و از آن بهره ببری.

لبخند بزن رهگذز اینجا دیار ادب آوازه ی ادملاست.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

آیا ادملائی ها مهاجر هستند؟

مهاجرت یا کوچ به معنای جابه‌جایی مردم از مکانی به مکانی دیگر برای کار یا زندگی است. مردم معمولاً به دلیل دور شدن از شرایط یا عوامل نامساعد دورکننده‌ای مانند فقر، بیماری، مسائل سیاسی، کمبود غذا، بلایای طبیعی، جنگ، بیکاری و کمبود امنیت مهاجرت می‌کنند. دلیل دوم می‌تواند شرایط و عوامل مساعد جذب‌کنندهٔ مقصد مهاجرت مانند امکانات بهداشتی بیشتر، آموزش بهتر، درآمد بیشتر، مسکن بهتر و آزادی‌های سیاسی بهتر باشد. اگرچه مهاجرت بشر برای مدت صدها هزار سال وجود داشته و دارد .

مهاجرت در مفهوم مدرن به حرکت و کوچ افراد از یک ملیت- کشور به کشور دیگر، که در آنجا شهروند نیستند، محسوب می‌شود. مهاجرت به‌طور ضمنی به اقامت درازمدت با مهاجرت اطلاق می‌شود توریست ها و بازدید کنندگان موقتی و کوتاه مدت به‌عنوان مهاجر شناخته نمی‌شوند؛ اما با وجود این، مهاجرت فصلی کارگران و نیروی کار (به‌طور نمونه برای مدت کمتر از یک سال) اغلب به‌عنوان شکلی از مهاجرت به حساب می‌آیند. اقوام متعدد و متنوعی در حاشیه خزر ساکن می باشند که هر یک از آنها اقیانوسی از فرهنگ و زبان بوده و قطعاً نمی توان در چند صفحه به توضیح مفصّلی راجع به آنان پرداخت. توجه به آمارهای ارائه شده در اسناد معتبر گویای آن است که کشورهای آسیای میانه و همچنین کشورهای حاشیه خزر بر محوریت قومیت و مردم شناسی بنا گردیده به گونه ای که نام اکثر کشورهای اورآسیا نیز از نام یکی از اقوام حاضر در آن کشورها اقتباس گردیده که دارای بیشترین اکثریت عددی است.

همچنین کاملاً مشهود است که ...........جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

موسس سایت تاریخ ما آقای آنی کاظمی می نویسد:

آقا محمد خان در ۱۳ صفر ۱۱۹۳ ه.ق. (روز درگذشت کریم خان)، هنگامی که در باغ‌های اطراف شیراز به شکار مشغول بود، همین که عمه‌اش او را از مرگ شاه زند آگاه ساخت، فرار کرد و به شتاب خود را به تهران رسانید و در ورامین مدعی سلطنت بر ایران گشت. سپس به استرآباد و ساری رفت و با کمک سران اشاقه‌باش، براندازی زندیه و رسیدن به قدرت را طراحی نمود و ولایات گرگان و مازندران و گیلان را تحت حکمرانی خویش قرار داد.

وی در این زمان برای مطیع کردن برادران خود به جنگ با آنان پرداخت و حتی یکبار با شورش برادرش حسین قلی خان تا پای مرگ پیش رفت؛ ولی سرانجام در بندپی-روستای ادملا توسط ....جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

آیا ادملائی ها مهاجر هستند؟

در پاسخ به این سوال می توان در چند مسئله بحث و گفتگو کرد:

الف-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها از ((روستای انند دهستان ولوپی شهرستان سوادکوه مازندران)) به این مکان فعلی مهاجرت کرده و مقیم شده اند.

ب-بنابر نقل و قول بزرگان برخی از ادملائی ها از محلی به نام ........

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

تحقیقات ما ادامه دارد.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

آیا خاندان داداش پور مهاجر هستند؟

بنابر نقل و قول برخی از بزرگان معتقدند که خاندادن بزرگ داداش پور در اصل از اماکن ذیل هستند:

الف) برخی ها معتقد هستند که خاندان داداش پور مهاجر نبوده و اصالتشان .......

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

تحقیقات ما ادامه دارد.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

تعداد طایفه های مقیم ادملا:

به طور کلی مردم روستای ادملا از نظر تفاوت نام خانوادگی به چند گروه تقسیم می شوند:

خاندان میرآقا یا میرزا آقا داداش پور با پسوند ادملائی:

متشکل از داداش پورها و حسین پورها و اصغری ها و دادش زاده ها و گل علی زاده ها (اختلاف نظر است).

خاندان عیسی خان معروف به آقاجان دسته با پسوند باکر و یا ادملائی:

متشکل از همایونی ها و باکری ها و طهماسب نژادها و رضایی ها و محمدزاده ها و غلام علی زاده ها ومهدی قلی زاده ها و تیرناز ها و غلامی ها و احمدی ها و محمودی ها و حاجی زاده و حاجی آقازاده ها و ابوالقاسمی ها.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

خاندان علی جان با پسوند باکر و یا ادملائی:

متشکل از.........جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

تحقیقات ما ادامه دارد.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

آقاجان دسته ادملا:

آقاجان باکر فرزند عیسی خان باکر است. عیسی خان باکر دارای ......

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

ماجرای مشهور آقاجان:

گویا حاجی آقاجان و جاجیه حوا؛این برادر و خواهر پیاده به مکه مشرف می شوند اما به مراسم حج نرسیده و تصمیم گرفتند تا ذی الحجه سال آینده در آنجا بمانند. مشهور است که در آن یک سال آقاجان به کارگری و کفش دوزی مشغول بوده و خواهرش حوا نیز به کار نظافت رضایت داد تا ضمن تهیه آذوقه و مخارج یکسال،بتوانند هزینه ی بازگشت خودشان را نیز مدیریت نمایند. در این فاصله فرزندان آقاجان پنداشتند که پدر و عمه شان وفات یافته ،لذا تصمیم به تقسیم و فروش اموال پدری گرفتند.بخش عمده ای از ملک و باغ و زمین آقاجان به فروش قطعی رسید و از تملک ایشان خارج گردید. حاجی آقاجان باکر و خواهرش حاجیه حوا از سفر برگشته و وقتی به بابل رسیدند،خبر سلامت و زنده بودنشان به ادملا رسید. پس از آن که آنان به روستای ادملا رسیدن و از ماجرای تقسیم و فروش اموال توسط فرزندانش مطلع شد اقدام به وقف مابقی اموال از جمله دوازده خویز زمین کشاورزی و زمین های جنگلی در سطح وسیع و هکتاری ((بازیرون)) نمود که گویا باید فقط خرج مجالس عزای حسینی در ماه محرم ؛ در محل تکیه ی امام حسین علیه السلام جنب مسجد حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف ادملا بشود.جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

قول مشهور است که آقاجان دسته از روستای انند دهستان ولوپی شهرستان سوادکوه مازندران به روستای ادملا مهاجرت کرده و مقیم شدند.

روحشان شاد و نامشان نیک.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
نسب شناسی:

عزیزان لازم است در این جا مطالبی را جهت رفع شبهات توضیح بدهم، لطفا با صبر و حوصله با ما همراه باشید.

تبارشناسی یا نسب ‌شناسی یا نسل ‌شناسی در یونانی γενεά λόγος، در عربی علم الأنساب به معنی ((دانش نسب‌ها)) به دانستن تبار اشخاص و مطالعه ی تبارنامه می‌گویند. تبارشناسی، در هر زمانی اهمیت بسیار داشته‌است، زیرا روابط اجتماعی و سیاسی بر اساس خویشاوندی بوده‌است. مسائل چندی در فقه و کلام شیعه، تابع نتایج پژوهش های نسب شناسی است؛ مانند:الف) تولّی و قبول امامت اهل بیت علیهم السلام واجب است.چنان که در قرآن آمده است: (( به امت بگو که من مزد رسالت نمی خواهم جز محبت به خویشاوندان)).ب) حرمت پرداخت صدقه به اهل بیت علیهم السلام و نوادگان آنها و وجوب پرداخت خمس به آنها؛ البته تشخیص اهل بیت علیهم السلام و نوادگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر عهده ی نسب شناسی است.

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

فقیهان یکی از شرایط مشروعیت امام علیه السلام را اعتبار نسب وی، به ویژه قریشی بودن او، می دانند. در وقف، ارث و ازدواج مسائلی وجود دارد که مصادیق آنها قریشی بودن است و نیاز به تعیین مصداق توسط دانش انساب دارد.غیر از بهره وری از تجارب و دستاوردهای این دانش در حقوق، روایت هایی به دیدگاه های اخلاقی پرداخته اند؛ برای نمونه، در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چنین آمده است: تَخَیَّرُوا لنطفکم وَ انکحُوا الأکفاء وَ انکحُوا إلَیهِم))؛در روایت دیگری آمده است:مَن انتَسَب إلی غَیر أَبِیه أَو تولی غَیر مَوالِیه فَعَلَیه لَعنَةُ اللّه وَ المَلائِکَة وَ النَّاس أَجمَعِین )). شعر عرب در زمینه های فخر به آبا و اجداد و هجو و ناسزاگویی به آنها، از مطالب نسب شناسی بسیار سود برده است .سترستین فواید دینی، فرهنگی و اجتماعی نسب شناسی را این گونه طبقه بندی کرده است:الف-ایمان به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم منوط به شناخت ایشان است و بخشی از این شناخت از طریق علم انساب صورت می گیرد؛ب-مشروعیت امامت؛ج-شناخت مردم از یکدیگر؛د-ضرورت شناخت همسر لایق.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
قرآن و نسب شناسی:

قرآن از یک سو، تفاخر نسبی را کنار نهاده و از سوی دیگر به آثار حقوقی نسبت های خانوادگی پرداخته و روش هایی را برای تصحیح نسب ها یا شیوه هایی برای جلوگیری از آثار سوء اختلاط نسبت ها پیش نهاده است.

بسیاری از مفسران ذیل آیه (( یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّه ِ أَتْقَاکُمْ )) به بررسی نظر اسلام درباره ی فلسفه ی تعدد و تکثر قبایل پرداخته اند.علامه طباطبایی معتقد است:این آیه در مقام از میان برداشتن تفاخر به انساب است. اختلافات بین مردم، فقط به منظور شناسایی یکدیگر و تمایز افراد است نه این که دست مایه ی فخرفروشی و امتیازات طبقاتی و نژادی گردد.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

رابطه ی نسبی یعنی رابطه ای که از راه ولادت و رحم، فردی را به فرد دیگر پیوند می دهد که در اصل یک رابطه ی طبیعی است. این واقعیت در قوانین اسلامی، مانند ازدواج و ارث، مؤثر است. از سوی دیگر برای جلوگیری از آلودگی نسب ها، زنا در شریعت اسلام تحریم شده است.

اساس علم نسب شناسی عرب بر تقسیم عرب به قحطانیان و عدنانیان است.حتی عمر بین آنها، در پرداخت، تفاوت و تمایز قایل بود؛ ولی در قرآن از این طبقه بندی خبری نیست و همه ی عرب را از یک جد اعلی یعنی ابراهیم می داند.

برخی از دانشمندان اهمیّت دادن به نسب را مولود نیاز انسان به تعاون و بهره مندی از کمک دیگران دانسته اند و برای اثبات نظرشان به آیات قرآن استشهاد می کنند:قرآن کریم شرح حال دو تن از فرستادگان خدای متعال را نقل کرده که یکی از آنها به دلیل نداشتن خویشاوندان از ناتوانی خود خبر داده و گفته است: ای کاش مرا بر منع شما توانی بود(هود، آیه 91).

البته باید متذکر شد نسب شناسی غیر از تعاضد و تعاون اجتماعی است.اساس جامعه ی جاهلی بر قبایل و قبایل بر عصبیت نهاده شده بود. عصبیت محور وفاق و تعاون درونی قبیله را ایجاد می کرد. و در واقع پیوند درونی اعضای قبیله بود که بدون نسب تحقق نمی یافت.با ظهور اسلام نظام قبیله ای به نظام بزرگ تر مدنی و سیاسی تبدیل شد و اسلام فرهنگ و گفتمان جدیدی در مناسبات و روابط اجتماعی طرح کرد و تعریف جدیدی از نسب ارائه نمود. قرآن در این بازسازی فرهنگی نقش زیادی داشت.گروهی به نسب شناسی قبایل یا شخصیت ها پرداخته و گروهی دیگر به تألیف منابع عمومی دست زده اند. به منظور تکمیل این مقاله گزیده ای از منابع مهم این علم معرفی می گردد:الأخبار و الأنساب، ابوجعفر احمدبن یحیی مشهور به بلاذری.الأخبار و الأنساب و السیر، ابوالعباس عبداللّه بن اسحاق.الإشتقاق، ابوبکر محمدبن حسن ازدی معروف به ابن درید (د. 321 ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت. 1991م.این اثر با این که موسوعه ای از معارف است ولی چون بسیاری از اطلاعات نسب شناسی در آن وجود دارد، در زمره ی کتاب های نسب نگاری طبقه بندی شده است.الأنساب و الأخبار، محمدبن قاسم تمیمی معروف به ابوالحسن نسابه.أنساب الأشراف، احمدبن یحیی بلاذری (227 279 ق).این کتاب درباره ی انساب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، علویان، عباسیان، آل هاشم و امویان است. بخش پایانی کتاب را مفقود دانسته اند. ولی به نظر می رسد نسخه ی کامل آن در دسترس است. آقایان عالم زاده و سجادی، چاپ های مختلف آن را همراه با توصیفی جامع معرفی کرده اند.بحث مختصر فی أنساب العرب، محمدنبیل القوتلی.جلد اول این اثر درباره ی قحطان و قضاعه است که نویسنده به جدول بندی انساب و تشجیر آنها پرداخته است.التشجیر، دَغْفَل بن حنظلة بن زید سدوسی شیبانی د. 65 ق.عبدالغنی به نقل منابع مختلف از جمله همدانی در الاکلیل و ابن ندیم در الفهرست از آن یاد کرده است.التعریف بالأنساب، ابوالحسن احمدبن محمد اشعری یمنی (د. 500 یا 600 ق).این اثر مختصرِ الأنساب سمعانی است و التعریف بالأنساب را زیر عنوان اللباب فی معرفة الأنساب تلخیص کرد.التعریف فی الأنساب و التنویه لذوی الأحساب، احمدبن محمدبن ابراهیم اشعری قرطبی (د. 550 ق) تصحیح و چاپ سعد عبدالمقصود ظلام. از سده ی اول هجری / هفتم میلادی تاکنون صدها اثر در حوزه ی نسب شناسی مسلمانان تألیف شده است.جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

عبدالغنی نام های نسب شناسان عرب از سده ی اول تا چهاردهم هجری را فهرست کرده است. البته فهرست او کامل و جامع نیست، اما گویای کثرت تألیفات و فراوانی مؤلفان در این قلمرو است. اولین نسب شناسی را که وی نام برده، عقیل بن ابی طالب (د. 50 ق) و آخرین آنها حسین طباطبایی بروجردی (د. 1385 ق) است.

سترستین فهرست بلندی از آثار نسب شناسی را آورده است.

جواد علی هم فصل مطولی را به نسب شناسی اختصاص داده و اطلاعات مفیدی ارائه کرده است.

ابن ندیم در الفهرست و ابن خیر در الفهرسة نیز فصل هایی را به اطلاعات مربوط به نسب شناسان اختصاص داده اند.

حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل علم الانساب به معرفی کتاب های مهمّ می پردازد.

آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشی کشف الارتیاب را در مقدمه ی لباب الانساب بیهقی نوشت و کارنامه ی نسب شناسان از سده ی اول تا پانزدهم را معرفی کرد.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

کتاب کشاف الدوریات العربیة، که مقالات عربی را فهرست کرده است، در بخشی به مهم ترین مقالات درباره ی انساب پرداخته است. سبک و اسلوب و خاستگاه همه ی نسابه ها در کتاب هایشان یکسان نیست.

گروهی به نسب شناسی قبایل یا شخصیت ها پرداخته و گروهی دیگر به تألیف منابع عمومی دست زده اند.

مرحوم آیت اللّه نجفی مرعشی با احیای کتاب های اصیل نسب شناسی، در بازسازی این دانش با جدیّت کوشید و، حداقل، علم انساب شیعی به همت ایشان حیات دوباره یافت.

در دوره های پیشین، نیاز به نسب همانند نیاز به شناسنامه ی امروزی بود؛ چنان که آدمی بدون آگاهی به نسب خود، مانند انسان بی شناسنامه، مجهول بود و نمی توانست به استیفای حقوق خود بپردازد؛ بنابراین، دسترسی به انساب از طریق علم انساب، فقط برای تبعیض نژادی و تفاخر طبقاتی و برتری جویی قبیله ای نبود، بلکه وسیله ای برای ترقی اجتماعی نیز بود. حتی در گذشته نسب شناسی آن قدر پیشرفت کرده بود که برای برخی حیوانات هم تحقیقات کارشناسانه انجام می دادند.

هشام بن محمّد، معروف به ابن کلبی، پس از پژوهش درباره ی انساب اسب، کتاب انساب الخیل فی الجاهلیة و الاسلام را تدوین کردبه درستی می توان ادعا کرد که نسب شناسی در گذشته یک ضرورت اجتماعی بوده، ولی امروزه این کارآیی خود را از دست داده و به مثابه جزئی از میراث فرهنگی مسلمانان و عرب است که هویت تاریخی و تمدنی مسلمانان منوط به آن است.

تحقیقات ما ادامه دارد.جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
واژه پور:

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

محسن داداش پور mohsendadashpour

نسل میرزا آقا معروف به میرآقا:

میرزاآقا یا میرآقا – فرج - جان برار - خان داش – نامدار – آقاجان - آقالر معروف به حاجی لو - آقبا بیک - الله وردی اول- آقبا – فرج دوم – الله وردی دوم – داداش: فرزندان و نوادگان داداش.
*گفتنی است که میرزاآقا فرزند جان قلی بوده است.

*نقل قول دکتر مهران داداش پور از پدرش آقبا و آقبا از پدرش جان علی: داداش ابن فرج الله ابن الله وردی ابن میرزاآقا ابن آقبابیک ابن آقا لر. (نقل قول دکتر مهران داداش پور در مقابل قول مشهور و اکثریت، ضعیف است )

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

خاندان میرزاآقا در یک نگاه:

جان قلی - میرزاآقا - میرعلی - فرج اول - جان برار - خانداش - نامدار - آقاجان - آقالر معروف به حاجی لو - آقبا بیک - الله وردی اول - آقبا - فرج دوم - الله وردی دوم - داداش.

1) فرزندان میرزاآقا:

میرعلی - فرج اول - جان برار - خانداش - نامدار - آقاجان - آقالر معروف به حاجی لو - آقبا بیک - الله وردی اول - آقبا - فرج دوم - الله وردی دوم - داداش.جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

2) فرزندان آقالر:

چهار دختر و پنج پسر: آقبا بیک - میرزا آقا - جانی سلطان(همسر آقالر آمنه خاتون بود)

3) فرزندان آقبا بیک:

دو دختر و نه پسر: الله وردی(همسر آقبابیک سیما بود)

4) فرزندان الله وردی اول:

یک دختر و چهارپسر: آقبا - حسین یا جانی - اصغر - سلمان - علی - ننه مار(دختر ننه مار جده گل علی زاده هاست)

5) فرزندان آقبا: فرج دوم

6) فرزندان فرج دوم:

دو پسر: الله وردی دوم - فرج الله (فرزندش صفر نامزد ننه خانم بود ولی در سربازی وفات شد).

7) فرزندان الله وردی دوم:

دو دختر و دو پسر: پسران داداش و گرجی(در پاشاامیر دفن است) دختران خورشید(مادر حاجی آقایی ها) و بمانی

8) فرزندان داداش و زنش گوهر(دختر سیده میر مریم که قبرش کرازمین است):

الف) جان علی و زنش ربابه تالش:

خانم باجی - داداش علی - شاه باجی - رجب - لیلا - نوروزعلی - آقبا

ب) آقاجان معروف به عموقشنگ:

پنج بار ازدواج کرد ولی صاحب اولاد نشد.

ج) میرزاجان و زنش کلثوم اکبری:

عروس خانم - خان آقا - مولود - مشهدی ننه - سلیمان - حمزه - گوهر

و) الله وردی و زنش سوسوحسین پور:

نازخانم - تاج خانم اول - تاج خانم دوم- مراد علی - نامدار - ملوس - صفر

ی) عمه خانم داداش پور:

عمه خانم و شوهراول ......جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

روحشان شاد و نامشان نیک.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
داداش داداش پور ابن الله وردی:

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد و پنج سال محل زندگی: ادملامحل دفن: قول مشهور در کربلا

همسر: گوهر فرزند سیده میر مریم(سیده میر مریم در روستای ییلاقی کرازمین دفن بوده و محل زیارت است)

فرزندان داداش داداش پور:

هفت فرزند که چهار پسر و سه دختر داشتند.

به ترتیب سنی عبارتند از: جان علی،آقاجان،میرزاجان،الله وردی،عمه خانم،ننه خانم،جان جان خانم(گل خانم)

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

*نوادگان داداش داداش پور:جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

1-از فرزندش جان علی داداش پور :

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان امام زاده یحیی ع ادملا

همسرداداش ربابه طالش ابن جانبرار تالش بوده است.

قرزندان: خانم باجی - داداش علی - شاه باجی - رجب -لیلا - نوروزعلی - آقبا

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

2-از فرزندش آقاجان داداش پور معروف به عموقشنگ :

تولد:مدت عمر: حدودا هفتاد و پنج سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان امام زاده پادشاه علی ع ادملا .

با این که پنج بار ازدواج نمود اما صاحب اولاد نشد.

نام همسران آقاجان:

الف) خانم کوچیک که دختر عموی آقاجان بوده است.

ب) تاج مار که غریبه بود.

ج) جان ننه که گنجکلاهی بود.

د) باجی خانم که خواهر زن علی جان اصغری بود.

ی) مشهدی ننه که گنجکلاهی بود.

علت ازدواج متعدد: فقدان فرزتد.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

3-از فرزندش میرزا جان داداش پور:

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان امام زاده پادشاه علی ع ادملا

همسرمیرزاجان کلثوم اکبری (غلامی و بعدا داداش زاده شد) بوده است.

فرزندان: عروس خانم- خان آقا- مولود- دولت- مشهدی ننه- سلیمان - حمزه و گوهر معروف به بگوم دو قلو هستند.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

4-از فرزندش الله وردی داداش پور:

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
* الله وردی داداش پور دوم فرزند فرج دوم :

الله وردی برادری به نام فرج الله داشت که نوه ی آن صفر بوده است.

صفر ابن فرج الله ابن الله وردی نامزد ننه خانم فرزند دادش بوده که در سربازی به رحمت خدا رفت.

اما ننه خانم داداش پور با شکراله محمدی گنجکلاهی ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام نامدار شد.

تولد:مدت عمر: حدودا نود سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا

فرزندان اله وردی داداش پور دوم:جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

دو دختر و دو پسر عبارتد از خورشید - بمانی - داداش - گرجی،

فقط داداش در ادملا ماند اما خورشید و بمانی و گرجی در پاشاامیر و گنجکلاه و تهمتن کلاه مقیم شدتد.

روحشان شاد و نامشان نیک. avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

*نوادگان اله وردی داداش پور دوم:

1- نوادگان اله وردی داداش پور دوم از فرزندش خورشید داداش پور:

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا و پاشاامیرمحل دفن :قبرستان امام زاده سید نظام الدین پاشاامیر

شوهرش حاجی آقا حاجی آقایی در پاشاامیر بوده است.نام پدر شوهر خورشید حاجی با بوده است.

فرزندان خورشیدداداش پور: جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

عباس علی و نادلی و نورعلی و بی بی زهرا و...

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

2- نوادگان اله وردی داداش پور دوم از فرزندش گرجی داداش پور:

تولد:مدت عمر: حدودا سی سال محل زندگی: ادملا و پاشاامیر و تهمتن کلاه محل دفن :قبرستان امام زاده سید نظام الدین پاشاامیر

گرجی داداش پور ابن اله وردی در دوران نامزدی وفات یافته است.

زمین کشاورزی گرجی داداش پور در تهمتن کلاه بوده که به فرزندان خورشید هدیه شد.

اما بعدها زمین اهدائی توسط شوهر خواهرش حاجی آقا حاجی آقایی وقف گردیده است.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

3-نوادگان اله وردی داداش پور دوم از فرزندش بمانی داداش پور:

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا و گنج کلاه محل دفن :قبرستان گنج کلاه

بمانی داداش پور دو بار شوهر کرد.جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

الف) شوهر اول: آقای اسداله پوراعراقی

فرزند: یک دختر به نام شهربانو اسدالله پور اعراقی بوده است.

ب)شوهردوم: آقای علی جان قاسم زاده گنجکلاهی.

فرزندان بمانی داداش پور از ازدواج دوم:

1-فاطمه صغری قاسم زاده که در کیه محله پاشاامیر شوهر داشته است.

2-محرم بانو قاسم زاده گنجکلاهی که در گنج کلا شوهر داشته است.فامیلی فرزنداش میز قاسم زاده می باشد.

3-ثریا قاسم زاده گنجکلاهی که در پاشاامیر شوهر داشته است.فامیلی فرزنداش محمدزاده است.

روحشان شاد و نامشان نیک.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
* فرج داداش پوردوم فرزند آقبا :جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا

فرزندان فرج داداش پور دوم:

دو پسر به نام فرج الله(فرزندش صفر در سربازی فوت شد) و الله وردی دوم

الف) امتداد نسل فرج دوم: از الله وردی تا داداش و فرزندان و نوه ها و نتیجه ها که آمارشان مشخص است.

ب) امتداد نسل فرج دوم: فقط از فرج الله و پسرش صفر که در حین سربازی وفات یافت اطلاعاتی نداریم.

در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.

روحشان شاد و نامشان نیک. avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
* آقبا داداش پور فرزند الله وردی اول :

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملامحل دفن :قبرستان ادملا

فرزندان آقبا داداش پور:جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

فقط از فرج دوم مطلع هستیم.

در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.

روحشان شاد و نامشان نیک. avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
*اله وردی داداش پور اول که فرزند آقبا بیک:

تغییر نام خانوادگی از فرزندان اله وردی داداش پور اتفاق افتاد.

تولد:مدت عمر: حدودا هشتاد سال محل زندگی: ادملا محل دفن :قبرستان ادملا

آقبا بیک برادری به نام میرزاآقا داشته است.

فرزندان اله وردی داداش پور اول که فرزند آقبا بیک است:

یک دختر و چهار پسر: ننه مار - آقبا - حسین یا جانی - اصغر - سلمان - علی(بنابر قول اختلافی)

همگی از یک پدر و مادر بودند.

*نقل قول دکتر مهران داداش پور از پدرش آقبا و آقبا از پدرش جان علی:

آقالر دارای دو پسر به نام جانی سلطان و آقبابیک بوده که حسین پورها و اصغری ها از نسل جانی سلطان و داداش پورها و گل آقاپورها از نسل آقبابیک هستند. (نقل قول دکتر مهران داداش پور در مقابل قول مشهور و اکثریت، ضعیف است )

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014
*نوادگان اله وردی داداش پور اول:

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.

روحشان شاد و نامشان نیک.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
*دلیل تغییر نام خانوادگی برادران آقبا داداش پور:

با توجه به اظهارات ملگونف روسی در کتاب سفرنامه سواحل جنوبی دیای خزر که می گوید: ادملا روستایی است که دارای سی و چهار سکنه است و ..... و همچنین به دلیل اهمیت شناسایی هویت افراد و اموری چون اخذ مالیات تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرار گرفت در نتیجه در سوم دی ماه ۱۲۹۷ این سازمان در تهران فعالیت خود را آغاز کرد، به تدریج که میزان جمعیت و فرزند آوری افزایش پیدا کرد برای توسعه شهر‌ها صدور شناسنامه برای همه افراد در نظر گرفته شد.

در سال ۱۲۹۷ برای اولین بار برای دختری به نام فاطمه در ایران شناسنامه صادر شد و به دلیل اهمیت شناسایی هویت افراد تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرار گرفت.

برقراری سجل احوال آغاز مرحله جدیدی در سرشماری و مسائل مربوط به جمعیت ایران به شمار می‌رود. سجل یا همان شناسنامه را ورقه‌ی هویت می‌خواندند دفترچه‌ای که رویداد‌های چهارگانه زندگی (موالید، ازدواج، طلاق و متوفیات) در آن ثبت می‌شد و گرفتن شناسنامه از سال ۱۳۰۶ خورشیدی طبق قانون مصوب بهمن ماه اجباری شد و در اولین قانون ثبت احوال مشتمل بر ۳۵ ماده در خرداد سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در مجلس شورای ملی وقت تصویب شد،که براساس این قانون مقرر شد کلیه اتباع ایرانی در داخل و خارج از کشور باید دارای شناسنامه باشند و نخستین سند هویتی ایرانیان خارج از کشور در اسفند ماه ۱۳۰۸ در شهر بمبئی به نام «عبدالحسین سپنتا» صادر شد.

با گذشت زمان در تاریخ ۱۳۰۴ اولین قانون ثبت احوال در مجلس شورای ملی تصویب شد و بنابر قانون قرار شد تا تمام ایرانی‌ها در داخل و خارج از کشور دارای شناسنامه شوند؛ تا قبل از اینکه شناسنامه‌ای صادر شود، والدین نام فرزندان خود را در پشت کتب مقدس به تاریخ قمری یادداشت می‌کردند تا اینکه سازمان ثبت احوال تاسیس و برای هر فردی شناسنامه صادر شد.

گزینش نام خانوادگی نیز، معمولا از چند روش پیروی می‌کرد که یکی از آن‌ها پیشه نیاکان در یک قوم است. محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان (پدر، پدربزرگ، جد)، از دیگر شیوه‌های متداول انتخاب نام خانوادگی بوده است. گاهی هم یک نام خانوادگی بر اساس شغل یا حرفه (همچون صراف، جواهریان، پزشکزاد) یا یک ویژگی بدنی یا فیزیکی (خوش‌چهره، قهرمان) بازمی‌گشت.

در نهایت و با تصویب قانون مدنی کشور در سال ۱۳۱۳ ثبت نام خانوادگی نیز، اجباری شد.

بر اساس قانون، سرپرست خانواده باید برای خانواده خود نام‌خانوادگی انتخاب می‌کرد و نام خانوادگی انتخاب شده از سوی وی به سایر افراد خانواده‌اش هم اطلاق می‌شد؛ و از آن زمان تاکنون بیش از چهار نسل از ایرانیان به این نام‌های خانوادگی خوانده می‌شوند.

جالب است بدانید که نام اولیه سازمان ثبت احوال به اداره احصائیه و سجل احوال معروف بود و پس از اینکه قسمت آمار از ثبت احوال منفک و تحت عنوان اداره کل آمار عمومی ادامه فعالیت داد تشکیلات جدید ثبت احوال نیز پس از این جدایی به اداره کل ثبت احوال تغییر نام یافت.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

علت تفاوت نام خانوادگی برادران آقبا (حسین پور، اصغری، گل آقاپور و قول اختلافی گل علی زاده) به این دلیل بود که به موجب قانون اولیه ثبت احوال در هر شهر نباید نام خانوادگی اشخاص تکراری می‌شد.

بنابراین فارغ از احتمال نفوذ شخص یا گروهی با هر دلیلی در خود روستا اعم از خویشاوند و یا غیر طایفه جهت تغییر نام خانوادگی برادران آقبا داداش پور ،یقینا از سال ۱۳۰۴ در هنگام اجرای احراز هویت سجلدی فامیلی فرزندان اله وردی داداش پور دست خوش سلیقه و یا اجبار ماموران ثبت آن زمان صورت گرفته است و لذا برادران آقبا دیگر از آن زمان به نام خانوادگی جدید شهرت یافتند، ولی از همان زمان تا اکنون هم چنان نوادگان آقبا و برادرانش همدیگر را با واژه های چون((آمی)) و یا)) پسرعمو)) خطاب کرده و رفت و آمد و معاش دارند. اما بعد از ثبت رسمی نام خانوادگی در روستای ادملا فرزندان الله وردی داداش پور دیگر با فامیلی جدید خطاب و معرفی می شدند که به شرح ذیل است:

1-فامیلی آقبا داداش پور، آقبا داداش پور باقی ماند.

2-فامیلی حسین یا جانی داداش پور به حسین یا جانی حسین یور تغییر کرد.

3-فامیلی اصغر داداش پور به اصغر اصغری تغییر کرد.

4-فامیلی سلمان داداش پور به سلمان گل آقاپور تغییر کرد که اکنون این نسل در روستای مومن آباد(فکچال) زندگی میکنند.

5-فامیلی علی داداش پور به علی گل علی زاده تغییر کرد.(بنابر قول اختلافی)

6-برخی از فرزندان میرزاجان داداش پور نیز طی سالیان اخیر به داداش زاده تغییر یافته است.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

*از گذشته تا کنون نیز برخی از طایفه ها در روستای ادملا تغییر نام خانوادگی داشته اند از جمله ی آنها به شرح ذیل است:

تیغ خورشید: خورشیدی و نقی دوست و شریفی نیک.........

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
* آقبا بیک فرزند آقالر معروف حاجی لو :

نام همسرش: سیما

آقبابیک برادرانی به نام میرزاآقا و جانی سلطان داشته است.

فرزندان آقبابیک داداشپور: دو دختر و نه پسر : الله وردی اول

آقبا بیک انسانی نیک اندیش و صاحب نام بوده است. او به دامداری و کشاورزی اما هنرمند در عرصه ی صنایع دستی با چوب بوده است. آقبا بیک مردی فعال و خیر همچون پدرش بلند قامت بوده نه پسر و دو دختر داشته است . سرای آقبا بیک متشکل از پنج اتاق و بسیار مهمان پذیر بوده است.پشت بام سرای آقبابیک به حدی برنج بوده که افزون بر طعام اهل منزل برای مهمانان و همسایه ها اهدا و صرف می شده است. آقبابیک در سرای شخصی مراسمات سنتی و مذهبی می گرفت. وی علاقه ی زیادی به اقامت در کرا زمین داشته است به حدی که در کرا زمین به بیماری سختی مبتلا شد که موجب بیماری خاصی شد اما همچنان در زمان مقرر به کرا زمین ایاب و ذهاب می نمود. گفتنی است آقبا بیک همچون پدرش دارای سواد خواندن و نوشتن بوده است.

روحشان شاد و نامشان نیک.

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour
آقالر معروف به حاجی لو فرزند آقاجان :

نام همسرش: آمنه خاتون

فرزندان آقالر داداش پور: چهار دختر و پنج پسر: آقبا بیک و میرزا آقا و جانی سلطان

آقالر معروف به حاجی لو انسانی نیک اندیش و صاحب نام بوده که به عتبات عالیات از جمله به کربلا و مدینه و مکه مشرف شده و حج تمتع انجام داده است . او همچون پدران خود به دامداری و کشاورزی از جمله به پرورش اسب و گاو فراوان اشتغال داشته است. حاجی لو مردی بلند قامت اما لاغر اندام بوده که دارای پنج پسر و چهار دختر بوده است. . سرای حاجی لو متشکل از پنج اتاق و بسیار مهمان پذیر بوده است.پشت بام سرای حاجی لو به حدی برنج بوده که افزون بر طعام اهل منزل برای مهمانان و همسایه ها اهدا و صرف می شده است. حاجی لو از مریدان خاص اهل بیت علیهم السلام بوده که به همین منظور در سرای شخصی مراسمات سنتی و مذهبی برپا می کرده است. عده ای معتقد هستند او اولین کسی بوده که در کرا زمین خانه ی ییلاقی ساخته است و دیگران را با خود همراه نموده است. دو تا از پسران حاجی لو به شهر آمل مهاجرت نموده و در همان جا مقیم شدند.حاجی لو دارای اموال فراوان و درآمد خوبی بوده است اما به جهت دو قابلیت شهرت افزونی داشته است: .......جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

روحشان شاد و نامشان نیک.

در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

*شرح حال آقاجان تا میرزاآقا:

در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات بیشتر اجدادمان از آقالر تا میرآقا هستیم.

آقا لرمعروف به حاجی لو فرزند آقاجان - آقاجان فرزند نامدار - نامدارفرزند خانداش - خانداش فرزند جانبرار - جانبرار فرزند فرج - فرج فرزند میرعلی - میرعلی فرزند میرآقا یا میرزاآقا

*گفتنی است که میرزاآقا فرزند جان قلی بوده است.

روحشان شاد و نامشان نیک.جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

الحاقیه:

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

الله علی ما نقول وکیل
ارادتمند محسن داداش پور باکر
📝این تحقیقات در سطح وسیعی ادامه داشته و در آینده تکمیل و به حضور ایفاد می گردد .

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

* آ *و*ا*ت* ​*ق*ل*م*

دیدگاه تان را ارسال کنید

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

‌‌💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌿🍂 ❖ ﷽ ❖
🌺

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
🔎شما می توانید با ما در پیام رسان ایتا در کانال های زیر همراه باشید.

سیده میرمریم با محتوای فرهنگی👇
@sayedhmirmaryam
کانال تبار شناسی باکر در ایران👇
@bakershenasi
#پژوهش_تبارشناسی_ادملاوند
@edmolavand
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

#ادملاوند_رسانه_مرجع_انحصاری

📎قرارگاه فرهنگی ادملاوند🇮🇷

📎قرارگاه فرهنگی سیده میرمریم کرازمین🇮🇷

📎قرارگاه فرهنگی باکر🇮🇷

#پژوهش_تبارشناسی_ادملاوند
📍 مرکز پایش و پژوهش‌های ادملاوند
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•

@edmolavand
•┈〰️✾•☘️🌹☘️•✾〰️┈•

🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍂 @edmolavand
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌼

لطفاً از درج نظرات غیر مرتبط با این صفحه خودداری کنید.

برای ارسال نظر خودتان لطفا در نوار زیر روی جمله ی ((نظر بدهید)) را تیک بزنید

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.

📜شجره نامه خاندان داداش باکر جلد اول | بقلم محسن داداش پور باکر

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

welcome. good day,welcome in the name of the allah.avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

به صفحه شخصی محسن داداش پور آوات قلم خوش آمدید

بسم الله الرحمن الرحیم
یا خالق کل شی

مقاله
((((خاندان داداش پور باکر جلد اول ))))
به قلم : محسن داداش پور باکر

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

محسن داداش پور باکر

محسن داداش پور باکر

پژوهشگر، شاعر و نویسنده، مجری

⊰❀⊱━⊰﷽⊱═━═━⊰❀⊱
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
✍در گذشته بدلایل متعدد از جمله عدم پژوهش و تحقیق پیرامون مسائل مربوط به شجره نامه ی ایل، طوایف و تیره ها به سبب پراکندگی ، تغییر سبک زندگی و شیوع بی سوادی در بین تعداد قابل توجهی از خاندان ها، شجره نامه نویسی و علم انساب دیده و مکتوب نشد.

📎حتی بعدها کم رنگ شدن حس طایفه گری و هم تباری، مع الاسف در پاره ای موارد فراموش کردن اصل ، ریشه، خاستگاه و بی معرفتی نسبت به اجداد و نیای مشترک ، بی مهری و تضعیف رابطه های نسبی و سببی در مقابل پر رنگ شدن رابطه های اقتصادی و منافع شخصی موجب شد که #شجره_نامه_نویسی، #تبار_شناسی مهم جلوه داده نشود.

📎با توجه به دلایل عنوان شده، در راستای اتکال به یافته های شفاهی و یا استناد به شجره نامه های موجود؛ پژوهشگر احتیاج به صرف هزینه زیاد ،وقت کافی و عناصر تحقیقاتی فعال و علاقمند دارد.

📎محتوای پژوهش اِدمُلّاوَند در باب هویت ،فرهنگ و تاریخ اقوام، ایل، تبار، تیره، خاندان مختلف، مجموعه ای است از حوادث زندگانی مردان و زنان بزرگ ؛ زمام امور حیات اجتماعی جوامع مختلف که در طول تاریخ و در میان تمام ایلات، نژادها و طوایف گوناگون به دست مردانی برجسته بوده است که به نیروی استعداد ، قریحه ،اراده و فکرخویش بر دیگران برتری یافته اند و هرگاه تاریخ زندگانی اینگونه رجال را از تاریخ بشر برداریم ، دیگر چیزی که قابل مطالعه ، دقت و پیروی باشد در آن باقی نخواهد ماند.

📎 شایسته است گفتار ، کردار و رفتار این انسان های بزرگ را قابل احترام ، مطالعه، پژوهش و تحقیق بدانیم، باید اذعان کرد و پذیرفت مردان و زنانی که عزت و احترام کسب کردند و در میان جامعه عزیز و موثر واقع شدند در حقیقت قیمت زحمت و مشقت های فراوانی بود که در طول عمر خود کشیدند تا به این مرحله از بلوغ فکری و شخصیت اجتماعی رسیده اند.

📎می توان گفت یکی از مشکلات بزرگ نسل اخیر جامعه، بحران هویت و عدم مطالعه کافی در تاریخ به دلیل نداشتن برنامه و الگوی مناسب شخصیت اجتماعی است .

📎 از جمله اصول مهم در امر پژوهش در #تبارشناسی داشتن روحیه ی جهادی و اتکال به قوه ی صبر و عشق است. چنانچه محقق با عشق و توکل بر ذات اقدس الله، پای در تحقیق میدانی، مصاحبه با اشخاص حقیقی و حقوقی و جمع آوری اسناد نماید، به زودی یک #مجموعه_دار مرجع خواهد شد. این یعنی بازسازی تاریخ و نگاهداشت موثر تاریخ که لازم و واجب است.

📎احمد کسروی می گوید:
بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند، تیره بخت تر از آن ملتی که علاقمند به دانستن تاریخ خود نباشد، شوربختر از همه ملتی است که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد و به راستی ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن خواهدبود.

📎قطعا انجام این مهم؛ کمک به تاریخ و احیای سنت های پسندیده [...شجره نامه نویسی] می باشد که البته برای افراد ی که پژوهش گران نو پا و محققین محلی چون به مستدات مکتوب دسترسی نداشته و در این حوزه فعالیت و تجربه ای نداشتند کمی سخت ، و شاید از حوصله و علاقمندی آنها به دور باشد.

🇮🇷امید قطعی دارم که پژوهش اِدمُلّاوَند با حضور و همکاری جمعی مردان و زنان دانا، دلسوز، انقلابی و متعهد و متخص، چراغ راه پژوهش گران و علاقمندان به بازخوانی اسناد و شجره نامه نویسی مازندران خواهد بود.

📎نگارنده که از یک سو عضوی از جامعه روستایی و از سویی دیگر عضوی از ایل خردمند باکر در ایران اسلامی است ،با لحاظ این دو شاخص امیدوار است این اثر؛ پژوهش اِدمُلّاوَند را جهت آگاهی و تجدید آرمان های قوم انگاری ، قبیله ای، تبارشناسی، تیره شناسی، بازخوانی اسناد، جنع آوری کتب و اسناد منتشر نشده و همچنین احیای هویت و اصالت ریشه و نیای مشترک، در اختیار علاقمندان، محققین، پژوهشگران، دانش پژوهان قرار دهد اگر چه این اثر از کاستی هایی برخوردار است ولی قطعاً گامی کوچک است در جهت نیل به اهدافی بزرگ ان شاالله.

📎اینجانب محسن داداش پور باکر بر خود لازم می دانم از گرد آورنده گان، محققین، نویسندگان و پژوهش گران حقیقی و حقوقی که همواره با این حقیر همراه بوده و بابت زحماتی که متحمل شدند تشکر و قدردانی نمایم.

📎از صمیم قلب از دوستان ، آشنایان ، هم تباران و هم کیشان ،منتقدان ، صاحب نظران ، محققان و علاقمندان جهت تکمیل و اصلاح پژوهش اِدمُلّاوَند دعوت بعمل می آید با اظهار نظر و ارسال مطالب ارزشمندتان، ما را در تکمیل این اثر یاری فرمایند.
۱۴۰۱/۰۷/۲۴
✍محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

📝شجره نامه چیست؟

شجره‌نامه (تبارنامه یا نسب‌نامه)، به فهرست نمودار یا جدولی گفته می‌شود که در قالبی منظم، اصل و نسب افراد را به تصویر می‌کشد. شجره نامه که انگلیسی‌زبان‌ها به آن Family tree (درخت خانواده یا درخت خانوادگی) می‌گویند، در لغتنامه دهخدا این‌طور توصیف شده است: «فهرست نام‌های پدران و نیاکان کسی، به‌صورت درختی که نیای اولی اصل و فرزندان به‌ترتیب شاخ‌های آن باشند.»

اینکه چرا برای اشاره به این فهرست از واژه شجره یا همان درخت استفاده شده، شاید از آثار هنری دوران قرون وسطی سرچشمه گرفته باشد. در یکی از نقاشی‌های آن زمان با عنوان «درخت جسی» (Tree of Jesse) اجداد عیسی مسیح در کنار شاخه‌های یک درخت به تصویر کشیده شده بودند.

شجره‌نامه‌ ها ابزارهایی قدرتمند برای کشف تاریخچه خانوادگی و اجدادمان هستند. آیا تا به حال به دنبال ریشه‌های خانوادگی خود بوده‌اید؟

🌿درخت اجداد (Ancestor Tree)

این شجره نامه، اجداد فرد را مشخص می‌کند. درخت اجداد را می‌توان به شکل‌های مختلفی رسم کرد؛ مانند:

نمودار استاندارد: نموداری با ظاهری جمع ‌و جور که در آن، نام فرد در سمت چپ و اسامی اجداد را به‌ترتیب جدید به قدیم در سمت راست قرار می‌گیرد.

نمودار بادبزنی (Fan chart): در اینجا، نام فرد موردنظر در مرکز یک دایره، درواقع قطاعی از دایره به‌شکل بادبزن، قرار می‌گیرد و نام اجداد از آن در جهات مختلف منشعب می‌شود. انواع نیم‌دایره و ربع‌دایره این نمودار هم وجود دارند.

نمودار عمودی: در این نوع، اسامی اجداد فرد در راستای عمودی چیده می‌شوند.

📌شجره‌نامه ژنتیکی چیست؟ چه تفاوتی دارد؟

آزمایش نیاکان با تحلیل DNA، اطلاعات دقیقی درباره پیشینه نژادی و تاریخچه خانوادگی فراهم کرده و به تکمیل شجره‌نامه‌ها کمک می‌کند. شجره‌نامه ژنتیکی یا ژنوگرام، شامل تاریخچه ژنتیکی و پزشکی افراد است و به پزشکان و متخصصان برای شناسایی الگوهای ارثی کمک می‌کند. این شجره‌نامه‌ها که براساس تبارشناسی ژنتیکی نوشته می‌شوند، در قرن ۲۱ بین مورخان خانوادگی رایج شده و در سیستم بهداشت و درمان، گروه‌های آماتور و پروژه‌های تحقیقاتی کاربرد دارند.

اگر به دنبال کشف ریشه‌های نژادی و ترکیب ملیتی خود هستید، انجام این آزمایش می‌تواند تجربه‌ای جذاب و مفید باشد. یکی از خدمات ژنتیکی که مای اسمارت ژن ارائه می دهد، شجره نامه ژنتیکی است؛ ...

شجره نامه با شماره‌گذاری آلمانی (Ahnentafel Numbering)

در این سیستم که در نمودار‌ها و گزارش‌های وراثت استفاده می‌شود، به خود فرد مورد نظر و هرکدام از اجداد او، یک عدد اختصاص می‌دهند؛ به‌ طوری‌ که برای رسیدن به پدر باید عدد را دوبرابر کنیم و برای رسیدن به مادر هم عدد یک را به عدد پدر اضافه کنیم. Ahnentafel در زبان آلمانی به معنای «جدول اجداد» است.

📜کاربرد شجره نامه چیست؟

#شجره_نامه نسبت افراد با یکدیگر را به ما نشان می‌دهد و ساده‌ترین ابزار برای اطلاع از روابط خویشاوندان نَسَبی و سَبَبی است. همچنین تبارنامه، درصورتی‌که دارای جزئیات کافی باشد، در پزشکی و روانپزشکی کاربرد دارد و فرد می‌تواند به کمک آن از بیماری‌های ارثی احتمالی خود باخبر شود.

این ابزار همچنین در مطالعات تاریخی، ازجمله شناخت بهتر رویدادهای مهم و بررسی دوران‌های حکمرانی حکومت‌ها، به کار می‌آید.

یکی از کاربرد‌های دیگر نسب‌نامه، جداسازی افرادی بوده که نام یکسانی با یکدیگر داشته‌اند؛ یعنی در زمانی که هنوز به‌کارگیری نام خانوادگی برای تفکیک کردن افراد جامعه از یکدیگر آغاز نشده بود. مشابه این روش را در میان عرب‌ها شاهد هستیم که برای تفکیک کردن افراد هم‌نام، از نام پدر آن‌ها استفاده می‌کنند یا آنکه پدر یا مادر را به اسم فرزند او صدا می‌زنند.
✍با سپاس فراوان محسن داداش پور باکر
💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۳۰۷۳۱
https://eitaa.com/edmolavand/21281
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

با اهتمام جدی:

دبیر محترم عباس علی حاجی آقایی
نقل و قول از مردان بزرگ و به یادماندنی مرحومان:
رجب داداش پور و آقا محمد علیجان زاده و نورعلی خورشیدی

و حسین آقا باکر و خانداش تیرناز و آخوند کامیابی
و رستم ادبی و حاجی خان وحاجی گل حاجی زاده

و پنجعلی رضایی و اعظم محمدزاده و جانی سلطان
و احمدعلی حسین پور و تقی غلامعلی زاده

و قهرمان کامیابی و ابوطالب تقی نیاء و قنبر گل علی زاده و....
با تشکر از پیگیری عموزاده های عزیزم:جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.
عمو سلیمان و علی اکبر و حمزه و صفر

و علی میرزا و سرهنگ زرقام و محمد
و سرهنگ گرجی و دکتر مهران و دبیرکامران

و مهر علی و علی محمد و رجبعلی داداش پور.
و قدردانی از همراهی عموزاده های عزیزم:
حاج جمشید و محمد و پرویز و رشیدحسین پور

و اصغر اصغری و علی و محمد گل آقاپور
و همدلی بی وقفه ی عمو های خوبم:
خانعلی و جانعلی و سرهنگ آقاعلی

و پدرم حاج بخشعلی داداش پور
و راهنمایی قابل تقدیر همه ی عزیزان از جمله:
موذن حاج شجاع محمدزاده

و مداحان اهل بیت رضا طهماسب نژاد و سیف اله همایونی
و نورمحمد ابوالقاسمی و حسین علی خورشیدی

و حجت الاسلام سید ماندگار موسوی و جلیل کامیابی
و هاشم و علی مراد علیجان زاده و صمد حاجی آقا زاده

و مهندس محمد حاجی زاده و سید تیمور حسن زاده
و محمدرضا طالش و سایر عزیزان.....

و همچنین سپاس از همکاری:

اداره ثبت احوال و اسناد بابل و بندپی

و کتابخانه مدرسه خاتم الانبیاء
و منابع طبیعی ساری،بابل و آمل،

اوقاف بابل و بندپی،

و حجت الاسلام نصراله حسنی از مقریکلاه
و کتابخانه مسجد جامع آمل و.......

و در نهایت تشکر فراوان:جهت دسترسی به همه مطالب به مقاله جامع خاندان داداش پورجلد سوم مراجعه کنید.

از اهالی ولایی و انقلابی روستای ادملا

که در این تحقیق از گذسته تا کنون ما را یاری کردند.

Image result for شحره نامه

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

این تحقیقات ادامه داشته و در آینده تکمیل خواهد شد .
لطفا با صبر و دقت مطالعه کنید
( ابتدا فرزندان داداش به ترتیب سنی )

****برادران: جان علی،آقاجان،میرزاجان،اله وردی****

****خواهران: عمه خانم،ننه خانم،جان جان خانم****

📜شجره نام:

علیشاه باکر _ رخش سوار قلیخان باکر _ جان قلی داداش خان باکر - میرزاآقاخان باکر - میرعلی خان باکر - فرج خان باکر - جان برار خان باکر - خانداش خان باکر - نامدار خان باکر - آخوندشاه بابابیک باکر - حاجی آقالر معروف به حاجی لو - اخوند ملاآقبابیک باکر - جانی سلطان بیک باکر - آقبا بیک باکر _ الهوردی بیک باکر - فرج الله بیک باکر - الله وردی بیک باکر - کربلایی داداش باکر.

لطفا با صبر و دقت مطالعه کنید
دیدگاه تان را ارسال کنید
در صورت تمایل و مشارکت در این تحقیق از طریق ارسال نظر در پایان این صفحه
برایمان بنویسید کدام متن را بیشتر از بقیه دوست داشتید. و یا چه نقد و پیشنهادی دارید.
ارادتمند محسن داداش پور

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید
*واژه ((پور )) در ​​​​​​لغت‌نامه دهخدا


پور. (اِ) در اوستا و پارسی باستان پوثره و در سانسکریت پوتره و در پهلوی پوس و پسر و پوهر و پور.
(یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 62). پسر. مقابل دختر. ابن . پوره . پُس . فرزند نرینه :

نه چون پور میر خراسان که او عطا را نشسته بود کردگار.
رودکی .
سوی میسره گرد بستور بود زریر سپهدار را پور بود.
دقیقی (از شاهنامه ).
بیامد همانگاه بستور شیرنبرده کیان زاده پور زریر.
دقیقی (از شاهنامه ).
پدر زنده و پور جویای گاه از این خام تر نیز کاری مخواه .
فردوسی .

*بنابراین علی رضا داداش پور یعنی علی رضا فرزند داداش است.

گرچه صحیح آن است که بگوئیم علی رضا پور داداش!

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

*حالت کلی شجره نسل داداش پور از پدر به فرزند:

میرآقا-میرعلی-فرج اول-جانبرار-خان داش-نامدار-آقاجان-آقالرمعروف به حاجی لو-آقبابیک-اله وردی اول- آقبا-فرج دوم-اله وردی دوم-داداش

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

*فرزندان داداش داداش پور فرزند اله وردی دوم :

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

فرزندان کربلایی داداش باکر:

هفت فرزند که چهار پسر و سه دختر داشتند.

به ترتیب سنی عبارتند از:

جان علی،آقاجان،میرزاجان،اله وردی،عمه خانم،ننه خانم،جان جان خانم(گل خانم)

*نوادگان داداش داداش پور:


1-فرزندان جان علی داداش پور ابن داداش :

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

همسرش ربابه طالش بوده است.


خانم باجی -داداش علی -شاه باجی - رجب -لیلا- جان علی-نوروزعلی- آقبا


2-فرزندان آقاجان داداش پور معروف به عموقشنگ ابن داداش :

تولد:مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:
با این که پنج بار ازدواج نمود (از جمله خانم کوچیک و مشهدی ننه گنجکلاهی) اما صاحب اولاد نشد.
علت ازدواج متعدد: فقدان فرزتد.


3-فرزندان میرزا جان داداش پورابن داداش:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

همسرش کلثوم اکبری (غلامی و بعدا داداش زاده شد) بوده است:


عروس خانم- خان آقا- ملوت- دولت- مشهدی ننه- سلیمان - حمزه و گوهر معروف به بگوم دو قلو هستند.


4-فرزندان اله وردی داداش پورابن داداش:

تولد:مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

همسرش سوسو حسین پور بوده است.

ناز خانم- نامدار-تاج خانم- ملوس-صفر


5-فرزندان عمه خانم داداش پورابن داداش:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

ایشان دو بار شوهر کرد.


الف) شوهر اول غلام رضا رضایی باکر :

فرزندان: حسین جان و صدیقه و صفیه و آمنه رضایی باکر


ب) شوهر دوم سیدلقمان حسن زاده:

فرزندان: سیده نورخانم و سید حسین و سیده ایران خانم حسن زاده


6-فرزندان ننه خانم داداش پورابن داداش:

تولد:مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

شوهرش شکراله محمدی گنجکلاهی بوده است.
تنها فرزندش نامدار بوده است.


7-فرزندان جان جان (گل خانم) داداش پورابن داداش :

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

شوهرش سید آقا آقازداه گنجکلاهی بوده است.
تنها فرزندش سید ابراهیم می باشد.

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

*فرزندان اله وردی داداش پور دوم فرزند فرج دوم :

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

فرزندان اله وردی داداش پور دوم:

دو پسر و دو دختر


خورشید،داداش،گرجی،بمانی

*نوادگان اله وردی داداش پور:


1-فرزندان خورشید داداش پور ابن اله وردی:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

شوهرش حاجی آقا حاجی آقایی در پاشاامیر بوده است.
نام پدر شوهر خورشید حاجی با بوده است.


فرزندان خورشید: مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

عباس علی و نادلی و نورعلی و بی بی زهرا و...
محل دفن: بارگاه سید نظام الدین علیه السلام پاشاامیر


2-فرزندان گرجی داداش پورابن اله وردی:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

در دوران نامزدی وفات یافته است.
زمین کشاورزی گرجی داداش پور در تهمتن کلاه بوده که به فرزندان خورشید هدیه شد.

اما بعدها زمین اهدائی توسط شوهر خواهرش حاجی آقا حاجی آقایی وقف گردیده است.


3-فرزندان بمانی داداش پور ابن اله وردی:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

دو بار شوهر کرد.


الف) شوهر اول: آقای اسداله پوراعراقی

فرزند: یک دختر به نام شهربانو اسدالله پور اعراقی بوده است.


ب)شوهردوم: آقای علی جان قاسم زاده گنجکلاهی.

فرزندان: سه دختر مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید


1-فاطمه صغری قاسم زاده که در کیه محله پاشاامیر شوهر داشته است.


2-محرم بانو قاسم زاده گنجکلاهی که در گنج کلا شوهر داشته است.

فامیلی فرزنداش میز قاسم زاده می باشد.


3-ثریا قاسم زاده گنجکلاهی که در پاشاامیر شوهر داشته است.

فامیلی فرزنداش محمدزاده است.

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

*فرزندان فرج داداش پور دوم فرزند آقبا :

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

فرزندان فرج داداش پور دوم:

فقط از اله وردی دوم مطلع هستیم.
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

*فرزندان آقبا داداش پور فرزنداله وردی اول :

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

فرزندان آقبا داداش پور:

فقط از فرج دوم مطلع هستیم.
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

*فرزندان اله وردی داداش پور اول فرزندآقبابیک :

(تغییر نام خانوادگی از فرزندان اله وردی داداش پور اتفاق افتاد)

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

فرزندان اله وردی داداش پور اول که فرزند آقبا بیک است:
همگی از یک پدر و مادر بودند عبارتند از:
آقبا،حسین یا جانی،اصغر،سلمان،و علی(بنابر قول اختلافی)

*نوادگان اله وردی داداش پور اول:

در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.

1-فرزندان آقبا داداش پور ابن اله وردی:

از آقبا داداش پور تا داداش دادش پور در ابتدا بیان کردیم.

2-فرزندان حسین یا جانی حسین پور ابن اله وردی داداش پور:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

تعداد پسران:

تعداد دختران:

در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.

3-فرزندان اصغر اصغری ابن اله وردی داداش پور:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

تعداد پسران:

تعداد دختران:

در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.

4-فرزندان سبمان گل آقاپور ابن اله وردی داداش پور:

تولد:مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

تعداد پسران:

تعداد دختران:

در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.

5-فرزندان علی گل علی زاده ابن اله وردی داداش پور:

تولد:

مدت عمر:

محل زندگی:

محل دفن:

تعداد پسران:

تعداد دختران:

در مرحله ی تحقیق بیشتر و جمع آوری اطلاعات هستیم.

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

*دلیل تغییر نام خانوادگی برادران آقبا داداش پور:


با توجه به اظهارات ملگونف روسی در کتاب سفرنامه سواحل جنوبی دیای خزر که می گوید: ادملا روستایی است که دارای سی و چهار سکنه است و ..... و همچنین به دلیل اهمیت شناسایی هویت افراد و اموری چون اخذ مالیات تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرار گرفت در نتیجه در سوم دی ماه ۱۲۹۷ این سازمان در تهران فعالیت خود را آغاز کرد، به تدریج که میزان جمعیت و فرزند آوری افزایش پیدا کرد برای توسعه شهر‌ها صدور شناسنامه برای همه افراد در نظر گرفته شد.در سال ۱۲۹۷ برای اولین بار برای دختری به نام فاطمه در ایران شناسنامه صادر شد و به دلیل اهمیت شناسایی هویت افراد تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرار گرفت.
برقراری سجل احوال آغاز مرحله جدیدی در سرشماری و مسائل مربوط به جمعیت ایران به شمار می‌رود. سجل یا همان شناسنامه را ورقه‌ی هویت می‌خواندند دفترچه‌ای که رویداد‌های چهارگانه زندگی (موالید، ازدواج، طلاق و متوفیات) در آن ثبت می‌شد و گرفتن شناسنامه از سال ۱۳۰۶ خورشیدی طبق قانون مصوب بهمن ماه اجباری شد و در اولین قانون ثبت احوال مشتمل بر ۳۵ ماده در خرداد سال ۱۳۰۴ هجری شمسی در مجلس شورای ملی وقت تصویب شد،که براساس این قانون مقرر شد کلیه اتباع ایرانی در داخل و خارج از کشور باید دارای شناسنامه باشند و نخستین سند هویتی ایرانیان خارج از کشور در اسفند ماه ۱۳۰۸ در شهر بمبئی به نام «عبدالحسین سپنتا» صادر شد.
با گذشت زمان در تاریخ ۱۳۰۴ اولین قانون ثبت احوال در مجلس شورای ملی تصویب شد و بنابر قانون قرار شد تا تمام ایرانی‌ها در داخل و خارج از کشور دارای شناسنامه شوند؛ تا قبل از اینکه شناسنامه‌ای صادر شود، والدین نام فرزندان خود را در پشت کتب مقدس به تاریخ قمری یادداشت می‌کردند تا اینکه سازمان ثبت احوال تاسیس و برای هر فردی شناسنامه صادر شد.
گزینش نام خانوادگی نیز، معمولا از چند روش پیروی می‌کرد که یکی از آن‌ها پیشه نیاکان در یک قوم است. محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان (پدر، پدربزرگ، جد)، از دیگر شیوه‌های متداول انتخاب نام خانوادگی بوده است. گاهی هم یک نام خانوادگی بر اساس شغل یا حرفه (همچون صراف، جواهریان، پزشکزاد) یا یک ویژگی بدنی یا فیزیکی (خوش‌چهره، قهرمان) بازمی‌گشت.
در نهایت و با تصویب قانون مدنی کشور در سال ۱۳۱۳ ثبت نام خانوادگی نیز، اجباری شد. بر اساس قانون، سرپرست خانواده باید برای خانواده خود نام‌خانوادگی انتخاب می‌کرد و نام خانوادگی انتخاب شده از سوی وی به سایر افراد خانواده‌اش هم اطلاق می‌شد؛ و از آن زمان تاکنون بیش از چهار نسل از ایرانیان به این نام‌های خانوادگی خوانده می‌شوند.
جالب است بدانید که نام اولیه سازمان ثبت احوال به اداره احصائیه و سجل احوال معروف بود و پس از اینکه قسمت آمار از ثبت احوال منفک و تحت عنوان اداره کل آمار عمومی ادامه فعالیت داد تشکیلات جدید ثبت احوال نیز پس از این جدایی به اداره کل ثبت احوال تغییر نام یافت.


بنابراین فارغ از احتمال نفوذ شخص یا گروهی با هر دلیلی در خود روستا اعم از خویشاوند و یا غیر طایفه جهت تغییر نام خانوادگی برادران آقباداداش پور ،یقینا از سال ۱۳۰۴ در هنگام اجرای احراز هویت سجلدی فامیلی فرزندان اله وردی داداش پور دست خوش سلیقه و یا اجبار ماموران ثبت آن زمان صورت گرفته است و لذا برادران آقبا دیگر از آن زمان به نام خانوادگی جدید شهرت یافتند، ولی از همان زمان تا اکنون هم چنان نوادگان آقبا و برادرانش همدیگر را با واژه های چون ((عامی)) و یا ((پسرعمو)) خطاب کرده و رفت و آمد و معاش دارند.


1-فامیلی آقبا داداش پور، آقبا داداش پور باقی ماند.
2-فامیلی حسین یا جانی داداش پور به حسین یا جانی حسین یور تغییر کرد.
3-فامیلی اصغر داداش پور به اصغر اصغری تغییر کرد.
4-فامیلی سلمان داداش پور به سلمان گل آقاپور تغییر کرد که اکنون این نسل در روستای مومن آباد(فکچال) زندگی میکنند.
،5-فامیلی علی داداش پور به علی گل علی زاده تغییر کرد.(بنابر قول اختلافی)
6-برخی از فرزندان میرزاجان داداش پور نیز طی سالیان اخیر به داداش زاده تغییر یافته است.

*از گذشته تا کنون نیز برخی از طایفه ها در روستای ادملا تغییر نام خانوادگی داشته اند از جمله ی آنها به شرح ذیل است:
تیغ خورشید: خورشیدی و نقی دوست و شریفی نیک و تقی دوست

مهدی قلی زاده: مهدی زاده و قلی زاده و مهدی قلی نسب
حاجی زاده: حاجی آقازاده و تیرناز
کامیابی نژاد: کامیابی
علیجان زاده: ایزدی و یزدانی
کوچک زاده موسوی: موسوی صدر
داداش پور ادملائی: داداش پور
همایونی باکر: همایونی
طهماسب نژاد: طهماسبی
طهماسب نژاد: باکری
احمدی: محمودی
رمضانی: رمضان زاده
رمضانی تالش: رمضانی
رحمانی: فتحی

ادبی: دامن گیر مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید
اکبری: غلامی
اکبری: داداش زاده

محسن داداش پور mohsendadashpour


*خاندان داداش پور:مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید


فرزندان آقبا بیک که فرزند حاجی لو معروف به آقالر است:
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.

* آ *و*ا*ت*خاندان داداش پور​*ق*ل*م*


*خاندان داداش پور باکر:

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید
فرزندان حاجی لو معروف به آقالر که فرزند آقاجان است:
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات هستیم.


* آ *و*ا*ت*خاندان داداش پور​*ق*ل*م*


*خاندان داداش پور:

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید
در مرحله ی تحقیق و جمع آوری اطلاعات بیشتر اجدادمان از آقالر تا میرآقا هستیم.


آقا لرمعروف به حاجی لو فرزند آقاجان
علیشاه باکر _ رخش سوار قلیخان باکر _ جان قلی داداش خان باکر - میرزاآقاخان باکر - میرعلی خان باکر - فرج خان باکر - جان برار خان باکر - خانداش خان باکر - نامدار خان باکر - آخوندشاه بابابیک باکر - حاجی آقالر معروف به حاجی لو - اخوند ملاآقبابیک باکر - جانی سلطان بیک باکر - آقبا بیک باکر _ الهوردی بیک باکر - فرج الله بیک باکر - الله وردی بیک باکر - کربلایی داداش باکر.

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید


عزیزان لازم است در این جا مطالبی را جهت رفع شبهات توضیح بدهم، لطفا با صبر و حوصله با ما همراه باشید:


تبارشناسی یا نسب‌شناسی یا نسل‌شناسی (در یونانی γενεά λόγος، در عربی علم الأنساب به معنی ((دانش نسب‌ها)) ) به دانستن تبار اشخاص و مطالعهٔ تبارنامه می‌گویند. تبارشناسی، در هر زمانی اهمیت بسیار داشته‌است، زیرا روابط اجتماعی و سیاسی بر اساس خویشاوندی بوده‌است.

مسائل چندی در فقه و کلام شیعه، تابع نتایج پژوهش های نسب شناسی است؛ مانند:
1. تولّی و قبول امامت اهل بیت علیهم السلام واجب است.
چنان که در قرآن آمده است: (( به امت بگو که من مزد رسالت نمی خواهم جز محبت به خویشاوندان )).
2 - حرمت پرداخت صدقه به اهل بیت علیهم السلام و نوادگان آنها و وجوب پرداخت خمس به آنها؛ البته تشخیص اهل بیت علیهم السلام و نوادگان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر عهده ی نسب شناسی است.
فقیهان یکی از شرایط مشروعیت امام علیه السلام را اعتبار نسب وی، به ویژه قریشی بودن او، می دانند. در وقف، ارث و ازدواج مسائلی وجود دارد که مصادیق آنها قریشی بودن است و نیاز به تعیین مصداق توسط دانش انساب دارد.
غیر از بهره وری از تجارب و دستاوردهای این دانش در حقوق، روایت هایی به دیدگاه های اخلاقی پرداخته اند؛ برای نمونه، در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم چنین آمده است:
(( تَخَیَّرُوا لنطفکم وَ انکحُوا الأکفاء وَ انکحُوا إلَیهِم))؛
در روایت دیگری آمده است:
(( مَن انتَسَب إلی غَیر أَبِیه أَو تولی غَیر مَوالِیه فَعَلَیه لَعنَةُ اللّه وَ المَلائِکَة وَ النَّاس أَجمَعِین )).
شعر عرب در زمینه های فخر به آبا و اجداد و هجو و ناسزاگویی به آنها، از مطالب نسب شناسی بسیار سود برده است.
سترستین فواید دینی، فرهنگی و اجتماعی نسب شناسی را این گونه طبقه بندی کرده است:
1. ایمان به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم منوط به شناخت ایشان است و بخشی از این شناخت از طریق علم انساب صورت می گیرد؛
2.مشروعیت امامت؛
3.شناخت مردم از یکدیگر؛
4.ضرورت شناخت همسر لایق.

محسن داداش پور mohsendadashpour

قرآن و نسب شناسی


قرآن از یک سو، تفاخر نسبی را کنار نهاده و از سوی دیگر به آثار حقوقی نسبت های خانوادگی پرداخته و روش هایی را برای تصحیح نسب ها یا شیوه هایی برای جلوگیری از آثار سوء اختلاط نسبت ها پیش نهاده است.
بسیاری از مفسران ذیل آیه (( یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّه ِ أَتْقَاکُمْ )) به بررسی نظر اسلام درباره ی فلسفه ی تعدد و تکثر قبایل پرداخته اند.
علامه طباطبایی معتقد است: مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

این آیه در مقام از میان برداشتن تفاخر به انساب است. اختلافات بین مردم، فقط به منظور شناسایی یکدیگر و تمایز افراد است نه این که دست مایه ی فخرفروشی و امتیازات طبقاتی و نژادی گردد.
رابطه ی نسبی یعنی رابطه ای که از راه ولادت و رحم، فردی را به فرد دیگر پیوند می دهد که در اصل یک رابطه ی طبیعی است. این واقعیت در قوانین اسلامی، مانند ازدواج و ارث، مؤثر است. از سوی دیگر برای جلوگیری از آلودگی نسب ها، زنا در شریعت اسلام تحریم شده است.
اساس علم نسب شناسی عرب بر تقسیم عرب به قحطانیان و عدنانیان است.حتی عمر بین آنها، در پرداخت، تفاوت و تمایز قایل بود؛ ولی در قرآن از این طبقه بندی خبری نیست و همه ی عرب را از یک جد اعلی یعنی ابراهیم می داند.
برخی از دانشمندان اهمیّت دادن به نسب را مولود نیاز انسان به تعاون و بهره مندی از کمک دیگران دانسته اند و برای اثبات نظرشان به آیات قرآن استشهاد می کنند:
قرآن کریم شرح حال دو تن از فرستادگان خدای متعال را نقل کرده که یکی از آنها به دلیل نداشتن خویشاوندان از ناتوانی خود خبر داده و گفته است: ای کاش مرا بر منع شما توانی بود(هود، آیه 91).
البته باید متذکر شد نسب شناسی غیر از تعاضد و تعاون اجتماعی است.
اساس جامعه ی جاهلی بر قبایل و قبایل بر عصبیت نهاده شده بود. عصبیت محور وفاق و تعاون درونی قبیله را ایجاد می کرد. و در واقع پیوند درونی اعضای قبیله بود که بدون نسب تحقق نمی یافت.
با ظهور اسلام نظام قبیله ای به نظام بزرگ تر مدنی و سیاسی تبدیل شد و اسلام فرهنگ و گفتمان جدیدی در مناسبات و روابط اجتماعی طرح کرد و تعریف جدیدی از نسب ارائه نمود. قرآن در این بازسازی فرهنگی نقش زیادی داشت.
گروهی به نسب شناسی قبایل یا شخصیت ها پرداخته و گروهی دیگر به تألیف منابع عمومی دست زده اند. به منظور تکمیل این مقاله گزیده ای از منابع مهم این علم معرفی می گردد:
الأخبار و الأنساب، ابوجعفر احمدبن یحیی مشهور به بلاذری.
الأخبار و الأنساب و السیر، ابوالعباس عبداللّه بن اسحاق.
الإشتقاق، ابوبکر محمدبن حسن ازدی معروف به ابن درید (د. 321 ق)، تحقیق عبدالسلام محمد هارون، بیروت. 1991م.
این اثر با این که موسوعه ای از معارف است ولی چون بسیاری از اطلاعات نسب شناسی در آن وجود دارد، در زمره ی کتاب های نسب نگاری طبقه بندی شده است.
الأنساب و الأخبار، محمدبن قاسم تمیمی معروف به ابوالحسن نسابه.
أنساب الأشراف، احمدبن یحیی بلاذری (227 279 ق).
این کتاب درباره ی انساب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ، علویان، عباسیان، آل هاشم و امویان است. بخش پایانی کتاب را مفقود دانسته اند. ولی به نظر می رسد نسخه ی کامل آن در دسترس است. آقایان عالم زاده و سجادی، چاپ های مختلف آن را همراه با توصیفی جامع معرفی کرده اند.
بحث مختصر فی أنساب العرب، محمدنبیل القوتلی.
جلد اول این اثر درباره ی قحطان و قضاعه است که نویسنده به جدول بندی انساب و تشجیر آنها پرداخته است.
التشجیر، دَغْفَل بن حنظلة بن زید سدوسی شیبانی (د. 65 ق).
عبدالغنی به نقل منابع مختلف از جمله همدانی در الاکلیل و ابن ندیم در الفهرست از آن یاد کرده است.
التعریف بالأنساب، ابوالحسن احمدبن محمد اشعری یمنی (د. 500 یا 600 ق).
این اثر مختصرِ الأنساب سمعانی است و التعریف بالأنساب را زیر عنوان اللباب فی معرفة الأنساب تلخیص کرد.
التعریف فی الأنساب و التنویه لذوی الأحساب، احمدبن محمدبن ابراهیم اشعری قرطبی (د. 550 ق) تصحیح و چاپ سعد عبدالمقصود ظلام.

محسن داداش پور mohsendadashpour

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

از سده ی اول هجری / هفتم میلادی تاکنون صدها اثر در حوزه ی نسب شناسی مسلمانان تألیف شده است. عبدالغنی نام های نسب شناسان عرب از سده ی اول تا چهاردهم هجری را فهرست کرده است. البته فهرست او کامل و جامع نیست، اما گویای کثرت تألیفات و فراوانی مؤلفان در این قلمرو است. اولین نسب شناسی را که وی نام برده، عقیل بن ابی طالب (د. 50 ق) و آخرین آنها حسین طباطبایی بروجردی (د. 1385 ق) است. سترستین فهرست بلندی از آثار نسب شناسی را آورده است.
جواد علی هم فصل مطولی را به نسب شناسی اختصاص داده و اطلاعات مفیدی ارائه کرده است. ابن ندیم در الفهرست و ابن خیر در الفهرسة نیز فصل هایی را به اطلاعات مربوط به نسب شناسان اختصاص داده اند. حاجی خلیفه در کشف الظنون ذیل علم الانساب به معرفی کتاب های مهمّ می پردازد. آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشی کشف الارتیاب را در مقدمه ی لباب الانساب بیهقی نوشت و کارنامه ی نسب شناسان از سده ی اول تا پانزدهم را معرفی کرد. کتاب کشاف الدوریات العربیة، که مقالات عربی را فهرست کرده است، در بخشی به مهم ترین مقالات درباره ی انساب پرداخته است. سبک و اسلوب و خاستگاه همه ی نسابه ها در کتاب هایشان یکسان نیست. گروهی به نسب شناسی قبایل یا شخصیت ها پرداخته و گروهی دیگر به تألیف منابع عمومی دست زده اند.
مرحوم آیت اللّه نجفی مرعشی با احیای کتاب های اصیل نسب شناسی، در بازسازی این دانش با جدیّت کوشید و، حداقل، علم انساب شیعی به همت ایشان حیات دوباره یافت.
در دوره های پیشین، نیاز به نسب همانند نیاز به شناسنامه ی امروزی بود؛ چنان که آدمی بدون آگاهی به نسب خود، مانند انسان بی شناسنامه، مجهول بود و نمی توانست به استیفای حقوق خود بپردازد؛ بنابراین، دسترسی به انساب از طریق علم انساب، فقط برای تبعیض نژادی و تفاخر طبقاتی و برتری جویی قبیله ای نبود، بلکه وسیله ای برای ترقی اجتماعی نیز بود. حتی در گذشته نسب شناسی آن قدر پیشرفت کرده بود که برای برخی حیوانات هم تحقیقات کارشناسانه انجام می دادند. هشام بن محمّد، معروف به ابن کلبی، پس از پژوهش درباره ی انساب اسب، کتاب انساب الخیل فی الجاهلیة و الاسلام را تدوین کرد
به درستی می توان ادعا کرد که نسب شناسی در گذشته یک ضرورت اجتماعی بوده، ولی امروزه این کارآیی خود را از دست داده و به مثابه جزئی از میراث فرهنگی مسلمانان و عرب است که هویت تاریخی و تمدنی مسلمانان منوط به آن است.

و کلی مطالب و اطلاعات جامع در ......... جلد سوم

مطالب کامل و به روز رسانی شده را در مقاله جامع خاندان داداش پور جلد سوم پیگیری کنید

الله علی ما نقول وکیل
ارادتمند محسن داداش پور باکر
این تحقیقات در سطح وسیعی ادامه داشته و در آینده تکمیل و به حضور ایفاد می گردد .

avat qalam mohsendadashpour mzm22mzkm13991014

محسن داداش پور mohsendadashpour

* آ *و*ا*ت*http://www.blogfa.com/images/smileys/19.gif ​*ق*ل*م*

دیدگاه تان را ارسال کنید

لطفاً از درج نظرات غیر مرتبط با این صفحه خودداری کنید.

برای ارسال نظر خودتان لطفا در نوار زیر روی جمله ی ((نظر بدهید)) را تیک بزنید

🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است .

💠پژوهشگر محسن داداش پور باکر

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

محسن داداش پور باکر

محسن داداش پور باکر

پژوهشگر، شاعر و نویسنده، مجری

💌سلام
خوش آمدیدمحسن داداش پور باکر هستم؛ پژوهشگر اسناد خطی و فرهنگ عامه .
برگ کوچکی از ۱۵۰۰۰ اسناد و کتابت، انجامه و عکس؛ آنچه از اعتماد شما نازنینان برآمد به اشتراک گذاشتم.
با من در ارتباط باشید ۰۹۱۱۲۲۰۵۳۹۱
فعالیت مجازی من بصورت دقیق و شفاف در پیامرسان#ایتا کانال پژوهش ادملاوند خلاصه میشه.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
💞💞💞💞💞
#محسن_داداش_پور_باکر
#پژوهش_ادملاوند
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📍اینجا ایستگاه خاطرات است.💝

➺‌‌𝄠✿♥#نگارخانه_ادملا📻
@EDMOLLA1400
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🟨نکته: در برخی نوشتارهای منتشر شده به نظر می رسد اسامی و وقایع کتابت شده در این اثر خطی، مربوط به زمانهای دورتر و یا هم عصر مولف مزبور باشد که نیاز به تحقیق جامع دارد.

📸در برخی از نوشتارها هیچگونه نمایه ای از این کتابت خطی در اختیار پژوهش ادملاوند نیست.

🔴 به‌ منظور حفظ حریم شخصی، انتشار نمایه یا اصالت سند و یا کتابت و یا نام دارنده ی این اسناد و کتابت به خودشان واگذار شده است.

⚠️چاپ و نشر مطالب #بدون_نام بردن از نگارنده و منبع#پژوهش_ادملاوند مجاز نبوده و درج منبع الزامی است.

🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.

⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

محسن داداش پور باکر

محسن داداش پور باکر

پژوهشگر، شاعر و نویسنده، مجری

⊰❀⊱━⊰﷽⊱═━═━⊰❀⊱
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
✍در گذشته بدلایل متعدد از جمله عدم پژوهش و تحقیق پیرامون مسائل مربوط به شجره نامه ی ایل، طوایف و تیره ها به سبب پراکندگی ، تغییر سبک زندگی و شیوع بی سوادی در بین تعداد قابل توجهی از خاندان ها، شجره نامه نویسی و علم انساب دیده و مکتوب نشد.

📎حتی بعدها کم رنگ شدن حس طایفه گری و هم تباری، مع الاسف در پاره ای موارد فراموش کردن اصل ، ریشه، خاستگاه و بی معرفتی نسبت به اجداد و نیای مشترک ، بی مهری و تضعیف رابطه های نسبی و سببی در مقابل پر رنگ شدن رابطه های اقتصادی و منافع شخصی موجب شد که #شجره_نامه_نویسی، #تبار_شناسی مهم جلوه داده نشود.

📎با توجه به دلایل عنوان شده، در راستای اتکال به یافته های شفاهی و یا استناد به شجره نامه های موجود؛ پژوهشگر احتیاج به صرف هزینه زیاد ،وقت کافی و عناصر تحقیقاتی فعال و علاقمند دارد.

📎محتوای پژوهش اِدمُلّاوَند در باب هویت ،فرهنگ و تاریخ اقوام، ایل، تبار، تیره، خاندان مختلف، مجموعه ای است از حوادث زندگانی مردان و زنان بزرگ ؛ زمام امور حیات اجتماعی جوامع مختلف که در طول تاریخ و در میان تمام ایلات، نژادها و طوایف گوناگون به دست مردانی برجسته بوده است که به نیروی استعداد ، قریحه ،اراده و فکرخویش بر دیگران برتری یافته اند و هرگاه تاریخ زندگانی اینگونه رجال را از تاریخ بشر برداریم ، دیگر چیزی که قابل مطالعه ، دقت و پیروی باشد در آن باقی نخواهد ماند.

📎 شایسته است گفتار ، کردار و رفتار این انسان های بزرگ را قابل احترام ، مطالعه، پژوهش و تحقیق بدانیم، باید اذعان کرد و پذیرفت مردان و زنانی که عزت و احترام کسب کردند و در میان جامعه عزیز و موثر واقع شدند در حقیقت قیمت زحمت و مشقت های فراوانی بود که در طول عمر خود کشیدند تا به این مرحله از بلوغ فکری و شخصیت اجتماعی رسیده اند.

📎می توان گفت یکی از مشکلات بزرگ نسل اخیر جامعه، بحران هویت و عدم مطالعه کافی در تاریخ به دلیل نداشتن برنامه و الگوی مناسب شخصیت اجتماعی است .

📎 از جمله اصول مهم در امر پژوهش در #تبارشناسی داشتن روحیه ی جهادی و اتکال به قوه ی صبر و عشق است. چنانچه محقق با عشق و توکل بر ذات اقدس الله، پای در تحقیق میدانی، مصاحبه با اشخاص حقیقی و حقوقی و جمع آوری اسناد نماید، به زودی یک #مجموعه_دار مرجع خواهد شد. این یعنی بازسازی تاریخ و نگاهداشت موثر تاریخ که لازم و واجب است.

📎احمد کسروی می گوید:
بدبخت ملتی که تاریخ خود را نداند، تیره بخت تر از آن ملتی که علاقمند به دانستن تاریخ خود نباشد، شوربختر از همه ملتی است که تاریخ خود را به ریشخند بگیرد و به راستی ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن خواهدبود.

📎قطعا انجام این مهم؛ کمک به تاریخ و احیای سنت های پسندیده [...شجره نامه نویسی] می باشد که البته برای افراد ی که پژوهش گران نو پا و محققین محلی چون به مستدات مکتوب دسترسی نداشته و در این حوزه فعالیت و تجربه ای نداشتند کمی سخت ، و شاید از حوصله و علاقمندی آنها به دور باشد.

🇮🇷امید قطعی دارم که پژوهش اِدمُلّاوَند با حضور و همکاری جمعی مردان و زنان دانا، دلسوز، انقلابی و متعهد و متخص، چراغ راه پژوهش گران و علاقمندان به بازخوانی اسناد و شجره نامه نویسی مازندران خواهد بود.

📎نگارنده که از یک سو عضوی از جامعه روستایی و از سویی دیگر عضوی از ایل خردمند باکر در ایران اسلامی است ،با لحاظ این دو شاخص امیدوار است این اثر؛ پژوهش اِدمُلّاوَند را جهت آگاهی و تجدید آرمان های قوم انگاری ، قبیله ای، تبارشناسی، تیره شناسی، بازخوانی اسناد، جنع آوری کتب و اسناد منتشر نشده و همچنین احیای هویت و اصالت ریشه و نیای مشترک، در اختیار علاقمندان، محققین، پژوهشگران، دانش پژوهان قرار دهد اگر چه این اثر از کاستی هایی برخوردار است ولی قطعاً گامی کوچک است در جهت نیل به اهدافی بزرگ ان شاالله.

📎اینجانب محسن داداش پور باکر بر خود لازم می دانم از گرد آورنده گان، محققین، نویسندگان و پژوهش گران حقیقی و حقوقی که همواره با این حقیر همراه بوده و بابت زحماتی که متحمل شدند تشکر و قدردانی نمایم.

📎از صمیم قلب از دوستان ، آشنایان ، هم تباران و هم کیشان ،منتقدان ، صاحب نظران ، محققان و علاقمندان جهت تکمیل و اصلاح پژوهش اِدمُلّاوَند دعوت بعمل می آید با اظهار نظر و ارسال مطالب ارزشمندتان، ما را در تکمیل این اثر یاری فرمایند.
۱۴۰۱/۰۷/۲۴
✍محسن داداش پور باکر
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

🌿شجره نامه سیدنظام الدین | سیدصاعدحسینی مرعشی | پاشاامیر

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

#سیدنظام_الدین
#سیدصاعد_حسینی
#سادات_مرعشی
#اسنادپاشا

🌿شجره نامه سیدنظام الدین | سیدصاعدحسینی مرعشی | پاشاامیر
🌿#شجره_نامه
سیدصاعدحسینی [نظام الدین] بن سید زین العابدین بن سید صاعد بن سید زین العابدین بن میر قوام الدین مرعشی [مدفن آمل] بن عبدالله بن محمد بن صادق بن عبدالله بن حسین بن علی بن محمدمرعشی بن حسن المرعشی بن حسین بن الاصغر بن #امام_سجاد علیه السلام

💾شناسه ۱۴۰۴۰۵۱۳۱۶۴۵

https://eitaa.com/edmolavand/21276
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─


شجره نامه اشاداد محسن داداش پور

دراندیشه صبحی باش که به غزل وعشق مزین باشد.همه مشتاقندکه درآن صبح اندیشه محوربگویندسلام!

📜شجره نامه سیدنظام الدین مرعشی

📜شجره نامه سیدنظام الدین پاشاامیر بندپی شرقی

اِدمُلّاوَند:
📜شجره نامه سیدساعد مرعشی

👇
✍نسب سید نظام الدین پادشا امیر اینگونه می باشد:
((سید صاعد [مدفن پاشاامیر بندپی] بن زین العابدین بن صاعد بن زین العابدین بن قوام الدین مرعشی مدفن آمل))

📚منبع: ظهیر الدین مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمدحسین تسبیحی، انتشارات موسسه مطبوعاتی شرق، ۱۳۴۵، صص ۳۲۹_۳۲۸.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜شجره نامه:
👇👇
✍برخی از پژوهشگران شجره نامه سید نظام الدین پادشا امیر بندپی را اینگونه اظهار نظر نمودند:
👇
─═ঊ🔹🔵🔹🌺🔹ঊ═─

مرقد سید نظام الدین علی مرعشی

🔺 بابل _ بندپی🔺

─═ঊ🔹🔵🔹🌺🔹🔵ঊ═

✅صاحب مزار شریف سید علی بن حسن از مشهورترین القابش 🔺سید نظام الدین علی 🔺 پادشاه امیر🔺 پادشاه میر 🔺 از پادشاهان سلسله مرعشیان مازندران می باشد.


✅ سیدنظام الدین علی از فرزندان سید اسداله بن سید فخرالدین بن سید قوام الدین مرعشی ... بن امام زین العابدین علیه السلام است.

✅ وی از سال ۹۲۰ هجری به مدت هشت سال بر تمام خاک مازندران و گرگان حکومت شیعه داشت.


✅ از مهترین ویژگی حکومت سیدنظام الدین علی مرعشی عدالت گستری و رعیت پروری بود. طبق اقوال تاریخ وی در فقاهت هم ید طولائی داشت.


✅ سید نظام الدین علی مرعشی در جنگ چالدران ، شاه اسماعیل صفوی را همراهی می کرد چندتن سربازانش در این راه شربت شهادت نوشیدند.


✅ سرانجام سید نظام الدین علی مرعشی در سال ۹۲۷ هجری در بندپی بابل درگذشت بدون آنکه جانشینی برای خود تعیین کند.


✅ پسوند خانوادگی اهالی منطقه بندپی🔺 پادشاه امیر 🔺 پادشاه میر دارند که بر گرفته از این پادشاه نامدار مرعشی است.

#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند

👇👇
📜شجره :
جناب سید نظام الدین علی بن حسن بن سید اسدالله بن حسن بن سید فخرالدین مرعشی متوفی ۹۲۷ هجری بندپی
به مشجرات پادشاهان سلسله مرعشیان مراجعه بفرمائید

اما فرزندان سید صاعد بن زین العابدین سه نفرند
🔺سید شبلی در سوادکوه می زیست در سال ۸۸۰ توسط پسر عمو خود سید اسدالله کشته شد

🔺عبدالعظیم روی درخت های می خوابید سرانجام در گیلان درگذشت

🔺سید ین العابدین توسط سید فضل الله در انتقام گشت

❌ ضمنا تاریخ طبرستان جناب مرحوم میرظهیر مرعشی در سال ۸۹۳ پایان یافت و در همین سالها وفات کرد

این مربوط به سال ۹۲۰ تا ۹۲۷ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
#پژوهش_تبارشناسی_اِدمُلّاوَند
@edmolavand ﷽
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─
#آوات_قلم
http://mohsendadashpour2021.blogfa.com
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

|+| نوشته شده در دوشنبه شانزدهم مرداد ۱۴۰۲ساعت 17:6 توسط محسن داداش پور باکر | آرشیو نظرات


﷽🖍ن وَالْقَلَمِ وَمَايَسْطُرُونَ𖣔آوات قلم❅🇮🇷 𖣔༅═─💥همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس

  • صفحه اصلی
  • آرشیو وبلاگ
  • عناوین نوشته ها

🌍معرفی روستای پادشاه امیر | بندپی | خانواده پاشا

چهارشنبه هفدهم بهمن ۱۴۰۳ ساعت 11:23 توسط محسن داداش پور باکر و گروه پژوهشی📜 | نظرات

🇮🇷#پژوهش_ادملاوند edmolavand@

🌍معرفی روستای پادشاه امیر | بندپی

#پادشاه_امیر
🌍بخش اول معرفی روستا

روستای سید نظام الدین در ابتدای جادۀ اصلی بندپی شرقی به بابل و در فاصله ۲۵ کیلومتری جنوب شهر بابل قرار دارد. از شمال به روستاهای پایین گنج کلا و کیامحله، از جنوب به سجاد شهر، از شرق به سجاد رود و از غرب به مزارع کشاورزی محدود می شود.

📌 این روستا در ۱۹ دقیقه و ۳۶ درجه عرض جغرافیایی و ۳۷ دقیقه و ۵۲ درجه طول جغرافیایی قرار دارد و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۷۰ متر است. (۱)

📌ترکیب جمعیتی روستا را طوایف مختلفی تشکیل داده که عمدهٔ آنها عبارتند از طایفهٔ #پاشا، طایفه #فیروزجایی [پریجایی] #سماکوش، #اسبکیان، نائیج، #کاشی، #گاوزن لاریجانی ها، طایفهٔ پاشا به عنوان متولیان آستانه سيّد نظام الدین واقع در این روستا بیشترین جمعیت را به خود اختصاص داده اند و عمده مسئولیت های اجرایی و مدیریتی روستا را عهده دار هستند.

📌موقوفه بودن روستا و تولیت بر آن موقوفات نیز از دیگر دلایلی است که طایفه پاشا تلاش نموده است تا تمامی مقامات اجرایی روستا را در اختیار بگیرد و از واگذاری این مناصب به دیگران جلوگیری کند.
شاید تصدّی دیگر طوایف را بر امور اجرایی روستا دخالتی در تولیت خود و تضعیف جایگاه آن به شمار می آورد.

📌در کنار تلاش زیاد طایفهٔ پاشا برای تصدی بر امور اجرایی و مدیریتی روستا حضور نه چندان قوی دیگر طوایف که اتحادی با یکدیگر نداشته، همچنین به علت نداشتن نیروی انسانی و فکری کافی قادر به رقابت با طایفهٔ پاشا نبوده اند، سبب شد تا همواره به صورت اقلیت باقی بمانند.
در این بین موقوفه بودن روستا به عنوان عاملی در افزایش قدرت طایفهٔ پاشا می توانست در دور نگه داشتن دیگر طوایف که حق تولیت بر موقوفات نداشتند و در حکم مستأجرین آن املاک محسوب می،شدند، در مدیریت بر روستا موثر باشد.
هر چند که در سالهای اخیر اقداماتی از سوی آنها برای برعهده گرفتن مناصب اجرایی روستا صورت گرفته، اما تاکنون به نتیجه مطلوب و مورد نظر آنها نرسیده است.

📌بافت فکری و فرهنگی روستا متأثر از تقسیم قدرتی است که در اثر تولیت بر آستانه و موقوفات آن به وجود آمده بود.
در واقع، برعهده داشتن تولیت آستانۀ سید نظام الدین و موقوفات آن - که می توانست منافع اقتصادی و مالی فراوانی برای متولیان آن به همراه داشته باشد - و همچنین تسلط بر مدیریت اجرایی روستا توانست طایفهٔ پاشا را در سطحی برتر و جایگاه عالی تری در برابر دیگر طوایف قرار دهد.

فعالیت تجاری روستا شرایط مناسب ، اقتصادی پیشرفت تحصیلی و تصدی پست های مهم منطقه ای از جمله نتایج حاصل از این تفاوت فکری و فرهنگی به شمار می رود.

با توجه به قرار گرفتن روستا در محیطی با شرایط اقلیمی مساعد و همچنین در اختیار داشتن زمین های کشاورزی موقوفه - که خود تولیت آن را بر عهده دارند - شغل اکثر مردم روستا کشاورزی و باغداری است. عمده کشاورزان به کشت برنج و مرکبات می پردازند.

📝پانویس
۱. محمد حسین پاپلی یزدی، فرهنگ آبادی ها و مکان های مذهبی کشور، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۶۷، ص ۱۲۰
#سیدنظام_الدین
#سیدصاعدحسینی
#پادشاه_امیر
📙پادشاه امیر، معرفی امامزاده سید نظام الدین بندپی بابل، نبی اله باقری زاد گنجی، چاپ پیمان نواندیش، چاپ اول، تهران، ۱۳۹۳، ص ۱۱
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜شاپور یکم ساسانی، جهان‌بینی ایرانی‌اش و سنگ‌نگاره پیروزی‌اش

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

  • شاپور یکم ساسانی، جهان‌بینی ایرانی‌اش و سنگ‌نگاره پیروزی‌اش

شاپور شاه ایران، اندیشمند، و معمار تمدن و آبادانی/ اسارت امپراتور روم و جبران شکست ایران از اسکندر / غرب چگونه روایت های شکستش را معکوس کرد

شاپور اول ساسانی، شاهنشاهی برجسته و خردمند، با بهره‌گیری از استراتژی‌های سازنده و صلح‌جویانه، توانست از پیروزی نظامی بر امپراتوری روم به‌عنوان فرصتی برای آبادانی ایران بهره ببرد و مفهومی نوین از تمدن‌سازی را در تاریخ ایران رقم بزند.

  • خانه
  • رک پلاس

کدخبر: 1143829 ۱۴۰۴/۰۵/۰۵ ۱۴:۴۵:۰۰

ترانه محمدی

شاپور شاه ایران، اندیشمند، و معمار تمدن و آبادانی/ اسارت امپراتور روم و جبران شکست ایران از اسکندر / غرب چگونه روایت های شکستش را معکوس کرد

مطلب زیر نوشته علی نیکویی دکترای پژوهش ‌هنر و کارشناس ‌ارشد تاریخ ایران باستان و ایرانشناس، که در صفحه اندیشه روزنامه اعتماد منتشر شده، به شیوه تفکر کشورداری و جنگ در شاپور اول ساسانی ، دومین شاهنشاه ساسانی، می‌پردازد و او را فردی برجسته در اندیشه، رزم و سازندگی معرفی می‌کند. به عبارت دیگر شاپور اول از زمره شاهانی بود که همبستگی ایران را در جنگ دائمی با دشمن نمی دید. بلکه همبستگی ایرانیان را در صلح، و رفتار مصلحانه با دشمن و اسیران می دید. این نکته ای است که در نهادین ساختن امر تمدنی در ایران فرهنگی، فلسفه سیاسی منتج از آن، بسیار حیاتی و قابل تامل است. از این رو نویسنده در متن زیر به نقش او در تأسیس و توسعه شاهنشاهی ساسانی در کنار پدرش اردشیر بابکان اشاره می‌کند. شاپور با وجود جوانی، در نبردها و اداره امور کشور در کنار پدرش تجربه کسب کرد و از همان ابتدا نگاهی فراتر از یک پادشاهی، نگاهی«جهان‌شاهی» داشت.

نویسنده در ادامه، به پیروزی‌های بزرگ شاپور بر امپراتوری روم اشاره می کند. او در نبرد میسیکه (فلوجه کنونی) گوردیان سوم، امپراتور روم را شکست داده و به قتل رساند و سپس از فیلیپ عرب، جانشین گوردیان، باج و خراج گرفت. بزرگترین پیروزی او اما در نبرد ادسا رقم خورد که در آن والرین، امپراتور روم، را به اسارت گرفت. این واقعه تاریخی، به دلیل تحقیر بی‌سابقه روم، در تاریخ‌نگاری غربی با مبالغه و تحریف‌های زیادی همراه شد، از جمله روایت‌های دروغین از شکنجه و آزار والرین.

این مطلب تأکید می‌کند که برخلاف این روایات، شاپور با اسیران رومی، به ویژه مهندسان و صنعتگران، رفتاری خردمندانه و عمل‌گرایانه داشت. او از دانش و مهارت آن‌ها برای توسعه زیرساخت‌ها و آبادانی ایران بهره برد. از مهم‌ترین دستاوردهای این رویکرد، ساخت بند قیصر در شوشتر و تأسیس و آبادانی شهر گندی‌شاپور (جندی‌شاپور) است که بعدها به یکی از مراکز مهم علمی و پزشکی جهان تبدیل شد. به طور خلاصه، شاپور نه تنها یک فاتح نظامی بود، بلکه دیدی راهبردی داشت که پیروزی را به ابزاری برای آبادانی و توسعه تمدن ایران تبدیل کرد.

دکتر علی نیکویی در مقاله زیر به محورهای بسیار مهم در ارتباط با ایران به نقش شاپور در بنیان‌گذاری و توسعه شاهنشاهی ساسانی، قدرت و شکوه نظامی ایران در دوره ساسانی، نگرش راهبردی و سازنده پادشاهان ایران باستان، نفوذ فرهنگی و جذب اقوام بیگانه، و تحریف تاریخ توسط منابع غربی و اهمیت بازخوانی انتقادی تمدنی در این دوره تاکید می کند.

****

در تاریخ ایرانِ باستان کمتر نامی چنین باوقار و هیبت به گوش می‌رسد که در آن آوای اندیشه، شمشیر و سازندگی همزمان طنین‌انداز باشد و شاپور از آن جمله است. او نه‌ تنها شاهی بزرگ از دودمان ساسانی بود، بلکه به تعبیر سنگ‌نوشته‌ها فرزند «مزداپرستِ ایزدتبار» اردشیر بود و از همان آغاز نگاهش نه به یک پادشاهی که به «جهان‌شاهی» دوخته شده بود. در روزگاری که دودمان اشکانی به خواب فرسودگی فرو رفته و ایران‌زمین به جولانگاه خاندان‌های نیرومند محلی و یورش‌های خارجی بدل شده بود، اردشیر بابکان در نبردی که بیشتر رنگ جهان‌بینی داشت تا صرفا سیاسی، پرچم قیام برافراشت.

در این قیام فرزند او شاپور نه کودکی خام که جوانی [احتمالا ۱۶ تا ۱۸ساله] همراه، همدل و هم‌سلاح پدر بود. او در کنار پدرش اردشیر بابَکان نخستین طعم نبرد، سیاست و فرماندهی را چشید و در سایه همان نبردها پخته و پرورده شد. سنگ‌نوشته‌های نقش رجب و کتیبه کعبه زرتشت با آب‌وتاب تمام از او یاد کرده‌اند. در نقش رجب، جایی که اردشیر تاج شاهی را از دستان اهورامزدا می‌گیرد شاپور در هیاتی جوان در پشت پدر ایستاده با چهره‌ای محجوب اما استوار این تصویر خبر از جانشینی می‌دهد که نه به‌زور که به شایستگی در صف ایستاده است. اردشیر در سال‌های پایانی سلطنتش دانسته بود که شاهی‌اش تنها با جانشینی نیرومند ادامه خواهد یافت.

از همین رو به‌تدریج شاپور را وارد دایره قدرت کرد. به روایتی، برخی شاهان تابع یا ساتراپ‌های غرب ایران، در همان دوران، به شاپور «باج و گزیت» می‌دادند. او در اداره استان‌ها، مدیریت جنگ‌ها و سرکوب شورش‌ها نقشی محوری یافت. اگر اردشیر شاه بنیان‌گذار شاهنشاهی ساسانی بود شاپور شاه سازنده و توسعه‌دهنده آن بود و این نکته پیش از آنکه رسما به تخت بنشیند نزد نخبگان و سرداران شناخته شده بود. شاپور پیش از آنکه شاه شود، شاهزاده‌ای دیوانی و رزمی بود، مردی که در سنگ‌نوشته‌هایش از پزشکان، دبیران، موبدان و معماران یاد می‌کند از همان آغاز نشان داد که جهان او فقط میدان نبرد نیست؛ بلکه میدان اندیشه، هنر، دین و فرهنگ نیز هست. شاید به همین دلیل در سده‌های پسین حتی دشمنانش از او با احترام یاد کردند و نامش در کنار شهریارانی چون کوروش و داریوش در ردیف بزرگان آمد.

در باب جانشینی او اما اختلاف‌هایی هم هست؛ روایت طبری از رقابت شاپور با یکی از برادرانش می‌گوید که در میانه لشکرکشی اردشیر به گرگان با شورش و اختلاف همراه شد؛ اما چه آن ماجرا درست باشد یا نه دست‌کم می‌دانیم که انتقال قدرت آسان و بی‌حاشیه نبوده است. حتی در کتیبه‌های شاپور، گرچه خود را «شاهنشاه ایران و انیران» می‌نامد؛ اما همواره یاد می‌کند که پدرش اردشیر زنده بود و بر تخت پادشاهی او را نشاند؛ این نکته افزون بر ادب رسمی گواهِ انتقال مشروع و نهادینه قدرت است.

لحظه نشستن شاپور بر تخت شاهی احتمالا در حوالی سال ۲۴۰ میلادی بود که نه فقط یک انتقال قدرت که آغاز دورانی تازه بود. شاپوراز همان آغاز چشم به امپراتوری روم دوخت، مرزهای غربی را به‌دقت ارزیابی کرد و مناسبات با کانون‌های دینی و فرهنگی را سازمان داد؛ اما هیچ‌یک از این تحرکات در خلأ پدید نیامد! بلکه همه از تجربه‌هایی بود که از پدر و از صحنه‌های جنگ و از نبض سیاست آموخته بود

لحظه نشستن شاپور بر تخت شاهی احتمالا در حوالی سال ۲۴۰ میلادی بود که نه فقط یک انتقال قدرت که آغاز دورانی تازه بود. شاپور [در زمان به تخت نشستن باید مردی جوان در حدود ۳۰ تا ۳۵ساله است] از همان آغاز چشم به امپراتوری روم دوخت، مرزهای غربی را به‌دقت ارزیابی کرد و مناسبات با کانون‌های دینی و فرهنگی را سازمان داد؛ اما هیچ‌یک از این تحرکات در خلأ پدید نیامد! بلکه همه از تجربه‌هایی بود که از پدر و از صحنه‌های جنگ و از نبض سیاست آموخته بود. شاپور آنگاه که بر تخت نشست، تنها وارث تاج‌ و تخت اردشیر نبود؛ وارث رویایی بود که ایران را بار دیگر کانون تمدنِ جهانی می‌خواست.

در بهار سال ۲۴۳ میلادی درحالی‌که تنها ۳ سال از پادشاهی شاپور می‌گذشت گوردیان سوم امپراتور جوانِ روم با رویای پا جا پای اسکندر مقدونی نهادن به ‌سوی فرات لشکر کشید؛ شاپور خود فرماندگی جنگ را به عهده گرفت و از تیسفون به میدان شتافت؛ لشکر ایران و سپاه روم در نزدیکی شهر میسیکه (فلوجه در عراق کنونی) به هم رسیدند و در نبرد مَشیک ایران و روم به هم تاختند و رومیان چنان در هم کوبیده شدند که امپراتورشان نیز به دست ایرانیان کشته شد و آرزوی اسکندر شدن را به گور برد. کتیبه‌های ایرانی به‌صراحت می‌نویسند: «او را بکشتیم و رومیان را در فرات غرق کردیم.» اگرچه منابع رومی تاب‌آوری این حقارت و کشته‌شدن امپراتورشان را نداشتند با تحریف گفتند: مرگ گوردیان مفلوک بر اثر خیانت و کشته‌شدن توسط همراهانش بود.

پس از این شکست، رومیان دیگر رمقی برای جنگ نداشتند، امپراتور «مارکوس یولیوس فیلیپوس» ملقب به «فیلیپ عرب» که جانشین گوردیان شده بود، ناگزیر به صلح آمد؛ نه به شیوه دیپلمات که ‌مانند باج‌گزار. «شاپور در نقش‌رستم با افتخار نوشت که او زانو زد، باج داد و فرمان‌بردار شد.» امیران و افسران رومی تاب این حقارت را برنتافتند و نهایتا در سال ۲۴۹ میلادی یکی از ژنرال‌های برجسته فیلیپ عرب به نام گایوس دسیوس که به‌سوی دانوب فرستاده شده بود تا شورش‌های محلی را فرونشاند از سوی سپاهیان خود به‌عنوان امپراتور اعلام شد و در نبردی در نزدیکی ورونا در روم، در جنگی خونش را بریخت.

گوردیان سوم امپراتور جوانِ روم با رویای پا جا پای اسکندر مقدونی نهادن به ‌سوی فرات لشکر کشید... لشکر ایران و سپاه روم در نزدیکی فلوجه در عراق کنونی به هم رسیدند و در نبرد مَشیک ایران و روم به هم تاختند و رومیان چنان در هم کوبیده شدند که امپراتورشان نیز به دست ایرانیان کشته شد... کتیبه‌های ایرانی به‌صراحت می‌نویسند: «او را بکشتیم و رومیان را در فرات غرق کردیم.» اگرچه منابع رومی با تحریف گفتند: مرگ گوردیان بر اثر خیانت توسط همراهانش بود

دسیوس تنها دو سال (۲۴۹-۲۵۱ میلادی) امپراتور بود و سرانجام در نبرد با گوت‌ها کشته شد و این چرخه کوتاه‌مدت ژنرال‌های رومی که امپراتور می‌شدند در سال ۲۵۳ میلادی شکست و یکی از قوی‌ترین ژنرال‌های تاریخ روم به نام والِریَن امپراتور روم شد. والرین، برای بازیابی هیبت رومی و خاموش‌کردن آتشِ بی‌اعتمادی در دل لژیون‌ها، چاره‌ای جز رویارویی با ایران ندید. امپراتور مغرور گمان می‌برد با یک یورش حساب‌شده، این شاهِ موبدزاده را به عقب خواهد راند، پس در سال ۲۶۰ میلادی با سپاه مجهز و بسیار بزرگ ۷۰ هزارنفری به منطقه‌ای به نام ادسا در منطقه‌ای که امروز مرز میان ترکیه و سوریه است شتافت و ازسوی دیگر شهریار ایران نیز سپاه بدان‌جا کشید و ایرانیان و رومیان به هم تاختند؛ فرجام این جنگ آن شد که خیال‌پردازی‌های امپراتور و سپاهش با نبوغ نظامی شاپور فرو بریزد و والریان را واداشت تا نخستین امپراتور تاریخ روم باشد که اسیر می‌شود!

آری رومیان شکست سختی از ایرانیان خوردند و امپراتورشان و بسیاری از سناتورها و ژنرال‌هایشان و [شاید] رقمی بین ۵۰ تا ۶۰هزار سرباز رومی به اسارت دست شاپور درآمدند. شهریار ایران دستور داد صحنه اسارت امپراتور روم در نقش‌رستم در زیر آرامگاه داریوش بزرگ هخامنشی حجاری شود. نقش‌برجسته اسارت والرین در نقش‌رستم نمایانگر پیروزی شاپور اول بر امپراتور روم است. شاپور سوار بر اسب باوقار و اقتدار در مرکز قرار دارد، والرین زانو زده و در حال تسلیم به شاهنشاه ایران است در کنار آنها فیلیپ عرب ایستاده و نمایانگر صلح پیشین است. این تصویر، نمادی از برتری ایران بر روم و پایان یک دوران است. قرارگیری نقش‌برجسته زیر آرامگاه داریوش بزرگ نیز نشانگر پیوند تاریخی و مشروعیت شاهان ساسانی با شاهنشاهی هخامنشی می‌تواند باشد که عظمت ایران را در تاریخ ثبت کرده‌اند.

رومیان شکست سختی از ایرانیان خوردند و امپراتورشان و بسیاری از سناتورها و ژنرال‌هایشان و [شاید] رقمی بین ۵۰ تا ۶۰هزار سرباز رومی به اسارت شاپور درآمدند. شهریار ایران دستور داد صحنه اسارت امپراتور روم در نقش‌رستم در زیر آرامگاه داریوش بزرگ هخامنشی حجاری شود. نقش‌برجسته اسارت والرین در نقش‌رستم نمایانگر پیروزی شاپور اول بر امپراتور روم است. شاپور سوار بر اسب باوقار و اقتدار در مرکز قرار دارد، والرین زانو زده و در حال تسلیم به شاهنشاه ایران است

روایت دروغ غربیان از دوران اسارت امپراتور و رومیان در ایران

هیچ‌ چیز برای وجدان رومی خوارکننده‌تر از آن نبود که ببیند شاهنشاه ساسانی نه ‌تنها ارتش روم را درهم‌ شکسته بلکه امپراتورِ زنده را نیز در زنجیر کشیده است! از همین رو مورخان بیزانسی در قرون بعدی آن واقعه را نه به‌مثابه یک گزارش تاریخی که بسان اسطوره‌ای معکوس نوشتند؛ اسطوره‌ای از تحقیر، خشم و تخلیه روانی یک امپراتوری زخم‌خورده! در برخی متون بیزانسی همچون آثار زوسیموس و یوحنا مالالاس شاپور، شاهنشاه ایران؛ در مقام فاتحی ظالم، قسی‌القلب و تحقیرگر تصویر می‌شود. در کتاب‌هایشان گفتند: شهریار ایران امپراتور رومی را چون بندگان دربار به صف ایستاند و پا بر پشت او نهاد تا بر اسب‌سوار شود و او را در سوارشدن و پیاده‌شدن از اسب به‌جای تخت به‌زانو درآورد!

برخی دیگر ادعا کرده‌اند که پیشنهاد رومیان برای بازخرید امپراتور ازسوی شاپور رد شد تا تحقیر رومیان کامل شود! حتی روایت‌هایی از کندن پوست والرین و پر کردن آن با کاه و آویختن در بارگاه شاپور نیز در این میان نقل شده است؛ افسانه‌هایی بیش از آنکه مبتنی بر سند باشند حاکی از ضمیر ناخودآگاه یک تمدن شکست‌خورده است. جالب آنجاست که حتی در همین منابع بیزانسی نیز جزییات این وقایع همواره در پرده‌ای از ایهام و افراط است. نه نام راویان نخستین روشن است نه شاهدی بر تکرار مستقل روایت‌ها در میان منابع هم‌عصر یافت می‌شود. تحقیر امپراتور به‌عنوان یک استعاره و نه یک گزارش، در ذهن مورخان رومی تداوم می‌یابد؛ گویی سرنوشت والرین را باید نه با ابزار تاریخ‌نگاری بلکه با روانکاوی فهم کرد! حتی چیزی در حدود ۱۰۰۰ سال بعد در قرون ۱۴ و ۱۵ میلادی بسیاری از نقاشان آن دوران این ستمِ پادشاه ایران بر امپراتور روم را نقاشی کرده‌اند! یعنی روح غربی این شکست را بسان یک تراژدی [سوگ‌نامه] غم‌بار حتی پس از هزار سال همواره به یاد داشته است و دستمایه هنرمندان غربی می‌شده است.

سرنوشت والرین را باید نه با ابزار تاریخ‌نگاری بلکه با روانکاوی فهم کرد! حتی چیزی در حدود ۱۰۰۰ سال بعد در قرون ۱۴ و ۱۵ میلادی بسیاری از نقاشان آن دوران این ستمِ پادشاه ایران بر امپراتور روم را نقاشی کرده‌اند! یعنی روح غربی این شکست را بسان یک تراژدی [سوگ‌نامه] غم‌بار حتی پس از هزار سال همواره به یاد داشته است و دستمایه هنرمندان غربی می‌شده است

تاریخ نگاری انتقادی غرب به افشای دروغپردازی ها اقدام کرد

در دهه‌های اخیر، تاریخ‌نگاری نوین غربی که بیش از تخیل به سند اتکا دارد بازخوانی انتقادی دقیقی از این واقعه عرضه کرده است. پژوهشگرانی چون ریچارد فرای، یوزف ویزه‌هوفر و دانیل پاتس با بررسی شواهد باستان‌شناسی، کتیبه‌های پارتی و ساسانی و نیز بافت تاریخی دوره به این نتیجه رسیده‌اند که روایت‌های بیزانسی از سرنوشت والرین حاوی مبالغه، انتقام روانی و افسانه‌پردازی‌اند. شواهدی چون کتیبه شاپور در نقش‌رستم به‌روشنی از پیروزی در جنگ «ادسا» یاد می‌کنند و تصریح دارند که امپراتور و همراهانش به اسارت درآمدند، اما هیچ‌گونه اشاره‌ای به تحقیر یا شکنجه نیست. ازسوی دیگر شواهد میدانی از حضور اسیران رومی در جنوب غربی ایران حکایت دارند.

پژوهشگرانی چون ریچارد فرای، یوزف ویزه‌هوفر و دانیل پاتس با بررسی شواهد باستان‌شناسی، کتیبه‌های پارتی و ساسانی و نیز بافت تاریخی دوره به این نتیجه رسیده‌اند که روایت‌های بیزانسی از سرنوشت والرین حاوی مبالغه، انتقام روانی و افسانه‌پردازی‌اند

شاهنشاه ایران، شاپور ساسانی برخلاف تصویر خشنی که در منابع بیزانسی از او تلاش شده تا به وجود بیاید در واقع رفتاری عمل‌گرایانه و خردمندانه با اسیران پیش گرفت. او از شکست دشمن سرمایه‌ای برای توسعه زیرساختی کشور ساخت و به‌جای انتقام‌کشی آنان را در خدمت تمدن خود بهره گرفت و به‌احتمال بسیار به‌درستی نزدیک امپراتور والرین نه در زندان و شکنجه بلکه در نوعی حبس اَشرافی یا نظارت درباری زیست و سپس جان باخت. مهم‌ترین نمود این بهره‌گیری شاپور ساسانی از امپراتور در بند و اسیران رومی در ساخت «بند قیصر» در شوشتر تجلی یافت؛ سدی با پل‌های قوسی‌شکل و سازه‌های آبی گسترده که اسیران رومی به‌ویژه مهندسان نظامی و فنی آنان طراحی و اجرا کردند. این بند بخشی از یک سیستم آب‌رسانی پیشرفته بود که هنوز هم آثار آن در زمین و فهرست یونسکو برجای‌مانده است.

دومین میدان بهره‌گیری از این اسیران، در تاسیس و آبادانی شهر گندی‌شاپور [جندی‌شاپور] بود؛ شهری در خوزستان که بعدها یکی از مراکز علمی، پزشکی و دینی جهان ساسانی و حتی اسلامی شد. پزشکان، معماران و صنعتگران رومی در طراحی و ساختار اولیه این شهر نقش ایفا کردند بعدها نیز این سنت با پیوند پزشکی یونانی، سریانی و ایرانی، در قالب مدرسه گندی‌شاپور به اوج رسید؛ مدرسه‌ای که پایه‌گذار ترجمه متون پزشکی به پهلوی و سپس عربی شد و میراثی ماندگار در تاریخ‌دانش پدید آورد.

اسیران رومی در زمینه‌های دیگر نیز به کار گرفته شدند: صنایع فلزکاری، شیشه‌گری، نقش ‌برجسته‌سازی و حتی نگهبانی از مرزهای شرقی ایران؛ شماری از آنان در لشکرهای کمکی یا به‌عنوان کارگران ماهر در ساخت قلعه‌ها، جاده‌ها و بناهای سنگین نظامی به کار گرفته شدند. شواهدی از نفوذ هنر رومی در نقش‌برجسته‌های ساسانی به‌ویژه در بیشاپور و فیروزآباد حاکی از اثرگذاری هنر اسیران بر سبک تصویری عصر شاپور است. از منظر فرهنگی نیز، برخی از این اسیران در مناطقی چون شوشتر، اهواز و گندی‌شاپور اسکان یافتند. محله‌هایی که به نام «رومیه» یا «رومیان» شناخته می‌شدند نشان از حضور جمعیت‌هایی دارد که به‌تدریج در ساختار اجتماعی ایران جذب شدند. با این ‌حال برخی عناصر چون زبان، رسم، یا حافظه تاریخی‌شان تا مدت‌ها باقی ماند؛ گویی رومی مغلوب اما زنده در دل ایران مأوا یافته بود. شاپور برخلاف بسیاری از پادشاهان فاتح آن اسیران را نه به قتلگاه و شکنجه‌گاه که به کارگاه و میدان ساخت‌وساز روانه کرد. در واقع او مغز و بازوی مهندسان دشمن را به‌جای شمشیرشان به خدمت گرفت.

در تحلیل این رخداد تاریخی نکته‌ای بنیادین رخ می‌نماید؛ شاپور تنها به پیروزی نظامی رضایت نداد او آینده را نگریست و توانست دشمن شکست‌خورده را به ابزاری در مسیر آبادانی ایران بدل کند، او انتقام را در قالب خِرَد و بهره‌وری مجسم ساخت و این خود نشانگر درکی راهبُردی از مفهوم پیروزی است. بدین‌سان از خاکستر یک جنگ بنای آگاهی، زیرساخت و علم سر برآورد و از اسارت یک امپراتور، عزت یک تمدن. چنین بود که ایران در روزگار شاپور نه‌تنها میدان‌دار نبرد که میدان‌دار معنا و معماری تمدن نیز شد.

"شاپور شاه ایران، اندیشمند، و معمار تمدن و آبادانی/ اسارت امپراتور روم و جبران شکست ایران از اسکندر / غرب چگونه روایت های شکستش را معکوس کرد" https://www.rokna.net/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B9%DB%8C-78/1143829-%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%D9%85%D9%86%D8%AF-%D9%85%D8%B9%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D9%85%D8%AF%D9%86-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1-%D8%B1%D9%88%D9%85-%D8%AC%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B3%DA%A9%D9%86%D8%AF%D8%B1-%D8%BA%D8%B1%D8%A8-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B4-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D8%B9%DA%A9%D9%88%D8%B3-%DA%A9%D8%B1%D8%AF
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📜گنج مقبرۀ ۴ هزارسالۀ یک دختر جوان در خراسان شمالی کشف شد

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

📜گنج مقبرۀ ۴ هزارسالۀ یک دختر جوان در خراسان شمالی

کشف شد

گنج مقبرۀ ۴ هزارسالۀ یک دختر جوان در خراسان شمالی کشف شد

باستان‌شناسان یک گور بسیار غنی از عصر برنز متعلق به یک زن جوان را در محل «تپه چلو» در شمال‌شرقی ایران کشف کردند که داده‌های تازه‌ای درباره تمدن کمتر شناخته‌شده‌ی خراسان بزرگ ارائه می‌دهد.

  • خانه
  • مجله تاریخ

کد خبر :۲۵۴۰۲۸۱۱ مرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۳

بازدید : ۹۸۶۹

فرادید| این گور که به اوایل هزاره دوم پیش از میلاد تعلق دارد، یکی از پرزرق و برق‌ترین گورها در این مکان و همچنین از مهم‌ترین یافته‌ها در کل منطقه فرهنگی خراسان بزرگ محسوب می‌شود.

به گزارش فرادید، این کشف توسط تیمی به سرپرستی دکتر علی وحدتی و همکاری پژوهشگرانی چون رافائل بیسکونه، روبرتودان و ماری-کلود ترموی انجام شده است. پژوهش آن‌ها دفن دختری زیر ۱۸ سال را با ۳۴ شیء لوکس از جمله طلا، برنز، عاج، کلریت، سرپانتین، لاجورد و سفال مستند کرده است.

بازنگری یک تمدن

دکتر وحدتی توضیح می‌دهد که توجهش به تپه چلو به دلیل حضور غیرمنتظره اشیایی بوده که همواره به مجموعه باستان‌شناسی باختری-مارگیانا (BMAC) نسبت داده می‌شوند. این مواد پیش‌تر تنها در مناطقی مانند ترکمنستان و شمال افغانستان شناخته شده بودند. کشف این اشیاء در عمق خاک ایران دکتر وحدتی و تیمش را بر آن داشت تا چارچوب فرهنگی گسترده‌تری به نام «تمدن خراسان بزرگ» (GKC) پیشنهاد دهند.

تمدن خراسان بزرگ که در پایان هزاره سوم پیش از میلاد شکل گرفت، به سرعت در آسیای مرکزی گسترش یافت و بخش‌هایی از ایران امروزی، ترکمنستان، افغانستان و ازبکستان را دربرگرفت. تا اوایل هزاره دوم پیش از میلاد، این تمدن شبکه‌های گسترده تجاری برقرار کرده بود که به دره سند (موهنجودارو)، شهرهای بین‌النهرین و سواحل خلیج فارس می‌رسید. اشیای یافت‌شده در عراق، پاکستان و مناطق ساحلی خلیج فارس گواه نقش این تمدن در تبادل منطقه‌ای کالاهایی همچون کلریت، فلزات و سنگ‌های نیمه‌قیمتی است.

خراسان و مناطق همسایه

گور شماره ۱۲ در تپه چلو: نگاهی به گذشته

گور شماره ۱۲ در تپه چلو به دلیل ثروت و اشیای نمادین درونش بسیار ویژه است. دفن همسو با آیین‌های رایج گورستان چلو بود: زن جوان در حالت جمع‌شده به پهلوی راست رو به جنوب‌شرقی قرار گرفته بود. ظرف‌های سفالی بالای سر، پشت بدن و نزدیک پاها چیده شده بودند.

از ۳۴ شیء دفن شده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • دوازده ظرف سفالی، شامل کوزه‌های بزرگ ذخیره‌سازی
  • سیزده شیء فلزی مانند گوشواره‌های طلایی، یک حلقه طلا، چهار سنجاق برنزی (یکی شبیه دستی که گل رز را گرفته)، یک آینه برنزی و دو دستبند
  • هفت شیء سنگی از جمله سه ظرف آرایشی کلریت که یکی از آن‌ها منقوش به شکل مارها و عقرب‌ها بود، مهره‌ها و مهر استامپی با طرح دو پای انسان درون یک نقش دایره‌ای
  • دو سنجاق عاجی که شاید زینت مو بودند یا کاربرد آیینی داشتند

ثروت این گور نشان می‌دهد زن جوان جایگاه اجتماعی مهمی داشته است. به گفته دکتر وحدتی، حضور مهرهای گوناگون نشان می‌دهد که او در تجارت یا حکومت نقش داشته، کارکردهایی که همواره به افراد برگزیده در جوامع عصر برنز نسبت داده می‌شود.

2

ظرف کلریتی با نقش‌مایه‌های مار و عقرب. تصویر بالا از تپه چلو و تصویر پایین از باختر

زنان بلندپایه در عصر برنز ایران

جالب است که گورهای زنان در تپه چلو همواره باشکوه‌تر از گور مردان است. این مورد گمانه‌زنی‌های رایج درباره نقش‌های جنسیتی در جوامع اولیه پیچیده را به چالش می‌کشد و نشان می‌دهد زنان در تمدن خراسان بزرگ ممکن است نقش‌های برجسته اجتماعی داشته‌اند. اشیایی همچون آینه، جعبه‌های آرایشی، جواهرات و غذاهای نذری (مانند استخوان‌های گوسفند در ظروف پخت‌وپز) گواه جایگاه اجتماعی و باورهای مذهبی درباره زندگی پس از مرگ است.

پنجره‌ای به شبکه فرهنگی گسترده‌تر

در جریان چهار فصل کاوش، ۳۸ گور در تپه چلو شناسایی شده که بسیاری در قالب خانوادگی گروه‌بندی شده‌اند. در حالی که فرسایش برخی گورها را نزدیک سطح آشکار کرده (گور ۱۲ تنها ۱۵ سانتی‌متر عمق داشت)، در لایه‌های زیرین گورهای قدیمی‌تر و حفره‌های ذخیره‌سازی پیدا شد که نشانه سکونت بلندمدت و تداوم فرهنگی است.

جایگاه راهبردی تپه چلو در مسیرهای بازرگانی باستانی که فلات ایران را به آسیای مرکزی وصل می‌کند اهمیت آن را دوچندان می‌کند. پژوهشگران باور دارند این مسیر ممکن است پیش‌درآمد راه‌های ابریشم بعدی بوده باشد.

پژوهش‌های آینده شامل آنالیز ایزوتوپی و DNA برای کشف داده‌های بیشتر درباره رژیم غذایی، نیاکان و تحرک افراد خواهد بود. پژوهش‌های فن‌آورانه روی اشیا نیز برای درک فنون ساخت و پویاشناسی تجارت در جریان است.

1

مهر سنگ‌آهکی و مهره‌های تزئینی از مرمر سفید متعلق به گور شماره ۱۲

به گفته دکتر وحدتی: «چیزهایی که در تپه چلو کشف می‌کنیم، فهم ما از تمدن‌های اولیه در آسیای مرکزی را دگرگون می‌کند. تمدن خراسان بزرگ دیگر بازیگر حاشیه‌ای نیست، بلکه مرکزی‌ترین نقش را در ارتباطات، نوآوری و توسعه فرهنگی عصر برنز داشته است.»

مترجم: زهرا ذوالقدر

"گنج مقبرۀ ۴ هزارسالۀ یک دختر جوان در خراسان شمالی کشف شد" https://faradeed.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%85%D8%AC%D9%84%D9%87-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-39/254028-%DA%AF%D9%86%D8%AC-%D9%85%D9%82%D8%A8%D8%B1-%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%85%D8%A7%D9%84%DB%8C-%DA%A9%D8%B4%D9%81-%D8%B4%D8%AF
🟠با توجه به نسبی بودن علم تاریخ، این مطالب تا زمانی اعتبار دارد که سند اصیل و متقنی آن را نفی نکند.
در صورتی که اسناد جدید و دارای اصالتی به دست آید که با مطالب موجود در این پژوهش تعارض داشته باشد، نگارنده بدون هیچ گونه تعصبی ، آن را خواهد پذیرفت.
⚠️تمامی آثار [فیلم و نمایه و اسناد و نوشتار] منتشر شده در این صفحه تحت حمایت #نگارخانه_ادملا و یا #پژوهش_اِدمُلّاوَند | زیر مجموعه ی آوات قلمܐܡܝܕ صرفا فقط دارای #ارزش_پژوهشی هستند و ارزش قانونی دیگری ندارند.
🟡تمامی حقوق برای محسن داداش پور باکر محفوظ است.
─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ ﷽ ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─
📑#پژوهش_ادملاوند
@edmolavand
📚#آوات_قلمܐܡܝܕ
📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

🔰ایرانِ سلمان | سلمان فارسی

📚#آوات_قلمܐܡܝܕ

🇮🇷پژوهش محسن داداش پور باکر

📲اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی

eitaatwitterfacebookmail

بسم الله الرحمن الرحیم

#سلمان

#فارس

#ایران

🔰ایرانِ سلمان

نباید گفت سلمان فارسی از فارس یا از ایران است، باید گفت فارس و ایران از سلمان فارسی است.

حقیقت را جستجو کردن،یافتن و بر آن پای فشردن آن چیزی است که سلمان را سلمان میکند؛این برای جوان ایرانی الگوست.

🟩رهبر انقلاب اسلامی

#رهبری

۷ صفر سالروز بزرگداشت حضرت سلمان فارسی گرامی باد.

💾شناسه ۱۴٠۴٠۵۱٠۲٠۳۴

─═༅𖣔❅ ⃟ ⃟ 📚 ⃟ ⃟ ❅𖣔༅═─

💥#پژوهش_ادملاوند

@edmolavand ﷽

#آوات_قلمܐܡܝܕ

📡✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ🇮🇷࿐჻𖣔༅═─